سند نامه ::
 
روابط رژیم پهلوی و اسرائيل در سالهای (1357ـ1327)

رضا زارع عضو هیأت علمی دانشگاه امام حسین (ع)

مقدمه

امروزه، ضرورت مطالعات تاریخی، چه در آموزههای دینی و چه در آثار اندیشمندان فرهیخته، چنان اهمیتی یافته كه به عنوان یك امر بدیهی، جلوه نموده است. از آنجا كه روابط و مناسبات خارجی دولتها، بخش قابل توجهی از تاریخ را به خود اختصاص داده است، بنابراین، بررسی «ارتباط ناشناخته» ایران و اسرائیل با ویژگیهای خاص خود، در دوران محمدرضا پهلوی میتواند آثار ارزشمندی در گسترة مطالعات تاریخی در برداشته باشد و ما را در فهم دقیقتر پدیدة اسرائیل از زوایای مختلف آشنا سازد، و در نحوه تصمیمگیری و چگونگی برخورد با اسرائیل در حال و آینده یاری نماید.

هر چند با در نظر گرفتن ابعاد گسترده روابط ایران و اسرائیل و آثار آن، سئوالات متعددی از جنبههای مختلف قابل طرح میباشد؛ اما هدف این مقاله، یافتن پاسخ برای این پرسش محوری است كه: «با توجه به زوایای پیدا و پنهان سه دهة روابط در ابعاد مختلف بین ایران و اسرائیل، آیا این روابط از نوعی تعادل و توازن نسبی و تأثیر پذیری و تأثیر گذاری یكسانی بر اساس عرف بینالملل برخوردار بوده، یا یكی بر دیگری برتری داشته است؟»

برای دستیابی به پاسخ سئوال مطرح شده، روابط ایران و اسرائیل را طی سه دهه (1357-1327) در ابعاد سیاسی، اقتصادی، امنیتی ـ اطلاعاتی، نظامی و فرهنگی بررسی میكنیم.

1- بُعد سیاسی

در 8 آذر 1326/29 نوامبر 1947، مجمع عمومی سازمان ملل متحد طرح پیشنهادی كمیسیونی را متشكل از یازده عضو سازمان ملل مبنی بر تقسیم فلسطین به دو منطقة عرب و یهودی، به تصویب رساند.[1] این تصویب كه در پرتو فعالیتهای تبلیغاتی شدید و ماهرانة آژانس یهود و پشتیبانی قدرتهای بزرگ، بهویژه حمایت چشمگیر و حیاتی آمریكا حاصل شد؛ سازمانهای یهودی و صهیونیستی را بر آن داشت تا در اردیبهشت 1327 در پی عقبنشینی نیروهای انگلیسی از فلسطین و با استفاده از ضعف اعراب دولت «اسرائیل» را تأسیس كنند.

موشه شرتوك، وزیر خارجه اسرائیل، طی تلگرافی به نام «دولت موقت اسرائیل» خطاب به وزیر امور خارجه ایران، ضمن اعلام استقرار یك دولت یهود مستقل در فلسطین، با یادآوری خاطره تاریخی نجات قوم یهود توسط كورش، از رژیم شاه تقاضا میكند كه با «شناسایی اسرائیل و ایجاد رابطه دوستی»[2] با آن كشور، بزرگ منشی دوران كورش بزرگ را تكرار نماید. دولت ایران پس از مدتی با اعزام «عباس صیقل»، به بهانه نظارت بر املاك اتباع ایرانی به اسرائیل، اولین گام را در جهت ارتباط با اسرائیل برداشت. صیقل در یكی از گزارشهای ارسالی خود به ایران با تمجید فراوان از رفتار اسرائیل، بر تسریع شناسایی اسرائیل از سوی دولت ایران تأكید ورزید. [3]

حكومت ایران، در پرتو برخی از تحولات داخلی و تأثیرپذیری از نظام بینالمللی و فاكتورهایی چند ـ‌ همچون تبعید آیتالله كاشانی به لبنان و بازداشت برخی از مخالفین حكومت پس از سوءقصد بهمن ماه 1327 به جان شاه در دانشگاه تهران، سفر طولانی شاه به آمریكا در آبان 1328 و كسب اطلاع از نفوذ فوقالعاده محافل یهودیان در آمریكا، روابط نامطلوب ایران با برخی از كشورهای جهان عرب و نگرانی از تهدیدات آنها، به رسمیت شناختن اسرائیل توسط تركیه به عنوان اولین كشور اسلامی در 28 مارس 1349، غیر عربی بودن ایران و اسرائیل در خاورمیانه و نگرانی دو رژیم ازكشورهای تندرو عربی و دو قطبی شدن نظام بینالمللی و تحولات ناشی از آن و قرار گرفتن ایران و اسرائیل در اردوگاه غرب، بهخصوص در كانون سیاستهای خاورمیانهای آمریكا؛ـ زمینه را برای شناسایی اسرائیل مناسب یافت و دولت محمد ساعد مراغه ای در هنگام فترت مجلس در اسفند ماه 1328، اسرائیل را به صورت «دو فاكتو» به رسمیت شناخت.

اعلامیه رسمی دولت كه در 23 اسفند 1328 به مناسبت شناسایی اسرائیل انتشار یافت، به شرح زیر بود:

پس از استقلال دولت اسرائیل و به رسمیت شناختن آن از طرف سازمان ملل متحد، [جهت] بررسی حفظ منافع اتباع ایرانی در فلسطین كه [در] نتیجه [وقوع] جنگ خسارات زیادی متحمل شده بودند آقای عباس صیقل را به عنوان نماینده به فلسطین اعزام داشت. پس از مذاكرات مفصلی كه از طرف سازمان ملل و دولت امریكا با ایران به عمل آمد، برای اینكه دولت ایران بیشتر بتواند منافع اتباع خود را حفظ و اشكالاتی كه در كار چند هزار ایرانی مقیم فلسطین پیدا شده مرتفع شود سه ماه قبل آقای صفینیا را به سمت مأمور مخصوص به فلسطین اعزام داشت و با این عمل دولت ایران، دولت اسرائیل را بالفعل به رسمیت شناخت ولی برای اینكه این شناسایی به صورت رسمی درآید طبق تصمیم هیئت دولت آقای انتظام نماینده دائمی دولت شاهنشاهی در سازمان ملل متحد به اطلاع نماینده دولت اسرائیل رساند كه از این پس دولت ایران دولت اسرائیل را به طور دو فاكتو به رسمیت شناخته است.

تلگراف رسیده از آقای انتظام حاكی است كه این دستور به موقع اجرا گردید.

انتشار خبر شناسایی غیر منتظره اسرائیل از سوی دولت ایران، علاوه بر عكسالعمل شدید برخی از نمایندگان مجلس شورای ملی و سنا و محافل مذهبی، واكنشهای شدید كشورهای عربی بهویژه، مطبوعات آن كشورها را در پی داشت. پیروزی نهضت ملی، انتظارات جدیدی را در داخل و خارج از كشور، نسبت به تجدید نظر پیرامون مسأله شناسایی اسرائیل پدید آورد، این مسئولیت بیش از همه متوجه آیتالله كاشانی رهبر مذهبی نهضت بود كه سابقه طولانی در مبارزه با استعمار داشت و از حامیان واقعی فلسطین محسوب میشد. دولت محمد مصدق به خواستة افكار عمومی مردم مسلمان ایران و جهان اسلام پاسخ مثبت داد و در تیر ماه 1330، شناسایی دو فاكتو اسرائیل را پس گرفت و كنسولگری ایران را در اسرائیل منحل كرد.

هر چند انحلال كنسولگری ایران در اسرائیل و فراخوانی كادر سیاسی ایران از اسرائیل به منزله فسخ شناسایی اسرائیل تلقی گردید؛ اما، برخی از سیاستمداران و بهخصوص اسرائیلیها از زاویه دیگری به این مسأله مینگریستند و بر این اعتقاد بودند كه شناسایی دو فاكتو همچنان به قوت خود باقی میباشد. شاه نیز بر همین باور بود و بعدها سعی كرد در مصاحبه جنجالبرانگیز خود كه واكنش شدید مصر را به دنبال داشت، شناسایی اسرائیل را به كابینه محمد ساعد در سال 1328 مربوط نماید. نكتة قابل توجه در این میان، آن است كه شادمانی اعراب و مردم ایران از قطع روابط ایران و اسرائیل طولانی نگشت و با كودتای آمریكایی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332 و تحكیم پایههای سیاسی رژیم محمدرضا پهلوی، روابط ایران و اسرائیل در ابعاد گوناگون گسترش یافت.

در واقع، یكی از پیامدهای كودتای 28 مرداد 1332، در حوزه سیاست خارجی ایران از سرگیری روابط ایران و اسرائیل در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی ـ اطلاعاتی، نظامی و فرهنگی بود. در بعد سیاسی با افزایش تعداد كارشناسان و كاركنان اسرائیلی در ایران فعالیت نمایندگی اسرائیل رو به گسترش نهاد، بهگونهای كه نمایندگی اسرائیل یكی از بزرگترین هیأتهای اسرائیلی در خارج محسوب میشد. نمایندگان اسرائیل، هر كدام با ویژگیها و خصوصیات خاص خویش و به طور مرموز و پیچیده، همواره سعی میكردند در میان هیأت حاكمه و مراكز مهم نفوذ كرده و حتی به دربار راه پیدا نمایند. مئیر عزری، بهعنوان اولین سفیر اسرائیل در تهران موفق شد از شاه نشان درجه دوم تاج دریافت نماید.

نمایندگان اسرائیل در پرتو دكترین «میثاق حاشیهای» دیوید بنگوریون، بنیانگذار دولت اسرائیل، مبنی بر ایجاد روابط با كشورهای پیرامون جهان عرب، كه مورد پذیرش شاه قرار گرفته بود، بسترسازی لازم را برای فعالیتهای گوناگون فراهم نمودند. «بن گوریون بر این باور بود كه اسرائیل با برقراری پیوندهای دوستی با ایران، تركیه و اتیوپی میتواند چهره خاورمیانه را دگرگون كند و در برابر دشمنان مشترك این ملتها، نیروی سیاسی توانایی را سازمان دهد.»[4] سیاست میثاق حاشیهای با سیاست خارجی محمدرضا پهلوی مبنی بر «ناسیونالیست مثبت»[5] تلاقی پیدا كرد و مبنای گسترش روابط دو رژیم گردید. نیاز شدید اسرائیل به یارگیری جدید در منطقه به منظور جلوگیری از آسیبپذیری و خارج شدن از انزوا و نیاز امنیتی حكومت شاه در برابر تهدیدات شوروی و برخی از كشورهای تندرو عربی از جمله مصر و عراق، از عوامل تسریع ارتباط نزدیك ایران و اسرائیل به شمار میآید.

زوی دوریل، نیمرودی، لوبرانی، هارملین از جمله نمایندگان فعال اسرائیل در تهران بودند كه با رفتارهای خارج از مقررات خود قصد داشتند ایران را در برابر یك عمل انجام شده قرار داده و با روشهای مختلف روابط دو كشور را آشكار سازند كه در برخی موارد، عملكرد آنها با اعتراض شدید نمایندگان كشورهای عربی به وزارت خارجه ایران همراه میشد.

البته در برخی از مسائل پیشآمده از وزارت امور خارجه هم كاری بر نمیآمد. هر چند به دلیل ترس از واكنشهای مردم و كشورهای عربی، سفارت اسرائیل در تهران پرچمی بر فراز ساختمان نیفراشته بود، و نمایندگان اسرائیل نمیتوانستند در تشریفات رسمی ظاهر شوند؛ اما، از تمام امتیازات دیپلماتیك همانند دیگر كشورها بهرهمند بودند.

با انتخاب دكتر ابراهیم تیموری به عنوان سفیر ایران در تل آویو، نمایندگی ایران فعالیت خود را گستردهتر از قبل تحت پوشش دفتری در سفارت سوئیس آغاز نمود. این نمایندگی در مكاتبات اداری «برن 2» نامیده میشد و كارمندان ایرانی، اعضای هیأت نمایندگی سفارت ایران در سوئیس تلقی میشدند. «پس از ابراهیم تیموری كه از آذر 1338 تا آبان 1342، نمایندگی فوقالعاده ایران را در تل آویو عهدهدار بود؛ به ترتیب، منوچهر پیشوا از آبان 1342 تا بهمن 1342، صادق صدریه از بهمن 1342 تا اسفند 1346، فریدون فرخ از فروردین 1347 تا آذر 1349، ابراهیم تیموری مجدداً از آذر 1349 تا فروردین 1354 و مرتضی مرتضایی از فروردین 1354 تا بهمن 1357، مسئولیت نمایندگی ایران در تل آویو را به عهده داشتند. با پیروزی انقلاب اسلامی ”ناصر رسولیان“ از بهمن 1357 تا فروردین 1358، جهت تحویل و تحول به تل آویو اعزام گردید. [6]

با استقرار نمایندگان ایران و اسرائیل در تهران و تل آویو و سفرهای پنهانی مقامات عالیرتبه دو رژیم، بهویژه نخستوزیران اسرائیل شامل، دیوید بن گوریون، گلدامایر، اسحاق رابین، مناخیم بگین، به ایران و سركوب قیام 15 خرداد، روابط در سطح بسیار وسیعی در جنبههای مختلف گسترش یافت و ایران فعالتر از گذشته در تحولات پرشتاب منطقهای، همراه با اسرائیل گام برداشت.

