سند نامه ::
 
سير كشف حجاب در شهرها، ولايات و مناطق عشايري


بررسي اسناد و گزارشهاي به جاي مانده از آن دوران نشان مي‎دهد كه ميزان و چگونگي پيشبرد طرح كشف حجاب در هر منطقه، با توجه به بافت اجتماعي، فرهنگي، مذهبي و موقعيت جغرافيايي و اقليمي و همچنين، نحوة فعاليت نهادها و سازمانهاي ذي‎ربط از قبيل انجمنها و سازمانهاي زنان و اقدامات تبليغاتي آنان در اين راستا، متفاوت بوده است.
پيشرفت و پذيرش اين طرح، در شهرهايي كه جريان تجددطلبي و نوگرايي در آنجا پيشرفت كرده و سازمانها و ارگانهاي تبليغاتي و فرهنگي، حكام ولايات را ياري مي‎رساندند، محسوس‎تر از شهرها و مناطق دور افتاده‎اي بود كه تنها حاكم محل با عده معدودي نيروي انتظامي مسئوليت امر «نهضت بانوان» را بر عهده داشت.
همچنين اعمال اين قانون، در شهرهايي كه داراي مركزيت مذهبي بودند، به يكباره ميسر نمي‎گرديد و ميزان پيشرفت طرح با كندي همراه بود. در مجموع موانع عمده بر سر راه كشف حجاب در مناطق مختلف كشور طبق اسناد موجود، به شرح زير بود:
1 -  ميزان تعلقات مذهبي مردم، خصوصاً در شهرهايي كه مركزيت مذهبي دارند. در اين شهرها، درجه علاقمندي مردم و پايبندي آنان به مذهب بيش از شهرهايي‎ست كه چنين مركزيتي ندارند. لذا، اجراي اين طرح در آن شهرها با مشكل روبرو بوده و مي‎بايستي براي اين منظور برنامه‎ريزي دراز مدت و دقيقي معمول دارند.
2 -  مشكل تهيه البسه جديد، اين قضيه بيشتر در مناطق محرومي كه اقتصاد عمومي و درآمد افراد وضعيت نامطلوبي داشت، خود را نشان مي‎داد. بنابراين، براي رفع اين مشكل يك سري اقدامات امدادي ضروري به نظر مي‎رسيد.
3 -  كمبود نيروهاي انتظامي، به منظور حمايت و حفاظت از زن تازه از حجاب درآمده؛ اين دسته از زنان، در اوايل اجراي طرح با انواع و اقسام ريشخند و سخنان انتقادآميز از جانب زنان محجبه و مردان مواجه بودند؛ و نيز كنترل و در مواقع لزوم شدت عمل نسبت به زناني كه از برداشتن چادر استنكاف مي‎ورزيدند و با همان پوشش سنتي در كوچه‎ها و معابر عمومي ظاهر مي‎شدند و به نوعي عليه كشف حجاب تبليغ مي‎نمودند و در راه اجراي طرح وقفه ايجاد كرده و موجبات بي‎پروايي طرفداران حجاب را فراهم مي‎ساختند.
براي از بين بردن و يا بدون اثر كردن اين موانع، از طرف دست اندركاران و مجريان طرح، راه حلهايي به وزارت داخله پيشنهاد ‎گرديد. وزارت داخله نيز بنا به مقتضيات هر محل دستورات لازم را صادر نمود تا در جريان كشف حجاب خللي وارد نيايد.
نكته قابل ذكر آنكه، همگام با پيشرفت كشف حجاب خصوصاً در ولايات دور از مركز، برنامه اتحاد شكل البسه و تبديل كلاه نيز مورد نظر مأمورين و مجريان طرح بود. اين مسئله نشان دهنده آن است كه در آن مقطع، هنوز مانع عمده بر سر راه رفع حجاب، يعني مردان پذيراي اين طرح نبودند و حاضر نمي‎شدند ناموس‎شان بي‎حجاب در اجتماع ظاهر گردد. بدين‎ترتيب، لازم ديدند تا همگام و همراه با اعمال قانون كشف حجاب، قانون اتحاد شكل البسه را ـ كه از اجراي آن چند سال مي‎گذشت،ـ به اجرا درآورند. به همين دليل در بسياري از اسناد و گزارشات حكام به ولايات و از ولايات به وزارت داخله، اين نكته به چشم مي‎خورد.
اصرار فوق‎العاده مأمورين اجرايي، در شهرها بيش از مناطق روستايي و عشايري مشهود بود. چرا كه به زعم ايشان «رو گرفتن از عادات زشت شهرنشينان بوده و اهالي قراء و قصبات به هيچ وجه چنين عادتي نداشته‎اند»  البته اين تأكيد به معني آن نبود كه مناطق روستايي و عشايري ايران از اجراي قانون 17 دي معاف بودند. اما، در راستاي همين نگرش بود كه اكثر برنامه‎هاي مجريان نسبت به زنان شهرنشين و مردان شهري، اعمال مي‎گرديد تا مردان و زنان مناطق روستانشين و عشايرنشين.
با اين مقدمه، نخست سير كشف حجاب را در مناطق شهري مورد بررسي قرار داده، آنگاه به سير آن در مناطق روستايي و عشايري خواهيم پرداخت.
سير كشف حجاب در مناطق شهري
همان طور كه اشاره كرديم، هدف اصلي طرح كشف حجاب بيشتر متوجه زنان شهري بود تا زنان مناطق روستايي و عشايري. به همين دليل بود كه ابتدا برنامه‎هاي خاصي كه بيشتر جنبه تبليغاتي داشت، به اجرا در آمد و بعد از مدت كوتاهي، همراه و همگام با سياست پيشين، سياست تنبيه عليه متخلفين تنظيم و در دستور قرار گرفت.
