بیست و یکمین شماره فصلنامه مطالعات تاریخی ویژه تابستان از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شد.
در این شماره ده مقاله که بعضاً بر اساس اسناد منتشر نشده تألیف شدهاند گرد آمده که نخستین آنها «شیخ شریف به روایت اسناد ساواک» نام دارد. محمدحسن شریف قنوتی چهره مبارزِ فعال سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، نماینده وجوهات شرعی امام خمینی و آیتالله گلپایگانی، اولین روحانی شهید دفاع مقدس و در عین حال شخصیت گمنامی است که هنوز هم پس از گذشت سالها از شهادتش ناشناخته مانده است. مقاله «شیخ شریف به روایت اسناد و خاطرات» با بهرهگیری از اسناد نویافتة بایگانی ساواک و نیز با استفاده از واگویه کسانی که او را از نزدیک دیدهاند، زندگی سیاسی و مبارزاتی او را روایت میکند. نویسنده این مقاله جواد کامور بخشایش است.
مقاله دوم «مهاجرت آیتالله میلانی به تهران، فصلی نو در حیات سیاسی ایشان» نام دارد. نویسنده مقاله حسن شمسآبادی مینویسد که پس از قیام پانزده خرداد 1342 رژیم شاه عده زیادی از روحانیون و پیش از همه امام خمینی را بازداشت کرد. این اقدام شور و هیجان عجیبی بر مردم و حوزههای علمیه سراسر کشور از جمله مشهد حکمفرما کرد. در میان علمای مشهد نقش آیتالله سید محمدهادی میلانی از دیگران پررنگتر بود. ایشان طی اعلامیهای خواستار نظارت بیشتر علما بر قوانین، آزادی علما و دیگر زندانیان شد.
آیتالله میلانی تنها به صدور اعلامیه اکتفا نکرد، بلکه جهت اثربخشی اقداماتش تصمیم گرفت به تهران مسافرت و در مشورت با دیگر علمای شهرستانها که در آنجا گرد هم آمده بودند، درخواستهای خود را به سمع و نظر رژیم و شخص شاه برساند. رژیم که از حضور ایشان در تهران احساس خطر کرده بود، ایشان را از میانه راه بازگرداند. این مسئله باعث ناامیدی وی در راهی که در پیش گرفته بود، نشد. ایشان باری دیگر به همراه فرزندش در نهم تیر 1342 به تهران عزیمت کرد. هدف آیتالله میلانی از سفر به تهران چنانچه خود ذکر کرده عبارت بودند از: آزاد ساختن امام و دیگر علمای بازداشت شده، اعتراض به کشتار مردم در سراسر کشور و تصویب قوانین خلاف شرع توسط رژیم. سفر آیتالله میلانی به تهران یکی از مهمترین برهههای حیات سیاسی او را تشکیل میدهد.
«زنان دربار در جنگ جهانی دوم» نوشته منصور خلج، مقاله سوم از این شماره فصلنامه است. موقعیت ایران، هنگام اشغال متفقین در جنگ جهانی دوم چیزی نبود جز جیرهبندی مواد غذایی، بحران نان، آغاز شرارتها و راهزنیها، اعتصاب، و از همه مهمتر حضور بیگانگان مسلح و زورگو در نقاط مختلف کشور. همه اینها به علاوه بیماریهای رنگارنگ، نگرانی و تشویش، و آیندهای مبهم چنگ در جان جامعه و آحاد مردم انداخته بود. در این بحران همهگیر، آنچه در دربار، به ویژه در میان زنان آن میگذشت چیز دیگری بود. اسناد به جای مانده، از دربار پهلوی نشان میدهد که زنان دربار دنیای تعریف شده خود را داشتند و از آنچه در بیرون از دارالخلافه میگذشت، بیخبر بوده و اگر هم آگاه بودند، اهمیتی برایشان نداشت. فوزیه، شمس و اشرف در این دوره بحرانی و وانفسا به چیزی که میاندیشیدند، مسافرت بود و خرید انواع تجملات و زینتیها. در این مقاله از زبان اسناد، علاقه و توجه اول زنان دربار در جنگ جهانی دوم برملا میشود؛ علاقهای که پس از جنگ در دوران آرامش به صورت سیریناپذیری ادامه یافت؛ البته به موازات عقبماندگی و محرومیت جامعه.
آقای غلامرضا درکتانیان مقاله «عوامل شکست و آسیبشناسی قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز» را تألیف کرده است. در فاصله انقلاب مشروطه تا برآمدن رضاخان، ایران شاهد جنبشها و مبارزات بسیاری برای کسب آزادی، استقلال، عدالت و ترقی بود. نقطه مشترک بسیاری از این جنبشها عدم تحقق مشروطه و در واقع ناکامی آن انقلاب در کسب آزادی، استقلال، عدالت و ترقی جامعه بود. مجلس شورای ملی به عنوان برجستهترین دستآورد انقلاب مشروطه، فراز و نشیبهای بسیاری طی کرد. جدال بر سر استقرار پارلمان ملی، در یکی از زوایایش در قیام شیخ محمد خیابانی جلوهگر شد. جنبشهایی که در ادامه مشروطهخواهی متولد شده بودند به جهت ضعفها و آسیبهایی که داشتند نتوانستند به هدف غایی خود برسند و یکی پس از دیگری شکست خورده، از بین رفتند تا اینکه سرانجام رضاخان به میدان آمده و پیکر نیمهجان مشروطه را به خاک سپرد.
