سند نامه ::
 
گزارش میهمانی شبانه در منزل هویدا

تاریخ 20 / 9 / 1339
ديشب از ساعت 8 بعدازظهر در منزل آقاى هويدا معاون كل شركت نفت واقع در درّوس شميران خيابان شيبانى كوچه سيروس مهمانى خصوصى به شام تشكيل و تا نصف شب ادامه داشت و مهمانان عبارت بودند از آقاى انتظام1 مديركل نفت آقاى نصراللّه‏ انتظام2 سفيركبير ايران در فرانسه كه پس‏فردا قرار است به پاريس مراجعت كند آقاى سپهبدى3 كه زمانى وزير خارجه و سفير مصر بود آقاى على معتمدى4 كه زمانى سفير كبير در خارجه بود آقاى احمدى بختيارى آقاى حسنعلى منصور5 رئيس شوراى عالى اقتصاد آقاى نظام‏الدين امامى خوئى كه زمانى كميسر نفت در انگليس بود آقاى دكتر پرتو اعظم داماد معتمدى با خانمهاى خود در آنجا جمع و مذاكرات مختلف تفريحى و خصوصيات مشاغلى و اروپا در جريان بود ــ از نظر دستور سابق كه مايل به استحضار از مجالس مهمانى در بين بود به عرض رسيد ــ دركه ـ و خود اينجانب دعوت و حضور در اين مجلس داشتم و آقاى دكتر فرهاد رئيس كل دانشگاه با خانم خود نيز حضور داشت و آقاى دكتر غلامحسين مصدق6 پسر دكتر مصدق‏السلطنه7 نيز حضور داشت
بايگانى شود
5 / 10 / 39





1ـ سيد عبداللّه‏ انتظام وزيرى فرزند سيد محمد انتظام السلطنه به سال 1275 ش در تهران متولد شد او كه از نوادگان ميرزا عيسى وزير تفرشى معروف به وزير بود، تحصيلات ابتدايى و متوسطه در دارالفنون طى كرد سپس وارد مدرسه آلمانى «انيورسيته» تهران شد و سپس براى ادامه تحصيل به امريكا رفت و پس از بازگشت در وزارت امور خارجه استخدام شد سپس مقام‏هاى ادارى و سياسى مهمى گرفت. نايب اول سفارت ايران در آمريكا (21 فروردين 1210 ش)،

نايب اول سفارت ايران در لهستان (19 ارديبهشت 1310 ش)، نايب اول سفارت ايران در سويس (خرداد 1311 ش) كنسول ايران در چك اسلواكى (17 تير 1315 ش)، عضو على‏البدل ايران در جامعه ملل (از 14 شهريور 1315 ش)، وزير مختار ايران در لاهه (از 14 شهريور 1328 ش) وزير امور خارجه در كابينه حسين علاء (فروردين 1330 تا ارديبهشت 1330 ش) وزير امورخارجه در كابينه سپهبد زاهدى (شهريور 1332 تا فروردين 1334 ش) وزير امور خارجه در كابينه علاء (19 فروردين1334) و با حفظ سمت نايب نخست‏وزيرى شد. او از 3 دى 1334 ش تا 23 خرداد 1335 ش وزير مختار ايران و از 23 خرداد 1335 تا 14 فروردين 1336 ش وزير مشاور و نايب نخست‏وزير (حسين علاء) بود. از آن پس تا 12 آبان 1342 ش رئيس هيات مديره و مدير عامل شركت ملى نفت ايران شد و از 11 تير 1341 ش تا 29 بهمن 1341 ش وزير مشاور در كابينه اسداللّه‏ علم بود انتظام در اجلاسيه‏هاى مجمع عمومى سازمان ملل متحد از 1311 ش تا 1317 ش به عنوان دبير و عضو على‏البدل عضويت داشت. وى عضو جمعيت اخوت بود و در فروردين 1362 درگذشت. كتاب سرنوشت بشر (بصورت ترجمه) و مقاله نظرى تازه بر تصوف و عرفان با امضاى لاادرى از آثار او مى‏باشد.
عبداللّه‏ انتظام را مى‏توان يكى از مهره‏هاى انگليس به حساب آورد كه از سال 1349 تغيير جهت به سوى آمريكا داده است. وى رئيس لژ فراماسونرى وفا و در لژهاى آفتاب و مهر نيز عضويت داشته است. از لحاظ عقيدتى جزء دراويش گنابادى بوده به طورى كه شبهاى جمعه به خانقاه رفته و عصرهاى دوشنبه در منزلش از دراويش پذيرايى مى‏كرده است. در سال 1357 به عنوان مديرعامل شركت نفت انتخاب و طى حكمى از جانب شاه معدوم به عضويت در شوراى سلطنت معرفى شده است.
اسناد ساواك، پرونده انفرادى

