گذری برانقلاب اسلامی دراستان یزد به روایت اسناد ساواک بخش پنجم


گذری برانقلاب اسلامی دراستان یزد به روایت اسناد ساواک  بخش پنجم

عقب نشینی رژیم برای فریب

با اوج‌گیری حرکت‌های گسترده‌ی مردمی در سراسر کشور، رژیم شاهنشاهی مجبور به عقب‌نشینی‌های تاکتیکیِ پی در پی از قبیل: آزاد سازی زندانیان سیاسی، ترمیم حقوق و مرخصی‌های کارگری، ایجاد خیمه شب بازی مخالف‌خوانی برخی از نمایندگان در مجلس شورای ملی و...، برای پیشگیری از سقوط نظام شاهنشاهی و حفظ محمدرضا پهلوی در مقام سلطنت شد. این عوام فریبی موجب شد تا امام خمینی(ره) در پاسخ به خبرنگار رادیو ـ تلویزیون سوئد، که سؤال کرد:

«شاه با دکتر امینى وارد مذاکراتى شده است که نشان مى‌دهد حاضر به عقب ‌نشینی‌ها و نرمش‌هایى مى‌باشد. او زندانیان سیاسى را آزاد ساخته است. آیا حضرت آیت‌الله مى‌توانند نقشى را براى شاه، در یک دولت با آزادی‌هاى بیشتر بپذیرند؟»

اینگونه پاسخ دهد که:

«شاه مدتى است که مشغول اجراى نقشه‌اى است که ملت را فریب دهد؛ با اشخاصى مذاکره و عقب‌نشینی‌هایى کرده که براى فریب ملت است. اما ملت حاضر نیست که شاه باشد، هر قدر هم عقب‌نشینى کند. حرف قاطع با پشتیبانى ملت این است که شاه با جنایت‌هایى که نسبت به ملت و کشور و خیانت‌هایى که تاکنون کرده است قابل پذیرش نیست؛ نه خودش و نه سلسله‌اش. باید این سلسله منقرض شود! طرز حکومت با رفراندوم تعیین مى‌شود.»[1]

 نهضت فرهنگیان

در این موقع که در سراسر یزد حرکت‌های دانشجویی و دانش آموزی شتاب بیشتری یافته بود و اعتصابات اداری و کارگری به قوت خود ادامه داشت. دبیران و معلمان نیز که برخی از آنها خود مشوق دانش‌آموزان برای تعطیلی مدارس و برپایی تظاهرات خیابانی بودند،[2] در تشکلی قابل توجه در خانه معلم یزد اجتماع و قطعنامه‌‌ای را در 15 ماده صادر کردند.[3]

متعاقب همین اقدامات بود که مدیرکل آموزش و پرورش استان یزد، با آیت‌الله صدوقی(ره) تماس گرفت و ضمن تقاضای رهنمود برای حل مشکل معلمین زرتشتی که تدریس آنان به دانش‌آموزان مسلمان مورد اعتراض قرار گرفته بود، گفت: «ما هر مشکلی داریم با شما تماس می‌گیریم، این آموزش و پرورش متعلق به جنابعالی است.»[4]

در همین ایام بود که در مراسم صبحگاه برخی از مدارس استان، در سر صف‌های دانش‌آموزی، به جای سرود شاهنشاهی، آیات قرآن و اعلامیه‌های امام خمینی(ره) خوانده شد[5] و گزارش گردید که:

«تعدادی از معلمین اردکان به دانش‌آموزان دستور داده‌اند ظرف امروز لباس مشکی تهیه و برای 4 / 8 / 57 در خیابان‌های اردکان تظاهرات نمایند.» [6]

چهارم آبان روز به دنیا آمدن محمدرضا پهلوی بود و هر ساله به همین مناسبت مراسم جشن‌های دستوری با عنوان «مراسم سلام» در سراسر کشور برپا می‌شد. در این روز در شهر اردکان راهپیمایان لباس مشکی بر تن کردند و مغازه‌داران نیز پرچم مشکی بر سر در مغازه‌ها آویختند و مراسم چهارم آبان که با عدم استقبال نیروهای دولتی نیز مواجه گردیده بود با سکوت برگزار شد.[7]

هنوز چند روزی از این اقدام فرهنگیان سپری نشده بود که در تاریخ چهاردهم آبان ماه یکی از بزرگترین راهپیمایی‌های یزد توسط آنان سازماندهی شد:

«در روز جاری از ساعت 0900 به تدریج اکثریت فرهنگیان شهرستان یزد و تعدادی از فرهنگیان شهرستان‌های تابعه در خانه معلم شهرستان یزد اجتماع نموده و سپس به تدریج در خیابان‌های شهر به حرکت درآمده‌اند و در بین راه سایر طبقات و روحانیون و دانش‌آموزان به آنان پیوستند. تظاهرکنندگان پلاکاردهایی که روی آن شعارهایی برله خمینی و ضدملی نوشته شده بود، حمل می‌کردند. در این تظاهرات حدود 50 هزار نفر شرکت داشتند.»[8]

در همین روز اعلامیه‌ای با امضای جامعه معلمان یزد توزیع شد که در آن با صراحت به برقراری حکومت اسلامی، انحلال ساواک و لغو حکومت نظامی اشاره و در بخشی از آن آمده است:

«معلمان یزد بار دیگر بعضی از خواسته‌های خود را که در واقع خواسته ملت شریف و متعهد ایران می‌باشد، اعلام و یادآوری می‌نمایند با توجه به وظایف خطیر و مسئولیت مهمی که بر عهده گرفته همگام با سایر طبقات به رهبری حضرت آیت‌الله العظمی نائب‌الامام خمینی تا نیل به هدف مقدس به مبارزه ادامه می‌دهند.»[9]

در بعدازظهر همین روز نیز در اجتماعی که به منظور انتخاب اعضای جامعه فرهنگیان شهرستان بافق صورت گرفت قطعنامه‌ای صادر شد که در آن:

«لغو حکومت نظامی، بازگشت امام خمینی، آزادی کلیۀ زندانیان سیاسی، معرفی و مجازات مسببین حوادث چند ماهه کشور، انحلال سازمان امنیت، انحلال دایرۀ حفاظت در ادارات آموزش و پرورش، آزادی کامل بیان و قلم، انتخاب رؤسای آموزش و پرورش مناطق به وسیله جامعه فرهنگیان هر منطقه و وارد نکردن فرهنگیان در اجتماعات و تظاهرات فرمایشی» درخواست شده بود.[10]

همزمان با این اتفاقات بود که آیت‌الله خامنه‌ای(مدظلّه العالی) در تماسی که با آیت‌الله صدوقی(ره) برقرار نمود، ضمن تبادل نظر با ایشان در رابطه با هدایت اعتصابات شرکت ملی نفت، در خصوص سازماندهی حرکت فرهنگیان نیز، معلمین استان یزد را برای سازمان‌یافتگی بیشتر و بهتر، به مرحوم سید علیاکبر پرورش که در این زمان کانون معلمان اصفهان را راه‌اندازی کرده بود، ارجاع داد.[11]

فرهنگیان یزد که از ابتدای حرکت‌های مردمی در استان دارای نقش تعیین کننده‌ای بودند پس از واقعه‌ی بیست و سوم آبان ماه یزد که تظاهرات مردم به خاک و خون کشیده شد، تحصن خویش را در اداره‌ی آموزش و پرورش آغاز کردند[12] و دو روز پس از آن نیز فرهنگیان تفت در اداره آموزش و پرورش تفت متحصن شدند؛ تحصنی که دیدار آیت‌الله صدوقی(ره) از آنان را در راستای جهت دهی این حرکت به دنبال داشت.[13] چند روز بعد نیز جامعه فرهنگیان یزد تعطیلی کلیه مدارس و مراکز آموزشی را تا اطلاع ثانوی اعلام کرد.[14]

اقدام فرهنگیان به تحصن و تعطیلی مراکز آموزشی به میزانی تأثیرگذار بود که در روز هفتم دی ماه، تظاهرات عظیمی در شهرهای یزد. تفت. اردکان و بافق در پشتیبانی از حرکت آنان صورت گرفت. در گزارش ساواک تعداد شرکت کنندکان در این تظاهرات در شهر یزد 10000 نفر اعلام شده است.[15] پس از آن محل تحصن فرهنگیان در اداره آموزش و پرورش به یکی از مقصدهای راهپیمایی‌ مردمی تبدیل شد:

«ساعت 1530 روز 12 / 10 / 57 عده‌ای حدود 2000 نفر ضمن دادن شعار الله اکبر، خمینی رهبر ماست، ما بختیار نمی‌خواهیم، از خیابان شاه یزد تا اداره آموزش و پرورش مبادرت به راه پیمایی نموده و در آموزش و پرورش به متحصنین پیوستند.»[16]

و چهار روز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، فرهنگیان تفت در نامه‌ای به امام خمینی(ره) که رونوشت آن را برای آیت‌الله صدوقی(ره) ارسال نمودند، نوشتند:

«ما فرهنگیان تفت، ضمن عرض تبریک و تهنیت فراوان به پیشگاه آن قائد عظیم الشأن از پیروزی‌های حاصله بدین وسیله پشتیبانی کامل خود را از انتصاب آقای مهندس مهدی بازرگان به سمت رئیس دولت که از طرف آن رهبر عالیقدر و مجاهد اکبر انتخاب و مأمور گردیده‌اند ابراز و اعلام می‌نماییم که دولت بختیار و شورای سلطنت و مجلسین غیرقانونی بوده و خواهان استعفای هرچه زودتر اعضاء آن و تشکیل فوری جمهوری اسلامی که خواسته کلیه افراد ملت ایران است، می‌باشیم. فرهنگیان تفت.»[17]

اعتصابات عمومی

تعطیلات عمومی کسبه و بازاریان استان یزد که در مناسبت‌های مختلف و با دستور آیت‌الله صدوقی(ره) صورت می‌گرفت در ماه‌های پایانی عمر رژیم شاهنشاهی به اعتصابات عمومی تبدیل شد. اعتصاباتی که فلج نمودن ساختار حکومت طاغوت را هدف گرفته بود. این هدف در اعلامیه‌ای که با امضایِ «اصناف و بازاریان یزد» انتشار یافت به خوبی تبیین شد:

«کوبنده‌ترین و خردکننده‌ترین ضربه‌ای که بر این عنصرهای طاغی می‌توان وارد ساخت زیر بار نرفتن و بی‌توجهی به هیاهوهای‌شان، حتی از کار عادی و روزمره خویش در حد فلج نمودن، دست کشیدن است و خوشبختانه مردم بیدار و اصناف و کارمندان استان یزد که با بیدار دلی و هوشیاری روحانی مجاهد و پاک باختۀ شهرستان حضرت آیت‌الله صدوقی دامت برکاته راه مبارزات اصیل خویش را خوب شناخته‌اند، از صبح روز چهارشنبه 17 آبان تا دوشنبه 29 آبان به طور یک پارچه و سرتاسری به استثنای نانوایی و قصابی و داروخانه تمام روز و میوه فروشی نصف روز و لبنیات به مدت 2 ساعت و خدمات صددرصد ضروری از قبیل کادر درمانی بیمارستان‌ها و بهره برداری برق و آب و پمپ بنزین و کشیک تاکسی، همگان دست از کار کشیده و استان را در یک سکوت محض که گویای تنفر و انزجاری عمیق و قلبی بوده، فرو بردند.»[18]

و طبیعی بود که در راه اجرای این هدف، تبلیغ و گاهی تهدید نیز صورت می‌گرفت تا ادارات و افراد معدودی که از ترس و یا تحت فشار نیروهای نظامی و امنیتی قصد انجام فعالیت‌های اداری یا باز کردن مغازه‌های خود را داشتند نیز در این حرکت شرکت کنند:

« من از جمیع کارمندان محترم دولت و سایر مؤسسات که با اعتصاب خود پشتیبانی از برادران و خواهران خود کرده اند، تشکر می‌کنم. این وظیفه اسلامی است و لازم الاجرا است. امام خمینی(بیانیه 6 ذیحجه). گروه ضربت ضمن اعلام موجودیت خود بدین وسیله به اطلاع عموم، خصوصاً رؤسا و کارمندان دولت و مؤسسات ملی می‌رساند چنانچه در روزهایی که از طرف مراجع عظام یا مردم اعتصاب عمومی اعلان می‌شود، کسانی باشند که با دایر نمودن اداره یا محل کار خود (به استثنای مراکز درمانی)... خواسته باشند در [ناخوانا] اصیل اسلامی ایران تا رسیدن به هدف، یعنی تشکیل جمهوری اسلامی سدی پوشالی ایجاد کنند و یا هنوز در محل‌های کار آنها عکس‌های خاندان ننگین پهلوی مشاهده شود... از طرف مردم خائن محسوب شوند، توسط این گروه غیاباً محاکمه و حکم صادره بدون استثناء در مورد شخص و محل کار بلافاصله به مورد اجرا گذارده می‌شود. گروه ضربت.»[19]

اعتصابات کارگری

در جریان اعتصابات عمومی در یزد، اعتصابات کارگری از حساسیت زیادی برخوردار بود. این حرکت در پوشش اعتراض صنفی «کارکنان شرکت سهامی سنگ آهن مرکزی بافق، وابسته به شرکت ملی ذوب آهن ایران» آغاز شد:

«با توجه به خواسته‌های کارکنان این شرکت به قرار اطلاع شرکت ملی ذوب آهن با بعضی از خواسته‌های کارمندان و کارگران موافقت نموده و خواسته‌های موافقت شده به وسیله مدیر عامل آقای مهندس اقتصادی در حضور نمایندگان کارکنان قرائت گردید.»[20]

و سپس دامنه‌ی آن به کارخانجات متعدد نساجی نیز کشیده شد.[21] در جریان اعتصابات کارگری، شرکت سنگ آهن بافق به علت موقعیت و تعداد کارکنان از ویژگی‌های بیشتری برخوردار بود. به همین دلیل برای شکستن اعتصاب آنان حدود 10 روز بعد از این اعتصاب هیاتی از تهران برای رسیدگی به خواسته‌های آنان راهی یزد شد و پس از برگزاری جلساتی با نمایندگان آنان قرار شد تا این اعتصاب در روز 13 / 8 / 1357 شکسته شود؛[22] ولی این اعتصابات که با هدفی فراتر از اعتراضات صنفی و خواسته‌های شخصی شکل گرفته بود پس از این توافق نیز ادامه یافت تا ساواک یزد بنویسد:

«اعتصاب کارکنان شرکت سنگ آهن مرکزی شهرستان بافق کماکان ادامه دارد.» [23]

شکستن اعتصابات که به عنوان یکی از اساسی‌ترین اقدامات عمومی، نظام شاهنشاهی را با مخاطرات جدی روبه‌رو کرده بود به یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های دولت نظامی ازهاری تبدیل شد تا ارتشبد عباس قره‌باغی که در جایگاه وزیر کشور قرار داشت، در فرمانی به استانداران سراسر کشور بنویسد:

«دولت کلیه مشکلات کارکنان خود را مشخص نموده است و برای بیان مشکلات نیازی به اعتصاب و یا کم کاری نمی‌باشد. کلیه مشکلات موجود مورد بررسی است و در رفع آنها به منظور فراهم ساختن رفاه کارکنان دولت و خانواده‌های آنان اقدامات لازم انجام خواهد گرفت... دقت و مراقبت شود که مخالفین از این اعتصابات بهره برداری ننمایند و بهانه‌ای برای اقدامات مضر خود به دست نیاورند.»[24]

هنوز چند روزی از این فرمان عمومی! سپری نشده بود که ساواک یزد گزارش کرد:

«در روز جاری کارگران کارخانجات افشار یزد شامل 538 نفر، جنوب 559، آقازریسکار 370 نفر، یزدباف 1300 نفر، شرق 104 نفر به علت وقایع اخیر دانشگاه تهران تعطیل نموده‌اند.»[25]

و متعاقب آن نیز به جای به کار بردن عبارت «تعطیلی»، با صراحت به «اعتصاب» کارگران این کارخانه‌ها اشاره شد:

«در روز جاری کارگران کارخانجات افشار یزد شامل 538 نفر، هراتی درخشان 600 نفر، جنوب 559، آقا زریسکار 370 نفر، یزدباف 1300 نفر، شرق 104 نفر به علت وقایع اخیر اعتصاب نموده‌اند.»[26]

و فردای آن روز «کارگران کارخانه سعادت نساجان» نیز به جمع اعتصابیون پیوستند؛[27] و یک روز بعد هم «کارگران کارخانه اقبال و چندین واحد کوچک دیگر نساجی دست از کار» کشیدند. در این موقع بود که پیروی از دستورات رهبری دینی جامعه علت واقعی اعتصابات بیان شد:

«مضافاً اینکه تعدادی از این کارگران به مناسبت داشتن تعصب مذهبی و عده‌ای دیگر به علت تهدید عناصر اخلالگر و آشوب طلب در سر کار حاضر نگردیده‌اند.»[28]

