موضوع : آيتاله گلپايگانى از : 21 تاریخ 4 / 4 / 48 به : 316 شماره : 1624 / 21 ساعت 11 صبح روز 2 / 4 / 48 يك نفر ناشناس كه از همدان به قم آمده با آيتاله گلپايگانى ملاقات و به ايشان مىگويد چه كار كنيم رئيس سازمان همدان ترابى1 خيلى مرد كثيفى است زيرا خودش گفته من مسلمان هستم ولى با بهائيها2 تماس دارد و منزل آنها مىرود و مىگويد اين بهائيها از مسلمانها بهتر هستند ضمنا شخص ناشناس يادآور شد كه پرونده اختلافات مسلمانها و بهائيها را به كرمانشاه برديم و ژاندارمرى گفت شما حرف نزنيد والا مىگويم اين تحريكات از ناحيه شما آخوندهاست و با ده هزار تومان وجهالضمان آنها را آورديم. شخص ناشناس افزود اگر اوضاع به اين نحو باشد خيلى بد است بهائيها در حال حاضر مبلّغ آوردهاند به اطراف همدان و يك مقدار زمين وسيعى خريده و مىخواهند محفل درست كنند ما هم در مقابل يك قطعه زمين خريدهايم براى يك مهديه و مسجد ولى باز هم زمزمه است كه اين ترابى كثيف رئيس سازمان مخالفت مىكند و اضافه كرد آقاى آخوند3 نه نفيا و نه اثباتا مداخلهاى نمىكند گلپايگانى پاسخ داد آخوند مىترسد. شخص ناشناس ادامه داد كه آقاى (بنىصدر4 يا بنىفضل) خيلى مرد خوبى است او مبلغ يكهزار و پانصد تومان به مهديه كمك كرده و مشغول ساختمان هستيم گلپايگانى پاسخ مىدهد راه كار اين است كه يك نفر را كه با نصيرى رئيس كل سازمان رفيق است ببينيد و به نصيرى بگوئيد كه اين رئيس سازمان همدان ترابى شما را متهم مىكند و به ضرر شما كار مىكند و با اين ترتيب يا او را عوض مىكند و يا دستور مىدهد ديگر مداخله نكند و اضافه كرد من دخالت نمىكنم زيرا دولتيها اول به سكوت من راضى بودند ولى حالا به سكوت حاضر نيستند نامبرده اضافه كرد دولتيها ميگويند بيا با ما همكارى بكن من نه آن وقت دعوا مىكردم و نه با كارهاى آن موافقت مىنمودم و اينها مىخواهند لااقل من يك تلگراف بكنم نكردم و بعد دستور دادند به روزنامه فرمان و روزنامه آيندگان به ما توهين كردند خصوصا اينكه آقايان علما تلگراف كردند ولى من نكردم و صدر نماينده قم چندى قبل در مقابل صحن اسم از شريعتمدارى برد و تجليل كرد ولى به من توهين كرد البته اسم مرا نبردند ولى به كنايه گفتند آنها كه سكوت كردند. دولتيها از من خوششان نمىآيد زيرا من هم ايراد مىكنم و هم موافقت نمىكنم. گلپايگانى اضافه كرد دولتيها وقتى مدرسه فيضيه را گرفتند من اقدام كردم و مجددا پس دادند و بعد دولتيها گفتند خوب بود تلگرافى اظهار تشكر مىكرديد گلپايگانى افزود دولتيها مىخواهند ما را به طرف خود بكشند ولى من موافقت نمىكنم زيرا توقع زياد دارند لذا صلاح نيست من با آنها تماس بگيرم و در واقع آشتى كنم گلپايگانى به شخص ناشناس مىگويد بالاخره يا شما برويد تهران يك نفر را نزد نصيرى بفرستيد و يا با آقاى شريعتمدارى تماس بگيريد زيرا دولتيها به حرف شريعتمدارى گوش مىدهند و مىتوانيد يكى از مريدان شريعتمدارى را پيدا كنيد و نزد او بفرستيد و بگويد ترابى از بهائيها طرفدارى مىكند او درست مىكند. گلپايگانى افزود بعضىها مىگفتند كه سازمان با بهائيها موافق است ولى يك جريانى براى مسلمانها پيش آمد و سازمان مداخله كرد و به نفع مسلمانها تمام شد و معلوم شد سازمان با بهائيها رابطه خوبى ندارد. گلپايگانى افزود در جريان اختلاف مسلمانها با بهائيها دكتر ايادى5 به بهائيها كمك مىكرد ولى سازمان نمىكرد وى اضافه كرد آقايان يك تلگراف كرده بودند براى رئيس جمهورى عراق ديديد مخاطب وى گفت چرا اسم آقاى خوانسارى نبود گلپايگانى ميگويد خوانسارى هم مثل من سكوت كرده و مداخله نمىكند و بنابراين اظهارات على صافى مىگويد آن دولت بازى درآورده است. هر جا سياست اقتضا كند به روحانيت جلوه مىدهد و روحانيت را آزاد مىگذارد و هر جا سياست اجازه ندهد فورا روحانيت را سركوب مىكند وى افزود در تمام اين مدت چرا امام جمعه تلگراف نكرد سپس گلپايگانى مىگويد چرا وكلا و وزراء به آقاى حكيم تلگراف نكردند خوب بود وزراء هم به آقاى حكيم تلگراف مىكردند. صافى مىگويد خلاصه اينها بازى درآوردهاند يك مرتبه دستور مىدهند فلان آقا تلگراف به اوتانت بكند يك مرتبه به رئيس جمهورى و يك مرتبه به حكيم و يك مرتبه سكوت مىكنند. گلپايگانى سئوال مىكند بالاخره اروندرود چه شد صافى در جواب مىگويد اين دولت يك هدف داشت و آن را خوب انجام داد و آن هدف اين بود كه مىخواست داخل عراق را خراب كند و خراب هم كرد و اوضاع داخلى عراق را به هم ريخت و حكيم را با دولت عراق بد كرد و همين كافى است كه وضع عراق به هم خورد و در واقع دولت ايران كار خودش را كرد و كنار نشسته ببيند چه مىشود. صافى مىگويد بالاخره آيتاله حكيم يك وزنهاى است بين اعراب و همين مخالفت رئيس جمهور با حكيم اوضاع عراق را به هم مىزند و از طرفى عشاير و دولت ايران كار خودش را كرد و سكوت نمود. نظريه منبع : نظرى ندارد. نظريه رهبر عمليات : مفاد گزارش صحيح است گلپايگانى به منظور كسب وجهه بيشتر اغلب در ملاقات با افراد خود را از مخالفين دستگاه معرفى و براى تضعيف موقعيت آقاى شريعتمدارى كه رقيب سرسخت اوست مشاراليه را وابسته به دولت قلمداد مىنمايد ضمنا جهت شناسائى شخص ملاقاتكننده اصلح است تحقيقاتى معمول گردد. مرشد نظريه امنيت داخلى : مفاد گزارش مورد تأييد و آنچه استنباط مىشود اين است كه فرد مشورتكننده با گلپايگانى يكى از روحانيون همدان بوده و از مريدان گلپايگانى است ضمنا چنين موقعيتى را نزد گلپايگانى داشته كه هرگونه مطلب را در اختيار وى ميگذاشته و همچنين راهنمائيهاى لازم را نيز نموده است كه آگاهى ساواك مربوطه از موضوع ضرورى ضمنا توجه آن اداره كل را به نقش على صافى در دستگاه گلپايگانى جلب مىنمايد وى اصولاً در هر مورد به انتقاد از دولت پرداخته و اكثرا در مسائل آموزش دهنده گلپايگانى مىباشد و امور تهران و ملاقات با رجال را صافى به نمايندگى از طرف آقا انجام مىدهد. رئيس ساواك : كميسيون مشورتى گلپايگانى تشكيل شده از خود گلپايگانى و سيدمهدى و على صافى هر سه فكر منجمد و تنها راه رسيدن به پول را مخالفت با دولت مىدانند و به هر نحو كه شده ملاقات كنندگان را به اين موضوع كه ما مخالف دولت هستيم روشن مىنمايند. مهران آقاى شكورى 1ـ خلاصهاى تهيه تا به عرض برسد. 2ـ ساواك تهران را در جريان گذارده و بخش 321 را مطلع نمايند. 3ـ بهرهبردارى شود 15 / 4 1ـ سرتيپ حسين ترابى از مأموران امنيتى و اطلاعاتى رژيم پهلوى در سال 1297 (ش) به دنيا آمد. در رشته نظامى ليسانس گرفت. پس از تأسيس ساواك به عضويت اين سازمان درآمد و مدتها در سمت رئيس ساواك شهرستانهاى قم، همدان، چهار محال و بختيارى و اراك به رژيم خدمت كرد. مدتى نيز فرماندار اليگودرز بود و مدتى نيز رياست اداره يكم عمليات اداره كل سوم ساواك را به عهده داشت. پس از پيروزى انقلاب اسلامى دستگير و محاكمه شد. 2ـ در سال 1260 (ه ق) فردى به نام على محمد كه خود را «باب» امام و وسيله تماس مردم با امام زمان (عج) معرفى نمود و سپس دعوت مهدويت كرد و گفت كه در آينده از ميان بابيها پيامبرى قيام خواهد كرد و دين تازهاى خواهد آورد. به دستور ناصرالدين شاه و اميركبير بسيارى از پيروان با دستگير و كشته شدند و مابقى به عراق تبعيد و شخص «باب» نيز تيرباران شد (1266 ه ق) در ميان اتباع «باب» دو برادر مورد توجه بودند كه مدعى جانشينى وى شدند. ليكن بين آن دو برادر اختلاف افتاد. گروهى پيرو برادر اول مشهور به «يحيى صبح ازل» «ازلىها» «بابيها» و عدهاى ديگر پيرو برادر دوم بهاءاللّه (بهاييها) شدند. در نزاع سختى كه بين اين دو و اتباع آنان در گرفت بسيارى از طرفين كشته شدند. دولت عثمانى «بهاءاللّه و طرفدارانش را به «عكّا» (فلسطين اشغالى) و.... را با يارانش به جزيره قبرس روانه كرد. فعاليتهاى بهاء در عكاء و همكارى با يهودىها باعث شد تا بيشتر با بيان و به ويژه با بيان ايران پيرو او شوند آئين «بها» جز زن پدر، ازدواج با همه زنان (مادر، خواهر، دختر، دختر برادر، عمه و خاله) را جايز مىداند. در پيدايش اين مسلك مأموران روسيه نقش مهمى داشتند. سپس انگليسيها بهائيت را در كشورهاى اسلامى به ويژه ايران ترويج مىكردند. بدين ترتيب بهائيت از بدو پيدايش تاكنون به اسم يك عقيده مذهبى ولى در واقع با قدرت يك حزب سياسى در خدمت استكبار بوده و هم اكنون نيز آمريكا و رژيم صهيونيستى از حاميان قوى اين مسلكاند. در حكومت محمدرضا پهلوى علىرغم مبارزه روحانيت شيعه عليه اين فرقه، بهائيان موقعيتى ويژه داشتند و آنها از حمايت شاه بهرهمند بودند و هميشه افرادى از سران اين فرقه در دربار بودند و در تصميمگيرىهاى دولت و سياست خارجى تأثير جدى داشتند و به نفع صهيونيسم جهانى فعاليت مىكردند. امير عباس هويدا بهايى براى سيزده سال پست نخست وزير را در اختيار داشت. ر. ك : كوثر، انتشارات مؤسسه نشر امام خمينى، ج 1، صفحه 76. 3ـ مرحوم آيتاللّه آقاى آخوند ملاعلى معصومى همدانى است. 4ـ مرحوم آيتاللّه سيد نصراله صدر فرزند صدرالعلماء همدانى در شهر همدان متولد شد. وى مقدمات را در شهر همدان گذرانده و آنگاه به نجف اشرف مهاجرت نمود و از محضر آيتاللّه ميرزا حسين نائينى و آيتاللّه آقا ضياءالدين عراقى و آيتاللّه اصفهانى استفاده نمود. ايشان سپس به همدان مراجعت و منشأ اثر خدمات ارزندهاى گرديد. آقاى بنىصدر در سال 1391 (ه ق) در بيروت به رحمت حق پيوسته و در نجف اشرف به خاك سپرده شد. (ر. ك: محمد شريف رازى، گنجينه دانشمندان، ص 397). 5ـ سپهبد عبدالكريم ايادى بهائى معروف دربار، وى پزشك مخصوص شاه بود كه 25 سال بر اين سمت باقى بود قبل از اين عنوان، مشاور سازمانهاى تعاونى ارتش در سازمان شيلات جنوب بود كه در اين راستا توانست با همكارى و قدرت ارتش به سود خود و به ضرر ماهيگيران مظلوم اجحاف و ستم زيادى نمايد. حسين فردوست در ص 203 خاطرات خود ضمن اشاره به فساد ايادى مىنويسد: ايادى مشهور به راسپوتين ايران بود و واقعا چنين بود. هيچ زن زيبايى از دست او سالم در نمىرفت! او اينگونه زنها را به مشاغل مىرساند و يا پول گزاف مىداد محل ملاقات او با زنها در مطب خود يا دربار بود! درجات افسران بهدارى ارتش و پزشكان نيروهاى مسلح با موافقت او به وسيله شاه داده مىشد. ايادى در شاه نفوذ زيادى داشت تا جائى كه رؤساى ستاد ارتش و مقامات مهم مملكتى اعم از وزراء و نمايندگان مجلس دستورات و توصيههاى او را كه در ظاهر به صورت خواهش اعلام مىشد به سرعت اجرا مىكردند. او در كليه مسافرتهاى خارجى همراه محمدرضا شاه بود. فردوست مىنويسد : او تا توانست وزير بهائى در داخل كابينه هويدا وارد كرد كه بدون اجازه او حق هيچ كارى نداشتند. در زمان ايادى بهائى بيكارى در ايران وجود نداشت.» شاه از او خيلى حساب مىبرد و بدون مشورت او حتى قرص مسكن نمىخورد و نسبت به شكاياتى كه از او مىشد سكوت مىكرد: پدر ايادى از رهبران برجسته بهائى در ايران بوده است. در اسناد لانه جاسوسى، ج 7، ص 23 درباره او چنين نوشته شده است : مىگويند حتى در ماه عسل شاه و ثريا با آنها بود. امتياز انحصار صيد ميگو از طرف شاه به او داده شده كه به كمك كشتىهاى روس و ژاپن هزاران تن ماهى صيد مىكند.» درج ـ 17 نيز آمده است : «سپهبد ايادى پزشك خصوصى شاه در چندين شركت مانند شركت نفت پاريس بين 15 تا 40% سهام دارد كه در بعضى موارد سهام او به نامهاى عبدالكريم و كريم ايادى و... به ثبت رسيده است.» مرحوم آقاى فلسفى در ماه رمضان سال 1344 در منبرى كه هر روز در مسجد شاه داشت از شاه خواست اين پزشك بهايى را بركنار كند. شاه اين كار را كرد ولى پس از ماه رمضان مجددا او را به سركار بازگردانيد و در سفرى كه به مكه رفت او را به همراه خود برد و به زور به او احرام پوشانيد تا افكار عمومى را فريب بدهد. به دليل خيانتهايى كه ايادى نسبت به ملت و مملكت ايران داشت در ليست ترور شهيد مهدى عراقى به منظور حسنعلى منصور، اقبال و نصيرى قرار داشت. با اوجگيرى تظاهرات مردم مسلمان در سال 1357 رژيم شاه در مهر همان سال به بهانه اصلاحات ايادى را از كار بركنار و وى را بازنشسته اعلام نمود. ايادى پس از اين بركنارى به فرانسه گريخت و در مصاحبههايى كه مىكرد به شاه ناسزا مىگفت كه چرا نگذاشته است اول ارتشبد بشود بعد بازنشسته گردد. ايادى در پاريس مرد و پس از انقلاب كليه اموال و دارائى او به نفع بيتالمال مصادره گرديد. |