درباره : اتحاديه وعاظ و اهل منبر وابسته به فلسفى به: رياست ساواك استان مركز تاریخ 10 / 12 / 41 از: اداره كل سوم 316 شماره: 64157 اطلاعيه واصله با تقويم ب ـ 3 حاكيست كه در اتحاديه مزبور تصميم گرفته شده كه در منابر بسياست آمريكا حمله شود و چند روز است در منابر از طرف وعاظ اين تصميم عملى شده و در جلسه بعد از ظهر روز 27 / 11 / 44 كه مجلس فاتحه خوانى يكى از وعاظ قديمى در مسجد ارك برگزار شده اعتماد زاده واعظ باتفاق فلسفى به مجلس مزبور آمدند. اعتمادزاده بمنبر رفت بآمريكائيها رسما حمله كرد و با عباراتى روشن بدگوئى نمود و اين تصميم بدانجهت گرفته شده كه حوادث اخير ايران و منكوب ساختن روحانيون را در اثر سياست آمريكا ميدانند و در جلسات خود گفتهاند حال كه در قضاياى جنگ ويتنام سياست آمريكا در دنيا مورد انتقاد قرار گرفته موقعيت دارد ما هم براى تضعيف سياست مزبور باين اقدام دست بزنيم. تيمسار رياست ساواك ذيل اين اطلاعيه پى نوشت فرمودند «به فلسفى و وعاظ ابلاغ شود كه حق صحبت در روى منبر كه مكانى مقدس و براى امور دينى بايد استفاده شود در امور سياسى را ندارند و چنانچه ديده شود بازداشت و تسليم دادگاه نظامى خواهند شد و بايد اين عمل بشود ضمنا ممكن است از مقامات كمونيستى پول گرفته باشند در اينمورد نيز مراقبت و معلوم شود» عليهذا خواهشمند است دستور فرمائيد در اجراى اوامر معظم له اقدام لازم و شايسته معمول و نتيجه را باين اداره كل اعلام دارند ـ مدير كل اداره سوم ـ مقدم1 1ـ سپهبد ناصر مقدم فرزند يعقوب، مدير كل وقت اداره سوم ساواك، تحصيلات نظامى خود را در دانشكده افسرى و دانشگاه جنگ و فرماندهى عالى ستاد مشترك بپايان رسانيد و علاوه بر تحصيلات نظامى، در رشته حقوق قضايى از دانشگاه تهران فارغالتحصيل شد. او مشاغلى چون فرماندهى يگانهاى مختلف رزمى و پشتيبانى رزمى در نيروى زمينى شاهنشاهى و رياست اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران را به عهده داشت و خانههاى امن ساواك در زمان او طرح ريزى شد. پس از پيروزى انقلاب اسلامى توسط خدمتگزاران انقلاب دستگير و روانه زندان گرديد. دادگاه انقلاب اسلامى پس از ساعتها دادرسى و شور، وى را مفسد فى الارض و محارب با خدا شناخت و به اتفاق آراء او را به اعدام محكوم كرد. حكم اعدام در ساعت 5 / 2 بامداد بيست و دوم فروردين ماه 1358 به اجراد درآمد. ر. ك: كيهان، 17 / 3 / 57، ص2 اسناد لانه جاسوسى، دانشجويان پيرو خط امام، ج 25 مفسدين فى الارض، ص 22 |