سند نامه ::
 
هویدا در لباس اسموکینگ!

تاریخ 26 / 6 / 1337
از اشخاص مشروحه زير دعوت شده تا روز سه شنبه اول مهرماه 1337 با لباس اسموكينگ جهت ملاقات دوستان و صرف شام در عمارت شماره 146 خيابان بوعلى سينا حضور به هم‏رسانند.
1ـ عباسقلى نيسارى خيابان فرانسه كوچه نظامى
2ـ سيد محمدعلى امامى شوشترى خيابان حشمت‏الدوله چهار راه كيوان
3ـ مهندس ميرعبدالباقى1 ـ خيابان صفى عليشاه
4ـ دكتركريم معتمد2 ـ خيابان وصال شيرازى
5ـ دكتراميرمنصور سردارى3 ـ خيابان ولى‏آباد
6ـ مرتضى مدرسى4 چهاردهى وزارت كشور
7ـ دكترامير حكمت ـ خيابان فروغى
8ـ سرتيپ عبداللّه‏ توماج5 ـ تخت‏جمشيد مقابل سفارت اندونزى
9ـ سيدعلى نصر6 ـ خيابان پهلوى كوچه نصر
10ـ عباسقلى گلشائيان7 ـ خيابان تخت جمشيد
11ـ عبداللّه‏ ظلى8 ـ خيابان شميران خيابان شادمان كوچه كامبيز
12ـ منوچهر عظيما9 ـ وزارت خارجه
13ـ تقى خستو10 ـ ايستگاه دروس
14ـ سرلشگر حسن بقائى ـ بهارستان كوچه نظاميه
15ـ سيدحسن بحرالعلوم ـ كوچه چاله حصار شماره 77
16ـ عبدالحميد سنندجى ـ كوچه فردوس
17ـ دكترمهدى ذوالرياستين ـ خيابان صفى عليشاه
18ـ زساى فرى شركت ايران وصال شيرازى
19ـ اميرعباس هويدا شركت ملى نفت خيابان فرانسه
20ـ غلامحسين صارمى11 خيابان ايرانشهر شاهرضا
21ـ نعمت‏اللّه‏ خان اكبر12 خيابان روزولت كوچه هدايت
22 ـ دكتر موسى طوب (مرحوم شد) طوب فيشرآباد كوچه فردوس
23ـ جمشيد قريب وزارت خارجه
24ـ موسى آبتين مرحوم شد خيابان حافظ كوچه هاتف تشكيل جلسه
1 / 7 / 37
ل تهران










1ـ عبدالرسول ميرعبدالباقى فرزند عباس در سال 1298 در كرمانشاه به دنيا آمد. او كه تا درجه مهندسى تحصيل كرده و در شركت نفت، رئيس اداره خريد بود و در شركت ملى نيز فعاليت كرده بود، ضمن آنكه به مسلك بهائيت گرويده بود، در لژهاى مختلف فراماسونرى اعم از لژهاى بين‏المللى و داخلى، عضويت داشت و در تأسيس بسيارى از لژهاى داخلى ايفاى نقش مى‏كرد. از جمله لژهايى كه ميرعبدالباقى در آنها عضويت داشت، عبارتند از : لژ تهران (دبير و عضو مؤسس لژ) ـ لژ مولوى (دبير لژ) ـ لژ لايت ـ لژ مزدا ـ انجمن حكيم زكرياى رازى و.... در گزارشى كه توسط ساواك ثبت شده است، در رابطه با وى چنين آمده است :
«.. گراندلژ اسكاتلند با تأسيس شعبه ديگرى از مؤسسه فراماسونرى در ايران موافقت كرد و در سال 1337 به شعبه خود، در بصره كه بنام گراند لژ فيحا است، اجازه تأسيس لژى در تهران داد و كليه تشريفات اوليه اين لژ براى تأسيس انجام شد. اولين كسى كه از بصره به تهران آمد (ميرعبدالباقى) يكى از اعضاء مؤسس و مؤثر انگلستان و شايد هم اينتليجنت سرويس در خاورميانه، در ايران بود. او كه خود از اعضاى مؤثر سازمان فراماسونرى اسكاتلند در ممالك غربى و ساير كشورهاى خاورميانه است، در تهران، در شميران در باغ دختر نظام‏السلطنه مافى كه همسر شيخ خزعل بوده و هم اكنون [1337] خانه مسكونى مهندس حسين شقاقى و محل تشكيل لژ فراماسونرى در آنجا قرار دارد. سالن و چند اتاق را به صورت معبد و محل لژ در آورده و سپس با حضور آلكس. ت ـ برتن دبير لژ اسكاتلند مقيم (ادنبورگ) انگلستان لژ روشنايى در تهران و با حضور عده‏اى از رؤساى لژ فيحا بصره تشكيل شد.»
اسناد ساواك ـ پرونده انفرادى

