سند نامه ::
 
مطبوعات عصر پهلوی و اسرائيل بر اساس اسناد ساواك

علی‎اكبرعليمردانی كارشناس ارشد تاریخ، و از پژوهشگران مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی

لتجدن اشد الناس عداوه للذین آمنوا الیهود والدین اشركوا.[ 1]

مقدمه

با تشكیل كشور اسرائیل در سال 1948 به دستور سازمان ملل و شورای امنیت و اعمال نفوذ كشورهای استعماری امریكا و انگلیس، منطقه خاورمیانه وارد عرصه خطرناكی شده است. با تشكیل این غده سرطانی در قلب كشورهای اسلامی خواب خوش و آرام از مردم منطقه سلب شده و صهیونیزم جهانی چنگال خون‌ریز خود را در قلب زنان و كودكان و مردان و جوانان بیگناه مردم مظلوم فلسطین فرو می‌كند تا امپریالیسم جهانی به اهداف شومش در منطقه برسد. امروز جهان اسلام دچار دیو وحشتناك و خون‌ریزی بوده كه هر روز تعدادی از عزیزترین فرزندان جهان اسلام را به دیار مرگ می‌فرستد. تاریخچه این بحث طولانی بوده، ولی آنچه از این رهگذر مورد توجه این مقاله می‌باشد، بررسی عملكرد مطبوعات دوران پهلوی در این قضیه بر اساس اسناد به جای مانده از ساواك، و آب به آسیاب دشمن ریختن آنها در ‌آن دوران شوم می‎‎باشد.

اینگونه اقدامات مطبوعات در قالب باندها و شبكه‌های جاسوسی وابسته به بیگانه برای انجام مقاصد نامیمون‌شان، در نیم قرن گذشته به راحتی قابل لمس می‌باشد. نمونه بارز آن شكل‌گیری شبكه اطلاعات و مطبوعاتی بدامن[2] در كودتای 28 مرداد سال 32 و سالهای بعد از آن است. نویسنده كتاب جستارهایی از تاریخ معاصر ایران درباره فعالیت این شبكه مطبوعاتی آورده است:

پروژه بدامن یكی از نخستین پروژههایی بود كه در چارچوب همكاری اینتلیجنت سرویس و سازمان نوبنیاد سیا، برمبنای امكانات غنی بومی 6-MI و بودجه كلفان «سیا» آغاز شد و مسئولیت اداره آن به عهده شاپور ریپورتر قرار گرفت كه در همكاری با اسدالله علم اجرای پروژه را شروع كرد.

بررسی فعالیت‌های شبكه شاپور ریپورتر ـ اسدالله علم در این دوران نشان می‌دهد كه «عملیات بدامن» بر دو محور متمركز بود: عملیات نفوذی ـ سیاسی و عملیات تبلیغی ـ فرهنگی. نفوذ این شبكه در حزب توده و سایر احزاب و جریان‌های سیاسی. بویژه «جبهه ملی»،  «حزب زحمتكشان»، «نیروی سوم» «حزب ایران» پان ایرانیست‌ها و غیره ... را نیز در بر‌می‌گرفت.

 برپایه همین نفوذ همه جانبه و عمیق بود كه شبكه بدامن می‌توانست به خوبی حوادث سیاسی روز را به سمت اهداف خود هدایت كند و یا به حادثه‌سازی‌های تحریك‌آمیز و هدفمند (پرو وكاسیون) دست بزند دو نمونه ازعملیات شبكه بدامن آشوب 23 تیر 1330[3] و كودتای 28 مرداد 1332  می‌باشد.4

همچنین، تعداد زیادی از نویسندگان، خبرنگاران و مدیران نشریات جزء این شبكه اطلاعاتی بودند.[4] این نحوه عمل مطبوعات طی دوران پهلوی ادامه داشت، به طوری كه بعدها روزنامه آیندگان با همكاری و كمك مادی و معنوی اسرائیل شكل گرفت و به تبلیغ از آن رژیم و موضعگیری علیه كشورهای مسلمان و عرب پرداخت.[5]

در این مقاله ابتدا مروری گذرا خواهیم داشت به زمینه‌سازی كشورهای استعماری و صهیونیسم بین‌الملل جهت تشكیل كشور اسرائیل در خاك فلسطین و استفاده از ابزار مختلف جهت عملی كردن این هدف، و سپس به عملكرد دولت ایران در رابطه با مسئله فلسطین پرداخته و در قسمت اصلی مقاله به عملكرد مطبوعات رژیم در این زمینه می‌پردازیم.

1- پیشینه توطئه شكل‌گیری اسرائیل

بنای اولیه تشكیل اسرائیل از اهداف و برنامه‌های جنبش صهیونیسم بوده است. این جنبش نام خود را از کوهی بنام صهیون در بیت‌المقدس،‌ گرفته است. این جنبش با آن كه سیاسی بوده و در وهله اول تشكیل كشور اسرائیل را دنبال میكرد؛ ولی در ابتدا به جمع‌آوری یهودیها از سراسر جهان و جمعكردن آنها در محلی معین پرداخت، بدون آن كه تشكیل كشور اسرائیل مورد نظر آنها بوده باشد. با وقایعی كه برای یهودیان در كشورهای اروپایی رخ داد و كشتارهایی که از یهودیان صورت گرفت[6]، این جنبش بیشتر مطرح شد و متعاقب این حركت جنبش صهیونیسم هدفش را  واضح‌تر مطرح كرده، عنوان نمود هدف این حزب این است كه در فلسطین و بلاد عربی اطراف، دولت مستقل واحد یهودی تشكیل دهد و همه یهودیان جهان را در این مملكت ساکن كند. بعد از آن فردی یهودی به نام بینسكر كتابی با عنوان خود‌مختاری تألیف كرد و یهودیان را تحریك و تشویق نمود كه هر چه زودتر متشكل شوند. وی نیز محل تشكیل کشور اسرائیل را ارض وطن (فلسطین) نامید. سپس جمعیت عشاق صهیون با هدف احیاء زبان عبری و دعوت یهودیان برای مهاجرت به فلسطین و تملك چند قطعه زمین و آباد نمودن آن با كمك بارون ادموند روچیلد، سرمایه‌دار معروف یهودی به صحنه آمد. هرچند در این زمینه پیشرفتی حاصل شد، ولی تمام این فعالیت‌ها قابل توجه نبود و هدف سیاسی درستی نداشت؛ تا اینكه هرتزل نویسنده و تئورسین معروف یهودی تحت تأثیر ماجرای دریفوس[7] در سال 1895 كتابی تحت عنوان دولت یهود نوشت و در آن، راه‌حل نهایی یهودیان را تشكیل حكومتی مستقل اعلام نمود. نامبرده پیشنهاد تشكیل آژانس یهود را داد كه به مطالعه و برنامه‌ریزی حزبی پرداخته و در این باره احتیاجات را پیش‌بینی نماید.

اولین كنگره حزب صهیونیسم در شهر «بال سوئیس» تشكیل و پس از مذاكرات زیاد، قطعنامه‌ای صادر شد و بر اساس آن فلسطین به عنوان منطقه مهاجرت و محل تشكیل ملت واحده یهودی انتخاب گردید. در همان كنگره، نام فلسطین به «ارض اسراییل» مبدل گردید و پرچم صهیونی و شعار ملی یهود هم معلوم شد.[8] براساس دستور همین كنگره قرار شد در فلسطین اراضی را بخرند، ولی یهودیان با مشكلاتی مواجه و تا حدودی از تشکیل حكومت در فلسطین ناامید شدند و به فكر انتخاب جای دیگری از جمله در عریش[9] افتادند. به طوری كه هرتزل[10] در این زمینه، با دولت مصر وارد مذاكره شد، ولی پیشنهاد وی توسط دولت مصر رد شد.

در این بین دولت انگلیس امتیاز استعمار «اوگاندا» را كه در شمال افریقا واقع است، به هرتزل عرضه كرد و یهودیان پس از مطالعه این پیشنهاد را رد كرده و پیشنهاد فلسطین و یا منطقه‌ای در جوار فلسطین را مجدداً تكرار نمودند. طی كنگره بعدی در لاهه (1908)، تأسیس بانك ملی یهود در یافا، با هدف كمك به ساخت خانه‌های مدرن برای یهودیان و رسمیت دادن زبان عبری به تصویب رسید. با شروع جنگ جهانی اول و گسترش دامنه آن به حدود فلسطین، یكی از رهبران حزب صهیونیسم بنام هربرت صموئیل پیشنهاد تشكیل دولتی یهودی در فلسطین تحت نظارت انگلستان و اسكان دادن سه تا چهار میلیون یهودی را به كابینه انگلستان و مجلس عوام داد. برای عملی شدن این پیشنهاد جمعی از رهبران یهود و در رأس آنها دکتر «وایزمن» به رایزنی پرداختند تا اینكه «بالفور» در سال 1917 م، رسماً قول تشكیل دولت یهودی را به آنها داد.[11] پس از جنگ جهانی اول، علیرغم همه وعده و وعیدهای توخالیای كه انگلستان در قالب صلح ورسای به اعراب داده بود و بعد از آن، در جامعه ملل نیز تأیید شد تا مسئله تحتالحمایگی کشورهای عربی آزاد شده از نفوذ عثمانی را حل كند؛ با هدایت صهیونیستها و حامیان استعماری آنها یعنی انگلیس، آمریکا و فرانسه برخلاف همه پیمانها و متناقض با مبانی و اساسنامه‌هایی كه به دنیا اعلام كرده بودند، اراده و خواسته ملت عرب را زیر پا گذاشتند و ضمن ایجاد درگیری بین دول عربی از یك طرف و كشور انگلستان و صهیونیست‌ها از طرف دیگر، دوره‌ای از جنگ و نزاع را در منطقه به راه انداختند، تا اینكه پس از مذاكرات مختلف و به كارگیری تمام ابزارها توسط صهیونیستها، شورای امنیت سازمان ملل در سال 1948 طرح تقسیم فلسطین تحت عنوان دو كشور فلسطین و اسرائیل را تصویب كرد و علیرغم اعتراضات كشورهای اسلامی، بهویژه عربی این نطفه ناپاك در جهان اسلام كاشته شد.[ 12]