اسناد موجود گویای این واقعیت است كه فعالیت نمایندگی اسرائیل در تهران در مقایسه با فعالیت نمایندگی ایران در تل آویو، به مراتب گستردهتر، پیچیدهتر و آزادتر انجام گرفته است و یكی از دلایل اصلی آن علاوه بر ورزیدگی خاص نمایندگان اسرائیل، پنهانكاری و بعضاً تكذیب روابط از سوی رژیم شاه بود. در حالیكه اسرائیل به شدت تمایل به آشكارسازی و رسمیشدن روابط داشت، اما به لحاظ عدم برخورداری از موقعیت بینالمللی مناسب و عدم پذیرش برخی از نهادهای بینالمللی و روابط محدود خارجی، ناگزیر به روابط پنهانی با شاه، متقاعد شده بود. معمولاً در روابط بین كشورها، بهخصوص روابط سیاسی، وزارت امور خارجه از جزئیات آگاه میباشد؛ ولی، روابط ایران و اسرائیل با توجه به ویژگیهای منحصر به فرد خود، از این قاعده مستثناء بود و آنچه درباره این روابط، در وزارت امور خارجه وجود دارد، تنها بخش اندكی از ابعاد آن را آشكار میكند؛ زیرا این روابط تحت كنترل ساواك انجام میگرفت. بنابراین، بسیاری از فعالیتهای انجام شده، از نگاه وزارت امور خارجه مخفی باقی مانده است.

2- بُعد اقتصادی

سابقه روابط تجاری بین بازرگانان یهودی و ایرانی، به قبل از شناسایی اسرائیل از سوی دولت ایران باز میگردد. بازرگانان كه از طریق فروش كالا سود سرشاری كسب مینمودند، با فشار و نفوذ خود به دولت ایران و اسرائیل، نقش تعیین كنندهای را در ایجاد روابط اقتصادی ایفا نمودند. در روابط اقتصادی ایران و اسرائیل «نفت» از جایگاه ممتازی برخوردار بود. نیاز شدید اسرائیل برای به گردش درآوردن صنایع و توسعه آن و قادر ساختن ماشینهای نظامی خود در جنگهایش با اعراب، از یكسو؛ و فقدان منابع طبیعی و تحریم نفتی اسرائیل توسط اعراب، از سوی دیگر؛ نفت را به منزله یك كالای استراتژیك درآورده بود. از اینرو، اسرائیل درصدد برآمد تا نیازهای نفتی خود را از ایران كه دارای ذخایر عظیم نفت و یك كشور غیر عربی بود، تأمین كند.

در پائیز 1333 سلطان حسین سنندجی، دبیر دوم سفارت ایران در لندن ضمن ملاقاتی با مردخای گازیت، دبیر اول سفارت اسرائیل، پیشنهاد فروش نفت ایران را كرد. گازیت بیدرنگ موضوع را به دولت متبوعش گزارش داد. دو هفته بعد دو دیپلمات یكدیگر را در ضیافت ملكه الیزابت دوم، در كاخ باكینگهام دیدند. سنندجی به همكار اسرائیلیاش اطلاع داد به زودی معاون مدیر عامل شركت ملی نفت ایران به لندن خواهد آمد و هر گاه اسرائیل مایل به خرید نفت باشد این، فرصتی برای مذاكرات مقدماتی خواهد بود.[7]

گفتگوهای پنهانی بر سر نفت نیز از همین سالها آغاز شد و در جریان آن، ایران با فروش نفت موافقت كرد. پس از آنكه در مرداد 1335 جمال عبدالناصر، كانال سوئز را ملی اعلام كرد و در 7 آبان همان سال، مصر مورد حمله مشترك نیروهای انگلیسی، فرانسوی و اسرائیل قرار گرفت، همكاری نفتی بین ایران و اسرائیل گسترش یافت. زیرا كانال سوئز، گذرگاه 73 درصد از كالاهای وارداتی و 76 درصد از نفت صادراتی ایران، بسته شده بود و ایران میبایست راههای جدیدی برای واردات و صادرات خود پیدا كند. تحریم فروش نفت به اسرائیل از جانب شوروی هم، در پی حمله اسرائیل به مصر، نفت ایران را به صورت تنها جایگزین نفت شوروی درآورده بود. در تابستان 1336 شركت نفت ایران نمایندهای به اسرائیل فرستاد تا با مقامات مربوطة رژیم اشغالگر گفتگو كند. رهاورد این سفر و گفتگوها كه بسیار محرمانه انجام شد، امضای قراردادی بود كه به موجب آن نفت ایران به بهای بشكهای 30/1 دلار به اسرائیل فروخته میشد. [8]

دیوید بن گوریون، نخست وزیر كه از عقد این قرارداد شدیداً خوشحال شده بود، بلافاصله دستور داد یك لوله نفت هشت اینچی بین بندر ایلات و بئرـ شبع احداث شود و از آنجا نفت ایران با كامیونهای نفتكش به پالایشگاه حیفا حمل گردد. لوله مزبور در ظرف صد روز ساخته شد و در دسامبر 1957 (1336) مورد بهرهبرداری قرار گرفت. حدود یك سال بعد در ملاقاتی كه بین محمدرضا پهلوی و لوی اشكول، وزیر دارایی اسرائیل انجام گرفت، طرفین توافق كردند روابط خود را در زمینههای سیاسی و نفتی و اطلاعاتی گسترش دهند. شاه برای نشاندادن حسن نیت خود آمادگی ایران را برای صدور نفت بیشتری به اسرائیل اعلام كرد. بدین منظور یك لوله 18 اینچی نفت با هزینهای بالغ بر 18 میلیون دلار میبایست احداث میشد. با اتمام ساخت این لوله در سال 1340 صادرات نفت ایران به اسرائیل دو برابر گردید.

نفت ایران برای اسرائیل جنبه حیاتی داشت. بنابراین، رهبران این كشور تمام تلاش خود را برای جریان عادی و مطمئن آن به كار بستند. حتی پس از جنگ شش روزه (1967) اسرائیل بهرهبرداری از چاههای نفت ابورودپس در شبه جزیره سینا را آغاز كرد تا بتواند وابستگی خود به نفت خارجی را كاهش دهد؛ اما، مایل بود مطمئن باشد كه از ایران نفت دریافت خواهد كرد. ایران بهرغم فشارهای اعراب، هرگز در تحریم نفتی اعراب علیه غرب شركت نكرد و همچنان به ارسال نفت به اسرائیل ادامه داد. علاوه بر این، مهاجرتهای دستهجمعی یهودیان از دیگر كشورها به اسرائیل و توسعه اقتصادی آن رژیم، از یك سو؛ و وابستگی شدید ایران به فروش نفت به منظور كسب درآمد بیشتر برای اجرای برنامههای اصلاحات، تحت عنوان «انقلاب سفید»، از سوی دیگر؛ هر دو كشور را بر آن داشت تا در دهه چهل برای صدور و دریافت نفت بیشتر و سرمایهگذاری و توسعه خطوط لوله نفت در اسرائیل اعلام آمادگی نمایند.

یكی از موضوعات مهم در جریان نفت بین ایران و اسرائیل، موضوع خط لوله جدید بندر ایلات ـ اشكلون است كه برای اسرائیلیها از اهمیت فوقالعادهای برخوردار بود. بسته شدن كانال سوئز و در نتیجه آن طولانی شدن مسیر تردد كشتیها از دماغه امیدنیك در جنوب افریقا، سبب گردید كه اسرائیلیها طرحی را ارائه نمایند كه بهواسطه آن كشتیهای نفتكش وارد بندر ایلات در خلیج عقبه شوند و نفت دریافتی از ایران بهوسیله یك خط لوله جدید 42 اینچی به بندر اشكلون واقع در ساحل دریای مدیترانه انتقال یابد و از آنجا به وسیله كشتیهای نفتكش به اروپا حمل گردد. در یكی از اسناد سری سفارت آمریكا، امتیازات خط لوله نفت بین بندر ایلات و دریای مدیترانه، نسبت به انتقال نفت توسط نفتكشها بررسی گردیده و از جهات مختلف به فواید نفت از طریق لوله اشاره شده است. [9]

خط لوله ایلات ـ اشكلون، 260 كیلومتر طول داشت كه مخارج آن را دولت ایران پرداخت و از این طریق، نفت ایران به مناطقی در اروپا، بهویژه، به ایتالیا و رومانی ارسال میشد. در سال 1348 طبق دستور شاه، ده میلیون تن نفت از طریق این لوله به اسرائیل فرستاده شد. ارسال نفت ایران حتی پس از جنگ چهارم اعراب و اسرائیل در سال 1352 ادامه یافت؛ مخصوصاً از زمانی كه اسرائیلیها مجبور شدند حوضههای نفتی اشغال شده در صحرای سینا را به مصریها بازگردانند. [10]

شاه همواره در دیدار با مقامات اسرائیلی نسبت به وعدههای خود در خصوص ادامه روند نفت وفادار بود. جدول صفحه بعد كه مقادیر تقریبی تولید، مصرف و واردات نفت اسرائیل را از سال 1959 تا 1978 نشان می دهد، گویای كیفیت تأمین نفت اسرائیل توسط ایران است. «همان گونه كه مشخص است، واردات نفت اسرائیل به تدریج از 30 هزار بشكه در سال 1959 به رقم 283,600,1 بشكه در روز در سال 1971 افزایش یافته است. به احتمال زیاد بین 80 تا 90 درصد این واردات از ایران تأمین شده است. به عبارت دیگر، اسرائیل در سال 1959 بین 24 تا 27 هزار بشكه در روز و در سال 1971 بین 85 تا 95 هزار بشكه در روز نفت از ایران وارد كرده است. » [11]و [12]

سند زیر كه از سفارت امریكا در تهران در تاریخ 17 دسامبر 1976 ( 26 آذر 1355) به دست آمده، ضمن تأیید واردات نفت اسرائیل از ایران در سال 1976 مطابق اطلاعات مندرج در جدول مزبور، بیانگر همكاری مشترك و گسترده ایران و اسرائیل در حوزه نفت، به منظور رساندن نفت به كشورهای اروپایی و دیگر مناطق می باشد:

اطلاعات (به دست آمده) از منابع مختلف نشاندهنده این است كه حداقل 75 درصد مصرف كنونی داخلی اسرائیل كه در حدود 150 هزار بشكه در روز میباشد بوسیله ایران تأمین میشود. از این گذشته، تنها نفتی كه از طریق خط لوله ترانس – اسرائیل (تیپلین) جاری و از طریق خلیج عقبه به بندر مدیترانه اشلگون به سمت شمال در حركت میباشد از جانب ایران است . تیپلین در اواخر 1960 با 200 میلیون دلار هزینه بر پا گردید و گنجایش كنونیاش 45 میلیون تن در سال میباشد (در حدود 850 هزار بشكه در روز) در جریان است. 1976 به نظر میرسد كه چیزی در حدود 350 هزار بشكه از نفت خام ایران روزانه از طریق تیپلین بـرای مشتریـان در اروپا و نقاط دورتر انتقال و ارسال میشد. [13]

گشایش كانال سوئز هم، به طور جدی بر خط لوله ایلات – اشكلون تأثیر نگذاشت، زیرا جریان نفت ادامه داشت. اما آنچه اسرائیلیها را به شدت نگران ساخته بود، روند شتابان نهضت انقلابی ایران بود كه در راستای منافع اسرائیل به پیش نمیرفت و پیروزی آن قطع نقت را در برداشت . بهخصوص كه تا آن زمان، نفت تنها منبع انرژی، اسرائیل بود. مرتضی مرتضایی، رئیس نمایندگی ایران در اسرائیل، طی گزارش مورخه 13/10/57 به وزارت امور خارجه ـ كه محتملا از آخرین گزارشهای او است، نوشته است:

مصرف سالانه نفت اسرائیل كه در حال حاضر 8/7 میلیون تن میباشد و نیمی از آن از ایران خریداری میگردد، طبق ارزیابی كارشناسان نفتی با احتساب چهاردرصد افزایش مصرف سالانه درسال 1980 به ده میلیون تن و در سال 1984 به 5/11 میلیون تن بالغ خواهد شد تا سال 1980 تنها مبلغ تأمین انرژی اسرائیل كماكان مواد نفتی خواهد بود. [14]

در یك جمعبندی كلی از همكاری نفتی ایران و اسرائیل میتوان گفت، ایران بزرگترین فروشنده نفت به اسرائیل بود. هر چند شاه در مصاحبههای مطبوعاتی ارسال نفت به اسرائیل را منكر میشد و در برابر پاسخ چگونه رسیدن نفت به اسرائیل، اظهار بیاطلاعی مینمود. اما پذیرش بی اطلاعی شاه بسیار ساده لوحانه میباشد، زیرا، كسی كه در جزئیترین مسائل كشور دخالت داشت، چگونه ممكن بود در مسئلهای با این همه حساسیت كه پیامدهای مخاطرهآمیزی داشت، بیاطلاع باشد. در واقع نقش اصلی و اساسی را در ماجرای نفت ایران به اسرائیل در درجه نخست شاه و در مراحل بعد برخی از مقامات همچون امیر عباس هویدا نخست وزیر، اسدالله علم وزیر دربار و منوچهر اقبال مدیر عامل شركت نفت، ایفا میكردند. شاه در برابر شدیدترین واكنش كشورهای عربی بهخصوص، جمال عبدالناصر مقاومت ورزید و به درخواستهای برخی از مقامات كشورهای عربی و افراد با نفوذ در جهان اسلام مبنی بر قطع نفت به اسرائیل وقعی ننهاد و مشاركت ایران در خط لوله نفت بند ایلات – اشكلون را سودمند دانست و زمانی كه به مصر و عربستان نزدیك شد، در ملاقات با مقامات اسرائیلی آنها را از نگرانی خارج ساخت و تأمین نفت اسرائیل را تضمین نمود و تا پایان حكومتش هیچگاه صدور نفت به اسرائیل را قطع نكرد.