بر اساس سياست جديد، حاكمان شهرها و واليان ولايات موظف گرديدند برخورد تنبيهي را ـ برخلاف قانون اتحاد شكل البسه كه در آن مواردي به عنوان استثناء در نظر گرفته شده بود،ـ‌ «بدون استثناء» حتي نسبت به بانوان سالخورده كه بيش از زنان جوان در صدد حفظ و حراست از حجابشان بودند، اعمال نمايند. منتهي براي اجراي اين قانون بايد شرايط محلي را در نظر مي‎گرفتند. مسئله اين بود كه آنها، به هر طريق ممكن مكلف بودند اقدام نمايند و در صورتي كه تعلل ورزيده و سستي مي‎نمودند با آنها برخورد مي‎شد. اگر چه موانع عمده‎اي بر سر راه وجود داشت كه نسبت به تبليغ طرح براي آنان ايجاد اشكال مي‎كرد؛ تا چه رسد به اعمال فشار و تهديد براي اين منظور و مقصود؛ آن هم در ابتداي امر كه افكار آمادگي پذيرش اين طرح را نداشت.
اين موانع در شهرهايي با مركزيت مذهبي، نسبت به شهرهايي كه چنين مركزيتي را دارا نبودند، نمود بيشتري داشت. در بررسي روند كشف حجاب، ابتدا به بررسي اين سير در شهرهاي مذهبي مي‎پردازيم و سپس كار خود را با بررسي شهرهاي ديگر ادامه مي‎دهيم.
سير كشف حجاب در شهرهاي مذهبي
همه مناطق كشور از لحاظ گرايشات مذهبي يكسان نبودند. از اينرو، روند اجراي كشف حجاب در شهرها متفاوت به نظر مي‎رسيد. در برنامه‎ريزي اجراي طرح، مي‎بايست برنامه‎هاي دقيق‎تر و منظم‎تري را براي شهرهاي مذهبي، مانند قم، مشهد، اصفهان و... در نظر گرفت. در اين شهرها، سير كشف حجاب به مراتب كندتر از شهرهايي چون آبادان، اهواز، شيراز و تهران بود. در شهرهاي مذهبي نه تنها مردم در مقابل كشف حجاب مقاومت مي‎كردند؛ بلكه، مأمورين دولتي و سيستم آموزشي معارف نيز ناگزير بودند، انعطاف  بيشتري داشته و مقتضيات محل را در نظر بگيرند.
در گزارش مربوط به وضعيت قم از زبان حاكم اين شهر مذهبي خطاب به وزارت داخله آمده است: «قم راجع به اجراي اين دستور (عملي ساختن كشف حجاب)، غير از ساير شهرها است و بايد با كمال حزم و احتياط شروع به اقدام اين موضوع نمود».  حتي بانوان معلم در اين شهر حاضر به رفع حجاب نشده و «استعفا مي‎دهند» و اهالي شهر قم به واسطه انتشار خبر كشف حجاب، حتي قبل از اعلام رسمي آن در 17 دي 1314 دخترهاي خود را از مدرسه بيرون آورده بودند. جريان كند كشف حجاب در قم به جايي كشيده بود كه از ترس آنكه براي «تشريف‎فرمايي وزير معارف به قم» هيچ‎يك از زنهاي بي‎حجاب به استقبال نرود؛ ناچار شدند در خانواده‎هاي به خصوصي «شروع به تبليغات نموده كه پس از تشريف‎فرمايي جناب آقاي وزير معارف و تشكيل كنفرانس در اين موضوع اقلاً يكصد نفر از خانم‎ها در جلسه حاضر شوند»
در خصوص اصفهان هم كه يك شهر مذهبي و سنتي بود، اين نگراني وجود داشت كه چگونه ممكن است زنان‎شان به سادگي و بدون هيچ برنامه‎اي كشف حجاب نمايند؟ به همين جهت، بعد از مدتي كانون بانوان در اصفهان به وسيله خانم صديقه دولت‎آبادي شعبه‎اي داير مي‎كند تا به تدريج با برگزاري مجالسي در مذمت حجاب و مدح بي‎حجابي و فوايد آن، نسبت به عملي نمودن طرح اقدام گردد.
به هر حال، درجه وابستگي مردم به مذهب و سنتهاي اجتماعي اولين و مهم‎ترين عامل تعيين‎كننده كشف حجاب در ولايات است. كمبود نيروي انتظامي، با توجه به جو مذهبي و مخالفت هر چند محدود براي اجراي طرح و ضرورت حضور گسترده نيروهاي انتظامي در شهرهاي مذهبي از ديگر موانع عمده بر سر راه پيشرفت كشف حجاب در اين مناطق بود.