2ـ نصراللّه‏ انتظام فرزند سيد محمد انتظام السلطنه از رجال دوره قاجار، در سال 1279 هجرى شمسى در تهران متولد شد. دوران تحصيل ابتدايى را در مدرسه آلمانى تهران گذراند. پس از طى تحصيل مقدماتى وارد مدرسه حقوق و علوم سياسى و در اواخر جنگ جهانى اول از اين مدرسه فارغ‏التحصيل شد. و در همان دوران به خدمت وزارت امور خارجه درآمد. انتظام مدت 8 سال در ادارات مختلف وزارت خارجه به كار اشتغال داشت.
پس از كودتاى سوم اسفند 1299، به گفته خود وى، بنا به اصرار معاون ادارى مجلس به اداره تقنينيه مجلس منتقل شد. و بعد از مدت كوتاهى در كابينه مستوفى‏الممالك، به وزارت امور خارجه منتقل و پست منشى اول اداره دوم سياسى به وى واگذار شد و در ضمن به عنوان رئيس اداره تركيه به سفارت عثمانى در تهران معرفى شد و در جريان انعقاد پروتكل ايران و تركيه در سال 1305 شمسى، بعنوان يكى از اعضاى هيأت ايرانى در مذاكرات شركت داشت. پس از آن به نيابت سفارت ايران در پاريس انتخاب شد و به كشور فرانسه رفت و بعد از آن به ترتيب به عنوان دبير اول سفارت ايران در ورشو و ژنو منتخب گرديد.
وى در دوران اقامت در ژنو، به عضويت هيأت نمايندگى ايران در جامعه ملل نيز منصوب شد.
پس از بازگشت از ژنو به لندن رفت و ده ماه در آنجا بود و سپس به معاونت نمايندگى ايران در جامعه ملل و كاردار سفارت ايران در سوئيس انتخاب و پنج سال در اين سمت باقى بود.
در سال 1317 به تهران مراجعت كرد و چندى در وزارت امور خارجه به عنوان رئيس اداره سوم سياسى بود و پس از آن به سمت رئيس تشريفات دربار منصوب گرديد.
پس از سقوط رضا شاه و تحولات سياسى ناشى از حضور متفقين در ايران و كلاً در طول دوران جنگ دوم جهانى مشاغلى از قبيل : وزير بهدارى در كابينه احمد قوام ـ وزير پست و تلگراف و تلفن در كابينه دوم سهيلى ـ وزير راه در كابينه سوم سهيلى و كابينه مرتضى قلى بيات ـ وزير امور خارجه در كابينه مرتضى قلى بيات را عهده دار بود. در اسفند 1324 شمسى، انتظام از پست وزارت امور خارجه استعفا داد و در همين زمان به عنوان عضو هيأت ايران جهت شركت در كنفرانس سانفرانسيسكو عازم آمريكا شد. پس از برگزارى مجمع عمومى، به سمت رئيس هيأت نمايندگى ايران در سازمان ملل برگزيده شد و در 29 شهريور 1329 به رياست مجمع عمومى سازمان ملل انتخاب شد و پس از پايان دوران رياست مجمع عمومى به سمت سفير ايران در آمريكا منصوب گرديد.
انتظام در سال 1338 به مدت كوتاهى وزير مشاور در كابينه علم بود و بعد سفير ايران در فرانسه و تا سال 1341 با اين سمت در پاريس بود. پس از بازگشت از پاريس باز نشسته گرديد ولى تا پايان سلطنت پهلوى در زمره افراد متنفذ سياسى كشور قرار داشت و در نخستين كنگره عمومى حزب رستاخيز بعنوان رئيس كنگره بر گزيده شد. درباره انتظام نكاتى كه قابل ذكر است اينكه وى در كودتاى آمريكايى 28 مرداد نقش مهمى داشت و در زمانى كه سفير ايران بود و در يك كشور خارجى، مى‏بايست حافظ منافع مردم و ميهن‏اش باشد در ارتباط كامل با جاسوسان و ماموران امنيتى بيگانه بود. همچنين وى در ارتباط با تشكيلات فراماسونرى نيز فعال بود و بگفته خودش، پدرش عضو تشكيلات فراماسونرى [از مؤسسين اين فرقه در ايران] بوده و بنا به نقل اسماعيل رائين انتظام و برادرش (عبداللّه‏ انتظام) از اعضاى لژ آفتاب و وفا وابسته به گراند لژ آلمان بوده‏اند. در رابطه با قضيه شناسايى دولت اسرائيل توسط دولت ايران دكتر قاسم غنى اينگونه نقل نموده است كه : «نصراللّه‏ انتظام پول هنگفتى از يهوديان گرفته تا زمينه شناسايى دولت اسرائيل از طرف ايران بعمل آمد. زيرا يهوديان اين مسئله را حياتى مى‏شمردند كه يك دولت مسلمان آنها را به رسميت شناسند.»

