سند نامه ::
 
قراردادهای نفتی دوره پهلوی

دكترحجت‎الله غنيمی‎فر دكترای مدیریت

كنكاش در آنچه پس از فروپاشی سلطنت پهلوی برای ملت ایـران باقی ماند، نیـازمند بررسیـهای وسیـع در تمام زمیـنه‌های علمی است. در ایـن مجال كوتاه سعی می‌گردد تنها به بخشی از آنچه بر اقتصاد كشور در صنعت نفت در آن پنجاه و چند سال و اندی گذشت، پرداخته شود.

 

پیـش زمیـنه قراردادهای نفتی دوره پهلوی      
زمانی كه رضاخان به حكومت رسیـد از واگذاری قرارداد امتیـازی مخصوص و انحصاری اكتشاف، تولیـد و تجارت نفت و گاز ایـران به فردی استرالیـایـی‌الاصل ولی تبعه انگلیـس به نام ویـلیـام ناكس دارسی، بیـش از بیـست و چهار سال و نیـم گذشته بود. تحولاتی كه طی دوره اعطای امتیـاز تا آن زمان پیـش آمده بود انتقال امتیـاز ناكس دارسی به شركتی به نام سندیـكای امتیـازات و سپس جانشیـنی شركت نفت انگلیـس و ایـران به جای ایـن سندیـكا و در اختیـار گرفتن قرارداد امتیـاز كلیه عملیـات بالادستی، اكتشاف و تولیـد و، پائیـن دستی در نفت ایـران بود. زمانی كه حكومت پهلوی به قدرت رسیـد از تولیـد نفت خام در ایـران كه اولیـن بار در مسجد سلیـمان به دست آمده بود، بیـش از هفده سال و نیـم می‌گذشت و ایـران توانسته بود از سال 1292 به عنوان صادر كننده نفت و مواد نفتی، درآمد خود را از قرارداد با شركت نفت انگلیـس و ایـران از هیـجده میـلیـون قران به پانصد و پانزده میـلیـون قران برساند.  
آماری را ایـنجا دارم كه چون وقت نیـست من خدمتتان نمی‎‌گویـم كه چگونه ایـن افزایـش درآمد ایـجاد می‌شود. ولی ایـن افزایـش درآمد بر اساس بررسیـهای تاریـخی مشخص می‌شود تنها قسمتی از حق ایران از این مجموعه بود. چرا كه حتی در همان سالها هم مشكلاتی را با شركت در دوره آخر قاجار ایجاد می‌كند. به دستور وینستون چرچیل، لرد اول دریاداری بریتانیا، به منظور تأمین سوخت نیروی دریایی این كشور، بررسیهایی از امكانات تولید نفت ایران انجام شد و نهایتاً دولت انگلستان پنجاه و یك درصد سهام شركت نفت انگلیس و ایران را سه ماه قبل از آغاز جنگ جهانی اول خرید، و یك ماه پس از آن با تصویب مجلس، قرارداد تحویل نفت مورد نیاز دریاداری انگلیس با این شركت به تصویب رسید. 
دفاعیات چرچیل در مجلس عوام انگلیس از انعقاد این قرارداد و بیان این نكته كه:  چرچیل: «سیاست نفتی ما دو هدف را تعقیب می‌كند. هدف نهایی و غایی آن است كه وزارت دریاداری بریتانیا مستقلاً مالك و تولید كننده سوخت مایع مورد نیاز خود باشد. ما باید مالك یا به هر قیمتی كه شده كنترل كننده منابع نفتی یا حداقل قسمتی از تولیدات نفتی كه مورد نیاز ماست، باشیم.» (نكته‌ای كه در سیاستهای انرژی جناب آقای بوش در موقعی كه بر سر كار آمد عیناً همین مطلب با الفاظی غیر از این نكته به همین مفهوم آورده شد). نكته فوق نشان از برنامه بلندمدت این كشور در ایران داشت و تاریخ نشان می‌دهد زمانی كه وینستون چرچیل بر مسند قدرت نخست‌وزیری آن كشور نیز نشست، همین سیاست را به اجرا گذاشت