2ـ كريم معتمدى فرزند نصرت در سال 1332 به اتهام عضويت در حزب توده دستگير و مدتى بازداشت بود. او نيز مانند ديگر افرادى كه در شرايطى خاص! شعارهاى كمونيستى مى‏دادند، پس از اعلام انزجار از حزب توده و همكارى با رژيم پهلوى به مدارج مختلفى رسيد كه آخرين آن تصدى وزارت پست و تلگراف و تلفن در سال 1357 مى‏باشد.
اسناد ساواك ـ پرونده انفرادى

3ـ امير منصور سردارى فرزند ناصرقلى در سال 1302 ه ش در تهران به دنيا آمد. در سال 1309 به مدرسه رفت و پس از طى دوران ابتدائى در دبستان 15 بهمن، دوران متوسطه را در دبيرستان‏هاى : علميه، ايرانشهر و كالج البرز سپرى كرد و در سال 1323 ديپلم گرفت و جهت ادامه تحصيل به بيروت رفت و در دانشگاه فرانسوى بيروت به تحصيل اشتغال يافت و سپس به پاريس رفت. اميرمنصور سردارى كه در سال 1330 از كشور فرانسه، دكتراى پزشكى گرفته بود، در سال 1333 به امريكا رفت. و از دانشگاه كلمبيا، تخصص قلب و عروق گرفت.
وى در سال 1335 در كشور امريكا با زنى فرانسوى به نام «مارى مارت لوكونت» كه تابعيت فرانسوى داشت، ازدواج كرد. تابعيت همسر وى پس از ازدواج، ايرانى شد و سفارت ايران در واشنگتن براى وى، شناسنامه ايرانى صادر كرد. مشاراليه پس از بازگشت به ايران در دى ماه سال 1336 به استخدام دولت درآمد و در مشاغلى چون : رياست بخش يك بيمارستان سرخه حصار، مأمور در وزارت بهدارى و رياست كل بهدارى وزارت راه فعاليت كرد. امير منصور سردارى كه فرزند يك افسر شهربانى و پسرخاله هويدا بود على‏رغم انحرافات مالى و اخلاق شديدى كه داشت، با حمايت نخست‏وزير، در مناصب مختلفى قرار گرفت و به سوء استفاده‏هاى خود ادامه داد. مشاراليه كه از اعضاى مؤسس كانون مترقى و حزب ايران نوين به شمار مى‏رفت و از اعضاى لژ فراماسونرى ابوعلى سينا هم بود، در تاريخ 12 / 7 / 1348 در بخش فارسى راديو پيك ايران، چنين معرفى شد :
«شخصى بنام اميرمنصور سردارى، در شبكه‏هاى رهبرى شده از جانب اسرائيل در ايران شركت فعال داشته و به اين شبكه كمك مالى مى‏كرده است.»
امير منصورى سردارى كه 12 سال در كشورهاى فرانسه و امريكا، سپرى كرده و براى فرزندانش : فريدون متولد 1339 و كتايون متولد 1341، نام معادل خارجى : فردريك و كاترين را انتخاب كرده بود، در سال 1352 كه معاون وزارت بهدارى و سرپرست برنامه‏هاى بهداشت و تنظيم خانواده بود، توسط ساواك، چنين معرفى شد:
«شايعاتى به ميزان وسيع داير بر نادرستى وى وجود دارد... اهل زدوبند و تا حدى خشن و خودخواه و عياش است. با اميرعباس هويدا (نخست‏وزير) ـ انوشيروان سپهبدى و سرلشكر ايرج مطبوعى دوستى و معاشرت دارد فرد خوشنامى نبوده و انتصاب او در وزارت بهدارى، نارضايتى كارمندان را در برداشته است.» و در گزارش ديگرى به تاريخ 18 / 12 / 52 كه به تشريح فساد اخلاقى شديد و سوءاستفاده‏هاى او از بودجه‏هاى بين‏المللى و داخلى اشاره دارد، پرويز ثابتى نوشته است :