شهري مانند آبادان، با تعداد كمتري نيروي انتظامي قابل كنترل بود و حفاظت از زنان بي‎حجاب با توجه به پذيرش نسبي اين طرح چندان مطرح نبود. اما در قم، فقط تعداد كمي كشف حجاب كرده بودند و حفاظت آنها از دسترس مخالفين از زن و مرد، و نيز متقاعد و مجبور كردن اكثريت زناني كه نسبت به انجام آن استنكاف مي‎ورزيدند، مستلزم استفاده از نيروهاي بيشتري بود. چنانچه در همان سند راجع به قم آمده است: «عده پاسباني شهر قم فعلاً براي اجراي اين دستور كافي نيست براي اينكه در تمام محلات شب وروز بايد پست گذاشته شود كه مراقب فرد فرد اهالي بوده كه سوء احترامي نسبت به زن [بي‎حجاب] نشود كه موجب اخلال جريان كار بشود». در پايان نيز چنين درخواست كرده‎اند: «لازم است سي نفر بر عده پاسباني شهر قم اضافه نمايند كه از هر گونه پيش‎آمد سوئي جلوگيري شود»
در سند ديگري كه به شهر مشهد مربوط است، والي خراسان براي جلوگيري از ورود بانوان محجبه به صحن علي بن موسي‎الرضا(ع) از رئيس شهرباني ناحيه شرق درخواست كرده بود كه بر تعداد پاسبانان صحن مطهر براي منظور فوق بيفزايد. رئيس شهرباني اظهار مي‎دارد: «در تمام نقاط مختلفه شهر در روز پاسباناني كه مشغول ايفاي وظيفه هستند بيش از پنجاه نفر نيستند».  و از اعزام نيروي بيشتر، به واسطه لزوم كنترل در بقيه نقاط شهر، عذر مي‎خواهد. اين در حالي است كه شهر مشهد از همان ابتدا، قبل از اعلام رسمي، در مقابل اين قضيه واكنش نشان داده و تمايلي به انجام اين طرح نداشتند. به همين علت افزايش نيروي نظامي و انتظامي براي اجراي اين مقصود ضروري به نظر مي‎رسيد.
سير كشف حجاب در شهرهاي ديگر
روند پيشرفت طرح كشف حجاب در شهرهاي ديگر و در شهرستان‎هايي كه شعبه‎هاي كانون بانوان، به عنوان سرسلسله جنبان نهضت تجددطلبانه و ترقي‎خواهانه زنان، در آن مناطق فعال بوده، و مسئولان اجرايي طرح با برگزاري مراسم جشن و سرور به استقبال آن مي‎رفتند، به مراتب سريع‎تر از شهرهايي است كه به واسطه برخورداري از مركزيت مذهبي، روحانيت در آنجا نفوذ بيشتري داشت و مردم نيز بيشتر مقيد به انجام آداب و رسوم مذهبي هستند. البته وضع كشف حجاب در اين شهرها هم مطلقاً بدون مقاومت نبود. بلكه، كم و بيش موانعي وجود داشت و همين موانع حاكمان را وادار ساخته بود تا برنامه‎هايي تدارك كنند كه هر چه سريعتر فرهنگ كشف حجاب در آن مناطق رسوخ نمايد.
گزارشهاي موجود از شهرهاي همدان، رشت، شاهرود، خرمشهر، شاهي و زاهدان از ايجاد مراسم و جشن هاي رفع حجاب حكايت مي‎كند. در اين «جشنها خانم‎هاي رؤساي ادارات و محترمين شهر، باتفاق همسرانشان شركت داشتند». گزارش ديگري از ساري حاكي است «نهضت آزادي زنان بخوبي پيشرفت [كرده] و عده اي [از زنها] آزادانه در خيابانها و بازارها عبور و مرور مي‎نمايند»
اينها نمونه‎اي از اخبار مندرج در مجلات و روزنامه‎هاي آن زمان است كه بيشتر جنبه تبليغي دارد و لااقل طبق اسناد موجود ـ كه اين اسناد بيانگر واقعيات مي‎باشند ـ در شهرهاي ساري و همدان پيشرفت كشف حجاب چندان سريع نبوده است.
گزارشات رسيده از ديگر شهرها حاكي است به واسطه فقر عمومي و وضعيت نابه‎هنجار اقتصادي مردم، پيشرفت كشف حجاب دچار وقفه گرديده است. چرا كه، تغيير لباس زنان در ابتداي امر مستلزم خريد كلاه، مانتو، كيف و كفش، و در مراحل بعدي خريدن انواع و اقسام لوازم آرايش و حتي تغيير مكرر لباس و كيف و كفش، متناسب با آرايش و مد روز بود كه از طرف روزنامه‎ها و مجلات آن زمان تبليغ و تعيين مي‎گرديد و زن متجدد و امروزي براي آنكه از زن متحجر و ديروزي فاصله گرفته و وارد شاهراه ترقي شود! ناگزير بود نسخه‎هاي تعيين شده آن مجلات و روزنامه‎ها را ـ كه منبع آنها مجلات و روزنامه‎هاي غربي و يا فرهنگ غرب بودـ براي خود تجويز كند و با چشم بسته حرف آن اطباء را بپذيرد!
اما چادر اين حسن را داشت كه علاوه بر پوشش تمامي بدن، از نشان‎دادن فقر زنان، تا حدود زيادي جلوگيري مي‎كرد و از لحاظ اقتصادي نيز به صرفه اقتصاد خانواده بود. چرا كه خانواده‎هاي بي‎بضاعت لااقل مي‎توانستند در پوشش چادر از لباسهاي مستعمل خود براي مدتي ديگر استفاده نمايند.
در اين ميان، حتي كارمندان دولت هم به خاطر ناچيز بودن مقرري و حقوق ماهانه، از انجام اين دستور معذور بودند تا چه رسد به افراد عادي و رعيت. چنانچه در سندي مربوط به اداره ثبت اسناد همدان مي‎خوانيم:
تنها اشكالي كه به نظر من و همقطارانم رسيده و مسئله استيصال و بيچارگي آنهاست، كه حقوق اكثريت آنها در حدود دويست و سي و چهار ريال و كمتر آنها كه داراي مقام و منزلت بيشتري در انظار هستند چهارصد ريال و اجزاء جزء هم در حدود يكصد، و يكصد و بيست ريال است. تصديق مي‎فرمائيد كه با اين حقوق تغيير لباس زنهايي كه حالا بصورت ناشناخت براي خريد معاش زندگي يوميه از خانه خارج و در آينده در مقابل چشم و هم چشم با مد جديد بايد بيرون بروند، چه تفاوت فاحشي و چه قدر تهيه آن مشكل خواهد بود.
