سند نامه ::
 
خاطرات هاشمی رفسنجانی از رحلت امام و انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری

کارنامه و خاطرات آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۸ با عنوان «بازسازی و سازندگی» که در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران عرضه شد، رویدادهایی همچون عزل آیت‌الله منتظری از قائم مقام رهبری، تشخیص بیماری و رحلت امام خمینی، انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری انقلاب و ریاست جمهوری هاشمی را در بر می‌گیرد.
  در سالگرد رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی، خاطرات هاشمی رفسنجانی در روزهای ۱۲ تا ۱۷ خرداد ۶۸ را به نقل از این کتاب انتخاب کرده‌ایم که شرح روزهای وخیم شدن وضعیت جسمانی امام خمینی و رحلت ایشان و نیز جلسه مجلس خبرگان و انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری است که در پی می‌آید:
 جمعه ۱۲ خرداد | ۲۷ شوال ۱۴۰۹ – ۲ ژوئن ۱۹۸۹
 صبح به بیت امام رفتم. احمد آقا اظهار نگرانی داشت. با دکتر‌ها صحبت کردم. درمان جدیدی شروع کرده‌اند. قرار شد اطلاعیه‌ای پزشکی، به گونه‌ای داده شود که کمی نگرانی در آن دیده شود. امام را زیارت کردیم. خیلی ضعیف شده‌اند. گفتند درد دارند و اشتها ندارند و ناراحتند. صدایشان خیلی ضعیف است.
 در حالی که پیشانی ایشان را می‌بوسیدم و دستم روی دستشان بود، فشار ملایم دستشان را احساس کردم. به زحمت بر خودم مسلط شدم، ولی جلوی اشک‌ها را نتوانستم بگیرم. از چشمان نیمه باز امام حالت وداع دیدم. به ایشان عرض کردم می‌خواهم به نماز جمعه بروم، پیامی برای مردم ندارید؟ فرمودند به مردم بگویید دعا کنند که خداوند من را بپذیرد. بغض گلویم را فشرد. در نماز جمعه پیام ایشان را به صورت لطیفی گفتم که هم مردم متوجه شوند و دعا کنند و هم باعث انفجار نشود. با احمد آقا درباره رهبری و مسائل بازنگری [قانون اساسی] صحبت شد. قرار شد در اتمام کار تسریع نماییم.
 عصر دکتر ولایتی [وزیر امور خارجه] آمد. راجع به سفر شوروی و حد روابط با آن‌ها مذاکره شد. حاجیه والده امروز مهمانمان بودند. دکتر ولایتی ایشان را معاینه نمود؛ فشار خون بالا است ولی حالشان خوب است. اخوی احمد و اخوی محمد و استاندار کرمان هم امروز اینجا آمدند و مذاکراتی داشتیم.
  شنبه ۱۳ خرداد | ۲۸ شوال ۱۴۰۹ - ۳ ژوئن ۱۹۸۹
 بعد از نماز صبح، سری به بیمارستان [قلب جماران] زدم و از آنجا به مجلس رفتم. در گزارش‌ها خبری از اطلاع اجانب از بد بودن حال امام به چشم نمی‌خورد. کارهای دفتر را انجام دادم.
 آقای بهزاد نبوی [وزیر صنایع سنگین] آمد. از احتمال استیضاح خود در مجلس در رابطه با پرونده سایپا نگران بود.(۱) گزارش آن را کمیسیون مربوطه به تحقیق و تفحص اصل ۷۶(۲) مجلس داده و پیشنهاد استیضاح داده است. برای جواب به گزارش تقاضای وقت کرد.
 ظهر با سایر اعضای شورای بازنگری [قانون اساسی] مهمان رییس‌جمهور بودیم. در خصوص تعجیل در اتمام بازنگری قانون اساسی بحث شد، زیرا به نظر می‌رسد که با وضع حال امام، فرصت کمی داریم و بهتر است که اصلاحات به تایید امام برسد. قرار شد از این به بعد یکسره کار کنیم و عصر هم جلسه داشته باشیم.
 به دفتر رفتم. ساعت سه بعدازظهر احمد آقا تلفنی اطلاع داد که حال امام وخیم شده و خواست با سایر روسای قوا سریعا به جماران برویم. در نتیجه جلسه عملا تشکیل نشد و خودمان را با عجله به جماران رساندیم.
 لحظات آخر تنفس طبیعی بود. امام به زحمت نفس می‌کشیدند. فقط یک بار چشم باز کردند و بستند و این آخرین نگاهشان بود. دکتر‌ها با عجله قلب را با ماساژ و شوک برقی و باتری و ریه را با تنفس مصنوعی به کار انداختند. تا ساعت ده و بیست دقیقه شب، ایشان را به این صورت نگاه داشتند، ولی دیگر مغز کار نمی‌کرد. فقط یک بار اطلاع دادند که تنفس طبیعی شده ولی زود این وضع تمام شد.(۳)
 در این فاصله درباره کیفیت اعلان خبر و برنامه‌های اداره کشور و انتخاب رهبری و... مشاوره شد. در جبهه با آقای [محسن] رضایی تماس گرفتیم و دستور آمادگی کامل دادم. هلی‌کوپتر و هواپیما خواست. دستور ارسال دادیم.