مقاله پیش رو، تلاشی در جهت بررسی عوامل شکست و در واقع آسیبشناسی قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز میباشد که یکی از وقایع مهم تاریخ معاصر ایران بوده و تأثیر بزرگی بر ذهنیات و حوادث سیاسی و اجتماعی آذربایجان و همه ایران داشته و هنوز هم مطرح و بحثانگیز است.
پنجمین مقاله «عبدالحسین تیمورتاش در کرمان» نام دارد که هدایتالله بهبودی آن را تدوین کرده است. عبدالحسین تیمورتاش یکی از معروفترین چهرههای دوره پهلوی اول است. پیشینه خانوادگی او در خراسان، تحصیلات در سن پتربورگ، آغاز امور اجرایی با نایبالحکومگی جوین، نماینده قوچان در دور دوم قانونگذاری، ریاست قشون خراسان، نماینده قوچان در دوره سوم قانونگذاری، حکومت گیلان، نماینده دور چهارم مجلس شورای ملی، وزیر عدلیه، حکومت کرمان، وزیر فوائد عامه و در نهایت وزارت دربار شاه توأم با نمایندگی در مجلس شورای ملی مورد اشاره همه منابعی که درباره زندگی او قلم زدهاند.، بوده است. برخی از جزئیات زندگی شخصی و سیاسی او نیز برای تراجم احوال روشن است. پیوند ناگسستنی او با الکل، زن و قمار؛ آراستگی، شیوایی بیان، جذابیت؛ و در امور سیاسی پیوستگی با سیاست انگلستان را از ویژگیهای تیمورتاش شمردهاند. در اینجا سندی منتشر نشده که نشان از ارتباط مستمر تیمورتاش با سفارتخانه و کنسولگریهای انگلیس و تبعیت او از سیاستهای انگلیس برای پیشبرد منویات آن کشور در ایران است، دستمایه تهیه این مقاله شده است.
مقاله بعدی نگاشتههایی از دکتر عباسعلی خلعتبری با عنوان «یادداشتهای وزیر امور خارجه» است. عباسعلی خلعتبری وزیر امور خارجه دهه پنجاه شمسی (1357ـ1351) محمدرضا پهلوی است. او مشاغل خود را در وزارت امور خارجه از سال 1323ش آغاز کرد. مهمترین سمت او پیش از احراز وزارت، دبیرکلی سازمان پیمان مرکزی (سنتو) در سال 1340ش بود که تا هفت سال عهدهدار آن بود. خلعتبری در سال 1351ش به وزارت امور خارجه منصوب شد و این سمت را تا تابستان 1357، هنگام استعفای جمشید آموزگار نخستوزیر وقت به عهده داشت. پس از این زمان بازنشسته شد. خلعتبری پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در نخستین ماه از سال 1358 یادداشتهایی از خود به جا گذاشت که درخور اهمیت است. اول این که عالیترین مقام وزارت امور خارجه حکومت پهلوی از مناسبات ایران و آمریکا با تکیه بر سابقه آن مطالبی ارائه میدهد که برای پژوهندگان تاریخ در حکم سند است. دوم این که برخی از نکات این یادداشتها برای نخستین بار ارائه میشود، و بعضی قرینهای نو برای تکگفتهها و تکنوشتههای پیشین است. و سوم این که این یادداشتها با این که در نخستین ماه سال 1358 نگاشته شده، به دور از ملاحظات و مناسبات زمان خویش است و صفت تاریخی آن کاملاً برجسته است.
«مدرسه عالی دماوند (بنیاد فرهنگی ایران بت ئیل)» نوشته محمد قبادی هفتمین مقاله است. تاریخ گروههایی تبشیری در ایران بدون مرور مبلغان و سازمانهای مسیحی آمریکایی بسیار ناقص است. ورود آمریکاییها به ایران در چهره مبلغان مذهبی که سالها بعد تغییر چهره داد و با ماهیتی سیاسی، در این کشور ادامه حیات داد، با فعالیتهای کلیسای پرسبیتری یا کلیسای انجیلی در ایران همزمان است. مبلغان این شاخه از کلیسای پرتستان نه تنها در امر تبلیغ دین مسیح بلکه در عرصه سیاست نیز پیشقدم بودند و در واقع نخستین نمایندگان سیاسی، مذهبی و فرهنگی ایالات متحده آمریکا در ایران به شمار میروند. یکی از زیرشاخههای کلیسای پرسبیتری بنیاد فرهنگی بتئیل است که در سال 1347ش تأسیس شد و در پی آن مدرسه عالی دماوند وابسته به این بنیاد کار خود را در تهران آغاز کرد. مقاله حاضر پس از مروری گذرا بر تاریخ گروههای تبشیری آمریکا، مدرسه عالی دماوند، ماهیت آن را در جامعه مذهبی ایران، بر اساس اسناد، بازکاوی میکند.
