بازخوانی حادثه مسجد فيل
حسن شمس آبادی اشاره
حادثه مسجد فيل از جمله حوادث مهم انقلاب اسلامي در مشهد است كه پس از قيام پانزده خرداد و مهاجرت علما به تهران بوقوع پيوست. اين حادثه زمانی رخ داد كه واعظ شهير سيد عبدالكريم هاشمینژاد جهت ايراد سخنرانی به مسجد فيل واقع در پايين خيابان دعوت شد. در شب بيست و سوم مهرماه 1342ش سومين جلسه از اين سلسله سخنرانيها، جمعيتي حدود شش هزار تا هفت هزار نفر جهت استماع سخنرانی هاشمینژاد گرد هم آمدند. ايشان با تشريح لايحه انجمنهای ايالتی و ولايتی، از سياستهای رژيم در تساوي ظاهری حقوق زن و مرد، بازداشت امام و ديگر علما پس از قيام پانزده خرداد و همچنين وجود اختناق و عدم وجود آزادي در كشور انتقاد كرد. ايشان در بخشي ديگر از سخنان خود اسدالله علم را تهديد كرد. ساواك مشهد كه از چندی پيش از سخنرانيها و روشنگريهای وي احساس خطر كرده بود پس از رايزنی و كسب مجوز از استاندار خراسان و ساواك مركز دستور بازداشت هاشمینژاد را صادر كرد.
با صدور مجوز بازداشت هاشمينژاد، ساواك مشهد تصميم گرفت تا جهت ارعاب هر چه بيشتر مردم ايشان را در انظار عمومي و مقابل چشم همگان بازداشت نمايد. بازداشت او كه به اذعان خود ساواك با بيتدبيري صورت گرفت موجب ايجاد تنش و درگيري نيروهاي مذهبي با نيروهاي شهرباني گرديد. در نتيجه اين درگيريها تعدادي كشته و زخمي شدند.
بازداشت واعظ معروفي چون هاشمينژاد، تدابير امنيتي و حفاظتي ساواك پس از حادثه، ارعاب و تهديد مراجع و همچنين تهديد طلاب حوزه مبني بر اعزام آنها به خدمت سربازي اوضاع را وخيمتر ساخت. اما اينگونه اعمال مردم را از صحنه خارج نساخت.
با تلاشهايي كه از سوي علماي مشهد از جمله حسنعلي مرواريد و شيخ مجتبي قزويني صورت گرفت و همچنين به دستور آيتالله ميلاني بازار مشهد تعطيل و تظاهركنندگان در مقابل استانداري تجمع كرده، خواستار اشدّ مجازات براي مسببين حادثه شدند. در راستاي حمايت از هاشمينژاد همچنين آيتالله خويي از مراجع نجف طي ارسال تلگرافي به آيتالله العظمي سيدمحمد هادي ميلاني، از ايشان خواست تا از هيچ كوششي در راه آزاد ساختن ايشان دريغ ننمايد.
برگزاري مجالس روضهخواني و يادبود براي شهداء حادثه، انتشار اعلاميههاي همدردي با بازماندگان حادثه و صدور اعلاميه مراجع از ديگر كارهاي سازمان يافته علما و مردم مشهد در اين برهه بود. اين حادثه تنها محدود به استان نبود بلكه مبارزين با تهيه اعلاميههايي در محكوميت عاملين حادثه، آن را در شهرهاي ديگر از جمله در تهران منتشر كردند تا ملت به عمق جنايات رژيم آگاهي حاصل كنند.
حمايتهاي مكرر علما و طلاب حوزه علميه مشهد و پيگيريهاي مجدانه آنها باعث شد تا رژيم هاشمينژاد را پس از سه ماه در تاريخ 24/10/42 آزاد سازد. بازداشتهاي مكرر وي از تلاشهايش نكاست، چنانچه پس از مدت زمان كوتاهي به دعوت علماي اصفهان به آن شهر سفر و در مسجد سيد اين شهر سخنراني كرد.
مقاله پيش رو سعي دارد تا جريان وقوع اين حادثه را تا حد ممكن براي خوانندگان شفافتر سازد.
سخنراني سيد عبدالكريم هاشمينژاد در مسجد فيل
حادثه مسجد فيل يكي از حوادث مهم دوران نهضت مشهد بود كه پيامدهاي فراواني به دنبال داشت. حادثه از آنجا شروع شد كه سيد عبدالكريم هاشمينژاد از وعاظ و منبريهاي معروف مشهد طي سه شب (18 و 19 و 20 مهرماه 1342ش) در منزل اخوان فاطمي در محله عيدگاه، كوچه جهودها، روبروي گرمابه اسلام منبر رفته، سخنرانيهايي در انتقاد از رژيم و دستگاه پهلوي ايراد ميكرد. در اين جلسات ايشان را شيخ علياكبر مدقق خراساني كه او هم از جمله وعاظ معروف مشهد بودند، همراهي مينمود.1 در شب نوزدهم به هنگام سخنراني هاشمينژاد، آيتالله سيد محمدهادي ميلاني كه چندي قبل از تهران به مشهد بازگشته بود2، در مجلس حضور يافت. حضور ايشان بر رونق مجلس افزوده و مردم با شور و هيجان بيشتر شروع به فرستادن صلوات براي سلامتي امام(ره) و آيتالله سيدحسن طباطبايي قمي كردند. هاشمينژاد كه اوضاع را مناسب ديد، فرصت را غنيمت شمرده، از تلاشها و كوششهاي آيتالله ميلاني در مهاجرت به تهران و كوششهاي ايشان و ديگر علما جهت آزاد ساختن امام(ره) و ديگر بازداشتشدگان پانزده خرداد تجليل نمود. وي در سخنانش سفر آيتالله ميلاني به تهران را بسيار ارزنده ارزيابي كرده و با توجه به تأثيرات عظيم اين سفر، اشاره كرد: «اگر حضرت آيتالله ميلاني به تهران مهاجرت نميكرد، شايد حالا حضرت آيتالله خميني و حضرت آيتالله قمي در ميان ما نبودند. در پس پرده نقشههاي بسيار شومي پيريزي شده بود كه همه آنها با هجرت حضرت آيتالله ميلاني بياثر شد...» وي در ادامه سخنانش خطاب به آيتالله ميلاني گفت: «حضرت آيتاللهالعظمي ميلاني، مرجع عاليقدر، بيشتر مردم ميگويند ما جماعت شيعه كاري از دستمان ساخته نيست و به محض اين كه دو گلوله خارج شد همه متفرق ميشويم و فداكاري نميكنيم. اولاً به خدا اين طور نيست؛ مردم شيعه احتياج به يك دست با قدرت دارند و همانطور كه اگر در زير ذرهبين، انوار متفرق آفتاب در يك نقطه متمركز شود، سوزانندگي بسيار دارد، و همان طوري كه اگر يك دست با قدرت، اتم را از يك ذره الكترون جدا نمايد، كافي است كه يك شهر يك ميليون نفري را زير و رو كند، اين مردم شيعه هم احتياج به دست پرقدرت يعني يك نفر رهبر دارند...». وي در ادامه سخن خود با انتقاد از نويسنده مقالهاي كه دين را از سياست جدا دانسته بود، سكوت و بياعتنايي مدير روزنامه مزبور در برابر تاراج اموال مملكت توسط رژيم را نيز مورد انتقاد قرار داد:3 «شب گذشته روزنامهاي را خواندم كه مقالهاي تحت عنوان سياست و روحانيت4 در آن نوشته شده بود. نويسنده گفته بود يك نفر مسلمان بايستي به همان تكليفي كه برايش معلوم شده، عمل نمايد. اگر به منزل يك روحاني برويم، در آنجا فقط بايد چشممان به كتب ديني بخورد نه روزنامههاي سياسي و نوشتهها و كتابهاي مربوط به سياست؛ بلي، اين نويسنده ميخواهد بگويد كه دين از سياست جدا است. اگر روزي برسد كه من بتوانم او را در پيشگاه ملت در دادگاه محاكمه نمايم، به او ثابت خواهم كرد كه آقاي مدير روزنامه! منظوري جز خدمت به اربابت نداشتهاي؛ ديگر آن موقع گذشته است كه هيأتهاي حاكمه، ما را گوسفنداني آرام و سر به راه بدانند».5 هاشمينژاد در پايان سخنراني خود، از آمادگي مردم جهت مبارزه و حتي شهيد شدن در اين راه سخن گفت. ايشان با طرح اين سئوال از رژيم به سخنراني خود خاتمه داد، كه اگر ايران بيست ميليون جمعيت دارد كه دوازده ميليون آن را زنان و پنج ميليون آن را كودكان و سه ميليون آن را روحانيون، بازاريان و اصناف و دانشجويان تشكيل ميدهند و اينها هيچكدام در انتخابات شركت نكردهاند، پس اعلام رژيم مبني بر وجود پنج ميليون و پانصد هزار رأي در رفراندوم لوايح ششگانه چگونه توجيهپذير است؟ ايشان در پايان از روي منبر اعلام كرد كه از فردا شب در مسجد فيل6، واقع در خيابان نواب صفوي، خيابان سفلي سخنراني خويش را ادامه خواهد داد.7
دعوت هاشمينژاد جهت ايراد سخنراني در مسجد فيل از سوي صنف پوست فروش و افراد فعال مذهبي و انقلابي پايين خيابان صورت گرفت. جريان از اين قرار بود كه در شبهاي قبل آقاي دانش سخنور دو سه شب در اين مسجد منبر رفته بود؛ ولي چون در سخنانش از جريان رفراندوم لوايح ششگانه در شهرستان فردوس حمايت كرده بود، مردم از او متنفر شده و از ادامه منبر او جلوگيري ميكنند و از هاشمينژاد دعوت ميكنند تا در آن مسجد سخنراني كند.8
در شب 22/7/42 هاشمينژاد طي سخنراني در مسجد فيل، قوانين تصويب شده توسط دولت را مورد انتقاد قرار داد. اهمّ محورهاي سخنان ايشان در اين سخنراني بدين قرار بود:
1. ردّ مجلسين (سنا و شوراي ملي) و غيرقانوني بودن آن به دليل انتصابي بودن آنها از جانب دولت
2. بازداشت امام(ره)، آيتالله قمي و ديگر علما پس از حادثه پانزده خرداد 1342ش
3. قدغن نمودن انتشار مقالات مجله مكتب تشيع
4. قرض گرفتن دولت از بيگانگان از جمله آمريكا و يهوديان (صهيونيسم)
5. حضور زنان در مجلس و تساوي حق زن و مرد برخلاف قرآن و اسلام است9
6. عدم وجود آزادي در كشور10
بازداشت هاشمينژاد در سومين شب سخنراني در مسجد فيل
در شب سهشنبه مورخه 23/7/42 و سومين شب سخنراني، جمعيت بيشتري در مسجد گرد آمده بودند؛ به طوري كه جمعيت حاضر در مجلس بين 6 هزار الي 8 هزار تخمين زده ميشد.11 در اين شب ابتدا شيخ علي فصيحي از وعاظ مشهد منبر رفت. او طي سخناني بيان كرد: «مردم! از روحانيون پشتيباني كنيد و گوش به راديو و اراجيف و تبليغات رجال كثيف و بيبند و بار ندهيد! در كوچه و بازار از همه بخواهيد تا به نهضت عظيم روحانيت بپيوندند... شما نبايد از سرنيزههاي پوسيده و قواي پوشالي دشمنان بهراسيد». منبر ايشان در ساعت 20:30 به پايان رسيد و ايشان به طرف منزل خود حركت كرد، اما در اول كوچه حسنقلي توسط پليس بازداشت و به كلانتري منتقل شد. خبر بازداشت او بلافاصله در مسجد فيل و خيابانهاي اطراف آن منتشر گرديد. با اطلاع يافتن مردم از دستگيري ايشان، آقاي محمد خجسته يكي از بازاريان متدين مشهد كه در خيابان سفلي مغازه طنابفروشي داشت و ضمناً از دوستان نزديك هاشمينژاد هم به شمار ميرفت، به او اطلاع ميدهد كه امكان بازداشت ايشان در آن شب توسط ساواك هم زياد است. با وجود اين هاشمينژاد در آن شب مانند شبهاي قبل منبر رفته و سخنراني كرد. وي طي سخناني از تصويبنامه انجمنهاي ايالتي و ولايتي و باصطلاح تساوي حقوق زن و مرد انتقاد و اين قوانين را برگرفته از قوانين اروپايي اعلام كرد. ايشان از بازداشت علما از جمله حضرت امام و آيتالله قمي و همچنين ممنوع اعلام كردن مجله «مكتب تشيع» كه در قم چاپ شده و نسخههايي از آن به مشهد ارسال ميشد و اقدامات ديگر رژيم انتقاد كرد. او حتي نخستوزير را هم تهديد كرد «نامبرده در شب گذشته در مسجد فيل در منبر فرياد ميزد علم (اسدالله علم)! خيال كردي تو سوارِ كار شدي، همين چند روزه حسابت روشن ميشود.»12
ساواك مشهد كه از چندي قبل از سخنرانيهاي هاشمينژاد احساس خطر كرده بود، در گزارشي به ساواك تهران از آنها ميخواهد پيرو مذاكره و توافقي كه با استاندار خراسان صورت گرفته درباره بازداشت چهار تن از وعاظ (هاشمينژاد، شيخ علي فصيحي، مصطفي غروي و سيدمهدي طباطبايي) تصميمات لازم اتخاذ گردد.13
با اطلاع يافتن مردم از وجود خطر دستگيري هاشمينژاد، آنها سعي كردند با خاموش كردن لامپهاي مسجد، او را فراري دهند؛ ولي ايشان حاضر به اين كار نشده، آمادگي خود را جهت معرفي داوطلبانه به شهرباني اعلام كرد. در اين زمان سيل جمعيت كه حدود 6 هزار الي 8 هزار نفر بودند به جنب و جوش آمدند.
با پايين آمدن هاشمينژاد از منبر عدهاي از مردم حتي قصد داشتند او را با لباس مبدل فراري دهند اما وي باز هم رضايت به اين كار نداد.14 بر اساس اسناد موجود، هاشمينژاد كه از وجود نيروهاي شهرباني و ساواك در ميان جمعيت كه جهت بازداشت او آمده بودند اطلاع حاصل كرده بود، از مردم تقاضا كرد تا ضمن حفظ نظم و آرامش متفرق گردند. او حتي چند تن از مأموران را خواسته و در خفا از آنها تقاضا كرده بود تا جهت جلوگيري از هرگونه حادثه احتمالي يكي از سه پيشنهاد او را بپذيرند:
1ـ اجازه دهيد مانند هر شب به طرف منزل بروم و چند نفر از مأمورين شما همراه من بيايند و همين كه مردم متفرق شدند من در اختيار شما هستم.
2ـ ديگر آنكه دستور دهيد مأمورين بروند و شما با چند نفر ديگر از مأمورين در ميان مسجد بمانيد مردم همچنان كه مشاهده كنند مأموران رفتهاند خواهند رفت زيرا ايستادن جمعيت بر اثر بودن مأمورين است آنگاه كه مردم متفرق شدند من براي دستگيري در اختيار شما ميباشم.
3ـ يا آنكه صبر كنيم تا مردم كاملاً متفرق شوند آنگاه مرا جلب كنيد.
مأمورين در ابتدا پيشنهاد سوم را پذيرفته ولي در عين حال در دستگيري هاشمينژاد به خيال اينكه مردم به طور كلي متفرق شدهاند عجله نموده، ايشان را بازداشت ميكنند.15 به هنگام خارج نمودن هاشمينژاد از مسجد توسط آقاي شمس آراء رئيس اطلاعات و سرگرد قاسمي رئيس كلانتري بخش 3، سيل جمعيت خشمگين كه از ماجرا باخبر شده بودند با چوب و سنگ جهت آزاد ساختن هاشمينژاد به سوي ماشين هجوم آوردند. پاسبانان و نيروهاي امنيتي با مشاهدة جمعيت بدون هيچگونه درنگي بسوي مردم تيراندازي كردند؛ و در نتيجه تعدادي مجروح و كشته شدند.16
با بازداشت هاشمينژاد اوضاع شهر متشنج شد و شهر حالت حكومت نظامي به خود گرفت. پس از بازداشت، ايشان را به ساواك مشهد منتقل ميكنند. خود در اين باره ميگويد: «آن شب ما را به ساواك بردند و نه تنها غذايي به ما ندادند، بلكه كتك مفصلي هم به ما زدند. اين زندان در داخل لشكر خراسان بود.»17
كيفيت اين بازداشت در گزارشهاي متعدد ساواك بطور گستردهاي بازتاب يافت. در يكي از اين گزارشها چنين آمده است: «... پس از خاتمه سخنراني چون مردم از دستگيري فصيحي مطلع و با تظاهري كه مأمورين در جلوي مسجد داشتند احساس مينمايند كه قصد دستگيري هاشمينژاد را دارند. در اين موقع چراغهاي مسجد چندين بار خاموش ميشود كه مردم متفرق شوند گروههايي كه منتظر فرصت بودند صحن مسجد را ترك ولي در آن حوالي و معابر منتظر اقدامات مأمورين شهرباني بوده... در اين هنگام رئيس اطلاعات شهرباني مشهد نزد او رفته و به وي تكليف ميكند به همراهي مأمورين به شهرباني برود[.] مشاراليه اظهار ميدارد جلب من به اين صورت ممكن است موجب تحريك مردم شده و سبب بروز حوادثي شود[،] بهتر است تأمل شود تا پس از متفرق شدن جمعيت به شهرباني برويم[.] مأمورين شهرباني قانع نشده و او را به داخل اتومبيل فولكس واگن سرگرد قاسمي رئيس كلانتري 2 هدايت [ميكنند] و هنگام حركت با مقاومت جمعيت كه در معابر بودند مواجه [ميشوند] و در نتيجه تعرض آنان كه با پرتاب سنگ و ايجاد موانع انجام ميگردد از حركت خودرو جلوگيري مينمايند و در اينجا مأمورين ناگزير مبادرت به تيراندازي نموده و در نتيجه دو نفر مقتول و پنج نفر مجروح ميگردند.»18
هاشمينژاد نيز درباره چگونگي دستگير شدن خود اين چنين اظهار مينمايد: «بار دوم دستگيري من در مشهد بود كه در مسجدي سخنراني داشتم. پيش از سخنراني مسجد را محاصره كردند و مرا بازداشت نمودند. البته چون اجتماع مردم خيلي عظيم بود شايد در حدود 25ـ20 هزار نفر جمعيت بودند و تقريباً يك ساعت از خاتمه منبرم تا زماني كه بازداشت شدم طول كشيد تا بقول خودشان شرايط را آماده كنند در عين حال هنوز عده زيادي بيرون مسجد ايستاده بودند و هنگامي كه مرا از مسجد بيرون آوردند تا سوار ماشين كنند مردم به ماشين و افسر و پاسباني كه بودند و ميخواستند ما را بازداشت كنند حمله ميكنند و با سنگ و آجر به ماشين ميكوبند در نتيجه پليس هم تيراندازي ميكند و عدهاي زخمي ميشوند و يك نفر هم در آنجا شهيد ميشود.»19
پس از حادثه، مجروحان حادثه مسجد فيل را به بيمارستان «دويست تختخوابي» بردند و بيمارستان توسط نيروهاي رژيم محاصره گرديد. حسين پوراحمدي و حاج مهدي نجار در همين بيمارستان شهيد شدند. مأمورين جنازهها را به مردم تحويل ندادند و خودشان آنها را در قبرستان «گل شور» مشهد دفن كردند.
خانواده شهيدان حادثه فيل براي زنده نگه داشتن شهيدان خود سنگ قبر فراهم ساختند. روي اين سنگها نام شهدا نوشته شده بود. ساواك كه از اين اقدام به هراس افتاده بود، از نصب سنگ قبرها مانع شد و مردم بعدها توانستند جهت يادبود نام شهيدان حادثه سنگ بزرگي حجاري كرده و روي آن بنويسند «شهداي مسجد فيل»20
جاي تأمل دارد كه چرا ساواك در حالي كه ميتوانست بدون هيچگونه سر و صدايي سيدعبدالكريم هاشمينژاد را بازداشت نمايد، اين كار را نكرد و در حضور مردم دست به اين اقدام زد؟ جوابي كه به ذهن خطور ميكند اين است كه رژيم با اين عمل ميخواست جو رعب و وحشتي را در ميان آحاد مردم مشهد به وجود آورد و به نوعي قدرتنمايي هم كرده باشد و از سويي ديگر با اين اقدام شكست خود در مقابل مردم در پانزده خرداد را جبران نمايد.
تعداد كشتهشدگان حادثه مسجد فيل
درباره تعداد كشته و زخميشدگان حادثه اقوال مختلفي وجود دارد. بعضي از منابع به طور مبهم بيان ميدارند كه در اين حادثه چندين نفر زخمي شده و از بين آنها تنها حال يك نفر از آنها رضايتبخش نيست. بر اساس اين منبع اسامي مصدومين عبارتند از: سيداحمد مزاري مقدم منشي دفترخانه شماره 11 مشهد كه به طور رهگذري از محل عبور ميكرده است؛ صفر رنجبر فرزند حسن شاگرد كفاش؛ رضا صائبي فرزند محمدحسن شغل دلال فرش؛ ماشاءالله عابدي فرزند اسدالله شغل ژاكت فروش. ايشان در حين حادثه از محل عبور ميكرده است؛ حسن پوراحمدي شغل كفاش در خيابان شاهرضا نو دكان دارد و مهدي يوسفي سن 55 سال دكان نجاري مقابل آب نوغان.21
در همان منبع و در سندي ديگر تعداد مصدومين هفت نفر اعلام شده كه حال سه نفر آنها وخيم بوده و يكي از آنها به نام مهدي فرزند حسن يوسفي وفات نموده است.22 در نقلي ديگر تعداد كشتهشدگان را تنها سه نفر اعلام ميكند.23 در گزارش ساواك خراسان كه به فرماندهي لشكر 6 خراسان ارسال شده تعداد كشته شدگان دو نفر به نامهاي مهدي يوسفي و حسين پوركفاش و تعداد مجروحين پنج نفر ذكر شده است.24
اقدامات ساواك پس از حادثه فيل
پس از اين حادثه ساواك خراسان اقدام به دستگيري مظنونين حادثه كرد. آنها ضمن اخطار به آيتالله عمادالاسلام بختياري ورود و خروج علما به مشهد را تحت كنترل قرار دادند. در راستاي همين سياست سيدمرتضي جزايري برادر زن محمدعلي ميلاني و پدرش را كه تازه به مشهد آمده بودند، مجبور به ترك مشهد كردند.25
ساواك با اذعان به بيتدبيري مأموران و پاسبانهاي خود و ترس و هراس آنها از حضور گسترده مردم و حس انتقامجويي آنها در نحوه دستگيري هاشمينژاد26، جهت سرپوش گذاردن بر اين حادثه طي ارسال نامهاي به ساواك مركز پيشنهاد كرد تا به طور مخفيانه به خانواده مقتولين و پنج مجروح اين حادثه، صدهزار ريال كمك نقدي گردد و اين كمكها تا حد ممكن بايد به طور مخفيانه صورت گيرد تا در افكار عمومي و روحية مأمورين شهرباني اثري سوء نگذارد. بنابر آنچه در گزارش ساواك آمده پيشنهاد شده تا ضمن تحت تعقيب قرار گرفتن پرونده هاشمينژاد كه در ارتش موجود است، به ساواك خراسان دستوراتي صادر گردد تا مجالس روضهخواني را بيش از پيش تحت نظر قرار دهند و تا حد ممكن با كمك شهرباني از بانيان مجالس تعهد بگيرند كه از وعاظ بدون سابقه در مجالس استفاده نمايند.27
رئيس ساواك خراسان هم طي تلگرافي به ساواك تهران پيشنهاد كرد تا جهت جلب نظر مردم، او و رئيس شهرباني را از مشهد احضار كنند تا مردم به خطا تصور نمايند رژيم با هرگونه خونريزي مخالف است و مسئولين مربوطه حتي مأمورين ساواك و شهرباني مجازات خواهند شد. او همچنين ميافزايد جانشين او با سياست خشنتري با مردم برخورد كند تا مردم قدر عافيت را بدانند.28
از اقدامات ديگر ساواك پس از وقوع اين حادثه اختلافافكني بين علما بود. آنها آيتالله شيخ مجتبي قزويني را مشوق و محرك هاشمينژاد در حادثه فيل معرفي كردند. ساواك همچنين دست به ارعاب مردم و طلاب حوزه علميه زد و به دنبال حمايت آيتالله ميلاني از هاشمينژاد، طي تماس تلفني با فرزند ايشان به او تذكر داد.
آنها همچنين آيتالله ميلاني را تهديد نمودند كه در صورت هرگونه مشاهده دخالت ايشان در اوضاع سياسي، از انعقاد مجالس روضهخواني در منزل ايشان جلوگيري به عمل آورده، به رؤساي ادارات دولتي دستور ميدهند از رفتن به منزل ايشان خودداري و تقاضاهاي او و اطرافيانش را در ادارات نشنيده گرفته و بدين وسيله او را تحقير نمايند.29
آنها براي مرعوب ساختن طلاب حوزهها و مبلغين، تهديد كردند تا در صورت هرگونه فعاليتي آنها را به خدمت سربازي اعزام ميكنند.30
واكنش علما و مردم مشهد نسبت به حادثه مسجد فيل
رويداد مسجد فيل رژيم را به وحشت انداخت؛ عدهاي از سازمان اطلاعات و امنيت كشور به منظور رسيدگي به امور مشهد به اين شهر آمدند و علماي مبارز طوماري تهيه كردند و به عنوان شكايت به تهران فرستادند. مضمون شكايت اين بود كه شهرباني و رؤساي كلانتريهاي مشهد موجب قتل چند نفر شدهاند. منظور آنها اين بود كه ساواك روحاني مبارز سيدعبدالكريم هاشمينژاد را در شهادت اين افراد دخيل وانمود نكند. چون گفته شده بود كه ايشان مردم را عليه حكومت تحريك كرده و مقصر اصلي است. حدود هزار نفر طومار يادشده را امضا كردند و در دوازده نسخه تهيه و يك نسخه از آن به تهران فرستاده شد. همچنين نسخههايي از اين طومار در اختيار استانداري و سازمان امنيت قرار گرفت. به دنبال آن، رئيس كلانتري محل از مشهد تبعيد و رئيس شهرباني نيز تغيير كرد.31
با دستگيري هاشمينژاد عدهاي از تجار و كسبه بازار به همراه آيتالله حسنعلي مرواريد و آيتالله شيخ مجتبي قزويني به منزل آيتالله ميلاني رفته، از ايشان تقاضا كردند تا به مناسبت حادثه مسجد فيل و كشته شدن افراد بيگناه در اين حادثه، طي صدور اعلاميهاي بازار را تعطيل و به طور دسته جمعي با مراجعه به استانداري تقاضاي اشد مجازات را براي مأموران شهرباني كه در حادثه نقش داشتهاند، بنمايند.
آيتالله ميلاني درخواست آنها را پذيرفت و تصميم گرفت با اعزام يك نفر از اطرافيانش، بازار را تعطيل اعلام كند. اما شيخ محمدرضا نوغاني كه از علماي وابسته به دربار بود، ضمن صحبت با آيتالله ميلاني و مقصر جلوه دادن شيخ مجتبي قزويني در تحريك هاشمينژاد، او را از اين اقدام بازميدارد. با اين حال آيتالله ميلاني طي پيامي به رئيس شهرباني و معاونش، آنها را به منزلش فراخواند و چون آنها از رفتن به منزل ايشان خودداري كردند، آيتالله ميلاني با فرستادن عمادالاسلام بختياري نزد رئيس شهرباني از او خواست تا زمينه آزادي هر چه سريعتر هاشمينژاد را فراهم سازد.32
ايشان همچنين تلگرافي جهت دلجويي از هاشمينژاد در شب 25/7/42 در زندان ارسال كرد: «جناب ثق↨الاسلام واعظ شهير آقاي سيد عبدالكريم هاشمينژاد، دستگير شدن جنابعالي و خطيب فاضل جناب آقاي فصيحي موجب ناراحتي و تأثر امت اسلامي است. اليالله المشتكي و الي وليه المهدي نرفع الشكوي. [براي] تسلي آن جانبان اقتدا به اولياء نموده، [كه] به جرم عدالتخواهي گرفتار شده[ايد.] ولانضيع اجرالمحسنين».33
مشابه اين تلگراف از سوي عمادالاسلام بختياري نيز صادر شد.34 در مجلس سوگواري كه در تاريخ 28/7/42 در منزل آيتالله ميلاني برپا شد، ايشان طي سخناني با بازماندگان شهداي مسجد فيل اظهار همدردي، و نسبت به آزادي هر چه سريعتر هاشمينژاد تأكيد كرد. وي در پايان مسلمانان را به اتحاد با روحانيت فراخوانده، از حادثه فيل اظهار تأسف و تأثر كرد.35
در همين زمان، جمعي از متدينين مشهد نيز طي استفتائي از آيتالله ميلاني از او سئوال كردند كه آيا از نظر شرعي آنها وظيفه دارند تا جريانات اتفاق افتاده را به سمع اولياء امور رسانده و بر امور و حقايق اتفاق افتاده شهادت بدهند؟ آيتالله ميلاني هم طي جواب مثبت به آنها طي سخناني اظهار داشت كه حادثه فيل بسيار ناراحت كننده و دلخراش بوده، چرا كه هاشمينژاد از حدود قانوني خويش تجاوز نكرده و تنها خواستههاي امت اسلامي را بيان نموده و در ضمن مردم را هم به آرامش دعوت، حتي به مأموران پيشنهاد كرده است تا جهت حفظ آرامش پس از پايان سخنراني و متفرق شدن جمعيت او را دستگير نمايند و حتي حاضر شده تا خود را به شهرباني معرفي كند اما مأموران اين نصايح عقلاني را نپذيرفته به اقداماتي دست زدهاند كه نتيجهاي جز كشته و مجروح شدن تعدادي بيگناه دربر نداشته است.36 صورت اين جواب و سئوال جهت اطلاع مردم در مسجد جامع گوهرشاد، نصب گرديد.37
در راستاي حمايت از هاشمينژاد، سيد محمود قمي فرزند آيتالله حسن طباطبايي قمي نيز اعلاميهاي از سوي ايشان صادر نمود. او ضمن بيان تأثر و تأسف از حوادث اخير و حادثه مسجد فيل، اعلام كرد كه جهت تسلي و تشفي بازماندگان مقتولين حادثه و همچنين دعا براي مجروحين حادثه، مجلس ختم و دعايي در روز چهارشنبه پنج جماديالثاني در منزل ايشان برگزار ميشود، و از عموم مردم و مؤمنين مشهد خواسته شده بود تا در اين مجلس شركت كنند.38
اين نكته را هم بايد اضافه كرد كه تمامي علماي مشهد در برابر اين حادثه موضع نگرفتند، بلكه علمايي هم بودند كه در برابر اين حادثه سكوت اختيار كردند. آقاي هاشمينسب داماد آيتالله كوهستاني (استاد هاشمينژاد) و از دوستان و همدورههاي هاشمينژاد ضمن بيان خاطرات خود، اظهار ميكند كه پس از اطلاع از زنداني شدن هاشمينژاد به منزل ميرزا احمد كفايي فرزند آخوند خراساني در مشهد رفته و ضمن بيان حادثه، از او ميخواهد تا در اين زمينه اقدامات لازم را انجام دهد. اما ايشان در جواب او بيان داشته: «نياز نيست كه ما از ساواك و رژيم تقاضاي آزادي ايشان را بكنيم و اين كاري را كه رژيم كرده است به جهت ايجاد رعب و وحشت و ترس در دل ديگران است و انشاءالله ايشان را به زودي آزاد خواهند كرد.»39
از ديگر علما كه نسبت به اين حادثه مسجد فيل و بازداشت هاشمينژاد بيتفاوت بودند، ميتوان به محمدرضا نوغاني اشاره كرد. وي كه معمولاً در بيت آيتالله ميلاني منبر ميرفت و در بين انقلابيون از وجهه خوبي برخوردار نبود، در مجلس روضهاي كه در تاريخ 26/7/42 در بيت آيتالله ميلاني برگزار شده بود ضمن ايراد سخنراني، مردم و حضار را دعوت به آرامش و سكوت نمود؛ و تذكر داد كه نبايست حرفهاي تند و اهانتآميزي نسبت به رژيم زده شود و با اين عمل موجبات ريختن خون مردم را فراهم آورد. نوغاني كه قصد داشت از اهميت حادثه بكاهد از سوي حضار در جلسه از جمله آقايان طاهر احمدزاده، قدسي، حاجي اميرپور، بختياري و... مورد اعتراض قرار گرفت. لذا آيتالله ميلاني در پاسخ به اعتراض مردم ضمن سخناني تأكيد كرد «من وظيفه دارم به مردم بگويم در عين آرامش و از راه قانون وارد شوند ولي نميگويم سكوت اختيار كنند و خون مردم را دولت بيشرم مرتباً بريزد شما هم هر اقدامي لازم است انجام دهيد چون من خودم اين دفعه شاهد بودم كه دولت و مأمورينش در نهايت بيرحمي و بدون برنامه مردم را كشتند در حالي كه حرفي زده نشده بود تازه اين حرفها هميشه گفته ميشود و مأمورين اگر ميخواستند گوينده اين سخنان را دستگير كنند بايستي بدون تظاهر به منزل او بروند و او را به سازمان ببرند...» آيتالله ميلاني در پايان سخنانش، براي جبران سخنان نوغاني پيشنهاد كرد «خودتان بياييد برنامهاي ترتيب [بدهيد] و هر چه حقيقت است بگوييد و بايستي مسلمانان حق خود را بگيرند و اگر سكوت كنيم از ما سواري خواهند گرفت در حالي كه اقدامات ما باعث ميشود كه اگر عدهاي هم از بين بروند در ايران نهضتهايي به وجود آيد...»40
گراميداشت هفتمين روز شهداي حادثه مسجد فيل
با نزديك شدن هفتمين روز شهداي حادثه مسجد فيل، مبارزين به فكر يادبود شهداي حادثه افتادند. در همين راستا اعلاميه پليكپي شدهاي تحت عنوان «به ياد هفتمين روز شهادت جانگداز فرزندان شهيد و شرافتمند خراسان در فاجعه خونين مسجد فيل» از سوي كميته كارگري استان خراسان در تهران منتشر شد كه باعث ترس ساواك مركز شده و آنها را بر آن داشت تا طي تلگرافي، از ساواك خراسان بخواهند تا در حد ممكن از انتشار اينگونه اعلاميهها در شهرها جلوگيري به عمل آيد.41 اعلاميههاي ديگري نيز در محكوميت رژيم و با مضمون «هفتمين روز درگذشت كشتهشدگان مسجد فيل» به ديوارها نصب شد.
آيتالله ميلاني نيز در درس خود طلبهها را به اقدام عليه دولت تشويق كرد. ايشان ضمن تفقد از طلابي كه تا به حال زنداني شدهاند و يا به عناوين مختلف دست به فعاليتهاي انقلابي زدهاند، به آنها كمك مادي كرد.42 ايشان همچنين مقداري پول براي خانوادههاي فصيحي و هاشمينژاد جهت امرار معاش آنها ارسال كرد. در اين زمان مراسم روضهخواني هم به طور مرتب برگزار ميگرديد.
در مجلس ختمي كه به مناسبت يادبود كشتهشدگان حادثه فيل در تكيه قاسميها و تكيه تهرانيها برگزار شد، سخنرانان به تجليل از شهداي اين حادثه پرداختند. در اين مجلس از مردم دعوت به عمل آمد تا در روز جمعه مورخه 26/7/42 در مجلسي كه از سوي آيتالله ميلاني در منزلش برگزار ميگردد، شركت كنند. در مجلس تشكيل شده، پس از سخنراني محمدرضا نوغاني، متن تلگرافهاي آيتالله ميلاني به فصيحي و هاشمينژاد، در ميان مردم پخش شد تا شايعه انتقال آن دو به تهران منتفي گردد.
پس از ختم مجلس آقاي تدين مدير دبستان تدين اردكاني پيشنهاد كرد براي ابراز همدردي با بازماندگان حادثه از سوي جمعيتهاي مذهبي مشهد مثل نيكوكاران اسلامي، كانون نشر حقايق اسلامي، انجمن تبليغات اسلامي و انجمن دانشجويان، پيامهاي تسليتي در روزنامه خراسان چاپ گردد و همچنين مجلسي نيز به مناسبت هفتم شهداي مسجد فيل در يكي از روزهاي هفته از طرف عدهاي از بازاريان و افراد جبهه ملي برگزار گردد.43
اعلاميهاي هم از سوي اهالي استان خراسان به مناسبت هفتمين روز شهادت جانباختگان اين حادثه منتشر، و توسط طلاب به ديوارهاي مساجد نصب گرديد. اين اعلاميه با اين شعر آغاز شده بود:
در راه حق كشته شدن آرزوي ماست دشمن اگر چه تشنه به خون گلوي ماست
زنداني شدن هاشمينژاد پس از پايان سخنراني و دستگيري ديگر علما اعتراض، اقدام روزنامهاي كه هاشمينژاد را آشوبگر خوانده بود، مورد انتقاد قرار داد. صادركنندگان اين اعلاميه بر اساس آيه قرآن كريم «الرجال قوامون الي النساء/ آيه 39 سورة نساء» تساوي حقوق زن و مرد، وضعيت بد اقتصادي كشور و همچنين عدم منع كشت خشخاش و شرب مشروبات الكلي را در كشور زير سئوال برده بودند.44
با گذشت هفت روز از حادثه فيل همچنان مردم مشهد به مسببين اين حادثه انتقاد ميكردند. آنها در 30/7/42 طي اعلاميه به دادستان خراسان كه رونوشت آن را براي دادستان نظامي خراسان، دادستان كل كشور و دادستان كل ارتش هم فرستادند ضمن برشمردن دلايل متقني كه از سوي حاضرين در حادثه ارائه شده بود، توقيف هاشمينژاد را اقدامي تعمدي دانسته، خواستار مجازات مسببين حادثه شدند. دلايل پنجگانه آنها به اين شرح بود:
1ـ ثق↨الاسلام آقاي هاشمينژاد خطيب مذهبي ده شب در منزل آقاي كراچيان و پنج شب در منزل آقاي فاطمي و دو شب قبل از حادثه در مسجد فيل متوالياً سخن گفتند و روي نوار ضبط شده و موجود است و در تمام سخنرانيها سخني بر ضد امنيت كشور نگفته و مردم را تحريك به اخلال در امنيت ننموده و اهانتي به مقامي نكرده و تمامي مطلب ايشان مبني بر اصول اسلام و قانون اساسي كشور بوده است.
2ـ در تمام اين مدت مردم با كمال نظم و آرامش به پاي منبر ايشان مينشستند و پس از خاتمه منبر باز با نهايت نظم و آرامش متفرق ميگشتند و كوچكترين حادثهاي رخ نداد.
3ـ معظمله صريحاً و به كرّات اعلان مينمود كه هرگاه مقامات انتظامي و ذيصلاح به روش سخن من ايراد دارند و آن را برخلاف حقيقت يا قانون تلقي ميكنند به اينجانب كتباً تذكر فرمايند تا عيناً اين تذكر را با كمال امانت به اطلاع مردم برسانم و اگر اشتباه با من باشد حرف خود را پس ميگيرم و اظهار تشكر مينمايم.
4ـ بر فرض آنكه به ادعاي مقامات انتظامي سخنان ايشان برخلاف امنيت تشخيص داده شده و دستور جلب نامبرده صادر گرديد چرا مأمورين براي جلب ناطق به مسجد فيل ميان جمعيت كثير مسجد زدند.
5ـ چرا مأمورين انتظامي مانند هزاران افرادي كه اشخاص را در منزل و يا در راه توقيف ميكردند براي توقيف ناطق به منزل او نرفتند و يا در مسير توقيف نكردند و چرا حتي از عصر آن روز درب مسجد فيل را قبل از تشكيل مجلس و ازدحام مردم نبستند و يا با بيان مجلس را ملزم به تعطيل آن ننمودند چنانكه بارها مأمورين انتظامي درب مسجد جامع گوهرشاد را بستند و از انعقاد مجلس جلوگيري كردند و يا صاحبان مجالس را ملزم به تعطيل آن كردند.»45
كنار علما و مردم مشهد كه از نزديك با سخنران شهر خود آشنا بودند و در جهت آزادي او از هر كوششي دريغ نميكردند، آيتالله خويي از مراجع نجف هم با ارسال تلگرافي به آيتالله ميلاني ضمن اظهار تأسف از بازداشت تعدادي از علماي آذربايجان، از دستگيري آقاي هاشمينژاد اظهار نگراني كرده، از ايشان خواستند تا تمام تلاشهاي خود را جهت استخلاص سريعتر ايشان به عمل آورد. «... حضرت آيتالله آقاي ميلاني دامت بركاته. خبر گرفتاري و حبس و زجر عدهاي از حجج اسلام و وعاظ محترم آذربايجان اخيراً اضافه بر اخبار سابقه از حبس علماء اعلام و دانشمندان و متدينين محترم و آقاي هاشمينژاد موجب تأسف عميق گرديد. ما با استنكار اين اعمال خلاف دين و عدالت از حضرتعالي انتظار داريم براي استخلاص اين ذوات مقدسه كه گناهي جز دعوت به حق ندارند اقدام لازم نموده و نتيجه را اعلام فرماييد.»46
آيتالله ميلاني روز چهارشنبه مورخه 8/10/42 آقايان حاجي نوغاني، حاجي ضياء، حاجي نبوي، حاجي سيدابوالحسن نقيبي و فرزندش سيد محمدعلي ميلاني را كه در بيتش حضور داشتند از مضمون تلگراف ارسال شده از سوي آيتالله خويي مطلع ساخت. ايشان از آنها خواست در جهت آزاد شدن هاشمينژاد از هيچگونه تلاشي خودداري نكنند.47
آزاد شدن هاشمينژاد پس از سه ماه
با پيگيريهاي زياد كه از سوي مراجع و شخصيتهاي علمي حوزههاي علميه ايران و نجف به عمل آمد، سيدعبدالكريم هاشمينژاد در تاريخ 24/10/42 از زندان سياسي مشهد آزاد شد. بازداشت او مانع از آن نشد كه از فعاليتها و سخنرانيهاي خود دست بردارد، بلكه پس از آزادي دوباره با توان بيشتر به همراه آيات عظام سيدعلي خامنهاي، عباس واعظ طبسي و محمدرضا محامي به فعاليتهاي انقلابي خود ادامه داد.
رژيم شاه بر اين باور بود با كشتار و ارعاب در جريان حادثه فيل و پديد آوردن حوادثي چون حمله به مدرسه فيضيه، مردم مشهد را از راهي كه انتخاب كردهاند باز دارد. اما اينگونه اعمال نتوانست مانع پيشرفت نهضت در شهر مذهبي مشهد گردد. اهالي مشهد بويژه روحانيون مبارز اين شهر به مبارزات خود ادامه دادند تا آنجا كه رژيم شاه خود را ناچار ديد به حوزه علميه مشهد يورش برده و طلاب را به سربازخانهها اعزام نمايد.
«به دنبال اين تصميم كاميونهاي نظامي در مقابل مدرسه نواب توقف كردند و طلاب مدرسه مزبور را به طور دستهجمعي دستگير ساخته و به زندانها و سربازخانهها گسيل داشتند. رژيم شاه در 18 آذرماه 42 محصلان علوم اسلامي مشهد را كه از وزارت فرهنگ كارت تحصيلي داشتند مشمول اعلام كرد و كارت تحصيلي آنان را پاره كرد و به منظور هتك حرمت و اهانت دامن قباي آنان را بريد و آنان را به نظام وظيفه روانه ساخت.»48
پايان سخن:
حادثه مسجد فيل مشهد هر چند به زخمي و كشته شدن تعدادي از مردم بيگناه منجر شد كه تنها جهت شنيدن سخنان سيد عبدالكريم هاشمينژاد گرد هم آمده بودند اما از جهت اهميت حادثه، تأثيرات بزرگي بر روند گسترش نهضت در مشهد برجاي گذاشت.
به رغم تلخي و ناگوار بودن اين حادثه، بيوت مراجع مشهد بويژه آيات عظام سيدمحمدهادي ميلاني و سيدحسن قمي را به هم نزديكتر كرد و از سوي ديگر، طلاب حوزه علميه مشهد را در رسيدن به هدف منسجمتر ساخت؛ همچنين هيجان وصفناپذيري در مردم مشهد به وجود آورد. رژيم توانسته بود پس از قيام پانزده خرداد و در پي بازداشت امام، آيتالله قمي و ديگر علما و همچنين ارعاب مردم از جايگاه و موضع قدرت وارد ميدان شود و مردم بيدفاع را تا اندازهاي در انزوا قرار دهد. اما پس از اين حادثه بود كه مردم با حمايتهاي علما توانستند مجدداً در صحنه مبارزه حضور يافته، بر خواستههاي خود تأكيد نمايند.
مسئله ديگر درباره اين حادثه بازتابي است كه در تهران و حتي بيرون از كشور داشت. صدور تلگراف از سوي آيتالله خويي به آيتالله ميلاني در مشهد و تأكيد بر آزاد ساختن هاشمينژاد از زندان دليلي بر اين ادعاست.
رژيم قصد داشت با اينگونه حوادث مانع از گسترش نارضايتي مردم شده، از رشد روزافزون نهضت امام جلوگيري كند، اما هوشياري مردم و علما مانع از اين امر گرديد و نهضت را به هدفش نزديكتر ساخت.
پانوشتها:
1- بايگاني مركز اسناد انقلاب اسلامي، شماره بازيابي 782، سند شم 1.
-2 آيتالله سيد محمدهادي ميلاني در تاريخ چهاردهم تيرماه به منظور حمايت از امام خميني و ساير بازداشتشدگان به تهران مهاجرت كرد و در تاريخ هجدهم مهرماه به مشهد بازگشت.
-3 ياران امام به روايت اسناد ساواك، شهيد حجتالاسلام والمسلمين سيد عبدالكريم هاشمينژاد، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، تهران، 1377، ص 22.
-4 ر.ك: روزنامه نواي خراسان، مورخه 5/7/42، ص 1.
-5 ياران امام به روايت اسناد ساواك، شهيد حجتالاسلام والمسلمين سيد عبدالكريم هاشمينژاد، صص 24ـ22.
-6 مسجد فيل از مساجد تاريخي مشهد مقدس است كه در محله پايين خيابان قرار گرفته و امروز به نواب صفوي تغيير نام يافته است. اين مسجد در دوران قاجاريه ساخته شده و در سالهاي 1323 و 1348 تغييراتي در آن ايجاد گرديد. در اين مكان مذهبي سخنرانيهاي پرشور و وعظ و خطابه روحانيون مبارز خراسان تاريخ مقاومت و پايداري را رقم ميزند. (جلالي عزيزيان، حسن، زندگينامه سياسي شهيد هاشمينژاد، مركز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، 1382، ص 87).
-7 بايگاني مركز اسناد انقلاب اسلامي، شماره بازيابي 782، اسناد شم 2 و 3؛ مصاحبه با غلامحسين حيدري موجود در بايگاني تاريخ شفاهي مركز آستان قدس رضوي، شماره پرونده 96، ص 8.
-8 ياران امام به روايت اسناد ساواك، شهيد حجتالاسلام والمسلمين سيد عبدالكريم هاشمينژاد، ص 67.
-9 اعتراض علما به مشاركت زنان در انتخابات نه از جهت مخالفت با حق رأي و حضور زنان در جامعه بلكه، اعتراض به مقاصد شوم رژيم و پيامدهاي مترتب بر اين مسئله بود. امام در سخنراني خود پيرامون انجمنهاي ايالتي و ولايتي در جمع بازاريان تهران در دوم آذرماه 1341ش، سخن رژيم مبني بر آزادي زنان و حق رأي براي آنها در لايحه مذكور را زير سئوال برده بيان ميكنند كه وقتي در جامعه هيچگونه آزادي وجود ندارد پس چگونه آنها مدعي آزادي زنان هستند. «... مطبوعات را سانسور نمودهاند و ميگويند آزادي هست، ملاقات با علماي شيراز را ممنوع نمودهاند...» ايشان همچنين از عاقبت اين مسئله ابراز نگراني كرده بودند. «... اگر اين قانون عملي بشود، دنبالش چيزهاي ديگري است...» (صحيفه امام، ج 1، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، تهران، 1378، صص 82 و 94)؛ حجتالاسلام محمدتقي فلسفي هدف رژيم از تصويب لايحه فوق را مشاركت زنان ناباب در جامعه و سوءاستفاده رژيم جهت تحقق بخشيدن به دو مورد ديگر از تبصرههاي اين لايحه تحت پوشش شعار حق رأي زنان ميداند. «به جاي قيد ذكوريت كلمه باسواد گذاشته بودند، كه اعم باشد از مرد و زن، تا راه را براي انتخاب كردن و انتخاب شدن زنان، كه آن موقع معلوم بود چه زناني منظور بودند باز شود... مورد اخير «حق رأي زنان» چندان مهم نبود، بلكه آن را پوششي براي دو مورد ديگر قرار داده بودند، لذا يكي از روزنامهها با حروف درشت در بالاي صفحه اول خود نوشته بود (به زنان حق رأي داده شد) تا اگر علما مخالفت كردند كه چرا در قانون دست بردهايد، بگويند آقايان با زنها طرف شدهاند.» (خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، چاپ چهارم، 1382، ص 252).
-10 بايگاني مركز اسناد انقلاب اسلامي، شماره بازيابي 782، سند شم 4.
-11 ياران امام به روايت اسناد ساواك، شهيد حجتالاسلام والمسلمين سيد عبدالكريم هاشمينژاد، ص 68.
-12 همان، صص 30 و 31.
-13 همان، ص 20.
-14 بايگاني مركز اسناد انقلاب اسلامي، شماره بازيابي 782، اسناد شم 71 و 72.
-15 همان، اسناد شم 74 و 75؛ ياران امام به روايت اسناد ساواك، شهيد حجتالاسلام والمسلمين سيد عبدالكريم هاشمينژاد، صص 65 و 66.
-16 ياران امام به روايت اسناد ساواك، شهيد حجتالاسلام والمسلمين سيد عبدالكريم هاشمينژاد، ص 35.
-17 هاشمينژاد، سيد احمد، فريادگر شهر شهادت (يادنامه شهيد بزرگوار عبدالكريم هاشمينژاد)، دفتر تبليغات اسلامي، چ اول، 1375، ص 58.
-18 همان، ص 51.
-19 بايگاني مركز اسناد انقلاب اسلامي، شماره بازيابي 627، سند شم 146.
-20 فريادگر شهر شهادت (يادنامه شهيد بزرگوار عبدالكريم هاشمينژاد)، صص 332 ـ 331.
-21 ياران امام به روايت اسناد ساواك، شهيد حجتالاسلام والمسلمين سيدعبدالكريم هاشمينژاد، ص 38.
-22 همان، ص 47.
-23 مصاحبه با محمدعلي روحاني (گلابگير) موجود در بايگاني تاريخ شفاهي مركز آستان قدس رضوي، نوار شم 520، جلسه ششم.
-24 بايگاني مركز اسناد آستان قدس رضوي، سند شم 1/61997.
-25 ياران امام به روايت اسناد ساواك، شهيد حجتالاسلام والمسلمين سيد عبدالكريم هاشمينژاد، ص 48.
-26 همان، ص 51.
-27 همان، صص 51 و 52.
-28 بايگاني مركز اسناد انقلاب اسلامي، شماره بازيابي 385، سند شم 123.
-29 همان، سند شم 121.
-30 دواني، علي، نهضت روحانيون ايران، ج 3 و 4، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چ 2، تهران، 1377، ص 525؛ فردوسيپور، اسماعيل، همگام با خورشيد از ايران تا ايران، مجتمع فرهنگي، اجتماعي امام خميني، فردوس، 1372، ص 121.
-31 جلالي، غلامرضا، مشهد در بامداد نهضت امام خميني، مركز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، 1378، ص 210.
-32 بايگاني مركز اسناد انقلاب اسلامي، شماره بازيابي 385، سند شم 106.
-33 همان، شماره بازيابي 981، سند شم 16.
-34 جهت آگاهي از متن تلگراف ر.ك: ياران امام به روايت اسناد ساواك، شهيد حجتالاسلام والمسلمين سيد عبدالكريم هاشمينژاد، ص 78.
-35 بايگاني مركز اسناد انقلاب اسلامي، شماره بازيابي 950، سند شم 30.
-36 همان، شماره بازيابي 953، سند شم 88.
-37 آيتاللهالعظمي سيد محمدهادي ميلاني به روايت اسناد ساواك، ج 1، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، تهران، 1380، ص 413.
-38 بايگاني مركز اسناد انقلاب اسلامي، شماره بازيابي 627، سند شم 8.
-39 فريادگر شهر شهادت (يادنامه شهيد بزرگوار عبدالكريم هاشمينژاد)، صص 235 و 236.
-40 آيتاللهالعظمي سيد محمدهادي ميلاني به روايت اسناد ساواك، صص 394 و 396.
-41 براي آگاهي از متن اعلاميه ر.ك: ياران امام به روايت اسناد ساواك، شهيد حجتالاسلام والمسلمين سيد عبدالكريم هاشمينژاد، صص 89 ـ87.
-42 آيتالله العظمي سيد محمدهادي ميلاني به روايت اسناد ساواك، ص 416.
-43 ياران امام به روايت اسناد ساواك، شهيد حجتالاسلام والمسلمين سيد عبدالكريم هاشمينژاد، صص 92ـ90.
-44 قيام پانزده خرداد به روايت اسناد ساواك (حصر)، ج 4، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، چ اول، تهران، 1382، صص 176 ـ 173.
-45 ياران امام به روايت اسناد ساواك، شهيد حجتالاسلام والمسلمين سيد عبدالكريم هاشمينژاد، صص 95 و 96.
-46 اسناد انقلاب اسلامي، ج 1، مركز اسناد انقلاب اسلامي ايران، چ دوم، تهران، 1374، ص 212.
-47 آيتالله العظمي سيد محمدهادي ميلاني به روايت اسناد ساواك، ص 490.
-48 روحاني، سيدحميد، نهضت امام خميني، ج 1، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چ پانزدهم، تهران، 1381، ص 775.
فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 20، صص 63 -47
|