2- سیاست ایران در قبال كشور تازه تأسیس

پس از استقلال دولت اسرائیل و به رسمیت شناخته شدن آن از طرف شورای امنیت سازمان ملل متحد، دولت ایران به بهانه حفظ منافع اتباع ایرانی در فلسطین كه در نتیجه جنگ خسارتهایی متحمل شده بودند، آقای عباس صیقل را به عنوان نماینده به فلسطین اعزام كرد. پس از مذاكرات مفصلی كه از طرف سازمان ملل و دولت آمریكا با ایران به عمل آمد، برای اینكه دولت ایران بیشتر بتواند منافع اتباع خود را حفظ كند و اشكالاتی كه در كار چند هزار ایرانی مقیم فلسطین پیدا شده بود مرتفع شود، آقای رضا صفی‌نیا را به سمت مأمور مخصوص به فلسطین فرستاد و با این اقدام دولت ایران، دولت اسرائیل را بالفعل به رسمیت شناخت و برای این كه، این شناسایی به صورت رسمی درآید طبق تصیمم هیئت دولت، آقای انتظام نماینده‌ دولت شاهنشاهی در سازمان ملل متحد، به اطلاع نماینده‌ دولت اسرائیل رساند كه از این پس دولت ایران، دولت اسرائیل را به طور دو فاكتو[13] به رسمیت شناخته است.[ 14]

با به رسمیت شناخته شدن اسرائیل، موج اعتراض گسترده‌ای برعلیه دولت ایران از سوی كشورهای عربی و اسلامی بالا گرفت؛ تا وقتی كه با روی كار آمدن مصدق، در این موضوع تجدیدنظر شد و دولت ایران كنسولگری خود را كه در بیت‌المقدس دایر گردیده بود منحل گرداند و در جلسه 19 تیر 1330 باقر كاظمی، وزیر امورخارجه، در پاسخ سئوال حاجآقا رضا رفیع، درباره شناسایی اسرائیل گفت از این طرف هم دولت مصمم نیست راجع به شناسایی اسرائیل اقدام دیگری بكند و نماینده‌ای هم از اسرائیل در ایران قبول نكرده و نخواهد كرد.[ 15]

با وقوع كودتای 28 مرداد 1332 مجدداً بین ایران و اسرائیل رابطه برقرار شد، ولی موانع متعددی در جهت علنی شدن این رابطه در بین مردم مسلمان ایران و كشورهای منطقه وجود داشت و رژیم از توانایی لازم جهت برقراری رابطه بدون تنش با اسرائیل برخوردار نبود.

یكی از عمده‌ترین موانع داخلی، علمای اسلام و مردم مسلمان ایران بودند. از جمله علمای مشهوری كه در این زمینه فعالیت گسترده‌ای نمودند آیت‌الله كاشانی بود. این عالم مبارز اسلامی از آغازین سالهای تشكیل اسرائیل غاصب علیه تشكیل این كشور در منطقه اعتراض نمود و به سازمان ملل كه یكی از عوامل این رژیم اشغالگر بود، بارها اعتراض و حمله كرد. ایشان در همین زمینه مردم مسلمان ایران را دعوت به برگزاری راهپیماییها و تجمعاتی در تهران نمود كه هزاران نفر در آن شركت كردند. آیت‌الله كاشانی پیشنهاد اعزام نیرو و كمك جهت اعزام به فلسطین و مبارزه با صهیونیست‌ها را داد.[ 16]

در این دوره، امام خمینی(ره) كه اصلی‌ترین مخالف اسرائیل و آمریكا در منطقه و جهان و عامل داخلی آنها یعنی شاه محسوب میشد، و در واقع مبارزه با با اسرائیل به عنوان یكی از پایههای مبارزه ایشان به شمار میرفت، وارد عرصه شد و به بیان مواضع خود پرداخت.

یكی از مهمترین این موضع‌گیریها سخنرانی در مدرسه فیضیه قم و حمله به شاه و اسرائیل در این سخنرانی بود. روشنگری ایشان تأثیر بسزایی در مقابله مردم با رژیم پهلوی داشت. به خصوص آن كه رژیم پهلوی با كمكهای خود به اسرائیل خشم مردم را برانگیخته بود. از جمله مهمترین دلایل تبعید امام خمینی(ره) نیز همین مسئله بوده است. در واقع محمدرضا پهلوی برای جلب رضایت صهیونیست‌های یهودی اسرائیل و آمریكا حاضر شد یك مرجع دینی و بزرگ را كه مورد احترام اكثر مسلمانان منطقه و جهان بود، از وطن خویش تبعید نماید و بدینوسیله، تضاد خود با مردم را به نهایت برساند، و به امید حمایت زورمداران جهانی دست به قتل و كشتار مردم بیالاید. در حقیقت، نطفه انقلاب اسلامی از همین تقابل نضج گرفت.[ 17]

3- اهمیت تسلط بر رسانه‌های گروهی

یهودیان در گذشته تاریخ، همواره مورد تحقیر و نفرت مردم قرار داشتند. چه آنان در همه جا، كارشان احتكار بیشتر مواد اصلی خوراكی و مصرفی مردم بود. همچنان كه رفتار كریه و ناپسندشان در نزد اروپاییان نمونه‌ای از زشتی و پلیدی آنان بشمار می‌آمد.

اكثر شعرا و ادبای اروپایی در اشعار و مقالات خویش به این بدبینی مردم نسبت به یهود اذعان كردهاند. داستان «تاجر ونیزی» از درام‌نویس مشهور انگلیسی كه در آن شیلوك را به عنوان یك تاجر یهودی حریص، نیرنگباز، كینه‌توز و خبیث معرفی می‌كند، بهترین مثال برای نشان دادن بدبینی عمومی مردم نسبت به یهودیان است.

با این وجود، صهیونیست‌ها چگونه توانستند بر رسانه‌های فراگیر جهان سیطره پیدا كنند؟ این پرسش برای هر مسلمانی مطرح است. در پاسخ باید گفت كه چنین وضعیت و موقعیتی نتیجه برنامه‌ریزیها و زمینه‌سازیهای درازمدت بوده است. طبق این نقشه‌ها، صهیونیست‌ها توانستند با شستشوی مغزی مردم جهان، به ویژه مردم آمریكا و اروپا، چهره خود را از افرادی خبیث، مكار، آزمند، خونریز و ترسو، به صورت افرادی شجاع، نابغه، دارای پشتكار، آرمانگرا و هوشمند تغییر دهند.[18] صهیونیست‌ها برای زمینه‌سازی جهت تشكیل حكومت و شستشوی مغزی سایر ملل نسبت به خود، دقیقاً از یك قرن قبل با هدف دستیابی بر مطبوعات برنامه‌ریزی كرده بودند. یكی از سندهایی كه ثابت می‌كند مطبوعات اروپا پیش از برپایی كنگره بال در سیطره صهیونیست‌ها  قرار داشت، مقاله‌ای است در ماهنامه «انجمن گسترش مسیحیت در بین یهود» كه در آوریل 1846 در این زمینه آورده است: روزنامه‌های سیاسی اروپا تا حدود زیادی تحت سیطره یهود است. براین اساس، چنانچه كسی بخواهد برای دستیابی به قدرت سیاسی با آنان رو در رو شود، بلافاصله مورد تهاجم گسترده مطبوعات قرار می‌گیرد.

در همین زمینه نشریه جئوگرافیك نیز در شماره 26 ژوئیه 1879 نوشت، مطبوعات تازه اروپا تا حدود زیادی تحت سیطره یهود است. آدمیرال ویلیام گای‌كار، در كتاب «مهره‌ها روی صفحه شطرنج» نوشته است، یك یهودی به نام آدام و ایزهاوبت، استاد علم لاهوت و حقوق بین‌الملل دانشگاه نگولدشتات آلمان، در سال 1776 میلادی انجمنی پنهانی برای یهودیان تأسیس كرد و آن را «انجمن نورانیان» نامید. وایزهاوبت برای تحقق هدف اصلی این تشكیلات كه سیطره برجهان بود، اساسنامه‌ای تنظیم كرد. در اصل چهارم این اساسنامه آمده است: نورانیان باید مطبوعات و تمام رسانه‌های دیگر را در سیطره خود داشته باشند.

همچنین در سال 1869 م خاخام یهودی «راشورون» در سخنرانی خود كه در شهر «پراگ» در اهتمام یهود به تبلیغات ایراد كرد، چنین گفت: «اگر طلا نخستین ابزار ما در سیطره و حكومت برجهان است، بی‌تردید مطبوعات و روزنامه‌نگاری دومین ابزار كار ما خواهد بود.» [ 19]

نخستین كنگره صهیونیسم در سال 1897 م، در شهر بال سوئیس به ریاست تئودور هرتصل، مهمترین نقطه تحول در شیوه شستشوی مغزی مردم نسبت به یهودیان را دستیابی بر رسانه‌های گروهی دانسته است و در بند دوازدهم قطعنامه‌ای كه در بال سوئیس در كنگره صهیونیست به تصویب رسید و به عنوان پروتكل رهبران صهیون معروف شد، چگونگی سیطره بر رسانه‌های فراگیر و به ویژه مطبوعات، كه در آن زمان قدرتمندترین رسانه محسوب می‌شد، تشریح شده است. در بند مزبور آمده است:

تمام كانال‌ها (رسانه‌هایی) كه بازگو كننده اندیشه‌هاست باید به طور كلی در دست ما باشد. هرگونه چاپ و انتشارات باید به طور كلی در دست ما باشد.