«وزير بهدارى نيز معتقد است كه دكتر سردارى فرد نادرستى است و نمى‏تواند وظايف محوله را انجام دهد در اطراف سوءاستفاده‏هاى نامبرده تحقيق و نتيجه گزارش شود.»
پس از اين پى‏نوشت گزارش تكميلى از سوءاستفاده‏هاى اميرمنصور سردارى به شرح ذيل تهيه شده است :
«نامبرده كه پسر خاله آقاى هويدا نخست‏وزير مى‏باشد، فردى خوشگذران، خودخواه، بد دهن و تندخو معرفى كه از نظر صحت عمل و درستى مورد اعتماد نيست كمااينكه در سال 1348 رقمى معادل 000 / 60 دلار از طريق شوراى جمعيتى امريكا جهت اجراى برنامه بهداشت و تنظيم خانواده به ايران حواله شده ولى اين اعتبار به حساب شخصى اميرمنصور سردارى منظور گرديده است. از طرفى در سال 1352 نيز پيشنهادى به امضاى دكتر على‏اصغر زاهدى مديركل تحقيقات و ارزشيابى بهداشت و تنظيم خانواده به شوراى جمعيتى مذكور تقديم گرديده و تصويب شده كه مبلغ 000 / 54 دلار براى اجراى برنامه مذكور حواله نمايند و متعاقب اين جريان در اوايل ژوئن 1974 (مطابق با نيمه اول خرداد سال 53) مبلغ 500 / 20 دلار از اعتبار فوق حواله شده ولى باز هم به حساب شخصى امير منصور سردارى منظور گرديده است و گفته مى‏شود دكتر جرالد زاتوشنى كه نماينده شوراى جمعيتى امريكا در ايران مى‏باشد در اين جريان با دكتر سردارى همكارى مى‏نمايد.»
و در گزارش ديگرى آمده است :
«نامبرده خواهرزاده [پسرخاله ]آقاى هويدا مى‏باشد. يك ويلاى بزرگ در نوشهر (صلاح‏الدين كلا) دارد. همسر او انگليسى [فرانسوى ]است و از او دو فرزند دارد. عياشى وى زبانزد خاص و عام است.»
على رغم تائيد اين گزارش‏ها، مشاراليه در سال 1355 ضمن عضويت در هيئت امناى مدرسه عالى علوم اقتصادى و اجتماعى بابلسر، به عنوان معاون امور جمعيتى و تنظيم خانواده وزارت بهدارى و بهزيستى منصوب مى‏گردد كه نعمت‏اله نصيرى (رئيس ساواك) اين انتصاب را به وى تبريك گفته است.
از ديگر مشاغل اميرمنصور سردارى، موارد ذيل نيز قابل اشاره است : «رئيس بخش ريوى و سل سازمان بيمه‏هاى اجتماعى ـ مديرعامل بهدارى كل وزارت راه ـ سرپرست امور پزشكى بازى‏هاى آسيايى تهران ـ استاد دانشگاه و رئيس انستيتو پاستور ايران.» دو نكته جالب در سوابق مشاراليه به شرح زير است :
1ـ در تاريخ 15 / 3 / 1356 در پاسخ سئوالى مبنى بر تغيير نام خانوادگى نوشته است :
«در موقع تولد «سردارى» بوده سال 1314 تبديل به «رادسر» گرديده و مجددا در سال 1325 پس از كسب اجازه از شاهنشاه آريامهر به سردارى برگشت داده شده است.»
2ـ مشاراليه داراى دو امضا مى‏باشد يكى براى امور روزمره ادارى و يكى براى حساب‏هاى بانكى و مكاتبات خارجى و در نهايت اينكه اميرمنصور سردارى نيز پس از پيروزى انقلاب اسلامى، مانند بسيارى ديگر از افرادى كه عمرى به مُلك و ملت خيانت كرده بودند، به همراه نشان‏هاى درجه 3 همايون، درجه 1 آبادانى و درجه 3 تاج كه براى غارت‏گرى‏ها خود گرفته بود، راهى پاريس شد. قابل ذكر است گرويدن اميرمنصور سردارى به بهائيت نيز در سابقه وى ثبت شده است.
اسناد ساواك ـ پرونده انفرادى