براي حل اين مشكل كاركنان كه در واقع، بايد پيشتازان اجراي طرح باشند و هم اينكه به واسطه استيصال از اجراي آن عاجز هستند، از طرف حكومت همدان به رياست وزراء پيشنهاد مي‎گردد: «اگر بشود وزارت ماليه و ادارات مربوطه كمكي به اين قبيل مستخدمين نمايند كه حقوق يك ماه آنها بطور مساعده پرداخته شود، و از فاصله پنج تا شش ماه استهلاكاً از حقوق آنها كسر گذارده شود». اين پيشنهاد مورد موافقت نخست وزير قرار مي‎گيرد و به عنوان «يك رويه و طرح ارزشمند، به وزارت ماليه توصيه مي گردد»
روش ديگري كه براي تهيه لباس زنان فقير پيشنهاد گرديده بود؛ جمع‎آوري اعانه، و تأمين بودجه از طريق شهرداريها و يا از محل موقوفات است.
طرح جمع‎آوري اعانه چندان موفقيت‎آميز نبود. زيرا، جمع‎آوري آن از يك طرف، با توجه به استنكاف بعضي از متوليان امر، دچار مشكل مي‎شد و از طرف ديگر، موجب خدشه‎دار شدن حيثيت زنان فقير كه تا آن روز فقرشان پنهان بود. به همين علت، از طرف وزارت داخله از رياست وزراء درخواست مي‎شود: «چون مساعدت به نسوان بي‎بضاعت بوسيله جمع‎آوري اعانه ميسر نيست اجازه داده شود از محل اوقاف مبلغي به موجب تصويبنامه براي اين مصرف تخصيص بدهند و اداره معارف بوسيله متولي‎ها از محل موقوفات و خيريه مقدار لباس و كلاه زنانه تهيه و يا نظارت معارف و شهرباني بين فقرا تقسيم نمايند »
رياست وزراء، خود شخصاً نسبت به پذيرش طرح مذكور پاسخ مثبت نمي‎دهد و پاسخ آنرا منوط به «استفسار نظر وزير معارف» مي‎داند. همچنين خانه‎نشيني زنان نيز كه در حقيقت به علت مخالفت با قضيه كشف حجاب بود، به عنوان عدم استطاعت مالي و فقر آنها توجيه شده و اظهار گرديده ماداميكه زنان در فقر بسر مي‎برند «نبايد هيچكس را مجبور كرد كه حتماً از منزل خارج شود»
به نظر مي‎رسد، اقدامات انتظامي و اهرم فشار در شهرها، بر اقدامات تبليغي پيشي داشته است. به طوري كه هرگاه اندكي از فشار كاسته  مي‎شد و مأمورين «سستي نموده و غفلت مي‎ورزيدند»؛ مجدداً زنان به حجاب روي مي‎آوردند. گزارش رسيده از حكومت فردوس به والي خراسان حاكي است به دليل مرخصي رفتن حاكم حكومت شهر مزبور «و غفلت بعضي از مأمورين ... اغلب بانوان با چارقد در پس كوچه‎ها و با ملافه‎هاي قديمه رفت و آمد مي‎كردند». به همين علت، حاكم پس از بازگشت از مرخصي دو ماهه با به كارگيري اقدامات انتظامي و تبليغاتي و برپايي مجالس جشن حتي در منزل خود و دعوت از كاركنان دولت باتفاق خانم‎هايشان، كاري مي‎كند «تا رفته رفته عادت اين دو ماهه، از سر آنها رفع شود»
آنچه تاكنون گفتيم، موانع عمده موجود بر سر راه پيشرفت كشف حجاب در شهرها بود. براي رفع اين موانع نيز راه حلهايي در نظر گرفتند تا طرح مزبور به طور كامل در كليه مناطق كشور به اجرا در آيد. بر خلاف قانون اتحاد شكل البسه كه در آن با توجه به مشاغل و مناصب سنتي، و ديني شمول قانون براي برخي از افراد جامعه مستثني شده بود، قانون حجاب استثنايي نداشت. حتي پيشنهاد حاكم يكي از شهرها براي پيشرفت كشف حجاب در آن شهر، مبني بر اين كه: «بانوان سالخورده از پنجاه و پنج [ساله] به بالا فقط چارقد بپوشند و مابقي كلاه استعمال نمايند».  نيز از طرف والي ايالت به استناد اينكه «در دستور صادره [راجع به كشف حجاب] استثنايي نشده بود كه نسواني كه سنشان متجاوز از پنجاه و پنج سال باشد چارقد بپوشند»،  مورد قبول واقع نمي‎شود. بلكه، دستور اكيد داده مي‎شود كه نسبت به اجراي قانون كشف حجاب، از طرف رئيس حكومت «نهايت مراقبت» به عمل آيد.
همچنين طبق گزارش تلگرافي شماره 4086، مورخ 31/6/1318 از رفسنجان به مركز، عليرغم سپري شدن بيش از چند سال، قضيه كشف حجاب در اين شهر كه يك شهر سنتي است، پيشرفت مطلوبي نداشت: «هنوز بطور پنهاني بعضي‎ها با چارقد و چادر شب [از خانه] خارج مي‎شوند»؛ بنابراين آنها را «تحت تعقيب قرار داده‎اند»
بدين‎گونه، تمامي هم و غم مأموران، حكام و واليان  حكومت در مناطق مختلف اجراي قانون كشف حجاب در حوزه مأموريت خود و ارسال گزارش از نحوه پيشرفت و ميزان آن به وزارت داخله است. در شهرهاي صنعتي و كارگري خصوصاً در مناطق جنوبي كشور كه صنعت نفت موجب رشد و گسترش آنجا شده بود و به واسطه رفت و آمدهاي هيئتهاي خارجي و مستشاران‎شان، حتي تأثير خود را در زبان مادري مردم اين شهر گذارده و در يك جمله فارسي چند لغت لاتين استعمال مي‎كردند، سير كشف حجاب رو به پيشرفت بود و از كارگران عادي گرفته تا كارمندان عاليرتبه در جشنهاي كشف حجاب فعالانه شركت مي‎كردند و حتي سير اين پيشرفت در شهرهايي مثل آبادان، بدانجا منتهي شد كه فرماندار وقت «رؤساي عشاير را براي شركت در جشن رفع حجاب دعوت كرد. آنهايي كه چند زن داشتند جوانترين را با خود بردند و بعضي‎ها هم كه زنانشان قابل بيرون بردن نبود يكي از زنهاي دوست خود را قرض گرفتند!! »
در گزارشهايي كه بعدها از روند پيشرفت كشف حجاب در مطبوعات كشور به چاپ رسيد، تفاوت در برخورد مردم مناطق مختلف با اين برنامه و شيوة اقدام مسئولان اداري و دولتي در قبال برخورد آنها به خوبي آشكار مي‎شود. در همان روزها، يكي از كارگران شركت نفت آبادان براي آنكه مادر خود را بدون حجاب به خيابان آورده بود و از اين طريق فرمان رفع حجاب را جشن گرفت، تشويق گرديد و به او «روز بعد پنج قران اضافه حقوق» دادند. متقابلاً، در اصفهان، كارمندي به دليل آنكه همسرش را بدون چادر به محافل و مجالس جشن رفع حجاب نبرده بود، تنبيه شد و «اولين حقوق او را بعد از رفع حجاب ندادند»  تا آنكه از شدت استيصال، ناگزير «زنش را بدون چادر به اداره برد» تا ثابت كند همگام و همراه با سياست كشف حجاب است.
از سوي ديگر، «بطور شفاهي به كارمندان اين شهر اعلام شده بود كه شرط دريافت حقوق، ثابت كردن اين نكته است كه زنشان از چادر بيرون آمده است». به همين جهت، زنانشان را براي ساعتي هم كه شده به اداره مي‎بردند و مستمري كشف حجاب همسر خود را دريافت مي‎داشتند.
اخبار رسيده از اداره احصائيه و سجل احوال مملكت، ناحيه جنوب شرقي، حاكي از پيشرفت كشف حجاب در شهرهاي اين مناطق است. «بواسطه اقدامات اولياي دولت» و انعقاد مراسم جشن و سرور در ادارات و محلهاي عمومي نسبت به «تغيير روحيه اهالي» اقدام شده است. به طوري كه برپايي مراسم كشف حجاب در مكانهاي عمومي باعث گرديد بعد از مدتي «نسوان شهري عموماً حجاب را كنار گذارده و [در معابر عمومي] بي‎حجاب عبور و مرور [نمايند] »
بعضي از اسناد موجود نشان مي‎دهد گاهي هم خود حكام شهرها و مأمورين در اجراي دستور كشف حجاب تسامح مي‎كردند. برخي از آنها تمايل چنداني به اجراي اين طرح نداشته‎اند. به همين علت، از سوي والي ايالت كه قطعاً تعهد و مسئوليت بيشتري در انجام طرح دارد، مورد سرزنش و بازخواست قرار مي‎گرفتند. از جمله در سندي خطاب به حاكم نيشابور چنين آمده است: ٍ«توضيح دهيد كه علت مسامحه و غفلت شما در انجام اين امر مهم چه بوده و چگونه تاكنون كه متجاوز از يكسال از آغاز نهضت بانوان مي‎گذرد، موضوع رفع حجاب در نيشابور صورت عملي بخود نگرفته است»
در پايان اين بازخواست دستور داده شده حكومت نسبت به معرفي مأموريني كه در انجام امر «مسامحه مي‎كنند»، به مركز ايالت اقدام نمايد. گزارش ديگري در ارتباط با سير كشف حجاب در كاشمر از ايالت خراسان، حاكي است با وجود آنكه بيش از دو سال از 17 دي 1314 گذشته است: «در مجالسي كه به منظور پيشرفت نهضت بانوان تشكيل مي‎شود اكثر مأمورين ادارات و مؤسسات تجاري با بانوهاي خود حاضر نمي‎شوند».  بنابراين، تكليف عموم مردم مشخص است. در جايي كه مأمور دولت از شركت در جشن كشف حجاب خودداري مي‎كند، انتظار نمي‎رود مردم معمولي در جشنها آن هم به اتفاق همسران‎شان و بدون حجاب شركت نمايند. البته اين گزارش حاكي از آن است كه رئيس حكومت و بسياري از مأمورين در انجام امر تسامح ورزيده‎اند و حتي عقيده چنداني به امر نهضت بانوان نداشتند. شايد تعلقات مذهبي و سنتي حكام، خصوصاً در شهرهاي دور از مركز باعث گرديده كه آنها در حوزه مأموريت خود قانون كشف حجاب را به اجرا در نياورند.