ادبیات و مطبوعات، مهمترین و قدرتمندترین كانال‌های تبلیغاتی و آموزشی است و باید زیر سیطره ما باشد. دشمنان ما نباید رسانهای در اختیار داشته باشند. هیچ خبری به هیچ كجا درز پیدا نكند مگر اینكه ما اجازه داده باشیم. ما مطبوعات مختلف با گرایش‌های متفاوت خواهیم داشت و ..[ 20]

در قبال آن برنامه‌ریزیهای دور و دراز بود كه این پیروزیها به وسیله یهودیان حاصل شد. پس تصادفی نیست، بلكه سالها نقشه كشیده‌اند و طراحی نمودهاند تا بدین نتیجه مطلوب دست یابند. به زعم آنان، موفق‌ترین وسیله‌ای كه می‌توانستند توسط آن ذهن مردم جهان را نسبت به خود تغییر دهند، سیطره و نفوذ بر رسانه‌های خبری جهان بود.

به غیر از مطبوعات در جهان معاصر اكثر وسایل ارتباط جمعی در دست صهیونیسم جهانی قرار دارد و با استفاده از آنها جهان را در جهت اهداف خود بمباران خبری می‌كنند. با مطالعه درباره رادیو و تلویزیونهای معروف جهان، خبرگزاریهای عمده جهان و نشریات بین‌المللی و ... معلوم میشود كه این مؤسسات تماماً در دست صهیونیست‌هاست. صهیونیست‌ها سهامداران عمده و صاحبان اصلی كمپانیهای فیلم‌سازی، تئاتر و ... هستند و براساس تعالیم صهیونیستی از این وسایل در جهت اهداف نامشروع خود استفاده می‌كنند. لذا از آنجایی كه یكی از اهداف و سیاستهای همیشگی رژیم صیهونیستی تسلط بر وسایل ارتباط جمعی می‌باشد؛ هنگامی ‌كه با كشورهای مختلف نیز رابطه برقرار می‌كنند كنترل افكار عمومی و هدایت آنها برای شكلدادن اذهان عمومی آن كشور در راستای سیاستهای صهیونیستی از جمله مهمترین برنامه‌های آنها است.

4- روابط مطبوعات دوران پهلوی با اسرائیل

هنگامی كه رژیم پهلوی به صورت دو فاكتو، اسرائیل را به رسمیت شناخت و پای صهیونیست‌ها به ایران باز شد، آنها به دنبال تغییر معتقدات مردم مسلمان ایران براساس مصالح و منافع خود برآمدند. در پی به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی، برقراری رابطه با آن رژیم نیز پی‌گیری شده، در قالبهای مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی توسعه یافت. یكی از جهات مهم این رابطه، ایجاد روابط فرهنگی با اسرائیل بود. نكته قابل توجه آن كه، این روابط تجلی سیاستهای رژیم بود نه مردم ایران، زیرا مردم ایران مسلمان بوده و تجانسی با صهیونیست‌های یهودی نداشتند. در بررسی روابط فرهنگی آنچه موردنظر این مقاله می‌باشد روابط مطبوعاتی رژیم با اسرائیل و صهیونیست‌ها می‌باشد، از این منظر، منظور این نیست كه تمامی نویسندگان، خبرنگاران و مطبوعاتیان با اسرائیل و رژیم صهیونیستی رابطه داشتند، بلكه تجلی سیاستهای رژیم بود كه در قالب بعضی از مطبوعات، مدیران نشریات و روزنامه‌ها و خبرنگاران و نویسندگان و یا مسئولین مطبوعاتی رژیم جامه عمل به خود می‌پوشید.[ 21]

از آنجایی كه رژیم صهیونیستی یكی از اهدافش نفوذ و رخنه در وسایل ارتباط جمعی بود اهتمام زیادی در این زمینه به خرج داده و سعی ‌نمودند با استخدام روزنامه‌نگاران و نویسندگان، مدیران نشریات و روزنامه‌ها و ... برنامه‌هایشان را در این زمینه عملی كنند. آنان با تلاش و كوشش گسترده‌ای كه در این زمینه داشتند، موفق شدند عدهای از مطبوعات و نویسندگان و مدیران و مسئولین مطبوعات را با خود همراه نمایند و از طریق آنها به اهدافشان نایل آیند. در این قسمت بر اساس اسناد ساواك به محورهای عمده این زمینه‌ها میپردازیم كه عبارتند از:

الف) رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی و شكستن قبح رابطه با اسرائیل.

ب) تبلیغ پیروزیهای ارتش اسرائیل.

ج) ایجاد جنگ روانی برعلیه كشورهای عرب مسلمان.

 

الف) به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی

علیرغم آنكه ایران در سال 1328 اسرائیل را به صورت دو فاكتو به رسمیت شناخت و به صورت پنهانی با آن رژیم رابطه برقرار كرد، ولی این رابطه چنان آشكار نبود كه مردم مسلمان ایران به روشنی از ابعاد مختلف آن آگاهی داشته باشند و یا در صورت ظاهرشدن این روابط در میان كشورهای همسایه ایران از جمله عراق، كویت و عربستان و سایر كشورهای عربی، اعتراضات گستردهای علیه رژیم پهلوی ایجاد ‌می‌نمود كه تبعات نامناسبی برای آنها داشت. براساس این تحلیلها روابط رژیم پهلوی با اسرائیل پنهانی بود؛ اما رژیم صهیونیستی به این حد قانع نبود و دنبال این سیاست بود كه ایران روابطش را با اسرائیل علنی گرداند تا ضمن ایجاد شكاف در صفوف دول اسلامی، زمینه دشمنی بین آنها را مهیا سازد. حتی جنگ كشورهایی مثل ایران و عراق به نفع اسرائیل بود و مشغول شدن كشورهای اسلامی در جنگ با یكدیگر، كمشدن دشمنیها با اسرائیل را به دنبال داشت. لذا مسئولین سیاسی نمایندگی اسرائیل در ایران به طور مستمر از طریق عواملی كه در مطبوعات داشتند دنبال طرح این مسئله توسط رژیم بودند كه ایران اسرائیل را به رسمیت بشناسد. در راستای همین سیاست است كه در یكی از اسناد ساواك می‌خوانیم:

ایران شناسایی اسرائیل را مورد بررسی قرار داده است:

بطوریكه خبرنگار بامشاد از محافل مطلع كسب اطلاع كرده است بدنبال تحولات اخیری كه پیرامون روابط كشورهای عربی‌ و منجمله عراق با ایران صورت گرفته است این بحث پیش آمده است كه وزرات خارجه باید راجع به شناسایی حكومت اسرائیل و ایجاد رابطه سیاسی با آن دولت اقدام نماید زیرا شرایط گذشته و وضع فعلی هیچگونه دلیل قانع‌كننده‌ای را كه موجب عدم شناسایی رژیم اسرائیل از طرف دولت ایران باشد نشان نمی‌‌دهد گرچه گفته می‌شود كه ایران بخاطر دوستی با اعراب و روابطی كه با آنها دارد تاكنون نخواسته است حكومت اسرائیل را كه امروز بصورت یك واقعیت مهم سیاسی در عرصه سیاست خاورمیانه خودنمایی می‌كند برسمیت بشناسد لیكن محافل سیاسی اظهار می‌دارند كه باید دید اعراب و حكومت‌های آنها تاكنون رعایت دوستی و حق رابطه را با ایران كرده‌اند یا نه. با یك بررسی كوتاه پیرامون اقدامات و اعمال حكومت‌های عربی این حقیقت تلخ آشكار می‌شود كه آنها همواره مترصد فرصتهایی بوده‌اند كه علیه حاكمیت و حقوق ایران دست به تحریك و دسیسه بزنند كه نمونه آن دعوت از نماینده باصطلاح حكومت بحرین و تصمیم به تغییر نام خلیج فارس می‌باشد.[22]

در همین رابطه در سندی دیگر می‌آورد:

جعفرزاده كارمند مجله تهران مصور می‌گفت طبق توافقی كه بین مهندس عبدالله والا، اسمعیل پوروالی و صفی‌پور مدیران جراید تهران مصور، بامشاد و امید ایران بعمل آمده قرار است در جلسه مصاحبه مطبوعاتی شاهنشاه كه روز شنبه آینده خواهد بود در مورد شط‌العرب و شناسایی دولت اسرائیل از طرف دولت ایران از شاهنشاه سئوالاتی بعمل آید. توضیح آنكه سه نفر مزبور مرتباً با مقامات دولت اسرائیل در تهران ارتباط دارند و منظور اصلی آنها ابراز نظر صریح شاهنشاه در مورد شناسایی اسرائیل میباشد و موضوع شط‌العرب هم حاشیه و باصطلاح برای رد گم كردن می‌باشد. [23]

البته این اقدامات با مشورت و نظر نمایندگی اسرائیل در تهران انجام می‌گرفت و شاید هم مقالاتی این‌چنینی توسط آژانس یهود و رایزن مطبوعاتی سفارت اسرائیل نوشته می‌شد و در جراید به چاپ می‌رسید. یكی از اسناد حكایت از این مسئله دارد، بخوانید:

مطالب مندرج در جراید یومیه بامشاد و پست تهران دایر به شناسایی دولت اسرائیل از طرف دولت ایران توسط بهرام نورائی كارمند شهربانی تهیه و در اختیار جراید مزبور گذارده می‌شود.[ 24]

البته این همكاری نویسندگان و مطبوعات با رژیم و یا نمایندگی اسرائیل بی‌مزد و حقوق انجام نمی‌گرفت؛ بلكه آنها از این رهگذر به دنبال منفعت مادی‌شان نیز بودند. اسناد لانه جاسوسی در این باره حاكی است:

دكتر دوریل،‌ نماینده غیررسمی اسرائیل در تهران، در گنجاندن موضوعاتی در طرفداری از اسرائیل در مطبوعات محلی بسیار فعال بوده است. تماس‌های او از طریق عباس شاهنده، ناشر مجله فرمان و مهندس عبدالله والا ناشر و مالك تهران مصور صورت می‌گیرد. چنین شایع است كه وی در خلال هفته اول نوامبر یك صدهزار ریال به روزنامه‌نگاران پول داده است[25]

در تأیید پول گرفتن روزنامه‌نگاران از نمایندگی اسراییل در تهران برای چاپ مطالبی له صهیونیست‌ها، در یكی دیگر از اسناد ساواك می‌خوانیم:

طبق تحقیقات معموله كه هنوز تأیید نگردیده، آقایان مشروحه زیر: 1ـ بهرام شاهرخ 2ـ دكتر مصطفوی 3ـ اسماعیل پوروالی 4ـ كاظم مسعودی در مورد اینكه درباره شناسایی دولت اسرائیل با وزارت امورخارجه در تماس بوده‌اند توسط دكتر دوریل كلیمی در هتل پارك مبالغی دریافت داشته‌اند كه مبلغ پخش شده بین آنها معلوم نیست و گوینده مدعی است كه وزارت امورخارجه محلی جهت پرداخت پول به روزنامه‌نگاران ندارد منتها بدینوسیله آنها را راضی نموده است.[ 26]

یكی از نشریاتی كه در این زمینه فعالیت زیادی نموده و معمولاً مقالاتی به نفع اسرائیل می‌نوشت، روزنامه فرمان بود. عباس شاهنده صاحبامتیاز روزنامه‌ فرمان در مقاله‌ای درباره برقراری رابطه بین ایران و اسرائیل نوشت، خوب است كه ما هم با اسرائیل رابطه داشته باشیم و در روزنامه چاپ و منتشر نمود.[ 27]

از جمله اقدامات دیگر نویسندگان وابسته به رژیم و محافل وابسته به كانونهای یهودی و صهیونیستی در این زمینه، مسافرت به كشور اسرائیل به نمایندگی از مطبوعات ایران بود. انجام این مسافرتها و چاپ گزارش سفر پس از بازگشت در نشریات، به نوعی شكستن قبح رابطه با اسرائیل بود. در اسناد ساواك در این زمینه می‌خوانیم:

سفارت ایران در كویت طی نامه‌ای به وزارت امورخارجه به نقل از روزنامه الرأی العام به قلم آقای یوسف مساعید در مورخ دهم شهریور مقاله‌ای منتشر كرده است كه طی آن شدیداً  به شش تن از روزنامه‌نگاران ایرانی كه مدعی است به طور رسمی به عنوان نمایندگی از مطبوعات ایران به اسرائیل مسافرت كرده‌اند حمله نموده و در آخر افراد موردنظر را كه بشرح ذیل می‌باشد، معرفی می‌نماید: 1ـ علی‌اصغر امیرانی، مجله خواندنیها 2ـ اسماعیل پوروالی، مجله بامشاد 3ـ اسعد خلیل رزم‌ آراء، مدیر روزنامه مرد مبارز 4ـ دكتر بهزادی، مدیر مجله سپید و سیاه 5ـ اسماعیل رائین، خبرنگار مجله تهران مصور 6ـ كاظم زرنگار از نویسندگان اینترنشنال.[ 28]

به غیر ازافراد فوق تعداد زیادی ازخبرنگاران و نویسندگان مطبوعات به اسرائیل مسافرت كردند وبعضاً كتابهایی نیز به عنوان سفرنامه نوشتند.[ 29]

ب) تبلیغ پیروزیهای ارتش اسرائیل

از مهمترین عواملی كه باعث تقویت روحیه یهودیان صهیونیست می‌شود، تبلیغات زیاد و اغراق‌آمیز از پیروزیهایشان در مقابل دشمنان است. به همین خاطر سعی می‌نمایند با تسلط بر رسانه‌های گروهی و هدایت آنها در بزرگ كردن پیروزیهایشان روحیه نیروهای خود را بالا ببرند. از اینرو، در زمان جنگ به این وسیله بیشتر احتیاج دارند. همچنانكه، به هنگام جنگ اعراب و اسرائیل، صهیونیستها جدای از بلندگوهای امپریالیستی و جهانی با استفاده از رسانه‌های كشورهایی كه با آنها ارتباط داشتند سعی می‌نمودند پیروزیهایی را كه نصیبشان شده بود، تبلیغ كنند تا ضمن تضعیف روحیه دشمن و تقویت جبهه خودی، نیروهایشان را برای نبردهای آتی آمادهتر نمایند.

از آنجایی كه ایران با اسراییل رابطه داشت مسئولین نمایندگی اسرائیل در تهران دنبال جلب‌نظر رسانه‌های گوناگون از جمله رادیو و تلویزیون، نشریات و روزنامه‌ها برای انعكاس پیروزهایشان بودند و قسمتی از مطالب نشریات به تبلیغ از پیشرفتها و پیروزیهای به اصطلاح عظیم یهودیان صهیونیست اختصاص می‌یافت. با توجه به حساسیت بحث اسرائیل در ایران، ساواك ضمن كنترل موضوع مواظب بود كه از این رهگذر بحران، شورش و یا ناامنی متوجه رژیم نگردد. اسناد ساواك به نقل از روزنامه آیندگان می‌آورد:

          اشغال آن قسمت از خاك اردن كه اغلب امكنه مقدس یهود در آن قرار دارد احساسات شدیدی در میان مؤمنین ـ یهودی ـ كشور برانگیخته است و آنان این حادثه را خواست خداوند دانسته‌اند[30]

همانطور كه در قسمت قبل ذكر گردید در قبال  كمكهایی كه داریوش همایون از اسراییل برای راه‌اندازی روزنامه آیندگان دریافت كرد، قول داده بود كه مطالب این نشریه به نفع اسراییل علیه اعراب باشد. از قضا سال اول انتشار روزنامه آیندگان مصادف بود با وقوع جنگ 1967 اعراب و اسرائیل. در این جنگ سوریه تپه‌های جولان را از دست داد و صحرای سینا در مصر به تصرف اسرائیل در آمد و اعراب متحمل دومین شكست سخت در برابر اسراییل و حامیان غربی او شدند، به طوری كه جمال عبدالناصر استعفا داد و طوفانی در دنیای عرب برپا شد. متعاقب این وقایع، افكار عمومی در ایران پشتیبان ملتهای مسلمان عرب و در ضدیت با اسراییل بود؛ اما دولت ایران با تمام قوا از اسرائیل حمایت میكرد و روزنامه جدیدالولاده آیندگان صراحتاً از پیروزی اسراییل ابراز شعف و با چاپ مطالب مختلف از آن پشتیبانی می‌نمود.

از جمله در یكی از اسناد ساواك درباره انتشار مطالب این چنینی در طرفداری از اسراییل آمده است: روزنامه آیندگان از اینكه اسراییلها جیپ‌های ساخت شوروی اعراب را ربوده‌اند اظهار خوشوقتی كرده است.[ 31]

مسئولین درباری و وابسته به بیگانه روزنامه‌آیندگان از جمله داریوش همایون، در قبال چاپ چنین مطالبی مورد اعتراض روزنامه‌نگاران مسلمان قرار میگرفتند، ولی واكنش او در مقابل آنها به خاطر آن كه نمی‌توانست جواب قانع‌كننده‌ای به آنان بدهد، حذفی بود و روزنامه‌نگاران ناراضی را اخراج می‌كرد. از جمله در یكی از جلسات هیئت تحریریه روزنامه آیندگان، محمد حیدری، روزنامه‌نویس جوانی كه صفحه «زیر آسمان كبود»، را در این روزنامه اداره می‌كرد، نسبت به موضع‌گیری روزنامه اظهار نارضایتی كرد و در حضور سایر همكاران، داریوش همایون را به خاطر درج چنین مواضعی مورد انتقاد قرار داد. فردا كه حیدری برای كار روزانه به محل روزنامه مراجعه كرد دربان جلوی در از ورود او جلوگیری كرد و دو خط نامه به او داد كه همایون روی آن نوشته بود: از ادامه همكاری شما معذوریم.[32] یا آنها را از نوشتن مقالات و یا كاریكاتورهای ضد اسرائیلی منبع می‌كرد.  نمونه آن كامبیز درم بخش كاریكاتوریست روزنامه آیندگان بود كه هر روز بر اساس موضوعات و سوژه‌های خبری مطرح كاریكاتوری می‌كشید. می‌گفت: همایون اكیداً او را از كشیدن كاریكاتورهای ضد اسرائیلی و ضد آمریكایی منع كرده و فقط دست او را در كشیدن كاریكاتورهای ضد شوروی باز گذاشته است.[ 33]

در همین زمینه داریوش آشوری، یكی از نویسندگان دوران رژیم پهلوی در دفاع از صهیونیستها و حمله به كشورهای اسلامی و در توصیف یهودی‌های صهیونیست در مجله فردوسی می‌نویسد:

مسئله برضد یهود ایرانی و هر جای دیگر این نیست كه تجاوزی صورت گرفته و پیروزی به دست آمده، مسئله‌ایست كه این تجاوز و پیروزی یك تجاوز و پیروزی «یهودی» است كه با هر نوع تجاوز و پیروزی دیگر فرق دارد. یهودیی كه در طول دوهزار سال عادت داشته‌ایم به چشم حقارت و زبونی بنگریمش، آن یهودی طماع و ترسو حالا ملت دلیری شده است كه برای بقای خود بهترین جنگ‌ها را می‌كند و این قابل تحمل نیست.[ 34]

همین نشریه در گزارش طرفدارانه دیگری از صهیونیست‌های اسرائیلی درباره شكست مصر می‌آورد:

تأثر شكست: ساعت 9 شب، جمعه نوزدهم خرداد جمال عبدالناصر رئیس جمهوری مصر طی نطق مفصل و تأثرانگیزی به افسانه وجودی خویش پایان داد. وی كه بقول خود بالاخره پس از یازده سال فرصت ان را پیدا كرده بود كه با مردم صادقانه و صریح حرف بزند اعلام داشت كه در جنگ با اسراییل شكست‌های فاحشی نصیب دولتش شده و سپس مسؤولیت همه این شكست‌ها در قبال ملت مصر را برعهده گرفت و از همه عناوین و سمتها و مقامات خویش دست شست ... از این به بعد اعراب و یهودیان فرمولهای زندگی در كنار یكدیگر را باید پیدا كنند.[ 35]

مسئولین نمایندگی سفارت اسرائیل در ایران از هیچ كوششی فروگذاری نكرده و با پرداخت پول به نشریات، حتی دنبال چاپ گزارشهایی به نفع اسرائیل در نشریات در روزهای تعطیل بودند. در یكی از اسناد ساواك در این زمینه میخوانیم:

برابر اطلاع واصله در جریان جنگهای اسرائیل و اعراب در خرداد ماه جاری روزنامه اطلاعات و كیهان در نظر داشتند طبق معمول ایام تعطیل روزنامه منتشر ننمایند ولی عوامل اسرائیل توسط سفارت امریكا مبلغ یكصد و بیست میلیون ریال به این دو روزنامه پرداخت می‌كنند تا روزهای تعطیل نیز به انتشار روزنامه پرداخته و پیروزیهای اسرائیل را به موقع باطلاع مردم برسانند.[ 36]

در سند دیگری از پرونده اسرائیل در این باره آمده است:

جوعون بن حامی (وابسته مطبوعاتی سفارت اسراییل) با مدیران جراید و اربابان مطبوعات تماس دارد و فعالیتهایی از مشارالیه بمنظور درج مطالبی به نفع اسراییل در جراید كشور مشاهده شده است و بعضاً چنانچه مطالبی توسط نویسندگان برعلیه اسراییل در جراید كشور منتشر شود اصرار دارد كه جواب مقالات مذكور را تهیه نموده تا برای روشن شدن اذهان عمومی چاپ و منتشر گردد.[ 37]

در بایگانی ساواك درباره اینگونه اقدامات مطبوعات در چاپ مقاله به نفع صهیونیست‌ها سندهای زیادی وجود دارد و امكان آوردن همه آنها در این قسمت نیست، اما برای روشنگری بیشتر خوانندگان محترم تعدادی دیگر از این اسناد در بخش ارجاعات آمده است.[ 38]

ج) ایجاد جنگ روانی علیه كشورهای مسلمان و عرب

از جمله مهمترین محورهای موردنظر محافل صهیونیستی در ایران، ایجاد جنگ روانی علیه كشورهای مسلمان و مبارزین عرب بود، كه از این راه ضمن درهم شكستن مقاومت كشورهای مسلمان باعث روحیه افراد خودی شده تا در جنگ‌های آتی توان مقابله با مسلمانان را داشته باشند. نشریات اسراییل و وسایل ارتباط جمعی هوادار صهیونیستها در اروپا و آمریكا ضمن اینكه سرنوشت آوارگان و واقعیت خشن اشغال اسرائیل را به فراموشی سپردند؛ پیروزی قهرمانانه اسراییل را بر اعراب تجاوزگر كه عهد كرده بودند دولت یهودی را نابود كنند جشن گرفتند. ناشران آمریكا به شدت مشغول انتشار كتابهایی نظیر «شش روز در ژوئن» و «ضربت صهیون» كه انعكاس صادقانه‌ای از دید آمریكاییها و اسرائیلیها نسبت به جنگ بود شدند.

بررسی گزارشهای آمریكاییها در دوران جنگ نشان می‌دهد كه به كرات اعراب موجوداتی جاهل، دارای چشمان حیله‌گر و ترسو توصیف شده‌اند. در حالی كه اسرائیلیها موجوداتی پركار، خوش برخورد و شجاع مجسم گردیده‌اند. این كتابها و مقالات بیشمار و داستانهای رادیو و تلویزیون زیربنای محكمی برای نقش جدید اسراییل به عنوان نگهبان آمریكا در خاورمیانه فراهم كرد.[ 39]

در این راستا صهیونیست‌های یهودی در ایران نیز جهت عملی شدن برنامه‌هایشان با دادن پول و سایر امكانات دنبال درج مقالات و گزارشهایی در رسانه‌های گروهی و مطبوعات بنفع خودشان و علیه كشورهای مسلمان درگیر در جنگ از جمله فلسطین، سوریه، مصر و اردن بودند. در این زمینه اسناد متعددی از پرونده مطبوعاتی ساواك نیز به این مسئله دلالت دارد. از جمله در یكی از اسناد مجله فردوسی برعلیه كشورهای اسلامی می‌خوانیم:

رهبران عرب بارها این مطلب را گفته‌اند و رادیوهایشان نیز این را دائماً تكرار كرده‌اند كه هدفشان تنها برانداختن دولت اسرائیل نیست، بلكه محو یهود از  فلسطین و آزاد كردن آن سرزمین است و من یقین دارم اگر این جنگ به پیروزی اعراب می‌انجامید كشتاری چندین برابر مهیب‌تر و جنایاتی بسیار وحشیانه‌تر روی می‌داد كه حاصل انباشته شدن عقده‌های چندین ساله‌ی كین و انتقام است.[ 40]

دراین مقاله نویسنده ضمن معرفی اعراب مسلمان به عنوان انسانهایی كینهجو و عقده‌ای، دشمنی مسلمانان با اسراییل را جایگزین دشمنی مسلمانان با یهودیان كرده‌ است. مؤلف كتاب نهضت امام خمینی(ره) نیز به همگام بودن رسانه‌ها و مطبوعات ایران با صهیونیست‌ها اذعان داشته، مینویسد:

دستگاه‌های تبلیغاتی و رسانه‌های گروهی ایران نیز در رابطه با جنگ كاملاً در اختیار صهیونیسم بین‌المللی قرار داشت و به نفع اشغالگران فلسطین و تجاوزكاران صهیونیستی به كار گرفته شد. تمام اخبار رادیو و تلویزیون و مطبوعات ایران بازگو‌كننده ‌به اصطلاح پیروزیها، پیشرفتها و دستاوردهای اشغالگران فلسطین در جنگ ملتهای مسلمان و كشورهای اسلامی بود. رسانه‌های گروهی ایران بمب‌بارانهای وحشیانه پایتختها و شهرهای كشورهای عربی، كشتار دستهجمعی مردم عرب و مسلمان، اسارت هزاران سرباز عرب، اشغال هزاران كیلومتر مربع از سرزمینهای اسلامی به دست صهیونیست‌ها را با آب و تاب منعكس می‌كردند و به اصطلاح پیروزیهای برق‌آسا و درخشان اشغالگران فلسطین و شكست اعراب را همراه با تفسیرهای ارتجاعی و صهیونیستی به رخ ملت ایران می‌كشیدند و احساسات و عواطف میلیونها مسلمان  ایرانی را به بازی می‌گرفتند.

این شیوه غیراسلامی رسانه‌های گروهی ایران و دهن‌كجیهایی كه به ملت ایران و مسلمانان جهان در رابطه با جنگ می‌شد، تا آنجا اعصاب مردم را ناراحت و متشنج كرده بود كه بسیاری بی‌اختیار به هنگام پخش اخبار پیروزیهای صهیونیستها كه با آب و تاب نقل می‌شد رادیو خود را خُرد می‌كردند و بسیاری نیز روزنامه‌هایی را كه پیروزیهای صهیونیسم را با تیترهای درشت منعكس كرده بود، پاره پاره كردند.[ 41]

فعالیتهای تبلیغاتی مطبوعات ایرانی له صهیونیست‌ها و جهت تضعیف روحیه كشورهای عربی مسلمان در ابعاد مختلف جنگ روانی صورت می‌گرفت. این رویكرد در روزنامه آیندگان كه به دستور سازمان سیا و با حمایتهای آشكار رژیم اشغالگر قدس پا گرفت، نمود بیشتری داشت. از جمله در فاصله بین دو جنگ اسرائیل و كشورهای عربی مسلمان طی سالهای 1947 تا 1967 میلادی این روزنامه جهت ایجاد رعب و وحشت بین كشورهای اسلامی و تقویت روحیه صهیونیستها به تبلیغ از تجهیزات و آمادگی ارتش اسرائیل پرداخت تا به اربابانش خدمت كرده باشد و در همین زمینه صفحات زیادی از روزنامه را به این موضوع اختصاص داد كه قسمت‌هایی از آن را در ذیل مرور می‌كنیم:

اسرائیل احتیاجات نظامی خود را از سوئد و امریكا تامین می‌نماید و به همین جهت كوشش برای خریداری 50 هواپیمای فانتوم را از آمریكا شروع كرده ‌است.[ 42]

 آرایش جنگی برای یك حمله عمیق: به هر حال آنچه مهم است این است كه اسرائیلیها ظاهراً برای یك حمله عمیق به داخل شبكه دفاعی مصر آرایش جنگی بخود داده‌اند.