3ـ انوشيروان سپهبدى فرزند اسمعيل در سال 1268 ه ش در تهران متولد شد. از سوابق تحصيلى و فعاليت‏هاى وى، اطلاعات ذيل موجود است :
در سال 1341 به جاى ساعد مراغه‏اى به عنوان سفيركبير ايران در واتيكان، به دربار واتيكان اعزام شده است. مدت 5 سال سفير ايران در مصر بوده كه پس از اتمام دوره 4 ساله مأموريت، تقاضا كرده به علت بدهكارى ناشى از عمل جراحى، يكسال مأموريت وى تمديد شود كه موافقت شده است. مشاراليه كه شوهر خاله هويدا بود، در اواخر عمر، بينائى خود را از دست داده و به كمك ديگران حركت مى‏كرده است و در سال 1355 كه براى معالجه همين بيمارى عازم اروپا بوده، در نامه‏اى به محمدرضا پهلوى مى‏نويسد :
«... پس از خواست خدا، فقط از كمك و مرحمت آن بزرگوار است كه امروز چشم بنده مى‏بيند و مى‏توانم اين چند كلمه را به عرض برسانم. شخصا خوشحال هستم كه در تمام مدت عمر در خدمت اعليحضرت رضاشاه‏كبير بودم و با صداقت خدمت كردم. در خدمتگزارى اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر نيز هميشه مديون و خدمتگزار بودم.» وى در انتهاى نامه‏هاى ارسالى به محمدرضا پهلوى از لفظ مرسوم «چاكر» استفاده كرده است كه اين لفظ در تمام مكاتبات هويدا نيز آمده است.
اسناد ساواك ـ پرونده انفرادى

4ـ على معتمدى فرزند حسين در سال 1275ش در تهران به دنيا آمد از فرانسه ليسانس حقوق سياسى گرفت و در مشاغلى چون: نيابت اول سفارت ايران در سوئيس، دبير كل نمايندگى ايران در مجمع اتفاق ملل در ژنو، كاردار ايران در رم، رياست ادارات وزارت امور خارجه، مدير كل ثبت اسناد و املاك، معاون نخست‏وزير، وزير راه در كابينه قوام، نماينده سياسى و سفير ايران در هندوستان، سرپرست بانك عمران، نايب‏التوليه آستان قدس رضوى، وزير مشاور در كابينه علاء، سفير ايران در كانادا و هلند ،نماينده رياست هيئت مديره و مديرعامل شركت ملى نفت در حوزه قرارداد، عضو هيئت مديره باشگاه هواپيمائى كشور، عضو جمعيت شير و خورشيد، عضو شوراى عالى و هيئت نظارت بانك ملى، رئيس انجمن نظارت بر انتخابات دوره بيستم، عضو كانون فرهنگى ايران جوان، عضو جمعيت طرفدار متحده حكومت جهانى، عضو شوراى عالى كانون بازنشستگان كشورى، عضو شوراى عالى اوقاف و رئيس انجمن نظارت بر انتخابات مجلس مؤسسات سوم فعال بود.
5ـ حسنعلى منصور در ارديبهشت 1302 در تهران بدنيا آمد. پدر او رجبعلى منصور (منصور الملك) از اعضاء اوليه لژ بيدارى ايرانيان بود كه در دوران رضاشاه ساليان مديد در مشاغل حساس جاى داشت و در آخرين ماههاى سلطنت او به صدارت رسيد و در دوران محمدرضا شاه پهلوى نيز مجددا در راس دولت قرار گرفت. ارتشبد فردوست مى‏نويسد: «على منصور از ماموران انگليس بود. پسرش حسنعلى منصور مانند پدر پرورش يافته انگليسى‏ها بود ولى از آن گروه بود كه به آمريكائى‏ها وصل شدند. او چه در اصل چهار و چه بعدها كه نخست‏وزير شد از طرف آمريكا به شدت تقويت مى‏شد».
و مادرش يكى از دختران ظهيرالملك رئيس بود. وى در سال 1321 از دبيرستان فيروزبهرام ديپلم و در 1324 از دانشكده حقوق در رشته سياسى ليسانس گرفت. در همان سال به استخدام وزارت خارجه درآمد. چندى در تهران و مدتى در اروپا به كارهاى كوچكى در وزارت خارجه اشتغال داشت و يك بار به جرم قاچاق مواد مخدر تحت تعقيب پليس فرانسه قرار گرفت و موضوع در مطبوعات ايران منعكس گرديد. در سال 1329 محسن رئيس (دايى منصور) وزير امور خارجه وقت او را به رياست دفتر خود برگزيد و طى اين سالها چند بار به سمت رئيس دفتر نخست‏وزير در دوران صدارت حسين علاء (نوبت دوم) برگزيده شد.
منصور از مهره‏هايى بود كه توسط انگليسى‏ها به آمريكا معرفى شد و لذا حمايت هر دو قدرت را به حد كافى پشت سر داشت وى برنامه‏هاى مهمى به سود غرب داشت كه يكى از آنها كاپيتولاسيون بود كه با مقاومت جدى امام خمينى مواجه شد. مخالفتهاى ايشان با نفوذ آمريكا و غرب و اقدامات محمدرضا در دوران دولت منصور شدت گرفت و بالاخره به تبعيد ايشان به تركيه (13 آبان 1343) منجر گرديد.
ساواك در تاريخ 19 / 4 / 1337 كه حسنعلى منصور در دولت منوچهر اقبال معاونت نخست‏وزيرى را عهده‏دار بود بيوگرافى او را چنين ثبت كرده است : «بسيار خوشگل، صورتى سفيد، چشمانى ميشى و خيلى قشنگ، قدى متوسط، خوش قامت، پدرش بى‏اندازه متمول كه حدود 50 ميليون تومان ثروت دارد. داراى ليسانس از دانشكده حقوق تهران رشته سياسى در سال 1324 مى‏باشد، فرانسه خوب ميداند و به انگليسى به اندازه رفع احتياج آشنائى دارد. وى تمام روزنامه‏ها و مجلات عادى و تا اندازه‏اى كتب اقتصادى را مطالعه مى‏كند، به زن و مقام علاقمند است. تحصيلات متوسطه را در دبيرستان ايرانشهر گذرانده، لياقت و شايستگى ندارد، حتى به علت ترقى بى‏جهتى كه نموده (بعلت نفوذ پدرش و اينكه دكتر اقبال چون به پدر او مديون بود او را به اين سمت منصوب كرد) مورد تنفر قاطبه جوانان قرار گرفت. ابتدا در وزارت امور خارجه در لندن بود بعد منشى وزير خارجه و سپس رئيس اداره چهارم سياسى شد. بعلت نفوذ پدر نشان تاج دريافت نمود. عضو جمعيت ياران دبيرستانى بوده، متواضع ولى بى شخصيت است، افكار عالى به هيچ‏وجه ندارد و تمام ترقى او روى نفوذ پدرش مى‏باشد. كم مغز، بى‏تجربه و عزيز بى‏جهت است.» مشاراليه در ارديبهشت سال 1340 زمانى كه نماينده مجلس بوده است كانون مترقى را متشكل از عده‏اى روشنفكران و كارشناسان مسائل اجتماعى تشكيل ميدهد كه تعداد كثيرى از اعضاى آن در انتخابات مجلس شوراى ملى (تابستان 1342) به نمايندگى مجلس انتخاب ميگردند. اين نمايندگان به رهبرى حسنعلى منصور بدوا به تاسيس حزب ايران نوين (آذر 1342) اقدام كرده و چون در مجلس شوراى ملى اكثريت داشتند در اسفند 1342 بفرمان محمدرضا پهلوى، حزب ايران نوين مامور تشكيل دولت حزبى مى‏گردد و بدين ترتيب بر اساس يك سناريوى از پيش پرداخته شده اپوزيسيون آمريكائى در مجلس به اكثريت رسيد و بعنوان حزب اكثريت تجديد سازمان يافته و دولت را در دست گرفت. اسناد نشان ميدهد كه رئيس سيا در ايران «گراتيان ياتسويچ» كه در خانه منصور مستاجر بود صراحتا نخست‏وزيرى او را بشارت مى‏داده است.»
و بدينسان بود كه حسنعلى منصور آمريكائى پسر رجبعلى منصور انگليسى دومين نخست‏وزير عصر انقلاب سفيد شد و تصويب كاپيتولاسيون يعنى ننگين‏ترين صفحه تاريخ پهلوى توسط او انجام شد كه خشم مردمى را كه در محاسبات سياسى قدرتهاى سلطه‏گر هيچگاه به حساب نيامده و نمى‏آيند، برانگيخت و امام‏خمينى (ره) مرجعى آزاده عصاره و فريادگر اين پرخاش شد.
حسنعلى منصور 3 ماه بعد از تبعيد امام (ره) روز اول بهمن 1343 توسط شهيد محمد بخارائى اعدام انقلابى شد. وى عضو تشكيلات فراماسونرى و در لژهاى پهلوى همايون و... و باشگاه لاينز بين‏المللى عضويت داشت.