همين تسامح و اهمال مأمورين و دست اندركاران اجراي طرح در بعضي از شهرها موجب گرديد كه از طرف وزارت كشور بخشنامه‎اي رمزي به تاريخ 17/12/1316 جهت ولايات صادر گردد  و در آن تاكيد شود كه مأمورين از سهل‎انگاري نسبت به اجراي قضيه كشف حجاب خودداري كرده و در آشنا نمودن مردم به انجام تمدن امروزه كه اساس سياست داخلي است «اهتمام ورزند» و چنانچه در اجراي دستور غفلت ورزند «مسئوليت شديد توليد خواهد نمود»
گويا اين بخشنامه سري، پس از مدتي اثر خود را از دست مي‎دهد. زيرا مي‎بينيم كه در تعقيب آن، بخشنامه‎اي ديگر خطاب به فرمانداريها صادر گرديده  و از اينكه در سير گسترش كشف حجاب در بخشها و روستاهاي تابعه حوزه‎هاي مأموريتي خود، نسبت به «تغيير وضعيت آنان اعم از مردان يا زنان هيچگونه قدمي كه مبني بر آشنا كردن جامعه به تمدن و طرز زندگاني امروزه باشد برنداشته‎اند» مورد مؤاخذه و بازخواست مجدد قرار مي‎گيرند. هر چند كه در انجام طرح در شهرها و محل حكومت خود اقدام كرده‎اند اما نمي‎بايست سير كشف حجاب را فقط در شهر گسترش دهند. چرا كه، براي مجريان و گردانندگان اصلي طرح، پيشرفت كشف حجاب تنها در شهرها و تغيير روحيه شهرنشينان كافي نبوده و مردم روستاها و بخشها اعم از زن و مرد مي‎بايست تغيير روحيه دهند «و به فراخور اوضاع و [احوال] به وضعيت و تمدن امروزه آشنا گردند»
اگر چه در ابتدا، برنامه كشف حجاب بيشتر براي زنان شهري در نظر گرفته شده بود، تا زنان روستايي؛ چرا كه به زعم آنان «روگرفتن از عادت زشت شهريان است و زنان روستايي چنان عادتي ندارند» اما به نسبت پيشرفت مراحل كشف حجاب در شهرها، زنان روستايي نيز مي‎بايست كشف حجاب نمايند.
سير كشف حجاب در مناطق روستايي و عشايري
از ديرباز، زنان مناطق روستايي و عشايري با توجه به زندگي خاص خود و عوامل محيطي و شغلي پوشش مخصوصي داشتند كه همچون زنان شهري شامل نقاب و چادر نبود. همين ويژگي سبب شد كه در مراحل اوليه، مجريان طرح به تصور اين كه، «رو گرفتن از عادت زشت شهرنشينان است»!  و در طول تاريخ، «اهالي قراء و قصبات از آن بدور» بوده‎اند؛ نسبت به كشف حجاب در روستاها،‌ حساسيت زيادي به خرج ندهند.
توجه به كشف حجاب در روستاها، هنگامي به شكل گسترده نمايان شد كه زنان شهري پوشش اوليه خود، يعني كلاه و دستكش را كنار نهاده  و با آرايش روز در خيابانها ظاهر شدند. تا اين زمان، زنان روستايي و عشايري تكليف چنداني در برابر اجراي طرح كشف حجاب نداشتند. اما همينكه زنان شهري عادت كردند «با لباسهاي بي آستين و دكلته‎هاي كوتاه در ميهماني‎ها ظاهر شوند»  و با انواع و اقسام لوازم آرايش و مدهاي آن آشنا شدند و در حقيقت پس از آنكه «زن محافظه‎كار و بي‎اطلاع به خانم متجدد مبدل گرديد». زنان روستايي و عشايرنشين نيز موظف گرديدند لباس سنتي خود را ترك كرده و از اين طريق به «وضعيت تمدن امروزه آشنا گردند»
هرچند اجراي طرح در مناطق روستايي و عشايري با موانعي كه در مناطق شهري از آن سخن گفته‎ايم، سر و كاري نداشت؛ اما، تغيير لباس سنتي زنان به لباسهاي اروپايي بدون تغيير در محيط اجتماعي، محل كار و نوع مناسبات افراد با يكديگر براي روستانشنيان موضوعيت نداشت، و با توجه به محيط كار و زندگي، آنان ترجيح مي‎دادند همان لباسهاي سنتي گذشته را به تن كنند. به خصوص اينكه طرح اتحاد شكل البسه مردان نيز در اين مناطق به اجرا در نيامده بود. اين مسئله مجريان طرح را بر آن داشت تا به موازات رعايت كشف حجاب از سوي زنان اين مناطق، برنامه اتحاد شكل البسه مردها را نيز اعمال نمايند. به جز عوامل محيطي و جغرافيايي و شغلي، خصوصيات فردي روستانشينان و كوچ نشينان، از قبيل عدم آشنايي نسبي با مظاهر فرهنگ جديد در شهرها، پائين بودن سطح سواد و معلومات و نيز خطر مقاومت احتمالي از جانب آنان كه ممكن بود به يك قيام و حركت عمومي در قبال طرح كشف حجاب بيانجامد، وزارت داخله را برآن داشت كه در روستاها و مناطق عشايري، محتاطانه عمل شود و: «بدون اينكه طرز خشونت و درشتي در كار باشد مردم را به وضعيت تمدن امروزه آشنا نمايند».  در نتيجه، بخشداران و نيروهاي امنيه مستقر در پاسگاهها موظف بودند با انعطاف هر چه بيشتر در اجراي «منويات شاهانه بكوشند» و اهالي اين مناطق را با اصول و تمدن جديد كه اساس سياست داخلي دولت شاهنشاهي است، آشنا سازند.