در میان اسناد به دست آمده از مبادلات تجاری ایران و اسرائیل، تا قبل از كودتای 28 مرداد 1332، یكی از قراردادهای مهم بازرگانی، كه در واقع سرآغاز توسعه مناسبات اقتصادی بین ایران و اسرائیل محسوب میشود، موافقتنامه بین بانك ملی ایران و بانك لوسیلو اسرائیل میباشد. «این موافقت نامه در هشت ماده در خرداد ماه 1332 در تهران به امضا رسید. در ماده هشت آن آمده است: این موافقت نامه پس از امضا به موقع اجرا گذارده خواهد شد و برای مدت یك سال به قوت خود باقی خواهد بود و هر گاه یكی از طرفین موافقتنامه دو ماه پیش از پایان مدت قرارداد تمایل خود را مبنی بر عدم ادامه مفاد آن به طرف دیگر اعلام نماید خودبخود  تمدید خواهد گردید.»[15] كالاهای مورد نظر طرفین در این قرارداد، به سه طبقه تقسیم گردیده كه عبارتاند از:

طبقه 1

صادرات كشور اسرائیل به ایران          صادرات ایران به كشور اسرائیل

1) لاستیك اتومبیل                          1) پنبه

2) باركش (كامیون)                          2) دانه های روغن دار

3) كودهای شیمیایی                         3) برنج (1)

4) فسفاتها                                     4) جو (1)

5) مواد داروئی ( پنسیلین و غیره )     5) پسته

6) مواد شیمیائی                               6) چوب

7) مسماش نخی                             7) گندم (1)

   8) مواد نفتی و مشتقات آن

  9) پوست

   10) انواع كتیرا و صمغها

 

طبقه 2

صادرات كشور اسرائیل به ایران             صادرات ایران به كشور اسرائیل

1) اتومبیل                                     1) خشكبار

2) سیمان                                      2) سیب زمینی

3) مواد خام پلاستیك به صورت گرد و غیره       3) ذرت

(غیر از اشیاء ساخته شده از پلاستیك)

4) تلمبه و لوله های آبیاری و كشاورزی            4) زیره

5) ماشینهای و ادوات برقی                           5) نباتات و گیاهان طبیعی

6) چراغ بخاری و اجاق نفتی و رادیاتور             6) آرد ماهی

7) ساعت                                       7) انواع سنگ معدن

8) مداد و قلم خودنویس ( استیلو)                    8) زغال سنگ

9) تیغ یدكی ماشین خود تراش

10) دندان مصنوعی

11) پارچه های پشمی

طبقه 3

صادرات كشور اسرائیل به ایران             صادرات ایران به كشور اسرائیل

1) روغن زیتون                               1) چای

2) اسانس و عطر برای عطر سازی                  2) گوشت

3) لوازم آرایش                                3) ماهی

4) تخته سه لایی و روكش                           4) پنیر و تخم مرغ

5) اشیاء نایلونی                               5) تخم آفتاب گردان

                                                  6) پیاز

                                                  7) گیاهان رنگی

                                                  8) ملاس كارخانه قند

موافقیتنامه مذكور را میتوان از جنبههای مختلف مورد بررسی قرارداد و نكتههای قابل توجهی را در آن یافت. برخی از این نكات عبارتاند از:

1- در فهرست صادرات ایران به اسرائیل كالاهایی همچون گندم، جو، برنج و حتی مرغ و تخم مرغ مشاهده میشود كه صدور این اقلام بیانگر وضعیت اقتصادی ایران قبل از كودتای 28 مرداد 1331 میباشد. ایران از نظر اقتصادی تا حدودی خودكفا بوده و درصد اندكی وابستگی به درآمد نفت داشته است؛ اما، پس از كودتا، یكی از پیامدهای ناشی از آن تغییر ساختار اقتصادی كشور ایران بود كه با تك محصولی شدن اقتصاد كشور، وابستگی دولت به درآمد نفت به سطح بسیار نامطلوبی میرسد و در واقع نفتی كه كنسرسیوم در اختیار داشت، نقش مؤثر و تعیین كنندهای در وضعیت اقتصادی و اوضاع سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی بر جای گذاشت.

2- موافقتنامه مورد اشاره بر اساس معامله پایاپای انجام گرفته و در آن برای هر كدام از كشورها یك اعتبار نیم میلیون دلاری جهت خرید تعیین گردیده، كه نشانگر تعادل صادرات طرفین میباشد؛ اما در سالهای بعد از كودتا تجارت خارجی ایران با اسرائیل كاملاً یكجانبه و شتابان به سود اسرائیل پیش رفت. به گونه ای كه حتی تخم مرغ ایران را اسرائیل تأمین میكرد.

3- از آنجایی كه دولت مصدق در محاصره اقتصادی قرار داشت، اسرائیل با توجه به شناخت نیاز ایران برای بهبود وضعیت نابسامان اقتصادی، فرصت را غنیمت دانست و از این طریق قصد داشت زمینه را برای دیگر امور فراهم سازد.

4- كالاهای صادراتی ایران به اسرائیل، عمدتاً شامل محصولات غذایی بود كه ناشی از یك اقتصاد سنتی است؛ اما كالاهای صادراتی اسرائیل به ایران بیشتر جنبه صنعتی داشت كه گامی در جهت توسعه در جهان صنعتی محسوب میشود.

5- با توجه به اینكه دولت مصدق در تیرماه 1330 طی اعلامیهای قطع رابطه با دولت اسرائیل را به اطلاع عموم رساند و این تصمیم وی، خوشحالی مردم مسلمان و تمجید سیاستمداران و شخصیتهای برجسته كشورهای عربی را در پی داشت، ارتباط با اسرائیل بهخصوص فروش نفت به آن رژیم، كه در واقع به نوعی تقویت اسرائیل در برابر اعراب بود؛ تعجب برانگیز بود و همین موضوع واكنشهایی را در برخی از كشورهای عربی برانگیخت. در همین باره روزنامه المساء، چاپ بیروت در تاریخ 18 ژوئن 1953 به نقل از بعضی از جراید تلگراف زیر را منتشر نمود:

قرارداد بازرگانی جدیدی بین ایران و اسرائیل منعقد گردیده است كه اسرائیل مبلغ نیم میلیون دلار به ایران بپردازد و این قرارداد از تاریخ 15 ژوئن سال جاری (قرار است) به موقع به اجر درآید . دكتر مصدق مصمم شده است كه نفت خود را به اسرائیل بفروشد. ما مخلصانه تقاضا داریم كه دولت ایران قرارداد را ملغی و دولت ایران دوستی خود را با 70 میلیون عرب و صدها میلیون مسلمان جهان ادامه دهد. [16]

كاردار سفارت ایران در پاریس در تاریخ 27/3/1332 طی نامهای به وزارت امور خارجه با اشاره به انتشار خبر قرارداد در یكی از روزنامههای چاپ پاریس، صحت و سقم اصل قرارداد را جویا شده است، وی در این نامه مینویسد:

روزنامه Agence  Echomique  et  Financiere چاپ پاریس به تاریخ 12 ژوئن 1953 خبری از تل آویو منتشر نموده مبنی بر اینكه بین اسرائیل و ایران یك قرارداد پرداخت به مبلغ پانصد هزار دلار برای مبادله جنس (منجمله نفت) منعقد گردیده است. خواهشمند است از صحت و سقم این خبر این سفارت را مستحضر فرمایید. [17]

علاوه بر این، برخی دیگر از نمایندگیهای خارج از كشور هم به طور مكرر درباره صحت و سقم خبر مربوط به قرارداد سئوال مینمودند. وزارت امور خارجه ایران در پاسخ به سوال سفارت ایران در بغداد، ضمن تكذیب خبر منتشر شده روزنامههای چاپ بغداد درباره روابط بازرگانی و اقتصادی بین ایران و اسرائیل درباره موافقتنامه اخیر مینویسد:

موافقتنامه[ای] هم كه بین بانك ملی ایران و بانك اسرائیل بسته شده تازگی ندارد و فقط به منظور تسهیل واریز حساب دریافت و پرداخت در كشور ایران و اسرائیل منعقد شده است و چنین موافقتنامهای هیچ مربوط به ایجاد روابط سیاسی بین دو كشور ایران و اسرائیل نیست. مراتب فقط برای استحضار خودتان استعار گردد. [18]

بدیهی است كه پاسخ وزارت امور خارجه به سفارت ایران در بغداد یك توجیه كلی بیش نبود، آن هم فقط جهت آگاهی سفیر ایران در بغداد. اگر لیست بلند كالاهای صادراتی ایران به اسرائیل و، اسرائیل به ایران را نمیتوان روابط بازرگانی نام نهاد، پس چه عنوانی را باید برای آن انتخاب نمود؟!

روند بازرگانی ایران و اسرائیل همچنان رو به گسترش بود؛ اما نقش برتر  را در حجم صادرات همیشه اسرائیلیها بر عهده داشتند. «صادرات اسرائیل به ایران در سال 1349،ـ 22 میلیون دلار و در سال 1350 به مبلغ 33 میلیون دلار رسید و تا سال 1353 به 63 میلیون دلار افزایش یافت. كالاهای وارده یا از طریق تركیه كه با اسرائیل مناسباتی داشت و یا توسط كشتیهای نفتكش خالی كه به خلیج فارس باز میگشتند به ایران حمل میگردید.» [19]

نگاهی به جدول میزان بازرگانی خارجی ایران به اسرائیل ما را با این واقعیت آشنا میسازد كه بین صادرات ایران به اسرائیل نسبت به واردات كالا از ایران فاصله بسیار زیادی وجود دارد. «از سال 1340 تا 1352 واردات ایران از اسرائیل از رقم 2160 میلیون ریال به 14،700 میلیون ریال افزایش یافت و صادرات به اسرائیل از 9 به 181 (میلیون ریال) صعود كرد. اگر بخواهیم در مقایسه با مجموع كشورهای اسلامی جایگاه اسرائیل و میزان و حجم تجارت خارجی آن را با ایران معلوم كنیم باید گفت كه در سال 1350 واردات ایران از اسرائیل یك و نیم برابر واردات ایران از دو كشور تركیه و پاكستان (كه با ایران توسط پیمان عمران منطقهای وابسته بودند)، بوده است. واردات از اسرائیل نه تنها چند برابر واردات از همه كشورهای عربی بود (مثلاً 12 برابر واردات از لبنان) بلكه از واردات ایران از تمام كشورهای مسلمان جهان [در آسیا و افریقا] نیز بیشتر بود. [20]

روند نامتعادل تجارت خارجی تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. مرتضی مرتضائی، رئیس نمایندگان ایران در تل آویو، در گزارش سالانه سال 1356 خود، در بخش امور اقتصادی آن، به این مطلب اشاره دارد كه برای افزایش میزان صادرات ایران به اسرائیل اعضای سفارت از هرفرصت مذاكره با ارباب صنایع و بازرگانی اسرائیل كه پیش میآمد، استفاده كردند. بدیهی است كه این تلاشها به منظور كاهش فاصلة چشمگیر و نامتعادل تجارت با اسرائیل صورت گرفته است. اما بهرغم فعالیت آنها، گزارش وی حكایت از آن دارد كه به هیچ وجه تعادلی در تجارت خارجی ایران با اسرائیل ایجاد نشده است:

طبق آمار رسمی منتشره از طرف دولت اسرائیل صادرات این كشور به ایران طی سال 1976 متجاوز از 92 میلیون دلار و واردات اسرائیل از ایران طی همان سال فقط 4/4 میلیون دلار بوده است. [21]

البته در برخی از منابع میزان تجارت ایران و اسرائیل، خیلی بیش از این ارقام، ذكر شده است. به عنوان نمونه، در یكی از منابع موجود آمده است: [22]«روابط تجاری ایران و اسرائیل سالیانه بالغ بر 400 میلیون دلار بود.»[23]  با توجه به اینكه ورود كالا به ایران به شیوههای مختلف انجام میگرفت و عمدتاً، به صورت ‎محرمانه بود؛ رقم فوقالذكر را نمیتوان مردود دانست. تحولات انقلاب اسلامی روز به روز، سبب ركود صادرات اسرائیل به ایران شد و برای آنهایی كه سالها، از این طریق بهره فراوانی را به دست آورده بودند، خسارت سنگینی كه در جریان ركود صادرات وارد می شد، باور نكردنی، سخت و ناگوار بود.