رضاخان كه عملاً پس از كودتای سوم اسفند 1299 در مصادر اصلی قدرت قرار داشت، امكان اجرای این سیاست را به سهولت فراهم كرد. اگر چه درآمد نفتی و مواد نفتی ایران از 236 میلیون قران به حدود دو برابر در پایان سال 1304، سال انقراض قاجاریه رسید؛ ولی عملا آن بخش از درآمد ایران كه با ترفندهای مختلف شركت نفت انگلیس و ایران، به ایران پرداخت نشده بود، از سال 1294 یعنی سالی كه 51 درصد سهام شركت نفت انگلیس و ایران در اختیار دولت انگلستان قرار گرفت هر سال با ثروتمندتر شدن و گسترش فعالیتهای داخلی و تأسیس شركتهای تابعه خارجی شركت نفت انگیس و ایران بیشتر  میشد. زمانی كه حضور انگلیس به علت نیاز آن كشور به نفت در ایران گستردهتر میشود، وزیر خارجه نفت بریتانیا در مجلس عوام به صراحت اعلام می‌كند. (جالب این است كه همه مواردی كه در آن زمان اتفاق افتاده الان می‌بینیم كه از طریق امریكا برای كشورهای نفتی از جمله كشور همسایه‌مان عراق اتفاق افتاده است). نكته‌ای كه وزیر خارجه وقت انگلیس در مجلس خودشان میگوید: در وهله اول با كمك مالی به عشایر و كمك دولت ایران، سعی در حفاظت از منافع خود خواهیم كرد و اگر این اقدام نتیجه‌بخش نباشد، دولت بریتانیا دو تیپ از نیروهای خود را به ایران اعزام خواهد نمود و در شرایط اضطراری، برای تأمین جریان نفت نیروهای بیشتری به ایران اعزام خواهند شد
بدیهی است كه با هر قدمی كه برای تقویت منافع خود در جنوب بر می‌داریم باید به تعهدات خود برای حمایت از آن، بیفزاییم. (پیشنهاد می‌كنم جملات را از لحاظ تاریخی به سال 2003 تبدیل بكنیم به جای كشور ایران، عراق بنویسید. به جای دولت بریتانیا، آمریكا بنویسید، ببینید هیچ فرقی كرده؟) بر اساس همین سیاست بود كه حتی به ظاهر حل مشكلات مالی مربوط به دریافت حق‌الامتیاز ایران در سال قبل از كودتای 1299، نتیجها‌ی به جز ایجاد خسارتهای مالی بیشتر برای ایران نداشت  
با ضعف قدرت آخرین شاه قاجار و قدرت گرفتن رضاخان در صحنه سیاسی كشور، سیاستهای انگلیس با سرعت بیشتری قابلیت اجرا پیدا می‌كرد. نهضت مردمی مشروطه كه برای كنترل سلطه شاه و اعمال اراده مردم بر سرنوشت كشور، عزیزان بسیاری را قربانی داده تا به پیروزی رسیده بود، در پنجمین مجلس شورای ملی كه می‌بایست تبلور آن جان‌فشانیها برای استقلال كشور می‌بود، با حضور تعدادی از ایادی انگلیس با سپردن حكومت به رضاخان در كمتر از 20 سال پس از پیروزی مشروطیت، مشروطیت را آنچنان به مسلخ بردند كه در دوران شانزده ساله اختناق رضاخانی، صدای هر آزادیخواه و هر معترض به حضور بیگانگانی كه برای چپاول ثروت و به خصوص نفت ایران به این كشور آمده بودند در گلو خاموش می‌شد.


