مهدي بازرگان سال 1286 در خانوادهاي مذهبي و نيمه مرفه در تهران متولد شد. پدر او حاج عباسقلي تبريزي در 18 سالگي از تبريز به تهران آمده بود، وي كه از بازرگانان فعال بود به نام فاميل «بازرگان» شهرت يافت. مهدي پس از قبولي در امتحانات كلاس ششم ابتدايي كه همزمان با كودتاي سوم اسفند 1299 بود به دارالمعلمين مركزي رفته و تحصيلات خود را به پايان برد؛ آنگاه مشمول اعزام به خارج شد و رتبه پنجم را به دست آورد و رشته مهندسي برق را برگزيد و در سال 1307 به همراه اولين گروه دانشجويي به فرانسه رفت و با اخذ مدرك مهندسي در كارخانجات مختلف به كارآموزي همت گماشت و سال آخر را در مدرسه نساجي گذراند و سال 1313 به تهران بازگشت1 و پس از پايان خدمت نظام براي تدريس به دانشكده فني دانشگاه تهران دعوت شد. بازرگان در سال 1330 مدتي به معاونت وزارت فرهنگ گمارده شد. سپس از طرف دكتر مصدق به عضويت در هيات خلع يد از شركت نفت انگليس درآمد و همچنين رياست هيات مديره شركت نفت ايران را بر عهده گرفت كه به گفته او «ماموريتي بود كه خيلي براي سرم گشاد و فوق تصورم بود.» پس از مدتي در نتيجه اختلافنظرهاي جدي با حسين مكي (عضو ديگر كميته مشترك نفت) استعفا داد و سپس راهي تهران شده و از فروردين سال 1331 به كار تدريس در دانشگاه پرداخت. آن گاه به مديريت سازمان لولهكشي آب تهران انتخاب گرديد . ولي پس از كودتاي 28 مرداد 1332 بركنار شد و به فعاليتهاي سياسي روي آورد و از آن جمله به نهضت مقاومت ملي پيوست و در حدود 7 سال در ارتباط با اين نهضت، فعاليت سياسي و اجتماعي داشت. در سال 1336 وي به همراه عدهاي از مهندسان، تشكلي به نام «انجمن اسلامي مهندسين» را تاسيس كرد. با تشكيل جبهه ملي دوم در سال 1339، بازرگان يكي از اعضاي فعال آن به شمار ميرفت.سال 1340 بين سران جبهه ملي دوم انشعابي صورت گرفت و جناح ديني، از جبهه كنار كشيد و نهضت آزادي را تشكيل داد. بازرگان در سوم بهمن 1341 در آستانه همهپرسي انقلاب به اصطلاح سفيد دستگير شد. دادگاه بدوي نظامي در 16 دي 1342 او را به 10 سال زندان تاديبي محكوم نمود ولي بعد از 3 سال آزاد شد. بازرگان در دهه 1350 فعاليت مشخصي نداشت ولي با سست شدن كنترل سياسي در سال 1356 از طريق انجمن دفاع از حقوق بشر مجددا وارد فعاليتهاي سياسي شد.4 در جريان انقلاب اسلامي در هشتم ديماه 57 از سوي امام خميني به عضويت هياتي درآمد كه براي حل مشكلات صنعت نفت تعيين شده بودند و در بهمن 57 نيز به عنوان نخستوزير دولت موقت از امام حكم گرفت. ناگفته نماند كه بازرگان در همان دوران نيز مشي انقلابي را به منظور براندازي نظام شاهنشاهي قبول نداشت وامواج سهمگين انقلاب و قاطعيت امام او را ناگزير از همسويي با اين جريان ساخت. بازرگان و همراهانش در نهضت آزادي ميكوشيدند به هر نحو ميان «اسلام و غرب» آشتي ايجاد كنند و در مجموع با اسلام فقاهتي فاصله قابل توجهي داشتند لذا جوانان راديكالي كه به شور مبارزه وارد نهضت آزادي شدند و تحت تعليمات نهضت قرار گرفتند، مدتي بعد، انشعاب كردند و سازمان مجاهدين خلق ايران را با التقاطي از اسلام و ماركسيسم بنا نهادند كه اين التقاط سرانجام با تغيير ايدئولوژي سازمان به ماركسيسم در دهه 50 استحاله خود را نهايي ساخت. او به اقدامات انقلابي اعتقادي نداشت و در كليه امور «سياست گام به گام» را ميپسنديد، لذا در طول حاكميت دولت موقت، به دليل تفكر غيرانقلابي حاكم بر كابينه، اصطكاك زيادي ميان انقلابيون و دولت وجود داشت و در نهايت پس از موافقت كارتر با ورود شاه به آمريكا و در شرايطي كه مردم ايران از اين دهنكجي ايالات متحده بشدت عصباني بودند، مهندس بازرگان نه تنها به اين اقدام اعتراضي نكرد بلكه همان زمان در يكي از سفرهايخارجي خود به ملاقات برژينسكي مشاور امنيت ملي رئيس جمهور وقت آمريكا (جيمي كارتر) نيز رفت كه اعتراضات زيادي را برانگيخت سرانجام يك روز پس از اشغال لانهجاسوسي آمريكا توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، دولت بازرگان كه با اين قبيل اقدامات موافق نبود، استعفا داد كه بلافاصله از سوي امام پذيرفته شد. سرانجام مهندس مهدي بازرگان در 30 دي ماه 1373 در حالي كه براي معالجه به خارج از كشور منتقل شده بود، درگذشت و در ايران به خاك سپرده شد. منابع: 1. داوود علي بابايي، 25 سال در ايران چه گذشت، ج 1. ظ2. حسن يوسفي اشكوري، در تكاپوي آزادي، ج 1.ظ 3. شصت سال خدمت و مقاومت؛ خاطرات بازرگان، سرهنگ غلامرضا نجاتي، ج 1. ظ4. باقرعاقلي، شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران، 1 /265 264 ظ5. كانون نويسندگان ايران به روايت اسناد ساواك ، مركز بررسي اسناد تاريخي، صص 246 پورتال نور |