سند نامه ::
 
خاطراتی از نحوه شهادت پدرآیت الله سعیدی و ددمنشی ساواک

 شهید آیت الله سعیدی نسبت به حق الناس نیز تأکید داشتند و در ادامه بیان کرده بودند که به فرزندان خود توصیه می کنم از آیات 152 تا 157 سوره دوم قرآن غفلت نکنید. 
به گزارش خبرگزاری«حوزه»، حجت الاسلام و المسلمین  سید محمد سعیدی، فرزند شهید آیت الله سید محمد رضا سعیدی، در سالروز شهادت پدر خود  با اشاره به خاطراتی از این شهید انقلاب گفت: یکی از ویژگی های آیت  الله سعیدی صراحت لهجه بود. این شخص، آنچه در ذهن و فکرش بود را شفاف و واضح بیان می کرد و این ویژگی در خانه و جامعه دیده می شد.
امام جمعه قم با بیان این که پدرم با صراحت لهجه، حقیقت و واقعیت را راحت بیان می کرد، در حالی که بسیاری از افراد بر اساس ملاحظات، شاید نتوانند مطالب را آنگونه که باید، مطرح نمایند.
وی  با بیان خاطره ای از آیت الله سعیدی افزود: پیش از انقلاب زیارت امام حسین علیه السلام شرایط بسیار دشواری داشت، در یکی از این سفرها، عده ای را جمع و برای سفر به عتبات عالیات عازم شدند. در اتوبوس، مسئول کاروان، به زائران گفت که شما اگر با مأموران عراقی برخورد کردید، صحبت نکنید و پدرم را نشان داد و گفت که این آقا سید که عربی بلد است، صحبت کند. این فرد به پدرم گفت که اگر مأموران از شما درباره نیت سفر پرسیدند، برای این که با مشکلی بر نخورید، بگویید برای سیاحت و گردش آمده ایم و درباره زیارت چیزی نگویید.
وی ادامه داد: در مسیر راه، مأموران عراقی اتوبوس را متوقف و وارد آن شدند. مسئول آنها درباره مقصد کاروان پرسید و همه پدرم را نشان دادند. به عربی از پدرم پرسید که سید کجا می خواهید بروید، که پدرم در پاسخ گفت: «نرید لزیاره اباعبد الله الحسین سلام الله علیه».  زمانی که ابوی این گونه جواب داد، همه فکر کردند که دیگر نمی توانند به زیارت بروند و مأموران یا آنها را دستگیر خواهند کرد یا حداقل آنها را بر می گردانند، ولی ناگهان همه دیدند که مأمور گفت: «تفضل سیدنا». این صراحت لهجه و صداقت و گفتن واقعیت موجب برخورد محترمانه آن مأمور شد.
حجت الاسلام و المسلمین  سعیدی با بیان این که شهید آیت الله سعیدی در ایامی هم که به دلیل مبارزات انقلابی در زندان شاهنشاهی بود، این صراحت لهجه را داشت، تصریح کرد: پدرم علاقه خود به حضرت امام(ره) را با صراحت و شجاعت مطرح می کرد، هرچند حساب نگفتن اسرار انقلاب و نهضت جدا بود.
تولیت آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها از دیگر ویژگی های اخلاقی آیت الله سعیدی را شوخ طبعی در منزل و در میان دوستان، شاگردان و اساتید برشمرد و گفت: البته منظور شوخی هایی که موجب آزار دیگران نمی شد و دور از مسخره کردن یا غیبت و گناه بود.
وی ادامه داد: به یاد دارم جوانی به منزل ما آمد و سؤالی از پدرم پرسید ولی پدرم متوجه شد که سؤالی که این جوان مطرح کرده،  سؤال اصلی او نیست، بلکه چیز دیگری می خواهد بپرسد، ولی ابهت ابوی موجب شده بود که نتواند سؤالش را به درستی بیان کند. پدرم به سؤال ایشان جواب نداد و شروع به صحبت کردن و احوال پرسی صمیمانه کرد و کمی هم با او شوخی کرد. به طوری که این جوان توانست سؤالات خود را مطرح کند. زمانی که او رفت، از پدرم پرسیدم این جوان را از قبل می شناختید؟، گفتند نه!، گفتم پس چرا با او این شوخی ها را کردید؛ گفت، وقتی این جوان آمد به دلیل استرسی که داشت، نمی توانست سؤال خود را به درستی بپرسد، از این رو  سعی کردم با این رفتار شرایط را به گونه ای فراهم کنم که بتواند سؤال خود را مطرح کند.