در این زمان با اختلافاتی که بین تعدادی از کارکنان شرکت سنگ آهن مرکزی بافق به وجود آمد، یکی دو روزی فعالیت‌های شرکت به حال عادی بازگشت؛[29] ولی چند روز بعد حرکت‌های انقلابی برای اعتصابات مجدد کارگری آغاز شد:

«اخیراً شایعات و اعلامیه‌های تهدیدآمیزی از طرف عناصر اخلالگر بین کارکنان شرکت سنگ آهن مرکزی بافق و بعضی از اداره‌های شهر مذکور پخش شده و آنان را از روز دوشنبه 29 / 8 / 1357 از حضور در محل کار خود منع، که عده زیادی از کارکنان مرخصی اخذ نموده‌اند و گویا مدیرعامل شرکت نیز درحال حاضر در بافق نمی‌باشد و به نظر می‌رسد مسئولین مربوطه بیشتر رعایت احتیاط را می‌کنند و تحت تأثیر تهدیدهای دروغین قرار گرفته‌اند و احتمال می‌رود با روحیه موجود بین آنان از روز دوشنبه 29 / 8 / 1357 کارخانه تعطیل گردد.»[30]

پیوستن تعداد 40 نفر از کارگران کارخانه پروفیل یزد به اعتصابیون از تاریخ اول آذرماه نیز نشانگر هماهنگی‌های قابل توجه در این حرکت بود.[31]

پهلوی‌ زدائی

در ماه‌های پایانی عمر رژیم پهلوی محو آثار شاهنشاهی در خیابان‌ها، میادین و همچنین در و دیوار ادارات و مغازه‌ها، یکی از فعالیت‌های جدّی اقشار مختلف مردم مسلمان و انقلابی استان یزد بود.

از یک سو دانش‌آموزان دوره راهنمایی در شهرستان بافق، عکس‌های صفحات اول کتاب‌های خود را که شامل: شاه، فرح و ولیعهد بود، پاره می‌کردند[32] و از دیگر سو جوانان انقلابی برای پایین آوردنِ عکس‌های پهلوی از در و دیوار امامزاده عبدالله(ع) بافق، نامه‌ی تهدید آمیز می‌نوشتند که:

«سه باب از مغازه‌های بازار امامزاده عبدالله را در اختیار اسناد و آمار پهلوی، به شهرداری واگذار کرده‌اند و شهرداری بافق بی شرمانه عکس‌هایی از این خاندان خائن... نصب کرده.... ما برای اینکه فردا اعلام نکنند مشتی خرابکار مغازه‌های متعلق به امامزاده را به آتش کشیدند، این نامه را نوشتیم و شما تا ساعت پنج بعد از ظهر روز چهارشنبه 19 / 7 / 57 مهلت دارید مغازه‌ها را خالی کنید و این عکس‌های مفتضح را از دیوارها بکنید؛ در غیر این صورت تصمیمات بعدی گرفته می‌شود.»[33]

در شهر تفت گروه قابل توجهی از دانش‌آموزان با اجتماع در مقابل دبیرستان ششم بهمن، تابلوی دبیرستان را پایین کشیده و به جای آن تابلوی دبیرستان 15 خرداد را نصب کردند.[34]

در شهر یزد تغییر تابلوی خیابان‌ها از نام پهلوی به امام خمینی در دستور کار قرار داشت[35] و دانشجویان دانشسرای عالی هم عکس امام خمینی(ره) را در کلاس‌های درس نصب نمودند[36] و «حدود پانصد نفر از دانشجویان و دانش‌آموزان یزد... هنرستان صنعتی را به نام خمینی نام گذاری کردند.»[37]

پهلوی‌زدایی تا جایی پیش رفت که در تماسی با آیت‌الله صدوقی(ره)، سؤال شد:

«یک سری هزار تومانی و پنجاه تومانی که عکس خمینی روی آن بود، امروز به کشتارگاه آوردند تا خرج کنند آیا قابل خرج کردن می‌باشد.»

که آیت‌الله صدوقی(ره) پاسخ داد: «خیر اینها تشریفاتی است.»[38] و پس از آن حضور در ادارات دولتی و برداشتن عکس شاه از دیوارها به یکی از فعالیت‌های گروهی از جوانان انقلابی تبدیل شد:

«ظرف چند روز اخیر توسط گروه‌های 30- 20 نفری از جوانان و عناصر اخلالگر به ادارات دولتی و بانک‌ها حملاتی شده که منظور از آن تعطیل کردن کار و پایین آوردن تمثال‌های مبارک ملوکانه و نصب عکس خمینی به جای آن بوده که در هر مورد مأمورین انتظامی به اداره‌های مذکور مراجعه و مهاجمین را متفرق کرده‌اند و با اینکه قبل از رسیدن مأمورین آنان متواری شده‌اند، لیکن موضوع قابل اهمیت و توجه اینکه در هیچ یک از اداره‌های مورد نظر، با وجود اینکه اکثر کارمندان بومی بوده و در محیط شهر یزد یکدیگر را می‌شناسند، معهذا هرچه در مورد شناسایی اخلالگران از آنان پرسش می‌شود، اظهار عدم شناسایی آنان را نموده، ضمناً تاکنون به هیچ وجه از طرف کارمندان ادارات عکس‌العملی به منظور دستگیری عاملین صورت نگرفته و یک حالت بی تفاوتی در آنان مشاهده شده است و بعید نیست بین خود این کارمندان عناصری وجود داشته باشند که با اخلالگران پنهانی در ارتباط بوده، آنان را در انجام فعالیت‌های مخرب و ضدملی یاری دهند یا اینکه تحت تأثیر تهدیدات آنان از ترس آسیب رسیدن به خود و خانواده یا اموالشان خودداری می‌کنند.»[39]

در این بین به زیر کشیدن مجسمه‌هایی از شاه و رضاخان که در میادین شهر خودنمایی می‌کرد یکی از اهداف نیروهای انقلابی بود:

«عوامل اخلالگر، تخریب یا آتش زدن پیکره مبارک ملوکانه را هدف خود قرار داده‌اند و تصمیم دارند به هر ترتیب به این کار مبادرت نمایند و در مسجد حظیره نیز بین جوانان در این مورد صحبت شده که در فرصت مناسب در میدان پهلوی اجتماع نموده و هدف خود را عملی سازند.»[40]

سخنرانی‌ها

در این دوره‌ی مبارزاتی، سخنرانی وعاظ و روحانیون در اطراف و اکناف استان یزد، در شهر و روستا، رنگ و بوی دیگری داشت و همه جا حرف از انقلاب و سرنگونی رژیم شاهنشاهی بود،[41] تا جایی که در برخی مناطق حتی نوار سخنرانان انقلابی از طریق بلندگو برای اهالی پخش می‌شد؛ مانند آنچه در محله‌ی توده شهرستان تفت اتفاق ‌افتاد.[42]

یکی از اقدامات معمولی مردم در مجلس سخنرانی و پس از آن که به عنوان یک رسم غیرقابل تغییر تبدیل شده بود، تظاهرات و دادن شعارهای انقلابی بود.[43] به همین دلیل بود که برآورد ساواک یزد از نقش سخنرانان انقلابی خصوصاً آیت‌الله صدوقی(ره)، آیت‌الله خاتمی(ره) و آیت‌الله اعرافی(ره)، در جریان حرکت‌های مردمی استان یزد به شرح زیر گزارش شد:

« نتیجتاً عده‌ای از جوانان تحت تأثیر سخنان آنان قرار گرفته‌اند و در این مدت تعدادی از آنها مبادرت به نوشتن شعارهای مضره و زننده در معابر عمومی و محیط‌های آموزشی نموده‌اند. همچنین شعارهایی برله خمینی نوشته‌اند.»[44]

در حالی که مقابله با رژیم شاهنشاهی تا سرنگونی آن به یکی از وظایف همگانی اقشار مختلف مردم تبدیل شده بود و در برخی از سخنرانی‌ها حضور مردم در صحنه و تبعیت از فرامین امام خمینی(ره) همطراز با برپایی نماز و مقدمه‌ی قبولی آن به حساب می‌آمد:

«سیدعلی آتشی یزدی از واعظین یزد ظرف چند شب گذشته در حسینیه و مسجد نصرآباد پیشکوه (از توابع شهرستان تفت) سخنرانی و اظهار داشته: هر کس طرفدار خمینی نباشد، نمازش درست نیست و مردم را ظرف این مدت به نحوی تحریک کرده که اهالی محل که همگی شاهدوست و وطن پرست می‌باشند در اثر تحریکات مشارالیه تغییر رویه داده و شب و روز عاشورا در مسجد و حسینیه نصرآباد علیه 66 تظاهرات نموده و شعار داده‌اند.»[45]

گسترش و تغییر شیوه‌ی تظاهرات

جعفر شریف امامی که با شعار « دولت آشتی ملی» و با عوام فریبی‌هایی چون: بستن قمارخانه‌ها و کازینوها و اقداماتی شبیه به این، با هدف آرام کردن تظاهرات و تثبیت موقعیت رژیم شاهنشاهی وارد میدان شده بود پس از آنکه فاجعه‌ی خونین 17 شهریور و کشتار گسترده‌ی مردم را در میدان ژاله‌ی تهران و دیگر شهرها و شهرستان‌ها رقم زد، در برابر مبارزات و مقاومت‌های صورت گرفته توان مقابله نیافت و در نهایت در 14 آبان ماه 1357ش از قدرت کنار گذاشته شد و فردای آن روز دولت نظامی ارتشبد غلامرضا ازهاری با هدف سرکوب هرچه بیشتر مردم روی کار آمد.

