سند نامه ::
 
روحانیون ممنوع المنبر
منبع: آیت الله شیخ شهاب الدین اشراقی به روایت اسناد ساواک صفحه: 235
موضوع: وعاظ افراطی و ممنوع المنبر
تاریخ: 1346 / 9 / 13
[از:] شهربانی آبادان
شماره: 14167 / ﻫ 1

افراد مشروحه زیر از روحانیون افراطی و بعضاً ممنوع المنبر می باشند که در ماه مبارک رمضان از سایر نقاط به این منطقه وارد می گردند. ضمناً در سایر شهرستان‌های این منطقه، به جز افراد ذکر شده در نامه پیروی و همچنین آقای محمدحسین موسوی بلادی1 که همه ساله نیز به بهبهان می‌آیند، واعظینی ممنوع المنبر در حال حاضر وجود ندارند. 1- دکتر محمدمفتح؛2 ممنوع المنبر 2- احمد بهشتی؛ ممنوع المنبر3 - شیخ احمد کروبی3؛ ممنوع المنبر 4- شیخ ناصر مکارم؛ ممنوع المنبر 5 - شیخ جعفر سبحانی؛4 ممنوع المنبر 6 - شیخ محمد یزدی؛ ممنوع المنبر 7 - شیخ مصطفی زمانی؛5 ممنوع المنبر 8 - سیدجمال حیدری از روحانیون افراطی، ممنوع المنبر 9 - غلامرضا فیروزیان6 از روحانیون افراطی؛ ممنوع المنبر 10 - شهاب اشراقی؛ ممنوع المنبر 11- شیخ عیسی انصاری؛ ممنوع المنبر 12- سعید اشراقی؛ ممنوع المنبر 13- شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی؛ ممنوع المنبر 14- شیخ علی مشکینی، ممنوع المنبر 15 – میرهادی خسروشاهی؛ ممنوع المنبر 16- سید محمدرضا سعیدی؛ ممنوع المنبر 17- رضا گلسرخی؛ ممنوع المنبر 18 – سید محمد تفضلی؛ ممنوع المنبر 19- سیداحمد کلانتری؛ ممنوع المنبر20 - شیخ جعفر مهاجری7؛ ممنوع‌المنبر
اصل درپرونده روحانیون افراطی خوزستان است. درپرونده شیخ احمد کروبی با یگانی شود.
________________________________________

1. در فروردین ماه سال 1357 ش، ساواک خوزستان در گزارشی به تهران، حجت الاسلام سیدمحمدحسین موسوی بلادی را فرزند محمدباقر و پیشنماز مسجد مصلای شهر بهبهان معرفی کرده که از طرف شهربانی به « اتهام تحریک به اغتشاش و برهم زدن نظم و آرامش عمومی منطقه » به همراه 8 نفر دیگر تصمیم به تبعید آنان گرفته شده است. امام در آینه اسناد، ج 6، ص 334
2. شهيد آيت‏اللّه‏ دكترمحمد مفتح، عالم انديشمند، مبارز ژرف‏انديش، استاد دانشگاه، نويسنده و مترجم معاصر، در سال 1307 ش در همدان متولد شد. پس از دوره دبستان، جهت فراگيرى معارف اسلامى به مدرسه مرحوم آخوند ملاعلى معصومى همدانى (ره) رفت و پس از آن، در 15 سالگى به حوزه علميه قم هجرت نمود و در آن جا به سرعت مدارج و مراحل علمى را با استفاده از محضر حضرات امام خمينى (ره)، آيت‏اللّه‏ بروجردى، علامه طباطبائى و آيت‏اللّه‏ محقق داماد پيمود و به درجه اجتهاد رسيد. در كنار آن، دكتراى فلسفه را نيز از دانشكده الهيات دريافت نمود و در نزديك كردن دو قشر دانشجو و طلبه سعى فراوان كرد. پس از اوج‏گيرى مبارزه روحانيت و تبعيد حضرت امام خمينى(ره)، به مبارزه در ابعاد مختلف آن ادامه داد كه منجر به اخراج وى از آموزش و پرورش و تبعيد به نقاط دورافتاده گرديد. پس از تبعيد، ناچار به اقامت در تهران شد و فصل ديگرى از زندگانى مبارزاتى او آغاز گشت. وى در منبر و درس، عليه استبداد و استعمار فرهنگى به مبارزه پرداخت. در سالهاى 1340 ـ 1342 جزء مبارزان نهضت امام بود و پس از آن سال ها در خط امام حركت مي‌كرد. بارها دستگير، تبعيد و ممنوع‏المنبر گرديد. در سال 1352، مسجد جاويد را احياء و با تشكيل كلاس هاي مختلف، حركت فرهنگى خود را آغاز نمود، اما ساواك آن مسجد را تعطيل كرد و او را به همراه حضرت آيت‏اللّه‏ خامنه‏اى دستگير و روانه زندان ساخت. پس از آن، مسجد قبا را تأسيس نمود و آن را به صورت پايگاه مهمى در جهت فعاليت هاى مبارزاتى عليه رژيم شاه درآورد. در سال 1356 و 1357 نماز عيد فطر را با عظمت برگزار كرد. پس از پيروزى انقلاب اسلامى، به عضويت شوراى انقلاب و جامعه روحانيت مبارز درآمد. وى همچنين رياست دانشكده الهيات را به عهده گرفت. شهيد مفتح در 27 آذر 1358، در حالى كه وارد دانشكده مى‏شد، به دست مزدوران آمريكا (موسوم به گروه فرقان) به شهادت رسيد. از آثار وى حاشيه بر منظومه، ترجمه تفسير مجمع‏البيان و روش انديشه مى‏باشد.
ر. ك : شهيد آيت‏اللّه‏ دكتر مفتح به روايت اسناد ساواك . مرکز بررسی اسناد تاریخی
3. حجتالاسلام شيخ احمد كروبي در سال 1272 ش در يكي از روستاهاي گلپايگان به دنيا آمد. پس از فروش مايملك پدري خود به نجف رفت و به تحصيل علوم ديني روي آورد. در سال 1310ش به وطن بازگشت و در منطقه اليگودرز مستقر شد. فعاليت‌هاي سياسي شيخ احمد كروبي با مخالفت و اعتراض نسبت به رضا شاه آغاز شد كه نتيجه آن مصادره نوشتهها و تحقيقات و بازداشت وي بود. ايشان در همگامي با آيتالله كاشاني فعاليت چشمگيري داشت. گفته مي‌شود كه رژيم شاه قصد از بين بردن او را داشت، ولي به دليل ترس از عكسالعمل مردم لرستان دست به اين كار نزد. آخرين مجازات ايشان از سوي حكومت پهلوي، تبعيد به دماوند بود. حجتالاسلام و المسلمين احمد كروبي در سال 1363ش در سن 91 سالگي درگذشت.
4. آيت‏اللّه‏ شيخ جعفر اقبال سبحانى فرزند محمدحسين در سال 1308 ش در تبريز متولد گرديد. تحصيلات خود را در ادبيات و رياضى و هندسه در زادگاه خود به انجام رسانيد و علوم ادبى و عربى را نزد اساتيد بزرگى چون آقا ميرزا محمدعلى مدرس تبريزى، صاحب فرهنگ نوبهار و ريحانه‏الادب، آموخت. در جريان غائله آذربايجان در سال 1325 به قم مهاجرت نمود و از محضر اساتيد بزرگ، حضرات آيات بروجردى، حجّت و علامه طباطبايى، گلپايگانى و مجاهد تبريزى بهره‏مند گرديد. او بيش از 14 سال از جلسات درس حضرت امام خمينى (ره) كسب فيض نمود. استاد سبحانى ازجمله مؤسسين مجلّه «مكتب اسلام» بود و ساليان متمادى مقالات علمى فراوانى را در آن مجلّه به چاپ رسانيد. فعاليت‌هاى مبارزاتى او عليه رژيم پهلوى به آغاز نهضت حضرت امام(ره) برمى‏گردد. بنا به گزارش ساواك، در جريان تبعيد امام به تركيه به جرم تشويق علماء و مراجع قم براى انجام عكس‏العمل در مقابل عمل دولت وقت و ملاقات با آقايان حاج شيخ هاشم آملى، حاج شيخ مرتضى حائرى و سيد احمد زنجانى بازداشت و در 18 / 8 / 43 به زندان قزل قلعه انتقال يافت و 10 روز بعد محكوميت او به قرار التزام به عدم خروج از حوزه قضايى تهران تبديل گرديد و از زندان آزاد شد. در بهمن ماه همان سال به جرم سخنرانى در دفاع از حضرت امام(ره) در شهرستان دزفول، به 6 ماه تبعيد به كاشمر محكوم گرديد. تبعيد وى عكس‏العمل مراجع وقت از جمله حضرت آيت‏اللّه‏ سيد محمد هادى ميلانى را برانگيخت و جهت حمايت از وى به آيت‏اللّه‏ سيد اسداللّه‏ نبوى از علماى بزرگ دزفول متوسل شد. در سال 1344 از طريق آبادان، مخفيانه به عراق سفر نمود و در سال 1346 به همراه روحانيون به اصطلاح افراطى ممنوع‏المنبر گرديد. در سال 1347 به علت دعا نمودن به امام خمينى در پايان سخنرانى خود در شهرستان كنگاور، شهربانى از منبر وى جلوگيرى و روز بعد (26 / 3 / 47) او را از كنگاور اخراج نمود. ساواك چنان با حساسيت مواضع وى را دنبال مى‏نمود كه جمله‏اى از مقاله وى در مجلّه مكتب اسلام را كه نوشته بود : «... در پرتو انتساب به رئيس مملكت همه گونه سوءاستفاده بنمايند»، بريده و ضمن بايگانى در پرونده، دستور مراقبت داده بود. همچنين پس از انتشار اين مقاله كه با عنوان «توطئه خطرناك منافقان» در شماره 114 مجله مكتب اسلام به چاپ رسيده بود، وى به ساواك احضار و مورد مصاحبه قرار گرفت. در پى اظهاراتى در تاريخ 23 / 8 / 48 در مسجد امام حسن مجتبى (عليه‏السلام) در خرم آباد و اشاره به فقر شديد مردم و اينكه بعضى براى سگ هاى خود ماشين و راننده مخصوص دارند تا سگها را براى تفريح با ماشين به خيابان ببرند، ولى حقوق راننده، كفاف معاش وى و عيالش را نمى‏دهد، بلافاصله از سوى ساواك احضار و تهديد شد. در سال 1350 به‏اتفاق آيت‏اللّه‏ مكارم شيرازى و سيد على محقق داماد مؤسسه‏اى به نام جمعيت خيريه و مركز مطالعات اسلامى و نجات نسل جوان داير نمودند كه با هماهنگى آقاى شريعتمدارى، ساواك با تأسيس آن مخالفت نمود. در سال 1351 نيز مجدداً به خاطر اظهاراتش بر منبر در خرم آباد، دستور احضار وى به ساواك داده شد و در سال 1353 نيز ضمن احضار به ساواك، از روش منبر وى اظهار نگرانى گرديد. وى از جمله افرادى بود كه در سال 1356 تلگراف تسليت حوزه علميه ‏قم به حضرت امام در شهادت حاج آقا مصطفى را امضا نمودند. ايشان در سال 1359 «مؤسسه تحقيقى و تعليماتى امام صادق (ع)» را بنيان نهاد و رياست آن را بر عهده گرفت. آيت‏اللّه‏ سبحانى در حدود 100 جلد كتاب در زمينه‏هاى فقه و اصول و فلسفه و تاريخ منتشر كرده است كه تعدادى از آنها عبارتند از الهيات، كليات فى علم الرجال، اصول الحديث، اصول الفلسفه، نظريه‏المعرفه، اللّه‏ خالق الكون، فلسفه اسلامى و اصول ديالكتيك، فروغ ابديت و سرچشمه هستى.
5 . حجت‏الاسلام حاج شيخ مصطفى زمانى در 20 شعبان 1353ق (1313ش) در نجف آباد متولد شد. وی در خانواده‌ای مستضعف و متدین پرورش یافت. در کنار کار روزانه، دروس ابتدائی را به پایان رساند. به توصیه مرحوم آیت‌الله شیخ ابراهیم ریاضی و شهید سید مجتبی نواب صفوی به تحصیل در رشته علوم اسلامی روی آورد. پس از تحصیلات مقدماتی در زادگاه خود، به قم مهاجرت نمود و در محضر حضرات آیات عظام: مشکینی، حسین نوری همدانی، ستوده، اعتمادی و... به تحصیل مشغول و دو سال از محضر مرحوم آیت الله بروجردی کسب فیض نمود. هشت سال در درس حضرت امام خمینی حاضر و بحث مکاسب امام را تقریر نمود.
