سند نامه ::
 
نامه روحانیون به حسنعلی منصور
بسمه تعالى

جناب آقاى منصور1 نخست وزير ايران.
رونوشت حضرت آيه‏اله‏العظمى خمينى.
رونوشت حضرت آيه‏اله قمى
در دولت سابق تجاوزهائى بحريم مقدس دين و قانون اساسى كشور و اصول دموكراسى و ساحت قدس روحانيت انجام گرفت بطوريكه قاطبه ملت از آن متنفر و منزجر شدند. كشتارهاى وحشيانه. شكنجه‏هاى قرون وسطائى. سلب آزادى قلم و بيان و پركردن زندانها از افراد آزاده ملت نشان داد كه گويا دولت سابق از اصول دموكراسى جز خونريزى و زندان كردن و ايجاد خفقان عمومى چيزى فرانگرفته است آقاى منصور در عصرى كه ملتهاى استعمارزده بندهاى اسارت و استبداد را پاره ميكنند نميتوان مردم رشيد و آزاده ايران را بزنجير كشيد و نيروى عظيم احساسات مذهبى و ملى ايشان را ناديده گرفت و با وعده‏هاى پوچ و سياست دفع‏الوقت سرگرم نمود.
آقاى نخست‏وزير ملت مسلمان ايران بخصوص جامعه روحانيت ديگر تاب تحمل زندانى بودن مرجع عاليقدر حضرت آيه‏اله‏العظمى خمينى و آيه‏اله قمى و حجه‏الاسلام طالقانى را ندارند و با بى‏صبرى هرچه تمامتر منتظر خلاصى ايشان هستند. اگر بنا است در دولت شما بخواسته‏هاى ملى توجهى شود بايد همه زندانيان بى‏گناه آزاد. تصويبنامه‏هاى ضد دينى كه بحكم قانون اساسى رسميت ندارد ملغى. اصول ضد انسانى و آزادى‏كش متروك و بوضع رقت بار اقتصاد مملكت رسيدگى شود. در خاتمه پيروزى نهائى ملت رشيد ايران و ترقى و تعالى ميهن عزيز را تحت رهبرى زمامداران لايق و ديندار از پروردگار متعال خواستاريم.
1 ـ محمد تقى مصباح 6 ـ اسداله نورالهى
2 ـ حسينعلى منتظرى 7 ـ علم الهدى
3 ـ ربانى شيرازى 8 ـ محمد موحدى لنكرانى
4 ـ ابوالفضل النجفى الخوانسارى 9 ـ حسين نورى
5 ـ هاشمى 10 ـ على مشكينى
11 ـ ابوالقاسم خزعلى
12 ـ نعمت‏اله صالحى
13 ـ سيد جواد علم‏الهدى
14 ـ سيد مهدى حسينى لاجوردى
15 ـ محمدمهدى ربانى
16 ـ عباس محفوظى
17 ـ على دوانى
18 ـ سيد حسن طاهرى
19 ـ محمد محمدى
20 ـ احمد پايان
21 ـ مهدى الحائرى التهرانى
22 ـ ناصر مكارم
23 ـ جعفر سبحانى
24 ـ عبدالجواد اصفهانى
25 ـ على قدوسى
26 ـ عبدالعظيم محملى 33 ـ ابوالفضل علمائى سرابى
27 ـ شيخ هاشم تقديرى 34 ـ غلامحسين عابدى
28 ـ على احمدى 35 ـ حسين شب‏زنده‏دار
29 ـ سيد كاظم حسينى 36 ـ احمد آذرى
30 ـ الاحقر محمدتقى ستوده 37 ـ على‏اصغر مرواريد
31 ـ الاحقرمصطفى اعتمادى 38 ـ رفسنجانى
32 ـ ميرآقا موسوى زنجانى 39 ـ محمدعلى گرامى
40 ـ على‏اكبر مسعودى
41 ـ غلامرضا صلواتى
42 ـ على حيدرى
43 ـ محمد حقى
44 ـ احمد صابرى‏همدانى
45 ـ سيد موسى شبيرى زنجانى
46 ـ سيد مهدى حسينى روحانى
47 ـ بهاءالدين العراقى
48 ـ محمدحسين بهجتى
49 ـ على حجتى كرمانى
50 ـ عبداله جوادى
15491274 350 ك 5 / 1
آدرس مدرسه فيضيه آقاى عبداله مؤمن‏زاده رونوشت برابر اصل است

1- حسنعلى منصور در ارديبهشت ماه 1302 در تهران به دنيا آمد. پدر او رجبعلى (منصورالملك) از اعضاء اوليه لژ «بيدارى ايرانيان »بود كه در دوران رضاشاه ساليان مديد در مشاغل حساس جاى داشت و در آخرين ماه‏هاى سلطنت او به صدارت رسيد و در دوران محمد رضا شاه پهلوى نيز مجددا در رأس دولت قرار گرفت. ارتشبد فردوست مى‏نويسد: «على منصور [منصورالملك ] از مأموران انگليس بود. پسرش حسنعلى منصور مانند پدر پرورش يافته انگليسى‏ها بود ولى از آن گروه بود كه به آمريكائى‏ها وصل شدند. او چه در اصل چهار و چه بعدها كه نخست‏وزير شد ازطرف امريكا به شدت تقويت ميشد.» منصور از مهره‏هائى بود كه توسط انگليسى‏ها به امريكا معرفى شد و لذا حمايت هر دو قدرت را به حد كافى پشت‏سر داشت. منصور برنامه‏هاى مهمى به سود غرب داشت كه يكى از آنها كاپيتولاسيون بود كه با مقاومت جدّى امام خمينى مواجه شد مخالفت‏هاى ايشان با نفوذ امريكا و غرب و اقدامات محمدرضا در دوران دولت منصور شدت گرفت و بالاخره به تبعيد ايشان به تركيه «13 آبان 43) منجر گرديد. ساواك در
تاريخ 19 / 4 / 1337 كه حسنعلى منصور در دولت منوچهر اقبال معاونت نخست‏وزير را عهده‏دار بوده بيوگرافى او را چنين ثبت كرده است: بسيار خوشگل، صورتى سفيد، چشمانى ميشى و خيلى قشنگ، قدى متوسط، خوش قامت ـ پدرش بى‏اندازه متمّول كه در حدود 50 ميليون تومان ثروت دارد. داراى ليسانس از دانشكده حقوق تهران رشته سياسى در سال 24 مى‏باشد فرانسه خوب ميداند و به انگليسى به اندازه رفع احتياج آشنائى دارد. وى تمام روزنامه‏ها و مجلات عادى و تا اندازه‏اى اقتصادى را مطالعه مى‏كند. به زن و مقام علاقمند است، تحصيلات متوسطه را در دبيرستان ايرانشهر گذرانده لياقت و شايستگى ندارد، حتى به علت ترقى بى‏جهتى كه نموده و به علت نفوذ پدرش و اينكه دكتر اقبال به پدر او مديون بود او را به اين سمت منصوب كرد كه مورد تنفر قاطبه جوانان قرار گرفت. ابتدا در وزارت امور خارجه در لندن بود بعد منشى وزير خارجه و سپس رئيس اداره چهار سياسى شده است. به علت نفوذ پدر نشان تاج دريافت، پدرش از عمّال درجه اول سياست انگليس است. عضو جمعيت ياران دبيرستانى بوده، متواضع ولى بى‏شخصيت است، افكار عالى به هيچوجه ندارد و تمام ترقى او روى نفوذ پدرش مى‏باشد. كم‏مغز، بى‏تجربه و عزيز بى‏جهت است. در ارديبهشت سال 1340 زمانى كه نماينده مجلس بوده است كانون مترقى را متشكل از عده‏اى روشنفكران و كارشناسان مسائل اقتصادى و اجتماعى تشكيل ميدهد كه تعداد كثيرى از اعضاى آن در انتخابات مجلس شوراى ملى (تابستان 1342) به نمايندگى مجلس انتخاب ميگردند. اين نمايندگان به رهبرى حسنعلى منصور بدوا به تأسيس حزب ايران نوين (آذر 1342) اقدام كرده و چون در مجلس شوراى ملى اكثريت داشته‏اند در اسفند 1342 به دستور شاه مأمور تشكيل دولت حزبى ميگردد. حسنعلى منصور 2-3 ماه بعد از تبعيد حضرت امام خمينى «ره» ترور گرديد.