شماره 30 فصلنامه مطالعات تاریخی ( ویژه نامه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا )به همت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شد . در این شماره عناوین زیر به چشم می خورد :
- نقش امام خمینی در مدیریت بحران گروگانگیری در لانه جاسوسی آمریکا
- گفتگو با مهندس رضا سیف اللهی
- گفتگو با مهندس ابراهیم اصغرزاده
- پیش زمینه های داخلی تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران
- بررسی پدیده « جنبش دانشجویی» در ایران و مباحثی در باره تسخیر لانه جاسوسی آمریکا
- شکست در بیابان ( برگرفته از مجله تایم 5 مه 1980 )
- بحث داغ در باره عملیات نجات در بیابان ( برگرفته از مجله تایم 12 مه 1980 )
- سه تن از شهدای لانه
- تصرف مجسمه آزادی ( گفتگو : مجید ذوالفقاری )
- سند بدون شرح
در بخش سخن نخست این شماره از فصلنامه چنین می خوانیم :
تصرف سفارت آمریکا در تهران به دست دانشجویان پیرو خط امام، تبلور نفرت ملی ایرانیان از سیاستهای برونمرزی آمریکا بود؛ بلکه بالاتر؛ سقوط این سفارتخانه، واکنشی تاریخی به دستاندازیهای 200 ساله جهان غرب به فرهنگ، سیاست، مرز و شخصیت ایرانزمین محسوب میشود. اگر از این منظر به حادثه 13 آبان 1358 نگاه شود، میتوان گفت که ساختمانها و محوطة وسیعِ واقع شده در تقاطع روزولت- تختجمشید/ مفتح - طالقانی، پیش از آن که محل اقامت دیپلماتهای آمریکا و بنا بر سنت سیاسی، بخشی از خاک آن کشور در تهران محسوب گردد، قبل از آن که مرکزی برای رفت و آمد اطلاعات سیاسی منطقه و ایران باشد، و پیش از آن که مکانی برای حضور نیروهای سازمان اطلاعاتی آمریکا برای ایجاد ارتباط با افراد و رابطین خود به شمار آید (که همه اینها، کموبیش، نانوشته و ناپذیرفته، عرف سفارتخانهداری به شمار میرود) بارانداز کینهای کهنه از دو سده تحقیر و تخفیف بوده است. آنان که با کنشهای جوامع آشنا هستند میدانند که دردی چنین متراکم، از آنِ هر جامعهای باشد، نمیتواند تا ابد پشت سد زمان بماند. سرازیر شدن این نفرت ملی در محور مختصات حرکتهای تاریخ امری طبیعی است.
طرح موضوع تصرف سفارت آمریکا از این چشمانداز، به معنای عبور از مناسبات و قوانین پذیرفته شده دیپلماتیک نیست، بلکه تأکید بر واکنشهای قهری اجتماع در برابر سلطه بلندمدت دولتهای زورمند بر ملتهای ستمکشیده است. سیاستورزان خارجی، به ویژه در جهان غرب بنابر مشی آقا بالا سر دانستن خود هرگز به وارسی موضوع از این منظر نپرداختند و به احتمال زیاد نخواستند که از این رهگذر اشارهای به حقوق منکوب شده مردم ایران کنند. و نیز حکمرانان حوزه تاریخ و سیاست آن جهان نیز، نتوانستند ریشه اقدامی که در پاییز 1358 در پایتخت ایران رخ داد، شناسایی کنند. آن چه برای آنها مهم مینمود، بهرهمندی سیاسی و تبلیغاتی علیه ایران از قِبَل این اقدام «غیردیپلماتیک» بود. البته سالها بعد مقامات آمریکا، بدون اشاره به علت حقیقی تصرف سفارتخانهشان، با اعتراف به مشارکت در طراحی و اجرای کودتای 28 مرداد 1332 خواستند به دخالتهای گذشته خود در امور داخلی ایران اذعان کنند، اما آیا این اعتراف آمریکا، به عنوان وارث جهان غرب، میتوانست پاسخی قانعکننده برای چندین بار اشغال وطن، تقسیم ایران به مناطق تحت نفوذ، تحمیل قطعی، سیطره بر معادن نفت، غارت میراث باستانی، تحمیل حاکمان مستبد بیگانهخواهِ امتیازده و دهها موارد دیگر که هر کدام تنهای مشابه یا پهنتر از کودتای مورد اعتراف دارند، باشد؟ قطعاً چنین نیست. ایالات متحده آمریکا محصول تمدنی است که با کشف راههای دریایی توسط پرتغالیها، هلندیها و اسپانیاییها و نفوذ به سرزمینهای ناشناخته شروع شد، با پیدایش امپراتوری بریتانیا و استعمار ممالک عقبمانده گسترش یافت، با انقلاب صنعتی عمق بخشیده شد، و با دو جنگ جهانی اول و دوم رفته رفته به دامن او افتاد.
آمریکا ماترک همه تمدن غرب را به ارث برده است. سلطه سیاسی و پیشرفت علم، همه آن نیست؛ نفرتهای تاریخی و کینههای کهن بخش دیگری از آن است.