کـشف حجاب بانوان
ابراهیم ذوالفقاری
پس از انقراض سلسله قاجار،زمینههای سلطنت رضـا خـان فـراهم شد؛ابتدا«قانون استعمال البسه وطنی»را در مردادماه 1303 ابلاغ کرد و اجرای آن را در تمامی ادارات دولتی بر عهده رؤسـای آن ادارات نهاد و محمد علی فروغی(ذکاء الملک)را که وزیر مالیه بود،مأمور مشخص کـردن متخلفین و«اخذ جرائم لازمـه»از آنـان نمود.1از آن پس برای شکستن حجاب بانوان تلاش چشمگیری را به کار بست و به قدری در این کار جدی بود که گویی مأموریتی نانوشته برای کشف حجاب دارد.
مراسم تاجگذاری رضا خان در اردیبهشت 1305 ش برگزار شد.تـشکیل«جمعیت بیداری نسوان»در تهران،انتشار مجله«دختران ایران»در شیراز،فعالیت«جمعیت نسوان وطنخواه» در سال تاجگذاری رضا شاه،از جمله مقدماتی بود که برای انجام کشف حجاب،طراحی شد.2
در سال 1307 ش«قانون متحد الشـکل نـمودن البسه اتباع ایران در داخله مملکت»به شرح زیر به تصویب مجلس شورای ملی رسید:
ماده اول:کلیه اتباع ذکور ایران که به موجب مشاغل دولتی دارای لباس مخصوصی نیستند در داخله مملکت مـکلف هـستند که ملبس به لباس متحد الشکل بشوند و کلیه مستخدمین دولت اعم از قضایی و اداری مکلف هستند در موقع اشتغال به کار دولتی به لباس مخصوص قضایی یا اداری ملبس شوند و در غیر آن موقع،بـاید بـه لباس متحد الشکل ملبس گردند. ماده دوم:طبقات هشتگانه ذیل از این قانون مستثنی میباشند:
1-مجتهدین مجاز از مراجع تقلید مسلم که اشتغال به امور روحانی داشته باشند.
2-مراجع امور شرعیه دهـات و قـصبات پس از بـرآمدن از عهده امتحان معینه.
3-مفتیان اهـل سـنت و جـماعت که از طرف دو نفر از مفتیان مسلم اهل سنت اجازه فتوی داشته باشند.
4-پیشنمازان دارای محراب.
5-محدثین که از طرف دو نفر مجتهدین مجاز،اجازه روایـت داشـته بـاشند.
6-طلاب مشتغلین به فقه و اصول که در درجه خـود از عـهده امتحان برآیند.
7-مدرسین فقه و اصول و حکمت الهی.
8-روحانیون ایرانیان غیر مسلم.
ماده سوم:متخلفین از این قانون در صورتی که شـهرنشین بـاشند بـه جزای نقدی از یک تا پنج تومان و یا به حبس از یـک تا هفت روز و در صورتی که شهرنشین نباشند به حبس از یک تا هفت روز به حکم محکمه محکوم خواهند گردید.وجـوه جـرایم مـأخوذه از اجرای این ماده در هرمورد توسط بلدیه آنجا مخصوص تهیه لباس مـتحد الشـکل برای مساکین آن محل خواهد بود.
ماده چهارم:این قانون در شهرها و قصبات از اول فرودین 1308 ش و خارج از شهرها در حدود امـکان عـملی شـدن آن به شرطی که از فروردین 1309 ش تجاوز نکند به موقع اجرا گذارده خواهد شـد و دولت مـأمور تـنظیم نظامنامه و اجرای این قانون میباشد.
این قانون که مشتمل بر چهار ماده است در جـلسه شـشم دیـماه یکهزار و سیصد و هفت شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید.
رئیس مجلس شورای مـلی-دادگـر3
ال پی الول ساتن،درباره تصویب قانون متحد الشکل شدن لباس،ضمن تعبیر این حرکت بـه «عـلاقهمندان جـنونآمیز»مینویسد:
«در تعقیب علاقهمندی جنونآمیز جدید شرقی درباره متحد الشکل شدن لباسها،شاه ایراندر سـال 1928 مـ[1307 ش]دستور اجباری شدن لباس متحد الشکل را برای مردان صادر کرد که تاکنون هـم بـه قـوت خود باقی است.این جریان که آن را(انقلاب لباس)باید نامید...علاوه بر وزرا،وکلا،رؤسای اداراتـ و مـستخدمین دولت که به تدریج لباس متحد الشکل در بر میکردند، رفتهرفته سایر طبقات نـیز از لبـاسهای مـختلف الشکل بیرون آمده و کلاه پهلوی که کلاه لبهدار بود، سر میگذاشتند...»4
این قانون،پس از تـصویب مـجلس شـورای ملی،به این شرح ابلاغ شد:
«با تأییدات خداوند متعال ما پهـلوی شـاهنشاه ایران نظر به اصل بیست و هفتم متمم قانون اساسی مقرر میداریم.
ماده اول:قانون متحد الشکل نـمودن البـسه اتباع ایران در داخله مملکت که در تاریخ ششم دیماه یکهزار و سیصد و هفت شـمسی بـه تصویب مجلس ملی رسیده و منضم به ایـن دسـتخط اسـت،به موقع اجرا گذاشته شود.
ماده دومـ:هـیئت دولت مأمور اجرای این قانون هستند.
به تاریخ دهم دیماه هزار و سیصد و هفت شـمسی-رضـا»5
الول ساتن در خصوص فرمایشی بودن تـصویب قـوانین در مجلس شـورای مـلی مـینویسد: «پس از آنکه قوانین در جلسه علنی مجلس طـرح و تـصویب میشود.برای اجرا به صحه شاه میرسد اما عملا قوانینی که شـاه بـرای رفاه و آسایش ملت لازم تشخیص داده اسـت به وسیله وزیران دیـکته مـیشود و نمایندگان آن را تصویب میکنند.»6
در ادامه هـمین حـرکت که مقدمات کشف حجاب مهیا میشد،در سال 1309 ش در اولین کنگره زنان شرقی که در سـوریه تـشکیل شد،زنانی از ایران نیز شـرکت کـردند و قـرار شد دو سال بـعد ایـن کنگره در ایران تشکیل شـود.از اوایـل سال 1313 ش،روزنامه و مجلات،برای زمینهسازی اعلام رسمی کشف حجاب،اقدام به درج مطالبی کردند کـه بـرخی از سرفصلهای آن،به این شرح است:
1-چـاپ تـصاویر زنان بـدون حـجاب و نـیمه برهنه برای تبلیغ جـوراب و لباسهای زیر زنانه.
2-درج گزارشهایی از ورود هنرپیشههای زن کشور ترکیه به ایران به همراه عکس و توضیحات.
3-گـزارش هـمراه با عکس رژه دختران بدون حجاب در حـضور رضـاشاه در تـرکیه.
4-مـقالات مـتعدد از نویسندگان داخلی و خـارجی دربـاره عشق،جوانی و تحصیلات عالیه زنان.
5-چاپ عکس زنان بدون حجاب شرکتکننده در هزاره فردوسی در کنار اعضای دولت.
6-چـاپ عـکس زنـان اروپایی و شرح چگونگی رفتار آنان با هـمسران و...
7-تـبلیغ شـنا در کـنار دریـا و درج عـکس زنان خارجی با لباس شنا.
8-مقالات و بحث راجع به آزادی زنان در کشورهای مختلف از جمله:مصر و ترکیه.8
متعاقب این حرکتهای تبلیغی حساب شده،در سال 1314 ش«کانون بانوان»به ریاست صـدیقه دولتآبادی-که چند سال قبل از کشف حجاب رسمی،بدون حجاب در ملأعام حاضر میشد-تأسیس گردید8و در نهایت در هفدهم دیماه 1314 ش در مراسم افتتاح دانشسرای مقدماتی،رضا شاه به همراه همسر و دخترانش که کـشف حـجاب کرده بودند،حضور یافت و کشف حجاب به صورت رسمی اعلام شد.9
پس از وزرا و وکلا که در خط مقدم این حرکت قرار داشتند،ردههای مختلف نظامی در ارتش نیز،به این مسئله گرفتار آمـدند.
چـهار روز پس ازو اقعه 17 دی،سرلشکر نخجوان که کفالت وزارت جنگ را به عهده داشت،بخشنامه گونهای را به شرح زیر صادر کرد:
«اداره شهربانی تقاضا نموده چون از ورود خانمهای بـا حـجاب به اماکن تفریحی از قبیل:سـینماها و تـآترها و کافهها و رستورانها و غیره جلوگیری میشود،به طور مقتضی به عموم افسران ارتش مراتب اطلاع داده شود و از طرف دژبانی نیز چند نفر افسر برای سرکشی بـه ایـن قبیل اماکن مأمور شـوند کـه از تخلف بعضی افسران جلوگیری و ممانعت به عمل آید.
مراتب به پیشگاه اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی راپرت گردید،مقرر فرمودند:قبلا به افسران ابلاغ شود که بدانند و مطلع باشند،بعد اقدام به گـذاردن افـسر،از طرف دژبانی بشود.مراتب بدینوسیله ابلاغ گردید.»10
و سه روز پس از این ابلاغیه،همو بخشنامه کرد که:
«حسب المقرر،پس از اجرای مهمانیها،خانمهای افسران نباید چادر استعمال نمایند،مقتضی است قدغن فرمایند به وسـایل مـقتضی این مـوضوع را به افسران گوشزد نمایند کفیل وزارت جنگ».11
و در تاریخ 29/10/1314،بخشنامه ذیل را خطاب به:لشکرها و تیپها و هنگامی خارج- نـیروی دریایی جنوب و نیروی دریایی شمال،ابلاغ کرد:
«حسب الامر مبارک مـقرر اسـت:در ایـن موقع که از طرف بانوان مرکز و سایر شهرهای کشور شاهنشاهی شروع به نهضتهای ترقیخواهانه شده و برای شرکت در حـیات اجـتماعی مثل سایر بانوان ممالک متحدند برای کشور و خانواده خود سعی و کوشش مینمایند،بـایستی فـرماندهان واحـدهای ارتش نیز در تشویق و پیشرفت رفع حجاب اقدام و پیشقدم باشند.مخصوصا بایستی به منظور ترویج بـانوان آن منطقه و ترغیب آنها در مشارکت با اقدامات سایر نسوان کشور، مجلسهای مهمانی برای افـسران از طرف فرماندهان قسمتها تـشکیل و از آنـها دعوت شود که در معیت خانمهای خودشان بدون حجاب در مهمانی مزبور حضور پیدا کنند...
سرلشکر ضرغمی»12
پس از این دستور،سیل مکاتبات از بخشهای مختلف ارتش به مرکز ارسال شد که مهمانیها تشکیل گردد و مـنظورنظر رضا شاه که کشف حجاب بانوان است،تأمین شده است.13
یکی از ترفندهای رذیلانهای که به کار گرفته شد تا اجرای طرح کشف حجاب زنان ایران،با موفقیت توأم گردد،جلوگیری از بـیحجابی زنـان معروفه و اجبار آنان به استفاده از چادر بود.
بخشنامهای که در اینباره صادر شد،به شرح زیر است:
«چون اینطور مقرر گردیده که کلیه زنهای معروفه و معلوم الحال بایستی با چادر بـوده بـاشند، علی هذا مقتضی است قدغن فرمایید مراتب را به وسایل مقتضی به عموم افسران آن قسمت گوشزد و حالی نمایند که افسران ارتش شاهنشاهی به هیچوجه حق ندارند با این قبیل زنـهای مـعروفه در مجامع و معابر عمومی رفتوآمد نموده و یا آنها را بدون حجاب داخل مجامع نسوان و خانوادههای نجیب[!]نمایند.
سرلشکر ضرغامی»14
این دستور العمل،کار را برای افراد متدین مشکلتر و زندگی را برای بانوان مـحجبهای کـه در هـمه اقشار اجتماع حضور داشتند،تـحملناپذیر مـیکرد.
در ایـن میان،یکی از افسران ارتش رضا خانی به نام غلامرضا(امیر)فضلی که با درجه ستوان یکمی،مأمور ساختمان اصطبل برای اصـلاح نـژا اسـب،در خرمآباد بود،پس از آنکه عرصه را اینگونه تنگ یافت،در نـامهای بـه مادر خود چنین نوشت:
«خانم والده عزیزم را قربان میروم پس از تقدیم عرض ارادت...راجع به وضعیت تهران برای بنده مرقوم فـرمایید.راجـع بـه بیحجابی اگر امر خیلی سخت شد،علاقهمند میباشم قدری تـریاک شما و خواهرهای عزیزم میل نمایید که دیگر این قسمت را نبینم.البته پس از مطالعه این کاغذ را فورا آتش بزنید.»15
ایـن نـامه در سـانسور پستی شهربانی،کشف شد و مفاد آن به اطلاع رضا شاه رسید و او در خـصوص ایـن گزارش چنین حکم کرد:
«به لشکر 6 نوشته شود این نوع افسران خشک و احمق چه فایده دارنـد و چـه نـوع میشود به آنها اطمینان داشت.باید نصایح و تذکرات لازم به او بدهند تـا اگـر فـایده نبخشید اخراج گردد.»16
پس از این دستور،ستوان یکم فضلی به صور مختلف تحت فشار قـرار گـرفت و خـانواده وی نیز،مورد بازخواست واقع شدند،17تا اینکه در اسفندماه 1314،مجبور به نوشتن نامه دیـگری بـه شرح زیر شد:
«خانم والده عزیزم را قربان میروم.
پس از تقدیم عرض ارادت...مادر جان راجع بـه بـیحجابی ابـدا اهمیت ندهید.این جهت خوشوقتی ایرانیان است.شما هم اقدام نمایید.البته به شـما عـرض میکنم،باید بدانید چه فرمان یزدان چه فرمان شاه.حکم اعلیحضرت همایونی حـکم خـداست.»18
مـبازه با حجاب زنان تا آنجا پیش رفت که مسجد گوهرشاد در جوار حرم مطهر حضرت رضـا(ع)بـه حمان خودن بدل شد و در هرشهر و روستا حجاب عفت با زور سرنیزه از سرزنان مـسلمان بـرداشته شـد.
امام خمینی در توصیف و ارزیابی این حرکت،میفرماید:
«ما میگوییم دولتی که برای پیشرفت کلاه لگـنی نـیمخورده اجـانب،چندین هزار افراد مظلوم کشور را در معبد بزرگ مسلمین و جوار امام عادل مـسلمانان بـا شصت تیر و سرنیزه سوراخ سوراه و پارهپاره کند،این دولت،دولت کفر و ظلم است و اعانت آن عدیل کفر و بدتر از کـفر اسـت.
ما میگوییم دولتی که بر خلاف قانون کشور و قانون عدل گروه دیـوان آدمـخوار را به نام پاسبان شهربانی در هرشهر و ده به جـان زنـهای عـفیف بیجرم مسلمانان بریزد و حجاب عفت را با زور سـرنیزه از سـر آنها برباید و به غارت و چپاول ببرد و محترمات بیسرپرست را در زیر لگد و چکمه خرد کـند و بـچههای مظلوم آنان را سقط کند،ایـن دولت،ایـن نقشهها کـه دارای پشـتوانهای اسـتعماری بود،حرکت جهانی استعمار به شـمار مـیرفت که به طور کاملا یکسان در کشورهایی نظیر:مصر،ترکیه،افغانستان و الجزایر در حـال اجـرا بود.»
فرانتس فانون در بررسی انقلاب الجـزایر،به بررسی نقش حـجاب در مـبازرات مردمی پرداخته و مینویسد:
«راه و رسم لبـاس پوشـیدن و سنتهای مربوط به لباس و پوشاک و زینتها،مشخصترین صورتهای اصالت و یگانگی جامعه است...مـثلا در جـهان عرب،آنچه در وهله اول توجه جـهانگرد خـارجی را جـلب میکند،حجاب زنـهاست...حـجاب زن مسلمان چنان دائم به چـشم مـیخورد و مشهود است که به طور کلی برای مشخص کردن جامعه عرب کفایت میکند...از دیـدگاه نـاظری خارجی،زن الجزایری«زنی است که خـود را در پشـت حجاب مـخفی مـیکند»...هـرگاه جامعه استعماری را در جمیع جـهات آن،با ارزشها و جنبههای قوی و فلسفه آن در نظر بگیریم، میبینیم که در برابر عکس العملی کاملا یکسان و یـکنواخت،نـشان داده است.مبارزه مؤثر[جامعه استعماری علیه حـجاب]قبل از سـال 1954 و دقـیقتر بـگوئیم پس از سـالهای 1930-1935 آغاز شد.مـسئولان اداری فـرانسه در الجزایر که مأمور ویران ساختن اصالت مردم الجزایر بودند و دولت فرانسه نیز بدانها اختیار داده بود به هـرقیمتی کـه بـاشد صور وجودی مختلفی را که یحتمل از دور و نزدیک یـادآورنده واقـعیت...الجـزایر اسـت،در هـم بـشکنند... حداکثر کوشش خویش را مصروف مبارزه با حجاب کردند...شعار آنها در وهله اول این جمله بود که:«بر زنها پیروز شویم،باقی چیزها به دنبال آن درست خواهد شد»...دسـتگاه استعماری...اعلام کرد که:اگر بخواهیم تاروپود جامعه الجزایری را در هم بشکنیم و امکان مقاومت را از آن سلب کنیم،قبل از هرچیز باید بر زنان الجزایر پیروز شویم.باید زنها را از زیر حجابی که در پس آن مخفی مـیشوند،بـدر آوریم...»19
مبارزه با حجاب بانوان در کشور ایران-که در پی گشودن افقهای جدید در برابر استعمارگران با دور انداختن چادرها و عریان کردن چهرهها بود-آنچنان ادامه یافت که بسیاری از زنهای مسلمان،بیرون آمـدن از خـانه را بر خود حرام کردند.
پس از شهریور 1320 و انتقال قدرت به محمد رضا پهلوی،علیرغم فرازونشیبهایی که تاریخ ایران با آن مواجه بود،این حرکت همچنان ادامـه یـافت.
یکی از نمونه اسنادی را که مـربوط بـه دوران پهلوی دوم و نشانگر بغض نهادینهشده حکومت پهلوی با حجاب است،در اینجا میآوریم.
روز سیام پهمنماه سال 1355،در صفحه شهرستانهای روزنامه اطلاعات،عکسی از مراسم پیشاهنگی در شهرستان شهرضا در اسـتان اصـفهان،چاپ میگردد.در این عـکس، مـربیان پیشاهنگی،زنانی چادر هستند که در حال ادای پیشاهنگیاند.محمد رضا پهلوی با دیدن این تصویر برافروخته میشود و به نصرت اللّه معینیان-رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی -دستور پیگیری میدهد.
معینیان،دستور را به صـورت تـلفنی به دکتر حسین بنایی-رئیس سازمان پیشاهنگی-و منوچهر گنجی-وزیر آموزش و پرورش وقت-ابلاغ میکند.در تعقیب این موضوع،شکراله ورزنده-رئیس سازمان پیشاهنگی استان اصفهان-به شهرضا رفته و حاصل این مـأموریت را بـه شرح زیـر،اعلام میکند:
«جناب آقای محسن مدیریت کل آموزش و پرورش استان اصفهان
احتراما طبق دستور آنجناب روز چهارشنبه 4/12/35[1355]به شـهرستان شهرضا عزیمت و در مورد عکسی که در روزنامه اطلاعات مورخ 30 بهمن چاپ شـده بـود تـحقیق و بررسی و نتیجه به شرح زیر به استحضار عالی میرسد:
1-اصولا در شهرستان شهرضا عموم بانوان در مجامع عمومی و خـیابانها بـا چادر شرکت مینمایند؛حتی در روز مذکور که اینجانب در شهرضا بودم شورای زنان شهرضا نـیز بـا حـضور خانم صانعی دبیر شورای زنان اصفهان در محل شورا تشکیل شده بود و با توجه به ایـنکه غیر از آقای فرماندار مرد دیگری در شورا نبود مع الوصف کلیه شرکتکنندگان با چـادر در جلسه شرکت داشتند.بـدیهی اسـت اولیای امور در فع این نقیصه[!]تلاش فراوان مینمایند ولی ثربخش نیست.
2-در روز مراسم تحلیف مربیان پیشاهنگی شهرستان مذکور که با حضور آقای فرماندار و اعضای شورای پیشاهنگی و تعدادی مدعوین و رؤسای مدارس تشکیل شـده بود،طبیعی است که بانوان شرکتکننده نیز عموما با چادر شرکت داشتهاند.
3-عکسی که در اطلاعات چاپ شده بود در مراسم رسمی تحلیف نبوده و مربیان پیشاهنگی زن شهرضا در آن روز با لباس پیشاهنگی بودهاند و عـکسی نـیز با اعضای شورای پیشاهنگی آن شهرستان برداشتهاند.
4-در جلسه شورای پیشاهنگی شهرستان شهرضا که در تاریخ 3/12/35[1355]به همین منظور تشکیل شده،مراتب اعتراض مسئول پیشاهنگی و مربیان زن شهرضا از چاپ این عکس مـطرح و آقـای سیاره راهنمای پیشاهنگی شهرضا مشغول رسیدگی و پیگیری گردیده است.
5-عکاس و خبرنگار روزنامه اطلاعات توسط جناب آقای فرماندار احضار و از او توضیح خواسته شد که علت ارسال این خبر چه بوده اسـت.در مـورد خبر اظهار داشت خبری که توسط نمایندگی به روزنامه داده شده در تهران تحریف شده و فتوکپی خبر ارسالی به همره ارسال میشود.
درباره عکس نیز گفت به اینکه یک قطعه عـکس از یـکی از کـانونهای حزبی به همین طریق بـه روزنـامه فـرستاده بودم آن را چاپ نمودند و مورد تشویق قرار گرفتم لذا تصور میکردم ارسال این عکس اشکالی ندارد.
6-اعتراض شورای پیشاهنگی از درج خبر و عکس طـی نـامه شـماره 527-4/12/35[1355] با دو قطعه عکس توسط جناب آقای فرماندار بـه روزنـامه اطلاعات فرستاده شد که خبر مذکور را تصحیح نمایند.
7-آقای صدرزاده رئیس آموزش و پرورش شهرضا روز مراسم فرستاده شد که خبر مـذکور را بـودهاند و در شـهرضا حضور نداشتهاند.
با تقدیم احتراما-شکراله ورزنده رئیس سازمان مـلی پیشاهنگی استان اصفهان»20
پس از این پیگیریها،رئیس سازمان پیشاهنگی این گزارش را برای دفتر مخصوص شاهنشاهی ارسال میکند:
«جـناب آقـای مـعینیان ریاست محترم دفتر مخصوص شاهنشاهی آریامهر در تعقیب مذاکره تلفنی جهت بـررسی و پیـگیری موضوع چاپ عکس نامزدان مربی پیشاهنگی با چادر اقدامات زیرین صورت گرفت:
1-با آقای مدیرکل آمـوزش و پرورش اسـتان اصـفهان تلفنی مذاکره شد و از ایشان خواسته شد که موضوع را شخصا تعقیب و چگونگی آن را گـزارش دهـند.
2-از رئیـس پیشاهنگی استان نیز خواسته شد که به شهرضا مسافرت کرده و بدوا از جریان امر بـه خـوبی مـطلع و ماوقع را گزارش دهند.
3-شرحی به استان نوشته شد که مسئولین امر پیشاهنگی در شهرضا از فـرماندار کـه ریاست شورای پیشاهنگی استان را عهدهدار است و رئیس آموزش و پرورش که نایبرئیس شورای پیشاهنگی شـهرستان شـهرضا و اعـضای شورا آقای سیاره رئیس پیشاهنگی مورد بازخواست قرار گیرند و هرکسی در این امر مقصر واقـعی تـشخیص داده شد تنبیه گردد.
4-از عکاس و مخبر روزنامه نیز توضیح خواسته شده است که چـرا ایـنگونه عـکسها را برداشته و گزارش نموده.
5-شرحی به کلیه سازمانهای پیشاهنگی کشور نوشته شد که مسئولین پیشاهنگی وقـتی مـلبس به لباس مقدس پیشاهنگی هستند بایستی کاملا ساده،بیآلایش و بدون هیچگونه پوشـش دیـگری در مـجامع ظاهر شوند و سعی شود که هرجهت نمونه خوبی از برای سایرین باشند.در خاتمه لازم است ذهن جـنابعالی را مـتوجه نـکات زیرین بنماید:
به قرار اطلاع تشکیل کلاس مربیان دختران در شهرضا در این سـنوات اخـیر به علت تعصب مذهبی زیاد تا به حال میسر نمیشده است و این اولین دفعهای است کـه بـه صورت دستهجمعی توانستهاند این عده را جذب کلاس پیشاهنگی نمایند و شاید هم عـوامل اجـرایی انجام این کار را برای خود موفقیتی مـحسوب کـردهاند و ازایـنرو هم بود که با وجودی که فـرماندار و ریـاست آموزش و پرورش و عدهای از اهالی شهر در این جلسه بودهاند از برداشتن عکس جلوگیری ننمودهاند ولی اینجانب اطـمینان دارم کـه طولی نخواهد کشید که ایـن خـانمها با نـهایت سـربلندی و افـتخار لباس پیشاهنگی را خواهند پوشید و در مجامع و مـجالس بـا لباس پیشاهنگی ظاهر خواهند شد.
ضمنا هیچکدام از خانمها خودشان در مورد ملبس شـدن بـه لباس پیشاهنگی و سربرهنه وارد شدن در مجالس اعـتراض ندارند و این مردهای آنـها هـستند که در این مورد مقید و سـختگیر مـیباشند و مردسالاری را فقط به این طریق در خانواده خودشان میتوانند اعمال کنند.
متعاقبا نیز گـزارش داده خـواهد شد.
ارادتمند-حسین بنائی21
نـصرت اله مـعینیان ایـن گزارش را به رؤیـت مـحمد رضا پهلوی میرساند و شـاه در ذیـل آن مینویسد:
«باید مسئولین حتما تنبیه شوند»
دستور شاه جهت اجرای دقیق ابلاغ میگردد و حـاصل آن چـنین گزارش میشود:
«سرور گرامی جناب آقـای نـصرت اله معینیان ریـاست دفـتر مـخصوص شاهنشاهی احتراما در خصوص عـکسی که ازمراسم تحلیف پیشاهنگی در شهرستان شهرضا در جراید درج شده،ضمن اجرای دقیق اوامر مطاع مـبارک ذات هـمایونی لزوما به استحضار میرساند:
به مـنظور تـوسعه مـکتب پیـشاهنگی و تـأمین مربی مورد نـیاز از تـاریخ شانزدهم تا پایان روز بیست و یکم بهمنماه جاری کلاس کارآموزی با تصویب شورای پیشاهنگی در شهرستان شهرضا بـرگزار و مـراسم تـحلیف در پایان کلاس(روز 21بهمن ماه)انجام میشود.
بـا ایـنکه در روز مـزبور رئیـس اداره آمـوزش و پرورش بـه منظور شرکت در جلسات ماهانه رؤسای آموزش و پرورش استان،در اصفهان بوده است،معذلک از سمت خویش برکنار و آقای عباس سیاره،مسئول پیشاهنگی شهرستان نیز از کار کنار گذاشته شد.
ضـمنا با بررسیهایی که به عمل آمده مراسم مزبور با نظارت آقای فرماندار که سمت رئیس شورای پیشاهنگی شهرستان را نیز دارند برگزار گردیده است.
تمنا دارد مراتب را به شرف عرض پیشگاه مـبارک شـاهانه برسانند و اوامر مطاع همایونی را امر به ابلاغ فرمایند.
ارادتمند-منوچهر گنجی وزیر آموزش و پرورش»22
این گزارش نیز به رؤیت محمد رضا پهلوی میرسد ولی خشم او فروکش نمیکند.شاه بار دیگر در ذیـل ایـن گزارش مینویسد:«فرماندار هم معزول شود»
این دستور به وزیر کشور ابلاغ میگردد:
«جناب آقای امیر قاسم معینی وزیر کشور حسب الامر مـطاع مـبارک ملوکانه فتوکپی شماره 37763/دو مورخ 21/12/2535 [1355]وزارت آمـوزش و پرورش بـه پیوست ارسال میشود.
اوامر مطاع مبارک ملوکانه به این شرح شرف صدور یافت:
«فرماندار هم معزول شود»
رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی»23 گزارش اجرای ایـن دسـتور به شرح زیر اسـت:
«در نـیمه دوم بهمنماه سال 2535[1355]برای آقایان و خانمهای مربیان پیشاهنگی شهرضا کلاسی تشکیل گردیده که در پایان دوره و مراسم تحلیف و اهدا دستمال گردن به مربیان، خانمهای مربی با چادر اقدام به ادای احترام نـموده بـودند(سلام پیشاهنگی به سرانگشت در حین داشتن چادر به سر)این مراسم با حضور فرماندار شهرضا آقای حیدری و آقای نعیم معاون آموزش و پرورش شهرضا انجام گرفته و خبرنگار عکس روزنامه اطلاعات یا کـیهان نـیز از این مـراسم عکس تهیه که بر حسب تصادف عکس مزبور را شاهنشاه آریامهر ضمن مطالعه روزنامه ملاحظه مینمایند و از وزیر آمـوزش و پرورش در اینباره توضیح میخواهند که از طریق دفتر وزارت آموزش و پرورش از مدیرکل آموزش و پرورش استان،تـعویض رئیـس آمـوزش و پرورش شهرضا و مسئول پیشاهنگی خواسته میشود و بر حسب دستور تلفنی دفتر وزارت آموزش و پرورش آقای صدرزاده از شهرضا بـه وسـیله مدیرکل آموزش و پرورش استان احضار و به کار وی پایان داده میشود و آقای سیاره رئیس پیـشاهنگی شـهرضا و هـمچنین آقای حیدر فرماندار شهرضا از طریق استانداری تعویض میشوند.توضیحا اینکه آقای بیوک صدرزاده 15 روز قبل از واقـعه فوق به این سمت منصوب گردیده بود و در مراسم مذکور حضور نداشته،زیرا در آنـ تاریخ در اصفهان در سمینار مـتشکله رؤسـای آموزش و پرورش استان شرکت داشته است...
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت اصفهان-تقوی»24
پس از گذشت حدود یک سال و نیم از این ماجرا،وزیر کشور جدید،تقاضای بازگشت فرماندار شهرضا را مینماید:
«به طوری که استحضار دارنـد،در بهمنماه سال 2535[1355]یک دوره تعلیمات برای 66 نفر مربیان پیشاهنگی زن و مرد...تشکیل میگردد...عکس مذکور در روزنامه اطلاعات درج میگردد...اوامر مطاع مبارک ملوکانه شرف صدور مییابد که فرماندار هم معزول شود... اینک نـامبرده کـه از کارمندان،درستکار وزارت کشور میباشد طی عریضهای استدعای عفو و بخشودگی نموده است.
با توجه به اینکه در این مورد با جناب آقای وزیر آموزش و پرورش هماهنگی به عمل آمده است، مستدعی اسـت مـرابت به شرف عرض پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر برسد تا در صورت استقرار اراده سنیه شاهانه نامبرده مورد عفو و بخشودگی ملوکانه قرار گیرد و به کار گمارده شود.
ارادتمند-اسداله نـصر اصـفهانی وزیر کشور»25
و محمد رضا پهلوی در تاریخ 21/6/1356 در ذیل این درخواست مینویسد:
«اگر عضو مفیدی باشد با این درخواست موافقت میشود».
پانوشتها:
(1)-تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد،مرکز بـررسی اسـناد تـاریخی،مرداد 1378،ص 3،سند اول به شماره 6727/2276.
(2)-ر.ک:پیـشین،ص 81.
(3)-هـمان،ص 10،سـند دوم به شمار 1004،ص 2.
(4)-رضاشاه کبیر یا ایران نو-ال پی الول ساتن،ترجمه عبد العظیم صبوری،چاپ تابش،چاپ دوم اسفند سال 1337 ش.
(5)-تغییر لباس...،ص 17،سند سـوم،بـدون شـماره.
(6)-ال پی الول ساتن،همان،2 234.
(7)-ر.ک:تغییر لباس و کشف حجاب...صص 101-100.
(8)-هـمان،ص هـشتاد و یک.
(9)-همان،ص 132،سند 54 به شماره 44376.
(10)-همان،ص 141،سند 55 به شماره 78760-2122/آ.
(11)-همان،ص 145،سند 57 به شماره 79718/2190/آ.
(12)-همان،ص 147،سند 59،بدون شماره.
(13)-همان،صـص 172 و 174،178،186،189 و...
(14)-هـمان،ص 224،سـند 90 به شماره 6453.
(15)-همان،ص 293،سند 129،بدون شماره.
(16)-همان،ص 294،سند 130،بدون شـماره.
(17)-همان،ص 299،سند 135 به شماره 13970.
(18)-همان،ص 305،ص 141،بدون شماره.
(19)-فرانتس فانون،استعمار میرا،ترجمه محمد امین کاردان،شرکت سهامی انـتشارات خـوارزمی،1356،صـص 35-39.
(20)-آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوشهای سیاسی،کلاسه 159004،سند شماره 2156.
(21)-همان،سند شـماره 406/م.
(22)-هـمان،سند شماره 37763/دو.
(23)-همان،سند شماره 1-140/م.
(24)-همان،سند شماره 5494/10 هـ 2.
(25)-همان،سند شماره 7423/م.
فصلنامه مطالعات تاریخی - تابستان 1383 - شماره 3 صفحه 217
|