قراردادهای نفتی در دوره پهلوی اول   
با حضور رضاخان با عنوان پادشاه یا قدرت بلامنازع در كشور، فعالیتهای شركت نفت انگلیس و ایران گسترش یافت. (اطلاعات دقیقی را برایتان ارائه كردم در اینجا كه باز از آنها می‌گذرم. در این دوران مشكل بسیار بزرگ دنیا كه به عنوان بحران اقتصادی امریكا معروف است كه از سال 1308 تا 1312 هست، صورت می‌گیرد در همین زمان انگلیس هم با مشكل روبروست ولی بعد از این مدت به علت اینكه وضع اقتصادی امریكا و اروپا  از جمله انگلیس خوب می‌شود، وضعیت نفتی ایران و این شركت هم بهبود پیدامی‌كند و به راحتی می بینیم كه زمانی كه جنگ جهانی دوم می‌‌خواهد شروع بشود سال 1318 به علت ضعف قدرت متفقین كه انگلیس یكی از آنها هست و می‌بینیم كه در دوران جنگ جهانی دوم دوره سه ساله اول با ضعف متفقین همراه است و به همین علت شكستهای شدیدی می‌خورند و آلمان هیتلری توسعه سرزمینی پیدا میكند و قدرت نظامی‌اش می‌تواند تفوق پیدا بكند. در همین دوران ضعفهای درونی انگلیس باعث می‌شود كه این شركت در ایران ضعیف شود و حتی تولیداتی كه دارد كم می‌شود و میزان صادراتش و در نتیجه سهم ایران كم میشود. (آمار و ارقامش را بعداً انشاءالله مطالعه خواهید فرمود. )         
آنچه از این آمار و ارقام می‌توان دریافت، افزایش تولید نفت ایران كه عملاً برای تأمین نیاز نیروی دریایی انگلیس بوده است، می‌باشد و اگر چه به دنبال این افزایش تولید درآمد ایران نیز افزایش یافته است ولی عملاً با نحوه مصالحه نماینده انگلیسی دولت وقت ایران كه بدون اختیار قانونی، قسمتی از مفاد قرارداد امتیاز را تغییر و نهایتاً سهم ایران را از درآمد حاصله كاهش داده بود، سه سال پس از به شاهی رسیدن رضاخان، مشكلات مالی مابین ایران و شركت نفت انگلیس و ایران تا آن حد حاد می‌گردد كه وزیر دارایی وقت، حسن تقی‌زاده با فشار مجلس و مطبوعات به خصوص علی دشتی، در ششم آذر 1311، زمانی كه هنوز دنیا به خصوص در بخش غربی‌اش با مشكلات اقتصادی روبرو است به شركت نفت انگلیس و ایران اعلام الغاء یك طرفه قرارداد امتیاز نفت دارسی را می‌نماید كه دو روز بعد از آن توسط مدیر شركت و چند ماه بعد از آن توسط دولت بریتانیای كبیر به مخالفت می‌رسد؛ و از طرف دولت انگلیس، اعتراض ایران به جامعه ملل برده می‌شود كه با میانجیگری نماینده شورای جامعه ملل، «ادوارد بنش»، وزیر امور خارجه چكسلواكی، نهایتاً دو طرف، قرارداد امتیازی جدیدی را در دوازده اردیبهشت ماه 1312، منعقد می‌كنند كه به قرارداد 1913 معروف است.
نمی‌خواهم اشاره‌ای بكنم، ولی دقت بفرمائید كه یكی از مواردی كه وضعیت كنونی در رابطه با انرژی، ایران را تهدید می‌كنند كه این تهدید را برای دهه اول حتی اسفند، دهم اسفند و حتی بعد از آن تا قبل از سال 1382 به اتمام برسد، این است كه پرونده ایران را برای انرژی اتمی كه دارد، اگر فلان و فلان كار را نكند به سازمان ملل می‌برند. در سال 1312 و الآن سال 1382. آن زمان برای نفت و این زمان برای انرژی اتمی به شكلی دیگر
اگر چه به نظر می‌رسد در این امر برای احقاق حق ایران قرارداد قبلی ملغی شده است، ولی با توجه به سپری شدن سی و دو سال از قرارداد امتیاز شصت ساله ناكس دارسی در این تاریخ، قرارداد جدید به انگلیس از طریق شركت نفت انگلیس و ایران اجازه یك قرارداد امتیازی جدید شصت ساله را می‌دهد. قراردادی كه با اتمام بحران بزرگ اقتصادی برای انگلیس، حضور قدرتمندتری از گذشته را در ایران به دنبال داشت و باعث افزایش تولید نفت ایران به منظور تأمین نیاز نیروی دریایی انگلیس تا شروع جنگ جهانی دوم و به جز سه سال اول آن كه به علت پیروزی متحدین، انگلیس در ضعف نظامی و اقتصادی قرار داشت، در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم، تولید نفت را برای تقویت نیروی دریایی انگلیس به سرعت توسط شركت، در ایران  افزایش داد.