کار نویسندگی و ترجمه را از دهه 1340 آغاز و در نیمه دوم همان دهه کار نشر را آغاز و مؤسسه پیام اسلام را تأسیس نمود که حاصل آن انتشار بیش از دویست مجلد کتاب در تیراژ بالا بود.
وی در سال 1352 دستگیر و به زندان قزل قلعه روانه شد.
حجت الاسلام زمانی در ابتدا با شهید آیت الله مفتح همکاری داشت و پس از انتقال استاد به تهران، خود به صورت مستقل کارش را ادامه داد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر فعالیت خود افزود و در اول اسفند 1369 درگذشت و در کنار حرم حضرت معصومه(س) دفن گردید.
از آثار ایشان: قصه های قرآن . قصه های کهن . ابراهیم یا بت شکن توحید . کودک نیل یا مرد انقلاب . امام علی پیشوای مسلمین. با ضعف مسلمین دنیا در خطر سقوط . استعمار . به سوی اسلام یا آئین کلیسا . ترجمه نهج البلاغه . ترجمه دیوان امام علی(ع).
6. حجت‏الاسلام غلامرضا فيروزيان در سال 1297 ﻫ . ش در تهران متولد و پس از فراگيرى تحصيلات ابتدايى در مكتب‏خانه به خاطر فقر حاكم بر جامعه ايران،روزها مشغول‏كار و دركلاسهاى ‏شبانه ‏به‏ تحصيل ‏مشغول گرديد وى پس از پايان خدمت سربازى مقدمات علوم اسلامى را در تهران فرا گرفت. و در سال 1321 جهت ادامه تحصيل عازم حوزه علميه قم گرديد.
وى پس از آشنائى با روحانيون مبارزى نظير مرحوم آيت‏اللّه ‏ابوالقاسم كاشانى، شهيد نواب صفوى و حجت‏الاسلام شيخ عباسعلى اسلامى در مسير مبارزات روحانيت قرار گرفت و در جريان نهضت ملى شدن نفت نماينده آيت‏اللّه‏ كاشانى در رسيدگى به مشكلات مردم در شهرهاى مختلف ايران بود.
حجت‏الاسلام فيروزيان در جريان يك مسافرت به اصفهان با آيت‏اللّه‏ خادمى آشنا و به درخواست ايشان در اصفهان ساكن گرديد و به وعظ و خطابه پرداخت و چندين باب مدرسه تعليمات اسلامى در اصفهان تأسيس نمود.
در سال 1331 به علت انتقاد از رژيم طاغوت ازطرف كميسيون امنيت استان به وى ابلاغ گرديد از اصفهان خارج شود.
در تاريخ 19 / 3 / 42 به اتهام «تشويق مردم عليه امنيت داخلى و تعطيل نمودن بازار و اظهارات خلاف مصالح عاليه مملكت» دستگير و پس از مدتى آزاد و سپس مدتى ممنوع‏المنبر شد. پس از پيروزى انقلاب از طرف نهادها و ارگانهاى مختلف مأمور حل مشكلات مردم در نقاط مختلف كشور گرديد و ساليانى است كه در مناطق محروم كشور به عمران و آبادى و تبليغ مشغول مى‏باشد.
7. ساواک در گزارش دیگری که دارای تاریخ 4 / 10 / 44 می باشد، درباره ایشان نوشته است: « ... در مورد ایام ماه مبارک رمضان و مجالس وعظ و خطابه که تشکیل می شود مذاکره و چون اطلاع حاصل شده که شیخ جعفرمهاجری و سیداحمد کلانتر که هردو نفر از وعاظ ناراحت هستند، اولی در مسجد بالاسر، دومی در مسجد جامع به منبر می روند، مذاکره و با اقداماتی که از طرف سرکار سرهنگ بدیعی به عمل آمده، ایشان نظریه داده که فعلاً اجازه داده شود دو نفر مذکور به منبر رفته و چنانچه خارج از موضوع صحبتی نمودند، تصمیم مقتضی اتخاذ گردد.» امام در آینه اسناد . ج 9 ص 282