بیست و پنجمین شماره فصلنامه مطالعات تاریخی ویژه تابستان 1388 در اوایل پاییز منتشر شد. این شماره با مقالة «آزادسازی خوزستان» شروع میشود. نویسنده این مطلب دکتر محمدقلی مجد است که بخشی از کتاب تازه انتشار وی در آمریکاست. این کتاب با عنوان از قاجار تا پهلوی، به زودی توسط مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر میشود. در مقدمه این مقاله آمده است: شیخ خزعل یا آنگونه که در برخی از اسناد و مدارک خارجی از او یاد میکنند، شیخ محمره، در تاریخ معاصر ایران عموماً به عنوان یک حاکم منطقهای مقتدر که در پهنه خوزستان به تشکیل حکومت اقدام کرده و با استفاده از قشون عشایر منطقه و با اتکاء به حمایت مردم در مقابل رضاخان ایستاده است معروف است. اگر چه فهم عمومی از ماجرای سرکوب شیخ محمره این است که اختلافات او و رضاخان کار را به مقابله دولت مرکزی با او کشاند، با این همه، محمره همیشه جدا از روابط استعماری دولت بریتانیا که به طور مستقیم حکومت رضاخان را زیر نظر داشته و از آن به شکل آشکاری حمایت میکرده، فرض و بررسی شده است. دکتر محمدقلی مجد، نویسنده و پژوهشگر ایرانی، در کتاب «از قاجار تا پهلوی» که از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در دست انتشار است، با استناد به اسناد وزارت امور خارجه ایالات متحده، به واکاوی ماجرای شیخ محمره میپردازد. وی تصریح میکند که شیخ محمره از جدیترین و وفادارترین یاران دولت بریتانیا بوده و به ویژه در روزهای پرمشقت و دشوار جنگ جهانی اول بارها با اتکاء بر نفوذ و اعتبار خود در منطقه و قراردادهای مالی با دولت مرکزی و دولت بریتانیا توانسته است مشکلات بریتانیا را در منطقه رفع کند. مجد در این بخش، ریشههای اختلاف شیخ و دولت مرکزی را بازشناسی میکند و به تحلیل و بررسی نظرات دولت وقت بریتانیا درباره اصطکاک یا آشتی شیخ و رضاخان میپردازد. از دیدگاه نویسنده، شیخ محمره، هم در دوران حکومتش بر خوزستان و هم در دوران مقابله با دولت مرکزی ایران، کاملاً مهرهای کاربردی بوده و دولت بریتانیا از اختلاف نمایشی او و رضاخان برای پیشبرد اهداف خود سود برده و حتی از وجود او در پارهای اوقات در جهت فشار بر رضاخان بهره برده است.
مقاله بعدی این شماره فصلنام «نظام اجباری» نوشته یحیی آریابخشایش است. در 1306ش به دنبال تصویب مجلس شورای ملی، فرزندان ذکور خانوادههای ایرانی (چه در داخل و چه در خارج) که به سن 21 سالگی پا میگذاشتند از سوی دولت به مدت دو سال به خدمت نظام اجباری یا همان سربازی فراخوانده شدند. این قانون نظام اجباری نام داشت و جدیترین حامی آن هم رضاشاه پهلوی بود که در آن زمان یک سالی میشد که به سلطنت رسیده بود. قانون نظام اجباری گذشته از آن که مخالفت مردم برخی شهرها را برانگیخت، در اجرا نیز دچار تناقضها و دوگانگیهایی گردید که بررسی آن به عنوان یک موضوع تاریخی و نظامی جالب و حائز اهمیت است؛ به ویژه آنکه این بررسی بر اسناد به جا مانده از آن ایام استوار است. از این رو مقالهای که پیش روست میکوشد با تکیه بر اسناد و گزارشها به طور مستند، نحوه اجرای قانون مزبور و بازتاب آن را در میان مردم تصویر نماید.
مقاله سوم نوشته حبیب لاجوردی «ریشههای حمایت آمریکا از حکومت استبدادی در ایران» نام دارد که توسط علی فتحعلی آشتیانی ترجمه شده است. در مقدمه این مقاله میخوانیم که در زمانهای که تاریخ روابط ایالات متحده آمریکا با رژیم سابق ایران (و دیگر حکومتهای خودکامه) مورد بازنگری قرار گرفته، درک این موضوع بسیار حائز اهمیت است که حمایت آمریکا از حکومت یک فرد مستبد و خودکامه در ایران از سال 1953 و به دنبال سقوط دولت دکتر مصدق آغاز نشد. غور و تفحص در اسناد و بایگانیهای وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا و انگلستان ثابت میکند که تلاش برای تحقق این هدف خیلی پیش از تاریخ مذکور آغاز شده بود.
اسناد یاد شده سه واقعیت مهم درباره موضوع تحقیق ما را روشن میسازد: 1. به محض آن که محمدرضا شاه پهلوی، ولیعهد بیست و یک ساله ایران، در سپتامبر 1941 و متعاقب تجاوز نیروهای شوروی و انگلستان به ایران، به جای پدرش بر تخت سلطنت تکیه زد، اقداماتی گام به گام ولی مستمر و پیگیر برای به چنگ آوردن دوباره اختیارات مطلقه رضاشاه و معکوس نمودن حرکت به سوی سلطنت مشروطه را شروع کرد. طبق نص قانون اساسی ایران بنا بود وی فقط سلطنت کند و نه حکومت؛ 2. پنج سال از استقرار حکومت مشروطه در ایران نگذشته بود که دولت آمریکا و انگلستان تصمیم گرفتند زمینه تبدیل شدن او به «مرد قدرتمند» ایران را فراهم کنند، زیرا به گمان آنها حمایت و پیشبرد منافع اقتصادی و ژئوپولیتیکی دولتهایشان از طریق یک فرد «ثروتمند» به نحو مطلوبی که موردنظر خود آنهاست تأمین میشد، در صورتی که دموکراسی پارلمانی چنین امکانی را برای این دو قدرت به وجود نمیآورد؛ 3- جای بسی شگفتی است که وزارت خارجه این دو کشور از پیامدها و خطرات تصمیمشان در کمک به شاه و برخوردار نمودن او از قدرت مطلقه به خوبی آگاه بودند.
چهارمین مقاله «مواد مخدر و رژیم پهلوی» نام دارد که علیاکبر علیمردانی آن را نگاشته است. دوران سلطنت پهلوی را باید از پُراِدبارترین دورههای تاریخ ایران دانست، چرا که در این دوره فساد نه تنها در بدنة جامعه رسوخ کرده، بلکه تمام ارکان قدرت از دربار تا پایینترین ردههای دیوانسالاری را دربر گرفته بود. نگاهی کوتاه به مجموعه اسنادی که به وسیله مراکز امنیتی رژیم سابق تهیه شدهاند به خوبی مؤید این نظر میباشند. اگر بخواهیم میزان فساد در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران را روی یک نمودار نشان دهیم هرچه که به مرکز قدرت نزدیکتر میشویم این فساد بیشتر خودنمایی میکند. خاندان پهلوی به جای مبارزه با مفاسد اجتماعی خود در اشاعه و ترویج آن پیشرو بوده و هر عضو با اتکاء بر پایگاه سیاسیشان از هیچگونه مفسدهای روگردان نبودهاند. مصرف و قاچاق مواد مخدر یکی از زمینههای فساد آنان بود. سران رژیم پهلوی به اسم مبارزه با مواد مخدر و برای تبلیغ در افکار عمومی و بینالمللی دهها قاچاقچی خردهپا را اعدام و تعداد زیادی معتاد را محکوم به حبس مینمود، ولی همزمان بسیاری از رجال سیاسی و درباری به مصرف و قاچاق مواد افیونی مشغول بودند و تعدادی نیز با مافیای بینالمللی مواد مخدر در اقصینقاط جهان شریک بودند. این مقاله برآن است با استناد به بایگانی ساواک این مسئله را اثبات نماییم که سران رژیم پهلوی از شاه گرفته تا درباریان، نخستوزیر، وزیر، رئیس مجلس و سایر رجال سیاسی در مصرف یا قاچاق مواد مخدر دست داشته و در این تجارت پر سود دخیل بودند.
«آیتالله بهشتی و اسناد لانه جاسوسی» مقاله پنجم این شماره از فصلنامه است که حمید قزوینی آن را نگاشته است. واقعه 13 آبان 1358 و تصرف سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام یکی از مهمترین حوادث سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی است. آثار و بازتابهای این حادثه تاریخی را از جهاتی میتوان بینظیر دانست و شاید به دلیل همین ویژگیها بود که رهبر انقلاب، امام خمینی(ره) آن را انقلاب دوم نامید. موضوع کشف و انتشار اسناد موجود در سفارت آمریکا و تبعات سیاسی آن از جمله موضوعات مهم و مرتبط با این حادثه است که همچنان مورد بحث و بررسی محافل علمی، رسانهای و سیاسی قرار دارد. یکی از سوژههای سیاسی و رسانهای آن سالها که همچنان در کانون توجه است چگونگی ملاقات آیتالله دکتر سیدمحمدحسینی بهشتی با دیپلماتهای آمریکایی در آبان 1358 و نحوه انتشار اسناد این ملاقات و محتوای مذاکرات است. ماجرا از آنجا آغاز میشود که دو دیپلمات سفارت آمریکا در پی درخواستهای متعدد از طریق وزارت امور خارجه ایران در اوایل آبان 1358 (چند روز پیش از تصرف سفارت آمریکا) به دیدار آیتالله بهشتی میروند و گزارشی از این دیدار را تهیه و به مراجع ذیربط خود ارسال میکنند.با تصرف سفارت آمریکا و دستیابی دانشجویان به اسناد موجود در آن به مرور بخشی از اسناد تحت عنوان افشاگری علیه برخی چهرههای سیاسی وقت منتشر شد. در این میان سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با دسترسی به سند مذاکره آیتالله بهشتی و دیپلماتهای آمریکایی اقدام به انتشار بخشهایی از آن کرد و خواستار پاسخگویی دکتر بهشتی شد. اعضای سازمان مدعی بودند که دانشجویان در هماهنگی با بهشتی و رهبران انقلاب از انتشار این سند سر باز زدهاند تا چهره سیاسی بهشتی نزد افکار عمومی خدشهدار نشود.این سند بعدها به صورت کامل در مجموعه اسناد لانه جاسوسی که توسط مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شده به چاپ رسید که باز هم به سوژهای برای محافل سیاسی و رسانهای مبدل گشت. اکنون پس از 30 سال به نظر میرسد بررسی اسناد این مذاکره و حاشیههای مرتبط با آن میتواند گوشههایی از یک مقطع تاریخی و حساس معاصر را به تصویر کشد.
«دزفول: 24 مهر 1357» نوشته غلامرضا درکتانیان آخرین مقاله بیست و پنجمین شماره فصلنامه مطالعات تاریخی است. پرداختن به زوایای مختلف انقلاب اسلامی که از جای جای کشور شکل گرفت، به منظور انتقال صحیح و درست به نسلهای آینده امری ضروری است و این مسئولیت سنگین بر دوش محققان و پژوهشگران است. حضرت امام خمینی در قسمتی از پیام مورخه 5 مرداد 1357 خود به ملت ایران میفرمایند: «لازم است برای بیداری نسلهای آینده و جلوگیری از غلطنویسی مغرضان، نویسندگان متعهد با دقت تمام به بررسی دقیق تاریخ این نهضت اسلامی بپردازند و قیامها و تظاهرات مسلمین ایران را در شهرستانهای مختلف با تاریخ و انگیزه آن ثبت نمایند تا مطالب اسلامی و نهضت روحانیت سرمشق جوامع و نسلهای آینده شود [چرا که] امروز قلمهای مسموم درصدد تحریف واقعیتها هستند.» حوادث پیدر پی و تظاهرات مردم مسلمان و ناراضی بر ضد رژیم خودکامه و دستنشانده اجانب روز به روز فزونی مییافت و از شهرهای بزرگ به شهرهای کوچک سرایت کرده و مردم در اکثر شهرها به صف انقلابیون میپیوستند. با نزدیک شدن چهلم واقعه 17 شهریور تهران، نارضایتی مردم از رژیم بیشتر شده و حس پیوستگی عمومی، مردم نقاط مختلف کشور را به هم نزدیکتر میکرد؛ به طوری که در روز 24 مهر در چند شهر دزفول، کرمان، زنجان، میناب و اندیمشک به شهادت رسیدند. شهر دزفول از زمان رضاخان در مبارزه علیه سیاستهای دینزدایی خاندان پهلوی، نقش موثری در جنوب کشور ایفا نمود. حضور مردم در صحنههای سیاسی بعد از قیام 15 خرداد 42 آغاز شد و با حرکت گروه «جبهه اسلامی دفاع» - گروه مبارزی که در سال 1350 به فرمان حضرت امام(ره) مبنی بر تحریم جشنهای شاهنشاهی به پا خاسته و مبارزه خود را با رژیم به صورت علنی آغاز کرد - ادامه یافت و در سال 1357 به اوج خود رسید. در روند این مبارزات، واقعه 24 مهر 1357 نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی در دزفول به شمار میرود. در این مقاله تلاش شده به این واقعه مهم پرداخته شود.
آخرین بخش از فصلنامه «سندهای بدون شرح» است.
سندی که در این شماره از فصلنامه مطالعات تاریخی ارائه شده مربوط به سال 1306شمسی و حوادث رخ داده در جزیره هنگام است. مأموران انگلیس با تحریک اعراب ساکن در جزیره هنگام، میرزاعبدالخالق مدیر گمرک هنگام را به قتل میرسانند. او حاضر نشده بود از انگلیس رشوه بگیرد و توقعات آنها را در امور گمرکی برآورد. زمانی که میرزااحمدخان مفخم حکمران بوشهر برای رسیدگی به موضوع و تنبیه عوامل محلی وارد بندرعباس میشود، مأموران انگلیسی او را فریفته و با دادن مبالغی از پیگیری موضوع منصرف میکنند. نویسنده این گزارش (مفتش گمرک بندرعباس) میگوید وقتی که چند تیر توپ از کشتی جنگی انگلیس شلیک شد «حدس زدم که خون مدیر گمرک و جزیره هنگام از بین رفت و همین طور هم شد.» محمدعلی نیکبین تهرانی، مفتش گمرک بندرعباس یاد میکند که حاکمان محلی یکی از دیگری فاسدترند و بدیهی است با وجود چنین اشخاصی «منافع ایران و ایرانی... محفوظ نخواهد ماند.»