براي اجراي بهتر اين برنامه، حاكمان شهري برنامه‎هايي را تدوين مي‎كردند تا جلو هر گونه احتمال مخالفت سد گردد. اولين اقدام برگزاري مجالس جشن و سرور در روستاها و مراكز بخشها بود. در اين برنامه‎ها از نيروهاي انتظامي نيز به عنوان مبلغ كشف حجاب استفاده مي‎گرديد تا ضمن كمك به بخشداران، درخواست همكاري از بزرگان و ريش سفيدان محل، بهتر ميسر گردد. بازدهي اين اقدامات تبليغي با توجه به عدم همكاري بزرگان محل، چندان مشهود نبود. اما، در بعضي از مناطق عشايرنشين كه با ميزان توانمندي دولت در مقابل مخالفين آشنا بودند و در قضيه اسكان عشاير و تخته‎قاپو كردن، اين نكته بر آنها ثابت شده بود: «زنهاي اكراد و ايلات لباسهاي ايلاتي را متروك به لباس شهري و كلاه، تبديل نمودند»
بنابراين، حاكم شهرها ناگزير بودند در حوزه مأموريتي خود برنامه‎ريزي دقيق‎تري ملحوظ دارند. به همين علت دست به اقدام ديگري زدند و آن دعوت از بزرگان محل و سران عشاير  به اتفاق همسرانشان به شهرها و شركت در مراسم جشن رفع حجاب بود. اين اقدام ضمن آنكه بزرگان و سران روستايي و عشايري را به امر نهضت بانوان واقف مي‎ساخت آنها را نيز مكلف مي‎كرد كه پس از بازگشت به محل نسبت به انجام مقصود مورد نظر تلاش نمايند. اين اقدام از يك طرف نياز به استفاده از اهرم فشار را كاهش مي‎داد و از طرف ديگر به دست خودشان قضيه عملي مي‎شد و تأثير بيشتري مي‎بخشيد.
سومين اقدام براي اجراي هر چه بهتر طرح مزبور در مناطق روستانشين، برخورد با مخالفين و استفاده از اهرم فشار بود. در واقع اين اقدام مكمل اقدامات تبليغي محسوب مي‎شد؛ به خصوص در مناطقي كه بزرگان با مأمورين دولتي همكاري نمي‎كردند. لذا، علاوه بر دستور اوليه مبني بر پرهيز از خشونت، به دليل موضع‎گيري بعضي از متنفذين محلي و روحانيون عليه كشف حجاب و برخورد با كسانيكه كشف حجاب نموده بودند، در اين مناطق استفاده از خشونت غير قابل اجتناب مي‎نمود.
بر اساس گزارش يكي از بازرسان، در يكي از قراء وابسته به سبزوار، تا اوايل سال 1317 يعني دو سال بعد از قضيه اعلام رسمي كشف حجاب: «موضوع كشف حجاب به هيچ‎وجه در آنجا عملي نشده است ...». و براساس تحقيقات به عمل آمده علت اين عدم پيشرفت «يكي از مالكين و متنفذين محلي با يك نفر آخوند و نماينده آنجا هستند كه مانع عملي شدن اين امر» شده‎اند.  و حتي همسر رئيس كارخانه پنبه كه در محل بدون حجاب رفت و آمد مي‎كرده از طرف آن فرد روحاني مورد شماتت قرار مي‎گيرد و عليرغم شكايت همسر وي به پاسگاه امنيه، پاسگاه نسبت به «شكايت رسيدگي ننموده...». در پايان گزارش درخواست مي‎گردد كه حكومت سبزوار «نسبت به قطع اقتدار متنفذين محلي» اقدام نمايد.
ورود زنان روستايي و عشايري با همان پوشش سابق به شهرها نيز حاكي از عدم پيشرفت كشف حجاب در اين مناطق است. اين عمل ضمن آنكه سير كشف حجاب در مناطق شهري را دچار اشكال مي‎ساخت، چهره ناهمگوني به شهرها مي‎بخشيد. براي مقابله با اين مسئله تأكيد شده بود: «امنيه هم در قسمت روسري نسوان دهات و همچنين تغيير لباس آنها اقدام نمايد تا در هنگام ورود به شهر موجبات زحمات مضاعف براي مأمورين شهرباني را فراهم نياورند».
پيشرفت كند كشف حجاب در مناطق روستايي و عشايري به حدي بود كه والي ايالت خراسان به واسطه غفلتي كه مأمورين در عدم «اجراي مقررات و دستورات صادره در روستاها مرتكب شده‎اند تهديد به توبيخ مي‎كند و از آنها مي‎خواهد تا نسبت به رفع حجاب زنها و اتحاد شكل البسه مردها اقدام عاجل بعمل آورند»
در گزارش ديگري از ستاد ارتش به وزارت داخله، درباره وضعيت يكي از روستاهاي شمال غربي كشور، كندي روند پيشرفت كشف حجاب به روشني توصيف شده است. مطابق اين گزارش در قريه هريس: «از پانصد نفر خانوار فقط خانواده پزشك و مدير دبستان اين روستا كه آنها هم اهل شهر هستند، كشف حجاب نموده‎اند و مابقي زنها با لباس قديم ملبس هستند». سبب اين عدم پيشرفت را حضور 18 نفر معمم مي‎دانند: «كه در نتيجه نفوذ اين اشخاص موضوع تجدد نسوان ابداً در هريس عملي نشده، حتي بعضي از خانواده‎هاي مأمورين دولتي هم كه در ولايات ديگر لباس تجدد نسوان را استعمال مي‎نموده‎اند در هريس با حجاب رفت و آمد مي‎كنند».  در پايان گزارش اين ستاد تأكيد شده كه «صورت معممين و مخالفين محلي» به وزارت داخله ارسال مي‎گردد تا «نسبت به قطع اقتدار متنفذين محلي» اقدام لازم و عاجل به عمل آيد.
سير پيشرفت كشف حجاب نه تنها در مناطق عشايري چندان مطلوب نبود؛ بلكه به نسبت مناطق روستايي وضعيت نامطلوب‎تري هم داشت. گزارش محرمانه‎اي از منطقه عشايرنشين دشتي و دشتستان در استان بوشهر حاكي است با وجود اينكه سه سال از اعلام رسمي كشف حجاب مي‎گذشت، وضعيت اين منطقه «همان اوضاع قديمي كهنه ساري و جاري است و نسبت به مقررات امروزه در آن حدود با تنفيذات محلي و وجود سيد اسماعيل كه از علماء آنجاست، اقداماتي از حيث رفع حجاب و اتحاد شكل البسه و ساير اوامر ميسر نشده است ... و راه انداختن هو وجنجال و سلب آسايش است ...».
گويا سستي و اهمال بخشداران محل نيز در اجراي طرح در اين منطقه بي‎تأثير نبود. زيرا، در گزارش ديگري مي‎خوانيم كه از طرف وزارت كشور «بخشداران محل كه تاكنون مراتب را ننوشته‎اند و در اين باب گزارش نداده‎اند»  مورد بازخواست قرار گرفتند.
به طور كلي، جريان كشف حجاب در مناطق روستايي به همان دلايلي كه در ابتدا بدان پرداختيم، پيشرفت چنداني نداشت و مأمورين و دست‎اندركاران اجراي طرح نيز در گزارشهاي خود بدان اعتراف مي‎كردند. اگر براي مدتي كوتاه، زنان روستايي و عشايري ناگزير مي‎شدند در هنگام ورود به شهر و يا به مناسبت برگزاري مجالس جشن و سرور در روستا، خصوصاً براي مراسمي كه عكسبرداري از آن به عمل مي‎آمد، پوشش سنتي خود را تغيير دهند، براي كار در مزارع و مراتع ناچار بودند مجدداً به پوشش سنتي خود بازگردند. حتي تصاوير  موجود نشان مي‎دهند در مراسمي كه گروهي از اين زنان به استقبال رضا شاه رفته بودند فقط چارقد خود را تبديل به كلاه كرده بودند و گرنه از لباس زن شهري كه به صورت بي‎حجاب در آمده در بين آنها چندان خبري نيست.
زنان و دختران روستايي و عشايري زماني تغيير چهره دادند كه از منطقه و محل زندگي خود، در واقع از فرهنگ و سنت اجتماعي خود دور شدند و به شهرها، خصوصاً شهرهاي بزرگ مهاجرت كردند. در اين صورت، پس از گذشت مدتي بعد از آشنايي با فرهنگ و آداب و رسوم شهري، تعداد زيادي از آنها به خصوص قشر جوان و احياناً تحصيلكرده، در فرم و لباس اروپايي درآمده و حتي كشف حجاب نيز مي‎كردند. بنابراين، تا هنگاميكه در روستا و دور از شهر زندگي مي‎كردند امكان اين تغيير بسيار جزئي و حتي نامحسوس بود.
هرچند، با كشيده شدن جاده‎هاي آسفالته و خط آهن سراسري، و عبور آن از روستاها و مناطق عشايرنشين تغييرات چشمگيري از لحاظ فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعي در بين مردم ايجاد شد؛ اما، اين تغييرات بيشتر خود را در ارتباط با طرح اتحاد شكل البسه نشان داد. از سوي ديگر، تغييرات زماني به اوج خود رسيد كه محدودي از روستاها و مناطق عشايري يك‎جانشين از نعمت برق سراسري برخوردار شدند و تحت پوشش برنامه تلويزيوني و اقدامات تبليغاتي اين رسانه گروهي قرار گرفتند، اما در ارتباط با عشاير كوچ‎نشين كه ناگزير از كوچ بودند؛ اين تغييرات بسيار جزئي و حتي نامحسوس بود؛ به طوري كه اگر تغييراتي هم صورت پذيرفت بيشتر در گروه مردان بود تا در زمره زنان.
در حقيقت برنامه نوگرايانه رضا شاه در قبال مردان روستايي و عشايري كه به صورت اتحاد شكل البسه خود را نماياند موفق‎تر از برنامه‎اي بود كه در قالب كشف حجاب چهره خود را به نمايش گذارد.
به طور كلي، مي‎توان گفت، نقطه آغاز كشف حجاب به عنوان يك طرح دولتي بين سالهاي 1314ـ1312 بود و نقطه اوج آن بين سالهاي 1318ـ 1315. سالهاي بين 1323ـ 1319 را نيز بايد زمان افول آن ناميد كه با وقوع جنگ جهاني و خروج رضا شاه از ايران و جانشيني پسرش به سلطنت همراه شد.

 

كشف حجاب، زمينه‎ها، واكنشها و پيامدها ،مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي