موضوع : گزارش توقيرا معروض مىشود. رسالههايى كه هر ماه از انجمن ماهيانه دينى1 منتشر ميشود چنانكه در سرآغاز هر يك متذكر است سخنرانيهاى مرتضى مطهرى است كه بنا بر اسناد موجوده و آنچه از عبارات آن هويداست داراى نوعى از انديشه سياسى و منطقى "دينى و تبليغاتى ميباشد كه ذيلاً بعرض ميرساند: 1ـ گوينده چنانكه خود در گفتار خويش اغلب ابراز داشته با كتب فلسفى تماس هميشگى دارد و نوشتههاى فلاسفه مادى را نيز خوانده و مغالطه و سفسطه مكاتب آنان را بنظر خود درك نموده ولى بطورى كه خواهد آمد اين نوع استدلال بدون توجه در طرز فكر كردن وى تاثير داشته است و همچنان فكر مىكند. 2ـ انديشه دينى وى آميخته از آيات و اخبار و كلامات ادبا و شعراى عرب و پارسى است لكن بيشتر جنبه لفظى دارد تا جنبه معنوى. بيشتر توجه گوينده ترتيب و انسجام معانى الفاظ است نه بربط فكرى با فكر ديگر اين نوع انديشه دينى براى كسانى است كه اغلب با طرز انديشه فلاسفه غرب سروكار دارند. 3ـ منش تبليغاتى او بيشتر جانب عوام را مراعات مىنمايد تا نظر خواص و دانشمندان گرچه در صفحات اول از كسانى كه كوچكترين ايرادى گرفتهاند تشكر ميكند ولى فقط جنبه تظاهر دارد تا حقيقت و چنانكه مورد تصويب قرار گيرد ايرادات علمى و فلسفى و دينى كه در گفتار وى زياد است مشروحا معروض گردد. بيشتر در دلائل خود از روش استدلال (شعر و جدل و مغالطه و استقرا و تمثيل) كه براى آن دسته افراد مطلوب است استفاده ميكند. 4ـ مدارك دينى سخنان خود را مقيد باصالت و صحت و امانت آن سند قرار نميدهد اكثر به عبارت (چنين يادم است) بيان مطلب مىكند يا (نمىدانم كجا ديدهام) شنونده را سرگرم مينمايد و يا بيشتر بشرح لغتى كه در ضمن بيان پيش مىآيد مىپردازد و از علوم جديده بكلى بىبهره و با بيم بسيار از كنار كشفيات جديد و اختراعات نوظهور عبور كرده و براى آنكه شنونده را مجذوب كرده باشد مثالهائى از تظاهرات اين ترقى فاحش و روزافزون بطور ساده بيان مىدارد. 5 ـ نظريات سياسى وى چون از منشاء دينى مىباشد و مايه فلسفه مادى دارد اغلب صورت عدم رضايت بخود مىگيرد و با بيان دينى نظرات سياسى خود را در ضمن سخن و در بين عبارات دينى عرضه ميدارد سياست را به معنى واقعى درك نمىكند و فقط آنچه را كه باو تلقين شده اظهار مىدارد اينكه قيافه طرفدارى از مصدق2 را بخود ميگيرد درك حقيقت مشاراليه نيست بلكه بجانب آنكه سوق داده مىشود مىرود و از آن دست كه مىپروردش مىرويد. نظريه: در اين هنگام كه از هرجانب نداى الحاد و كفر در اذهان مردم طنين افكنده بسزاست كه اين نوع گويندگان كه مايه اى از علم و دانش دارند با هدايت كافى از طرف سازمان اطلاعات و امنيت كشور مورد تشويق قرار گرفته و قبل از هر جلسه، سخنرانى وى بازديد گردد و نيز روش سياسى خطاى وى گوشزدش شود و همچنين بايد ماهيت محركين را براى وى آشكار ساخت و پايان غم افزاى نوع فكرش را واضح نمود و نقاط ضعف وى را چنانكه بطور كلى راهبرى شود به وى گفت و در صورت امتناع، از سخنرانيها و انتشار آنها بطور مجله جلوگيرى بعمل آورد و ديگر امتياز نشر اين گفتار را از وى خواست چون اغلب براى نداشتن امتياز رسمى از مقامات صالحه اين نوع نشريات را بطبع مىرسانند. عينا به انضمام پرونده مربوطه و دو نسخه سخنرانى آقاى مطهرى جهت اعلام نظريه به استحضار رياست بخش قضايى مىرساند. 5 / 9 / 39 ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ 1ـ محصول اين جلسات در جزواتى تحت عنوان گفتار ماه منتشر شد. 2ـ دكتر محمد مصدق ملقب به مصدقالسلطنه فرزند ميرزا هدايت در سال 1261 شمسى به دنيا آمد. وى در سن 17 سالگى مستوفى خراسان شد. تحصيلات مقدماتى را در تهران به انجام رسانيد و در سال 1287 براى تحصيلات عاليه به پاريس رفت. بعد از اتمام دوره مدرسه علوم سياسى پاريس، به دانشگاه توشاش سوئيس وارد شد و در سال 1293 با اخذ درجه دكترى در حقوق، به ايران بازگشت. چون مخالف قرارداد 1919 ايران و انگليس بود، در بهار 1298 به سوئيس بازگشت و قصد داشت در آنجا مشغول كار شود كه كابينه مشيرالدوله براى تصدى وزارت دادگسترى از وى دعوت كرد. در حين مراجعت به ايران در پائيز 1299 به حكومت فارس منصوب شد. با اين همه در همان سال از شناسايى كودتاى سيدضياءالدين طباطبائى امتناع ورزيد. پس از سقوط سيد ضياءالدين در سال1300 به وزارت دارايى منصوب شد و به اصلاحات در اين وزارتخانه پرداخت. در سال 1301 به حكومت آذربايجان دست يافت و بعد از چندى به علت عدم موافقت دولت مركزى با نظريات او از اين سمت استعفا داد. در سال 1302 وزير امور خارجه شد در سال 1303 در دوره پنجم قانونگذارى به نمايندگى مردم تهران در مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد و در اين دوره با واگذارى سلطنت به سردار سپه مخالفت كرد. در دوره ششم مجددا به وكالت مجلس از طرف مردم تهران انتخاب شد و ضمن مخالفت با تشكيل مجلس مؤسسان، پس از اتمام اين دوره چون دولت در انتخابات مجلس دخالت كرد، از سياست كناره گرفت و در قريه احمدآباد در غرب تهران اقامت گزيد. با اينكه به كلى از سياست كناره گرفته بود، در چهارم تيرماه 1319 به وسيله شهربانى تهران توقيف شد و پس از اعزام به بيرجند، تا آذرماه همان سال در زندان عمومى آن شهر محبوس بود. سپس مجددا به احمدآباد تبعيد شد. پس از وقايع شهريور 1320 در دوره چهاردهم و شانزدهم بار ديگر از طرف مردم تهران به وكالت مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد. در اين دوره براى استيفاى حفاظت ايران از شركت نفت ايران و انگليس و دولت انگلستان جبهه ملى را تشكيل داد و به مبارزه پرداخت و در 29 اسفند 1329 قانون ملى شدن صنعت نفت را از تصويب مجلس شوراى ملى گذراند در ارديبهشت 1330 براى اجراى اين قانون و خلع يد از شركت نفت سابق، نخستوزيرى ايران را قبول كرد. موفقيت مصدق در جريان نهضت ملى شدن نفت، مرهون حمايتها و پشتيبانيهاى روحانيون و نيروهاى مذهبى بود كه در رأس آنها آيهاللّه كاشانى قرار داشت. اما بروز اختلاف ميان آيهاللّه كاشانى و مصدق كه با تفكرات ليبراليستى و ملىگرايى همواره مدافع جدايى دين از سياست بود، موجب گرديد كه حكومت شاه با همكارى سيا، نقشههايى را براى سرنگونى حكومت مصدق طرحريزى كنند. در تيرماه 1331 با اينكه مجلس جديد (دوره هفدهم) به نخستوزيرى او رأى تمايل داده بود، به سبب اختلاف نظر با محمدرضا پهلوى براى تصدى وزارت دفاع ملى، از تشكيل دولت جديد استنكاف كرد و شاه، قوامالسلطنه را به نخستوزيرى منصوب نمود، ولى ملت با قيام سىتير به رهبرى آيهاللّه كاشانى مجددا او را به نخستوزيرى برگزيد. در 28 مرداد 1332 دولت مصدق سقوط كرد و او پس از محاكمه در يك دادگاه نظامى، به 3 سال زندان محكوم شد. در شهريور 1335 از زندان آزاد شد و در احمدآباد تحت نظر قرار گرفت. مصدق در 14 اسفند 1346 بر اثر بيمارى درگذشت. |