4ـ مرتضى مدرسى چهاردهى فرزند محمد (حاج شيخ) در سال 1300 ه ش در نجف اشرف بدنيا آمد. پس از سپرى نمودن تحصيلات مقدماتى در رشته فلسفه از دانشكده ادبيات ليسانس گرفت و در مشاغل و مناصب مختلف به خاندان پهلوى خدمت كرد، كتاب نهضت امام خمينى (ره) درباره مرتضى مدرسى چهاردهى مى‏نويسد : مرتضى مدرسى چهاردهى نيز از «روشنفكران» ماسونى و نويسنده دوران ستم‏شاهى بوده است كه در راه به زير سوال بردن سيدجمال‏الدين قلم زده و در حقيقت سياست استكبار جهانى و رژيم ضداسلامى شاه را در راه اسلام‏زدايى و مبارزه با عالمان به پاخاسته و رهبران نستوه نهضتها و جنبشهاى اسلامى استوار بخشيده است. نامبرده از سال 1315 تا نزديك سال 1350 داراى پست‏ها و شغل‏هاى گوناگونى در رژيم شاه بوده است و به سبب خدمت‏هاى ارزنده به رژيم واژگون شده پهلوى از نشان درجه 5 تاج، از سوى شاه برخوردار گرديده است. مدرسى چهاردهى از اعضاى سازمان فراماسونرى بوده و در لژهاى تهران، آريا، همايون، پهلوى، خيام و ... عضويت داشته است. در سالهاى 49 ـ 48 نام او به عنوان «بيرق‏دار» و در سال 50 ـ 49 نام وى به عنوان «مميزين حساب» براى «استاد ارجمند» در سازمان فراماسونرى ثبت گرديده است. اسناد ساواك ـ پرونده انفرادى
؛ نهضت امام خمينى (ره)، سيدحميد روحانى، ج 3، ص 108، خرداد 1372

5 ـ عبداللّه‏ توماج فرزند على‏خان در سال 1269 ه ش در گرگان به دنيا آمد. او كه از امراى ارتش شاهنشاهى بود و درجه سرتيپى داشت، ضمن عضويت در سازمان كوك و نمايندگى مجلس شوراى ملى، در لژهاى مختلف فراماسونرى، عضويت داشت كه از آن جمله است : لژ مولوى (خزانه‏دار و خطيب) ـ لژ تهران ـ لژ همايون ـ لژ پهلوى ـ لژ لايت ـ لژ بزرگ ناحيه ايران.
اسناد ساواك ـ پرونده انفرادى

6ـ سيد على نصر فرزند نصرالاطباء بسال 1270 خورشيدى در كاشان متولد شد. وى بدون ترديد پدر تآتر ايران است كه زحمات بسيارى در اين راه متقبل شده است. نصر تحصيلات خود را در مدارس شرف، علميه و آليانس فرانسه انجام داد و در چهارده سالگى به معلمى زبان فرانسه و رياضيات در مدرسه‏ى آليانس فرانسه رسيد و همچنين در مدارس نظام، علوم سياسى، اسلام، اقدسيه و قاجاريه تدريس كرده است. وى در دوره‏ى حيات خود 120 نمايشنامه و تعدادى كتاب نوشت كه اغلب نمايشنامه‏هاى او بروى صحنه آمده است. كمدى ايران نيز از تأسيسات نصر بود كه با همكارى عده‏اى از دوستانش آنرا تشكيل داد. نصر، هنرستان هنرپيشگى را كه وابسته به انجمن هدايت افكار بود در سالهاى پيش از شهريور 1320 تأسيس كرد، هنرمندان و هنرپيشگان مشهور كنونى اغلب از شاگردان و فارغ‏التحصيلان آن هنرستان هستند. عمده مشاغل سيد على نصر : رياست كل خالصجات مملكت، رييس كل مميزى، اداره كل عايدات داخلى، رياست كابينه وزارت دارايى، رئيس انحصار ترياك، رييس انحصار دخانيات، پيشكار ماليه اصفهان، پيشكار ماليه خراسان، رييس مؤسسه برق تهران، حاكم مازندران، معاون وزارت پيشه و هنر و بازرگانى، معاون وزارت كشور، وزير مختار در چين و در كابينه قوام‏السلطنه وزير پست و تلگراف بود. او سپس به سفارت ايران به پاكستان رفت و بالاخره به سفارت كبراى ايران در چين منصوب گرديد. سيد على نصر فراماسونر بود و عضو مؤسس لژ سعدى بشمار مى‏رفت. سيد على نصر در شب چهارشنبه‏ى 25 بهمن ماه 1340 خورشيدى بعلت سكته‏ى قلبى درگذشت و در شهررى مدفون شد.

7ـ عباسقلى گلشائيان فرزند رضا قليخان محتشم‏الدوله به سال 1281 ش در تهران تولد يافت. تحصيلات مقدماتى را در مدرسه دارالفنون سپرى كرد و سپس علوم قضائى را در مدرسه عالى حقوق به پايان رساند. در 1300 ش كار خود را به عنوان مترجم زبان فرانسه در دفتر مسيو پرنى مستشار حقوقى وزارت عدليه آغاز كرد و در ترجمه و تنظيم قانون مجازات عمومى همكارى كرد. از 1306 تا 1312 ش در مشاغل قضايى و دادگسترى مشغول به كار شد و سپس به وزارت دارايى منتقل شد و تا 1320 ش در آن به خدمت پرداخت. او مدتها سمت‏هاى استاندارى، سناتورى، رياست شوراى عالى بانك ملى ايران را عهده‏دار بود. در سال 1320 كفيل وزارت دارايى و پس از چندى در كابينه محمدعلى فروغى وزير بازرگانى و اقتصاد ملى شد. وزارت پيشه و هنر و بازرگانى را نيز در همان كابينه عهده‏دار بود. و وزارت دادگسترى را نيز در اختيار داشت. وى مدتى شهردار تهران و عضو شوراى عالى اقتصاد بود و در كابينه صدرالاشرف وزارت پيشه و هنر را داشت. مدتى استاندار خراسان، وزير دادگسترى در كابينه هژير، وزير دارايى در كابينه ساعد شد و در دوره دوم و سوم مجلس سنا به نمايندگى از تهران رسيد. او در كابينه علاء به سال 1335 تا 1336 وزارت دادگسترى را برعهده داشت. او عضو شوراى عالى جمعيت ملى مبارزه با جزام و رئيس هيأت مديره جمعيت كمك به جزاميان و عضو هيأت مديره انجمن طرفداران ابوعلى سينا بود. قرارداد نفتى معروف ايران و انگليس به نام گس ـ گلشائيان ـ توسط او منعقد شد كه البته بعدها از اعتبار ساقط شد. گلشائيان قائم مقام و استاد اعظم لژ بزرگ ايران و نايب رئيس هيأت رئيسه فراماسونهاى ايران و عضو مؤسس لژ فراماسونرى دانش و عضو لژهاى كسرى، مولوى، فروغى، سعدى، متبراء اهواز، فرانسه، فردا، نور،مشعل و خورشيد بود. او سرانجام در 19 مهر 1369 ش درگذشت. (گذشته‏ها و انديشه‏هاى زندگى يا خاطرات من 2 ج ؛ گنجينه اسناد، شماره 3،
1373 ش؛اسناد ساواك ـ پرونده انفرادى

