سند نامه ::
 
پهلوی اول و مسئله کشف حجاب

علی عباسی مزار

 روز 27 آذر 1314 بخشنامه كشف حجاب جهت تصويب رضاشاه از طرف رئيسالوزرا به دربار فرستاده شد.

کشف حجاب در ایران پدیده ای ناشی از آشنایی با غرب و تجددخواهی افرادی است که افکار و زندگی غربی را تجربه کرده بودند. به گونه ای که نخستین نشانه های کشف حجاب را می توان در دربار ناصرالدین شاه قاجار و سپس در محافل روشن فکری مشاهده نمود، رسمیت یافتن آن به دوره دیکتاتوری رضاشاه پهلوی بازمی گردد.
رضاخان که پیش از رسیدن به مقام پادشاهی خود را فردی دین دار و پای بند به اصول مذهب نشان داده بود، پس از به قدرت رسیدن به تدریج ماهیت اصلی خود را نمایان ساخت. او که تجددگرایی و تضعیف ارزش های دینی را سرلوحه برنامه های نوسازی فرهنگی خود قرار داده بود، طی اقداماتی مخالفت عملی خود را با اسلام و فرهنگ و سنن اسلامی جامعه آغاز کرد. از جمله این اقدامات می توان به حضور روزافزون میسیون های مذهبی، تأسیس مدارس جدید، بازگشت اشراف زادگان تحصیل کرده از فرنگ، تأسیس کانون ها و انجمن های روشن فکری، تغییر نظام آموزشی، اجباری کردن استفاده از کلاه شاپو، صدور قانون متحدالشکل نمودن البسه، کشف حجاب بانوان، ترویج بی قیدی در میان زنان، جلوگیری از حضور زنان با حجاب در پارک ها، سینماها، تأترها، هتل ها و سایر مراکز عمومی و... اشاره نمود.
رضاشاه که ریشه دار بودن تفکر دینی و مبانی ارزشی حاکم بر جامعه ایرانی را مانعی جدی بر سر راه فرآیند مدرن سازی می پنداشت، پس از تنها سفر خارجی اش به ترکیه در 12 خرداد 1313، بیش از اندازه تحت تأثیر اقدامات غرب گرایانه آتاتورک قرار گرفت. از این رو پس از بازگشت به ایران عزم خود را برای غربی شدن جامعه ایرانی جزم نمود و مدعی آن شد که اگر مردم لباس متحدالشکل بپوشند، کلاه پهلوی به سر گذارند و نسبت به تقیدات دینی سستی نشان دهند، متمدن خواهند شد.
مسافرت رضاشاه به ترکیه جدای از آنکه فصل جدیدی در مناسبات دو کشور گشود، تغییرات عمیقی نیز در روحیات و سیاست های رضاشاه علی الخصوص درباره زنان و حجاب آنان به وجود آورد.
مستشارالدوله سفیر کبیر ایران در ترکیه، تأثیرپذیری رضاخان از بی حجابی زنان ترکیه را چنین توضیح می دهد: «شبی پس از پایان ضیافت رسمی باشکوه وقتی رضاشاه به عمارت حزب خلق که محل اقامت او در آنکارا بود، مراجعت کرد تا پاسی از شب نخوابید و در تالار بزرگ خانه ملت قدم می زد و فکر می کرد و گاه گاه بلند می گفت: عجب! عجب! وقتی چشمان شاه متوجه من شد، در گوشه تالار ایستاده بودم، فرمود: «صادق، من تصور نمی کردم ترک ها تا این اندازه ترقی کرده و در اخذ تمدن اروپا جلو رفته باشند. حالا می بینم که ما خیلی عقب هستیم، مخصوصا در قسمت تربیت دختران و بانوان؛... فورا باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم مخصوصا زنان اقدام کنیم».
رضاخان که شدیدا تحت تأثیر بی حجابی زنان ترکیه قرار گرفته بود، این مسئله را یک سال و اندی پس از سفر خود به ترکیه در آذر 1314 به محمود جم رئیس الوزرا چنین بازگو می نماید: «نزدیک دو سال است که این موضوع- کشف حجاب- سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصا از وقتی که به ترکیه رفتم و زن های آن ها را دیدم که «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوش به دوش مردهایشان در کارهای مملکت به آن ها کمک می کنند، دیگر از هر چه زن چادری است، بدم آمده است. اصلا چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نیشتر زد و از بینش برد».
از این رو بخش نامه کشف حجاب جهت تصویب رضاشاه در تاریخ 27 آذر 1314 از طرف رئیس الوزرا به دربار فرستاده شد تا در اول دی همان سال دستورالعمل اجرای غیررسمی قانون کشف حجاب به تمام ولایات ایران ارسال گردد. رضاشاه در روز هفدهم دی ماه 1314 برای اعطای گواهینامه فارغ التحصیلان به دانش سرای عالی رفته بود، در حالی که ملکه ایران و دختر بزرگش بدون حجاب بوده و لباس های اروپایی به تن کرده بودند؛ طی نطقی از کشف حجاب و پیشرفت زنان سخن گفت: «... شما زن ها باید این روز را که روز سعادت و موفقیت شماست، روز بزرگی بدانید و از فرصتی که بدست آورده اید برای خدمت به کشور خود از آن استفاده کنید... شما خواهران و دختران من حالا که داخل جامعه شده اید و برای پیشرفت خود و کشورتان این قدم را برداشته اید، باید بفهمید که وظیفه شما این است که برای کشور خودتان کار کنید، سعادت آینده در دست شماست».