حجت الاسلام و المسلمین  سعیدی با بیان این که روش علمای ما این است که آنچه خدا به آنها توان علمی داده است، منتقل کنند و موانع را از راه بردارند، خاطرنشان کرد: این منش پدرم موجب شده بود جوانان علاقه خاصی به ایشان داشته باشند و با او در ارتباط باشند.
وی ادامه داد: پدرم در جاهایی که حاضر می شد، توجه خاصی به جوانان داشت. زمانی در مسجد که می خواست صحبت کنند، به پیر مردها و بزرگ تر های مجلس گفت من از شما عذرخواهی می کنم و سخنم با شما نیست، با جوانان کار  دارم. گفت که شما در مسیر فلاح و صلاح بوده و امروز هم در مسجد هستید ولی جوانان هر جایی می توانند بروند، از این رو مسجد باید برای آنها جاذبه داشته باشد؛ از این رو می گفت که روی سخن من با شما جوانهاست.
امام جمعه قم خاطرنشان کرد: پدرم نسبت به جوانان اهمیت زیادی قائل بود و در مسجدی که ایشان نماز می خواند و سخنرانی می کرد، جوانان زیادی حضور داشتند. به ویژه در بحث احکام شرعی، حلقه های معرفتی و معارفی با حضور جوانان در مسجد برگزار می شد.
وی در ادامه تصریح کرد: ایشان در برابر نارسایی ها و انحرافات به ویژه در عرصه سیاسی و فرهنگی، اخلاقی و اقتصادی دوره شاهنشاهی  بی پروا موضع می گرفتند.
* دستگیری و شهادت
حجت الاسلام و المسلمین  سعیدی درباره دستگیری و شهادت آیت الله سید محمد رضا سعیدی گفت: ساواک چندین مرتبه پدرم را دستگیر کرد. برای آنها مشخص شده بود که او فدایی امام است. یک دفعه در زندان درباره محبت و علاقه به امام گفته بود که «اگر مرا بکشید و خون مرا بر زمین بریزید، در هر قطره از خون من نام خمینی را خواهید یافت». پدرم این ارادت مثال زدنی را داشت.
تولیت آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ادامه داد: وقتی ایشان را تهدید می کردند که اگر این مواضع را داشته باشی، شما را می کشیم، با توجه به این که ایشان سید حسینی بودند، پاسخ می داد اگر مرا بکشید، تازه  از جدم تأسی و الگو گرفته ام.
وی با اشاره به آمادگی شهیدی آیت الله سعیدی برای شهادت، گفت: ایشان ده روز قبل از دستگیری خود رؤیای صادقه ای دید که این را در پشت جلد کتاب "مواضع الادبیه" نیز نوشته اند؛ ایشان نوشته اند که در عالم رؤیا به سمت منزل امام می رفتم و در مسیر به منزل علامه طباطبایی برخورد کردم. علامه مرا به درون خانه فراخواند و فرمود که دیشب اباعبدالله الحسین علیه السلام را در خواب دیدم که فرمودند «به سعیدی بگو بیاید، چیزی نیست، ما نگهدار توییم». پدرم پایین این نوشته تاریخ هم ثبت کرده بود و اینگونه آماده شهادت بود.
حجت الاسلام و المسلمین  سعیدی ادامه داد: مسئله دیگری که موجب شده بود رژیم بر پدرم سخت بگیرد، مربوط به اردیبهشت 1349 بود که عده ای سرمایه دار آمریکایی به ایران آمده بودند که همه چیز را به کلی غارت کنند، زمانی که پدرم متوجه این اقدام شد، علاوه بر رایزنی ها و کارهایی که در مخالفت با این اقدام انجام داد، اعلامیه ای علیه سرمایه داران امریکایی منتشر کرد که همان به دست ساواک افتاد و آنها به عمق حرکت و نفوذ ایشان پی برده و ایشان را دستگیر کردند.
* تصویری که ماندگار شد
وی با اشاره به انتشارتصویری از شهید آیت الله سعیدی گفت: ساواک به پدرم گفته بود که باید عکسی را برای ما بیاوری، ایشان نیز عکسی گرفت که عکسی زیبا شده بود و پدرم گفت حیف است این عکس را به ساواک بدهم. ایشان در مقابل دیواری آجری که پشت آن پارچه ای انداخته شده بود، روی صندلی نشست و به عکاس گفت از این صحنه عکس بگیرد و آن عکس را برای ساواک فرستاد و این عکس ماند و تنها عکسی که از ایشان در همه جا منتشر شد، همین بود.
* تلاش ساواک برای طبیعی نشان دادن مرگ شهید آیت الله سعیدی در زندان
امام جمعه قم درباره تلاش ساواک برای طبیعی نشان دادن مرگ شهید آیت الله سعیدی در زندان شاهنشاهی گفت: ساواک بعد از شهادت آیت الله سعیدی گمان نمی کرد چنین موجی در کشور به راه بیافتد و هم این که می خواست با این کار دیگران را به رعب و وحشت بیندازد و دست به اقداماتی علیه امریکایی ها نزنند، از این رو تلاش داشت شهادت ایشان را مرگ طبیعی در زندان معرفی کند.
وی با بیان این که پدرم بر مسائلی که رژیم خیلی حساس بود، مانند امریکا و اسرائیل، مواضع محکمی داشت، تصریح کرد: ساواک شایعه کرد که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا رفته، ولی ابوی با زیرکی در وصیت نامه خود این را گنجانده بود که ایشان را شهید کرده اند.
این استاد حوزه علمیه قم با اشاره به این  که دستگیری شهید آیت الله سعیدی تا زمان شهادتشان ده روز طول کشید، گفت: زمانی که ایشان موضع جدی در برابر امریکایی ها گرفتند، رژیم، تکلیف خود را با پدرم دانست و فهمید که باید او را از سر راه خود بردارد، چراکه اگر امثال ایشان باشد، امریکا در ایران نفوذی نخواهد داشت. آنها برای این که عرصه را برای نفوذ و غارت امریکایی ها باز کنند، ایشان را از سر راهشان برداشتند.
وی ادامه داد: در زندان به ایشان گفته بودند که می خواهیم تو را بکشیم ولی با توجه به این که کشتن ایشان بازتابی در جامعه داشت. از این رو تلاش داشتند اینگونه وانمود کنندکه ایشان به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند. پدرم با زیرکی در زندان، در قرآنی که همیشه با خود همراه داشتند، وصیت نامه ای در دو صفحه، نوشتند.
وی با بیان این که توصیه به تقوا و اخلاق، توصیه به ما و خانواده و... در این دو صفحه آورده شده بود، تصریح کرد: ایشان وصیت کرد فرزندانم درباره دنیا با هم دعوا نکنند و تا امروز نیز چنین اتفاقی نیفتاد و تأکید دیگر ایشان احترام به مادرمان بود که در این باره نیز تمام تلاش خود را کردیم که در خدمت ایشان باشیم و او را آزرده خاطر نگردانیم. ایشان نسبت به حق الناس نیز تأکید داشتند و در ادامه بیان کرده بودند که به فرزندان خود توصیه می کنم از آیات 152 تا 157 سوره دوم قرآن غفلت نکنید.
حجت الاسلام و المسلمین  سعیدی ادامه داد: عده ای عبارت «دوم» را "روم" خوانده بودند و دیده بودند که این سوره این تعداد آیه ندارد، سپس متوجه شدند که منظور سوره دوم قرآن کریم، سوره مبارکه بقره  است. رسیدند به آیاتی که خداوند بیان داشته است که کسانی که در راه ما شهید می شوند، آنها را مرده حساب نکنید و ... . پدرم به ما نشان داد که او را شهید کرده اند.
وی ادامه داد: ایشان در پایان وصیت نامه خود نوشته بودند کسانی که می خواهند زحمت فاتحه خواندن را بکشند، یک مسئله شرعی یاد بگیرند و به آن عمل کنند. فاتحه خواندن، ثواب را به شخص می رساند ولی ایشان خود را ندیده بود و جامعه را دیده بود، از این رو این توصیه را مطرح کرد.
امام جمعه قم در ادامه درباره فعالیت های تبلیغی شهید آیت الله سعیدی گفت: بعد از تبعید امام به ترکیه هر یک از شاگردان امام بر اساس تشخیصشان در عرصه ای ورود یافتند و پدرم تشخیص داد که برای تبلیغ از قم خارج شود. مرحوم میرسپاهی و آیت الله موسوی یزدی از ایشان درخواست کردند که به تفرش بیایند. پدرم هم قبول کردند. بعد از تفرش، از بیت حضرت امام تصمیم گرفتند که ایشان به تهران برود. در تهران مسجدی به نام موسی بن جعفر علیه السلام بود که در آنجا حضور یافتند که این مسجد پایگاه مبارزاتی شد.
وی با بیان این که همه این اوضاع و احوال دست به دست هم داده بود که شباهت هایی میان شهادت پدرم و امام موسی کاظم علیه السلام پیدا شود، اظهار داشت: دستگاه ستمگر عباسی وجود مبارک امام کاظم علیه السلام را در زندان و به صورت مظلومانه به شهادت رساندند و بعد شایعه کردند که این امام همام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. پدرم نیز در زندان به شهادت رسید و بعد از شهادتشان شایع کردند ایشان به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.
