سند نامه ::
 
هويدا آبروى هر چه نخست ‏وزير است برده


موضوع : اظهارات دو نفر رانندگان درباره آقاى نخست‏وزير
به : 322 تاریخ 25 / 8 / 46
از : 20 ه 5 شماره : 25536 / 20 ه 5


ساعت 1600 روز 23 / 8 / 46 عباس نام راننده رئيس مجلس سنا هاشم عرب راننده رئيس شركت نفت ـ محمد راننده دكتر آشتيانى و فتح‏اللّه‏ راننده بانو فريده ديبا1 مادر علياحضرت شهبانو فرح پهلوى2 در دانشگاه صنعتى آريامهر مشغول بحث و گفتگو بودند ابتدا عباس راننده مجلس سنا اظهار داشت روز گذشته كه از مهرآباد به شهر مى‏آمديم در چهار راه پهلوى به علت مصادف [شدن] با چراغ قرمز اتومبيل آقاى نخست‏وزير توقف نموده بود و عده‏اى از كارآگاهان خصوصى اطراف اتومبيل وى را محاصره و به حساب از وى حفاظت مى‏نمودند ناطق افزود سرنشين اتومبيل من (آقاى شريف‏امامى) به محض مشاهده اين جريان به يكى از دوستان خود كه در اتومبيل نشسته بود اظهار نمود اين عمل كارآگاهان كاملاً ساختگى و تظاهر است اگر كسى قصد ترور و كشتن نخست‏وزير يا شخص ديگرى را داشته باشد در منازل آنها بهتر مى‏تواند عمل خود را انجام دهد پس اين عمل كارآگاهان صلاح نيست سپس راننده دكتر آشتيانى اظهار داشت چندى قبل نيز آقاى هويدا با پيراهن سفيد پشت فرمان اتومبيل پيكان كه متعلق به خود وى مى‏باشد نشسته بود و مردم به محض شناختن مشاراليه شروع به تمسخر و خنده گذاشتند در اين موقع آقاى آشتيانى سرنشين اتومبيل من گفت اين آقاى هويدا ديگر آبروى هر چه نخست‏وزير است برده. مگر اينجا پاريس است كه با پيراهن سفيد بيرون مى‏آيى سپس ادامه داد فعلاً وى از همه ما بيشتر بر مصدر كار مانده و تعويض او نيز هيچ معلوم نيست.
بخش 5
اميرعباس هويدا
28 / 8





1ـ فريده ديبا (قطبى گيلانى فرزند باقر امجدالسلطان) همسر يك افسر جوان فارغ‏التحصيل سن سير فرانسه بود كه در درجه سروانى به مرض سل درگذشت شوهر او اهل تبريز بود و فريده ديبا پس از فوت شوهرش هرگز ازدواج نكرد و با برادرش مهندس محمدعلى قطبى در رشت زندگى مى‏كرد و برادرش مهندس قطبى از او و تنها فرزندش يعنى فرح ديبا كه بعدها و پس از تحصيل در فرانسه به همسرى محمدرضا برگزيده شد نگهدارى كرده و مخارج او و تحصيل دخترش را پرداخت مى‏نمود. فريده ديبا بعد از ازدواج دخترش با شاه به موقعيت اجتماعى بالايى در دربار دست يافت و قبل از پيروزى انقلاب اسلامى با خارج كردن مقادير زيادى ارز از كشور خارج و به اتفاق دختر و و نوه‏هايش در آمريكا مقيم شد. او فردى عادى بود و از تحصيلات وى اطلاع دقيقى در دسترس نمى‏باشد. وى از دربار دولت شاهنشاهى ماهانه مقررى دريافت مى‏نمود و سمتهايى منجمله : رياست شوراى عالى سازمان داوطلبان شيروخورشيد سرخ ايران، قائم‏مقام بنگاه حمايت مادران و نوزادان، قائم‏مقام جمعيت حمايت از آسيب‏ديدگان سوختگى، قائم‏مقام مركز طبى كودكان، قائم‏مقام سازمان ملى انتقال خون و ... را عهده‏دار بود كه البته اكثر اين عناوين به صورت افتخارى نصيب وى شده بود تا بتواند از خوان گسترده رژيم پهلوى بيش از پيش متنعم گردد. در سال 1355 مبلغ هنگفتى حدود 135 / 670 / 125 فرانك به عنوان صورتحساب تزئين آپارتمان خود در فرانسه دريافت داشت. مشاراليها در مسافرتهاى خارج از كشور مبالغ قابل توجهى به عنوان كمك به جمعيتهاى به اصطلاح خيريه اهدا مى‏كرد كه كليه اين موارد را از دربار شاهنشاهى دريافت مى‏نمود تا با پول ملت براى خود وجهه و آبرو دست و پا كند. فريده ديبا در برگزارى و نظارت ميهمانى‏هاى دربار نقش مهمى داشت و اغلب موارد سوءاخلاقى دربار به ويژه شاه با هدايت او صورت مى‏گرفت، در اين خصوص مى‏توان به مسئله ارتباط شاه با دختر ارتشبد حجازى اشاره نمود كه پس از رسوايى ارتشبد حجازى به طور جدى و مستقيم به فريده ديبا اعتراض و پرخاش مى‏كند.
اسناد ساواك ـ پرونده انفرادى

