سند نامه ::
 
گزارش رئیس ساواک قم به ساواک مرکز
تيمسار رياست ساواك (مديريت كل اداره سوم)
شماره : 24871 / 332 تاریخ7 / 6 / 41

پس از وصول امريه بالا مراتب بفرماندارى قم منعكس و منبع خبر استعلام گرديد لكن تا كنون جوابى واصل نشده چون تأخير بيش از اين جائز نبود لذا مراتب زير بعرض ميرسد.
الف - بطوريكه استحضار دارند علمأ قم ابتدا با تنظيم تلگرافى به پيشگاه ملوكانه و جناب آقاى نخست‏وزير استدعاى تصحيح لايحه انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى1 را نمودند پس از وصول پاسخ از دربار شاهنشاهى و مراجعه امر بدولت علماء قم چه مستقيم و چه غيرمستقيم با جناب آقاى نخست‏وزير تماس گرفتند در نتيجه تلگراف اول دولت بعلما قم ابلاغ شد از نظر كلى تلگراف مزبور كافى بود ولى بعلت زير علماء با آن موافقت نكردند.
آقاى آيه‏اله نجفى كه قبل از سايرين تلگراف اول دولت را دريافت كرده بودند آنرا چاپ كرده و تلگرافاتى هم براى شهرستانها حاضر كردند كه خاتمه موضوع را اعلام دارند و ساير علماء بعلت اينكه جواب دولت را بعد از آقاى نجفى دريافت كرده بودند موفق نشدند بموقع اعلاميه‏اى بدهند و اگر اعلاميه‏هاى آقاى نجفى منتشر ميشد موجب تقويت ايشان و تضعيف ساير علماء ميگرديد ناچار ساير علماء بخصوص آقاى خمينى كه جوابى از دولت دريافت نكرده بودند اظهار داشتند مطلب تمام نشده و كافى نيست و بآقاى نجفى پيغام كردند اگر شما موضوع را خاتمه يافته تلقى كنيد ما هم اعلاميه ميدهيم كه نظر علماء تأمين نشده است و از طرفى تعدادى از طلاب را بمنزل آقاى نجفى فرستادند كه جنجال و سر و صدا كنند كه مطلب تمام نشده است آقاى نجفى از پذيرفتن طلاب خوددارى كردند ولى از انتشار اعلاميه‏ها هم اجبارا خوددارى نمودند و البته اين موضوع شديدا موجب ناراحتى ايشان شد.
علمأ باز هم با تماس مستقيم و غيرمستقيم با دولت تصحيح بيشترى را از دولت خواستند كه سبب صدور تلگراف دوم و سوم دولت گرديد با اين تلگراف هم همه علمأ قم باستثناى آقاى خمينى كه از بى‏اعتنائى دولت و عدم وصول جواب ناراحت بود موافق بودند لكن از طرفى بمنظور اينكه جوابى هم براى آقاى خمينى برسد و از طرف ديگر چون آقايان بهبهانى و خوانسارى در تهران اعلاميه داده بودند كه كار تمام شد و دولت موافقت كرد براى اينكه علمأ تهران قبل از قم از آن بهره‏بردارى كرده بودند علمأ قم آنرا كافى ندانسته و تقاضا كردند در راديو و رايد هم عدم اجراى لايحه انجمنها اعلام و درج شود كه دولت نيز بهمين ترتيب رضايت علمأ قم را جلب نمودند و باين ترتيب موضوع خاتمه يافت.
ب - با توجه بعرايض بالا در موضوع لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى با اينكه ظاهرا بين علمأ قم و طهران و ساير شهرستانها ارتباط برقرار بود لكن در حقيقت صحنه زورآزمائى علمأ بطور انفرادى شده بود و علمأ قم ميخواستند نتيجه حاصله‏را بنفع خودشان جلوه بدهند و مخالفتهاى مكرر نيز بهمين‏دليل بود و بعلاوه علماء قم هركدام ميخواستند وانمود كنند كه در نتيجه مساعى شخص آنها بوده كه دولت با نظر آنها موافقت كرده است.
ج - بنظر ميرسد آقاى نجفى كه در اولين مرحله پس از عدم توفيق در مورد انتشار اعلاميه ناراحت شده بودند بقصد تلافى و تضعيف ساير علمأ قم با آقاى سليمانى فرماندار قم مذاكره كرده و مطالبى را كه ايشان در گزارش خود بآن اشاره كرده‏اند بيان داشته‏اند آقاى سليمانى فرماندار قم هم كه ملاحظه ميكردند آقاى نجفى طرف اعتماد دستگاههاى انتظامى هستند و حسن‏نيت ايشان در اولين مرحله آشكار شده بود تصور نموده‏اند اطلاعات بالا صحيح است و بدون اينكه مراجع انتظامى قم را در جريان موضوع بگذارند يا مشورتى بنمايند مستقيما مطالب را بوزارت متبوعه منعكس كرده‏اند در صورتيكه اطلاعات رسيده بايشان قسمتى خالى از حقيقت بوده و قسمت ديگر آن امرى عادى و معمولى است كه با ذكر دليل بعرض خواهد رسيد.
1- جلسه مدرسين حوزه علميه قم صحيح است و اين جلسات بمنظور مخالفت با لايحه انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى تشكيل ميگرديد ولى از نظر علمأ منشأ اثرى نبوده بلكه فقط خاصيت تبليغاتى داشت در اين امر حزب توده در قم اصولاً خالتى نداشت و بطوريكه استحضار دارند در قم از افراد منتسب بحزب توده فقط دو سه نفر معدود گمنام كه ارزشى ندارند سكونت دارند و هيچگونه فعاليتى هم ندارند. اعضاء جبهه ملى قم هم تعدادى دانش‏آموز و چند نفر اشخاص ديگر هستند كه بطور كلى در جريان اخير هيچگونه فعاليتى نداشتند فقط روزهاى پنجشنبه و جمعه كه اصناف تهران براى پشتيبانى از علماء بقم ميامدند چند نفر از جبهه ملى تهران در بين آنها بودند و از آنها هم فعاليتى مشاهده نشد و در جريان اخير لايحه انجمن‏ها دو مرتبه تعدادى از دانشجويان تهران براى فاتحه يكى از دانشجويان متوفى بقم آمدند كه آنها هم قبلاً مأمورين انتظامى را مطلع كرده و با گرفتن پاسبان با نظم و ترتيب و بدون هيچگونه تظاهر پس از فاتحه‏خوانى مراجعت كردند بنابراين قسمتى از اطلاعيه رسيده در مورد همكارى علماء با جبهه ملى و حزب توده صحيح نبوده است.
2- آقايان آيه‏اله نجفى. شريعتمدارى. گلپايگانى بشخص اعليحضرت همايون شاهنشاهى ارادت دارند و اين مطلب را هر سه آنها بارها باينجانب اظهار داشته‏اند و عملاً هم اين مطلب را ثابت كرده‏اند كه موارد آن بطور اختصار بشرح پائين است:
الف ـ آيه‏اله نجفى حسن نيت خود را در تلگراف اول دولت نشان دادند و با چاپ اعلاميه بشهرستانها ميخواستند بموضوع خاتمه دهند.
ب ـ آقاى شريعتمدارى در جمع‏آورى اعلاميه‏هاى موهن كه شيخ على اسلامى قصد انتشار آنها را داشت نهايت كوشش و فعاليت را نمودند و با يك تذكر تلفنى اينجانب مأمورى با تاكسى فرستادند و قبل از انتشار كليه اوراق را جمع‏آورى و معدوم نمودند(موضوع گزارش‏هاى21 / 8 / 411520كتبى و14 / 9 / 41262تلگراف رمز)
ج ـ آقاى گلپايگانى در آخرين اعلاميه خود كه موضوع را خاتمه يافته تلقى كرده‏اند آنرا به پيروى از منويات ملوكانه دانسته و در متن اعلاميه گنجانيده‏اند
(موضوع گزارش ـــــــــ و اعلاميه پيوست)
د ـ دعاى اهالى و كسبه قم باعليحضرت همايون شاهنشاهى هنگام خروج از تلگرافخانه موضوع گزارش3 / 9 / 41247تلگراف رمز
ه ـ كليه علماء قم موضوع اصلاحات ارضى1 را از برنامه خود خارج كرده‏اند و اظهار ميدارند چون اعليحضرت همايون شاهنشاهى پشتيبان امر مزبور هستند از طرف ما هيچ اقدامى نشده و نخواهد شد و جواب مراجعين را نيز بهمين نحو ميدهند و عملاً هم در جريان اخير مراقب بودند كه موضوعات ديگر از قبيل اصلاحات ارضى و تشكيل مجلسين داخل در موضوع لايحه انجمن‏ها نشود و مخصوصا آقاى شريعتمدارى از آقاى آيه‏اله خوانسارى گله كردند كه در يكى از اعلاميه‏ها موضوع اصلاحات ارضى را در بين آورده است.
با توجه بعلاقمندى علمأ باعليحضرت همايون شاهنشاهى بزرگ ارتشتاران فرمانده و توجه به عمل آنها و اينكه فعلاً كه موضوع لايحه انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى خاتمه يافته و آقايان مزبور ديگر حرفى ندارند كاملاً روشن است كه ارتباط با توده‏اى و جبهه ملى در بين نبوده و حتى از اين ارتباط برحذر بوده‏اند
جناب آقاى نخست‏وزير نيز باين مطلب اعتقاد دارند و در مصاحبه خود بمناسبت لايحه انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى از علمأ كه آرامش را حفظ نموده بودند تشكر كرده‏اند.
3- موضوع ارسال پول از تهران براى علمأ هم امرى عادى است آقاى شريعتمدارى هر ماه در حدود يك‏صد هزار تومان حقوق ميپردازند آقاى نجفى در حدود پنجاه‏هزار تومان پول نان طلاب را ميدهند آقاى گلپايگانى هم در همين حدود حقوق ميپردازند اين پول‏ها از تهران و ساير شهرستانها ميرسد و اگر پولى براى آنها برسد تعجبى نخواهد داشت ولى اگر تصور شود اين پول را مالكين بمنظور اصلاحات ارضى فرستاده باشند صحيح نيست زيرا علمأ در اينمورد بطور كلى اقدامى نكرده و نخواهند كرد.
4- هر يك از علمأ مبلغ يكهزاروپانصد تومان و جمعا شش هزار تومان پول بطلاب داده‏اند كه بشهرستانها رفته‏اند و اين مطلب نيز صحيح است و براى ارتباط با شهرستانها در مورد لايحه انجمن‏ها بوده تقريبا بهر نفر در حدود 300 تومان وجه برحسب بعد راه پرداخت شده است البته تلگرافات زيادى هم شده كه پول آنرا نيز علمأ پرداخته‏اند بوعاظ شهرستانها اصولاً وجهى پرداخت نشده است.
5- بطوريكه طى 10 / 9 / 411687 بعرض رسيده اصناف تهران براى پشتيبانى از علمأ بقم ميآمدند و يكمرتبه هم آقاى شبسترى سرپرست آنها بوده است.
نتيجه ـ علمأ نسبت باعليحضرت همايون شاهنشاهى ارادت دارند با توده‏ايها و جبهه ملى در قم همكارى نداشتند و بساير موضوعات امر عادى بوده است
گزارش فرماندارى به وزارت كشور بررسى نشده بوده اگر ايشان تعمدى نداشته‏اند كه مطلب را بدون انعكاس بمراجع انتظامى قم و تحقيق در صحت و سقم آن مستقيما بوزارت متبوعه منعكس نمايند طبعا با اعتماد بمنبع خبر اغفال شده‏اند.
رئيس سازمان اطلاعات و امنيت قم. بديعى
17 / 9 / 41 1774








1ـ لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى در تاريخ 16 مهرماه 1341 مطابق 8 جمادى‏الاولى 1382، جرايد عصر تهران با تيتر درشت منعكس ساختند كه: طبق لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى كه در هيئت دولت به تصويب رسيد و امروز منتشر شده: به زنان حق رأى داده شد! در متن تصويبنامه ـ كه نيز در جرايد درج گرديده بود ـ قيد اسلام را از شرايط انتخاب‏كنندگان و انتخاب شوندگان برداشته و در مراسم سوگند به امانت و صداقت به جاى قرآن، «كتاب آسمانى»آورده شده بود.
انگيزه و غرض رژيم شاه از اين تغيير و تبديل علاوه بر واداشتن جامعه‏ى روحانيت به واكنش جهت شناخت روحيه و افكار آنان چند موضوع حساس ديگرى بود و آن: آماده كردن زمينه جهت تجاوز به اساس قرآن و الغاى مذهب در كشور كه شاه ساليان درازيست كه آرزوى اين خيانت را در دل داشته و دارد.
توطئه‏ى دستبرد به قانون اساسى ايران و تغيير و تبديل بعضى از مواد قانونيكه مانع اغراض دربار و هيئت حاكمه فاسد ميباشد. فراهم آوردن زمينه بمنظور دادن پستهاى حساس بدست اقليتهاى مذهبى كه نقش ستون نجم را در كشورهاى اسلامى بازى ميكنند و پيوسته در خدمت امپرياليسم و صهيونيسم قرار دارند.
رژيم شاه براى پياده كردن اين نقشه‏هاى شوم چه دست‏آويزى بهتر از مسئله‏ى محروميت و عقب‏ماندگى بانوان ايران ميتوانست پيدا كند.؟! زنان ايرانى همانند مردهاى اين كشور به علت سياست استعمارى، ارتجاعى و ضد مردمى شاه از ضرورى‏ترين و ابتدائى‏ترين حقوق خود محروم بوده و ميباشند و رژيم شاه كه خود به وجود آورنده‏ى اين وضع اسف‏بار بانوان است، از همين نقطه‏ى حساس سوء استفاده كرده در قبال تعطيل كردن دراز مدت مجلس شورا و سنا به اسم «تصويبنامه هيئت دولت»! و به عنوان فريبنده‏ى «آزادى زنان»! به اساس مشروطه تجاوز ميكرد تا گناه حرمان و تيره‏بختى زنان را به گردن اسلام و قانون اساسى ايران بيندازد و بدينوسيله زمينه را جهت الغاى اسلام در كشور، محو و مسخ قانون اساسى ايران و سپردن پستهاى حساس بدست ايادى و عوامل بيگانه كه تحت عنوان «اقليتهاى مذهبى» در ايران به خيانت، جاسوسى و بيگانه‏پرستى مشغولند هموار سازد. قائد بزرگ اسلام از تغيير و تحول و جنب‏وجوش مرموزانه در سطح عالى كشور و مقامات دولتى همانند ظاهر شدن على امينى در صحنه‏ى سياست و نطق‏هاى طولانى و خواب كننده‏ى او و نيز كوشش پيگير او جهت فريب و تحميق مردم و سرگرم ساختن آنان با ارائه‏ى هدفهاى كاذب و صورى و سرانجام كنار رفتن او و روى كار آمدن مزدور شرف فروخته‏ى ديگرى به نام امير اسداللّه‏ علم، فعاليت چشمگير و روزافزون حزب وابسته به صهيونيسم «بهائى» در مركز و بسيارى از شهرستانها و نفوذ بيش از پيش آنان در دواير دولتى و... بخوبى پيش‏بينى ميكرد كه حوادث شوم و خانمانسوزى از طرف رژيم در پشت پرده در شرف تكوين است و شاه خواب تازه و خطرناكى براى اسلام و ملت حروم و رنجديده‏ى ايران ديده و دام جديدى جهت ادامه‏ى استعمار و اسارت ملت ايران گسترده است.
در ماه رمضان سال 1381 قمرى كه قريب يكسال از روى كار آمدن دولت دكتر امينى ميگذشت و تظاهر او به اسلام و شعاير مذهبى، بسيارى از مقامات روحانى بى‏خبر از سياست و ناآگاه را فريفته به دولت امينى خوشبين و اميدوار ساخته بود، نگارنده از بعضى افراد موثق و ارادتمند به امام خمينى شنيد كه ايشان سخت آشفته و منقلب و پريشان خاطر ميباشد و اظهار ميدارد كه در آتيه‏ى نزديكى خطرات سهمگينى از طرف رژيم متوجه اساس اسلام و استقلال كشور خواهد شد و از اينكه شرايط و اوضاع محافل مذهبى و مراكز روحانى جورى است كه ايشان نمى‏تواند در مقام پيشگيرى و چاره‏انديشى برايد سخت رنج ميبرد و متأثر است.
با اعلام تصويبنامه‏ى خائنانه‏ى انجمنهاى ايالتى و ولايتى از طرف دولت، فرصت مناسبى براى امام خمينى پيش آمد تا رسالت تاريخى و وظيفه ى اسلامى خويش را آغاز نمايد و از اين تصويبنامه‏ى ضد اسلامى رژيم بعنوان انگيزه و شعارى جهت به حركت درآوردن توده‏هاى مسلمان ايران استفاده كند. كتاب نهضت امام خمينى صص 144-142
1 ـ برنامه اصلاحات ارضى مهمترين برنامه رفورم اجتماعى دولت دكتر امينى، اصلاحات ارضى و تقسيم زمين بين كشاورزان بود. مقررات اجرائى اين برنامه، تصويبنامه‏اى بود شامل هشت فصل، كه با شتابزدگى تهيه شده بود و وزارتخانه‏هاى كشاورزى، دادگسترى و كشور، موظف به تنظيم آئين‏نامه‏هاى اجرائى آن بودند. بدين ترتيب، تهيه تصويبنامه مزبور اولين گام در راه آغاز اصلاحات ارضى در ايران به شمار مى‏رفت.
1- تصويبنامه اصلاحات ارضى، بعدها با رأى مجلسين شورا و سنا، اعتبار قانونى پيدا كرد و به عنوان مرحله اول اصلاحات ارضى معروف شد كه به موجب آن حدود مالكيت ارضى را به يك ده شش دانگ، يا شش دانگ از چند ده محدود مى‏كرد. اين محدوديت شامل موقوفات خاص نيز مى‏شد. مالكان علاوه بر شش دانگ زمين، مى‏توانستند باغ ميوه، باغ چاى و قلمستان خود را با حقابه معمول و نيز زمينهاى مكانيزه را همچنان در اختيار داشته باشند. بعلاوه آن قسمت از زمينهاى روستا كه زير كشت و آيش و عرصه ساختمان و حريم قنوات و انهار و مراتع نبود، به غير زارعان متقاضى داده مى‏شد. همچنين تقسيم روستاهايى كه قبل از تاريخ 14 آذر 1338 حداكثر تا پنج سال اجاره داده شده بود، به تأخير مى‏افتاد. ارزيابى املاك، بر مبناى ماليات مزروعى و يا در نظر گرفتن ضريب مالياتى املاك صورت مى‏گرفت. بهاى ملك، ده ساله به وسيله بانك كشاورزى به مالك پرداخت مى‏شد، و با ده درصد اضافه بها، به مدت پانزده سال از كشاورزان دريافت مى‏گرديد. به موجب قانون، انجام امور مشترك روستا و نيز پرداخت و دريافت بهاى اراضى تقسيم شده روستا، به عهده بانك كشاورزى بود.
هر چند اين قانون حريم مالكيت بزرگ اراضى را مى‏شكست و به منزله اعلام جنگ به مالكان بزرگ بود ولى تعداد اين‏گونه مالكان آنقدر زياد نبود و حداكثر از پنجاه‏هزار روستاى كشور، ده هزار روستا را در بر مى‏گرفت. با اين حال، قانون مزبور به عنوان پايان دوره مالكيت بزرگ در ايران تلقى مى‏شد. مرحله دوم اصلاحات ارضى پس از سقوط دولت امينى به مورد اجرا درآمد. در اين مرحله، محمدرضا شاه خود را مبتكر و مجرى برنامه اصلاحات ارضى معرفى كرد و با كمك دكتر حسن ارسنجانى، جريان اصلاحات ارضى را به روند تازه‏اى از سياست، تحت عنوان «انقلاب سفيد» و سپس «انقلاب شاه و مردم» كشاند. به موجب قانون اصلاحات ارضى و مواد الحاقى آن، كه در بهمن 1341 به رفراندوم گذاشته شد، مالكان بايد يكى از سه شق را انتخاب مى‏كردند يا ملك خود را بر اساس معدل عايدات سه سال اخير، به كشاورزان همان روستا، به مدت سى سال اجاره نقدى بدهند، يا ملك مزروعى خود را با تراضى، به زارعان بفروشند و يا زمينهاى آبى و ديم ملك خود را به نسبت بهره مالكانه مرسوم در محل، بين خود و كشاورزان تقسيم كنند. برحسب مواد الحاقى قانون اصلاحات ارضى، دولت نيز مى‏توانست موقوفات خاص را، مانند املاك معمولى خريدارى كند و به كشاورزان بفروشد و موقوفات عام را نودونه ساله به زارعين اجاره دهد. اين قانون، زمينهاى مكانيزه را تا پانصد هكتار وسعت، از تقسيم معاف مى‏كرد. شاليزارها، تا سى هكتار در اختيار مالكان باقى مى‏ماند، باغهاى ميوه در محدوده شهرها، مشمول اصلاحات ارضى نمى‏گرديد. موضوع تقسيم اراضى بين كشاورزان ايران و اصلاح مالكيت، از ديرباز مورد بحث اصلاح طلبان ايران بوده است ؛ پس از كناره‏گيرى رضا شاه از لطنت، مسئله املاك او، كه قريب دو هزار رقبه بود مطرح شد. اين املاك را رضا شاه در دوران سلطنت خود به عناوين مختلف از مالكيت صاحبان آنها بيرون آورده و تصاحب كرده بود. با رفتن وى، صاحبان آنها ادعاى استرداد املاك خود را داشتند. ابتدا موضوع در مجلس سيزدهم مطرح گرديد. در سال 1326 املاك مزبور در اختيار محمدرضا شاه گذارده شد. در سال 1331 دولت آنها را تحت نظارت خود گرفت. پس از كودتاى 28 مرداد شاه املاك مزبور را از دولت پس گرفت و به قيمت دلخواه به كشاورزان فروخت و بهاى آن را از خزانه مملكت دريافت كرد. كتاب تاريخ بيست و پنج ساله ايران