 

نظام صادرات نفت در دوره پهلوی اول 
آنچه در قرارداد امتیازی معروف به قرارداد 1933، (قراردادی كه رضاخان، نقل می‌كنند كه سعی كرد بسیار خودش را مردمی نشان بدهد. قرارداد ناكس دارسی را موقعی كه در موردش مذاكره می‌كردند در آن جلسه پاره كرد و در اصطلاح امروزه، در شومینه‌ای كه در آن اطاق بود انداخت و سوزاند و گفت من این را قبول ندارم. در صورتی كه بعداً تاریخ می‌گوید بعضی از مفاد آن قرارداد بهتر از آن چیزی بود كه در سال 1933 امضاء شد. به خصوص كه از آن قرارداد 28 سال بیشتر نمانده بود و این قرارداد یك قرارداد جدید شصت ساله امتیازی، با برخی از موارد بر علیه ایران). یكی از بندهایی كه در هر دو قرارداد بود این بود كه برای اجرای این قرارداد، طرف انگلیسی بایستی (اصطلاح خود قرارداد است) از عمله و فعله ایرانی ولی نه از مهندسین و متخصصین در ایران، استفاده كند. (یعنی آن چیزی كه الآن  به عنوان انتقال تكنولوژی میگوییم بر اساس یكی از بندهایی كه در این قرارداد هست، منع شده بود. )      
آنچه در قرارداد امتیازی معروف به قرارداد 1933 به ایران تحمیل شد پاداشی بود كه انگلیس برای به سلطنت نشاندن رضاخان از طریق صادرات نفت، این ثروت كشور، برای سالیان دراز دریافت كرد. صادرات نفت و مواد نفتی در دوره پهلوی اول، مانند حدود بیست و پنج سال قبل از آن، كلاً در اختیار شركت نفت انگلیس و ایران بود؛ و دولت ایران هیچگونه دخالت در صادرات نداشت و بر اساس قرارداد، فقط سهمی به ایران پرداخت می‌شد. در قرارداد امتیازی اولیه دارسی، علاوه بر 16% از منابع خالص سالیانه خود، هر ساله دو هزار تومان می‌بایست به دولت ایران بپردازد. در ابتدا در این قرارداد دو فقره بیست هزار لیره استرلینگ نیز به دولت ایران پرداخته شده بود. (باز هم تاریخ می‌گوید به چه كسانی در همان زمان قبل از امضاء كردن آن قرارداد رشوه دادند و از این افراد، حتی به اسم، چه از دربارِ آن زمان، چه افرادی كه در بخشهای دیگر كار می‌كنند، اسم می‌برد.)
قرارداد امتیازی 1933، بر اساس این قرارداد، شركت نفت انگلیس و ایران موظف بود از ابتدای زمان شروع از اول ژانویه 1933، یا یازدهم دیماه 1312، برای هر تن نفتی كه برای مصرف در ایران به فروش می‌رسید و یا از ایران صادر می‌شد، چهار شیلینگ به دولت ایران بپردازد و مبالغی حدود بیست درصد از اضافه بر درآمد خود؛ و در هر حال، این مجموعه سالانه نمی‌بایستی از 750 هزار لیره استرلینگ كمتر می‌شد. با نزدیك شدن رضاخان به آلمان هیتلری، احتمال از دست رفتن منافع انگلیس از ثروت نفتی ایران تقویت می‌شد. به محض حصول امكان تفوق در جنگ علیه آلمان، متفقین به رهبری انگلیس در اواخر تابستان 1941 (بیست و پنج شهریور 1320) او را از اریكه قدرت به زیر كشیدند. آمریكا و شوروی نسبت به متفق خود، انگلیس، در جنگ جهانی دوم، دارای نفت كافی بودند و تنها انگلیس بود كه در صورت از دست دادن ایران، پشتیبانی نفتی برای نیروی دریایی خود را در جنگ درگیر با آلمان از دست می‌داد    
رضاخان را نه مردم و نه ارتشی كه او، آن را مطیع خود می‌پنداشت، در زمان سقوطش حتی برای لحظه‌ای، پشتیبانی نكردند و سه سال بعد در انزوای تبعیدِ در غربت، كارنامه خیانت خود را با مرگ در خفت به پایان رسانید. ولی صنعت نفت ایران پس از او دوران سختی را به دلیل قراردادی كه با تأیید او آغاز و نهایتاً به امضای او رسیده بود در پیش داشت.

کتاب سقوط جلد اول موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی