سند نامه ::
 
بازجویی

بازجويى از طيب فرزند حسينعلى شهرت حاجى رضايى
ـ هويت كامل خود را شرح دهيد. من طيب فرزند حسينعلى شهرت حاجى رضايى اهل طهران ساكن شهرستان بخش 6 باغ فردوس كوچه حاج غلامعلى منزل شخصى كاشى شماره 10 عيال دارم اولاد دارم سواد دارم شغل بارفروشى در انبار غله سن 39 ساله مذهب مسلمان1 ـ شما در روز 9 / 12 / 31 (روز شنبه)
از ساعت 7 صبح در چه محلى بوده‏ايد؟
ج : از ساعت 7 صبح كه از منزل خارج شدم به ميدان انبار غله رفته و تا ساعت
10 صبح در ميدان بودم ساعت 10 صبح چون يك نفر از رفقايم به نام عباس فرزند حسن شهرت على نقى از طرف فرماندارى نظامى به اتهام شرارت دستگير شده بعد به فرماندارى نظامى رفته بلكه استخلاص او را فراهم نمايم چون موفق نشدم به خيابان استامبول جهت كارى رفتم و در آنجا ترابى نامى را كه در اداره چاى كار مى‏كند ملاقات نموده و قضيه توقيف شدن عباس على نقى را به او گفتم و از او چاره جويى نمودم كه كسى را ندارى كه بتوان به وسيله او عباس را آزاد كنند ترابى به من گفت بيا برويم من يك جايى را زير سر دارم به اتفاق ترابى ساعت 12 به منزل سرلشكر كرزن رفتيم و جريان توقيف شدن عباس على نقى را به سرلشكر كرزن تعريف نمودم سرلشكر اظهار نمود امروز بعد از ظهر شاه خيال دارد از ايران خارج شود بازار تعطيل شده است و تمام بازاريها درب منزل شاه ازدحام نموده كه از خروج ايشان جلوگيرى كنند شماهم رفته چند نفرى را با خود برداشته به آنجا برويد و از رفتن شاه جلوگيرى نماييد من به اتفاق ترابى از منزل سرلشكر كرزن خارج شديم در آنجا ترابى از من خداحافظى نموده و رفت من به باغ فردوس رفته در آنجا يك نفر ديگر از رفقايم را به نام رضاى حاج على حمامى ملاقات نمودم آقا رضا به من گفت كه آيت اللّه‏ بهبهانى من را نزد شما فرستاده كه چون شاه خيال دارند از ايران خارج شوند لذا شما يكعده را برداشته مقابل‏كاخ سلطنتى رفته و از خروج شاه جلوگيرى نماييد ما هم تقريبا يك عده بيست يا سى نفرى شده سوار يك اتوبوس شده مقابل كاخ شاه رفتيم ساعت 3 بعدازظهر بود در آنجا مشاهده نموديم كه مردم زيادى جمع شده و زنده باد شاه مى‏گويند و اظهار مى‏كردند ما نمى‏گذاريم شاه از ايران خارج شود بعدا آيت‏اللّه‏بهبهانى از دربار خارج شده و فرمودند شاه فرموده‏اند من نمى‏روم مردم اظهار كردند ما باور نمى‏كنيم و مجددا آيت‏اللّه‏ بهبهانى داخل دربار گرديد پس از تقريبا يك ساعت خود شاه تشريف آوردند پشت بلندگو و فرمودند من رفتنم را به تأخير انداختم مردم فرياد مى‏زدند كه دربار بايد اعلاميه صادر كند كه شاه از رفتن دائمى صرفنظر نمايد.
مردم مجددا فرياد مى‏زدند كه باز هم شاه پس از نيم ساعت پشت بلندگو آمده و فرمودند من از رفتن صرفنظر نمودم و اضافه كردند مردم متفرق شويد پس از اين كه شاه فرمايشات آخر را به پايان رسانيدند من از مقابل كاخ رفته و به باغ فردوس مراجعت كردم در اين موقع تقريبا 5 بعدازظهر بود تا ساعت 9 شب در قهوه خانه سيدعباس بوديم و از آن‏جا به كافه باغ گلشن و جمشيد رفته و تا ساعت 10 الى 5 / 10 در آنجا بوده و از آنجا به منزل رفتم كه ساعت 7 صبح مجددا از منزل خارج به ميدان رفتم كه بعد ساعت 5 / 2 بعداز نيمه شب مرا دستگير نمودند.
منزل سرلشكر كرزن در كجاست؟
ج: در دروازه دولت در جاده شميران دست راست يك خيابان است من او را بلد نيستم درب مقابل.طيب شما به كدام دسته و حزبى بستگى داريد؟ به هيچ دسته و حزبى بستگى ندارم. طيب
مقابل كاخ سلطنتى شما به نفع چه كسى تظاهرات مى‏كرديد؟ فقط مى‏گفتم زنده باد شاه وتظاهرات نمى‏كرديم.
تعداد 20 يا 30 نفرى كه با شما به مقابل كاخ آمدند مى‏توانيد معرفى نماييد؟ فقط رضاى حاج على حمامى كه پيغام آقاى بهبهانى را مى‏شناسم و بقيه آنها خارج بوده‏اند. طيب از افسران بازنشسته ارتش چه اشخاصى در مقابل كاخ بودند؟ من در آنجا سپهبد شاه بختى و سپهبد احمدى را روى دوش مردم ديدم كه بطرف دربار مى‏بردند كس ديگرى را نمى‏شناختم و اين دو نفر را نيز چون مردم اسم آنها را مى‏بردند متوجه شدم .
چه اشخاصى بر عليه دولت در مقابل كاخ تظاهرات مى‏كردند؟ هيچ كس بر عليه دولت تظاهر نمى‏كرد و فقط مردم مى‏گفتند زنده باد شاه. طيب اظهارات خود را با چه گواه مى‏گيريد.
امضا مى‏كنم. طيب