8ـ عبداللّه‏ ظلى فرزند اميراصلان كه از امراى نيروى دريايى ارتش و بازنشسته شده بود، از افرادى است كه در تشكيلات ماسونى ايران از جايگاه ويژه‏اى برخوردار بوده است. او كه با خليل جواهرى از بنيانگذاران فراماسونرى نوين در ايران

ارتباط نزديك داشت، ضمن عضويت در اكثر لژهاى فراماسونرى ايران از قبيل : «لژ مشعل ـ لژ مولوى ـ لژ همايون ـ لژ لايت ـ لژ ابن سينا ـ لژ كسرى ـ لژ دانش ـ لژ خورشيد ـ لژ بزرگ ايران ـ لژ سعدى ـ لژ شيراز ـ لژ اميركبير ـ لژها تف ـ لژ جمشيد ـ لژ رازى ـ لژ فروغى ـ لژ لافرانس ـ لژ خيام ـ لژ صائب ـ لژ نور» به عنوان نماينده لژ بزرگ ايران در لژهاى بزرگ جهان بود و در سال 1344 از طرف لژ ماسونى فرانسوى‏ها، مأموريت يافت تا ضمن مسافرت به كشور انگلستان، گزارش جامعى از اختلافات موجود (بين ايران و انگليس) براى اطلاع فراماسون‏ها به تهران بفرستد.
عبداله ظلى كه عضو لاينز بين‏المللى بود و رياست حمل و نقل خليج وابسته به بنياد پهلوى را به عهده داشت، وقتى در سال 1335 متهم به دست داشتن در قاچاق گرديد، ضمن نامه‏اى به محمدرضا پهلوى نوشت :
«در عرض 32 سال خدمت كوچكترين گناهى نكرده‏ام و در امر مربوط به قاچاق كوچكترين مداخله‏اى نداشته‏ام.» اسناد ساواك ـ پرونده انفرادى
9ـ منوچهر عظيمى فرزند محمد در سال 1298 ه ش در تهران متولد شد. دوران ابتدائى را در دبستان ثروت بود و در سال 1319 از دارالفنون ديپلم و سال 1322 از دانشگاه تهران، ليسانس علوم سياسى دريافت كرد. در بهمن ماه 1322 به وزارت خارجه رفت و در ادارات و مقامات مختلف در پاريس، دمشق، واتيكان و آتن. فعاليت كرد. برخى از مشاغل وى به اين شرح است : «1344 سفيركبير شاه در آتن ـ 1343 رئيس تشريفات وزارت خارجه ـ 1350 مديركل امور فرهنگى و اجتماعى وزارت خارجه ـ 1352 مديركل امور سياسى (اروپا و آمريكا) ـ 1356 سفير شاه در مادريد. منوچهر عظيما كه از پاريس دكتراى حقوق (1334) و ديپلم حقوق بين‏الملل (1335) از لاهه در هلند گرفته بود و با اكثر صاحب منصبان وزارت خارجه دوستى داشت، در لژهاى مختلف فراماسونرى از جمله : لژ تهران و لژ مولوى عضويت داشت و نشانهاى ذيل را دريافت كرد :
درجه 2 همايون ـ درجه اول كشور تونس ـ درجه اول كشور اردن درجه اول كشور آرژانتين ـ درجه 2 كشور نروژ ـ درجه 2 كشور برزيل ـ درجه 2 كشور اتريش اسناد ساواك ـ پرونده انفرادى

10ـ محمدتقى خستو فرزند محمدنبى در سال 1282 ه ش در طالقان متولد شد. ليسانس قضائى گرفت و در سال 1311 به استخدام دولت درآمد و در مشاغل قضائى ذيل فعاليت كرد : بازپرس دادسراهاى مشهد، همدان و سبزوار ـ دادستان شهرهاى كاشان، كردستان، بروجرد و تهران ـ رياست دادگسترى شهرهاى بروجرد، اراك، استان ششم واستان دهم. مشاراليه كه داديار دادسراى ديوانعالى كشور بود، در سال 1339 با پيشنهاد محمدعلى هدايتى (وزير دادگسترى، و با فرمان محمدرضا پهلوى، مستشار ديوانعالى كشور شد و در سال 1347 با پيشنهاد جواد صدر كه وزير دادگسترى شده بود، به رياست شعبه دوم ديوانعالى كشور رسيد.
خستو از اعضاى قديمى فراماسونرى بود و در سال 1330 زمانيكه بازرس وزارتى در اداره نظارت بود، عضو باشگاه نصر شد و در لژهاى : تهران، رازى، لايت و اهواز و همچنين در حزب رستاخيز عضويت داشت. محمدتقى خستو كه عضويت سازمان كوك را دارا بود، به همراه مصطفى تجدد، احمدعلى آبادى، جعفر شريف امامى و... مدتى عضو هيئت مديره انجمن فراماسونرى حكيم زكرياى رازى بود و در تشكيلات فراماسونرى مقامات ذيل را كسب كرده بود :
«سرپرست ارجمند دوم ـ قائم مقام استاد ـ سرپرست لژ ـ معاون لژ»
وى پس از پيروزى انقلاب اسلامى در رسايه رأفت و رحمت حكومت اسلامى، پس از بازنشستگى در منطقه آبيك قزوين به كار كشاورزى مشغول شد. اسناد ساواك ـ پرونده انفرادى

11ـ نعمت‏اله خان اكبر (نعيمى اكبر سابق) فرزند ميرزا كريم خان رشتى در سال 1291 ه ش در تهران متولد شد. در رابطه با سوابق پدر وى، ميتوان به كتب تاريخى از جمله كتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوى» در دو جلد، مراجعه كرد. مشاراليه كه داراى ليسانس علوم طبيعى و وارث املاك پدرى بود، در سال 1318 به استخدام وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) درآمد و در طول خدمت، مشاغل ذيل را دارا بود :
دبيرستانهاى گيلان و مركز ـ بازرس فنى و ادارى دبستان‏هاى مركز ـ 1325 منتظر خدمت ـ 1328 دبير دارالفنون ـ 31 / 6 / 1332 معاون اداره تعليمات متوسطه و دانشسراها و با حفظ سمت معاون دايره دبيرستانهاى ملى ـ رئيس اداره تعليمات متوسطه ـ رئيس دبيرخانه شوراى عالى فرهنگ و سرپرست اداره‏كل تعليمات عاليه و روابط فرهنگى ـ 1340 مديركل بازرسى وزارت فرهنگ با فرمان محمدرضا پهلوى. مشاراليه كه در سال 1333، نشان درجه 3 سپاس و در سال 1336 نشان درجه 2 سپاس دريافت كرده بود، در لژهاى مختلف ماسونى، از جمله : همايون، مزدا، پهلوى، بزرگ تهران، مولوى، لايت، مزدا، لافرانس، بزرگ ايران، جويندگان كمال عطار نيشابورى، طبرستان و... عضويت داشت و در اين لژها، مقامات و مدارج مختلف ماسونى را نيز كسب كرده بود.
اسناد ساواك ـ پرونده انفرادى

12ـ غلامحسين صارمى فرزند عزيزاله در 1292 ش متولد شد. در مدرسه علوم دينى مروى تحصيل كرد و همزمان در كلاس ثبت قضايى نام نويسى كرد. پس از ورود به دادگسترى، در مشاغلى چون محقق ثبت، رياست ثبت استان تهران، رياست اداره كل ثبت تهران، دادگاه انتظامى وكلاء دادگسترى، عضويت هيأتهاى قضائى و وكالت دادگسترى فعاليت كرد. در دوره‏هاى 18 و 19 از جهرم به نمايندگى مجلس شوراى ملى رسيد و مدتى عضو هيئت رئيسه مجلس بود. او از اعضاء مؤسسين لژ ماسونى فردا بود.