سند نامه ::
 
پاسخ ميرزا كوچك خان به دعوت تيمورتاش

 
عبدالحسين تيمورتاش، سياستمداري كه از او به عنوان وزير دربار قدرتمند رضا شاه ياد مي‌شود (1304 تا 1311)، پيش از عهده‌داري اين سمت مدتي حاكم گيلان بود. او در اين سمت تلاش كرد تا نهضت ميرزا كوچك خان جنگلي را نابود سازد. يكي از اقدامات نخستين تيمورتاش اعلام حكومت نظامي در گيلان و سپس ارسال نامه‌اي خدعه‌آميز براي ميرزا كوچك خان جنگلي بود. وي در اين نامه كه با هدف به دام انداختن ميرزا نوشت، قسم ياد كرد كه اگر پناهنده شود با مشاغل عالي بقيه عمر خود را طي خواهد كرد و صدمه‌اي نخواهد ديد. اما ميرزا در پاسخ، درخواست وي را با لحني تحقيرآميز رد كرد. نظر به زيبائي پاسخ ميرزا توجه خوانندگان گرامي را به نامة وهن‌آلود تيمورتاش و جواب كوبندة ميرزا كوچك خان جنگلي جلب مي‌كنيم. نامة تيمورتاش از اين قرار است: 
«به تاريخ 21 ذيحجة 1337، جناب ميرزا كوچك خان! از آنجا كه دولت عليه ايران شخص مرا كه رئيس اترياد تهران و چند سال است در ايران به درستي و راستي خدمتگزار هستم جهت قلع و قمع ريشة فساد جنگل تعيين فرموده و اين مسئله قطعي است و كساني كه با شما همراهي مي‌كنند اطلاع كامل داريم به جزاي خود خواهند رسيد به جناب عالي كه سر دستة اين جماعت هستيد اعلان مي‌شود به عون‌الله ريشه و مبدأ فساد را از صفحه گيلان كنده و مضمحل خواهم نمود، ليكن محض اينكه شما وطن دوست و ايران‌خواه و عاقل و نيك نفس معرفي شده‌ايد لازم است به شما خاطر نشان شود هرگاه جناب عالي را در محكمة عدل الهي حاضر نمايند و سؤال و جواب شود كه آنچه خسارات و تلفات به اهالي بيچاره از بدو الي ختم وارد آمده مسؤول درگاه الهي كيست گمان مي‌كنم انصاف خواهيد داد و شرمنده خواهيد شد. بديهي است انسان كامل براي فايده موهوم راضي بدين مسؤوليت بزرگ نمي‌شود. نيز به من هم اين‌طور دستگير شده است كه با آن صفات عالي شما براي شخص خود راضي به اذيت مسلمين بيچاره نخواهيد بود لذا با كمال اطمينان و قول شرف نظامي و خداي يكتا قسم ميدهم چنانچه به اردوي قزاق ايران و به من پناهنده شوي و حرف را بپذيري قول مي‌دهم كه وسايلي فراهم داريم كه بقيه عمر خود را با كمال احترام و با مشاغل عالي به آسودگي زندگاني نمايي و اين قول نظامي كه در اين ورقه به شما داده مي‌شود بوحدانيت خدا، حق است. تا زماني كه آسايش شما در پيشگاه اعليحضرت همايون و اولياء دولت عليه ايران فراهم و به عمل نياورم شخص جناب عالي و كساني كه شما به آنها اطمينان مي‌دهيد در اردوي قزاق مثل يك نفر ميهمان عزيز مي‌باشيد، به مصداق آيه شريفه «اكرم‌الضيف و لو كان كافرا» و نيز چنانچه بخواهيد غير اين مسئله حرفي داشته باشيد خوبست محلي را براي ملاقات و حرف آخر معين كنيد كه در آن محل با شما ملاقات شود تا رفع اشتباهات افواهي شده باشد. رتمستر كيكا چينكوف رئيس اترياد طهران. 
«پاسخ ميرزا چنين بود» هوالحق به تاريخ ليله 22 ذي‌الحجه 1337 جناب رئيس اترياد تهران رتمستر كيكا چينكوف! دير آمدي اي نگار سرمست! از صدر تا ذيل مرقومه 21 شهر جاري را با دقت ديدم بنده به كلمات عقل فريبانه اعضاء و اتباع اين دولت كه منفور ملتند فريفته نخواهم شد از اين پيشتر نمايندگان دولت انگليس با وعده‌هايي كه به سايرين دادند و يكبارگي قباله مالكيت ايران را گرفتند تكليفم كردند تسليم نشدم، مرا تهديد و تطميع از وصول به مقصود و معشوقم باز نخواهد داشت . وجدانم به من امر مي‌كند در استخلاص مولد و موطن كه در كف قهارت اجنبي است كوشش كنم. شما مي‌فرماييد نظام نظر به حق يا باطل ندارد و مدعيان دولت را هركه و هرچه هست بايد قلع و قمع نموده تا داراي منصب و مقام گرديد. بنده عرض مي‌كنم تاريخ عالم به ما اجازه مي‌دهد هر دولتي كه نتوانست مملكت را از سلطه اقتدار دشمنان خارجي نجات دهد وظيفه ملت است كه براي خلاصي وطنش قيام كند اما كابينة حاضر مي‌گويد من محض استفادة شخصي بايد مملكت را در بازار لندن به ثمن بخس بفروشم . در قانون اسلام مدون است كه كفار وقتي به ممالك اسلامي مسلط شوند مسلمين بايد به مداخله برخيزند، ولي دولت انگليس فرياد مي‌كشد كه من اسلام و انصاف نمي‌شناسم بايد دول ضعيف را اسير آز و كشته مقاصد مشؤوم خود سازم. بنده مي‌گويم انقلابات امروزه دنيا ما را تحريك مي‌كند كه مانند ساير ممالك در ايران اعلان جمهوريت داده و رنجبران را از دست راحت ‌طلبان برهانيم و ليكن درباريان تن در نمي‌دهند كه كشور ما با قانون مشروطيت از روي مرام دمكراسي اداره شود. با اين ادله وجدانم محكوم است در راه سعادت كشورم سعي كنم. گو آنكه كرورها نفوس و نواميس و مال ضايع شود در مقابل جوابي را كه «موسي» به فرعون و محمد(ص) به ابوجهل و ساير مقننين و قائدين آزادي و روحاني در محكمه عدل الهي مي‌دهند من هم مي‌دهم. 
بنده و همراهانم شما و پيروانت در اين دو خط مخالف مي‌رويم بايد ديد عقلاء عالم به جسد كشته ما مي‌خندند و يا به فاتحيت شما تحسين مي‌كنند؟ فرضاً به تمام مراتب فوق احتمال كذب رود يعني بنده حقيقتاً يك فرد جاه‌طلب نفساني تصور شده به مواعيد جناب عالي متمايل گردم آن وقت عرض مي‌كنم كساني كه تسليم گرديده و ورقه ممهور دولت را در دست داشته‌اند همه را بدار آويخته حبس كرده و يا تبعيد نموديد بنده را با چه رو بعد از اين همه عمليات باز تكليف به تسليم شدن مي‌نماييد؟! در خاتمه كه درخواست ملاقات كرده بوديد عرض مي‌كنم اشخاصي كه داراي شرافت قولي نيستند ملاقات كردن با ايشان از قاعده عقل بدور و بيرون است. فقط بين ما و شما را بايد خداوند حكم فرمايد‌ ـ كوچك جنگلي  

 

تاريخ تحولات سياسي، دكتر سيد جمال‌الدين مدني، ج 2، صص 357 و 358.