سند نامه ::
 
دستجاتی که برای شنیدن سخنرانی آیت الله فلسفی وارد قم شدند

جناب آقاى نخست وزير1 درباره : سخنرانى آقاى فلسفى در دهه آخر ماه صفر در قم
شماره : 19916 ـ الف / 3 تاریخ 22 / 7 / 37

شهربانى كل كشور طى شماره 46648 / 5 ت ـ 26 / 6 / 37 شرحى در مورد سخنرانى آقاى فلسفى در قم بمقام نخست وزيرى تقديم كه طى شماره 4 / 3428ـ 27 / 6 / 37 بدفتر محرمانه آن نخست وزيرى وارد و مرقوم داشته‏اند (تصور ميكنم لازم است تذكرات لازم بايشان داده شود از افتتاح سينما چرا انتقاد كرده‏اند) بعرض ميرساند كه در تاريخ 13 / 6 / 37 كه مصادف پانزدهم ماه صفر و ليله اربعين بود شنيده شد كه آقاى فلسفى بنا بتوصيه آيت الله بروجردى بدعوت توليت آستانه از روز بيستم صفر (14 شهريور) روزها در منزل آيت الله بروجردى و شبها در صحن منبر ميرود بالنتيجه نماينده اين سازمان بمحل اعزام و گزارشى داده است كه آقاى فلسفى در ساعت 11 روز 14 شهريور بقم وارد و دستجات تهران نيز به شرح زير با اتوبوس و كاميون و ماشينهاى سوارى بتدريج تا ساعت 18 آنروز وارد قم شدند.
1ـ دسته زنجير زنان آذربايجانى مقيم تهران.
2ـ دسته سينه زن عرب تبريز مقيم تهران.
3ـ دسته سينه زن و زنجير زن اردبيليها[ى] مقيم تهران.
4ـ دسته سينه زن و زنجير زن زنجانيهاى مقيم تهران.
5ـ دسته سينه زن و زنجير زن خوئيهاى مقيم مركز.
6ـ دسته زنجير زنان تهران.
7ـ دسته سينه زنان جماران نياوران.
8ـ هيئتهاى بنى فاطمه و قائميه و بنى زهرا و هيئت متوسلين بحضرت رقيه
بعلاوه دستجات محلى ديگر تهران كه جمعا دوازده دسته ميشدند.
از شهرستان همدان چهار دسته.
از شهرستان كرمانشاه سه دسته.
از شهرستان ساوه سه دسته.
از نطنز يكدسته.
از كاشان دو دسته.
از خود شهرستان قم بيشتر از سى دسته البته دو دسته آنها با ساختن شبيه و محمل روى شتر با نقاره و صحنه هاى مجلس يزيد و ساختن شبيه در شب اربعين و روز اربعين حركت نمودند و در ساعت 20 آقاى فلسفى بمنبر رفته و مفاد سخنرانى او غالبا تحريك‏آميز و صحبت از ظلم و جور اموى‏ها بود و مطلب را بجائى كشانيد كه ميگفت مردم وقتى از ظلم و جور به تنگ آمدند و كارد باستخوانشان رسيد انقلاب ميكنند ـ انقلاب اسلحه نميخواهد ـ دندان و ناخن‏هاى انقلابيون اسلحه آنها ميباشد ـ توپ و تانك و مسلسل و جت در مقابل دندان و ناخن انقلابيون تحمل مقاومت ندارد سپهبدها ـ سرلشگرها ـ سرتيپ‏هاى مروان كه (آخرين خليفه اموى است) همه در مقابل دندان و ناخن‏هاى انقلابيون از بين ميروند. سپهبدها و سرلشگرها و سرتيپ‏ها كه در موقع قدرت اموى‏ها بمردم آنطور غرور و ناز و افاده ميفروختند و ارزش بمال و جان و ناموس مردم نميدادند در مقابل دندان و ناخن انقلابيون فرار ميكردند لذا چون مطالب وى از هر جهت محرك مردم بود و در شب اول تنها در صحن قم بيش از دوازده هزار نفر حضور داشتند كه از روز بعد اقدام به نصب بلند گو براى خارج صحن و صحن كهنه و مسجد نيمه تمام آيت الله بروجردى نمودند.
و ضمنا از آنروز ببعد از ساعت 10 در منزل آيت الله بروجردى و از ساعت 20 در صحن بمنبر ميرفت لذا با در نظر گرفتن اين جريان و اينكه فلسفى در قم مورد تأييد آيت الله بروجردى و طرفداران توليت و حوزه علميه و طلاب ميباشد تذكر صريح بنامبرده و جلوگيرى از سخنرانى او صلاح بنظر نرسيد و تصميم گرفته شد بنحوى عمل شود كه مشاراليه در بيم و هراس و شرم حضور بماند تا از بيان مطالب بر خلاف باز ماند كه بالاخره در شب دوم نماينده سازمان كه جزء مستعمين بوده خود را به مشاراليه نزديك و با شناسائى قبلى كه داشته‏اند ضمن احوالپرسى نماينده سازمان صحبت را به گفته‏هاى شب قبل او كشانيده و متوجه ساخته است كه گفتار شب گذشته او بر خلاف شريعت اسلام بوده است لذا از آن شب به بعد فلسفى در گفتارش تعادل را حفظ نموده و لحن صحبت را عوض كرده.
اينك با توجه بمراتب فوق و با پشتيبانى كه آيت الله بروجردى از مشاراليه مينمايد دادن هر گونه تذكرى به ايشان موجب تجرى او خواهد شد و بهتر است كه نامبرده با دستگاه در حال شرم حضور و بيم و هراس باقى بماند.
رئيس سازمان اطلاعات و امنيت كشور











1 ـ نخست‏وزير وقت دكتر منوچهر اقبال در سال 1288 هجرى شمسى در خراسان متولد شد. پدرش «مقبل السلطنه» از متمولين و ملاكين آن ديار بود. اقبال تحصيلات متوسطه را در دارالفنون گذراند و پس از گرفتن ديپلم براى ادامه تحصيل به فرانسه رفت و به فراگيرى طبّ مشغول شد. او در سال 1312 پس از اخذ دكترى در رشته امراض عفونى از فرانسه و بازگشت به ايران پس از توقف كوتاهى در مشهد به تهران آمده و به تدريس در دانشگاه تهران پرداخت. در كابينه قوام السلطنه وزير بهدارى شد و از اين پس بود كه او در رأس وزارتخانه‏هاى مختلف چون پست و تلگراف، بهدارى، فرهنگ، كشور و راه قرار گرفت و استاندارى آذربايجان و رياست دانشگاه تبريز در دوران زمامدارى رزم آراء به او رسيد. در دوره دوم سناتور شد و در سال 1333 رئيس دانشگاه تهران گرديد. و در سال 1334 وزير دربار شد. بالاخره به قول خودش اين غلام جان نثار، كه مورخين از او به عنوان بى اختيارترين و مطيع‏ترين نخست‏وزير نام برده‏اند در فروردين ماه سال 1336 به جاى حسين علا به نخست‏وزيرى رسيد. سازمان امنيت شاه در دوران صدارت او بنيان نهاده شد. او در 5 / 6 / 1339 به امر شاه از نخست وزيرى استعفاء داد و در انتخابات آن سال به مجلس راه يافت و به عنوان ليدر حزب مليون «جان نثارى» خود را به شاه ابراز داشت. او نمايندگى ايارن در يونسكو را يك سال به عهده گرفت و سپس در سال 1340 به شركت نفت آمده مدير عامل آن شركت شد و مدت چهارده سال در اين سمت بود تا اينكه در سال 1356 و در سن 68 سالگى سكته كرد و مرد.
1 ـ مقصود از نماينده سازمان اطلاعات و امنيت كشور سرهنگ قولقسه مى‏باشد كه در سند قبل گزارش او آمد.