حجت الاسلام والمسلمین  سعیدی ادامه داد: علاوه بر وصیت نامه که این شایعه را رد می کرد، زمانی که من به پزشکی قانونی رفتم، آقایی به نام دکتر سید محمد طباطبایی که مسئول آنجا بود، وقتی که بدن را تشریح کردند، متوجه شدند که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا نرفته اند. وی من را خواست وقتی مرا دید، از من پرسید پسرم، پدرت چه کاری کرده بود؟ من مقداری تأمل کردم و گفتم که بهتر است چیزی به مسئول پزشکی قانونی نگویم. دیدم اشک در چشمانش حلقه زد و گفت که به من اعتماد کن. من هم گفتم که ایشان از انقلابیون بود. وی گریست و وقتی می خواست علت مرگ را بنویسد، ننوشت که به مرگ طبیعی، بلکه نوشت به دلیل ضربه به قتل رسید.
وی با بیان این که تشییع جنازه پدرم هم مانند تشییع جنازه پیکر مطهر امام موسی کاظم علیه السلام خیلی غریبانه بود، گفت: در مراسم تشییع جنازه ایشان، منوچهری، از بازجویان خطرناک ساواک، دکتر جوان، محمد زاده، مسئول ساواک قم و تعدادی از دیگر مسئولان ساواک و جمعی از معتمدین حضور داشتند.
تولیت آستان مقدس حضرت فاطمه  معصومه سلام الله علیها افزود: در سال های پیش از انقلاب نمی گذاشتند بالای قبر ایشان چیزی بنویسیم و کسی هم که می خواست بر سر مزار ایشان حضور یابد، با ترس و لرز این کار را می کرد. بعد از  شهادتشان، آیت الله شیخ مرتضی حائری از بزرگان حوزه، جلسه ای برای پدرم در مدرسه فیضیه گرفتند که این اقدام کاری  شجاعانه بود. بعد از این که  ایشان دفن  شد، از بزرگان حوزه بر مزار ایشان حاضر شدند و عده ای هم دستگیر شدند.
* جایگاه علمی و اخلاقی
حجت الاسلام والمسلمین سعیدی با بیان این که ایشان نسبت به حضرت امام و حضرت امام نیز نسبت به پدرم علاقه ارتباط و علاقه خاصی داشتند، گفت: دغدغه امام خمینی(ره) این بود که پایان درس فقه در روزهای چهارشنبه در طی سال، درس اخلاق داشته باشند. سید جواد علم الهدی نقل می کند که یک روز سر جلسه درس، امام یکی از مباحث مهم در اصول که قاعده لا ضرر است، را بحث می کردند. این قاعده به آخر رسید و اواخر خرداد هم بود که با توجه به فرارسیدن تابستان، نمی شد بحث جدیدی را باز کرد. امام در آن جلسه اعلام کرد که بحث تمام شده و در آستانه تابستان هستیم و مدتی درس تعطیل باشد. پدرم رو کرد به حضرت امام و گفت پس ما را نصیحتی کنید تا آدم شویم. امام با پدرم شوخی ای کردند و بعد نصیحت های اخلاقی داشتند.
وی افزود: از نظر علمی هم آیت الله سید جواد علم الهدی بیان می دارد، بعد از انقلاب که دستگاه قضائی شکل گرفت، به حضرت امام عرض  کردم که یکی از شاگردانتان را بخواهید در دستگاه قضائی حضور یابد -کسی که در این عرصه است، باید مجتهد باشد- امام فرمود هر کس ده سال در درس من شرکت کرده، قطعاً مجتهد است. وی بر اساس این جمله بیان داشته بودند که شهید آیت الله سعیدی کسی بود که بیش از ده سال در درس فقه و اصول امام بود که درس ایشان را به زبان عربی نگاشته بود. این نشان دهنده نبوغ ایشان بود.
تولیت آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها خاطرنشان کرد: البته ایشان در درس های علامه طباطبایی نیز شرکت می کردند؛ آقای خسروشاهی بیان داشته است که در درس علامه با شهید سعیدی آشنا شدم.
حجت الاسلام والمسلمین سعیدی در پایان افزود: این شهید بزرگوار، هرچه داشت در مسیر دفاع از اسلام، انقلاب و امام تقدیم خدا کرد و امید است ما نیز رهرو ایشان باشیم. 

 

http://hawzahnews.com/detail/News/351589