6ـ غلامحسين مصدّق فرزند دكتر محمد مصدّق، در سال 1284 در تهران متولّد شد. هنگامى كه دكتر مصدّق، براى تحصيل به اروپا رفت، غلامحسين، تحصيلات ابتدائى، متوسطه و عالى را در سويس به پايان رساند و در علم پزشكى، دكترا گرفت و در سال 1316 به ايران بازگشت و به تدريس و اداره بيمارستان نجميه پرداخت. دكتر مصدّق، همواره مخالف دخالت وى در امور سياسى و پذيرش مشاغل بود. در دوران تبعيد مصدّق، وى، اجازه داشت تا با پدر رفت‏وآمد داشته باشد.
بعضا از سوى مصدّق، براى برخى از رهبران جبهه ملّى پيك بود. دكتر غلامحسين مصدّق، در سال 1369 در تهران درگذشت.

7ـ محمد مصدّق در 29 / 2 / 1261 ش، در تهران متولّد شد. پدرش ميرزا هدايت، وزير دفتر و مادرش نجم‏السّلطنه، خواهر فرمانفرما، از شاهزادگان قاجار بود. در سن 14 سالگى، به جاى پدر، مستوفى خراسان شد و لقب مصدّق‏السّلطنه گرفت. در دوره اوّل مشروطه (1286 ش.) در 25 سالگى، از اصفهان به مجلس راه يافت. در سال 1288، راهى سوئيس و فرانسه، براى ادامه تحصيل شد. در سال 1292، با دكتراى حقوق به ايران بازگشت. مدّتى والى فارس، بعد از كودتا زمانى وزير ماليه، عدليه و خارجه بود و اندك مدّتى، والى آذربايجان شد. در دوره‏هاى پنجم و ششم به مجلس راه يافت. در ابتدا مدافع رضاخان، سپس مورد غضب قرار گرفت. در سال 1320، بار ديگر به صحنه سياست راه يافت. در مجلس، عليه سيّدضيا به مخالفت برخاست. در سال 1328، به همراه جمعى از سياسيّون و ملّيون، جبهه ملّى را بنا نهاد. با كمك مردم، به نخست‏وزيرى رسيد. در دوران تصدّى وى، با يارى و هدايت علما، نهضت نفت به پيروزى رسيد. موفقيت مصدق در جريان نهضت ملى شدن نفت، مرهون حمايت‏ها و پشتيبانى‏هاى روحانيون و نيروهاى مذهبى كه در رأس آنها آيت‏اللّه‏ كاشانى قرار داشت بود. پس از كودتاى 28 مرداد، دستگير و پس از مدّتى بازداشت، تبعيد شد و در سال 1345، درگذشت.
مصدّق، با تفكّر ليبراليستى و ملّى‏گرائى، همواره مدافع جدائى دين از سياست بود. به همين دليل، در دوره حكومتش، فدائيان اسلام دستگير شدند و با روحانيّت نتوانست همكارى كند. نگرشهاى غربگرايانه وى، باعث سلطه امريكا بر ايران شد، در صورتى كه مردم، عليه استعمار انگليس مبارزه كرده بودند.