نامه منتشرنشده آیتالله سیدمحمدرضا سعيدی به آیتالله حاجآقاحسین خادمی اصفهانی
براتعلی طبرزدی سيدمحمدرضا سعيدي، دوم ارديبهشت ماه 1308 هجري شمسي در منطقه «نوغان» مشهد، در خانوادهاي اهل علم ديده به جهان گشود. دروس ابتدايي را نزد پدرش سيداحمد آموخت و در دوران نوجواني به لباس روحانيت درآمد. او منطق و اصول را نزد عالماني چون اديب نيشابوري، شيخهاشم و شيخمجتبي قزويني فراگرفت. و سپس براي طي مدارج عاليه علم دين به شهر قم هجرت كرد و در درس مرجع بزرگ شيعه، آيتاللهالعظمي بروجردي شركت كرد و نيز حدود چهارده سال از محضر امام خميني و عالمان ديگر كسب فيض نمود.
در ماجراي گرفتاري فدائيان اسلام، او به همراه جمعي از طلاب دست به كار شد و در جهت جلوگيري از اعدام آنان فعاليت كرد. اين عده نامهاي به زعيم حوزه آيتالله بروجردي نوشتند و از او خواستند كه شفاعت فدائيان اسلام را كرده و از اعدام آنان جلوگيري نمايد.1
در سندي به تاريخ 5 خرداد 1342 نام او در ليست وعاظي است كه به گفته ساواك از طرف [امام] خميني از قم به قطر، كويت، بحرين و پاكستان مي روند و گزارش ديگري مي نويسد كه سعيدي در ايام عاشورا[ي 42] در كويت عليه دولت ايران سخناني ايراد نموده است و در پي تبعيد خميني، سيدمحمدرضا سعيدي در نشر اعلاميههاي اعتراضآميز و ارسال تلگراف به مقامات بالاي كشور نقش داشته و در توزيع آنها تلاش مينمايد.2
محسن رفيقدوست او و شهيدان مطهري، بهشتي و آيات خامنهاي و هاشمي رفسنجاني را جزء شوراي فقهاي مؤتلفه برشمرده است.3
مسجد موسيبن جعفر(ع) كانون مبارزه
با ورود آيتالله سعيدي در سال 1344 به مسجد موسي بن جعفر(ع) در خيابان غياثي، شرق تهران دچار تحولي شگرف شد و نوجوانان و جوانان بسياري جذب مسجد شدند. امام خميني در نامهاي كه در 15 بهمن 1344 از نجف براي آقاي سعيدي فرستادند، از هجرت او به تهران ستايش كردند:
... از اينكه به تهران تشريف بردهايد از جهتي خوشوقت شدم، چون از هر جا بيشتر محتاج به علماي عاملين دارد. مساعي جميلة جنابعالي مورد تقدير و تشكر است.4
آيتالله سعيدي علاوه بر اينكه شبهاي جمعه در حضور صدها نفر در مسجد به سخنراني ميپرداخت و بيپروا از برنامههاي ضداسلامي رژيم انتقاد ميكرد، در نشر افكار و انديشههاي امام خميني تلاش بيوقفه داشت.
نگرش او به مسائل سياسي ايران و جهان از همان زاويهاي بود كه آيتاللهالعظمي خميني به آن توجه داشت. او آمريكا و اسرائيل را دشمنان اصلي اسلام و ايران ميدانست و چاره اصلي كار را در ريشهكن كردن و بريدن پاي اين دو از منطقه و ايران ميدانست.5
سعيدي، ضمن وعظ به تدريس دروس حوزه نيز ميپرداخت. از جمله منابع تدريس او تحريرالوسيله و كتاب ولايت فقيه حضرت امام بود. حاصل اين درسها، ترجمه بخش «امر به معروف و نهي از منكر» كتاب بود كه بعداً به رساله عمليه امام ملحق شد.
