سند نامه ::
 
آیت الله بروجردی: شاه به تحریک بهائیان اطراف خود، علیه مذهب اقدام می‌کند
موضوع: روحانيون
شماره: 2 ـ 3 ـ 933 تاریخ 24 / 2 / 39

پيرو گزارش قبلى عصر روز چهارشنبه گذشته شيخ بهاءالدين نورى1 و صبح جمعه آيت‏آلله بهبهانى از قم بتهران مراجعت نموده‏اند. بنا باظهار آيت‏آلله بهبهانى ضمن اين مسافرت يكبار آيت‏آلله بهبهانى بملاقات آيت‏آلله بروجردى رفته و يكبار هم بروجردى ببازديد بهبهانى آمده و ضمن اين ملاقاتها نامبردگان مدتى راجع بامور مذهبى و جريانات روز مذاكره كرده‏اند.
آيت‏آلله بهبهانى ميگفت آيت‏آلله بروجردى بى‏اندازه از اعليحضرت گله داشتند و ميگفتند معظم‏له بتحريك عده‏اى از اطرافيان خود كه بهائى هستند عليه مذهب اقدام ميكنند و هر چه در اينمورد بشاهنشاه پيغام داده و يا نوشته نه تنها ترتيب اثرى داده نشده بلكه اثر معكوس كرده و حتى فكر ميكند كه جنبه عناد و لجبازى داشته و مثل اين است كه تعمد دارند عليه مذهب تظاهراتى شود و اقداماتى انجام بگيرد كه نتيجه آن بخصوص بنفع طبقه فرقه ضآلله مذهب بهائى‏ها باشد و بعد در جريان صحبت خود اشاره بچند مطلب كرده‏اند يكى سؤالى كه سليمان انوشيروانى مدير روزنامه سحر در آخرين مصاحبه مطبوعاتى شاهنشاه در مورد لايحه اصلاحات ارضى از اعليحضرت نموده‏اند و در آن سئوال غير مستقيم بروحانيون بنام مرتجعين حمله شد و آيت‏آلله بروجردى اظهار نموده يقين دارد اين سئوال و جوابى كه اعليحضرت بآن داده‏اند قبلاً تهيه و موردموافقت قرار گرفته كه بدينوسيله بروحانيت حمله بشود و نيز در مورد اينكه چند نفر را وادار نموده‏اند كه در راديو مرتب بصورت مسخره جملاتى شبيه به نطق واعظ فلسفى ادا كرده و مذهب را مسخره كنند مطالبى اظهار و همچنين اشاره به دانشگاه ملى كه در شرف تشكيل است كرده و گفته‏اند اين دانشگاه را نيز با پول بهائى‏ها و ثابت پاسال آقاى علاء وزير دربار تهيه نموده و تشكيل ميدهند و ميخواهند مركزى عليه اسلام و بنفع ترويج بهائيگرى تشكيل بدهند و در صحبت خود مكرر از آقاى حسين علاء وزير دربار شاهنشاهى بهمين عبارت نامبرده و ايشانرا مظهر و تائيد كننده بهائى‏ها خوانده و گفته‏اند قسمت اعظم اقدامات يا گفتارهائى كه وسيله اعليحضرت و دربار عليه مذهب ميشود از ناحيه اين شخص و تحريكات وى نزد شاهنشاه است و آيت‏آلله بهبهانى هم در تائيد اظهارات آيت‏آلله بروجردى مطالبى بهمين نحو بيان داشته و آيت‏آلله بروجردى علاوه كرده منتظر بازگشت اعليحضرت است تا يكبار ديگر بوسيله نامه يا وسيله ديگرى كه اسم حاج آقا رضا رفيع2 قائم مقام را نيز برده‏اند باعليحضرت پيغام بدهد و اين موارد را يادآور و تذكر خواهد داد و اگر اثرى نكند مجبور است اقدامات شديدترى كه همراه با تظاهر باشد انجام دهد و بعلماى ولايات هم دستخطى خواهد نوشت و اقدامات شديدى ميكند. بآيت‏آلله بهبهانى تذكر داده شما هم در اين مورد هر اقدامى كه ممكن باشد بكنيد و آيت‏آلله بهبهانى گفته ديگر بهيچوجه با دربار تماس نميگيرد و ميداند كوچكترين اثرى ندارد و شاه را آنقدر محصور كرده‏اند كه اگر خود او هم دو ساعت ملاقات كند و شاهنشاه را متوجه كند بمحض آنكه خارج شود ده نفر اشخاص مختلف را با شاه ملاقات ميدهند و ذهن اعليحضرت را برميگردانند و شاهنشاه در اينمورد تقصيرى ندارد و اطرافيان نميگذارند كسانى جز آنها كه خودشان ميدانند روى نظريات خود با شاه صحبت كنند و نتيجه گرفته ميشود كه تهران هم منتظر باشد تا نتيجه اقدامات آقاى بروجردى روشن گردد و هر چه ايشان نظر اتخاذ كردند روحانيون تهران هم در اجراى نظر ايشان اقدام كنند.
1 ـ اداره سوم با سابقه اطلاعيه اعليحضرت همايونى
2 ـ درباره گله روحانيون از مسخره وعّاظ در راديو
اطلاعيه اداره كل انتشارات و راديو
27 / 2 / 39805 / ج 30
تهيه و تقديم شد 26 / 2 / 39


1 ـ آيه‏اللّه‏ شيخ بهاءالدين نورى فرزند آيه‏اللّه‏ شيخ عبدالنبى نورى بود. و در مسجد پدرش معروف به مسجد حاج عبدالنبى نورى واقع در خيابان سيروس اقامه جماعت مى‏كرد. او داماد آيه‏اللّه‏ سيد محمد بهبهانى بود. از نظر اطلاعات علمى و حفظ برخى اخبار و روايات بالنسبه مورد توجه بود و از دوستان نزديك ميرزا عبداللّه‏ چهلستونى به شمار مى‏رفت. وى پيش از پيروزى انقلاب اسلامى درگذشت و در قم دفن شد. همان منبع ص 119
2ـ حاج آقا رضا رفيع، معروف به قائم مقام‏الملك در سال 1267 به دنيا آمد. تحصيلات علوم دينى را تا حدّ اجتهاد فرا گرفت و سپس به سياست روى آورد، در چند دوره مجلس شوراى ملى و دو دوره مجلس سنا نماينده بود. وى از همفكران و ياران رضا خان به شمار مى‏رفت و به دستور او در سال 1305 تغيير لباس داد. وى همچنين تا قبل از انقلاب اكتبر، با سفارت روسيه در تهران ارتباط داشت. رضا خان در آخرين ماههاى سلطنتش به او بدگمان شد و به دنبال آن در سال 1329 مصونيت پارلمانى از او سلب گرديد و در ارديبهشت همان سال دستگير و زندانى و سپس تبعيد شد. وى پس از فرار و خلع رضا خان از سلطنت، در مهر ماه 1320 آزاد گرديد. او در سال 1342 در سن 75 سالگى درگذشت . همان منبع ص 184