هرچه خشونت‌های نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی رژیم شاه بیشتر می‌شد، مقاومت‌های مردمی نیز بیشتر می‌شد و در مواردی نیز شکل خشونت به خود می‌گرفت. در استان یزد نیز این تغییر رفتار که بیشتر از سویِ جوانان انقلابی اعمال می‌شد از شکستن«چند جام شیشه ساختمان پیش آهنگی» شهر یزد آغاز گردید.[46]

به همین علت بود که محافظت بیشتر از مراسم دولتی در دستور کار قرار گرفت:

«با توجه به اینکه صبح فردا در تالار شهرداری مراسم سلام به مناسبت میلاد مسعود شاهنشاه آریامهر برگزار می‌گردد و احتمال دارد عناصر خرابکار مبادرت به ایجاد خرابکاری نمایند، خواهشمند است دستور فرمایید اقدامات حفاظتی لازم از هم اکنون در اطراف تالار به عمل آید و پیش بینی‌های لازم در این زمینه معمول و نتیجه را به این سازمان اعلام دارند.»[47]

اقدامات ایذایی از قبیل: آتش زدن «شورای داوری شهرستان اردکان»[48] آتش زدن «ساختمان سازمان زنان» در بافق[49] و شکستن شیشه و تابلوی تعدادی از بانک‌ها و ادارات دولتی و سینماهای «شهرفرنگ» و «سهیل» و همچنین «حزب رستاخیز ملت ایران» در یزد نشانگر حرکتی نو در مقابله با خشونت‌های نیروهای نظامی و انتظامی بود.[50] که البته در آغاز با پرتاب گل به سوی این نیروها و شعار «ارتش برادر ماست، خمینی رهبر ماست» و «برادر ارتشی، چرا برادرکشی» همراه بود.[51]

نمونه‌ای از گزارش‌هایی که حکایت از روشی نو در مقابله با خشونت‌های افسارگسیخته عوامل رژیم داشت به شرح زیر است:

«در ساعت 19 روز 7 / 8 / 57 جمعیت حدود 2000 نفر که بدون تظاهرات از مسجد حظیره شهر یزد خارج شده بودند در خیابان شاه اجتماع نموده و با دادن شعارهای مذهبی و ضدملی در خیابان‌های امیرآباد مبادرت به تظاهرات و حمله به بانک شده و دو شعبه بانک سپه و صادرات را به آتش کشیده و شیشه‌های آن را خرد کردند. مأمورین شهربانی با پرتاب گاز اشک آور کوشش در متفرق کردن آنان نمودند که به وسیله انداختن تیرآهن و آتش زدن لاستیک در خیابان، راه را برای عبور مأمورین شهربانی و آتش‌نشانی بسته و آثار گاز اشک آور را نیز خنثی نمودند و با سنگ و آجر به طرف مأمورین شهربانی و آتش نشانی که برای اطفای حریق رفته بودند، حمله کرده و شیشه آن را شکسته و اتومبیل را آتش زدند.»[52]

«در ساعت 2100، سینمای مهتاب که مجاور سازمان یزد می‌باشد توسط گروه 400 نفری از تظاهرکنندگان به آتش گسترده‌ای کشیده شد و چند نفر از افراد قصد داشتند از منتهی‌الیه سینما به ساختمان سازمان وارد شوند که در نتیجه پاسداران با شلیک چند تیر هوایی آنان را متفرق نمودند، بلافاصله کلیه پرسنل در اداره حاضر و عوامل شهربانی نیز از خارج حفاظت ساواک را به عهده گرفتند و فعلاً نیز سینما درحال سوختن بوده و پرسنل نیز در اداره آماده می‌باشند و درحال حاضر آتش به وضع گسترده‌ای ساختمان ساواک را تهدید می‌نماید.»[53]

از ساعت 1900 روز 8 / 8 / 1357 پس از پایان نماز در مسجد حظیره شهر یزد و خروج و تفرقه جمعیت، دستجاتی مرکب از 300 الی 400 نفر در خیابان‌های شهر مبادرت به تظاهرات و آشوبگری نموده و 3 شعبه بانک صادرات ایران، 1 شعبه بانک بازرگانی ایران، 1 شعبه بانک سپه، سه سینما، اطاق اصناف، شرکت بیمه ایران شعبه یزد، انبار پپسی کولا و دو اتومبیل مربوطه را آتش زده و شیشه‌های دفتر روزنامه رستاخیز، کارگاه موسیقی فرهنگ و هنر، یک شعبه بانک پارس را شکستند و با انداختن وسائل مختلف و آتش زدن لاستیک و غیره مانع عبور خودروهای پلیس و آتش نشانی شدند.»[54]

در جریان این آتش‌سوزی‌ها حمیدرضا قائدی که نوجوانی 12 ساله بود به همراه فرد دیگری به نام جواد محتاج علی که 18 سال داشت، به شهادت رسیدند و سیدمحمد رنجبر که او نیز نوجوانی 12 ساله بود، مجروح شد.[55] این اقدامات موجب شد تا رکن دوم ژاندارمری یزد در گزارشی ضمن اشاره به سازمان‌یافتگی این حرکت‌ها برای ساواک یزد بنویسد:

«قصد دارند در فرصت‌های مناسب به شهرداری یزد. دادگستری یزد. سازمان اطلاعات و امنیت یزد و رادیو تلویزیون آسیب برسانند... گفته می‌شود در نظر دارند سازمانی به نام گروه ضربت که افراد آن مسلح باشند جهت ترور و ایجاد وحشت به وجود آورند... شایع است هر چند وقت یک دفعه در باغ دولت آباد به تمرین جنگ تن به تن و جنگ سرنیزه می‌پردازند.»[56]

استاندار جدید یزد، حشمت‌الله نیک‌آیین که با موضعی به ظاهر آرام و مسالمت‌آمیز وارد استان شده بود برای مقابله با مردم طی مکاتبه‌ای با تیمسار رضا ناجی که فرماندار نظامی اصفهان بود، تقاضای اعزام سریع نیروهای کمکی کرد.[57] و همزمان با این درخواست طی نامه‌ای به ارتشبد قره باغی پایان بخشیدن به محکومیت دوران تبعید حجت‌الاسلام‌ و المسلمین راشد یزدی را که به یکی از مطالبات عمومی بدل شده بود، تقاضا کرد:

«یکی از خواسته‌های روحانیون و فرهنگیان استان یزد بازگشت آقای راشدپوریزدی از تبعید می‌باشد که به نظر می‌رسد بازگشت نامبرده به آرامش منطقه کمک زیادی بنماید و با عملی شدن این مورد از خواسته‌های اهالی، یکی از موارد مستمسک برای اعتصاب و راه پیمایی و تظاهرات کم شود.»[58]

ارتشبد غلامرضا ازهاری به محض قرار گرفتن در صندلی صدارت طی بخشنامه‌ای سراسری سرکوب بیشتر تظاهرات مردمی را در دستور کار قرار داد:

«به محض وصول این دستور کمیسیونی به ریاست استاندار در مرکز استان و در شهرستان‌ها، چنانچه حکومت نظامی باشد، به ریاست فرماندار نظامی و در غیر این صورت به ریاست فرماندار و عضویت رؤسای ژاندارمری و شهربانی و ساواک و یکی دو سه نفر از پیشوایان مذهبی و نیز چند نفر از معتمدین محل تشکیل و اوضاع عمومی منطقه را مورد بررسی همه جانبه قرار داده و بالاخص با بهره گیری کامل از تذکرات و راهنمایی‌ها و راه حل‌هایی که آیات عظام و معتمدان محل ارائه خواهند فرمود و با استفاده از کلیه امکاناتی که در اختیار دارید، محرکین شناسایی و دستگیر و با کمال قدرت در تأمین امنیت شهرستان اقدام فرمایند و انتظار دارم با تشکیل این کمیته و تشریک مساعی با یکدیگر این کمیته بتواند آرامش و آسایش شهر خود را برقرار نماید.»[59]

در این موقع بود که ارتشبد قره باغی از حقیقت این تصمیم که فرمان سرکوب، دستور مستقیم شاه می‌باشد، پرده برداشت و طی نامه‌ای به استاندار یزد نوشت:

« درباره رفتار با محرکین و گردانندگان آشوب‌های ضدملی، به فرمان مطاع ملوکانه مقرر است در رابطه با جلوگیری از تظاهرات اخلالگران و اغتشاشات و اعتصاب‌ها برخورد قاطع صورت گیرد تا از بروز توسعه عملیات مذکور ممانعت به عمل آید.»[60]

ولی با وجود این دستورات بخشنامه‌ای، حرکت انقلاب اسلامی به سمت و سوی سرنگونی رژیم شاهنشاهی از شتاب بیشتری برخوردار شده بود. حرکتی که با گذشت از جان و مال صورت می‌گرفت و مقابله با آن در توان نیروهای نظامی و انتظامی نبود:

«مقارن ظهر امروز چند نفر موتورسیکلت سوار و چند سرنشین اتومبیل پیکان در شهر یزد به حرکت درآمده و در مقابل ادارات دولتی مرکز استان که از صبح امروز به تهدید تلفنی آنها برای اعتصاب و تعطیل ادارات توجه نکرده‌اند، توقف کردند و اظهار داشتند که هرچه زودتر اداره را به آتش خواهیم کشید. رئیس شهربانی استان یزد که مسئول تأمین امنیت در استان یزد است در قبال درخواست مسئولان این ادارات گفت: قوای کافی در اختیار ندارم و به درخواست من دایر به اعزام قوای کمکی ترتیب اثر نمی دهند؛ بنا بر این کاری از ما ساخته نیست. ضعف قوای انتظامی در یزد و عدم توانایی و تصمیم گیری مقامات مسئول در استان، موجی از وحشت را بین مردم و کارکنان دولت مخصوصاً مسئولان اداراتی که به کار خود ادامه می‌دهند، به وجود آورده است.»[61]

و این درحالی بود که در این موقع، کنترل عبور و مرور در یکی از چهار راه‌های شهر یزد در دست تعدادی از نیروهای انقلاب اسلامی بود:

«در ساعت 1730 الی 1845- 22 / 8 / 1357 وسیله تعدادی غیرنظامی، عبور و مرور وسائط نقلیه را در چهارراه امیرچخماق به عهده گرفته بودند.»[62]

چند روزی از این ماجرا سپری نشده بود که باز هم تظاهرات منسجم و گسترده مردم در شهر یزد به خون کشیده شد و یکی دیگر از جوانان انقلابی شهر به نام حسینعلی زنبق به شهادت رسید[63] تا با خون پاک خویش حرکت به سوی قله‌ی پیروزی را نزدیک‌تر کند:

«ساعت 1630 دقیقه روز جاری حدود سه هزار نفر جنازه مقتول اغتشاشات روز جاری یزد را با تابوت روی دست به گورستان شهر منتقل نمودند. عده‌ای از جمعیت تشییع کننده مقابل ساختمان هنگ ژاندارمری یزد به طرف اتومبیل‌ها و مأمورین داخل محوطه ژاندارمری سنگ و آجر پرتاب کردند که با تیراندازی هوایی مأمورین هنگ مذکور متفرق شدند و در چند نقطه از شهر تظاهرات پراکنده‌ای صورت گرفت و در ساعت 1700 در خیابان ایرانشهر عده‌ای با آتش زدن تعدادی لاستیک و با استفاده از تیرهای آهن و چوبی طاق نصرت یادبود جشن‌های دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی ایران را تخریب نمودند.»[64]

و این جوششی مضاعف بود تا حرکت‌های مردمی در دیگر شهرهای استان نیز شتاب بیشتری یابد:

«روز جاری در شهر اردکان کلیه مدارس و در شهر بافق دو مدرسه تعطیل بود. از ساعت 8 مجلس ترحیمی برای یک نفر کشته شده اغتشاشات روز گذشته در مسجد حظیره شهر یزد تشکیل شد و ساعت 1040 جمعیتی حدود 4000 نفر از جمله عده‌ای زن از مسجد بیرون آمده و با حمل پرچم‌های سیاه و قرمز و عکس مقتول و دادن شعارهای مذهبی درحالی که توسط گروهی از روحانیون شهر هدایت و به نظم و آرامش دعوت می‌شدند در چند خیابان راه پیمایی نموده و ساعت 1210 به مسجد مراجعه و گروهی متفرق و بقیه آماده برگزاری نماز شدند و هیچ‌گونه درگیری پیش نیامده است و در طول مدت برگزاری مجلس اکثر مغازه‌ها تعطیل شد.»[65]

در این روز تظاهرات در شهر یزد باز هم مورد حمله‌ی نیروهای نظامی قرار گرفت که بر اثر آن علی نصیری که نوجوانی 17 ساله بود از ناحیه پا و حسین کلانتری زارچی که 25 سال داشت از ناحیه کمر مورد اصابت گلوله قرار گرفته و تعدادی از تظاهرکنندگان نیز دستگیر شدند.[66]

این شرایط که همزمان با حلول ماه محرم بود، شورای تأمین استان یزد را مجبور به اعلام وضعیت قرمز و برقراری حکومت نظامی در شهرهای یزد و اردکان نمود.[67]

در برابر این تصمیم آیت‌الله صدوقی(ره) براساس فرمان امام خمینی(ره) ادامه مبارزه و سیاست برپایی مجالس عزاداری حضرت امام حسین(ع) را به شرح زیر ابلاغ نمود:

«باید به مبارزه خود ادامه دهید و هیچ کس حق ندارد برای مجالس و غیره از شهربانی اجازه بگیرد. اگر شهربانی مجلسی را به علت اجازه نگرفتن تعطیل کرد، بلافاصله مطلب را درشت بنویسید و بالای محل الصاق و نصب کنید.»[68]

و از سوی دیگر مقابله با نیروهای سرکوبگر و ایجاد رعب و وحشت برای بازدارندگی آنان از کشتار مردم یکی از اقداماتی بود که توسط جوانان انقلابی در دستور کار قرار گرفت:

«در ساعت 1900 مورخه 10 / 9 / 57 چند نفر دانشجو، عده‌ای از جوانان را در مسجد حظیره دور خود جمع و به آنان آموزش ساختن بمب‌های دستی و آتش زا وسیله بطری و بنزین و گلیسرین می‌داده‌اند و اضافه می‌نمودند: هر پنج عدد از این بمب‌ها برای معدوم نمودن یک دستگاه نفربر کافی می‌باشد.»[69]

و همچنین برخی از نیروهای نظامی و انتظامی که نقش فعالی در مقابله با تظاهرات مردمی داشتند نیز مورد حمله واقع شدند:

«ساعت 2215 روز 16 / 9 / 57 اطلاع حاصل شد به سرپاسبان دوم علی قلی پور یزدیان، مأمور آگاهی این شهربانی، در کوچه منزل وی تیراندازی شده که در بررسی جریان سرپاسبان موصوف اظهار داشته: حدود ساعت 2200 وارد کوچه منزل خود گردیده که ناگهان برق شهر قطع شده و موتورسواری که بعداً متوجه شده دو نفر می‌باشند به او نزدیک و از فاصله حدود 20 متری دو تیر با صدای زیاد به طرف مشارالیه شلیک و متواری می‌شوند که مأمور یادشده با سلاح کمری سه تیر به طرف آنان شلیک کرده و دو نفر موصوف پس از طی مسافتی به زمین خورده و با به جا گذاشتن موتور سیکلت دنده‌ای هندا 125 قرمز رنگ بدون شماره و یک جفت کفش قهوه‌ای رنگ فرار کرده‌اند و به علت تاریکی شناسایی آنان مقدور نگردیده است و سرپاسبان مذکور در اثر تیراندازی از ناحیه شکم خراشی سطحی برداشته که در بیمارستان پانسمان و مرخص شده است و در بررسی محل یک عدد فشنگ و یک عدد پوکه با مارک سوپر که ظاهراً متعلق به سلاح کمری خفیف می‌باشد به دست آمده که جریان تحت رسیدگی است.»[70]

این اقدامات به میزانی نیروهای نظامی و انتظامی را دچار رعب و وحشت کرد که نوشته شد:

«طبق گزارش شهربانی بافق اطلاع واصله حاکی است روز عاشورا و احتمالاً روز تاسوعا، عده‌ای از اخلالگران به منظور تخریب و آتش سوزی قصد حمله به ایستگاه راه آهن بافق را دارند و با توجه به اینکه پاسگاه مذکور از نظر نفرات و سلاح و مهمات در مضیقه می‌باشد در صورت حمله نه تنها قادر به مقابله نخواهند بود، شاید اسلحه خود را نیز از دست بدهند.»[71]

و روز عاشورا فرا رسید؛ روزی که بزرگ‌ترین راهپیمایی در یزد سازماندهی شد. در این روز نقطه شروع حرکت مسجد مصلی بود. گزارش شهربانی استان از این حرکت به شرح زیر است:

«از بامداد روز جاری متجاوز از 20 هزار نفر به تدریج در مسجد مصلی شهر یزد اجتماع نموده و از ساعت 1000 در خیابان‌ها به راه افتادند و پس از سخنرانی‌های شدید مخالف در چهارراه فرح به طرف میدان شاهنشاهی حرکت و در آنجا ستون یادبود اصول انقلاب را آتش زدند. چون خطر برای تخریب و پایین آوردن پیکره مبارک کد 66 می‌رفت، به کلیه واحدها دستور داده شد از پیکره محافظت نمایند، لکن سیل جمعیت عازم میدان پهلوی بود و در این هنگام تلگراف شماره 8097- 20 / 9 / 57 واصل شد و با عنایت به اینکه ادامه وضع منجر به درگیری شدید و کشت و کشتار می‌گردید، با توجه به تلگراف مذکور، دستور عقب نشینی داده شد که یکی دو واحد نیز داخل جمعیت گیر کرده، ولی به هر حال خود را عقب کشیدند و درگیری پیش نیامد و جمعیت به میدان پهلوی وارد شده در حالی که شعارهای ضدملی می‌دادند پس از ایجاد حریق با تعدادی زیاد لاستیک به پیکره مبارک حمله و پس از حدود یک ساعت، پیکره مبارک را پایین آوردند و به دنبال این واقعه کلیه پرسنل اعم از افسر و مأمور دچار ناراحتی شدید شده و به شدت اشک می‌ریزند و قصد حمله به اخلالگران و اغتشاش کنندگان را دارند تا سزای اعمال خائنانه آنان را کف دستشان بگذارند که با نصیحت و تلاش فراوان فعلاً از عمل آنان جلوگیری شده و جمعیت اخلالگر نیز از ساعت 1400 به تدریج با روشن کردن چراغ اتومبیل‌ها و بوق‌زدن متفرق شدند.»[72]

و در شهر تفت نیز این اتفاق تکرار شد:

«طبق گزارش شهربانی تفت، ساعت 930 روز جاری حدود 10 هزار نفر از جمله سه هزار نفر زن در میدان و حسینیه شاه ولی شهر تفت اجتماع و پس از راه پیمایی در خیابان‌ها به حسینیه مراجعت و پس از استماع سخنرانی آقای صابری واعظ تعدادی از آنان اطراف ستون یادبود میدان شاه‌ولی اجتماع نموده و ورقه‌های فلزی ستون یادبود اصول انقلاب را کنده و به عوض آنان شعارهایی علیه کد 66 نوشته و متفرق شدند. از ساعت 1530 نیز در محله گرمسیر و میدان شاه‌ولی مراسم نخل برداری با حضور حدود 12 هزار نفر اجرا و بدون درگیری خاتمه یافت. ضمناً در اجتماع بعد از ظهر قطعاتی از پیکره مبارک کد 66 میدان پهلوی یزد را که تکه تکه کرده‌اند به وسیله اشخاصی در شهر تفت گردش داده‌اند.»[73]

این اتفاق در شهر اردکان به شرح زیر به ثبت رسیده است:

«طبق گزارش شهربانی اردکان ساعت 30 / 20 روز جاری تعدادی حدود 2000 نفر از اخلالگران پس از مسدود کردن خیابان‌های مشرف به پارک شاهنشاهی اردکان با لاستیک‌های شعله ور، وسیله کمپرسی و سیم بکسل پیکره مبارک کد 66 در داخل پارک را به زیر کشیده که خبر این واقعه کلیه مأمورین و افسران شهربانی مزبور و سربازان اعزامی پشتیبان را که بنا به دستور در شهربانی مستقر بودند، شدیداً منقلب کرده و اگر در اجرای دستور شماره 356 / 02 / 29 / 1701 تاریخ 19 / 9 / 57 ستاد بزرگ از اقدام مأمورین جلوگیری نشده بود، به احتمال زیاد به منظور به عقوبت رساندن مسببین دست به انجام اقدامات حادی می‌زدند؛ لذا پس از تفهیم دستور صادره و آرام نمودن نسبی مأمورین و سربازان، رئیس شهربانی مربوطه در محل حاضر، تنه پیکره مبارک کد 66 را که از قسمت گردن به بالا شکسته و خرد شده بود به شهرداری منتقل و آثار تخریب و آتش سوزی پاک گردیده است.»[74]

خبر انتقال تنه‌ی مجسمه‌ی شاه به شهرداری و شست و شوی آن، مردم اردکان را به خشم آورد به گونه‌ای که به شهرداری رفتند، مجسمه را پس گرفتند و آن را در خیابان به آتش کشیدند:

«ساعت 950 روز جاری شهرداری اردکان به شهربانی اعلام نموده: عده‌ای به شهرداری حمله نموده و تنه پیکره مبارک کد 66 را که شب قبل به شهرداری منتقل شده بود با خود برده‌اند که بلافاصله مأمورین در محل حاضر لکن ازدحامی مشاهده نگردیده در همین موقع به شهربانی اطلاع می‌دهند در خیابان سنتو آتش سوزی برپا است که بلافاصله رئیس شهربانی محل و مأمورین به خیابان مزبور رفته و جمعیت با دیدن مأمورین متواری گردیده‌اند و پس از خاموش کردن آتش بقایای ذوب شده پیکره توسط شهرداری جمع آوری گردیده است.»[75]

و در روز بیست و سوم آذرماه که روز مراسم سنتی دفن شهدای کربلا در یزد بود، شهر به حالت جنگی درآمد:

«از اولین ساعات بامداد در حالی که مدارس و مغازه‌ها و بازار شهر تعطیل و بانک‌ها و اداره‌ها نیمه تعطیل بود، دسته‌های متعدد عازم مسجد مصلی شدند. در چهارراه امیر چخماق حدود 1000 نفر از دسته‌های عبور کننده در حالی که پلاکاردهایی با مطالب تحریک‌آمیز حمل می‌کردند، شعارهای ضدملی دادند که ابتدا مأمورین انتظامی با بلندگو به آنان اخطار کردند، متفرق شوند و چون توجهی نگردید با استفاده از گاز اشک‌آور نسبت به تفرقه آنان اقدام و چند پلاکارد ضبط شد، لیکن دسته‌های اخلالگر و آشوب طلب بیشتری اجتماع و در خیابان شاه و چهارراه امیر چخماق و چهار خیابان اطراف میدان شاه(محل استقرار پیکره)، تعداد بسیار زیادی لاستیک آتش زده و از گوشه و کنار شهر به صورت دستجاتی در حالی که شعارهای ضدملی داده و به مأمورین انتظامی فحش و ناسزا می‌گفتند به طرف مأمورین شهربانی و ژاندارمری پشتیبان هجوم برده و به پرتاب سنگ و آجر، سه راهی و لوله‌های فلزی حاوی مواد منفجره، همچنین تیراندازی‌های پراکنده از طرف جمعیت به طرف مأمورین شهربانی و هنگ ژاندارمری یزد که اکنون آنان نیز وارد عمل شده بودند و ریختن بنزین از پشت بام‌ها به روی آنان و همچنین تیراندازی از مناره مسجد حظیره و پشت بام‌ها توسط آشوب طلبان مبادرت نمودند که مأمورین شهربانی و هنگ ژاندارمری با توجه به وجود سلاح گرم بین بعضی از گروه‌ها با تیراندازی هوایی مکرر جمعیت‌ها را متفرق نموده و با تلاش فراوان وضع را به طور نسبی آرام ساخته و سپس با توجه به تیراندازی از مسجد حظیره، مسجد را با مراقبت کامل محاصره نموده و عناصر شهربانی و هنگ ژاندارمری وارد مسجد گردیده، لیکن کسی را داخل مسجد مشاهده ننمودند و در بررسی‌های معموله در مسجد مقدار زیادی اعلامیه و اوراق مضره، شعارهای پارچه‌ای، عکس‌های مقتولین تظاهرات و اغتشاشات برای جریحه دار کردن احساسات مردم و تحریک آنان، تعدادی نوار ضبط صوت، یک بمب بسیار قوی، تعدادی سه راه‌های مخصوص ساختن بمب دست ساز، مقداری لباس‌های زنانه، تعدادی چوب‌های دستی آماده برای استفاده، میله‌های آهنی و وسائل برنده که همه آنها برای مقابله تهیه شده است، کشف و جمع آوری گردید... و ساعت 1500 وضع به طور نسبی عادی شد و چند نفر دستگیر گردیدند و تعدادی از اتومبیل‌های شهربانی خسارت دیده است.»[76]

پس از گذشت چند روز از این ماجرا بود که ساواک یزد در گزارشی به اداره کل سوم نوشت:

«در واقعه روز 23 / 9 / 57 در شهرستان یزد دو نفر به اسامی علی محمد شفیعی و علی بوستانی کشته شده‌اند و به طوری که بین مردم در شهر شایع است تعداد کشته شدگان 9 نفر می‌باشد.»[77]

هرچه خشونت نیروهای امنیتی شاه بیشتر می‌شد، استقامت و پایداری مردم نیز بیشتر می‌گردید. در این موقع که بسیاری از نیروهای نظامی و انتظامی به مردم پیوسته بودند، شناسایی نیروهایی که سد راه حرکت مردم به سوی پیروزی نهایی انقلاب اسلامی بودند، به صورت گسترده‌تری در دستور کار قرار گرفت تا با ایجاد رعب و وحشت و تهدید، آنان را از این اقدام منصرف کنند. نمونه‌ای از این اقدامات به شرح زیر به ثبت رسیده است:

«ساعت 1930 روز 28 / 9 / 57 به وسیله عناصر اخلالگر یک عدد بمب دست ساز داخل منزل یکی از مأمورین شهربانی شهرستان یزد که در منازل سازمانی قرار دارد، انداخته شده که موجب وحشت خانواده و شکستن چند شیشه و تخریب جزیی دیوار منزل وی شده است. ساعت 2030 روز 28 / 9 / 57 توسط عناصر اخلالگر یک عدد بمب دست ساز داخل منزل سروان شیبانی افسر ژاندارمری یزد انداخته شده که موجب وحشت خانواده و شکستن تعدادی از شیشه‌های منزل وی گردیده است.»[78]

هنوز حدود 52 روز به روز پیروزی نهایی انقلاب اسلامی باقی بود که آیت‌الله صدوقی(ره) در مکالمه‌ای با شهید دکتر پاک نژاد، نوید پیروزی داد و با گفتن عبارت «در دست مردم است»، چنان شهید پاک نژاد را به عکس‌العمل واداشت تا با خوشحالی بگوید: «پس حالا قم، زنجان، تبریز شد جمهوری اسلامی»[79]

و چند روز پس از آن شهرستان بافق به میدان مبارزه‌ی مردم با نیروهای نظامی تبدیل شد:

« طبق گزارش شهربانی بافق، ساعت 1100 روز 9 / 10 / 1357 جمعیتی حدود 6000 نفر از مسجد جامع شهر مذکور خارج شده و شروع به دادن شعارهای ضدملی نمودند. مأمورین انتظامی ابتدا به آنان اخطار کردند متفرق گردند که اخلالگران نه تنها متفرق نشدند بلکه به پرتاب سنگ به طرف مأمورین اقدام نمودند که مأمورین با پرتاب گاز اشک آور و تیراندازی عده‌ای از تظاهرکنندگان را متفرق کردند لیکن آنان مجدداً از کوچه‌های اطراف به خیابان ریختند و با انداختن درختان خرما و آتش زدن آن راه بندان ایجاد نموده و وسائل حزب رستاخیز ملت ایران را بیرون ریخته و آتش زدند و شیشه‌های اداره ثبت احوال، حزب رستاخیز و تعدادی از بانک‌ها را شکسته و از پشت بام‌ها به طرف مأمورین سنگ پرتاب و بطری که داخل آن بنزین بوده، آتش زده و به سوی مأمورین پرتاب می‌کردند و مرتباً متفرق شده و دو مرتبه از هر طرف وارد خیابان می‌شدند و ساعت 1530 درب بانک سپه را شکسته و وسائل آن را بیرون ریخته و آتش زدند که توسط عده‌ای از اهالی با آب خاموش گردیده. آشوبگران همچنین در اداره دارایی، ساختمان حزب رستاخیز و شهرداری حریق ایجاد نمودند و در خیابان‌ها لاستیک آتش زده و منازل دو نفر از مأمورین شهربانی به اسامی سرپاسبان دوم اکبر فلاح مبارکه و پاسبان منصور کاکایی توسط اخلالگران طعمه حریق گردید که از وسائل زندگی آنان چیزی باقی نمانده است و به هر ترتیب با کوشش و تلاش مأمورین انتظامی ساعت 2000 وضعیت به طور نسبی آرام و آتش سوزی‌ها خاموش شده... به منظور تقویت شهربانی بافق از نیروی اعزامی از پادگان نظامی اصفهان، نفربر زرهی تحت امر و پرسنل شهربانی استان تعدادی برای پشتیبانی شهربانی مذکور اعزام گردیده اند.»[80]

در روزهای پایانی عمر رژیم شاهنشاهی پهلوی در شهرهای مختلف استان یزد تظاهرات مستمر یکی از اقدامات اصلی مردم بود. در روز 18 دی ماه 1357 در یزد، ساختمان ساواک که منفورترین دستگاه رژیم شاهنشاهی بود، هدف حمله‌ی تظاهرکنندگان قرار گرفت. گزارش این درگیری در بولتن نوبه‌ای ساواک به شرح زیر ثبت شده است:

«ساعت 0900 تظاهرکنندگان یزد به ساختمان ساواک حمله و آن را محاصره نمودند که پس از تیراندازی مأمورین ساختمان از محاصره خارج و کارمندان و اسناد آن به ژاندارمری تخلیه گردید. در این درگیری 3 نفر غیرنظامی کشته و 16 نفر زخمی شدند.»[81]

پس از این اقدام گزارش دیگری در رابطه به چگونگی وقایع و اتفاقات در یزد به ثبت نرسید تا جایی که حتی نام شهدای بزرگوار حمله به ساواک نیز در اسناد موجود نیست و آخرین گزارش که مربوط به سه روز بعد از این ماجراست، حاکی از تقویت نیروهای سرکوبگر در یزد دارد:

«یک آتشبار به استعداد 93 نفر به سرپرستی سرگرد روشن میلانی در ساعت 0800 روز 21 / 10 / 57 به شهرستان یزد حرکت و در آن محل مستقر گردید.»[82]

در روز 12 بهمن ماه سال 1357ش امام خمینی(ره) در میان شور و حالی توصیف ناشدنی به ایران بازگشت. در این روز که شمارش معکوس سرنگونی کامل رژیم شاهنشاهی و استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی آغاز شده بود، آیت‌الله صدوقی(ره) در تلگرافی خطاب به والری ژیسکاردستن، رئیس جمهور وقت فرانسه، نوشت:

«حضرت والری ژیسکاردستن رئیس جمهوری فرانسه. پاریس

اکنون که رهبر بزرگ ملت ایران حضرت آیت‌الله امام خمینی پس از سال‌ها تبعید به میهن خود بازگشته‌اند، لازم می‌دانم سپاس فراوان خود را از جناب عالی و ملت بزرگ و رشید فرانسه به خاطر میهمان نوازی و تسهیلاتی که در مدت اقامت معظم له در فرانسه نسبت به ایشان انجام گرفته است، تقدیم داریم. شما با رفتار شایسته خود که حاکی از شناسایی درست مسئله ایران و حقانیت جنبش اسلامی مردم ماست، به روشنی نشان دادید که فضای انقلاب کبیر فرانسه در آن مرز و بوم همچنان طراوت خود را حفظ کرده است. ملت ایران از اینکه هنوز برخی از سیاست‌های بزرگ جهانی نتوانسته‌اند ندای حق‌طلبانه مردم را بشنوند و هنوز مفهوم واقعه یک انقلاب ملی را درک نمی‌کنند در شگفتی و تأسف است. امیدواریم پیوند معنوی میان دو ملت فرانسه و ایران بر اثر اقامت چند ماهه امام خمینی در میهن شما هرچه استوارتر و برادرانه تر باشد.

جامعه روحانیت یزد

محمد صدوقی»

پی‌نوشت‌ها:

[1]. صحیفه امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج 4، ص 294

[2]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، جلد پنجم، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1394، سند شماره: 44- 21- 56 - 3 / 8 / 1357

[3]. همان، سند شماره: 4490 / 26 ﻫ - 1 / 8 / 57

[4]. همان، سند شماره: 4496 / 26 ﻫ - 2 / 8 / 57

[5]. همان، سند شماره: 4 / 998 / 10- 06- 501 - 2 / 8 / 57

[6]. همان، سند شماره: 17 /   / 66 / 401 - 3 / 8 / 57

[7]. همان، سند شماره: 508 / 5 - 4 / 8 / 57 و سند شماره: 4519 / 26 ﻫ - 4 / 8 / 57

[8]. همان، سند شماره: 4575 / 26 /  ﻫ - 14 / 8 / 57

[9]. همان، سند شماره: 4761 / 26 ﻫ - 9 / 9 / 57

[10]. همان، سند شماره: 641 / 5- 37 / 5- 5 - 29 / 8 / 1357

[11]. همان، سند شماره: 4785 / 26 ﻫ - 15 / 9 / 57

[12]. همان، سند شماره: 4864 / 26 ﻫ - 28 / 9 / 57

[13]. همان، سند شماره: 26- 17- 56 - 30 / 9 / 1357

[14]. همان، سند شماره: 4881 / 26 ﻫ - 2 / 10 / 57

[15]. همان، سند شماره: 4902 / 26 ﻫ - 7 / 10 / 57

[16]. همان، سند شماره: 4917 / 26 ﻫ - 13 / 10 / 57

[17]. همان، سند بدون شماره - تاریخ: 18 / 11 / 57

[18]. همان، سند شماره: 107 / 1- 23 / 5- 5 - 1 / 9 / 57

[19]. همان، سند شماره: 332- 23- 56 - 1 / 9 / 57

[20]. همان، سند شماره: 462 /  م - 2 / 8 / 1357 و سند شماره: 219 /  م - 2 / 8 / 57

[21]. همان، سند شماره: 494 / 5 - 2 / 8 / 57

[22]. همان، سند شماره: 4556 / 26 /  ﻫ - 11 / 8 / 57

[23]. همان، سند شماره: 4576 / 26 ﻫ - 14 / 8 / 57

[24]. همان، سند شماره: 1438 /  م - 14 / 8 / 1357

[25]. همان، سند شماره: 4603 / 26 ﻫ – 18 / 8 / 57

[26]. همان، سند شماره: 4625 / 26 ﻫ – 21 / 8 / 57

[27]. همان، سند شماره: 4632 / 26 ﻫ - 22 / 8 / 57

[28]. همان، سند شماره: 4643 / 26 ﻫ - 23 / 8 / 57

[29]. همان، سند شماره: 4578 / 26 ﻫ - 15 / 8 / 1357

[30]. همان، سند شماره: 629 / 5- 37 / 5- 5 -27 / 8 / 1357

[31]. همان، سند شماره: 134 - 2 / 9 / 57 و سند شماره: 251 /  م - 4 / 9 / 57

[32]. همان، سند شماره: 498 / 5- 37 / 5- 5 - 3 / 8 / 1357

[33]. همان، سند شماره: 4558 / 26 /  ﻫ -11 / 8 / 57

[34]. همان، سند شماره: 564 / 5 - 13 / 8 / 57

[35]. همان، سند شماره: 575 /  5 - 14 / 8 / 57

[36]. همان، سند شماره: 4580 / 26 ﻫ - 15 / 8 / 57

[37]. همان، سند شماره: 582 / 5 - 16 / 8 / 57

[38]. همان، سند شماره: 4590 / 26 ﻫ - 17 / 8 / 57

[39]. همان، سند شماره: 618 / 5- 37 / 5- 5 - 24 / 8 / 1357

[40]. همان، سند شماره: 693 / 5- 37 / 5- 5 - 9 / 9 / 1357

[41]. همان، سند شماره: 4 / 1133 / 10- 06- 501 - 29 / 8 / 57

[42]. همان، سند شماره: 4 / 1031 / 10- 06- 501 - 3 / 8 / 57

[43]. همان، سند شماره: 4 / 1033 / 10- 06- 501 - 3 / 8 / 57

[44]. همان، سند شماره: 4514 / 26 ﻫ - 3 / 8 / 57

[45]. همان، سند شماره: 90- 1- 56 - 21 / 9 / 1357

[46]. همان، سند شماره: 497 / 5 - 3 / 8 / 57

[47]. همان، سند شماره: 4518 / 26 ﻫ - 3 / 8 / 57

[48]. همان، سند شماره: 4520 / 26 ﻫ - 4 / 8 / 57

[49]. همان، سند شماره: 524 / 5- 37 / 5- 5 - 7 / 8 / 1357

[50]. همان، سند شماره: 513 / 5 - 5 / 8 / 57

[51]. همان، سند شماره: 519 / 5 - 6 / 8 / 57

[52]. همان، سند شماره: 527 / 5 - 7 / 8 / 57

[53]. همان، سند شماره: 1115 / 26 ج - 8 / 8 / 57

[54]. همان، سند شماره: 541 / 5- 37 / 5- 5 – 9 / 8 / 1357

[55]. همان، اسناد شماره: 4545 / 26 ﻫ - 9 / 8 / 57 و شماره: 543 / 5 - 9 / 8 / 57 و شماره: 544 / 5 - 9 / 8 / 57

[56]. همان، سند شماره: 4 / 1038 / 10- 06- 501 -10 / 8 / 57

[57]. همان، سند شماره: 1581 /  م - 13 / 8 / 57

[58]. همان، سند شماره: 1582 /  م - 13 / 8 / 57

[59]. همان، سند شماره: 84- 231 / م - 17 / 8 / 1357

[60]. همان، سند شماره: 11051 - 17 / 8 / 1357

[61]. همان، سند شماره: 7 - 21 / 8 / 57

[62]. همان، سند شماره: 208 / 22 / 06 / 501 - 23 / 8 / 57

[63]. همان، سند شماره: 642 / 5 - 29 / 8 / 57

[64]. همان، سند شماره: 645 / 5 - 29 / 8 / 57

[65]. همان، سند شماره: 650 / 5 - 30 / 8 / 57

[66]. همان، سند شماره: 651 / 5 - 30 / 8 / 57

[67]. همان، سند شماره: 4687 / 26 /  ﻫ - 30 / 8 / 57

[68]. همان، سند شماره: 26- 17- 56 - 11 / 9 / 1357

[69]. همان، سند شماره: 4 / 1235 / 10 /  06 /  501 - 12 / 9 / 57

[70]. همان، سند شماره: 745 / 5 - 17 / 9 / 57

[71]. همان، سند شماره: 754 / 5- 37 / 5- 5 - 18 / 9 / 1357

[72]. همان، سند شماره: 783 / 5 - 20 / 9 / 57

[73]. همان، سند شماره: 786 / 5 - 20 / 9 / 57

[74]. همان، سند شماره: 790 / 5 – 20 / 9 / 57

[75]. همان، سند شماره: 793 / 5 - 21 / 9 / 57

[76]. همان، سند شماره:...8 / 5- 37 / 5- 5 - 23 / 9 / 1357و سند شماره: 4841 / 26 /  ﻫ - 23 / 9 / 57

[77]. همان، سند شماره: 4855 / 26 /  ﻫ - 27 / 9 / 57

[78]. همان، سند شماره: 4875 / 26 ﻫ - 29 / 9 / 57

[79]. همان، سند شماره: 4876 / 26 ﻫ - 30 / 9 / 57

[80]. همان، سند شماره: 972 / 5- 37 / 5- 5 - 10 / 10 / 1357

[81]. همان، سند گزارش نوبه‌ای اطلاعاتی شماره 38 - مدت دوره از 0001 18 / 10 / 1357 تا 2400 18 / 10 / 1357

[82]. همان، سند گزارش نوبه‌ای شماره 151 فرمانداری نظامی اصفهان و حومه - مدت دوره از ساعت 0700 روز 21 / 10 / 57 الی ساعت 0700 روز 23 / 10 / 57


مرکز بررسی اسناد تاریخی