تشكيل كلاس براي بانوان
سعيدي از نخستين كساني بود كه در آن زمان به تعليم و تربيت بانوان و آشنا كردن آنان با احكام اسلامي مبادرت ورزيد. اين اقدامات در شرايطي صورت ميگرفت كه تمام تلاش رژيم شاه در جهت تبليغ ابتذال فرهنگي غرب و كشاندن زنان به فساد و تباهي بود. «ما 16 زن بوديم كه خدمت ايشان تحصيل ميكرديم».6
آشوبطلب نيستم
در تاريخ 29/2/45 يكي از مأموران ساواك با مراجعه به منزل آيتالله سعيدي به او هشدار داد مراقب گفتار و رفتار خود باشد. اما ايشان در پاسخ اظهار داشت:
من شخصي هستم مستقل و از كسي تبعيت نميكنم و تحتتأثير هم قرار نميگيرم. البته آدمي ماجراجو و آشوبطلب نيستم، ولي معتقدم كه آيتالله خميني يك روحاني واقعي شريف، پاك و صحيحالعمل و قابل احترام ميباشد و از مقام و شخصيت ايشان بايد در هر محفل و مجلسي تقدير و تمجيد نمود. من از دستگاه و دولت صحبت نميكنم، اما ناچارم از طبقه روحانيت تجليل به عمل آورم.7
سعيدي در تاريخ 8/5/45 به اتهام «اقدام عليه امنيت داخلي مملكت» از طريق شهرباني دستگير و به زندان قزلقلعه منتقل شد. دادگاه نظامي، او را به دو ماه زندان محكوم كرد و پس از 67 روز از زندان آزاد شد. پس از آزادي اخطارهاي مكرر مأموران ساواك و شهرباني تا آنجا ادامه يافت كه شخص سپهبد نصيري رئيس ساواك در نامهاي به شهرباني كل كشور تأكيد كرد:
نامبرده بالا، كماكان به همان روية ناصواب گذشته و بلكه حادتر ادامه داده و مرتباً در منابر خود سخنان تحريكآميز و اغواكننده بيان ميدارد... ادامه چنين وضعي به مصلحت نميباشد، خواهشمند است دستور فرمائيد به نحو مقتضي از تحريكات مضرة اين شخص جلوگيري و نتيجه را به اين سازمان اعلام دارند.8
شهرباني به استناد همين نامه، آيتالله سعيدي را ممنوعالمنبر و به او اخطار كرد اگر قدم روي منبر بگذارد روانه زندان خواهد شد. او هم چاره را در اين ديد كه به روي منبر نرود؛ اما در حال ايستاده و نشسته به سخنراني بپردازد.
شخصيت سعيدي
ابعاد شخصيتي سعيدي با توجه به معاشرت او با بسياري از علما و بزرگان دين و شخصيتهاي سياسي مبارز بسيار مورد ستايش قرار گرفته است: «سعيدي هم انسان جدي و هم سختكوش، شوخطبع و ملايم بود.»9
سرمايهگذاران آمريكايي در ايران
روز هفتم ارديبهشت سال 1349 در روزنامههاي ايران اعلام شد، راكفلر و ليليانتال به منظور بررسي امكانات سرمايهگذاري در ايران به اتفاق بزرگترين سرمايهگذاران آمريكا به تهران ميآيند. سرمايهگذاري در رشتههاي توريسم، منابع جنگلي، كشت و صنعت، ايجاد شبكه توزيع و صنايعي مانند پتروشيمي، موضوع كنفرانس بود كه 35 سرمايهگذار آمريكايي در آن شركت ميكردند.
هجوم سرمايهداران آمريكايي در ارديبهشت 49 به ايران، به حدي گسترده و سنگين بود كه استقلال اقتصادي و سياسي ايران را به كلي در معرض سقوط و نابودي قرار ميداد. روحانيت، به ويژه حوزه علميه قم با آگاهي از موضوع بيدرنگ نشست فوقالعادهاي تشكيل داد و به ارزيابي ماجرا پرداخت و پس از آن، اعلاميه تاريخي حوزه علميه قم انتشار يافت و افكار ملت ايران را به خطري كه به اسم سرمايهگذاري خارجي، همراه با تبليغات فريبنده هجوم آورده بود، جلب نمود.
آيتالله سعيدي علاوه بر اينكه در تهيه و توزيع اين اعلاميه تاريخي، نقش اصلي را داشت، سخنان تندي نيز به مناسبت ورود سرمايهگذاران خارجي در مسجد امام موسي بن جعفر(ع) ايراد كرد:
... يكي از گفتنيها كه اين روز سر و صداي آن همه مملكت را پر كرده و جرايد هم نوشتهاند اين است كه 35 نفر از آمريكاييان به ايران آمده تا در اين مملكت سرمايهگذاري كنند. آيا ميدانيد كه استعمارگران و يارانشان چه تصميماتي دارند و چه ظلمهايي خواهند كرد؟ آخر من با اين وضع در اين پست حساس چه كنم؟... .10
سعيدي ورود سرمايهگذاران آمريكايي را خيانتي بزرگتر از كاپيتولاسيون و قراردادي استعماريتر از تنباكو ميدانست، لذا در نامهاي به زبان عربي به علما و مراجع وقت يادآور شد:
... چقدر جاي تعجب است كه شما پيشوايان ديني در مقابل اين خطر بزرگ سكوت اختيار كرده و براي جلوگيري از آن اقدامي نميكنيد.11
آيتالله سعيدي از ابتدا خود را براي شهادت در راه اسلام و آرمانهاي امام خميني آماده كرده بود.
سخنان تند، نامهها و بيانيههاي افشاگرانه آيتالله سعيدي، رژيم شاه را به وحشت انداخت. ساواك مطمئن بود آيتالله سعيدي، علما را به صدور فتوا عليه اينگونه قراردادها راضي خواهد كرد. از اين رو تمام نيروهاي خود را براي اقدامي غيرانساني بسيج كرد.
دستگيري و قتل سعيدي
آيتالله سعيدي روز 11 خرداد 1349 پس از اقامه نماز به خانه رفت. ساعت يك بعد از ظهر بود و او براي ناهار و استراحت آماده ميشد كه ساواك به منزلش يورش برد و پس از به هم ريختن اثاثيه خانه و پراكنده كردن كتابها و نوشتهها، او را به زندان بردند و در سلول انفرادي تنگ و تاريكي انداختند. 9 روز او را با شديدترين وجهي شكنجه كردند و طرح قتل او در شامگاه روز 20 خردادماه 1349 به اجرا درآمد.
بر اساس اين طرح، ساواك در گزارشهايي متناقض ادعا كرد: «نامبرده در حدود ساعت 21 روز 20/3/49 با استفاده از خاموشي برق منطقه به وسيله فرونمودن دستمال به حلق خود، خودكشي كرده است.» در گزارش ديگري اعلام كرد: «مرگ او را خونريزي لوزالمعده تشخيص دادهاند!» و سپهبد مقدم در بخشنامهاي به ادارات ساواك مدعي شده است: «بر اثر سكته قلبي در زندان فوت نموده است.» اما برخلاف گزارشهاي ضدونقيض ساواك رئيس اداره پزشكي قانوني پس از تشريح و كالبدشكافي اعلام كرد: «مرگ نامبرده شوك ناشي از ضربه به شبكه عصبي خورشيدي تعيين ميشود» كه ناشي از ضربات متعدد به ناحيه شكم بوده است و موجبات رسوايي ساواك را فراهم نمود.12
رمزگشايي از وصيتنامه سعيدي
در پشت قرآن جيبي شهيد سعيدي در زندان، وصيتنامهاي به خط او به دست آمد كه در آن چنين نوشته بود:
بسمالله الرحمن الرحيم
وصيتنامه من سيدمحمدرضا سعيدي خراساني
پسران من همگي اهل علم و تبليغ براي خدا شويد. دختران من به شوهر اهل علم و تبليغ همسر شويد.
در زندگي با هم متحد باشيد و براي دنيا با هم اختلاف نكنيد. همگي حق مادر را رعايت كنيد. و جنازة مرا در قم دفن كنيد. مرا دعا كنيد و سلام مرا به همگي برسانيد. دو روز روزه برايم بگيريد. اوايل ربيعالثاني 1390
از آيه 152 تا 157 از سوره دوم [بقره] غفلت نكنيد. كتابهايي كه رفقا بردهاند در كتاب محجةالبيضا صورتهايش هست. كتابها و نوشتجات مرا به وسيله آقاي خزعلي پس بگيريد و به ايشان و آقاي مشكيني بگوييد از طلب خود مرا حلال كنند. بقيه كتابهاي آقاي مشكيني را بدهيد. بدهي آقاي جوادآقا، آقامحمدي را بپردازيد؛ ظاهراً 250 و اندي تومان است.
مقداري پول در بانك دارم در ته چك نوشته است. ميتوانيد به وسيله آقاي جعفري خوانساري دريافت داريد و نيز به وسيله ايشان و آقاي كثيري، آقاي بهاري را ملاقات كنيد و خواهش كنيد كه هر طور هست خانهام را از گرو بانك بيرون آورند. آقاي نيكنام و آقاي نظري رفيق آقاي بهادري از جريان اطلاع دارند.
به هر كسي كه ميخواهد زحمت فاتحهخواني برايم بكشد بگوييد در عوض يك مسئله [شرعي] ياد بگيرد و عمل كند و هر كس به من بدهكار است من كه صورت ندارم، اگر تا آخر عمرش نتوانست بپردازد، بريءالذمه است. اوائل ربيعالثاني 1390 13
نكته ظريف و مهم در اين وصيت توجه دادن مخاطبان وصيتنامه به آيات 152 تا 157 سوره بقره است كه سعيدي پيشاپيش خبر شهادت خود را اعلام ميدارد. در ساواك ذيل وصيتنامه در توضيح آيات مورد اشاره مينويسد:
... توضيح: آيه 152 تا 157 مشعر بر اين است كه در مواقع مصيبت بايد به صبر پناه برد و كساني كه در راه خدا كشته شدهاند نبايد مرده انگاشت بلكه زنده هستند.14
اين وصيتنامه هيچگاه به خانواده شهيد سعيدي تحويل نشد تا پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1375 در كتاب «آيتالله شهيد سعيدي به روايت اسناد ساواك» تصويري از وصيتنامه منتشر شد.
نامه منتشر نشده شهيد سعيدي به آيتالله خادمي اصفهاني
اين نامه بدون تاريخ است؛ ولي محتواي آن مربوط است به ملاقات بعضي از روحانيون اصفهان با شاه، كه اين ملاقات در 19 ارديبهشت 1348 در اصفهان صورت گرفته است. اين ملاقات با ارعاب و تهديد انجام شده و از سه تن افراد مورد اشارة آقاي سعيدي، دو تن با ارعاب و تهديد حاضر به ملاقات شدند. آيتالله سعيدي نگراني خود را از اين ملاقات به آيتالله خادمي ابراز ميدارد؛ متن نامه به زبان عربي است و ترجمة آن به شرح زير است:
بسمالله الرحمن الرحيم
الحمدلله و كفي و الصلوة و السلام علي عبادهالذين اصطفي
اما بعد؛ به ما خبر رسيده و نزديك است [از خبري كه به ما رسيده] آسمانها فروريزد و زمين بشكافد و كوهها متلاشي گردد و نابود شوند.15
مطلع شديم كه سيدخراساني و شيخاردكاني و زند كرماني و پيروانشان - العياذبالله - در مجلس شوم ثناخواني [به شاه] - سبحانالله - حاضر شدند آيا ايشان انتظار دارند مردم آنان را آيتالله، حجتالاسلام و غيره خطاب كنند در حاليكه كارشان چونان كار دشمنان خداست. مردم را از كمك به ظالم نهي ميكنند و به سخنان امام [كاظم(ع)] به صفوان جمّال [طبق آنچه در حافظهام است) استناد ميكنند «كه فرمود: آيا تو به استمرار حكومت ظالمانه هارون (لعنهالله) به خاطر رسيدن به مزد و كرايه شترانت راضي هستي؟ صفوان گفت: بلي. لذا امام كار او را تقبيح كرد و او را در زمرة كساني كه به پايداري ظالم راضياند شمرد.»
آنگاه خود در مجلس دعايي حضور مييابند كه بنيان آن بر ظلم و ستم استوار است. مردم را در امور مشابه سرزنش ميكنند سپس خود به بدترين صورت آن را مرتكب ميشوند و ميپندارند كه مرشد و هادي مردم به راه درست هستند. خود را از بزرگان امت ميشمارند و حال آن كه اعمالشان كودكانه است كه نه ملاك عقلي براي كار خود دارند و نه مستند شرعي و نه عرفي. تا ديروز با طاغوتها ميجنگيدند و امروز در حق آنان دعاي خير ميكنند و چه بسا (البته خداي موفقشان نكند) فردا دست بوس طاغوت گردند.
آنان را چه شده است؟ (خداوند آنان را به راه صحيح هدايت كند) كه فراموش كردهاند چه خونهايي كه به خاطر آنها ريخته شد و كساني كه به دستور آنها به حبس كشيده شدند و بدنهايي كه در راه آنها شكنجه شدند و پاهايي كه غل و زنجير شدند و اموالي كه به غارت رفت و آبروهايي كه هتك شد.
آيا اين جنايات را فراموش كردهاند؟ يا خود را به فراموشي زدهاند. آيا دستورات برآمده از كتاب خدا تغيير كرده است يا سنت رسولالله(ص)؟ آيا آثار ائمه اطهار(ع) كهنه شده است و يا اين آقايان شريعت جديدي آوردهاند. پس ايشان و خميني(س) اهل دو ملت و شريعت هستند. آنها نميفهمند كه اين [شركت در مجلس دعاي شاه] موجب وهن شأن آنان است و فرّ و شكوه آنان را ميشكند و جايگاهي براي آنان در دل مردم قرار نميدهد و دشمن هم از آنان واهمه نخواهد داشت و سفلهگان را بر آنان چيره ميكند. اين حجت بر آنان است.
آنان در روز واپسين در برابر دادخواست خدا و پيامبر چه دليلي بر اين عملكرد خود اقامه خواهند كرد. روزي كه شهادت ميدهد بر عليه آنان دست و زبان و پايشان كه با آن به مجلس دعا رفتهاند. «سپس به آنان گفته ميشود كه بسيار واويلا بگوييد»16 حوزه علميه و من از مجاهدان اصفهاني در عجبيم كه در صف اول جهاد بودند و اينك در صف اول دعاگويان [شاه] قرار گرفتهاند در حالي كه اين موضوع از هيچ ديار ديگري حتي پايتخت هم شنيده نشده است كه امثال چنين شخصيتهايي شركت كرده باشند تا چه رسد به اينكه جلودار باشند.
مولايمان اميرالمؤمنين عليه افضل صلواتالمصلين فرمود: «دو گروه كمر مرا شكستند: عالمان متهتك (بيحيا) و جاهل متنسك (كمخرد و لجوج) و البته ما بيزاري شديدتان را از آنان شنيديم و اميدواريم هميشه از سوي شما مورد عنايت و تأييد قرار گيريم.»
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
سهشنبه نهم جماديالاخري 1389
تصویر نامه
پانوشتها
1- به نقل از آيتالله ناصر مكارم شيرازي، كرباسچي، غلامرضا، تاريخ شفاهي انقلاب اسلامي، ج اول، صص 372-371.
2- ياران امام به روايت اسناد ساواك، شهيد آيتالله سيدمحمدرضا سعيدي، صص 2-1.
3- خاطرات رفيقدوست، داوود قاسمپور، صص 34 و 35. مركز اسناد انقلاب اسلامي.
4- صحيفه امام خميني، ج 2، ص 65.
5- اسناد و مدارك و بازجوييها و ديدگاههاي شهيد سعيدي طي مقالهاي مستقل در شمارههاي آتي فصلنامه تقديم خوانندگان خواهد شد. براي شناخت بيشتر اين روحاني مبارز رجوع كنيد به كتاب: ياران امام به روايت اسناد ساواك، شهيد آيتالله سيدمحمدرضا سعيدي، مركز بررسي اسناد تاريخي.
6- پيام زن، شم 11، ص 24، به نقل از فريادي در سكوت، ص 60.
7- ياران امام به روايت اسناد ساواك، ص 7.
8- همان، ص 77.
9- كرميپور، حميد، خاطرات آيتالله ابوالقاسم خزعلي، صص 133-131.
10- ياران امام...، همان، ص 455.
11- همان، ص 462.
12- همان، صص 480 تا 485.
13- همان، ص 477.
14- همان، ص 508.
15- سوره مريم، آيه 90.
16- سوره فرقان، آيه 14.
ماهنامه گلبرگ، خرداد 1381، شماره 30
|