رضاشاه از وزرای خود خواست تا در وزارت خانه هایشان جشن کشف حجاب را برگزار کرده و زن و دختران خود را بدون حجاب به این مراسم بیاورند. این مسئله واکنش برخی از وزرای رضاشاه را در پی داشت. به عنوان مثال صدرالاشراف می گوید: «به خانه رفتم و از همسرم خواستم تا بدون حجاب در مراسم جشن کشف حجاب شرکت کند. او در مقابل از من خواست که به جای این کار طلاقش دهم. چند روزی گذشت و جشن کشف حجاب را برگزار نکردم. رضاشاه پیش من آمد و گفت چرا این کار را انجام نمی دهی و من گفتم بهتر نیست این کار را از رده های پایین تر شروع کنید. رضاشاه گفت نه! وقتی که تو از انجام این کار امتناع می کنی آن ها هم به طبع از انجام آن سر باز خواهند زد. به خانه رفتم و به همسرم گفتم پای مرگ و زندگی در میان است و تو باید فردا بدون داشتن حجاب در مراسم شرکت کنی. همسر و دخترانم بدون حجاب در مراسم جشن شرکت کردند؛ اما از روز بعد از آن همسرم در خانه در بستر بیماری افتاد و تا یک سال بعد که جنازه اش از خانه خارج شد، پای از خانه بیرون نگذاشت».
بر سر کردن چادر در خیابان های تهران ممنوع شد و دولت و سایر دستگاه های اجرائی در کشور موظف شدند برای پیش برد این طرح در ولایات مختلف بکوشند. به همین منظور از اقدامات تبلیغاتی و انتظامی در حد وسیعی بهره گیری شد و حتی مسئولین در بسیاری از موارد، کاربرد قوه قهریه را نیز در اولویت قرار دادند. از این به بعد آموزگاران و دختران دانش آموز از داشتن حجاب ممنوع شدند و افسران ارتش با زنانی که حجاب داشتند، راه نمی رفتند. در اتوبوس زنان با حجاب را راه نمی دادند و در معابر پاسبان ها از اهانت و کتک زدن به زن هایی که چادر داشتند، با نهایت بی پروایی و بی رحمی فروگذار نمی کردند. حتی بعضی از مأموران به خصوص در شهرها و دهات زن هایی را که پارچه روی سر انداخته بودند، اگر چه چادر معمولی نبود، از سر آن ها کشیده و پاره پاره می کردند و اگر زن فرار می کرد، او را تا توی خانه اش تعقیب می کردند و به این هم اکتفا نکرده، اتاق زن ها و صندوق لباس آن ها را تفتیش کرده، اگر چادر از هر قبیل می دیدند، پاره پاره می کردند یا به غنیمت می بردند.
تصویب و ابلاغ قانون کشف حجاب بیش از پیش جامعه روحانیت را با محدودیت مواجه کرده بود. اعتراضات علما و روحانیون و مخالفت های گسترده مردمی را نیز در سراسر کشور و در شهرهایی نظیر قم، اصفهان و شیراز در پی داشت که مهم ترین نمونه آن قیام بزرگ مسجد گوهرشاد مشهد بود. اگرچه با انتشار خبر قیام گوهرشاد، مقدمات اعتراض اجتماعی وسیعی فراهم شد، اما فقدان رهبری منسجم و خشونت شدید حکومت از جمله عواملی به شمار می آید که نه تنها این اعتراضات را ناکام گذاشت، بلکه رضاخان را نیز مصمم به اجرای خشونت بار کشف حجاب کرد. با این حال قیام گوهرشاد که یک سال پس از بازگشت رضاخان از سفر به ترکیه و مشاهدات وی در مورد بی بندوباری و بی حجابی زنان ترکیه به وقوع پیوسته بود، از یک سو حکایت از تأثیر بی چون و چرای رضاخان از فرهنگ غربی داشت و از سوی دیگر از تعارض این فرهنگ با فرهنگ اسلامی جامعه ایران و عدم پذیرش موازین غیرشرعی توسط مردم نیز خبر می داد.
پس از سقوط رضاشاه قاعده یکسانی درخصوص کشف حجاب و اتحاد شکل لباس وجود نداشت، اما لزوم پاسخ به مطالبات و افکار عمومی، مقامات را به عقب نشینی واداشت. به عنوان نمونه می توان به استعلام وزیر کشور از نخست وزیر وقت در تاریخ 1/10/1322 اشاره کرد که طی آن به صراحت از عقب نشینی اجباری دولت در قبال کشف حجاب سخن به میان آمده است. 

روزنامه کیهان ۱۳۸۹/۱۰/۱۹