 با تلفن اعضای [مجلس] خبرگان را احضار کردیم که تا فردا صبح خودشان را به تهران برسانند. قرار شد اعلان فوت را به پس فردا موکول کنیم؛ یعنی پس از انتخاب رهبر و برگشت نمایندگان خبرگان به شهر‌ها. با اعلان مراسم امام، شیون از داخل خانه و بیمارستان و سپس بیرون خانه بلند شد. حضار را دعوت به صبر کردم و برنامه را برای آن‌ها توضیح دادم. پذیرفتند و آرام گرفتند و قرار شد به عنوان دعای توسل گریه کنند. صبر خانم‌های بیت برای ما جالب بود.
 تا ساعت دوازده شب برای تنظیم برنامه‌ها ماندیم. به خانه آمدم و با استفاده از قرص آرامش‌بخش خوابیدم. عفت و محسن فهمیده بودند، چون در بیمارستان بودند، اما بقیه اعضای خانه نمی‌دانستند.
  یکشنبه ۱۴ خرداد | ۲۹ شوال ۱۴۰۹ – ۴ ژوئن ۱۹۸۹
 بعد از نماز به مجلس رفتم. اعضای هیات رئیسه مجلس خبرگان، شب در مجلس خوابیده بودند. صبحانه را باهم صرف کردیم و درباره برنامه جلسه خبرگان مذاکره کردیم. دیشب تا امروز صبح، خبرگان از اطراف کشور به تهران رسیده بودند.
 اطلاع دادند جلسه مجلس شورای اسلامی آماده است. به آنجا رفتم. جلسه غیرعلنی بود. نمایندگان از رحلت امام مطلع بودند. با رسیدنم، من و نمایندگان گریه زیادی کردیم. کمی با آن‌ها درباره رحلت امام صحبت کردم. جلسه غیررسمی بود. یک هفته مدت مسوولیت هیات رئیسه را تمدید کردیم، چون دو سه روز دیگر تمام می‌شود و هفته آینده بعد از تعطیلات که مجلس شروع به کار می‌کند، وقت اعتبار هیات رئیسه تمام شده. با این تمدید، مشکل برطرف شد.
 بیانیه‌ای برای مجلس خبرگان تهیه کردیم و برای انتشار دادیم. حدود ساعت هشت و نیم صبح جلسه مجلس خبرگان آماده شد و رسمیت جلسه را به ریاست آیت‌الله مشکینی اعلان کردیم. ایشان صحبت کوتاهی کردند.
 وصیت‌نامه امام در صندوق امانات در دفتر من بود. بیرون آوردیم و در جلسه رسمی پلمب شکسته شد. وصیت‌نامه را از پاکت بیرون آوردیم. در سال ۱۳۶۱ نوشته شده و سال گذشته تجدید نظر شده است. آخر وصیت‌نامه نوشته شده بود که آن را به ترتیب احمد آقا، رییس‌جمهور، رییس مجلس، رییس دیوان عالی کشور و یا یکی از اعضای شورای نگهبان برای مردم بخوانند. احمد آقا اطلاع داد که آمادگی ندارد. نوبت به [آیت‌الله خامنه‌ای] رییس‌جمهور رسید. ایشان وصیت‌نامه را برای حضار خواندند. حضار جلسه خبرگان، نمایندگان مجلس، اعضای دولت، شورای نگهبان و شورای عالی قضایی و دیگران بودند. قرائت وصیت‌نامه حدود دو ساعت و نیم طول کشید. نزدیک ظهر جلسه ختم شد.
 به دفترم رفتم. ناهار و نماز و استراحت انجام شد و سپس برای ادامه جلسه خبرگان به تالار مجلس رفتم. با صحبت کوتاه آقای مشکینی، جلسه شروع و من هم موضوع بحث را توضیح دادم. این جلسه تا ساعت هفت و نیم بعدازظهر با یک تنفس ادامه یافت.
 بحث‌های زیادی شد. بعضی‌ها طرفدار رهبری شورایی و بعضی خواهان رهبری فردی بودند. بعضی آیت‌الله خامنه‌ای و بعضی‌ها آیت‌الله [سید محمدرضا] گلپایگانی(۴) را مطرح کردند و برای شورا هم اسم‌هایی برده شد. قبلا در مشورت‌های سران قوا و جمعی دیگر از بزرگان به این نتیجه رسیده بودیم که شورایی مرکب از آیات خامنه‌ای، موسوی اردبیلی و مشکینی رهبری را به عهده بگیرند ولی در مذاکرات، رهبری فردی رای بیشتری آورد. آیت‌الله خامنه‌ای با رهبری فردی مخالفت کردند. من هم مخالف بودم. نوبت نرسید. ابتدا به پیشنهاد اعضای جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم] که عضو مجلس خبرگان بودند، آیت‌الله گلپایگانی مطرح شد. حدود ۱۴ نفر به ایشان رای دادند. سپس پیشنهاد رهبری آیت‌الله خامنه‌ای مطرح شد. خود ایشان پشت تریبون رفتند و گفتند من با رهبری شورایی مطابق قانون اساسی موافقم و با رهبری فردی مخالفم. پس چگونه نامزد بشوم؟(۵)
 من که جلسه را اداره می‌کردم، گفتم اکنون با رای خبرگان، رهبری فردی قانون شده و چاره‌ای نیست. سرانجام آقای خامنه‌ای با ۶۰ رای از ۷۴ عضو حاضر رای آوردند و مساله به این مهمی به این خوبی حل شد. من هم در چند مورد صحبت کوتاهی کردم و نظرات امام را درباره صلاحیت رهبری آقای خامنه‌ای نقل کردم.(۶) از قول حاج احمد آقا و آیت‌الله موسوی اردبیلی هم که در جلسه خدمت امام بودند، همین مضامین تایید شد.(۷)
 خبر آماده باش نیروهای عراقی در مقابل منطقه عین خوش که در اثنای جلسه توسط دکتر [حسن] روحانی رسید و من به جلسه اطلاع دادم، تاثیر زیادی در آمادگی اعضای خبرگان برای ختم کار داشت؛ موفقیت بزرگی است.
 به دفتر آمدم. نمایندگان مجلس جمع بودند. خواستند که جریان جلسه خبرگان را برایشان تعریف کنم؛ پذیرفتم. متنی برای تایید و امضاء این انتخاب تهیه شد. بعضی از رادیکال‌ها مخالفت دارند.
 آیت‌الله خامنه‌ای آمدند، برای شیوه انجام وظایف رهبری با هم صحبت کردیم. قرار شد احکام انتخابات یا انتصابات امام را ایشان تایید کنند و قرار شد به صدا و سیما بگویم بهای لازم را به موضوع بدهد. تصمیمات مهمی با هم گرفتیم.(۸)
 شب عفت اطلاع داد به خاطر آمد و رفت وسیع مردم به بیت امام و کوچه مجاور، امنیت کافی در خانه نیست و بهتر است در مجلس بمانم. پذیرفتم.
  دوشنبه ۱۵ خرداد | ۱ ذیقعده ۱۴۰۹ – ۵ ژوئن ۱۹۸۹
 بعد از نماز صبح کارهای عقب افتاده دیروز را انجام دادم. متن بیانیه مجلس خبرگان در خصوص تصویب رهبری آیت‌الله خامنه‌ای را نوشتم و برای انتشار دادم. با بعضی از اعضای هیات رییسه درباره به کار بردن آیت‌الله به جای حجت‌الاسلام والمسلمین مشورت کردم؛ موافقت داشتند.
 گزارش‌ها و تلکس‌های مربوط به رحلت امام و انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای و دیگر مسائل را خواندم. مراسم وداع مردم با جنازه امام در مصلای تهران را از رادیو و تلویزیون زیر نظر داشتم؛ خیلی باشکوه است. ساعت ده و نیم صبح با هلی‌کوپتر بر فضای تهران و مصلی و خیابان‌های اطراف آن پرواز کردم.
 [آقای زعبی] نخست‌وزیر سوریه هم که نتوانسته بود از زمین به مصلا برسد، با هلی‌کوپتر محل و مراسم را ملاحظه کرده بود. آقای [محمد] اصغری مدیر مسوول روزنامه کیهان آمد. شماره فوق‌العاده را آورد و برای سرمقاله‌ای درباره رهبری آیت‌الله خامنه‌ای مشورت کرد.(۹) در مورد صدور بیانیه‌های تایید رهبری به مراکز مربوط تذکر دادم.
 از گزارش‌ها بر می‌آید غربی‌ها از انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای خوشحالند و امیدوارند که اعتدال حاکم باشد و رادیکال‌ها منزوی شوند. آن‌ها از سرعت عمل ایران در حل مساله رهبری تعجب کردند. خیال می‌کردند که این مساله باعث درگیری و جدال و احیانا جنگ داخلی خواهد شد.(۱۰)
 عصر به مصلای تهران رفتم. نزدیک جنازه حضرت امام قدری گریستم. مردم ابراز احساسات زیادی داشتند. یاسر و عفت هم همراه من به محل مراسم آمده بودند. مصاحبه‌ای کردم. قدری هم برای مردم صحبت نمودم.(۱۱)
 به جماران آمدم. به بیت امام برای تسلیت رفتم. شب به خانه آمدم. بخشی از مراسم را از تلویزیون دیدم. احساسات مردم شدید است. تاییدهای زیادی برای رهبری آیت‌الله خامنه‌ای در تلویزیون آمد؛ خوب است.
  سه‌شنبه ۱۶ خرداد | ۲ ذیقعده ۱۴۰۹ – ۶ ژوئن ۱۹۸۹
 به مجلس رفتم. وقت زیادی را به قرائت گزارش‌ها گذراندم. مجموعا انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای تاثیر مثبتی داشته و آرامشی به دنیا و منطقه داده و دشمنان را مایوس و دوستان را شاد کرده و تبریک و تایید‌ها شروع شده و خیلی وسیع است. نمایندگان هم طومار تایید دارند درست می‌کنند.
 جلسه کوتاهی برای هیات رییسه [مجلس] داشتیم. آقای [عباس] دوزدوزانی [نماینده تهران و عضو هیات رئیسه مجلس] آمد. درباره رهبری آیت‌الله خامنه‌ای سوالاتی داشت؛ توجیهش کردم. آقای [حسین] کمالی [نماینده تهران و رییس کمیسیون کار و امور اجتماعی] هم آمد. در همین خصوص مذاکره شد. عصر روسای پارلمان‌های الجزایر و لیبی آمدند. ملاقات تشریفاتی بود.(۱۲)
 بعد از نماز به دفتر رهبری رفتم. دو سه ساعاتی با هم درباره امور کشور و سیاست‌های آینده مذاکره کردیم. در زمینه‌های زیادی توافق به عمل آمد. قرار شد هفته‌ای یک بار جلسه دو نفری داشته باشیم که سیاست‌های رهبری و اجرایی را هماهنگ کنیم. درباره اقدامی برای اجناس ضروری، قرار شد در جلسه سران قوا بحث شود. قرار شد فردا ایشان در دانشگاه [تهران] جلسه فاتحه‌ای داشته باشند.
 آقای [عبدالمجید] معادیخواه آمد و از وجود عناصری گفت که با رهبری آقای خامنه‌ای مخالفت می‌کنند و بنا دارند که آن را موقت معرفی کنند، تا در این فرصت با تماس با اعضای مجلس خبرگان، شاید بتوانند بعد کاری بکنند.
 صحنه نماز آیت‌الله گلپایگانی بر جنازه امام و مراسم وداع مردم با امام در مصلای تهران، بسیار با شکوه و پیام‌دار بود و تشییع جنازه امام تا محل دفن، در تاریخ ایران و شاید جهان کم نظیر و شاید بی‌نظیر است. ازدحام جمعیت در مسیر و محل دفن و تلاش مردم برای رساندن دست خود به تابوت امام، مشکل‌آفرین شد، در حدی که کفن امام پاره شد و در رسانه‌ها منظره بدن امام در این حالت، واقعا جلوه ماندگاری ثبت کرد. خبر دادند که ازدحام مردم مانع دفن امام است. از من کمک خواستند با هلی‌کوپتر بر فراز منطقه دفن رفتم. دستور دادم هلی‌کوپتر در کنار قبر فرود آید. صدا و باد و گرد و غبار ناشی از فرود هلی‌کوپتر، باعث عقب‌نشینی مردم گردید و جایی برای هلی‌کوپتر باز شد.
 مردم با دیدن من فریاد تسلیت سر دادند. فرصتی شد که آخرین وداع را با امام انجام دهم. با مشاهده و منظره دفن، صورتم پر از اشک شد. از مردم تشکر کردم و به ملت تسلیت گفتم و با اندوه زیاد صحنه را ترک کردم. همراهان گفتند این اقدام شبیه یک عملیات بود.
  چهارشنبه ۱۷ خرداد | ۳ ذیقعده ۱۴۰۹ – ۷ ژوئن ۱۹۸۹
 بعد از نماز تا ساعت هشت و نیم صبح گزارش‌ها را خواندم. دنیا در مقابل محبوبیت امام خاضع شده است. در خارج از کشور هم مسلمانان سنگ تمام گذاشته‌اند، مخصوصا در لبنان و پاکستان و کشمیر. از سرعت عمل در انتخاب رهبری بدون مشکل، مات شده‌اند. تحلیل‌های جنگ قدرت بین رادیکال‌ها و معتدل‌ها نادرست از آب درآمده است.
 بعضی از رسانه‌های خارجی به امام جسارت می‌کنند؛ مخصوصا رسانه‌های ترکیه به بهانه اهانت از طرف ما به آتاتورک. برای بدرقه [آقای رابح بیطاط] رییس مجلس الجزایر که برای مراسم به ایران آمده بود، به فرودگاه رفتم. درباره اوپک و توسعه روابط حرف زدیم. از آنجا برای شرکت در مراسم فاتحه رهبری برای امام به دانشگاه تهران رفتم. جمعیت عظیمی شرکت کرده بودند. بعد از من آیت‌الله خامنه‌ای رسیدند. مردم خیلی گرم استقبال کردند و شعار «اطاعت از خامنه‌ای، اطاعت از امام است» جا افتاده. برای اسم ایشان صلوات می‌فرستند. اما ایشان به آقای [محمدتقی] فلسفی که سخنران جلسه بودند، گفتند که دیگر صلوات نفرستند.
 بعد از جلسه به مجلس رفتم. کارهای دفتر را انجام دادم. آقای [محمدجواد ایروانی] وزیر اقتصاد آمد. درباره طرح‌های در دستور سفر به شوروی گفت. عصر شورای بازنگری قانون اساسی جلسه داشت. بحث در کلیات رهبری بود که تمام نشد.
 اول شب آقای ناطق نوری و دکتر روحانی آمدند. پیشنهادهایی برای دفتر رهبری داشتند. گفتم ایشان آمادگی دارد که دفتری تنظیم کند که متکی به جریان خاصی نباشد و حالت جامعیت داشته باشند.
 آقای [علی] آقامحمدی آمد. درباره انتخابات هیات رییسه مجلس صحبت کرد. معتقد بود که جناح معتدل شرط نکنند که از آن‌ها نایب رییس هم باشد و در مورد آقای [مهدی] کروبی یکپارچگی باشد. گفتم تلاش کند که متحد در انتخابات شرکت کنند. یک لیست باشد. گفت هنوز تعدادی از تندرو‌ها با رهبری آیت‌الله خامنه‌ای مخالفند. شب در مجلس ماندم.
  پاورقی:
۱- تعداد ۱۳۶ نماینده در نامه‌ای به آقای هاشمی چنین نوشتند: «همانگونه که استحضار دارید کمیسیون محترم قضایی و گروه تحقیق و تفحص سایپا بعد از ماه‌ها تلاش و بررسی و وقت و پیگیری، گزارش مهمی را به هیات رییس محترم مجلس شورای اسلامی تقدیم داشته، مقتضی است با توجه به سوءاستفاده عظیم مالی و با عنایت به احیای ارزش‌های جمهوری اسلامی، گزارش مذکور در جلسه علنی قرائت شود تا با اعلام آن مردم در جریان امر قرار گرفته و زمینه پیاده شدن قسط اسلامی هر چه بیشتر فراهم گردد.»
 ۲- طبق اصل ۷۶ قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی حق تحقیق و تفحص در تمام امور کشور را دارد. در سال ۱۳۶۷ بر اساس استفسار از شورای نگهبان اصل ۷۶ قانون اساسی شامل مواردی از قبیل مقام معظم رهبری، مجلس خبرگان و شورای نگهبان که مافوق مجلس شورای اسلامی می‌باشند، نمی‌شود.
 ۳- روایت کاملی از زندگی بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) از ولادت تا ارتحال در بخش ضمایم همین کتاب درج شده است.
 ۴- آیت‌الله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی در نهم ذیقعده ۱۳۱۶ هجری قمری در روستای گوگد گلپایگان متولد شد. ایشان زمانی که دو سال و نیم بیشتر نداشت، مادرشان را از دست داد و در سن ۹ سالگی به سوگ از دست دادن پدر نشست. وی که تحصیلات خود را در گوگد شروع کرده بود برای ادامه آن، عازم گلپایگان و خوانسار شد. پس از خواندن دروس سطح در شهر گلپایگان به اراک مهاجرت کرد. زمانی که آیت‌الله العظمی حائری و فرزندش آیت‌الله شیخ مرتضی حائری به همراه آیت‌الله محمدتقی خوانساری به قصد زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام از اراک به سمت قم حرکت کردند، با درخواست‌های مردم و علمای قم مواجه شدند که به همین جهت رحل اقامت در قم می‌افکنند. به دنبال اقامت استاد در قم، آیت‌الله گلپایگانی و جمعی دیگر به دعوت رسمی استادشان آیت حائری به سوی قم حرکت می‌کنند و پس از آمدن به قم در مدرسه فیضیه ساکن شده و به تحصیل خود در محضر آیت‌الله حائری ادامه می‌دهند. البته ایشان مدت چند ماهی را در شهر نجف و در محضر اساتیدی همچون محقق غروی اصفهانی حضور داشتند، اما قم به عنوان محل اصلی تحصیل ایشان بود. ایشان بر اثر تلاش‌های فراوان با اینکه هنوز ۲۴ سال از بهار عمرش سپری نشده بود به درجه اجتهاد نائل شد. آیت‌الله در کنار کارهای علمی همواره فعالیت‌های سیاسی، فرهنگی را در دستور کار خود داشت و در دوران نهضت امام خمینی (ره) به عنوان یکی از یاران همراه در صحنه ایفای نقش می‌کرد. سرانجام آیت‌الله پس از عمری مجاهدت در راه علم و تقوی، در آذر ۱۳۷۲ در شهر مقدس قم دیده از جهان فرو بست و به دیار باقی شتافت.
 ۵- آیت‌الله خامنه‌ای از ابتدا با پذیرش این مسوولیت مخالف بودند و حتی در مجلس خبرگان رهبری، مرتب برای اعضای مجلس که معتقد به شایستگی ایشان برای رهبری بودند، استدلال می‌آوردند و این مسوولیت را به دیگران محول می‌کردند. ایشان چند ماه مانده به پایان دوره دوم ریاست جمهوری، خود را برای ترک این مسوولیت آماده کرده بودند. ایشان در این باره می‌گویند: «قبل از رحلت حضرت امام که دوران ریاست جمهوری در حال اتمام بود، دست و پایم را جمع می‌کردم. مکرر مراجعه می‌کردند و بعضی از مشاغل را پیشنهاد می‌نمودند. آدم‌های بی‌مسوولیت، این مشاغل را پیش خودشان، به قد و قواره من بریده و دوخته بودند! ولی من گفتم که اگر یک وقت امام به من واجب کنند و بگویند شما فلان کار را انجام دهید، چون دستور امام تکلیف است و برو برگرد ندارد، آن را انجام می‌دهم. اما اگر تکلیف نباشد – و من از امام خواهش خواهم کرد که تکلیفی به من نکنند تا به کارهای فرهنگی بپردازم – دنبال کارهای فرهنگی می‌روم.» مقام معظم رهبری که تا آن زمان همه مسوولیت‌های محوله به خود را به حکم تکلیف پذیرفته بودند، نتوانستند در برابر استدلال‌های اعضای مجلس خبرگان دلیلی اقامه نمایند، در نتیجه این کار به ثمر نشست. آیت‌الله خامنه‌ای درباره شرایط آن زمان و چگونگی انتخاب شدنشان به رهبری می‌گویند: «آنچه که در خصوص تعیین رهبر واقع شد و بار این مسوولیت، بر دوش بنده کوچک ضعیف حقیر گذاشته شد، برای خود من حتی یک لحظه و یک آن از آنات گذشته زندگی، متوقع و منتظر نبود. اگر کسی تصور کند که در طول دوران مبارزه و بعدا در طول دوران انقلاب و مسوولیت ریاست قوه اجرایی، حتی یک لحظه در ذهن خودم خطور می‌دادم که این مسوولیت به من متوجه خواهد شد، قطعا اشتباه کرده است. من، همیشه خودم را نه فقط از این منصب بسیار خطیر و مهم، بلکه حتی از مناصبی که به مراتب پایین‌تر از این منصب بوده است – مثل ریاست جمهوری و دیگر مسوولیت‌هایی که در طول انقلاب داشتم – کوچک‌تر می‌دانستم. یک وقتی خدمت امام (قدس سره) این نکته را عرض کردم که گاهی نام من در ردیف بعضی از آقایان آورده می‌شود، در حالی که در ردیف آن‌ها نیستم و من یک آدم کوچک و بسیار معمولی هستم. نه اینکه بخواهم تعارف کنم. الان هم همان اعتقاد را دارم. بنابراین، چنین معنایی اصلا متصور نبود. البته در آن ساعات بسیار حساسی که سخت‌ترین ساعات عمرمان را گذراندیم و خدا می‌داند که در آن شب شنبه و صبح شنبه چه بر ما گذشت؛ برادر‌ها از روی مسوولیت و احساس وظیفه، با فشردگی تمام، فکر و تلاش می‌کردند که چگونه قضایا را جمع و جور کنند، مکرر از من به عنوان عضو شورای رهبری اسم می‌آوردند، که البته در ذهن خودم آن را رد می‌کردم؛ اگر چه به نحو یک احتمال برایم مطرح می‌شد که شاید واقعا مسوولیت را به من متوجه کنند. در‌‌ همان موقع، به خدا پناه بردم و روز شنبه، قبل از تشکیل مجلس خبرگان، با تضرع و توجه و التماس، به خدای متعال عرض کردم: پروردگارا! تو که مدبر و مقدر امور هستی؛ چون ممکن است به عنوان عضوی از مجموعه شورای رهبری، این مسوولیت متوجه من شود؛ خواهش می‌کنم اگر این کار ممکن است اندکی برای دین و آخرت من زیان داشته باشد، طوری ترتیب کار را بده که چنین وضعیتی پیش نیاید. واقعا از ته دل می‌خواستم که این مسوولیت متوجه من نشود. بالاخره در مجلس خبرگان، بحث‌هایی پیش آمد و حرف‌هایی زده شد که نهایتا به این انتخاب منتهی شد. در‌‌ همان مجلس، کوشش و تلاش و استدلال و بحث کردم تا این کار را انجام نگیرد، ولی انجام گرفت و این مرحله گذشت. من، همین الان خودم را یک طلبه معمولی و بدون برجستگی و امتیازی خاص می‌دانم؛ نه فقط برای این شغل با عظمت و مسوولیت بزرگ، بلکه –‌‌ همان طور که صادقانه گفتم – برای مسوولیت‌های به مراتب کوچک‌تر از آن، مثل ریاست جمهوری و کارهای دیگری که در طول این ده سال داشتم. اما حالا که این بار را روی دوش من گذاشتند، با قوت خواهم گرفت؛ آن چنان که خدای متعال به پیامبرانش توصیه فرمود: «خذها بقوه». برای این مسوولیت، از خدا استمداد کردم و باز هم استمداد می‌کنم و هر لحظه و هر آن، در حال استمداد از پروردگار هستم تا بتوانم این مسوولیت را در حد وسع خودم – که تکلیف هم بیش از وسع نیست – با قدرت و قوت و حفظ شأن والای این مقام، حفظ کنم و انجام بدهم. این، تکلیف من است که امیدوارم ان‌شاءالله مشمول لطف و ترحم الهی و دعای ولی عصر (عج) و مومنین صالح باشم.»
 ۶- آقای هاشمی نقل کردند: «در جلسه‌ای با حضور سران سه قوه، آقای نخست‌وزیر (موسوی) و حاج احمد آقا در محضر امام بحث شد. حرف ما با حضرت امام این بود که اگر این قضیه اتفاق بیافتد [برکناری قائم مقام رهبری] ما بعدا با قانون اساسی مشکل داریم؛ زیرا ممکن است خلأ رهبری پیش بیاید. ایشان گفتند: «خلأ رهبری پیش نمی‌آید و شما آدم دارید» گفتم: «چه کسی؟» ایشان در حضور آقای خامنه‌ای گفتند: «این آقای خامنه‌ای».
 ۷- حجت‌الاسلام والمسلمین مرحوم حاج سیداحمد آقا خمینی (ره) نقل کردند: «وقتی که آیت‌الله خامنه‌ای در سفر کره شمالی بودند، امام گزارش‌های آن سفر را از تلویزیون می‌دیدند. از آن منظره دیدار از «کره»، استقبال مردم و یا سخنرانی‌ها و مذاکرات خود در آن سفر خیلی جالب بود و امام گفته بودند، الحق ایشان شایستگی رهبری را دارند.»
 ۸- حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تشریح اوضاع آن زمان و توطئه‌های دشمنان برای پس از رحلت امام خمینی (ره)، به شعور و تقوای مردم و معجزه الهی در خنثی نمودن این توطئه‌ها اشاره کرده و گفتند: «با رحلت امام خمینی(ره) طیف وسیع دشمنان اسلام – که در صفوف مقدم معارضه با جمهوری اسلامی بودند – این امید را پنهان نکردند که جمهوری اسلامی در غیاب پدیدآورنده و پروراننده خود نیروی دفاع و رشد را از دست بدهد و چون کودکی بی‌صاحب، احساس ضعف و درماندگی کند، یا به کلی از پای درآید و یا به ناچار به دامان این و آن پناه برد. در محاسبات تنگ‌نظرانه دشمنان، که همه بی‌استثنا اسیر محاسبات صددرصد مادی بود و از فهم روابط معنوی و برکات ایمان و تقوا بی‌نصیبند، نمی‌گنجد که معجزه الهی در طلیعه قرن پانزدهم، یعنی حکومت صلاح و دین و حیات دوباره ارزش‌های اسلامی، آن قله مرتفعی باشد که دست آلوده بندگان هوا و هوس به آن نرسد و «دیپلماسی زر و زور از به دام افکندن آن عاجز بماند.» منبع: روزنامه اطلاعات، مورخ ۱۳۶۸/۴/۱۵
 ۹- این سرمقاله در صفحه اول شماره ۱۳۶۲۹ روزنامه کیهان مورخ ۱۶ خرداد ۱۳۶۸ به عنوان «انتخاب شایسته» به چاپ رسید. در این سرمقاله پنج ویژگی آیت‌الله خامنه‌ای برای احراز رهبری انقلاب اسلامی تشریح شده بود.
 ۱۰- به دنبال شدت گرفتن بیماری حضرت امام خمینی و بستری شدن ایشان در بیمارستان، دشمن به دنبال اجرا کردن پروژه‌ای از پیش تعیین شده بود تا بتواند انقلاب را پس از رحلت امام به بیراهه بکشاند. این پروژه از مدت‌ها قبل به وسیله موج تبلیغاتی و حرکات مشکوک آن‌ها در نقاط مختلف جهان آغاز شده بود. روزنامه «فاینانشنال تایمز» چاپ لندن در تاریخ ۳ خرداد ماه ۱۳۶۸ یعنی یازده روز پیش از رحلت امام(ره) نوشت: «با رحلت آیت‌الله خمینی شکاف بزرگی در راس سیستم سیاسی ایران ایجاد خواهد شد، بیانیه‌های رسمی و نیز گزارش‌های رسانه‌های خبری ایران حاکی از آن است که پر کردن این شکاف امکان پذیر نخواهد بود.» بدین ترتیب پیداست آنان درصدد بودند تا با ایجاد جنگ روانی و تاثیر بر افکار عمومی، مردم انقلابی ایران را آماده شرایطی کنند که دلخواه آنان است که این شرایط همانا چیزی جز خارج شدن انقلاب از مسیر اصلی و صحیح خود نبود. رادیو بی‌بی‌سی در این باره اعلام کرد: «خلایی را که درگذشت آیت‌الله خمینی در سطح رهبری ایران به وجود آورده، مشکل می‌توان جبران کرد.» در همین حال رادیو امریکا نیز ضمن نشان دادن شادی و شعف خود در این باره گفت: «مرگ آیت‌الله خمینی قطعا به بی‌ثباتی عظیمی در ایران منجر خواهد شد و برخی پیش‌بینی می‌کنند که این وضع احتمالا شعله یک جنگ داخلی را در ایران خواهد افروخت.» خوابی که دشمنان برای ایران دیده بودند، این بود که گروه‌های داخلی را به اغتشاش و جنگ داخلی و منازعه بر سر قدرت و سهم‌خواهی در حکومت بکشانند تا در این معرکه، منافقین از فرصت استفاده کرده و بتوانند با انجام عملیات نظامی در ایران، قدرت را در دست بگیرند. رهبر منافقین در گردهمایی نیروهای نظامی خود در ۷ خرداد ماه ۱۳۶۸ گفته بود: «نیروهای نظامی سازمان، باید برای شرایط مرگ [امام] خمینی آماده باشند. مرگ [امام] خمینی به عنوان بالا‌ترین نقطه آمادگی در مردم ایران برای استقبال از عملیات نظامی ما خواهد بود.» روزنامه الشرق‌الاوسط نیز در ۱۴ خرداد ۶۸ نوشت: «چریک‌های مسعود رجوی که از حمایت عراق برخوردارند، طرح‌هایی را برای انجام یک تهاجم عمده در طول مرز‌ها به فاصله چند ساعت پس از رحلت آیت‌الله خمینی تدارک دیده‌اند.» بنی صدر نیز به عنوان یکی از داعیه‌داران حکومت آینده ایران پس از رحلت امام خمینی، از احتمال بازگشت خود به ایران خبر داده و گفته بود که درگذشت [امام] خمینی این مساله را محتمل می‌کند که وی [بنی‌صدر] به زودی به کشور بازگشته و احتمالا وارد دولت شود.
 ۱۱- آقای هاشمی که به شدت متاثر بود، سخنان کوتاهی، به شرح زیر بیان کرد: «به همه مسلمانان و مستضعفان و محرومان، این فاجعه را تسلیت عرض می‌کنم. شما و ما آرزو داشتیم که در این مصلی با امامت حضرت امام امت نماز بخوانیم. و آرزوی اقامه جماعت در این مصلی را پشت سر امام امت نتوانستیم به دست بیاوریم و تحقق ببخشیم. ولی ما به رضای خداوند راضی هستیم، هر چه خداوند برای آن امت بخواهد‌‌ همان خواسته ماست. اگر این آرزوی ما عملی نشد، ولی ما مصممیم که پشت سر اهداف و آرمان‌های امامان بمانیم. این مصلی پایگاهی برای نشر و ترویج عمل به دستورات رهبر عظیم‌الشان‌مان باشد. من به همه شما عزیزانمان تسلیت عرض می‌کنم و از این احساسات و محبت‌ها و حضور در صحنه شما تشکر می‌کنم و تنها خواست ما از شما و خواست شما از ما این است که راه اماممان و اهداف انقلابمان همیشه در نظرمان باشد و از زبان شما به خاندان بزرگ و عزیز و محبوب امام امتمان و عزیز از دست رفته‌مان تسلیت عرض می‌کنیم؛ به امام عزیزمان این اسوه جهاد و فضیلت که تحقیقا روح مبارکشان در فضای عطرآگین این مرز و بوم و این مصلی بزرگ شاهد احساسات و عواطف شماست سلام عرض می‌کنیم و در این لحظه از این مردم بزرگ می‌خواهم که در پیشگاه خداوند و در محضر ائمه و انبیاء و شهدا، همیشه خواستار موفقیت و پیروزی و ادامه راهش در میان ملت و امتش باشد. امام عزیز! این امت نشان داد شما را فراموش نمی‌کند و از شما می‌خواهیم که ما را فراموش نکن، ما همیشه به یاد تو، تو هم به یاد ما باش.»
 ۱۲- در این دیدار روسای مجلس لیبی و الجزایر ضمن ابلاغ پیام تسلیت رهبران و مردم کشورشان نسبت به رهبر، دولت و مردم ایران اظهار همدردی کردند. رییس مجلس کشور الجزایر ضمن ابراز تاسف از ارتحال امام خمینی اظهار داشت: «امام خمینی نه تنها پیشوای مردم ایران بوده است بلکه ابرمردی بود که توانست معادلات بین‌المللی را بر هم زند.» آقای هاشمی در پاسخ، ضمن تشکر از حضور روسای مجلسین کشورهای الجزایر و لیبی جهت شرکت در مراسم تشییع پیکر رهبر انقلاب اسلامی، اظهار داشت: «ما امام را تنها متعلق به خودمان نمی‌دانیم. ایشان علیرغم مسوولیت سیاسی که در ایران داشتند، متعلق به دیگر مسلمانان جهان نیز هستند.»

کتاب «هاشمی رفسنجانی، مصاحبه‌های سال ۱۳۶۸»، دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۸۸ سایت تاریخ ایرانی