تحولات سياسي و اقتصادي نخستوزيري آموزگار
تحولات سياسي و اقتصادي نخستوزيري آموزگار (بررسي زمينههاي تكوين انقلاب اسلامي)
مؤلف احمد شكري
انتشارات اميركبير
نوبت چاپ اول 1389
دراين كتاب تلاش شده است تا زواياي مبهم و تاريك راجع به تحولات و وقايع دوران صدارت آموزگار تا حد ممكن مورد نقد و بررسي قرار گيرد.
بيشك پيروزي انقلاب اسلامي ايران محصول تحولات و وقايع گوناگون اجتماعي، سياسي، اقتصادي و مذهبي بود كه روند مبارزه با رژيم پهلوي را شتاب بخشيد با اين حال در دوره يك ساله نخستوزيري آموزگار تحولات و رويدادهاي مهمي در عرصه سياست داخلي و خارجي ايران روي داد كه نتايج سياسي و اقتصادي ناگواري را براي رژيم به بار آورد. چرا كه فرصت و موقعيت تازهاي را براي مبارزه در اختيار مخالفان قرار داد. اهم اين تحولات و وقايع انتخاب كارتر به رياست جمهوري امريكا، برقراري فضاي باز سياسي در كشور، برگزاري جشن هنر شيراز، تدابير و برنامههاي سياسي و اقتصادي دولت آموزگار، رحلت آقا مصطفي خميني، چاپ مقاله موهن روزنامه اطلاعات عليه امام خميني(ره) و متعاقب آن برپايي متوالي مجالس اربعين در شهرها و در نهايت حادثه سينما ركس آبادان بود كه نقش عمده و سرنوشتسازي در انسجام بيشتر انقلابيون براي مبارزه داشت كه نتيجه آن سقوط دولت آموزگار بود و در فاصله اندكي پس از آن، پيروزي انقلاب اسلامي با تدبير حكيمانه امام خميني و حمايت همه جانبه مردم به وقوع پيوست.
اين اثر در چهار بخش تهيه و تنظيم شده است كه در بخش اول آن علل و زمينههاي تغيير كابينه و انتصاب آموزگار بررسي شده است. همچنين در اين بخش به كارنامه و عملكرد دولت هويدا پرداخته شده است. هويدا در ميان نخستوزيران پس از مشروطه طولانيترين سابقه صدرات را داشت عملكرد وي در اين سمت از سوي محمدرضا پهلوي و حاميان خارجي وي مورد پذيرش قرار ميگرفت.
اين بخش به سه فصل با عناوين كلي: كارنامه و عملكرد سياسي، اقتصادي و فرهنگي هوسيا، علل و عوامل داخلي كابينه و علل و عوامل تغيير كابينه در ايران تقسيم شده است. و همچنين آخرين فصل اين بخش از كتاب به علل انتخاب آموزگار به نخستوزيري ميپردازد.
به نقل از نويسنده كتاب حاضر، راز ماندگاري هويدا در پست نخستوزيري دليلي جز اطاعت و فرمانبرداري از فرمانهاي شخص محمدرضا نداشت ضمن آنكه هويدا در تمام دوران نخستوزيري نشان داد در پي تأمين منافع درباريان و كارگزاراني كه حلقه پيرامون شاه و خاندان سلطنتي را تشكيل ميدادند هست و هرگز خلاف اميال آنها گام بر نداشت همچنين وي در راستاي سياست خارجي شاه سعي در جلب كمك و همكاريهاي نظامي و اقتصادي دول غربي به ويژه آمريكا حتي به قيمت از دست رفتن منافع ملي و آسيبديدن اركان اقتصادي كشور بود...
نيز در خصوص اوضاع امنيتي و سياسي كشور در دوره نخستوزيري هويدا در اين بخش ميخوانيم: در دوران صدارت هويدا، ساواك تجديد سازمان يافت و نقش مهمي را در كشور ايفا كرد در اين سالها دستگيريها، شكنجهها، زندانها و اعدامها به طرز بيسابقهاي افزايش يافت در اين زمان نصيري به عنوان معاون هويدا در ساواك با هر اعتراضي به شدت برخورد ميكرد در اين دوره تيمهاي تعقيب و مراقبت ساواك با همكاري سازمانهاي جاسوسي سيا و موساد روشهاي تازهاي را براي سركوب اعتراضات مردمي در پيش گرفتند طوري كه حتي با اعزام مأمورين مخفي به ساير كشورها ايرانيان مخالف مقيم خارج را نيز شناسايي ميكردند.
به باور نويسنده فشار دولت آمريكا براي اصلاح ساختار سياسي كشور از يك سو و ترس و نگراني شاه از به خطر افتادن روابط نزديكش با آمريكا و تلاش در جلب رضايت سردمداران جديد آمريكا از سوي ديگر و با توجه به سوابق تحصيلي و شغلي آموزگار كه مورد تأييد آمريكاييها بود و در فصلهاي بعدي به آن پرداخته شده است زمينه را براي بركناري هويدا و انتصاب آموزگار به نخستوزيري فراهم كرد.
نيز در قسمتي ديگر از اين بخش آمده است: عدم كارآيي هويدا براي عبور از بحرانهاي اقتصادي و سياسي پيش آمده از يك سو و مقبوليت و سوابق سياسي و اداري و تحصيلي آموزگار و برخورداري از حمايتهاي دولت جديد آمريكا از سوي ديگر و لزوم تغيير در اوضاع سياسي كشور با توجه به رويكرد جيمي كارتر و مجامع بينالمللي به مسئله حقوق بشر در ايران، شاه را واداشت تا ضمن اعلام فضاي باز سياسي، نخستوزير را نيز تغيير دهد. شاه در اين باره مينويسد «از زمان تشكيل دولت جديد آموزگار اعلام داشتم كه ايجاد فضاي باز سياسي مورد تأييد من است مشروط بر آنكه موجب فروپاشي مملكت نشود.»
سابقه آشنايي و رقابت آموزگار با هويدا در كسب عنوان نخستوزيري به بيش از يك دهه ميرسيد و از سال 1344 زماني كه آموزگار در كابينه هويدا وزير بهداري بود و سپس وزارت دارايي را به عهده گرفت نيروهاي جوان تحصيلكرده غرب از جمله فارغالتحصيلان دانشگاههاي امريكا با برخورداري از حمايت منوچهر اقبال از نخستوزيري آموزگار پشتيباني ميكردند از آن پس وي به عنوان جانشين احتمالي و رقيب هميشگي هويدا و كابينه حضور فعال داشت، به اين تلاشها توسط تعدادي از وزراي كابينه هويدا دامن زده ميشد.
بخش دوم اين مجموعه در رابطه با زندگينامه آموزگار است در اين بخش ضمن اشاره به پيشينه خانوادگي آموزگار به سوابق تحصيلي او در مدارس و دانشگاههاي ايران و سپس در دانشگاههاي آمريكا اشاره شده است.
جمشيد آموزگار در سال 1302 ش در تهران و در خانوادهاي نسبتاً معروف و ؟؟ به دنيا آمد پدرش حبيتالله آموزگار از اهالي اصطهبانات فارس بود كه به مدارج عالي علمي و سياسي دست يافته بود مادرش توران آزموده از نخستين زنان تعليم يافته در علوم جديد بود در چنين خانوادهاي بود كه فرزندان آنها امكان تحصيل يافتند. جمشيد آموزگار داراي دو برادر بزرگتر به نامهاي جهانگير و هوشنگ و يك برادر كوچكتر به نام كورس بود كه آنها نيز در دو دهه پاياني حكومت پهلوي در عرصههاي سياسي و اداري ايران نقش فعالي داشتند و بارها تصدي مناصب مهم سياسي چون وزارت، معاون وزارت، سفارت و رياست ادارهها را بر عهده داشتند.
همچنين در فصول بعدي از اين بخش به چگونگي ارتقاي شغلي و سياسي آموزگار و مناصب و سوابق اداري آموزگار پيش از تصدي مقام نخستوزيري پرداخته شده است.
نيز فصل آخر اين بخش اشاره دارد به نقش و عملكرد آموزگار در حزب رستاخيز كه در اين فصل سوابق حزبي او مورد بررسي قرار ميگيرد.
در قسمتي از اين بخش آمده است: جمشيد آموزگار پبس از اتمام تحصيلاتش در آمريكا در حدود 1328 به استخدام سازمان ملل متحد درآمد آشنايي وي با امور آب موجب شد كه از جانب آن سازمان براي مطالعات سه ماهه به عنوان كارشناس امور لولهكشي آب به ايران اعزام شود در سالهاي 1330 همكاري خود را با اداره كمكهاي اقتصادي آمريكا (بعداً اصل چهار) كه تازه در ايران آغاز به كار كرده بود شروع كرد و پس از مدت كوتاهي رياست اداره مهندسي اصل چهار به او سپرده شد.
درباره همكاري آموزگار با برنامه اصل چهار بايد اشاره كرد كه پس از جنگ جهاني دوم، آمريكا براي تحكيم نفوذ و پايگاه خود در ايران و منطقه، سازماني به نام اصل چهار تأسيس كرد ظاهراً هدف اين سازمان اعطاي كمكهاي بلاعوض به دولت ايران براي اجراي برنامههاي عمراني بود ولي در اصل پايگاهي براي اعمال سياست آمريكا در ايران بود. كاركنان ايراني اين سازمان از ميان فارغالتحصيلان دانشگاههاي آمريكا بودند.
يكي از دورههاي فعاليتهاي حزبي آموزگار، فعاليت و همكاري او در حزب رستاخيز بود پس از تشكيل اين حزب در سال 1354، آموزگار نقش راهبردي را در آن ايفا ميكرد در همان اوان تأسيس حزب رستاخيز دو جناح محافظهكار و ترقيخواه به مبارزه سياسي پرداختند در واقع اين دو جناح قرار بود نقش مخالف و موافق را ايفا كنند اين امر طليعه احياي دوباره نظام دو حزبي يا چند حزبي وابسته به دربار به شمار ميرفت. بنا به توصيه شاه جناح ليبرالهاي پيشرو- مترقي به رهبري جمشيد آموزگار وزير كشور و جناح ليبرالهاي سازنده به رهبري هوشنگ انصاري وزير دارايي آغاز به كار نمودند. آموزگار هم هماهنگ كننده جناح مترقي و هم رئيس هيئت اجرايي موقت حزب و عضو دفتر سياسي بود...
بخش سوم كتاب به بحرانها و چالشهايي ميپردازد كه پس از روي كار آمدن آموزگار، دولت وي با آنها مواجه گرديد. اين گرفتاريها بخشي ميراث دولت پيشين بود و برخي نيز در اثر تغيير و تحولات اجتماعي و سياسي داخل و بعضي به خاطر شرايط سياسي جديد در ارتباط با دولت جديد آمريكا و تحولات جهاني به وجود آمدند.
مسائل سياسي و اجتماعي تدابير و برنامههاي آموزگار و رحلت مصطفي خميني(ره) و پيامدهاي آن براي رژيم و مقاله روزنامه اطلاعات و عواقب آن از فصول اين بخش است كه در آن مواردي نظير: جشن هنر شيراز، شبهاي شعر در انستيتو گوته، تأسيس كميته ايراني دفاع از آزادي و حقوق بشر، تجديد فعاليت احزاب سياسي و اوجگيري ناآراميهاي سياسي، مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد.
از جمله معضلات مهم اجتماعي كه عواقب آن گريبان دولت آموزگار و در آخر رژيم پهلوي را گرفت. جشن هنر شيراز بود اين جشن از سال 1346 به رياست فرح ديبا و به كوشش و برنامهريزي تلويزيون ملي ايران و بعدها سازمان جشن هنر به مدت تقريبي ده روز در شهريور ماه هر سال برگزار ميشد. برنامههاي اين جشن در مكانهاي تاريخي و فرهنگي شيراز اجرا ميشد. طراحان و دستاندركاران جشن كه اغلب از طرفداران و وابستگان به خانواده پهلوي بودند اميدوار بودند ك از پيشينه با عظمت تاريخي و فرهنگي مكانهاي فوق براي ايجاد محيطي مناسب جهت نمايش شكوه حاكميت خاندان پهلوي به ويژه فرح پهلوي به مردم ايران و جهان بهره گيرند.
در ادامه نيز، در خصوص آخرين جشن هنر كه روز 27 مرداد 1356 با حضور فرح پهلوي افتتاح گرديد جز جشن تجربهها، هيچ عنوان شايستهتري كسب نكرد و نمرهاي به غير از اعتراض و انتقاد به دنبال نداشت در اين جشن كه در دومين ماه صدرات آموزگار به رياست فرح برپا شد افتضاحي برپا شد كه آتش آن دامن دولت آموزگار را هم گرفت قسمتي از برنامه اين جشن نمايشي بود كه گروه اسكوانت از مجارستان با نام «خوك، بچه، آتش» به صحنه برد. در ضمن بخشي از اين نمايش اعمال منافي عفت به صورت علني در برابر رهگذران و تماشاگران اجرا ميشد كه به دنبال خود خشم مردم و عكسالعمل روحانيون و علما را برانگيخت...
تغيير تركيب كابينه، مبارزه با گرانفروشي، تنظيم لايحه بودجه سال 1357، اصلاح قوانين قضايي، مماشات با علما و اصلاح بودجه، از تدابير و برنامههاي دولت آموزگار است كه در فصلي از اين بخش مورد بحث و ارزيابي قرار گرفته است.
به نقل از كتاب حاضر، از لحاظ عملكرد مذهبي، آموزگار كه از زمان تصدي نخستوزيري با مسئله اوقاف و موارد مربوط به مراكز و امور مذهبي به سردي برخورد كرده و حتي «هدايت اسلامينيا» نماينده شهر ري در مجلس ايران نوين را كه از مدتها پيش رابط بين دربار دولت و روحانيت بود از ادامه فعاليت بازداشته بود به زودي تحت تأثير فشارها و حوادث سياسي متعدد مجبور شد وي، محمدحسين موسوي، بنياحمد و عده ديگري را به قم بفرستند و به استانداران سفارش كند كه در صدد ايجاد ارتباط و مماشات با علماي محل خدمت خود باشند.
نيز در خصوص رحلت مصطفي خميني(ره) و پيامدهاي آن براي رژيم ميخوانيم: مرگ مشكوك آقا مصطفي در شرايطي رخ داد كه فضاي باز نسبي سياسي تحت تأثير دولت جديد آمريكا تا حدي از اختناق سياسي كاسته بود و مبارزان فرصت خوبي براي پيشبرد نهضت اسلامي به دست آورده بودند البته رژيم و دولت آمريكا تصور نميكردند كه اين فضاي باز سياسي منجر به آن شود كه كنترل كشور از دستشان خارج شود به هر حال اين اتفاق همچون آتشي بود كه بر انبار باروت افتاد و به سرعت عرصه را بر رژيم تنگ كرد و هيچ نوع تدبير اعم از فشارهاي امنيتي و سركوب براي مهار آن كارساز نشد.
فصل پنجم اين بخش، مروري دارد بر قيام 19 دي ماه قم و شكلگيري مجالس اربعين متوالي در شهرها كه نتايج و پيامدهاي اين قيام، شكلگيري اربعينها و تداوم نهضت و قيام 29 بهمن 1356 تبريز از موارد اين بحث ميباشد.
قيام 1 دي ماه 1356 قم يكي از حوادث مهم و شتابزا در روند انقلاب اسلامي محسوب ميشود كه رژيم و دولت آموزگار را با چالش سختي مواجه نمود قيامي كه آشكارا روحانيت را به عنوان پيشتاز در مبارزه با رژيم به صحنه كشاند و نقش هدايت و رهبري روحانيت را در حركتهاي انقلابي نشان داد. ضمن آنكه ميزان پيروي مردم از بزرگان ديني و نفوذ و جايگاه عميق روحانيت كه از سال 1341 با مبارزات امام خميني(ره) روز به روز در ميان مردم گسترش مييافت مشخص ساخت و به شاه فهماند كه رهبري وي در ميان مردم و روحانيون تثبيت شده و تلاش رژيم براي تضعيف موقعيت او بيتأثير و ناكارآمد بوده است.
گفتني است علت اصلي اين قيام چاپ مقالهاي عليه آيتالله خميني در روزنامه اطلاعات با امضاي مستعار رشيدي مطلق بود.
نيز حادثه سينما ركس آبادان موضوع آخرين فصل اين بخش ميباشد. كه در رابطه با عاملين آتشسوزي سينما ركس و پيامدهاي اين حادثه و نيز ديدگاه شاه در خصوص اين حادثه، به بحث و بررسي پرداخته ميشود.
در مورد پيامدهاي اين حادثه در هفت بند توضيح داده شده است كه هر يك از آنها ضعف و بيبرنامگي دولت آموزگار را در مديريت بحران بيش از پيش آشكار ميسازد. هر چند دولت او بلافاصله پس از حادثه انقلابيون را عاملين اين آتشسوزي معرفي نمود ليكن به دليل تبليغات گسترده مخالفان و عملكرد نامطلوب رژيم در ساليان پيش نتوانست رژيم را از دست داشتن در چنين فاجعهاي تبرئه سازد در واقع آموزگار با وجودي كه اين حادثه را فاجعه بزرگ ملي خواند ليكن اقدامي مدون و متقن براي ارضاي افكار عمومي در مورد عدم مداخله دولت در اين كار صورت نداد.
در ادامه چالشي دولت آموزگار با انقلابيون كه مبحث چهارم مجموعه حاضر را تشكيل ميدهد در سه فصل با عناوين كلي: نقش سخنرانيها و اعلاميههاي امام(ره) در تضعيف دولت آموزگار، علل و عوامل كنارهگيري آموزگار از مسند نخستوزيري و آموزگار پس از استعفا، تنظيم شده است.
در واقع يكي از علل عمده ضعف و سقوط كابينه آموزگار، مواضع و جهتگيريهاي آيتالله خميني به عنوان رهبر مهمترين جناح سياسي- مذهبي مخالف رژيم و دولت بود بيشك مواضع ايشان نقش بارزي در به چالش كشيدن حكومت و دولت آموزگار در مناسبتهاي مختلف داشت.
فصل اول اين بخش نظر دارد به عناويني نظير: امام خميني و جشن هنر شيراز، اقبال به نظريه «ولايت فقيه» به عنوان حكومت جايگزين، اوجگيري مبارزات امام خميني، امام خميني و قيامهاي 19 دي ماه 1356، تظاهرات نمايشي رژيم و همينطور امام خميني و حادثه سينما ركس آبادان و... وقوع آتشسوزي در سينما ركس و كشته شدن صدها تن مردم مظلوم و بيگناه بسياري از مردم ايران را متأثر نمود. انتشار تصاوير دلخراش اين رويداد افكار عمومي و احساسات مردم را جريحهدار و خشم آنها را نسبت به مسببين اين فاجعه برانگيخت. امام خميني(ره) پس از اطلاع از اين حادثه در 31 مرداد 1357 و در واپسين روزهاي عصر دولت آموزگار به همين مناسبت پيامي را خطاب به اهالي آبادان صادر نمود ايشان ضمن اظهار تأسف شديد از اين رويداد با رد اتهام رژيم مبني بر آنكه حريق از سوي مخالفان رژيم صورت گرفته با استناد بر شواهد و قرائن دست رژيم را در اين فاجعه دخيل دانست و با اشاره به يكي از سخنرانيهاي شاه كه در آن مخالفان حكومتش را به برپايي وحشت بزرگ در كشور متهم كرده بود و پس از حادثه سينما ركس گفته بود كه اين همان وعده است، آن را دليلي بر توطئهاي از قبل طراحي شده از سوي رژيم و شاه براي بدنام نمودن مخالفان حكومت اعلام داشت...
همچنين در ادامه اين بخش در خصوص علل و عوامل كنارهگيري آموزگار به مواردي نظير ناتواني اقتصادي و سياسي اشاره شده است. نيز درباره مناسبات شاه و آموزگار، ناكارآمدي وزيران، دولت آموزگار و فضاي باز سياسي، مجلس و آموزگار و مخالفان سياسي و... مباحثي مطرح شده است.
در يك جمعبندي از كارنامه دولت آموزگار ميتوان گفت وزيران كابينه او مجموعهاي نامتجانس را تشكيل ميدادند، نويسنده در ادامه مطلب مينويسد: بعضي از آنها را شاه و هويدا بر او تحميل كرده بودند. اين عده در مقام اجراگاه در تناقض با برنامهها و تدابير آموزگار عمل ميكردند هرچند آموزگار تلاش كرده بود وزراي كابينهاش را از ميان همفكران خود و تحصيلكردگان دانشگاههاي امريكا انتخاب نمايد اما برخي از اين افراد به ظاهر موافق با ديدگاههاي وي و در عمل به نفع جناح طرفدار هويدا فعاليت ميكردند.
نيز در قسمتي از مبحث ارزيابي صدارت آموزگار آمده است: هرچند دولت آموزگار در آغاز كار با نظر مساعد بينالمللي مواجه شد و اين براي دولتش يك امتياز بود اما در نزد افكار عمومي پشتيباني بعضي دولتها مثل آمريكا از دولت وي، نوعي بدگماني و سوءظن عمومي را نسبت به وي به همراه داشت و بر امتيازش لطمه ميزد. به دليل همين مسئله بسياري از رهبران و گروههاي مذهبي از آموزگار به عنوان يك تكنوكرات و شاهپرست اعلام برائت نمودند. آموزگار در ميدان عمل همواره در راستاي مقاصد و منويات شاه عمل ميكرد و طوري رفتار ميكرد كه موجبات خشم و نارضايتي شاه را فراهم نكند برخي گزارشها كه راجع به كارگزاران رژيم تنظيم گرديده حاكي از روحيه اطاعت و انقياد او نسبت به شاه است.
در فصل آخر اين مجموعه به فهرستي از مهمترين مشكلات آموزگار اشاره شده است يكي از اين مشكلات آن بود كه: بنا بر گزارشهاي موجود، آموزگار از لحاظ شخصيتي فردي منزوي و گوشهگير و خودخواه بود و از بسياري از مسائل اجتماعي و سياسي بياطلاع بود اما هوش و حافظهاي قوي داشت او به دليل كمي معاشرت با اطرافيان و محدوديت ارتباطش با اشخاص صاحب رأي و محافل سياسي، از جامعه و آنچه در آن ميگذشت بياطلاع بود در روز با عده معدودي گفتوگو ميكرد و منابع اطلاعاتياش همان چند نفر بود گاهي اخباري كه به وي ميرسيد ناقص بود و يا عمداً و سهواً گزارشهاي نادرست در اختيار او گذارده ميشد لذا برخي از تصميماتش به دليل محدوديت منابع اطلاعاتياش عجولان و نادرست از آب در ميآمد.
در رابطه با استعفاي آموزگار كه در بخش پاياني اين مجموعه به بحث گذاشته شده است آمده است: با وقوع حادثه سينما ركس آبادان شاه كه دريافته بود آموزگار توانايي عبور از بحران را ندارد به فكر تغيير نخستوزير افتاد با قبول استعفاي آموزگار كه شاه بعدها آن را يك خطاي سياسي اعلام كرد دولت شريف امامي در چهارم شهريور 1357 بر مسند كار قرار گرفت. آموزگار پس از استعفا از رياست دولت، از دبيركلي حزب رستاخيز نيز كناره گرفت با استعفاي وي و تنها قائممقامش محمود جعفريان حزب رستاخيز بدون سرپرست ماند و آزادي احزاب اعلام گرديد.
هر چند آموزگار پس از استعفا عملاً از منظومه قدرت خارج شد و از شاه به عنوان هسته قدرت كمي فاصله گرفت اما در عين حال باز هم مورد مشورت شاه قرار گرفت.
به نقل از كتاب حاضر يكي از دلايل مخالفت انقلابيون با آموزگار به خاطر رفتار كاملاً متضاد وي درباره گسترش فضاي سياسي در كشور بود كه در ابتداي نخستوزيرياش وعده آن را داده بود اما در مقام عمل چنين فضايي در كشور برقرار نگرديد لذا پس از استعفا مخالفان رژيم پهلوي او را خائن به آرمانهاي مردم اعلام نموده و تقاضاي محاكمه وي را داشتند.
به طور كلي در فصل آخر اين مجموعه دلايل مختلف استعفاي آموزگار از سوي اشخاص و نويسندگان و محافل گوناگون سياسي و تحقيقي ارائه شده است اما اينكه دلايل واقعي استعفاي او چه بوده است پاسخش را در اين فصل ميتوان يافت و همچنين در فصل پاياني اين بخش به زندگاني و فعاليتهاي سياسي و اقتصادي آموزگار پس از استفعا و خروج از ايران اختصاص دارد و نيز اسنادي كه از دولت و كابينه وي موجود بوده در اين بخش پاياني آورده شده است.
پس از آنكه دولت ازهاري براي مهار انقلاب تصميم به دستگيري و حبس تعدادي از صاحب منصبان و دستاندركاران دولتهاي گذشته را گرفت آموزگار با اجازه شاه و دريافت گذرنامه سياسي به بهانه بيماري همسرش از سفارت آمريكا در ايران تقاضاي ويزاي قانوني ورود به آمريكا را نمود وي پس از مراجعت به آمريكا نزد پدرزنش به ايالت فلوريدا رفت و در آنجا اقامت گزيد همچنين در سالهاي نخست اقامت وي در آمريكا او و دوستانش انجمني به نام كلوپ امپريال، داير كردند. هدف اين باشگاه تلاش براي اتحاد ايرانيان مقيم آمريكا و اروپا و طرح نقشه براي مبارزه با جمهوري اسلامي ايران بود.
در گردآوري تدوين مطالب اين كتاب تلاش شده است تا از همه آثار، تأليفات، اسناد و جرايد موجود كه در ارتباط با موضوع اين كار پژوهشي بود استفاده شود براي اين كار به بسياري از كتابخانههاي معتبر دولتي از جمله كتابخانه مجلس، دانشگاه تهران، كتابخانه مركزي و ملي و مراكز نگهداري اسناد مثل مركز اسناد ملي و مركز مطالعات تاريخ معاصر و مركز اسناد انقلا اسلامي مراجعه شده است.
سایت سازمان تبلیغات اسلامی http://old.ido.ir/a.aspx?a=1389111107
|