گزارش درباره : شيخ مرتضى مطهرى رئيس دپارتمان فلسفه دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران. تاریخ 20 / 3 / 54 محترما به استحضار مىرساند: منظور: به عرض رسانيدن سابقه و وضعيت ياد شده بالا و كسب تكليف در مورد وى. سابقه: برابر سوابق موجود نامبرده بالا يكى از روحانيون افراطى و طرفدار جمعيت به اصطلاح نهضت آزادى مىباشد كه در جريان پانزده خرداد 42 به اتهام اقدام عليه امنيت كشور دستگير و به مدت 40 روز بازداشت بوده است. ياد شده از آن پس همواره درصدد بوده كه در فرصتهاى مقتضى اقداماتى را عليه امنيت كشور دنبال نمايد. مشاراليه از سال 42 تاكنون متناوبا در جلسات مذهبى مختلف در تهران و شهرستانها، مطالب تحريكآميز، گمراه كننده و اهانتآميزى را در لفاف مسائل مذهبى و تاريخ اسلام بيان كرده و مىنمايد. از جمله اقدامات مشاراليه آن است كه در سال 49 فعاليت دامنهدارى را آغاز نمود تا ضمن افتتاح يك حساب بانكى، و بدنبال تبليغات مفصل در بالاى منبر، از بين عناصر متعصب مذهبى وجوهى را جهت كمك به فلسطينيها جمعآورى كند. كه مراتب بعرض رسيد و مديريت وقت اداره كل سوم ضمن صدور اوامرى در زمينه جلوگيرى از جمعآورى چنين وجوهى و مراقبت از اعمال و رفتار مشاراليه مقرر فرمودند «صلاحيت استادى ندارد، به اداره كل چهارم منعكس گردد» كه به همين نحو عمل شد و دانشگاه تهران از آن پس از وجود وى به عنوان محقق استفاده نمود. در تاريخ 12 / 12 / 49 گزارشى حاكى از مخالفت ياد شده و يكى از همفكرانش با رژيم به عرض رسيد و تيمسار رياست معظم ساواك اوامرى بشرح زير صادر فرمودند: «اين دو نفر را بايد هميشه مراقبت نمائيد. عناصرى غير صالح و هميشه در جبهه منحرفين قرار گرفتهاند.» در اجراى اوامر ايشان مراتب به ساواك تهران جهت مراقبت از اين شخص منعكس گرديد. پس از افتتاح حسينيه ارشاد، روحانى مذكور سخنرانيهاى خود را در حسينيه مزبور آغاز و در طول اين سخنرانيها كه تا تعطيل شدن حسينيه ادامه داشته، با زيركى خاص موضوعات گمراه كنندهاى عنوان كرده است. ياد شده در تاريخ 26 / 8 / 51 در جريان تظاهرات مقابل حسينيه ارشاد دستگير و سپس آزاد گرديده است. نكتهاى كه در طول دو جلد پرونده، همواره مشهود است، معاشرت و ارتباط نزديك اين شخص با ساير وعاظ ناراحت و روحانيون سابقهدار مىباشد. پس از تعطيل شدن حسينيه ارشاد، مطهرى، مكررا و بطور پيوسته در جلسات مذهبى مخصوص دانشجويان دانشگاه مدارس عالى شركت و سخنرانى كرده است. با توجه به وضع مشكوك ياد شده، از ساواكهاى مشهد و تهران خواسته شد كه از اعمال و تماسهاى اين شخص مراقبتهاى دقيقترى بعمل آورند و متعاقبا يكى از منابع مورد اعتماد ساواك مشهد كه مورد اطمينان مرتضى مطهرى نيز مىباشد گزارشهائى در اختيار گذارد كه خلاصهاى از آنها ذيلاً بعرض مىرسد: 1ـ در شهريور ماه 53، واعظ مذكور ضمن سخنرانى در سمينار دبيران علوم دينى، اظهار نموده .... بحث پيرامون آزادى، براى محيط آزاد خوب است كه انسان آزاد حرف بزند... آزادى و تساوى زن و مرد وسيلهاى براى بهرهگيرى از زنهاست كه اول از طرف سرمايهداران غربى و استثمارگران شروع شد و بعد به كشورهاى ديگر سرايت كرد. عده ديگرى كه سنگ آزادى به سينه مىزنند وزن را آزاد مىخوانند، براى بهرهبردارى جنسى و شهوى است.... آزادى و تساوى در منطق اجتماعات ما مطلبى جز فريب دادن و سوء استفاده كردن از زن نيست. 2ـ در تاريخ 25 / 10 / 53 ياد شده در محل دانشكده الهيات دانشگاه تهران ضمن گفتگو با يكى از دوستانش و پس از اظهار تأسف از بازداشت سيد على خامنهاى (به علت فعاليت به نفع گروه به اصطلاح مجاهدين خلق1 ايران بازداشت گرديده است) اظهار نموده خامنهاى از عوامل مؤثر در روشن كردن افكار اجتماع بوده است. وى اضافه كرده شيخ ديگرى بنام غفارى را كه از پيشنمازهاى تهران بود، در زندان سازمان امنيت كشتهاند و متعاقبا از اين موضوع ابراز خوشحالى نموده و ادامه داده شيخ غفارى پيرمردى گوشهگير بود كه اگر هم زنده مىماند چندان اثر چشمگيرى نداشت ولى كشتن او تبليغ عجيبى عليه سازمان امنيت بود زيرا خبر كشتن او به همه محافل دينى رسيد و همه گروههاى روشن بين فهميدند و اين عمل نفرت همه مردم را عليه سازمان امنيت برانگيخت و قيافه آدمكشى اين دستگاه بار ديگر بر مردم كوچه و بازار آشكار گرديد. 3ـ در تاريخ 23 / 2 / 54 ياد شده با دو نفر از معاشرين خويش صحبت مىنموده و ابتدا از اينكه اعلاميههايى عليه حزب رستاخيز در محيط دانشگاه پخش گرديده ابراز خوشحالى كرده و گفته «...نبايد دست روى دست گذاشت و بيكار نشست... در حال حاضر از ما، كارى بطور مستقيم بر نمىآيد. چون روى ما حساسيت دارند، اما بايد بطور غير مستقيم كار كرد باين معنى كه افراد روشنفكر و خوش استعدادى را كه در گوشه و كنار مىتوانيم پيدا كنيم و به وسائل مقتضى آنها را آماده كنيم تا ترتيب جلسات و سخنرانيها را بدهند و مخصوصا نسل جوان را دور خود جمع كنند و بعد در جهت فكرى (مورد نظر) آنها را راهنمائى كنيم و مطالبى را كه ما خود نمىتوانيم با جوانان در ميان بگذاريم، آنها بگذارند و در واقع گرداننده فكرى جلسات» ما باشيم. همزمان با اين گزارشها كه از طريق ساواك مشهد واصل شده بود، اخبار تائيد شده ديگرى از ساواك تهران واصل گرديد كه حاكى از آن بود كه مشاراليه به محل تبعيد يكى از روحانيون طرد شده رفته و با وى ملاقات كرده است. مضافا به اينكه هرچند يكبار ضمن سخنرانى مطالب تحريك كننده و اهانتآميز، بطور تلويحى، در بالاى منبر مطرح كرده است. ضمنا به استحضار مىرسد تذكراتى كه به مشاراليه داده شده در روحيه او به هيچ وجه مؤثر واقع نشده است. بررسىهاى معموله: نتيجه حاصله از تجزيه و تحليل اقدامات شيخ مرتضى مطهرى حاكى از آن است كه ياد شده از سال 42 تاكنون همواره در صدد آن بوده كه به انحاء مختلف و با زيركى خاص، به اقدامات روحانيون افراطى در مخالفت با رژيم دامن زده و ضمن سخنرانيهاى خلاف و از طريق فعاليتهاى جنبى از جمله تأليف كتاب، عناصر متعصب مذهبى را نسبت به رژيم و انقلاب سفيد هرچه بيشتر بدبين نموده و آنان را به سوى فعاليتهاى ضد امنيتى سوق دهد. پس از جلوگيرى از تشكيل جلسات حسينيه ارشاد كه قريب باتفاق شركت كنندگان آن دانشجويان دانشگاهها و مدارس عالى بودند، مشاراليه تصميم گرفته كه به سمپاشيهاى خود در بالاى منبر ادامه دهد و باين ترتيب اگر اين امكان را نداشت كه دانشجويان را به حسينيه ارشاد بكشد، خود به ديدن آنها رفت و از آن پس با برنامهاى پىگير در جلساتى كه در مساجد و نمازخانههاى دانشگاهها و مدارس عالى برقرار مىگرديد، جهت دانشجويان اين مراكز سخنرانى كرده است تا بتواند اقدامات سوء خود را دنبال نمايد. نظريه : با عرض مراتب بالا و اينكه اولاً دستگيرى روحانى ياد شده موجبات بزرگ شدن وى و بالا رفتن وجهه او در بين عناصر متعصب مذهبى و دانشجويان افراطى خواهد شد، ثانيا قرار گرفتن اين شخص در رأس گروه فلسفه دانشكده الهيات و اصولاً وجود وى در دانشگاه، با توجه به مقاصد سوء اين شخص، به هيچوجه به مصلحت نمىباشد. ثالثا ادامه سخنرانيهاى مشاراليه در محافل مذهبى صحيح نيست، عليهذا مستدعى است در صورت تصويب اولاً به اداره كل چهارم اعلام شود كه ادامه خدمت نامبرده در دانشگاه تهران به مصلحت نيست، ثانيا با همكارى شهربانى كشور از ادامه سخنرانيهاى وى ممانعت بعمل آيد و مراقبت از او كماكان ادامه يابد. موكول به رأى عاليست. به عرض تيمسار رياست ساواك رسيد ـ 20 / 3 / 54 موافقت مىشود حضورا در مورد اين قبيل افراد مذاكره نماييد. [نصيرى رئيس ساواك]2 مذاكره شد طبق نظريه اقدام شود. ثابتى 22 / 3 / 54 1ـ سازمان مجاهدين خلق در شهريور 1344 به وسيله سه تن از اعضاى نهضت آزادى ايران، محمد حنيف نژاد، سعيد محسن و علىاصغر بديعزادگان كه هر سه آنها از دانشجويان دانشگاه تهران بودند، پايهگذارى شد و پس از سه سال كار، در اواخر 1347، در زمينه ساختار تشكيلاتى، مطالعه و بررسى انقلابات، شناخت نسبى از جامعه ايران و نيز تدوين برنامههاى آموزشى و تشكيل خانههاى تيمى، براى شروع عمليات مسلحانه، به تنظيم و تدوين استراتژى خود پرداخت. بدين منظور، شانزده تن از كادرهاى بالاى سازمان در گروههاى چهار پنج نفرى در مدتى بيش از هشت ماه به مطالعه و بحث پيرامون مسائل استراتژيكى پرداختند و نتيجه بررسى و تحقيقات خود را زير عنوان «جمع بندى بحثهاى استراتژيك» تسليم سازمان كردند. كميته مركزى كه در بهار 47 به كادر مركزى تبديل شده بود به اين نتيجه مىرسد كه مبارزه مسلحانه در شهرها مناسب است. كه پيرو اين مطلب سلولهاى كوچك دو نفره به سه نفره تبديل گرديد و هر سلول يك گروه بود كه اين گروهها با يكى از اعضاى كادر مركزى ارتباط داشتند و در خانههاى تيمى زندگى مىكردند. اعضاى اين گروهها از بازاريان و نهضت آزادى كمكهاى مالى مىگرفتند و سازمان هم براى كسب آموزش سياسى ـ نظامى با سازمان آزاديبخش فلسطين (ساف) و بخش نظامى الفتح ارتباط برقرار كرد و جهت آموزش نيرو ارسال نمود كه از سال 1349 تا 1357 تعداد سى تن از مجاهدين خلق براى آموزش جنگهاى چريكى به اردوگاههاى نظامى ساف اعزام شد البته سازمان «سيا» تعداد آنها را بيشتر اعلام مىنمود و منابع ديگر غربى تعداد آنها را تا چند صد تن گزارش كردهاند. در سال 1350 تعداد 69 نفر از اعضاى سازمان در پى تصميم سازمان در انجام عمليات مخرب در جريان مراسم جشن 2500 ساله شاهنشاهى دستگير و پس از محاكمه 12 نفر آنها به اعدام محكوم مىشود كه نه تن از آنها در بهار 1351 اعدام و دو تن ديگر به نامهاى بهمن بازرگان و مسعود رجوى به زندان ابد محكوم شد و بدين وسيله از اعدام جان سالم بدر بردند. سازمان پس از اين واقعه تضعيف شد ولى از هم متلاشى نشد و بوسيله ديگر اعضا جان دوباره گرفت و در سالهاى 52 تا 54 عمليات مسلحانه خود را تشديد نمود. در مهر 1354 در پى بيانيهاى مبنى بر تغيير مواضع ايدئولوژيك سازمان كه از طرف گروهى از مجاهدين انتشار يافته بود سازمان به دو گروه مجاهدين مسلمان و مجاهدين ماركسيست با نام «سازمان مجاهدين خلق ايران» تقسيم شد. كه «سازمان مجاهدين خلق ايران» در اوايل 1357 به نام بخش ماركسيست لنينيستى سازمان مجاهدين خلق ايران شناخته شد و سپس در جريان انقلاب اسلامى، با گروههاى مائوئيست ادغام شد و سازمان «پيكار در راه آزادى طبقه كارگر» را تشكيل داد و به نام «پيكار»شهرت يافت. گروه ديگر مجاهدين كه در زندان به ماركسيسم گرايش پيدا كرده بودند و چندان تمايلى به مائوئيسم نداشتند پس از آزادى از زندان در جريان انقلاب اسلامى، «سازمان كارگران انقلابى ايران» را تشكيل دادند و چندى بعد نام «راه كارگر» را انتخاب كردند. (تاريخ سياسى 25 ساله ايران، غلامرضا نجاتى) 2ـ نصيرى موافقت خود را در مورد پيشنهادها در انتهاى پاراگراف آورده است. |