بخش كشاورزی قسمت مهمی از روابط ایران و اسرائیل را در امور اقتصادی بهخود اختصاص داده بود. اسرائیل پس از آنكه به رشد سریع كشاورزی دست یافت، قادر بود به لحاظ تولید محصولات كشاورزی علاوه بر نیاز خود، بخشی از محصولات را به خارج صادر نماید. عباس صیقل، مأمور رسیدگی به امور اتباع ایران در فلسطین، طی گزارشی در تاریخ 25/10/1328 به وزارت امور خارجه، ضمن تمجید از پیشرفتهای اسرائیل در بخش كشاورزی از مقامات ایران تقاضا مینماید تا تعدادی از افراد را برای فراگرفتن تجربیات به اسرائیل اعزام دارند. در این گزارش آمده است:

قوم یهود كه اینك حكومت اسرائیل را در مساحت سه ربع از خاك فلسطین تشكیل دادهاند، از شصت سال قبل كه شروع به مهاجرت به فلسطین نمودند تمام هم و غم خود را به توسعه كشاورزی كه میگویند حرفه آباء و اجدادی آنهاست مصروف داشته و در نتیجه امروز كشاورزی در این كشور طوری پیشرفت نموده كه به هیچ وجه با كشورهای مجاور طرف قیاس نیست، تنها مؤسسه عظیمی كه در نزدیكی تل آویو در شهر موسوم به (رحووت) از چندین سال قبل تأسیس شده و برای شناختن آفات نباتی است شاید در كلیه ممالك شرق نزدیك وجود نداشته باشد و طوری موضوع كشاورزی این كشور پیشرفت نموده كه كشورهای دیگر از اینجا متخصص فلاحتی استخدام میكنند. با این وصف گزارش اطلاعات لازم در باب كشاورزی این كشور داستان «مثنوی هفتاد من كاغذ شود» خواهد بود. به نظر بنده چند نفری را برای مدت چند ماه برای فراگرفتن این تجربیات به اینجا اعزام فرمایند. [24]

به نظر می رسد یكی از اهداف اصلی صیقل از ارسال چنین گزارشی زمینهسازی برای شناسایی اسرائیل از سوی دولت ایران بود كه این مسئله حدود دو ماه بعد، از سوی دولت ساعد انجام پذیرفت.

طرح كشت و صنعت قزوین، یكی از بزرگترین طرحهای كشاورزی بود كه تا آن زمان از سوی یك كشور خارجی تحقق یافت. این طرح فواید بسیار سودمندی را برای اسرائیلیها در بر داشت، بهگونهای كه یكی از روزنامههای اسرائیلی در مقالهای با عنوان «قزوین، امپراطوری اسرائیلی در ایران» از آن یاد كرد. البته مقامات ایرانی نیز استقبال شدیدی از این طرح به عمل آورده و حتی نتایج به دست آمده برای شاه آن قدر خوشایند بود كه در هنگام بازدید، آن روز را «روز اسرائیل» نامید. هر چند طرحهایی همانند پروژه قزوین به لحاظ اقتصادی نتایجی را در برداشت، اما پیامدهای ناشی از مسائل جانبی آن، با توجه به اینكه این گونه طرحها و فعالیتها سبب تقویت رژیم اسرائیل در برابر ملت مظلوم فلسطین میگشت، در نگاه مردم با ایمان و مسلمین جهان، امری مذموم و ناپسند تلقی میشد.

در سال 1354 شاه دستور داد كه «كمیتههای مختلط همكاریهای فنی و علمی بین كارشناسان ایران و اسرائیل» تشكیل شود. به منظور عملی كردن دستور شاه، رئیس اداره خاورمیانه وزارت امور خارجه [اسرائیل] به تهران آمد و قرار بر این شد كه كمیته مشترك دایمی مركب از نمایندگان دو كشور تشكیل و جنبههای مختلفه روابط فیمابین، منجمله همكاری در زمینه پزشكی، تحقیقات علمی، كشاورزی و استفاده از انرژی هستهای و خورشیدی را مورد بررسی و مطالعه قرار دهد. هویدا، نخست وزیر وقت، نیز به وزارتخانههای مربوطه دستور داد تا در انتقال اوامر، موضوع را پیگیری نموده با طرفهای اسرائیلی دیدار و گفتگو كنند. البته نخستوزیر تأكید كرد كه این مذاكرات باید به طور كاملاً محرمانه و در سطح مدیر كل انجام پذیرد و برای جلوگیری از بهرهبرداری تبلیغاتی، جلسات در تهران تشكیل شود. »[  [25

در میان دیگر اسناد همكاریهای علمی و آموزشی ایران و اسرائیل، مواردی همچون، استفاده از كارشناسان اسرائیلی درمسئله «مبارزه و كنترل مگس»[26] «پیشنهاد فروش سگهای تربیت شده به ارتش یا تعلیم افراد برای آموزش سگ در ایران»[27] و «ارسال فیلمهای آموزشی از پیشرفتهای كشاورزی اسرائیل و نحوه كشت و پرورش میوه در گرمخانهها و دامداری و آبیاری قطرهای به ایران»[28]  مشاهده میشود.

فعالیتهای شركتهای مختلف اسرائیلی در ایران بخش مهم دیگری از روابط اقتصادی ایران و اسرائیل بود. انجام طرحهای صنعتی و كشاورزی، ساخت و احداث سدها، كارخانهها، ساختمانهای بزرگ، مجتمعهای مسكونی، هتلها، راهسازی، پل، تعمیر پالایشگاه و صادرات و واردات محصولات، حمل كالاها، مبادلات پستی و تولیدات كالا در زمینههای مختلف از جمله مواردی است كه شركتهای اسرائیلی در آن به طور فعال و گسترده ظاهر میشدند و از این طریق علاوه بر نفوذ در سیستم اقتصادی ایران، سود سرشاری را كسب مینمودند.

روابط اقتصادی ایران و اسرائیل بهرغم اینكه از اوایل دهه 40 شتاب گستردهای بهخود گرفت؛ اما محدودیتهایی از جمله، اقتصاد غیر مكمل ایران و اسرائیل، نبودن ارتباطات زمینی بین دو كشور و بالا بودن نرخ حمل و نقل و كمبود كشتیهای باری، تا حدودی در تحقق نیافتن گسترش آن به سطح دلخواه مؤثر بود. با این وجود، محمدرضا پهلوی با تأثیرپذیری از پیشرفتهای سریع اسرائیل در نظر داشت تا از اسرائیل به عنوان یك الگوی توسعه استفاده نماید.

3- بعد امنیتی ـ اطلاعاتی

اسرائیل به لحاظ داشتن موقعیتی خاص، بهویژه، فقدان عمق استراتژیك و آسیبپذیری ناشی از تهدیدات امنیتی و نیاز به تحقق یافتن اصل راهبردی امنیتی خود مبنی بر برتری نظامی بر سایر كشورهای منطقه، نیاز مبرمی به ایجاد ارتباط امنیتی و اطلاعاتی با كشوری در منطقه داشت كه بتواند تأمینكنندة اهداف مورد نظر باشد. ایران به دلیل همجواری با كشورهای عربی خاورمیانه و با برخورداری از فاكتورهایی همچون وجود بیش از چهل هزار یهودی، پذیرنده یهودیهای مهاجر از كشورهای عربی، دارا بودن آزادی یهودیان به لحاظ فعالیتهای مذهبی، فرهنگی، اقتصادی و با توجه به نفوذ و نقش آنها در سیستم حكومت محمدرضا پهلوی، مناسبترین مكانی بود كه اسرائیل میتوانست به هرگونه فعالیت اطلاعاتی و عملیاتی در راستای تأمین امنیت خود دست یابد.

هر چند در دوران حكومت محمدرضا پهلوی، سازمان اطلاعات و امنیت كشور (ساواك)، توسط سازمان «سیا» پایه گذاری شد؛ اما، بر اساس یك برنامهریزی هدایت شده، سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد)، جایگزینی سازمان آمریكا گردید و در واقع ساواك، توسط موساد در راستای تحقق اهداف اسرائیل، تقویت و گسترش یافت.

برای ایجاد ارتباط بین ساواك و سرویس اطلاعاتی اسرائیل، دلایل متعدد وجود داشت. اول اینكه شاه و مشاوران وی به این نتیجه رسیدند كه به منظور حفظ روابط ایران و اسرائیل، سرویسهای اطلاعاتی هر دو كشور باید این روابط را اداره و كنترل كنند. به عقیده شاه، روابط آشكار دیپلماتیك بین دو كشور به نفع ایران نبود و بهترین راه برای حفظ و اطمینان از روابط پنهانی، این بود كه وظیفه انجام ارتباط با اسرائیل به ساواك واگذار شود. دوم اینكه شاه و افسران ساواك بر این عقیده بودند كه سازمان سیا تمركز خود را بر رقابت با كا.گ.ب قرار داده و شكلگیری و فعالیت آن سازمان در زمینه جنگ سرد بوده است. چیزی كه كارآموزان ساواك نیاز داشتند و شاه نیز آن را تأیید می كرد، فعالیت در سطح منقطهای برای جمعآوری اطلاعات و ضد جاسوسی بود؛ به ویژه، با توجه به تهدیدات انقلابیون عرب علیه رژیم شاه، موساد با ارائه تجربیات وسیعش در خاورمیانه، كاملترین و بهترین همكار برای ساواك بود. سوم اینكه تعدادی از رؤسای بخشهای مختلف ساواك از آموزش كادر ساواك توسط سیا شكایت میكردند. در نهایت اینكه افسران ساواك معتقد بودند كه برای مأموریت آنها در برابر مخالفین داخلی و خارجی شاه، مهارتهای فنیای كه موساد در اختیار آنها خواهد گذاشت، بسیار ارزشمندتر از هر سازمان اطلاعاتی دیگر است. [29]

یكی از جنبههای مهم همكاریهای ساواك و موساد، تبادل اطلاعاتی بود كه از طریق دستبرد به اسناد سفارتخانههای عرب و عكاسی مخفیانه از محتوای كیفهای دیپلماتیك به دست میآمد. در این رابطه، پول و زن، دو وسیله معمول در بهرهبرداری از نقاط ضعف اعراب محسوب میشد. در سال 1962 پس از ملاقات مایر آمیت، ـ رئیس اطلاعات نظامی اسرائیل كه یك سال بعد به ریاست موساد رسید،ـ با یك مقام بلند پایه ساواك در مورد نحوه استفاده از این شیوههای كسب اطلاعات، توافق به عمل آمد. مقامات دو سرویس، اطلاعاتی را كه از راههای مختلف به دست میآوردند و مورد علاقه طرف مقابل نیز بود در اختیار یكدیگر قرار میدادند. تبادل اطلاعات بین دو كشور به سه صورت انجام می گرفت : [30]

الف) نیازمندیهای اسرائیل و ایران در زمینه اطلاع از فعالیتهای ارتش عراق و افغانستان و دیگر موضوعات مورد علاقه كه به صورت سئوالهای كتبی مبادله میشد. اگر هر طرف جوابی داشت، برای طرف مقابل میفرستاد. در مواردی نیز نماینده یكی از سرویسها در ملاقات با نماینده سرویس دیگر، یا احیاناً مسئولان آن سرویس، به طور شفاهی تقاضای كسب اطلاعات، یا درخواست كتبی نموده و از این طریق هر ماه اطلاعات زیادی بین طرفین مبادله میگردید. به عنوان مثال، در سه ماهه منتهی به اسفند ماه 1351، جمعاً 187 گزارش بین ساواك و موساد مبادله شد. گزارشهای ارسالی موساد برای ساواك بیشتر حاوی مطالبی در رابطه با فعالیت سازمانهای فلسطینی، روابط اعراب با یكدیگر و همچنین تجزیه و تحلیل اوضاع داخلی كشورهای عرب بوده است. ایران نیز بیشتر، اخبار مربوط به عراق، اوضاع افغانستان و دیگر كشورهای منطقه را برای موساد فرستاده است.

ب) ملاقاتهایی كه مقامات و مسئولان دو سرویس با یكدیگر داشتند. در این ملاقاتها طرفین درباره موضوعات مورد علاقه مذاكره و اطلاعات لازم را مبادله میكردند.

ج) هر سال چند بار تیمهای اطلاعاتی طرفین، برای تبادل اطلاعات به كشورهای یكدیگر مسافرت میكردند. در كنفرانسهای سه جانبه با تركیه و اتیوپی نیز كه هر ساله تشكیل میشد ساواك و موساد و سرویس امنیتی كشور سوم، اطلاعات لازم را مبادله میكردند.

اسرائیلیها گاه اقدام به فروش اطلاعات خود به آمریكا نیز مینمودند. در یك مورد، اطلاعاتی در خصوصی هواپیماهای روسی (میگ) كه به عراق تحویل داده شده بود، به دست آمد. ساواك بلافاصله اطلاعات مزبور را در اختیار موساد و سپس سیا قرار داد. هنگامی كه مقامات موساد قصد فروش همان اطلاعات را به سازمان سیا داشتند، مطلع شدند كه ساواك قبلاً اخبار مربوط را بدون دریافت وجهی در اختیار آنها قرار داده است. [31]

بررسی روابط امنیتیـ اطلاعاتی ایران و اسرائیل بیانگر این واقعیت است كه اسرائیل، موثرترین و بیشترین نقش را در هدایت، تقویت و گسترش ساواك از طریق آموزش كاركنان ساواك، به عنوان بهترین شیوه برای تحقیق اهداف خود ایفا نموده است.

آموزشهایی كه اسرائیلیها به ایرانیها میدادند تقریباً سیر مشخصی را طی میكرد. با توجه به اسناد ساواك میتوان شیوه و نحوه عملكرد سازمان اطلاعاتی اسرائیل در ایران را به شكل مستدل و مدون خلاصه كرد. ارتباط آموزشی ایران و اسرائیل عمدتاً از چهار مرحله تشكیل میشد كه عبارت بودند از:

1- شناسایی نیازها: در این مرحله، نیروهای اسرائیلی با توسل به اطلاعات و عملیات آشكار و پنهان خویش، نیازها و كاستیهای اطلاعاتی ایران را شناسایی میكردند.

2- تطمیع: اسرائیل پس از شناخت نیازمندیهای ایران، اطلاعاتی درباره امكانات خود به شكل مبالغه آمیز به رؤسای ساواك منتقل میكرد.

3- آموزش ناكافی: رؤسای ساواك پس از آن كه احساس میكردند نیاز آنها توسط اسرائیلیها برآورده میشود؛ افرادی را به منظور آموزش به اسرائیل اعزام میكردند (و یا استادانی را از اسرائیل دعوت میكردند). كارشناسان و مستشاران اسرائیل، طی یك دوره فشرده و كوتاه مدت، فقط برخی نكات را به شاگردان خود منتقل میكردند. در این مرحله، اسرائیلیها سعی میكردند، اشتیاق و عطش آموزشیاران ساواك را بیش از پیش تشدید كنند. شیوه مزبور بر این پایه استوار و متداول است كه میگویند دو گروه به خرید و دریافت اطلاعات بیشتر، احساس نیاز نمیكنند. گروه اول آن كسانی كه از مقوله مورد نظر هیچ نمیدانند؛ و گروه دوم افرادی كه در زمینه مورد نظر اطلاعات كافی دارند. از سوی دیگر، گروهی كه اطلاعات ناقص در یك زمینه دارند، شور و شوق وافری جهت كسب آن معلومات از خود نشان میدهند. لذا برای فروش اطلاعات باید مقداری از اطلاعات را به رایگان و با سهولت در اختیار متقاضی قرار داد.

4- مرحله نهایی: در این مرحله متقاضی خواهان آموزش است، لذا اسرائیل با شرایط مطلوب و دریافت هزینه بیشتری به آموزش اقدام میكرد. مراحل چهارگانه فوق در بسیاری از موارد مشابه «درخواست آموزش، صادق است.» [32]

بدین ترتیب آموزشهای مورد نیاز ساواك در ابعاد مختلف از جمله، آموزش بازجویی، ضد جاسوسی، ضد براندازی، ارتباطات جاسوسی و آموزش روسای نمایندگی ساواك در خارج از كشور توسط اساتید و كارشناسان برجسته موساد و با استفاده از جزوهها و كتابها و فیلمهای آموزشی، تحت نظارت مؤثر، ارتشبد حسین فردوست، به پرسنل ساواك تعلیم داده میشد.

ساواك بسیاری از وسایل مورد نیاز خود را در امر جاسوسی و كسب اطلاعات از اسرائیل خریداری میكرد. از جمله میتوان به مواردی از قبیل، ضبط صوتهای ویژه جاسوسی، مركب نامریی، دستگاههای اشعه ایكس و … اشاره كرد. در كمیته اطلاعاتی مشترك ایران و اسرائیل به تاریخ 1339 كه در سالهای اولیه تأسیس ساواك، تشكیل شده بود، توافق شد: سرویس اسرائیل برای تكمیل وسایل ارتباطی مأمورین سرویس ایران حاضر است هر گونه وسایل از قبیل بیسیم، مركب نامریی، وسایل عكاسی، مخفی كردن پیام و غیره در اختیار سرویس ایران بگذارد و طرز بكار بردن آنها را نیز تعلیم دهد. سرویس ایران صورت نیازمندیهای خود را تهیه و به سرویس اسرائیل خواهد داد. [33]

وسایل مورد نیاز بخش شیمی

برای نمونه، «در یكی از درخواستهای خرید تجهیزات از اسرائیل، دو نماینده اداره كل پنجم ساواك پیشنهاد كرده بودند كه با توجه به اینكه وسایلی كه در تخصص شیمی و عكاسی در سرویس اسرائیل موجود است و برای تخصصهای مذكور در ساواك، مفید به نظر میرسد؛ از موساد خواسته بود، ضمن اعلام قیمت، نحوه خرید، در اختیار گذاردن دستورها و ترتیب آموزش (در اسرائیل یا تهران) در مورد نحوه بهرهبرداری از وسایل مذكور، نیز نسبت به مجهز و آمادهكردن یك دستگاه وانت مجهز به وسایل عكسبرداری پنهانی برای مراقبت ثابت، توسط متخصصان سرویس اسرائیل در تهران ـ یا اعلام هزینه تمام شده و ترتیب آموزش برای بهرهبرداری از آنـ اقدام مقتضی به عمل آید. همچنین اداره كل پنجم برای رفع مشكلات فنی خود به خصوص در مورد استفاده از وسایلی كه از اسرائیل خریداری میكردند از كارشناسان و متخصصین اسرائیل كمك میگرفتند.»[34] جدول زیر نمونهای از فهرست وسایل مورد نیاز بخش شیمی و عكاسی را نشان میدهد.

موساد در ایران سازمان اطلاعاتی مستقلی را تحت عنوان «سرویس زیتون» تشكیل داد كه وظیفه آن عبارت بود از مقابله با مخالفان اسرائیل در ایران، كشف اقدامات آنان، و بركناری مسئولانی كه نسبت به اسرائیل بدبین و یا با آن مخالفت میكردند. استخدام جاسوس در تهران و اعزام آنان به كشورهای مورد نظر، از دیگر موارد همكاریهای مشترك سرویس اطلاعاتی ایران و اسرائیل بود كه در قالب طرح «كریستال» به اجرا درآمد. در میان سایر اقدامات عملیاتی مشترك برونمرزی ساواك و موساد میتوان از تجهیز نمودن كردهای عراق برای مقابله با حكومت آن كشور، كمكرسانی به نیروهای امام البدر در واقعه یمن، تلاش برای حفظ تاج و تخت ملك حسین در واقعه اردن، عملیات مشترك علیه گروههای فلسطین نام برد. آنها، همچنین، طی اجلاسهای سه جانبه با حضور سرویس امنیت ملی تركیه به مبادله اطلاعات پیرامون موضوعاتی مانند كشورهای عربی، اتحاد شوروی، ارمنیها، كردها و سازمانهای فلسطین میپرداختند.

در برخی موارد سرویس زیتون بدون اطلاع ساواك، خود به برخی از اقدامات مبادرت میورزید. علاوه بر این، اسرائیل دارای سه پایگاه برون مرزی در ایران بود كه عراق و كشورهای عربی را در بر میگرفت. نكته قابل توجه اینكه، موساد برای آنكه هیچگونه ردپایی از خود در فعالیتهای برون مرزی بهجای نگذارد، اقدام به اخذ شناسنامههای ایرانی جهت نیروهای خود مینمود. بنابراین، در مجموع میتوان گفت كه رابطه ساواك و موساد از یك همكاری به مفهوم واقعی آن برخوردار نبود، بلكه رابطهای یكطرفه بود كه موساد در پرتو استفاده از امكانات ساواك به سوی اغراض و مسیر خود گام برمیداشت و این روند تا پایان دوران حكومت پهلوی ادامه یافت. [35]

3- بُعد نظامی

نیروهای مسلح، اصلیترین ستون داخلی بود كه شاه برای حفظ و تداوم حكومت خود به آن تكیه داشت. از اینرو، شاه همواره توجه و كنترل خاصی بر آنها اعمال می كرد. وجود مرز طولانی میان ایران و شوروی، با توجه به نظام دو قطبی و جنگ سرد و تهدیدات منطقهای بهخصوص از جانب عراق و مصر، پس از روی كار آمدن جمال عبدالناصر، موجب گردید تا شاه به سمت و سوی افزایش انواع سلاحهای جنگی گرایش یابد. این مسأله زمانی به اوج خود رسید كه از یكسو، بر اساس دكترین نیكسون، رئیس جمهور وقت آمریكا، شاه در راستای حفظ منافع آمریكا، نقش ژاندارمی را در منطقه خلیج فارس برعهده گرفت و از سوی دیگر، با افزایش قیمت نفت و درآمد ایران در جریان جنگ چهارم اعراب و اسرائیل، ایران توان چشمگیری جهت خرید جنگ افزار كسب نمود. به گونهای كه دولت ایران حدود یك سوم از كل درآمدهای پولی خود را به هزینههای نظامی اختصاص داد.

هر چند بخش عمده تسلیحات ایران از طریق آمریكا تأمین میشد و ایران در اواسط دهه 1970 به بزرگترین خریدار اسلحه آمریكایی در جهان تبدیل شده بود؛ اما از آنجا كه شاه، ادامة بقای خود را در داشتن تسلیحات هر چه بیشتر و متنوعتر میدید و از دید تحلیلگران، به «جنون عظمت» در خرید سلاح مبتلا گردیده بود، به دنبال آن دسته از منابع تسلیحاتی بود كه برای فروش محدودیتی نداشته باشند. به تشخیص شاه و ژنرال طوفانیان، «اسرائیل» به عنوان مناسبترین منبع تعیین شد. لازمة این تشخیص آن بود كه بین ایران و اسرائیل روابط نظامی هم برقرار گردد و آنها را به همدیگر نزدیكتر سازد. بهخصوص، هر گاه دولتهای دمكرات آمریكایی یا كنگره، با فروش سلاح جنگی به ایران مخالفت میورزیدند، ایران گامهای بلندتری به سوی اسرائیل برمیداشت كه در اذهان مقامات ایرانی به منزله «آمریكای كوچك» تلقی میشد. روند خریدهای تسلیحاتی از اسرائیل به گونهای پیش رفت كه در سالهای پایانی رژیم شاه، ایران به عنوان بزرگترین خریدار جنگ افزار و تسلیحات از اسرائیل محسوب میشد.

اسرائیل نیز در فروش تسلیحات جنگی به ایران انگیزههای خاص خود را داشت. اولاً، به ایران به دیدة عمق استراتژیك خود مینگریست كه در جنگها میتوانست از كمكهای لجستیكی و پشتیبانیاش استفاده كند. چنانچه در چهارمین جنگ اعراب و اسرائیل به دلیل نیاز فوری اسرائیل، ایران مقداری تجهیزات جنگی به اسرائیل ارسال كرد. دیگر اینكه، اسرائیل با فروش تسلیحات و گسترش دامنة همكاریهای نظامی، درآمد قابل توجهی به دست آورده و ضمناً در دراز مدت، نوعی وابستگی در ایران نسبت به تجهیزات اسرائیلی بهوجود میآورد. ضمناً، اسرائیل كاملاً میدانست هر سلاحی كه از هر طریقی به دست حكومت ایران برسد، به عنوان تهدیدی علیه كشورهای انقلابی عرب قلمداد خواهد شد و بنابراین، اسرائیلیها از لابی خود جهت راضی ساختن آمریكائیها به فروش تجهیزات و تسلیحات مورد درخواست شاه استفاده میكردند. [36]

شاه به منظور كسب پشتیبانی امریكا و اخذ جنگافزارهای بیشتری از آن كشور، درصدد برآمد رابطه با اسرائیل را از چارچوب همكاریهای كشاورزی و نظامی به زمینههای دیگری گسترش دهد. لذا در فروردین 1344 بهرغم مخالفت آرام وزیر امور خارجه، ارتشبد حسن طوفانیان، معاون تسلیحاتی وزارت جنگ را برای خرید تعداد زیادی مسلسل دستی یوزی برای افراد شهربانی و گارد شاهنشاهی به اسرائیل فرستاد. مسلسلهای مزبور برای نخستینبار، در آذرماه آن سال هنگامی كه پادشاه عربستان سعودی از ایران بازدید رسمی به عمل آورد و از گارد احترام سان دید، به نمایش درآمد. در سوم خرداد 1345 ژنرال عزر وایزمن، رئیس ستاد ارتش اسرائیل، همراه با سروان آویهوبن نون، فرمانده نیروی هوایی آن كشور به تهران آمد. وایزمن طی سه روز اقامت خود در ایران با شاه و ارتشبد بهرام آریانا، رئیس جدید ستاد ارتش و ارتشبد محمد خاتمی فرمانده نیروی هوایی دیدار و مذاكره كرد. همچنین با یك فروند هواپیمایی ایلیوشین روسی كه خروشچف ضمن آخرین سفر شاه به مسكو در سال 1344 به او هدیه كرده بود، عازم اصفهان گردید. [37]

ژنرال طوفانیان طی درخواست كتبی به كلی سری، مورخ 18/7/1345 به شماره 2059/45187 از سرهنگ نیمرودی وابسته نظامی اسرائیل در تهران تقاضای خرید جنگ افزار و مهمات ذیل را مینماید:

الف) خمپاره انداز 160 م. م. همراه با ابزار و ملحقات، 14 قبضه؛

ب) خمپاره انداز 160 م. م. همراه با ابزار و ملحقات، 26 قبضه؛

پ) خمپاره 160 م. م. با تی ان تی سنگین به صورت كامل همراه با چاشنی 000/10 عدد؛

ت) خمپاره 160م. م. دودزا پی دبیلیوپی به صورت كامل همراه با چاشنی 2500 عدد؛

ج) خمپاره 160 م. م. با تی ان تی سنگین به صورت كامل همراه با چاشنی 000/10 عدد؛ 

چ) خمپاره 120 م. م. دودزا پی دبیلوپی به صورت كامل همراه با چاشنی 2500 عدد؛

در این نامه تأكید شده، شاه قویاً مصمم است جنگ افزارهای یاد شده، خریداری شود و طوفانیان از نیمرودی درخواست نموده كه معامله را قطعی نماید. [38]

در پائیز سال 1345، سرهنگ نیمرودی قراردادی درباره تعمیر 35 فروند هواپیمای جت جنگنده اف ـ 86 ایران در اسرائیل امضا كرد كه مبلغ آن حدود 3 میلیون دلار بود. نیمرودی همچنین قرارداد دیگری به مبلغ 3 میلیون دلار جهت فروش خمپاره اندازهای سنگین 120 و 160 میلیمتری ساخت اسرائیل امضاء كرد. از طرف ایران، این دو قرارداد را ارتشبد طوفانیان امضا كرد كه در دوستیاش با اسرائیل جای هیچگونه شك و تردیدی نبود. به دنبال معاملات فوق، ارتشبد بهرام آریانا، رئیس ستاد ارتش ایران، همراه با طوفانیان از اسرائیل دیدن كردند. آن دو در 29 آبان 1345 وارد فرودگاه تل آویو شدند و به توصیه نیمرودی استقبال باشكوهی از آنان به عمل آمد. آریانا دوست واقعی اسرائیل بود و از شاه تقاضا كرد تا همكاری با اسرائیل را در زمینههای مختلف گسترش دهد. شاه خرید 6000 قبضه دیگر مسلسل یوزی [پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل] را تصویب كرد.[39] تأیید خرید اسلحه در این زمان و به دنبال بحرانی شدن منطقه و تا حدودی سردی روابط با اسرائیل به معنای موافقت شاه در گسترش همكاری مجدد با اسرائیل محسوب میشد.

در سوم اسفند 1346، اسرائیل به حكومت محمدرضا پهلوی پیشنهاد كرد كه آماده است اعتباری به ارزش 75 میلیون دلار در اختیار ایران قرار دهد تا در جهت تقویت نیروهای دفاعی ایران، هزینه شود. در پی دریافت این پیشنهاد، هیأت وزیران در جلسه مورخ 12/8/1247 آن را مورد بررسی قرار داد و با تصویب آن به وزارت جنگ اجازه داد اعتبار مذكور را برای خرید اقلام دفاعی تحصیل نماید. متن تصویب نامه هیأت وزیران به شماره 3/220 و در طبقه بندی به كلی سری به شرح زیر است:

هیأت وزیران در جلسه مورخ 12/8/1347 به استناد قانون راجع به تحصیل بیست میلیارد ریال اعتبار جهت تقویت نیروهای دفاعی كشور، مصوب 12 آذرماه 1342 به وزارت جنگ اجازه دادند 75 میلیون دلار اعتبار با بهره درصد در سال برای خرید اقلام دفاعی تحصیل نماید و به تیمسار سپهبد صنیعی وزیر جنگ اجازه داده میشود كه با توجه به سری بودن موضوع قرارداد، آن را امضاء و مبادله و یا این كه به مسئولیت خود اختیار امضاء و مبادله آن را به دیگری تفویض نماید. ضمناً به بانك مركزی ایران اجازه داده می شود پرداخت تعهدات وزارت جنگ را در اجرای این قرارداد تضمین و وزارت دارایی نیز متقابلاً پرداختهای بانك مركزی ایران را از این بابت از محل اعتبارات وزارت جنگ تعهد نماید و مجوز قانونی این قرارداد پس از رفع محظور سری بودن از مجلسین تحصیل خواهد شد. اصل تصویبنامه در دفتر نخست وزیر است. [40]

در اسناد نخست وزیری آمده است در سال 1348 وزارت جنگ، با استفاده از اعتبار واگذاری بانك اسرائیل به خرید جنگ افزار و تسلیحات مختلف از اسرائیل اقدام كرد و هیأت وزیران هم در 3/8/1348 قراردادهای خرید این وزارتخانه را تصویب نمود. این قراردادها عبارتند از:

الف) قرارداد خرید دویست قبضه تفنگ بی لگد 106 میلی متری به مبلغ 5.075.000 دلار كه پیش پرداخت آن با محاسبه بهره 43/771.716 دلار میباشد.

ب) قرارداد خرید دویست قبضه خمپاره اندازه 120 میلی متری سبك به مبلغ 9.353.655 دلار كه پیش پرداخت آن با محاسبه بهره 34/1.422.337 دلار می باشد.

پ) قرارداد خرید ده هزار تیر مهمات خمپاره اندازه 120 میلی متری سبك به مبلغ 1.145.000 دلار كه پیش پرداخت آن با محاسبه بهره 34/174.110 دلار میباشد.[41]

این قراردادها و بهویژه تخصیص اعتبارهای چند میلیون دلاری از سوی اسرائیل برای تقویت نیروهای نظامی ایران در منطقه، پیش از پیش روابط نظامی ایران را در وضعیت تازهای قرارداد؛ بهگونهای كه ارتش ایران به عنوان یكی از استفاده كنندگان اصلی سلاحهای اسرائیلی محسوب میشد.

بهرهگیری از مشاورین نظامی اسرائیل در خرید تسلیحات نظامی از كشورهای اروپایی، انعقاد قرارداد بین شركتهای اسرائیلی و نیروی دریائی ایران به منظور طراحی تأسیسات و خانه سازی، انعقاد قرارداد برای تعمیر هواپیمای جت جنگنده اف ـ 16 ایران در اسرائیل، تجهیز ناوچههای نیروی دریایی ایران به تجهیزات الكترونیكی، طرح محرمانه عملیات گُل، برای تولید موشكهای زمین به زمین با برد 450 كیلومتر، برگزاری دورههای مختلف آموزش برای نیروهای نظامی ایران در اسرائیل، از جمله مواردی هستند كه در روابط نظامی ایران و اسرائیل تحقق یافته است.

هر چند ایران و اسرائیل به این نتیجه رسیده بودند كه با همكاری نظامی و تكیه بر ارتش میتوانند در برابر تهدیدات منطقهای به منافع واحدی دست یابند، اما در مجموع بررسی روابط نظامی این واقعیت را نشان میدهد كه اسرائیل در روابط نظامی نیز، از یك برتری منافع برخوردار بود. چه به لحاظ كسب درآمد هنگفت از فروش تسلیحات و تجهیزات به ایران و چه به لحاظ برگزاری دورههای آموزشی نظامی برای نیروهای مسلح در ردههای مختلف ارتش، كه هر كدام از اینها میتوانست نوعی وابستگی در بلند مدت نسبت به جنگ افزارهای اسرائیلی و تأثیرگذاری در سیاست دفاعی ایران برجای گذارد.

4- بُعد فرهنگی

اسرائیل در رابطة استراتژیك خود با ایران، نگاه ویژهای به مقوله فرهنگ و آموزش به منظور بسترسازی و تغییر نگرش افكار جامعه ایران در راستای دستیابی به اهداف مختلف خود داشت. آنها با شناخت از تمایلات درونی محمدرضا پهلوی مبنی بر احیاء باستان گرایی، به بزرگنمایی كوروش تحت عنوان نجات دهنده قوم ستمدیده یهود و یك موسی بالقوه، پرداخته و با ظرافت و شگردهای خاص تبلیغاتی از محمدرضا پهلوی به عنوان «كوروش دوم» یاد نمودند. البته این شبیهسازی نیز با توجه به ویژگیهای شخصیتی محمدرضا، برایش بسیار دلپذیر و خوشایند بوده و از آن استقبال میكرد.

مقامات اسرائیلی بر این باور بودند كه عامل غیرعربی بودن در خاورمیانه زمینه احساسی نزدیكی ایران و اسرائیل را فراهم میسازد. بر همین اساس اسرائیلیها از روشی استفاده میكردند كه برای ایرانیان دلپذیر و خوشایند باشد. یكی از آن روشها سخن گفتن پیرامون داستانهایی همانند «استر»، زن یهودی و عموی وی، «مردخای»، مرد یهودی بود كه در دربار خشایارشاه نفوذ نموده و پادشاهان ایران را تحت تـأثیر و تلقین خود قرار دادند. ماجرای استر و مردخای به طور خلاصه چنین است: در زمان سلطنت خشایارشاه، روزی پادشاه در یك مجلس بزم مردانه در حالی كه سرش از باده گرم بود ملكه یا همسر سوگلی خود «وشتی» را به حضور میطلبد تا زیبایی او را به رخ همه بكشد. وشتی از حضور در این مجلس مردانه امتناع میكند و این امر بر پادشاه گران آمده و به توصیه مشاورانش كه در همان مجلس حضور داشتند، تصمیم میگیرد ملكه دیگری برای خود انتخاب نماید … در دربار خشایار شاه یك مرد یهودی به نام «مرد خای» كه از مهاجرین بابل بود، خدمت میكرد و چون از دستور شاه مطلع میشود دختر عموی خود به نام «هدسه» را به دربار میفرستد و به او تعلیم میدهد كه پیوند قوم و خویشاوندی خود را با او فاش نكند. خشایارشاه ...  او را ستاره یا «استر» مینامد و تاج مخصوص ملكه را بر سر وی مینهد ... بعد از  توطئهای كه علیه خشایارشاه طراحی میشود و او از این توطئه جان سالم به در میبرد؛ وزیرش، هامان حكم قتل عام یهودیان را میگیرد و حدود صدهزار نفر از یهودیان را میكشد. استر برای نجات قوم خود وارد قضیه میشود و خشایارشاه را نسبت به هامان بدبین میكند و با قتل هامان و روی كار آمدن مردخای یهودیان انتقام میگیرند و روز 14 آذر را به همین مناسبت «عید پوریم» نامگذاری نموده و جشن میگیرند. [42]

درباره طرح داستان مذكور نزد ایرانیان، در یكی از روزنامههای اسرائیلی به نقل از دكتر دوریل، رئیس هیئت نمایندگی اسرائیل در تهران آمده است: «وقتی برای افراد تحصیل كرده ایرانی صحبت میكنم، كافی است اظهارات خود را از داستان استر شروع كنم تا خود از علاقه و توجه آنها برخوردار شوم.»[43] در همانندسازی دوره هخامنشی با پهلوی، تاریخنگاران یهودی هم نقش مؤثری را ایفا نمودند. حبیب لوی در كتاب تاریخ خود در مقایسه رضاشاه با كوروش و داریوش با محمدرضا مینویسد:

سلطنت این پادشاه بزرگ [رضاشاه] انقلاب عظیمی در بهبود وضع آزادی و آسایش یهودیان ایران پدید آورد و اگر گفته شود كه زمان رضاشاه كبیر برای یهودیان ایران نظیر زمان كوروش كبیر و عصر فرزند او محمدرضا شاه، نظیر عصر داریوش اول گردید، راه اغراق نپیمودهایم. آزادی یهودیان ایران و اجرای اعلامیه بالفور كه در زمان رضا شاه كبیر بود و اجتماع پراكندگان در عصر محمدرضا شاه، این دو نظر را تأیید و تقویت میكند. ملت ایران وخصوصاً یهودیان ایران، دین بزرگی نسبت به این شاهنشاه عظیم الشأن دارند. [44]

اسرائیلیها در مناسبتهای مختلف از شگرد همانندسازی در جهت گسترش روابط و اهداف خود استفاده نموده و با در نظر گرفتن باستانگرایی شاهنشاهی این الگو را جلوه گر ساختند كه همانند كوروش، شاه ایران هم باید نجاتدهنده و حامی قوم ستمدیده یهود باشد. در راستای همین مشابه‎‎سازیها، روزنامه الانباء چاپ اسرائیل در شماره مورخ 22/4/1355 مینویسد: «رفتار و گفتار شاهنشاه چنان است كه گویی معظم له از اسلاف امپراطورهایی میباشند كه از 25 قرن پیش در ایران حكومت میكردند.»[45] همچنین، در سال 1354 طی مراسمی  ایرانی در تلآویو، دكتر امنون نتصر، استاد دانشگاه عبری بیت المقدس، ضمن سخنرانی پیرامون روابط ایران و اسرائیل اظهار داشت: «من شخصاً كوروش كبیر را اولین صهیونیست در تاریخ میدانم و اعلامیه كوروش كمتر از اعلامیه بالفور نبوده است. در عصر كنونی هم ایران كمكهای بسیار زیادی به ما نموده است.» [46]

اسرائیلیها با جهتدهی به تشكیلات یهودیان و تحت پوشش قرار دادن نام كوروش، در مسیر اهداف تعیین شده، برنامهریزی مینمودند و سپس، برنامههای خود را در تهران و تلآویو به اجرا در میآوردند. در تلآویو اقدام به تأسیس مركز فرهنگی ایرانیان تحت عنوان «خانه كوروش» كردند و حتی در این زمینه تلاش نمودند بخشی از مخارج ساخت این مركز را به عهده دولت ایران بگذارند.

خانه كوروش در تل آویو به صورت یك مركز تبلیغاتی  فرهنگی فعالیت خود را آغاز كرد و مسئولان اسرائیلی برای گسترش روابط خود با ایران از آن بهرهبرداری میكردند. در یكی از گزارشهای مرتضی مرتضایی، نماینده ایران در اسرائیل به وزارت امور خارجه در مورد افتتاح خانه كوروش با حضور اسحاق رابین، نخست وزیر سابق اسرائیل آمده است:

مورخ 20/10/36 [25] راجع به خانه فرهنگی كوروش اشعار میدارد كه روز جمعه سیزدهم مرداد ماه جاری ضیافتی توسط هیأت مدیره خانه كوروش … ترتیب یافت كه در آن اسحق رابین نخست وزیر سابق اسرائیل، موشه كاتزا و نماینده ایرانیالاصل مجلس اسرائیل و دو تن از همكاران نمایندگی شركت داشتند. آقای رابین كه در دوره نخست وزیری اعطای قطعه زمین برای بنیاد خانه كوروش را تصویت نموده است ضمن نطق جالبی پس از تشریع نقش ایران باستان در اشاعه تمدن و فرهنگ به سهم والای بازگردندان یهودیان توسط كوروش به ارض مقدس اشاره كرد و گفت: به عقیده وی لقب بنیانگذار اصلی صهیونیسم كه به غلط به هرتصل اطلاق میگردد در حقیقت برازنده كوروش است كه برای نخستین بار اجتماع یهودیان را در ارض مقدس ممكن ساخت و از این رهگذر تمامی یهودیان جهان را رهین خود ساخت. رابین در ادامه سخنان خود شاهنشاه آریامهر رامیراثدار راستین كوروش خواند واظهارداشت:آنچنان شیفته تمدن و فرهنگ  گرانقدرایران هستم كه آرزو میكنم ایرانی زاده شده بودم تا بتوانم به ایرانی بودن خود مباهات كنم. [47] در تهران نیز، یكی ازمراكز فرهنگی یهودیان كه از هر گونه مساعدت و پشتیبانی اسرائیلیها برخوردار بود، تحت عنوان «كانون كوروش كبیر» فعالیت میكرد. مجموعه اقدامات این كانون آن قدر در زمینههای مختلف گسترش یافت كه از آن به منزله مركز روابط فرهنگی ایران و اسرائیل یاد شده است: در داخل اجتماع یهودی ایران كانون فرهنگی كوروش كبیر وزنة مهمی را تشكیل داده و تقریباً در تمام فعالیتهای داخل مستقیم و غیر مستقیم دخالت دارد و در نظر یهودیان ایران، مركز فرهنگی یهودیت، مركز ارتباط با یهودیت جهانی و اسرائیل و مركز زبده جوانان فعال و پرشور اجتماع است. در نظر هموطنان مسلمان تظاهر روح فعال یهود است و ارزشهای فرهنگی و معنوی آن و حتی به منزله مركز روابط فرهنگی ایران و اسرائیل است. [48]

كانون فرهنگی كوروش كبیر كه افرادی همچون منوچهر امیدوار، سلیمان حییم، ابراهیم موره، موسی كرمانیان و عزری آن را اداره میكردند، فعالیتهای مختلفی انجام میداد كه خلاصه آن به شرح ذیل است:

1-  برگزاری كلیه جشنهای اقلیت مذهبی یهود از قبیل جشنهای عروسی، ختنهسوران، مهمانیهای عمومی، ضیافت به افتخار ورود شخصیتهای اسرائیل و غیره؛

2- برقراری روابط فرهنگی، برگزاری مسابقات ورزشی بین ایران و اسرائیل و تهیه بورس تحصیلی از اسرائیل برای جوانان مسلمان و یهود ایران؛

3- اعزام اعضای حزب فعال صهیونیست جهت شركت در سمینار بینالمللی یهود و حضور در جلسات حزبی با هواپیمای العال و با خرج دولت اسرائیل برای سفر به اسرائیل؛

4- جمعآوری اخبار اطلاعاتی و سیاسی مورد نظر و ارسال آنها برای مراكز اطلاعاتی ذی ربط در اسرائیل؛

5- ایجاد كلاسهای آموزشی و ترویج زبان و ادبیات عبری در ایران و برای غیر یهودیها به ویژه مسلمانان؛

6-تأسیس انجمن دوستداران دانشگاه عبری و به عضویت درآوردن برخی از شخصیتهای علمی ایران؛

7- ترویج هنر و رقص و سرودهای عبری و اسرائیلی و انجام كلاس مخصوص خردسالان برای رقص و سرود اسرائیلی؛

8-تهیه وانتشار فرهنگی عبری ـ فارسی باهمكاری مشترك سلیمان حییم،رئیس رژیم اسرائیل[اسحاق بن ذوی]؛

9-همكاری با سازمانهای دولتی بهخصوص دربار به مناسبت برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی؛

10-تـرویج فـرهنگ صهیونیستی در میان مردم ایران از طریق دعوت از چهرههای معلوم الحال یهودی و بعضاً رقاصهها و آوازهخوانان یهودی و تبلیغ آئین ایران باستان.[49] هر چند در «اساسنامه كانون فرهنگی كوروش، هدف سازمان مذكور آشنا ساختن جامعه یهود ایران با فرهنگ یهودی و ایجاد محیط مناسب برای فعالیتهای هنری، فرهنگی و اجتماعی»[50] ذكر شده، اما برخی از عملكرد و فعالیتهای ذكر شده نشان میدهد كه این كانون بهرغم ظاهر یك مجموعه فرهنگی تحت عنوان كوروش كبیر، به صورت یك مؤسسه اطلاعاتی و سیاسی مورد نظر اسرائیل و در جهت تبلیغ آرمان صهیونیستی و ترغیب جوانان یهودی برای اعزام به فلسطین اشغالی گام برمیدارد.

علاوه بر این، نامگذاری خیابانها و میادین و مؤسسات اجتماعی به نام كورش كبیر و محمدرضا شاه، تجهیز نمودن مطبوعات در ایران و دعوت از خبرنگاران و روشنفكران به اسرائیل به قصد بازدید از كشور اسرائیل و مشاهده ترقیات در امور مختلف و انعكاس تأثیرپذیری آنها در مطبوعات، تولید برنامه رادیویی به زبان فارسی، برگزاری نمایشگاهها و فستیوال فیلم، انجام مسابقات ورزشی، فعالیتهای دانشگاهی و آموزشی، برگزاری جشنهای متعدد در اسرائیل و نقش مؤثر در برگزاری جشنها در ایران بهخصوص طراحی اولیه جشنهای دو هزار و پانصد ساله و بهره برداری از فرقه بهائیت، از جمله ابزارهای فرهنگی و تبلیغاتی بودند كه از آنها در راستای ترویج فرهنگ صهیونیستی در میان مردم ایران و گسترش روابط دو رژیم استفاده نمودند. در مقابل رژیم پهلوی نیز، همكاری قابل توجهی در موارد مذكور با اسرائیل به عمل آورد.

نتیجهگیری

در این گفتار، پنج حوزه روابط ایران و اسرائیل در ابعاد سیاسی، اقتصادی، امنیتی ـ اطلاعاتی، نظامی و فرهنگی مورد بررسی قرار گرفت. نتیجهگیری اساسی این پژوهش كه بر خاسته از سؤال مطرح شده در آغاز سخن میباشد این است كه: روابط ایران و اسرائیل از سال 1327 تا كودتای 28 مرداد 1332، محدود و از تعادل و توازن نسبی برخوردار بوده است؛ اما، پس از كودتا تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، این روابط از تعادل و توان نسبی و تأثیرگذاری یكسانی بر اساس عرف بین المللی برخوردار نبوده، بلكه این روابط با تأثیرگذاری اسرائیل بر ایران به صورت آشكار و پنهان درابعاد گوناگون سیاسی، اقتصادی، امنیتی ـ اطلاعاتی، نظامی و فرهنگی تحقق یافت.

علاوه بر این، یافتههای برگرفته از بررسی پنج حوزه ذكر شده میتواند ما را به نتیجهگیری ابعاد دیگر موضوع رهنمون سازد:

1-اسرائیل در طول روابط خود با ایران همیشه منافع خود را مورد توجه قرار داده و هرگز حاضر نمیشد بدون در نظر گرفتن این مسأله آموزش و یا هر گونه امكانات مناسبی را در اختیار ایران قرار دهد؛

2- ایران در دوران روابط با اسرائیل، اقدامی عملی علیه منافع اسرائیل انجام نداد و حتی در مسأله بسیار حساس و مهم «فلسطین»، مواضع شاه در گفتار و عمل از ماهیت دوگانهای برخوردار بود. بدین معنا كه، در گفتار و نظر به ظاهر برخی از اقدامات اسرائیل را مردود دانسته و از مواضع فلسطین و كشورهای عربی حمایت میكرد. اما، در عمل، موجبات تقویت پایههای حكومت اسرائیل را فراهم نموده و در واقع این نفت ایران بود كه در صنایع اسرائیل تبدیل به آتش سرخی میشد كه بر سر مردم مظلوم فلسطین فرود میآمد و حقیقتاً مردم با ایمان و مسلمین جهان را به شدت متأثر میساخت.

3- رژیم پهلوی، به مثابه یك اهرم پر قدرت، گامهای بسیار مؤثری در جهت اهداف اسرائیل برداشت و در این راستا خدمات بسیار ارزشمندی در حفظ موجودیت و گسترش نفوذ آن در منطقه استراتژیك خاورمیانه از خود نشان داد.

4-استفاده از طراحان، كارشناسان، متخصصان و مشاوران اسرائیلی در سطوح مختلف، بهویژه امور اقتصادی، اعزام نیروی انسانی در ردههای مختلف به مراكز آموزشی اسرائیل جهت فراگیری آموزشهای مورد نیاز، الگو قرار دادن اسرائیل در بخشهای مختلف و اعتقاد بر تكمیل تكنولوژی مورد نیاز ایران به وسیله تكنولوژی پیشرفته اسرائیل؛ آگاهی یافتن از تواناییهای گسترده اسرائیل در جمعآوری اطلاعات و تشكیل سیستم اطلاعاتیـ امنیتی توانمند، بهخصوص كسب خبر از كشوهای عربی؛ فقدان پایگاه مردمی رژیم شاه و نیاز به یافتن حامی در منطقه خاورمیانه؛ نیاز شدید به همكاری شبكه موساد به منظور سازماندهی، تقویت و گسترش ساواك و امكان استفاده از نیروهای ویژه اسرائیل در خاموش كردن ناآرامیهای داخلی و كسب اطلاعات جهت سركوب گروههای مخالف رژیم از جمله عوامل مؤثر علاقمندی ایران، به ارتباط با اسرائیل بودند.

5-عوامل مؤثر علاقمندی اسرائیل برای ارتباط با ایران شامل موارد زیر بود: خارج شدن از انزوا و احساس تنها نبودن از محاصره اعراب، جلوگیری از آسیبپذیری با نگاه به ایران به عنوان بخش مؤثری از كمربند امنیتی پیرامون خود؛ وجود تعداد قابل توجه یهودیان در ایران به عنوان یك منبع بزرگ اطلاعاتی، وجود بهائیان در اسرائیل و استفاده ابزاری از آنها با توجه به نفوذ در دستگاههای مختلف دولتی بهویژه در زمان تصدی نخست وزیری هویدا؛ تأمین نفت مورد نیاز خود، رونق بخشیدن به اقتصاد خود از طریق صادرات انبوه كالا به بازار پرسود ایران و فروش تسلیحات و تجهیزات نظامی و زمینهسازی فعالیت شركتهای متعدد اسرائیل به منظور كسب در آمد سرشار؛ ایجاد اشتغال و نفوذ در تمام شئون.

6-علاوه بر منافع خاصی كه هر كدام از رژیم ایران و اسرائیل در پرتو ارتباط با هم كسب میكردند؛ مسایل و اهداف مشتركی هم وجود داشت كه موجب تقویت و مستحكمتر شدن روابط میشد. در این باره میتوان از: تأثیرپذیری هر دو واحد سیاسی از نظام دو قطبی و گرایش به سوی غرب، علاقه و تمایل شدید آمریكا بر پیوند و گسترش روابط آنها بهعنوان دو ستون نظامی خود در منطقه، ضرورتهای امنیتی مشترك بهخصوص تهدیدات ناشی از نفوذ شوروی در خاورمیانه و مقابله با تحریكات شدید جمال عبدالناصر، و تحولات پرشتاب منطقه خاورمیانه نام برد.

در برابر عوامل گسترش دهنده روابط، عوامل باز دارنده هم وجود داشت كه میتوان از فعالیتهای گسترده داخلی بهویژه از سوی نیروهای مذهبی و مخالفین رژیم و عكسالعملهای شدید برخی از كشورهای عربی نام برد. این عوامل درمقاطع مختلف نقش خود را آشكار نمودند. در دوران پیروزی نهضت ملی منجر به قطع روابط گردید؛ در پانزده خرداد شاه در پاسخ به درخواست دیویدبن گوریون نخست وزیر اسرائیل مبنی بر آشكارسازی روابط، مخالفت جدی و واقعی روحانیون را اعلام نمود. در این میان نقش محوری و اساسی را بهعنوان مهمترین عامل بازدارنده، حضرت امام خمینی(ره) ایفا نمودند. ایشان در اوج  قدرت رژیم شاه همواره افشاگر روابط پنهان شاه و اسرائیل بودند و همین امر، سبب شد تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هر چند روابط ایران و اسرائیل قطع نگردد؛ اما، حداقل از آشكارسازی و رسمی شدن آن جلوگیری بهعمل آید. این مسئله، در دوران نهضت انقلابی یكی از انگیزههای قیام حضرت امام خمینی(ره) را تشیكل میداد. در واقع پیوند شاه با اسرائیل فصل مشترك حركت گروههای مختلف بر علیه شاه بود؛ بهگونهای كه این مسئله را میتوان بهعنوان یكی از عوامل حركتآفرین و شتابزا در نهضت انقلاب اسلامی محسوب كرد.

روابط ایران و اسرائیل بهرغم تمایل شدید اسرائیل مبنی بر آشكار و رسمی شدن آن همچنان به صورت غیر رسمی، دنبال میگردید و با وجود رویدادهای پر فراز و نشیب منطقة بحران خیز خاورمیانه، تا سقوط رژیم پهلوی به همان صورت باقی ماند. با پیروزی انقلاب اسلامی، اسرائیلیها ناچار شدند با یك هواپیمای مسافربری پان آمریكن، خاك ایران را برای همیشه ترك كنند و بدینسان، روابط سی ساله ایران و اسرائیل پایان یافت و اسرائیل با از دست دادن متحد استراتژیك خود خسارات سنگین و جبرانناپذیری را متحمل گردید. در واقع، پیروزی انقلاب اسلامی، مهمترین گام استراتژیك را در حمایت از فلسطین برداشت و روزنة امیدی از نور حقیقت را در دل ناباوران پدید آورد كه امروزه ثمره آن در چهره و حركت امید بخش «انتفاضه» تجلی یافته است.

پی‌نوشتها:

  1. ازغندی، علیرضا؛ روابط خارجی ایران؛ تهران؛ نشر قومس، 1376؛ صفحه 409.
  2. نورالدینكیا، فضلالله؛ خاطرات خدمت در فلسطین؛ تهران؛ نشر آبی؛ 1377؛ صفحه 9.
  3. جهت اطلاع بیشتر نگاه كنید به: یزدانی، مرضیه؛ اسناد مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین؛ تهران؛ انتشارات سازمان اسناد ملی ایران؛ 1374؛ صص 122-121.
  4. عزری، مئیر؛ خاطرات یك دیپلمات اسرائیلی ارانزاده، (سفیر سابق اسرائیل در ایران)، به نقل از:
  5. Radi, Israel (Perslan) News Balletien 8-Book Rerlew 14,8,01 28/05/80 (http://www.rdis. orgld3. html).
  6. «ناسیونالیست مثبت» تعبیری است كه در دهة سی مورد توجه شاه قرار گرفت. منظور شاه از این تعبیر، ترغیب حس ملی و وطنپرستی و تفاخر به دوران گذشتة تاریخ ایران در بطن جامعه بود: «ناسیونالیسم ما مثبت است، از آن جهت كه خلاقه است و با حسن سلوك و ادب همراه است. [...] ایرانی خوشبخت كردن خود را در بدبخت كردن سایرین نمیداند. شاید شما بیش از همه بتوانید در این رشته نقش مؤثری داشته باشید كه ایران را به ایرانی بشناسانید و تاریخ ایران را به ایرانیان بگویید. باید گفت كه ایرانیان در گذشته به وطنشان چه خدماتی كردهاند. [...] حالا علل بیشتری هست كه ما میتوانیم از گذشته قویتر باشیم. [...] در گذشته صحبت از عدالت اجتماعی نبود، معهذا مردم فداكاری میكردند. اینها اصول ناسیونالیسم مثبت است.» (پهلوی، محمدرضا؛ مجموعة تألیفات، نطقها، ...؛ جلد دوم؛ تهران، سازمان چاپ و انتشارات كیهان؛ 1355؛ صص 1922ـ1930.)
  7. وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران؛ سیاستگزاران و رجال سیاسی در روابط خارجی ایران، تهران، وزارت امور خارجه (دفتر آموزش و ارزشیابی)، 1364، صفحه 33.
  8. هوشنگمهدوی، عبدالرضا؛ سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی؛ تهران؛ نشر پیكان؛ چاپ چهارم، 1377؛ صفحه 283.
  9. روابط ایران و اسرائیل به روایت اسناد نخست وزیری؛ تهران، مركز اسناد ریاست جمهوری، 1377، صفحه 130، بخشی از آن به نقل از:
  10. Robert B. Reppa, Israel and Iran, (Prager publishers, 1974) pp. 79-86.
  11. نگاه كنید به: اسناد لانه جاسوسی آمریكا؛ تهران؛ انتشارات مؤسسه فرهنگی هنری بزرگ اندیشه؛ جلد 12، شماره 36، صص 4980 – 4978.
  12. ازغندی، علیرضا؛ پیشین، صفحه 413.
  13. قانون، مرتضی؛ دیپلماسی پنهان؛ تهران؛ نشر طبرستان؛ 1381؛ صفحه 342.
  14. قانون، مرتضی؛ دیپلماسی پنهان؛ صفحة 343، به نقل از:
  15. Sohrab  Sobhani , The  Pagmatic  Entente  Israeli – Iranian Relains , 1948-1988-ondon.Praeger , 1989 . P.P.80-81.
  16. اسناد لانه جاسوسی آمریكا، تهران، انتشارات مؤسسة فرهنگی هنری بزرگ اندیشه، جلد 12 شمارة 36، صفحة 5022.
  17. گزارش شماره 2468/430 مورخ 13/10/1357، از مرتضایی به وزارت امور خارجه، نمایندگی تل آویو، سال 57-1356، كارتن 8 ، پرونده 50-220.
  18. بایگانی اسناد وزارت امور خارجه؛ بخش 26؛ سال 1332؛ پرونده 47.
  19. همان؛ پرونده 47.
  20. گزارش محمدحسین نجم، كاردار سفارت ایران در پاریس به وزارت امور خارجه، مورخ 27/3/32، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، بخش 26، سال 1332، پرونده 47.
  21. نامه شماره 2311/26588 وزارت امور خارجه به سفارت ایران در بغداد، مورخ 28/7/1332، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، بخش 26، سال 1332، پرونده 47 .
  22. افراسیابی، بهرام؛ ایران و تاریخ؛ تهران، نشر علم، 1367، صفحة 294 .
  23. جهان زیر سلطة صهیونیزم؛ تهران؛ انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ 1361؛ صفحه 46 .
  24. مرتضایی، مرتضی؛ گزارش سالانه، مورخ 25/11/1356، شماره 312/12-910 نمایندگی ایران در تل آویو، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال 38-2536، كارتن 3، پرونده 5-210
  25. ازغندی، علیرضا؛ روابط خارجی ایران، تهران، نشر قومس، 1376، ص 419، به نقل از: ترازنامههای بانك مركزی ایران 52-1341 . مجله تحقیقات اقتصادی شمارههای 23 و 24 و سالنامه آماری وزارت دارایی ـ نشریه آمار بازرگانی خارجی ایران، سالنامه 52 .
  26. فولادزاده، عبدالامیر؛ شاهنشاهی پهلوی در ایران؛ تهران؛ جلد سوم؛ كانون نشر اندیشههای اسلامی؛ 1369؛ صفحة 236 .
  27. ولایتی، علیاكبر؛ ایران و تحولات فلسطین؛ تهران؛ انتشارات وزارت امور خارجه؛ 1380؛ صفحة 164 .
  28. روابط ایران و اسرائیل به روایت اسناد نخستوزیری؛ تهران؛ مركز اسناد انقلاب اسلامی؛ 1381؛ سند شمارة 51، صفحه 219 .
  29. بایگانی اسناد وزارت امور خارجه؛ نامه شماره 798؛ مورخ 4/3/1356؛ سال 58ـ1356، كارتن 8، پرونده 5ـ220 .
  30. همان، نامه شماره 64925/ م، مورخ 17/12/1355؛ سال 58ـ1356، كارتن 13، پرونده 5ـ260 .
  31. همان، 4ـ1353؛ كارتن 4؛ پرونده 1ـ23 .
  32. ولایتی، علیاكبر؛ پیشین، صفحة 204 .
  33. نجاریراد، تقی؛ ساواك و موساد؛ تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، صص 64ـ63 .
  34. نجاریراد، تقی؛ همان، صص 65ـ64 .
  35. احمدی، عبدالرحمان؛ ساواك و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1381، صص 153ـ149 .
  36. همان، صص 115ـ114.
  37. نجاریراد، تقی؛ همان، صص 72ـ71 .
  38. نجاریراد، تقی؛ همكاری ساواك و موساد؛ صص 218-217 ؛ به نقل از: مركز اسناد انقلاب اسلامی،  سند شماره 7 ، پرونده 435 .
  39. ولایتی، علیاكبر؛ منبع پیشین، صص 71-72.
  40. هوشنگمهدوی، عبدالرضا؛ پیشین، صص 188-187.
  41. مركز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران؛ سند شماره 21-32-893 ط.
  42. هوشنگمهدوی، عبدالرضا؛ پیشین، صص 390-387 .
  43. روابط ایران و اسرائیل به روایت اسناد نخستوزیری، تهران، مركز اسناد ریاست جمهوری، 1377، اسناد شمارة 39 و 32، صص 127-123 .
  44. همان، سند شماره 1/33، صفحه 132 .
  45. بزم اهریمن، جشنهای دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی به روایت اسناد ساواك و دربار؛ جلد اول، مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، 1377، صفحه 314.
  46. منصوری، جواد؛ قیام 15 خرداد 1342؛ دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، تهران، 1376، صفحه 97 .
  47. سازمانهای یهودی و صهیونیستی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، 1379، صفحه 58 .
  48. مركز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند شماره 18-913-145 د.
  49. بایگانی وزارت امور خارجه، نمایندگی تلآویو، سال 4-1353، كارتن 6، صفحه 1-23.
  50. بایگانی وزارت امور خارجه، نمایندگی تلآویو، سال 37-2536، كارتن 10، پرونده 240.
  51. سازمانهای یهودی و صهیونیستی، پیشین، صفحه 326.
  52. همان، تلخیص شده از صص 331-321 .
  53. همان، صفحه 319.

کتاب سقوط جلد اول موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی