سند نامه ::
 
گزارش فرماندارى نظامى تهران و حومه

فرماندارى نظامى شهرستان تهران و حومه
تاریخ 28 / 1 / 34
شماره : 84 / ت
رياست ركن دوم فرماندارى نظامى
با اعزام آقاى مهندس مهدى بازرگان و ايفاد عين امريه تيمسار فرماندار نظامى و مدارك مكشوفه از منزل مشاراليه طبق صورتجلسه قدغن فرماييد برابر امر صادره تيمسار اقدام نمايند.
رئيس شعبه اجراييات فرماندارى نظامى ـ سرهنگ 2 بانى
آقاى ليقوانى1 تحقيق و بازجوئى شود و نتيجه گزارش نماييد كه به عرض برسد. 28 / 1 / 34
به عرض برسد


جلسه سوم بازجوئى
بازجو : عميد
متهم : مهندس مهدى بازرگان
س ـ با احراز هويت شما به سؤالات زير پاسخ دهيد؟
ج ـ باتوجه به بازجويى‏هاى قبلى شما آنچه استنباط مى‏شود از بيان حقايق به عللى كه بر خود شما روشن است خوددارى مى‏نماييد زيرا بطور قطع و يقين تا زمانى كه اعضاى حساس كميته نهضت مقاومت ملى با شما آشنائى نداشته باشند و پى به افكار شما نبرند بى جهت مبادرت به مكاتبه و رد و بدل نشريات حزبى نمى‏نمايند. بنابراين بطور ... و وضوح بيان كنيد كه اولاً از عناصر حساس نهضت مقاومت چه اشخاصى با شما تماس داشته و همكارى مى‏نمايند، ثانيا نشريه‏هاى ارگان نهضت مقاومت كه از منزل شما بدست آمده بوسيله چه اشخاصى تهيه و پخش شده و ثالثا كارت‏هاى تبريك عيدى شما ارائه داده شده وسيله چه اشخاصى تهيه و بدست شما رسيده و بطور كلى شما اطلاعات خود را مشروحا در مورد فعاليت نهضت مقاومت ملى بيان كنيد.
س ـ نشريه‏هايى كه در منزل اينجانب بدست آمده است اگر ملاحظه فرماييد قديمى، مربوط به قبل از زمان تصويب قرارداد نفت1 مى‏باشد فقط يك اعلاميه با امضاى كميته مركزى نهضت مقاومت ملى خوزستان تازه جديد مى‏باشد كه با پست ضمن كارتهاى تبريك عيد رسيده بود، بنده از نويسنده و ناشر و چاپ‏كننده آن اطلاع ندارم. روزنامه مكتب مصدق و راه مصدق كه گويا در اوراق منزل بوده است نيز قديمى و ظاهرا يكسال قبل است و مدتها است ديگر بدست بنده نمى‏رسد و مسلما تعطيل شده است. و چون خيلى از موقع دريافت آن مى‏گذرد به خاطرم نيست كى داده يا از كجا گرفته‏ام. قاعدتا از يكى از دوستان يا همكاران مثل آقاى زنگنه يا آقاى صالحى گرفته باشم. دو سه فقره نشريه‏هاى راجع به نفت را خود بنده درصدد تهيه آن بوده و مقصودم اطلاع از نظريات مختلف و تكميل پرونده‏اى بوده است كه شخصا از زمان خلع يد جمع‏آورى كرده بودم. يك فقره آنها را گمان مى‏كنم خريده باشم يك فقره را از يكى از دوستان حزب ايران (شايد آقاى دكتر جناب يا آقاى پورسرتيپ) گرفته باشم يك فقره را هم از يكى از آقايان حزب نيروى سوم (آقاى خليل ملكى) از كارت‏هاى تبريك عيد براى خود بنده هم رسيده بود و نمى‏دانم در كجا و توسط چه شخصى چاپ شده است. در مورد عناصر نهضت مقاومت ملى ايران به طورى كه اطلاع دارند نهضت مقاومت ملى مانند حزب توده3 كه اتكاء به خارجى‏ها داشته بوسيله يك عده اقليت شخصى روى تشكيلات منظم و مجهز كار مى‏كرده نبوده بلكه عقيده و مرامى بوده است قانونى و رايج و منطبق با افكار ملت ولى بطور كلى چندى بعد از وقايع 28 مرداد امكان فعاليت و تظاهرات نداشته و نكرده است. اما به لحاظ عقيده و مرام كه طرفدارى از آزادى و استقلال ايران ـ اجراى قانون اساسى كشور، مبارزه با فساد و دخالت خارجيها و احزاب منتسب سياست‏هاى خارجى مانند حزب توده و بدون آنكه قصد اخلال و تخريب در كار مملكت باشد) افراد زيادى مانند دوستان و آشنايان و اقوام خود شناخته و مى‏شناسم كه هم عقيده با مرام فوق باشند (بطور مثال آقايان دكتر معظمى، دكتر سحابى ـ مهندس گوهريان، دكتر حسابى، مهندس اصفيا، شيخ عباسعلى اسلامى، انگجى ـ دكتر صديقى ـ مهندس مشيرى ـ فروهر ـ نخشب5 ـ مهندس سحابى و غيره) در صورتى كه تيمسار فرماندارى محترم [نظامى] مايل باشند حضورا توضيحات بيشترى راجع به مرام و طرز فكر خود و نهضت و معرفى اشخاص ديگر داده با توضيحات و تعهد من ايشان مطمئن خواهند شد عمل خلاف مصالح و قانون و برنامه دولت انجام نخواهد شد. 7 / 2 / 34
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1ـ يحيى ليقوانى فرزند رفيع در سال 1299 شمسى در تبريز متولد شد. پس از اخذ گواهينامه سوم متوسطه در مهر ماه 1317 وارد آموزشگاه ستوانى ارتش و به دنبال آن وارد ارتش شد. طى دوران فعاليت خود در ارتش موفق به اخذ نشانهاى مختلف گرديد. در سال 1335 با درجه سرهنگ دومى به ساواك مأمور و در سال 1341 به ساواك منتقل شد. ابتدا در اداره كل سوم مشغول به كار و به دنبال آن به سمت رئيس اداره يكم عمليات و بررسى هدفهاى اطلاعاتى منصوب شد. از تاريخ 3 / 5 / 1345 به معاونت اداره كل سوم و در ادامه در تاريخ 1 / 5 / 1346 به سمت رئيس ساواك كردستان منصوب شد. پس از شش سال در تاريخ 24 / 8 / 1352 به عنوان رئيس ساواك استان آذربايجان شرقى معرفى شد. نامبرده در سركوب تظاهرات دانشجويان دانشگاه تبريز در سال 54 نقش فعالى داشت. در جريان قيام مردم تبريز در 29 بهمن سال 56 وى از سوى رؤساى خود محكوم به سهل انگارى و كوتاهى گرديد لذا در تاريخ 9 / 12 / 1356 به مركز احضار و براى مدت يك سال به تنزيل رتبه تنبيه گرديده در آستانه پيروزى انقلاب اسلامى به سمت رئيس ساواك لرستان منصوب شد و تا پيروزى انقلاب در اين سمت بود. پس از انقلاب در دادگاه اسلامى تبريز محاكمه و محكوم به اعدام گرديد. حكم صادر شده در سحرگاه روز هجده مرداد سال 1358 به اجرا درآمد.