2ـ فرح ديبا (پهلوى) در مهر ماه سال 1317 در يك خانواده متوسط، از يك پدر آذربايجانى بنام سهراب و مادر گيلانى بنام فريده قطبى گيلانى در بخارست پايتخت رومانى به دنيا آمد. پدر فرح، سهراب ديبا افسر ارتش بود كه هنگام تولد فرح براى انجام مأموريتى در رومانى، كه در آن زمان رژيم سلطنتى داشت، به سر مى‏برد. فرح در كودكى پدر را از دست داد و با مادرش راهى تهران شد. در تهران تحت سرپرستى مادر با مراقبت و حمايت دائيش بزرگ شد. تحصيلات خود را در تهران ابتدا در مدرسه ايتالياييها (مدرسه خواهران كاتوليك) و سپس مدرسه ژاندارك و دبيرستان رازى به انجام رساند و براى ادامه تحصيل به فرانسه اعزام و در رشته معمارى مشغول تحصيل شد «فرح هنگام تحصيل در پاريس، از نظر تأمين هزينه تحصيل و اقامت خود در پاريس در مضيقه بود و تحت تأثير شرايط محيط زندگى خود و رواج افكار و عقايد كمونيستى در فرانسه آن روز گرايش‏هاى چپى پيدا كرد و به طورى كه احسان طبرى از رهبران حزب توده بعدها در كتاب «كژراهه» خود نوشت در حوزه‏هاى حزب توده در پاريس نيز حضور مى‏يافت. دوستان او نيز همه گرايش‏هاى چپى داشتند و پسردايى فرح، رضا قطبى، كه او هم در پاريس تحصيل مى‏كرد به گروههاى چپ پيوسته بود. فرح اولين ملاقات خود را با شاه در يك مجلس پذيرايى كه از طرف سفارت ايران در پاريس ترتيب داده شده بود خوب به خاطر مى‏آورد. ... دو ماه بعد از اين ملاقات، فرح براى گذراندن تعطيلات تابستانى به تهران آمد و عمويش اسفنديار ديبا كه در آن موقع در دربار كار مى‏كرد، او را براى گرفتن يك بورس تحصيلى به اردشير زاهدى معرفى كرد. اردشير زاهدى كه در آن موقع داماد شاه بود، دفترى در دربار داشت و ضمن ساير كارها به امور دانشجويان ايرانى در خارج هم رسيدگى مى‏كرد. اردشير زاهدى از قيافه و هيكل متناسب و طرز صحبت اين دختر خيلى خوشش آمد و او را براى همسرى شاه مناسب تشخيص داد. فرداى همان روز شهناز دختر شاه و همسر اردشير زاهدى هم فرح را ديد و پسنديد و تمام داستان از همين جا آغاز شد. و طى يك ضيافتى كه شهناز و اردشير زاهدى برپا كردند وسيله‏اى به دست آمد تا با هم بيشتر آشنا شوند و با يكديگر به گفتگو پرداختند ... و مراسم ازدواج بعد از ظهر دوشنبه 29 آذرماه 1338 برگزار و در همان شب مجلس شام و ضيافت باشكوهى در كاخ گلستان منعقد گرديد.
فرح بعد از مرگ شاه هرگز درباره ميزان ثروت و ارثيه‏اى كه به او رسيد سخنى بر زبان نياورد ولى با كمترين تخمين، دارايى او به دهها ميليون دلار بالغ مى‏شود. وى در يك خانه مجلل در شرق آمريكا زندگى مى‏كند و ويلايى نيز در جنوب فرانسه دارد ولى غالبا در آمريكا زندگى مى‏كند و سالى يكى دوبار هم براى گردش و تفريح و خريد به فرانسه مى‏آيد. پسر كوچك فرح عليرضا و دخترانش فرحناز و ليلا با او زندگى مى‏كنند.