مقاله بعدی فصلنامه «زنان حزب ایراننوین» نام دارد که توسط خانم فاطمه صفوی تألیف شده است.
حزب ایراننوین که یکی از احزاب دولتی در زمان حاکمیت محمدرضا پهلوی است، ویژگیهایی دارد که آن را بیش از دیگر حزبهای مشابه، در خور توجه پژوهشگران تاریخ معاصر ایران کرده است. حزب ایراننوین در زمانی پدید آمد که رقابتهای پنهان آمریکا و انگلیس در ایران، موجب عقبنشینی دولتمردان انگلوفیل و روی کار آمدن رجال آمریکادوست در ایران شده بود. اسناد میگویند که این حزب با توجه ویژه مأموران سیاسی آمریکا در ایران شکل گرفت و سامان یافت. از مهمترین منابعی که درباره حزب ایران نوین منتشر شدهاند میتوان مجموعه پنج جلدی «حزب ایراننوین» که حاوی گزارشهای ساواک درباره این تشکل دولتی است و کتاب «سه حزب» را نام برد. کتاب اخیر حزب ایراننوین را در کنار حزب «مردم» و «ملیون» بررسی کرده است که آن دو نیز احزابی دولتساخته بودند. مقاله «زنان حزب ایراننوین» به موقعیت زنان در این حزب میپردازد؛ عضویت آنها در ردههای مختلف، چگونگی نامزدی آنها برای انتخابات مجلس، زد و بندهای سیاسی و رشد زنان حزبی به دلیل پیوند با افراد ذینفوذ و قدرتمند. این مقاله با اتکا به اسناد و گزارشهای سازمانهای وابسته به حکومت پهلوی نشان میدهد که حضور زنان در حزب ایراننوین به دلیل ماهیت دولتی حزب، جنبهای نمایشی داشت و به همین دلیل زنان حزب از تأثیرگذاری بر همجنسان خود در جامعه ناتوان بودند.
«نگاهی به کتاب سازمان چریکهای فدایی خلق» مقاله بعدی است. جلد اول کتاب سازمان چریکهای فدایی خلق اوایل سال جاری (1387) منتشر شد و در کمتر از سه ماه چاپ اول آن به پایان رسید. این کتاب تاریخ مشهورترین گروه چپگرای ایران را که با مشی مسلحانه به مبارزه حکومت پهلوی رفته بود، در خود جای داده است. محمود نادری نویسنده کتاب، در تدارک جلد دوم نیز هست تا سرانجام این گروه را پس از پیروزی انقلاب اسلامی بازنمایی کند. دستمایه تدوین کتاب، اسناد به جای مانده از دادگاههای نظامی است؛ محلی که اعضای دستگیر شده سازمان پس از بازجوییهای مفصل، محاکمه میشدند. غیر از استقبال داخلی، کتاب در خارج از کشور، به ویژه نزد آنانی که با سازمان چریکهای فدایی خلق مناسبتی مستقیم یا غیرمستقیم داشتند، با اقبال مواجه گردید. در بخشی از این مقاله آمده است: نویسنده گرچه در جای جای کتاب تلاش دارد از سازمان چریکهای فدایی خلق اسطوره زدایی کند ولی به نظر میرسد که او میخواهد نافرجامی جنبش مسلحانه را در نبرد با دیکتاتوری شاه و حامیان خارجیاش و یا به تعبیر دیگر مبارزه با امپریالیسم آمریکا به اثبات برساند.
طبق معمول واپسین بخش سندهایی است که قرار است خود سخن بگویند.
سندهای بدون شرح این شماره از فصلنامه مطالعات تاریخی چند سات است که نخستین آنها گزارشی از طرح بودجه سال 1351 در مجلس شورای ملی را بیان میکند. در این جلسه اکثریت (نمایندگان حزب ایراننوین) و اقلیت (نمایندگان حزب مردم) رو در روی یکدیگر، علیه هم افشاگری میکنند. گزارشگر این سند که خود از طبقات حزب ایراننوین است و یکی از منابع ساواک در مجلس شورای ملی، با ذکر جزئیاتی از این افشاگریها، مینویسد که همه موقعیتهای مجلس در اختیار فراماسونها و وابستگان به سازمان CIA است و سپس دیدگاه مردم را نسبت به این مجلس و نمایندگان آن بیان میکند؛ این که مردم انتخابات مجلس را فرمایشی میدانند و نمایندگان را منتصب دستگاه حکومتی میدانند نه منتخب خودشان. در پی این سند چند برگ از نظرسنجی اداره سنجش افکار وابسته به وزارت اطلاعات [و جهانگردی] را که نظرات مردم درباره همین جلسه از مجلس شورای ملی است میخوانید که میتواند نمایانگر رخدادهای کشور، و در این جا طرح بودجه سال 1351، از منظر یک نماینده مجلس و گروهی از مردم باشد.