سند نامه ::
 
شهيد آيت الله سعيدى - فريادى در سكوت

حسين ابراهيم زاده

 

در زمانى كه محو فرهنگ ملى اسلامى مردم آغاز شده بود و در سايه سرنيزه هاى قزاقها سكوت در كوچه ها مستانه عربده مى كشيد در تاريخ 1308 ش . در نوغان مشهد صداى نوزادى نه تنها سكوت خانه را شكست بلكه فريادى شد ماندگار و جاويد بر عليه سكوت و خفقان .
در حوزه نور
سيد احمد پدر وى به پاس قدردانى از رضاى آل محمد صلى الله عليه آله كه پس از سالها فرزند پسرى را به او هديه كرده بود نام زيباى محمد رضا را بر او نهاد و براى تحويل دادن او به مكتب حياتبخش حوزه به تعليم و تربيت وى پرداخت .
زمانى سيد محمد رضا به اقيانوس حوزه گام نهاد كه هر كس دم از مذهب مى زد آينده اش قلم سرخ مى خورد تا چه رسد كه در ترويج آن عباى پيامبر را بر دوش كشد.
سيد محمد پس از پايان ادبيات دروس حوزه را با جديت و پشتكار پى گرفت و روزها و ماهها را با كتاب و قلم سپرى كرد. گرچه در ((منطق )) محمد رضاى جوان در مقابل سكوت زمانه اش فرياد بود و ((اصول )) را خط و راهى مى دانست كه جدش حسين عليه السلام از خانه خدا (كعبه ) تا خدا (كربلا) ترسيم ساخته بود ولى منطق و اصول را نزد فرزانگان و استادان نامى آن زمان چون اديب نيشابورى ، شيخ هاشم و شيخ مجتبى قزوينى كه آوازه نام آنان همه جا را فراگرفته بود آموخت .
در اين دوره انتخاب همسر از خاندان طباطبايى كه از نوادگان ميرزاى شيرازى آن فريادگر نامى كه بيگانه ستيز عصر خود به شمار مى رفت خود نشانى ديگر از انتخاب راه پرحادثه او بود.
سعيدى پس از پايان دروس سطح و بهره مند شدن از استادان نامدار حوزه مشهد راهى قم شد و در درس مرجع عاليقدر شيعه آية الله بروجردى شركت كرد و از محضر پر فيض كسب معرفت نمود. اما در اين هنگام آوازه رادمردى به نام حاج آقا ((روح الله )) سعيدى را به درس او كشيد، سعيدى به محض ورود به درس او گمشده خود را يافت و همه چيزش را به نگاهش باخت ، سعيدى احساس مى كرد كه هر جا مراد او حضور مى يابد سكوت رخت بر مى دارد. و اين سرآغاز فريادش شد. عشق و علاقه سعيدى نسبت به امام در هيچ قاموسى نمى گنجد و هيچ واژه اى توان ترسيم آنرا ندارد و اين عشق و علاقه تنها يكطرفه نبود چرا كه امام در نامه اى به او واژه ها را ناتوان تر و عليل تر از آن مى داند كه با كمك آنها محبت خود را به نشان دهد و در قسمتى از آن چنين مى نويسد:
((من از افرادى مثل شما آنقدر خوشم مى آيد كه شايد نتوانم عواطف درونى را آنطور كه هست ابراز كنم من قادر نيستم عواطف امثال شما را جواب بدهم لكن خداوند متعال قادر است ))
تجربه زندان
امام كه قبل از آغاز نهضت روحانيت طوفانى را در وجودش به پا كرده بود شاهد اولين تجربه زندان وى گشت او كه به اتفاق آقاى خزعلى ، آقاى مكارم و آقاى سبحانى و آقاى دوانى براى سفرى تبليغى به خوزستان رفته بود در ((خسرو آباد)) آبادان شيشه عمر پشه سكوت را سيمرغ وار به سنگ زد و براى اولين بار ميله هاى سرد زندان را تجربه كرد كه با وساطت فضلاء پس از چندى از زندان آزاد گشت .
جرقه قيام
لايحه انجمن هاى ايالتى و ولايتى و عكس العمل اعلاميه هاى شديداللحن امام و سرآغاز قيام روحانيت و مردم به رهبرى امام گشت كه دستگاه اوج رذالت حوزه در مدرسه طالبيه تبريز و فيضيه قم به تصوير كشيد سعيدى كه خود در اين نهضت شركت كرده بود پس از فروكش كردن تهاجمات دستگاه به همراه برخى از فضلاء قم روانه كويت شد كه روز 11 محرم همان سال از فاجعه خونين 15 خرداد و دستگيرى امام باخبر شد.
خشم سرپاى وى را گرفت نخست با ديگر فضلاى ايرانى نامه هايى را به آية الله حكيم و آية الله خويى نگاشت اما روح بى آرام او مانع آن شد كه تنها به اين مقوله اكتفا كند و با شناخت كامل از دستگاه اطلاعاتى قوى شاه در كويت به حسينيه ((فحيعل )) بازگشت و نيروهاى اطلاعاتى را به تعجب وا داشت . او كه مى دانست در بازگشت توسط دستگاه امنيتى كشور دستگير مى شود تا آزادى امام در كويت در خانه حجة الاسلام سيد عباس مهرى ماندگار شد به گزاف نرفته ايم اگر بگوئيم سعيدى هم بند امام و هم سلول امام بود چرا كه آن روز كه امام به زندان گام نهاد، سعيدى هم با سخنرانى آتشين در كويت زندانى شد.
سعيدى صفر سال بعد مخفيانه و با لباسهاى مبدل كويت را به قصد ايران ترك كرد، از آنجا كه در بينش سعيدى بيرون آمدن يك طلبه از لباس روحانى كارى منحوس به شمار مى رفت نامه اى به اين مضمون به امام نوشت .
((سيدى و مولاى با قيافه منحوس وارد قم شده ام و اجازه ملاقات مى خواهم ))
امام نيز با روى گشاده سعيدى را به حضور پذيرفت و مريد و مراد پس از ماهها همديگر را در آغوش گرفتند.
تبعيد خورشيد
عكس العمل شديد امام در مقابل لايحه خفت بار كاپيتولاسيون در مهرماه 1342 منجر به تبعيد امام به تركيه و سپس نجف گشت ... هشدار سعيدى با دهها تن از فضلاء قم در نامه اى به هويدا به سال 30/7/44 نشانگر پيگيرى او و ديگر فضلاى قم براى بازگرداندن حضرت امام بود. سعيدى تنها فرستادن نامه ، اظهار همدردى و همراهى با امام را در قالب نوشته ها كافى نمى دانست بلكه احساس مى كرد كه امام را بايد به حوزه علميه نجف شناساند از اينرو مخفيانه و از راهها و گذرگاههاى مخفى مرز به عراق و به نجف اشراف رفت . او در يكى از مدارس علميه طى جلساتى بر فراز منبر به معرفى چهره واقعى امام و بعد علمى ايشان پرداخت و با بيان شخصيت مرادش بر شمار مريدانش افزود.
سعيدى در مسجد امام هفتم عليه السلام
سعيدى در فراق امام ماندن خود را در قم به صلاح نهضت روحانيت نمى دانست و بر آن شد كه فرياد بر عليه نظام را به گوش سايرين برساند از اينور نخست به تفرش رفت و در آنجا به افشاگرى فجايع رژيم سفاك پهلوى پرداخت در اين زمان بود كه از سوى مردم تهران براى اقامه نماز جماعت و سخنرانى در مسجد امام موسى بن جعفر عليه السلام دعوت شد. سعيدى اين فرصت طلايى را از دست نداد چرا كه پايتخت را محلى خوب براى فعاليت هاى سياسى و اجتماعى خود دانست سال 1345 ش . كه سال ورود سعيدى به محله غياثى در مسجد امام موسى بن جعفر عليه السلام در ميدان خراسان بود نقطه عطفى در تاريخ انقلاب اسلامى است . امام در همان روزهاى نخست با فرستادن نامه اى به سعيدى حركت او را مورد تاءييد قرار داد و چنين نگاشت .
((از اينكه تهران تشريف برده ايد از جهتى خوشوقت شدم چون مركز از هر جا بيشتر احتياج به علماء عاملين دارد مساعلى جميله جنابعاى مورد تقدير تشكرات ))
سعيدى با تاءسيس حوزه علميه ، تشكيل كلاس براى بانوان ، تشكيلات امر به معروف و نهى از منكر و تاءسيس كتابخانه فعاليتهاى حوزه را آغاز كرد. اما آن چيزى كه بيش از هر فعاليت ديگرى سعيدى در آن زمان به چشم نمى آمد و در سالهاى پس از شهادت او به ثمر نشست دميدن روح حماسه فرياد در كالبد نوجوانان و جوانان آن محله بود. سعيدى در اين سال كانون انقلاب را همچنان گرم نگه داشت و با سخنرانى هاى گرم و آتشين علنا خمينى را فرياد زد مجموعه سخنرانيها و نوارهاى برجا مانده او در اين سال جزو گوياترين صفات تاريخ هميشه خونبار تشييع است . گزارشهاى ساواك در اين سال گوياى اين حقيقت است كه وى در مدت سالهاى اقامت در تهران بى مهابا به رژيم مى تاخته است . در گزارش شب 31/4/45 ساواك آمده است .
((طبق اطلاع واصله ساعت 30/20 روز 31/4/45 جلسه موسى بن جعفر با حضور قريب يكهزار نفر از طبقات مختلف تشكيل گرديده است . در اين جلسه سعيدى ابتدا چند دقيقه درباره آية الله خمينى و كتك زدن طلبه ها در قم صحبت كرد و مردم با شنيدن اسم خمينى صلوات فرستادند.
نامبرده ... فن حمله به يهوديان فلسطين و امريكا اضافه كرد اينها كارشان در اين مملكت بالا گرفته و دستشان در همه كار باز است و كسى از آنها جلوگيرى نمى كند ولى جلسات ما را تعطيل مى نمايند سه سال پيش آية الله خمينى از دولت خواست كه اسرائيل در كشور سفارتخانه نداشته باشد ايشان اين جريانات را پيش بينى مى كرد.
ما بايد براى مبارزه كردن تشكيلات داشته باشيم تا بتوانيم در مقابل دشمن مقاومت كنيم و با دولتى كه علماء ما را زندانى و تبعيد مى كند مبارزه نمائيم . من راهى را مى روم كه امام حسين عليه السلام و رهبر عاليقدر دين ما آية الله خمينى رفت و تا پاى جان ايستادگى كرد. من حرف خود را مى گويم و مبارزه را ناتمام نمى گذارم .
در پى برگزارى مجلس از سوى سعيدى براى شهيد سيد كاظم قريشى وى به تاريخ 8/5/45 به اتهام ((اقدام عليه امنيت داخلى مملكت )) از طرف شهربانى دستگير و به دست سياه دلان ساواك سپرده شد. سعيدى در تاريخ 11/7/45 از زندان آزاد و استوارتر و راسخ ‌تر از قبل وارد ميدان شد تا بار ديگر شيشه عمر سكوت را با فرياد خويش بر سنگ زند.
سعيدى در بهار 1346 مخفيانه از ايران خارج شد و خود را به جوشش گاه فرياد رساند وى پس از ملاقات با حضرت امام در نجف اشرف با روحيه مضاعف به ايران بازگشت در كنار سخنرانيهاى گرم آتشين تلاش براى تشكل ، چاپ استفائات حضرت امام و راه اندازى نشريه اى به نام نشريه مسجد امام هفتم عليه السلام از فعاليتهاى ديگر اوست . كه از اين نشريه ها مى توان به جملات و نقطه نظرهاى علماء در خصوص شخصيت امام اشاره كرد كه در آن زمان از جايگاه ويژه اى برخوردار بود. شگردهاى ساواك در برخورد با سعيدى يكى از ناجوانمردانه ترين شگردها است . برهم زدن مجالس او توسط اراذل و اوباش - قطع آب - و برق مسجد، تهديد و تطميع نماز گزاران مسجد امام هفتم عليه السلام به گونه اى او را در محدوديتى سخت قرار داده بود تا جائى كه او در يك ماه قبل از عروج خونينش در تاريخ 18/2/49 در مسجد موسى بن جعفر عليه السلام غريبانه و مظلومانه مى گويد:
... اين شما هستيد كه بايستى با كمكهاى مادى و معنوى خود اين پناهگاه اسلام را حفظ كنيد.
آقايان باور كنيد من امسال آنقدر مجالس روضه خوانى زنانه رفتم تا توانستم مخارج اين مسجد را تامين كنم ...
آخر من نمى دانم كه چرا آنقدر مردم از من فرار مى كنند؟
آيا به جرم اين است كه من از رهبر عاليقدر حضرت آية الله خمينى طرفدارى مى كنم ؟ اگر از اين وضع هراس داريد بايد بگويم كه نترسيد اين من هستم كه بايستى جواب دولت و سازمان امنيت و كلانترى را بدهم نه شما پس در اين صورت ديگر چرا از من كناره گيرى مى كنيد؟
اعلاميه فرياد
در پى هجوم سرمايه داران غرب به سوى ايران حوزه علميه قم طى اعلاميه در ارديبهشت ماه 1349 ضمن محكوم كردن اين حركت غرب و مشى وطن فروشانه دستگاه سلطنتى به افشاگرى عليه اين جنايت بزرگ دست زد. سعيدى كه مى ديد پس از اين اطلاعيه سكوتى مرگبار سراسر محافل مذهبى و روشنفكرى را فراگرفته است و سكون مرز پويش و رويش انقلاب در هم نورديده است . جنايتى بزرگ تر از كاپيتولاسيون و قراردادى استعمارى تر از شب كو در شرف تكوين است . قلم بدست گرفت و قبل از اينكه شيشه عمر سكوت را بشكند با خون خود بار ديگر اين جمله را امضاء كرد ((ان كان دين محمد لم يستقم الا بقتلى فيا سيوف خذينى )).
حضرت آية الله اعظم الله اجورنا و اجوركم
لابد ميدانيد كه اين روزها با مطرح شدن مسئله سرمايه گذارى امريكائيها در ايران مصيبت بسيار بزرگ و خورد كننده اى بر ملت اين سرزمين روى آورده كه مملكت را در آستانه سقوط و نابودى قرار داده و به مضمون آية شريفه ((يكاد السموات يتفطرن منه و تنشق الارض و تخرالجبال هدا)) ((هيئت حاكمه ستمگر عامل استعمار ايران چنان در برابر اربابان استعمارگر خود خاضع و تسليم گرديد كه طوق بندگى و عبوديت آنان را به گردن افكنده و به منظور نزديكتر شدن به غارتگران استعمارگر جان و مال و نواميس ملت ايران را به پيشگامان تقديم مى دارد هم اكنون اين بندگان استعمار غرب قربانى جديدى براى درگاه خدايان دلار و اسلحه تدارك ديده اند كه با تقديم آن بطور دربست اقتصاد ما و به دنبال آن دين و ساير افتخارات ما به چنگال آنان خواهد افتاد. همانطور كه قبلا سياست ما را قبضه كردند كه اين مصائب را به دنبال خود آورده است بحق و حقيقت سوگند كه اين اقدام جديد آنچنان مصيبت بزرگ و خطرناكى است كه مسائل مهمى از قبيل امتياز تنباكو، كاپيتولاسيون و ساير حوادث كه براى هر يك از آنها جامعه روحانيت پيشقدم در اعتراض و مبارزه بوده و قربانيانى داده است در قبال آن كم اهميت و كوچك است . چقدر جاى تعجب است كه شما پيشوايان دينى در مقابل اين خطر بزرگ سكوت اختيار كرده و براى جلوگيرى از آن اقدامى نمى كنيد؟
براى ما باور كردى نيست كه بگوئيم شما دين و آخرت را با زندگى چند روزه دنيا معامله كرديد و خود را مشمول آية شريف ((اتستبدلون الذى هو ادنى بالذى هو خير)) و آية شريفه ((ارضيتم بالحيوة الدنيا من الاخرة )) نموده باشيد راستى چرا شما مهر سكوت بر لب زده ايد؟ و در اين باره چيزى نمى گوئيد؟
خود مى دانيد كه موضوع سرمايه گذارى صهيونيست هاى آمريكايى در ايران از تاءسيس سينما در قم (كه براى جلوگيرى از آن چه سر و صدايى به راه انداختيد) براى اسلام و مسلمين خطرناكتر است . امروز روز فرياد و اعتراض است صداى خود را با اعتراض بلند كنيد، داد بزنيد، فرياد كنيد، يك پارچه و متحد عليه اين قرارداد خائنانه مبارزه نمائيد تا در پيشگاه خدا و پيشينيان بزرگ خود چون مرحوم سيد جمال الدين اسد آبادى و مرحوم شيرازى و نيز نسل آينده رو سفيد و سربلند باشيد ((يوم تبيض وجوه و تسود وجوه )) 
سعيدى خراسانى
در حلقه خفاشان
اعلاميه و نامه تند سعيدى خطاب به علماى شهرهاى ايران رژيم منحوس ‍ پهلوى را به وحشت انداخت دستگاه اطلاعاتى رژيم بخوبى به اين موضوع پى برد كه اگر دير بجنبد سعيدى علما را به دادن فتوى عليه اين قرارداد راضى مى كند از اينرو با بسيج نيروها خود را مهياى يك اقدام سفاكنه كرد.
سپهبد مقدم بدنبال گزارش اين اعلاميه دستور داد.
خواهشمند است دستور فرمائيد نامبرده بالا را احضار و به وى تذكر داده شود از تحريك افكار عمومى عليه اقدامات دولت خوددارى نمايد و در غير اين صورت شديدى درباره وى گرفته خواهد شد حتما رفتار و گفتار مشاراليه را دقيقا تحت مراقبت دهند و نتيجه را اعلام دارند.
مدير كل اداره سوم - مقدم
در زير دستور مقدم پى نوشت شده است .
رياست اداره يكم فرمودند: با توجه به اينكه قرار است نامبرده دستگير شود لزومى به ارسال نامه فوق نيست ((پرونده محمد رضا سعيدى بايگانى شود))
خفاشان ساواك كه سالها انتظار چنين روزى را داشتند خود را آماده دستگيرى فريادگر حماسه ها كردند سعيدى با دلى آكنده از درد در روز 11 خرداد ماه 1349 پس از اتمام نماز راهى خانه شد ساعت يك بعد از ظهر بود كه سعيدى آماده استراحت و صرف نهار شد كه جلادان پهلوى به منزل او يورش بده و او را آماده قربانى كردن در پاى خدايان زور و خدايان زر كمپانيهاى غربى و راكفلرها كنند.
ساواك دست به كارى بى سابقه در تاريخ جنايت خود و تاريخ دستگيرى آزادمردان در جهان زد.
10 روز فقط 10 روز از تاريخ دستگيرى تا شهادت نشان از سالها خشم اندوخته دستگاه و خروش بى پايان سعيدى است .
نشان نااميدى ساواك از خاموش كردن اين فرياد بود.
عقربه ساعت 9 شب چهارشنبه 20 خرداد 1349 را نشان مى داد بعضى از سلولهايى كه در مجاورت سلول سعيدى در زندان قزل قلعه قرار داشت عمدا باز نگه داشته بودند كه ناگهان برق زندان خاموش شد.
وحشت سرپاى زندانيان را فرا مى گيرد رفت و آمد در راهرو زندان شروع و مسير گامهاى جلادان تا سلول سعيدى امتداد دارد كه ناگهان صداى كشمكش از سلول سعيدى با فرياد او به پايان مى رسد.
جلادان مسير آمدن را بار ديگر طى مى كنند و سكوتى مرموز راهرو زندان را فرا مى گيرد با روشن شدن برق زندانيان از سلولها بيرون مى ريزند و به سوى سلول سعيدى مى روند و با پيكر بى جان سعيدى در حالى كه عمامه سياه او به دور گردنش پيچيده شده بود روبرو مى گردند،
بغض زندانيان مى تركد، فرياد باز هم فرياد
امام در سوگ
خبر شهادت سعيدى از مرزها گذشت و متن تسليت نامه فضلا و محصلين حوزه علميه به امام خمينى (ره ) رسيد و امام راحل را در سوگ اين يار و شاگرد وفادار خود نشاند طلاب و شاگردان انقلابى امام بر آن شدند تا نام و خاطره او را زنده نگه دارند.
فاتحه سعيدى به طولانى ترين فاتحه در نجف اشرف مبدل شد. امام مخارج فاتحه سعيدى را بر عهده گرفت و چهل شب خود صاحب عزاى سعيدى شد و پيامى را براى فضلا و محصلين حوزه علميه فرستاد كه در پايان آن آمده است .
من قتل فجيع اين سيد بزرگوار و فداكار را كه براى حفظ مصالح مسلمين و خدمت به اسلام جان خود را از دست داد به ملت اسلام عموما و خصوصا به ملت ايران تعزيت مى دهم از خداوند متعال رفع يد دستگاه جبار و عمال كثيف استعمار را مسئلت مى نمايم .
سفاكان و كوردلان كه تحمل اين همه عظمت و بزرگى را نداشتند چندين شب برق ((مسجد عمران )) مسجدى كه در آن امام و يارانش در سوگ سعيدى نشسته بودند همانند شبى كه سعيدى در مسجد ((امام موسى بن جعفر عليه السلام )) به سخن مى نشست و شبى كه در زندان ((قزل قلعه )) به معراج رفت خاموش كردند.
غافل از اينكه نور سعيدى هرگز با خاموش شدن برق به خاموشى نمى گرايد و مردى كه سكوت را زير دستان فرياد خفه كرد.
و مرگ را زير گامهاى شهادت كشت .
((سعيدى )) دو دنياست و سعيد دو دنيا چراغى است كه خداوند وعده جاودانگى او را داده است
((يريدون ليطفووا نور الله با فواههم و الله متم نوره و لوكره المشركون )) 

سایت حوزه