روزنامه آیندگان در مقابل این تعریف و تمجیدها از اسراییل در محورهای مختلف تبلیغاتی در جهت تضعیف روحیه كشورهای مسلمان مطلب می‌نوشت. از جمله جهت ایجاد شكاف بین كشورهای مسلمان شایعه و یا اخبار مذاكره كشورهای اسلامی با اسرائیل را با تیترهای درشت منعكس می‌كرد از جمله درباره موادی كه در بالا ذكر شد، می‌نویسد: «ملك حسین قصد مذاكره با اسرائیل را دارد.»[43] «دولت مصر در ساحل شرقی كانال سوئز دچار تشویق و نگرانی شده‌اند[44]

یا اینكه با ارائه تصویری ضعیف و متزلزل از رجال و كشورهای اسلامی شسكت 1967 اعراب را پردامنه و پر حجم معرفی می‌نمود. در همین زمینه روزنامه آیندگان می‌آورد:

اساس رژیم مصر متزلزل است. تظاهرات ضد ناصر در مصر ـ در حمله به اسرائیل پنچ چریك عرب كشته شدند ـ اسرائیل به سوریه حمله می‌كند. [45]

روزنامه مرد مبارز در همسویی با همین‌ محور تبلیغاتی می‌نویسد: عبدالناصر به سرطان مغز دچار شده و سه ماه بیشتر زنده نخواهد ماند و احتمالاً این سرطان به ریه‌ها و گلو نیز سرایت كند. این روزنامه نوشته خود را مستند بگفته یك دیپلمات عرب كرده است كه بتازگی از قاهره وارد لندن شده است[46].

این خبر از آن جهت مهم است كه شخصیت محوری ناصر در مبارزه با اسراییل تضعیف شده، با فقدان او این مبارزه نیز پایان یافته تلقی می‌گردید.

مقصر دانستن كشورهای مسلمان از جمله مصر و عبدالناصر بخش دیگری از این جنگ روانی بود. روزنامه فریاد خوزستان در این باره می‌آورد: ماهیت جنگ اعراب و اسرائیل راستی چه بود؟ بیایید این مسئله را دور از هرگونه تعصب از روی كمال واقع‌بینی بررسی كنیم؟ آیا یك اختلاف دینی پیروان دو دین اسلام و یهود را برآن داشته ‌بود كه به قوه قهریه توسل جویند و به روی یكدیگر اسلحه بكشند؟ آیا اسرائیل قصد آن را داشت كه از مرزها و حدود و ثغوری كه قبلاً برای او تعیین شده بود تجاوز كند و قسمتی از خاك متعلق به مسلمانان را اشغال نماید؟ و آیا اعراب و اسرائیل از دیر باز باهم اختلاف دارند؟ ولی تا آنجا كه بنده اطلاع دارم این بار آتش این اختلاف دیرینه موقعی از خاكستر بیرون آمد و شعله كشید كه جمال عبدالناصر ناگهان خلیج عقبه را به روی اسرائیل بست؛ مانند دزدهایی كه گردنه‌ها را می‌بستند تا از كاروانیان باج بگیرند. عبدالناصر خلیج عقبه را بست تا از اسرائیلی ها باج بگیرد و این باج را به مصرف خرید اسلحه برساند و با آن سلاحها برادران مسلمان ما را در یمن درو كند.[ 47]

روزنامه دنیا نیز در مقاله‌ای از صلح‌طلب بودن اسرائیل صحبت كرده است:

تنها آرزوی اسرائیلیها برقراری صلح با اعراب می‌باشد و قبل از شروع بحران خاورمیانه شب و روزی نبود كه رادیو را روشن كنید و ایستگاه فرستنده رادیو اسرائیل را بگیرید و از زبان گوینده آن هم به زبان عربی نشنوید كه آنها آماده برای صلح و آشتی با ممالك عربی می‌باشند ولی هرگز كشورهای عربی و فرستنده‌های رادیویی این ممالك به این تقاضاهای متوالی و پی در پی پاسخ مثبت نداده‌اند.[ 48] خواننده محترم با مروری بر وقایع در طول چندین دهه گذشته كاملاً به صلح‌طلب بودن اسرائیلی‌ها ‌پی خواهد برد؟!!

5- نقش تشویقی مطبوعات در مهاجرت یهودیان به فلسطین اشغالی

در اعتقادات مذهبی یهودیان علاقه بازگشت به ارض مقدس یكی از آرزوها و آمال آنها به حساب آمده و توده یهودیان با مطامع و مقاصد سیاسی سردمداران صهیونیسم كاملاً گره خورده است؛ به طوری كه موریس كونوپنیكی در این باره گفته است: دست راستم بخشكد كه اورشلیم، اگر فراموشت كنم.[ 49]

همچنین در كتب اعتقادی و سیاسی یهودیان مطالبی در این‌باره یافت می‌شود كه در یكی از آنها می‌خوانیم:

كلیمیان تبعید شده در سراسر دنیا، اورشلیم را فراموش نكرده‌اند. امید بازگشت به صیون و بازساختن معبد بزرگ، از خیلی پیش یكی از مظاهر لایتغیر زندگی یهود بوده است. نماز سه‌گانه، حتی اوراد تقدیس بعد از غذا، حاوی التجاهایی است برای بازگشت به اسرائیل. هر عروسی و هر سوگی، فرصتی است تا كلیمیان دلبستگی پایان‌ناپذیر خود را به سرزمین قدیمی‌شان تجدید نمایند.[ 50]

گذشته از این با طرح تشكیل كشور اسرائیل مسئله مهاجرت اهمیت بسیاری یافت، به طوری كه آباابان نیز همین معنی را تكرار می‌كند و میآورد: مهاجرت از احتیاجات حیاتی و ضروری و مقصد نهایی برای بقاء دولت اسرائیل می‌باشد.[ 51]

گذشته از این سابقه تاریخی، توجه به فلسطین و مهاجرت یهودیان به آنجا، با تشكیل رژیم اشغالگر اسرائیل در سال 1948 و ایجاد درگیریهایی بین مسلمانان و صهیونیست‌های اشغالگر، نیاز رژیم اشغالگر قدس به نیرو برای مقابله با كشورهای عربی اسلامی از جمله، مصر، اردن، سوریه و فلسطین در دهه چهل مهاجرت هر بیشتر را اجتناب‌ناپذیر نمود.[52] هر چند صهیونیسم جهانی و قدرتهای برتر جهانی از جمله آمریكا، انگلیس و فرانسه‌ حامی اسرائیل بودند و از هیچ كمكی در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی دریغ نمی‌كردند؛ ولی آن كشور از طرفی برای جنگهای دراز مدت و از طرف دیگر برای تغییر بافت جمعیتی كشور فلسطین نیاز ضروری به نیرو داشت. لذا آژانس یهود در سراسر جهان از جمله ایران با تبلیغ فراوان و صرف هزینه‌های گزاف دنبال مهاجرت یهودیان به سرزمین به اصطلاح موعود بود. این آژانس در ایران دوران پهلوی نیز بسیار فعال بود و تعداد قابل توجهی یهودی مهاجر از ایران و كشورهای همسایه از جمله عراق از طریق ایران به فلسطین اشغالی مهاجرت داده شدند و  ایران به عنوان یكی از پایگا‌ههای مطمئن آنان برای چنین اقداماتی مطرح بود. زمینه‌ساز این مهاجرتها نیز مطبوعات بودند كه با چاپ مقالات متعدد از پیشرفتهای خارق‌العاده اسراییل و بر شمردن مزایای مختلف آن رژیم اشغالگر و ارائه تصویری آباد و امكانات سرشار باعث تشویق عده زیادی از یهودیان برای مهاجرت به آنجا شدند. روزنامه آیندگان نیز با توجه به اهمیت این قضییه برای رژیم اشغالگر قدس، ضمن تبلیغ در این زمینه، گزارشها و اخبار آن را جهت اطلاع و تحریك یهودیهای داخل منعكس می‌كرد. یكی از اسناد مربوط به فعالیتهای روزنامه آیندگان در این باره حاكی است:

تل‌آویو‌: روز یكشنبه 560 مهاجرت یهودی شوروی وارد اسرائیل شدند. این بالاترین رقم ورود مهاجران شوروی در یك روز است. همچنین اینان برای نخستین بار به جای وین از راه رومانی وارد اسرائیل شدند.[ 53]

یكی از اسناد ساواك به نقل از روزنامه اطلاعات در جهت تشویق یهودیان جهت مهاجرت به فلسطین اشغالی می‌آورد:

پارلمان اسرائیل قانونی تصویب كرده كه بموجب آن یهودیان ساكن شوروی آنهایی كه از خاك شوروی خارج شوند می‌توانند تبعه اسرائیل شوند و وزارت كشور اسرائیل می‌تواند تابعیت این كشور را قبل از مهاجرت به هر یك از یهودیان اعطا نماید. توضیح اینكه چون در قانون تصریح راجع به یهودیان شوروی نشده قانون جنبه كلی دارد لذا بعید نیست قانون مزبور شامل كلیه یهودیان جهان منجمله ایران باشد با توجه به اینكه رییس كمیته پارلمان اسرائیل گفته این قانون حالت ت ع م ل بیشتری به یهودیان نسبت به اسرائیل می‌دهد موضوع بیشتر حائز اهمیت می‌شود به همین جهت به منظور بررسی بیشتر اعلام می‌گردد و فتوكپی برش روزنامه متعاقباً ارسال خواهد گردید.[ 54]

پی‌نوشتها:

  1. قرآن كریم، سوره مائده، آیه 86 : همانا دشمن‌ترین مردم نسبت به مسلمانان یهود و مشركان را خواهی یافت. «ولایزالون یلونكم حتی یرودوكم عن دینكم ان استطاعوا». (آنان پیوسته علیه شما نبرد می‌كنند تا شاید بتوانند شما را از دینتان برگردانند.)
  2. Bedaman.
  3. در اوایل سال 1330 در مورد شیوه برخورد با اختلافات ایران و شرکت نفت انگلیس، میان رهبران بریتانیا و ایالات متحده آمریکا اختلاف جدی بروز نکرد. برخی مقامات دولت بریتانیا،  تحت  تأثیر سرویلیام  فریزر، رئیس شرکت نفت انگلیس، از طرح مداخله نظامی علیه مردم ایران حمایت میکردند و دولت «دموکرات» پرزیدنت ترومن، تحت تأثیر افرادی چون جرج مکگی از ناسیونالیسم مصدق حمایت مینمود و آن را سپری استوار در مقابل «کمونیسم» و متعصبین مذهبی میانگاشت.
  4. دولت «دموکرات» آمریکا بر اساس این دیدگاه با طرح مداخله نظامی بریتانیا مخالفت می‌کرد و با دفاع از مصدق، سازش دو طرف نزاع را توصیه مینمود و صراحتاً به انگلیس اعلام داشت که «حق ایرانیان را به ملی کردن به رسمیت میشناسد.» در این چارچوب، ¬   ® اورل هریمن، نماینده مخصوص پرزیدنت ترومن، روز 13 تیر 1330 در رأس یک هیئت وارد تهران شد تا میانه مصدق را با دولت انگلیس آشتی دهد. مصدق نیز رسماٌ با میانجیگری دولت آمریکا موافقت کرده بود. در این میان «شبکه بدامن» بر اساس منافع گردانندگان آن در آمریكا و انگلیس، قصد داشت مسافرت هریمن را با شكست مواجه كند و دولتمردان آمریکایی را از توسعه «خطر کمونیسم» در ایران بترساند و زمینههای استراتژی خود ـ استقرار دیکتاتوری محمدرضا پهلوی ـ را فراهم سازد. در چنین شرایطی بود که سازمان جوانان حزب توده، که به شدت تحت نفوذ « شبکه بدامن» قرار داشت، تظاهرات وسیعی را علیه ورود هریمن ترتیب داد. از سوی دیگر، دستجات «حزب زحمتکشان» دکتر مظفر بقائی و «حزب ایران» و پان ایرانیستها به عنوان نیروی ضد کمونیست بسیج شدند و این تظاهرات به زد و خوردی خونین کشیده شد و به دستور سرلشکر بقائی، رئیس شهربانی دولت مصدق، به روی تظاهرکنندگان شلیک شد. (شهباری، عبدالله؛ جستارهایی از تاریخ معاصر ایران: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ جلد 2؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ صص 181ـ182).
  5. 3. تظاهرات «توده‌ایها» در روزهای 25ـ 27 مرداد 1332، كه مجسمه‌های شاه را به زیر می‌كشیدند و شعار «جمهوری دموكراتیك» سر می‌دادند، موجب هراس شدید مصدق و تمكین وی در برابر خواست هندرسن، سفیر دولت جدید آمریكا شد.
  6. هندرسن در ملاقات عصر 27 مرداد با مصدق به شدت او را از خطر سقوط سلطنت و قدرت‌گیری حزب توده ترساند. این تظاهرات از سوی دیگر سبب تشتت آراء و سردرگمی هیئت اجرائیه حزب توده شد و در نتیجه، رهبری حزب توده در روز 27 مرداد از اعضای حزب خواست كه در خیابانها حضور نیابند. بدین ترتیب، موفقیت كودتا در قبال مقابله احتمالی سازمان نظامی حزب توده تضمین شد. ماهیت این حوادث سالها پنهان بود. بعدها در تحلیل حوادث 25ـ 28 مرداد 32 میان اعضای رهبری حزب توده اختلاف بروز كرد و عده‌ای از آنان عملیات «ماجراجویانه» فوق را به جناح كامبخش ـ كیانوری نسبت دادند. بقایای «جبهه ملی» نیز هیچگاه حزب توده را به خاطر حوادث فوق نبخشید و گناه اصلی سقوط مصدق را به این حزب منتسب ساخت. (شهبازی، عبدالله؛ جستارهایی از تاریخ معاصر ایران: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، صص 183ـ 186).
  7. 4. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ جستارهایی از تاریخ معاصر ایران: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، صص 183ـ 186.
  8. 1. دومین محور پروژه مشترك «بدامن» عملیات تبلیغی ـ فرهنگی بود كه گروه وسیعی از نویسندگان و روزنامهنگاران و روشنفكران و دهها نشریه و روزنامه را در خدمت داشت. علیرغم عُلَُم كمسواد، شاپورجی یك تحصیلكرده كمبریج و كارشناس «جنگ روانی» بود. او با نثر روان، معلومات وسیع و احاطه خارقالعادهاش بر تاریخ و فرهنگ ایران و جهان،     ¬ ®یك نویسنده برجسته محسوب میشد كه قطعا بر تمامی اعضای شبكه روشنفكری ـ مطبوعاتی خود برتری تام داشت.
  9. از مهمترین اعضای شبكه مطبوعاتی و روشنفكری «بدامَن» باید به نصرت‌الله معینیان، دكتر مظفر بقایی كرمانی، علی جواهركلام، عباس شاهنده، جعفر شاهید، مصطفی مصباح‌زاده،  عباس مسعودی، هادی هدایتی، علی‌اصغر امیرانی، مهدی میراشرافی، عبدالرحمن فرامرزی، رسول پرویزی و ... اشاره كرد.
  10. دو سند زیر حكایت از كمك اسرائیل برای راه‌اندازی روزنامه آیندگان و تعهد داریوش همایون مبنی بر تبلیغ روزنامه آیندگان به نفع اسرائیل می‌باشد:
  11. ... آقای مئیر عزری معاون نمایندگی اسرائیل در تهران اظهار داشته است كه داریوش همایون از او خواسته است كه در روزنامه در شرف تأسیس (آیندگان) تا حدود دو میلیون تومان سرمایه‌گذاری نمایند. او ضمناً‌ گفته است كه در صورتی كه این سرمایه‌گذاری عملی شود تعهد می‌نماید كه برای همیشه مطالب روزنامه را علیه اعراب و به نفع اسرائیل تنظیم نماید.
  12. داریوش همایون یازده شماره نشریه بامشاد را كه در آن تفسیرهایی در مورد اعراب و اسرائیل بر له و علیه اعراب نوشته شده بود ارائه داده است و خواهش كرده كه آنها را به وزارت امورخارجه اسرائیل بفرستد و اضافه نموده كه در سفری كه به تل‌آویو كرده با مقامات وزارت امورخارجه اسرائیل راجع به این موضوع صحبت كرده و در آن وقت آنها از او پشتیبانی كرده و وعده كمك داده‌اند.
  13. در سند دیگر می‌خوانیم: خرید یك دستگاه رتاتیو از سرمایه‌داران اسرائیل به وسیله داریوش همایون. داریوش همایون یكی از گردانندگان روزنامه آیندگان در سفری كه در ایام جنگهای شش روزه اسرائیل و اعراب به اسرائیل رفته بود موضوع خرید یك رتاتیو از سرمایه‌داران اسرائیل را عنوان كرده و وزارت خارجه اسرائیل پس از مشورت با نمایندگی آژانس اسرائیل در ایران و با كمك (عزری) نماینده اسرائیل در تهران كه از دوستان داریوش همایون می‌باشد سرانجام موافقت كرده كه دولت اسرائیل و یا سازمان صهیونیسم پرداخت اقساط فروش رتاتیو را عهده‌دار شده و با پرداخت قسمتی از مخارج رتاتیو آن را به داریوش همایون بفروشند. در مقابل این مساعدت مالی كه دولت اسرائیل و وزارت امورخارجه این كشور كرده او متعهد شده است كه حمله به اعراب را در روزنامه مذكور عنوان نموده و از اسرائیل حمایت بنماید. در هفته گذشته موافقت كامل وزارت خارجه (اسرائیل) و پشتیبانی از همایون به وسیله عزری به او ابلاغ گردید. (مطبوعات عصر پهلوی، روزنامه آیندگان، ج 6، ص 33 و 34، مركز بررسی اسناد تاریخی).
  14. تحقیقات محققان جدید كذب بودن تبلیغات یهودیان صهیونیست از كشتار یهودیان در اروپا را به اثبات رسانیده است.
  15. یهودی فرانسوی به نام دریفوس در فرانسه باتهام جاسوسی به نفع دشمنان فرانسه به محاكمه كشیده شد، عده‌ای از مردم فرانسه نسبت به او بدبین و خشمگین بودند و جمعی هم او را بی‌گناه مظلوم می‌دانستند و پس از چند دوره محاكمه نهایتاً تبرئه گردید. عده‌ای از متفكرین این ماجرا را دست ساخته صهیونیست‌ها می‌دانند.
  16. زعیتر، اكرم؛ سرگذشت فلسطین یا كارنامه سیاه استعمار؛ ترجمه: علی‌اكبر هاشمی رفسنجانی، چاپخانه حكمت قم، ص 94ـ 93.
  17. Theodore Herzel.
  18. عریش بلده‌ای است بین مصر و فلسطین كه متعلق به مصر است و همانجایی كه فرانسه با مصر قرارداد تخلیه مصر از فرانسویان را منعقد ساخت.
  19. همان، 94 ـ 96.
  20. همان، 98 تا 10.
  21. گونهای از شناسایی كشورها در عرصه بینالمللی است كه بر اساس آن، دو دولت عملاً دارای روابط اقتصادی و تجاری هستند. در مقابل آن، شناسایی دوژور (رسمی و اعلامی) قرار دارد كه طی آن مناسبات سیاسی ـ دیپلماتیك بین دو دولت برقرار میگردد.
  22. روزنامه كیهان، 24 اسفند 1328 ش .
  23. مذاكرات مجلس، روزنامه رسمی كشور، 17 تیر 1330
  24. فلاحنژاد، علی؛ مناسبات ایران و اسرائیل در دوره پهلوی دوم؛ مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 187.
  25. صحیفه‌ نور؛ ج 1، ص 54.
  26. الرفاعی، فؤاد بن سیدعبدالرحمن؛ نفوذ صهیونیسم بر رسانه‌های خبری و سازمانهای بین‌المللی؛ مترجم: حسین سروقامت؛ سازمان انتشارات كیهان، 1377؛ ج اول، ص 79.
  27. همان، ص 80.
  28. ابوغنیمه، زیاد؛ یهود در فرهنگ، تبلیغات و رسانه‌های غرب؛ مترجم: عبدالفتاح احمدی، مؤسسه امیركبیر، 1380؛ صص 15 تا 18.
  29. همان، صص 19 و 20.
  30. اسناد ساواك، موضوع پرونده: مجله بامشاد، ص 41.
  31. همان، تاریخ 37/2/28.
  32. همان، تاریخ 37/6/08.
  33. اسناد لانه جاسوسی (اشغالگران قدس) شماره 36، دانشجویان پیرو خط امام؛ ص 16.
  34. اسناد موضوعی مجله بامشاد؛ ج 1، مورخ 8/6/40.
  35. اسناد ساواك؛ پرونده موضوعی روزنامه فرمان؛ ج 1، تاریخ 36/12/14.
  36. اسناد ساواك؛ پرونده موضوعی مجله بامشاد؛  ج 2، مورخ 47/5/24.
  37. از جمله این افراد عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان است. نامبرده پس از مسافرتی كه به اسراییل داشته در برگشت كتابی منتشر كرد به نام خاطرات سفر به اسرائیل كه در آن به شدت از اسرائیل تعریف و تمجید نمود. این كتاب با كمك مالی والانژاد، نماینده اسرائیل در  تهران در تیراژ 6 هزار نسخه بچاپ رسید و تعدادی از این كتابها برای توزیع به اسرائیل ارسال گردید. شهید حجت‌الاسلام غلامرضا سعیدی در جواب او كتابی به نام «خطر جهود» در قطع جیبی منتشر كرد كه بسیار خواندنی و در آن ایام با لحنی تند و مهیج اثر مطلوبی در جامعه داشت.
  38. اسناد ساواك ـ پرونده موضوعی روزنامه‌‌ آیندگان، ج 1، مورخ 46/9/26.
  39. همان، مورخ 46/11/02.
  40. خاطرات من و فرخ پهلوی، اسكندر دلدم؛ ج 1، صص 279 ـ 278.
  41. اسناد ساواك، پرونده موضوعی روزنامه آیندگان، ج 1، مورخ 46/11/02.
  42. مجله فردوسی، شماره 82، 46/4/20.
  43. همان ص 7.
  44. اسناد ساواك، پرونده اسراییل، مورخ 46/8/29.
  45. همان، مورخ 22‌/9/46.
  46. همانطور كه در متن مقاله ذكر گردید مسئولین رژیم صهیونیستی در تهران با حمایت از جراید ایرانی دنبال چاپ مقالاتی له صهیونیست‌ها در مطبوعات و در مقابل، حمله به دشمنان اسرائیل از طریق عكس، كاریكاتور، مقاله و گزارش بودند. در یكی از اسناد ساواك میخوانیم: آقای مئیر عزری معاون نمایندگی اسراییل در تهران اظهار داشته است كه داریوش همایون از او خواسته است كه در روزنامه در شرف تأسیس (آیندگان) تا حدود دو میلیون تومان سرمایه‌گذاری نمایند. او ضمناً گفته است كه در صورتی كه این سرمایه‌گذاری عملی شود تعهد می‌نماید كه برای همیشه مطالب روزنامه را علیه اعراب و بنفع اسراییل تنظیم نماید.
  47. داریوش همایون یازده شماره نشریه بامشاد كه در آن تفسیرهایی در مورد اعراب و اسراییل برله و علیه اعراب نوشته شده بود ارائه داده است و خواهش كرده كه آنها را به وزارت امورخارجه اسراییل بفرستد و اضافه نموده كه در سفری كه به تل‌آویو كرده با مقامات وزارت امورخارجه اسراییل راجع به این موضوع صحبت كرده و در آنوقت آنها از او پشتیبانی كرده و وعده كمك داده‌اند.
  48. یكی دیگر از اسناد ساواك در همین زمینه می‌آورد: بعد از شروع جنگ اعراب و اسراییل فعالیت سفارتخانه‌های عربی و اسراییل بطور قابل ملاحظه‌ای در  مطبوعات تهران مشهود بود و در همان موقعیكه شایع شد سفارت كویت در تهران بخرج كردن افتاده است نمایندگی اسراییل هم به فعالیت پرداخت و از همان روزهای اول پس از مذاكراتی كه عزری نماینده اسراییل با دكتر سمسار بعمل آورد شروع به ارسال اخبار یومیه اسراییل كرد این اخبار كه ماشین شده است و فقط می‌توان آن را در چهار یا پنج نسخه ماشین كرد روز اول صبح بعنوان دكتر سمسار ارسال می‌شد. اخباری كه برای دكتر سمسار ارسال می‌شود بغیر از بولتن اخبار ستاره شرق است كه از آن بعنوان عبدالله گلداری و حسین عدل هم ارسال می‌گردد.
  49. آنچه در بولتن اخیر ستاره شرق جلب توجه می‌كند نقل قسمتی از روزنامه است كه اخباری به طرفداری از اسراییل انتشار داده‌اند در این بولتن از روزنامه‌های كوشش، پست تهران، آژنگ و مجله بامشاد اسم برده شده است. باید یادآور شود كه در روزنامه كیهان دكتر سمسار باتفاق همسرش به دعوت عزری به اسرائیل سفر كرده‌اند و اخیراً هم از   ¬
  50. ® گلداری دعوت شد اما او بخاطر اینكه اقوامش در كشورهای عربی و مخصوصاً در كویت بسر می‌برند از قبول این دعوت خودداری كرد. اما آنچه كه ثابت می‌كند در كیهان دكتر سمسار از وجوه اسرائیلی‌ها برخوردار شده است مخالفت شدید او با مطالبی است كه بنحوی از انحاء بنفع اعراب است دكتر سمسار حتی در روزهای اول مطالبی را هم كه شاهنشاه در پشتیبانی از اعراب بیان فرمودند سانسور می‌كرد و می‌گفت این مطالب را شاهنشاه گفته‌اند اما اكنون با آن موافق نیستند. دكتر سمسار در حال حاضر از فرصت استفاده كرده و موبمو نظریات اسرائیلی‌ها را در كیهان اعمال می‌كند و حتی به صاحب روزنامه هم می‌گوید كه اینطوری دستور‌ داده‌اند.
  51. ریشه‌های‌ ما هنوز زنده‌اند (داستان مردم فلسطین)؛ مترجم : محمود حكیمی؛ ج 3، انتشارات امید ایران، قم، ص 66 ـ 65.
  52. مجله فردوسی؛ شماره 82 مورخ 46/4/04.
  53. روحانیزیارتی، حمید؛ نهضت امام خمینی، ج 2، ص 234.
  54. روزنامه آیندگان، اسفندماه 1346.
  55. همان، مورخ 47/10/05، ص 6.
  56. همان، مورخ 47/10/05، ص 2
  57. همان، اسفند 1346.
  58. اسناد ساواك، پرونده اسراییل، مورخ 47/5/10.
  59. اسناد اسراییل در ساواك، ج 4، تاریخ 50/3/02.
  60. همان، تاریخ 50/3/04.
  61. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سازمان‌های یهودی و صهیونیستی در ایران؛ 1379،  ص 43.
  62. كونوپنیكی، موریس؛ تعاون در روستاهای اسرائیل؛ ترجمه حمید اذلی؛ انتشارات دانشگاه تهران، 1349، ص 73.
  63. سازمان‌های یهودی؛ پیشین، ص 431.
  64. ریشه‌های ما هنوز زنده‌اند (داستان مردم فلسطین)؛ ج 3، صص 12 تا 14.
  65. روزنامه آیندگان، مورخ 51/9/07، ص 2.
  66. اسناد اسرائیل در ساواك، ج 4، مورخ 50/3/02.

کتاب سقوط جلد اول موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی