سند نامه ::
 
استراتژى سرزمينهاى سوخته عين ‏الدوله، انگليسيها و عمران خوزستان

دكتر رضا رئيس‏طوسى

رقابتهاى دو امپراتورى بزرگ روسية تزارى و بريتانياى كبير در قرن نوزدهم در آسيا، گرچه به استعمار مستقيم ايران منجر نشد اما صدمات جبران‏ناپذيرى به آن وارد ساخت. در پى گسترش مستعمرات بريتانيا در هندوستان، روسية تزارى بخشهاى مهمى از شمال ايران را، در مواردى با همكارى ديپلماتيك مأموران محلى بريتانيا، به امپراتورى خود منضم ساخت. در موازنة سياسى كه بين رقابتهاى مستعمراتى اين دو امپراتورى در دو دهة آخر قرن نوزدهم به عمل آمد ايران تلويحا به عنوان كشور حائل بين هندوستان و روسيه شناخته شد. اما هر دو قدرت، كه اكنون به ترتيب در شمال و جنوب همساية ايران بودند، ظاهرا به انتظار استفاده از فرصتهاى آينده، در شمال و جنوب ايران به اعمال نفوذ جدى دست مى‏زدند. اين اعمال نفوذ به گونه‏اى بود كه در واقع سرنوشت اين مناطق را به شدت تحت تأثير قرار مى‏داد.

     روسية تزارى‏مى‏كوشيد تا با ناامن‏كردن منطقة شمال‏از كشاورزى در آن جلوگيرى كند و حتى‏الامكان آن را خالى از سكنه نگهدارد تا، در نتيجه، انضمام اين مناطق را به هنگام فرا رسيدن شرايط مناسب تسهيل كرده باشد. انگليس مناطق جنوب غربى و شرقى، به ويژه خليج فارس، خوزستان و سيستان، را جزو حوزة اختصاصى نفوذ خود مى‏دانست و هيچ طرح‏آبادانى در اين مناطق جز باكنترل‏كامل‏آن كشورنمى‏توانست‏به‏اجراگذاشته شود.      رقابتهاى دو قدرت نه تنها از توسعة اين مناطق جلوگيرى كرد بلكه در عمل موجب تخريب آن شد. اعمال چنين سياستى اين مناطق را در دهة اول قرن بيستم به «سرزمينهاى سوخته» تبديل كرد. نوشتة زير چگونگى اِعمال اين سياست را در خوزستان به تصوير كشيده است.

     بهره‏ورى از امكانات گسترده طبيعى خوزستان تمدن بزرگى را در گذشته به ارمغان آورده است كه دربارة آن سخن بسيار رفته است. شبكه‏هاى وسيع آبيارى در خوزستان قبل از دوران ساسانيان (224 ـ 652م) ساخته شده بود. سدهايى كه بر رودخانة كارون احداث شد آب اين شبكه‏ها را تأمين مى‏كرد. منابع تاريخى به كرّات از بندهاى روى رودخانه دجيل (كرن/ كارون)، به ويژه از اهواز به بالا، نام برده‏اند. عموما بر اين عقيده بوده‏اند كه آب به دست آمده از سدهاى مذكور براى زراعت و به خصوص كشت نيشكر بوده است. براى مثال دو فرسخ بالاى بند ميزان بندى از سنگ و ساروج بوده كه بند دختر نام داشت و دو نهر از دوطرف رودخانه سمت به مغرب، به چم محمدعلى بيك و سمت به مشرق، به ريگستان عقيلى مى‏رفته، يك فرسخى پائين سد شوشترى، بندى است موسوم به بند ماهى كه در اطراف آن آثار چرخابها نمايان است. پائين‏تر بند قير است كه به جهت استحكام به جاى ساروج، قير آب كرده و به كار برده‏اند.

     در خصوص كانال‏كشيها، هرُدوت مورخ يونانى مى‏گويد به امر كوروش (559 ـ 529 پيش از ميلاد) 180 نهر آب در طرف راست و 180 نهر ديگر در طرف چپ كارون احداث كردند. 12 فرسخ مسافت را بريدند و آب را بدان طرف سر دادند. آنگاه آب را به مجراهاى مطلوب جارى كردند و چنان كردند كه چهار دانگ آب به رود قديم گذشت و دو دانگ ديگر، براى مصرف باغها، در رودخانه گرگر جارى شد. دربارة احداث سد شادروان و نهر مشرقان، كه به دستور شاپور اول (241 ـ 273م) ساخته شد، اصطخرى، مورخ قرن ششم، در مسالك و ممالك مى‏نويسد: «به حكم آن كه شوشتر بر بلندى نهادست سابوربن‏شادروان فرمود تا آب‏بالا گيرد و برزمين شهربرآيد و از ناحيت شوشتر رودى مى‏رود، آن را نهرالمسرقان (المشرقان) خوانند و چون به لشكر (صحراى عسگر) رسد جسر عظيم برو بسته‏اند و در اين آب از لشكر به اهواز روند ... و آب همه بر كار گرفته باشند وبه نيشكر وكشتزارها... وباغات وبساتين به‏عمل آوردند وزراعت‏خيلى زياد شد و آبادى به درجه‏اى‏رسيدكه صحراى‏عسگر و اراضى داريان را زمين مينو نام نهادند.»      خاوند شاه ابن محمود (ميرخواند) در  روضهًْ‌الصفا در مورد وسعت كشت نيشكر در خوزستان مى‏نويسد: «از طرفين سد اهواز نهرهاى عظيم و عريض جارى بوده است. اولى، به طرف حويزه (هويزه) و محمره تا حوالى شط‏العرب مى‏رفته و ثانوى، به حوالى فلاحيه و تا حدود رود «جراحى» امتداد داشته است. اين انهار همگى به جهت زراعت و آبيارى بوده و غالب آن زراعت نيشكر بوده كه شبى هزار دينار مداخل آنجا در خدمت خليفه عباسى حاضر مى‏شد.»

     برخى برآن‏اند كه در قرن 12 ميلادى، هنگام جنگ صليبى، شكر را از سوريه به اروپا بردند و ظاهرا قرنها پيش از ميلاد مسيح استفاده از آن در ايران معمول بوده است و چه بسا كه از طريق دريا نيز به ساير نقاط جهان برده شده است.[1] در دوران ساسانيان، ماليات دريافتى از خوزستان به 50 ميليون درهم بالغ مى‏شد.[2]

    گزارشهاى انگليسيها، كه از قرن نوزدهم به اين منطقه چشم دوخته بودند، نشان مى‏دهد كه آنها اطلاعات گذشته از تمدن اين منطقه را با بررسيهاى مشخص محلى در هم آميخته و از حاصلخيزى شگفت‏انگيز و از وجود آثار باقى‏ماندة سيستمهاى آبيارى گذشته به خوبى آگاه بودند. اما ترميم و بهره‏بردارى از وضع بارور طبيعى منطقه را صرفا در گرو سياستهاى استعمارى خود قرار دادند. در مطالعه‏اى كه لرد كرزن در اواخر دهة 1880 در محل از خوزستان به عمل آورده است مى‏نويسد كه خاك آبرفتى خوزستان به نحو اعجاب‏آميزى حاصلخيز است. وى با اشاره به پنج رودخانة جارى استان و شبكه‏هاى گستردة آبيارى آن خاطرنشان مى‏سازد كه خوزستان بيش از هر منطقة ديگر در ايران آب فراوان دارد، داراى ذخائر طبيعى سرشار است، و قابليت توليد حجم عظيمى از غلات و ديگر محصولات را داراست.[3] سر هنرى دروموند ولف، سفيربريتانيا در تهران 1881، همچون كرزن در مورد حاصلخيزى خوزستان مى‏نويسد:

تنباكو، برنج، خرما، غلات به خصوص جو، پنبه، نيل، و ترياك در همه جا قابل كشت‏است. زمانى‏شكربسيارفراوان‏بوده است، پارچة چادرى وپشمى ضخيم به‏طور گسترده توليدمى‏شده‏است. نفت‏سفيد و قير نيزتوليد مى‏شده وآثارى‏ازسيستم آبيارى قديم وجود دارد. خوزستان با كمى توجه مى‏تواند به صورت مصر دومى درآيد.[4]


     لرد كرزن، كه از طريق رودخانه يا با اسب در خوزستان سفر كرده، مى‏نويسد كه از ميان هزاران كيلومتر اراضى فوق‏العاده حاصلخيزى عبور كرده كه ظرفيت توليد گندم، جو، پنبه، ذرت، برنج، و غيره را با هر گونه تسهيلاتى براى آبيارى در سطحى وسيع داراست، اما «خاك برهنه و متروك با بوته‏هاى كوتاه و پراكنده و بركه‏هاى باتلاقى رها شده است. كمى به سمت شمال، انگور و هر نوع ميوة ديگرى را به سادگى مى‏توان كاشت و كشت گياهان دارويى بسيار باارزش نيز امكان‏پذير است. چراگاههاى پربار براى پرورش گله‏هاى گوسفند و بز كه توليد پشم آن درآمدهاى سرشار به ارمغان مى‏آورد، در همه جا به چشم مى‏خورد.»

     كرزن ادامه مى‏دهد كه جمعيت ايران به دليل از هم‏گسيختگى نظام آبيارى كشاورزى به نحو وحشت‏آورى كاهش يافته است؛ با اين حال، طبيعت در خوزستان در سخاوت و پربارى همتايى ندارد. اگر در دشتهاى آن سير كنيد، بعضا تا ساعتها با هيچ انسانى برخورد نمى‏كنيد، در حالى كه با تغيير اندكى در شرايط، كل منطقه مى‏تواند پر از حيات و صنعت شود.[5] كرزن معتقد است كه خوزستان با كمى توجه و برنامه‏ريزى مى‏تواند تبديلبه يك حوزة وسيع توليد غله گردد و درآمدهاى لازم را روانة خزانة خالى ايران كند؛ ولى ستم دولتى و جنگهاى ايلاتى، به عنوان مهمترين عوامل، «خوزستان را مبدل به بيابان وسيعى كرده است كه تا كيلومترها چشم انسان به هيچ چيزى برخورد نمى‏كند.»[6]

    اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه ايلات اصلى منطقه، اعراب و بختياريها، هر دو در قرن 19 از نزديك با انگليسيها همكارى داشتند و عملاً تحت كنترل آنها بودند. علاوه بر اين، رؤساى ايلات كعب، از جمله شيخ خزعل، كه حوزة اقتدارشان كمى بالاتر از بند قير پايان مى‏يافت، نفوذ قابل‏توجهى بر ايلات عرب شرق رود دز داشتند و روابط بسيار نزديك خود را با بريتانيا همواره حفظ مى‏كردند.

     با گشايش رود كارون به روى كشتيهاى انگليسى در سال 1888، نفوذ سياسى و تجارى بريتانيا در جنوب ايران حتى بيشتر شد، تا جايى كه آنها در عزل و نصب حكام در ايالات جنوبى مداخله مى‏كردند. لرد كرزن در سال 1890 مى‏نويسد:

اكنون تجارت وارداتى كل جنوب ايران تقريبا به طور انحصارى در دست انگليسيهاست. كشتيهاى دو شركت انگليسى يا هندى به صورت هفتگى از بمبئى به بوشهر تردد مى‏كنند. همچنين بين بوشهر و لندن سرويس نامنظمى وجود دارد. شهرهاى جنوبى و مركزى ايران تا شمالى‏ترين منطقه، مثل اصفهان، در حال حاضر بخش‏اعظم كالاهاى لوكس وتقريباتمام‏منسوجات خود را از منچستر و بمبئى تأمين مى‏كنند. هر شهر تازه و حتى هر روستاى جديدى كه به ارتباطات خليج‏فارس وصل مى‏شود در شبكة كارخانجات پارچه‏بافى لنكشاير و صنعتگران هند قرار مى‏گيرد.[7]


سر مورتيمور دوراند، سفير بريتانيا در تهران، در گزارش سال 1899 خود در خصوص تفوق نفوذ بريتانيا در جنوب مى‏نويسد :

آنها مى‏بينند كه مرزهاى ما، يعنى مرزهاى كلات و دريا، بجز افغانستان حدود 1500 مايل با مرزهاى آنان اشتراك دارد. اين را نيز به خوبى مى‏دانند كه روسها نمى‏توانند در جنوب و جنوب شرقى به آنها كمك كنند و اينكه اقتدارى را كه در ايالات خليج [فارس] هنوز اعمال مى‏كنند اگر متكى به حمايت ما نباشد، به تحمل ما بستگى دارد. براى مثال، بندر لنگه اكنون در اختيار شيخ عربى است كه ايرانيها او را حاكم مى‏دانند و شورش كرده است. آنها هيچ قدرتى براى سركوب شيخ ندارند و از من خواسته‏اند تا براى سركوب او يك قايق توپ‏دار بفرستم. او نيز به شدت خوشحال خواهد بود  كه فردا پرچم ما را به اهتزاز در آورد. در كارون نيز عربها حاكم و آماده هستند تا با كلمه‏اى از طرف ما تفوق دولت ايران را به دور اندازند. بنادر خليج [فارس]، يعنى محمره، بوشهر، لنگه، بندرعباس مورد ترحم كشتيهاى ما هستند. احترام ايرانيها نسبت به قدرت ما آنقدر زياد است كه حتى در دورترين نقطة شمالى منطقة ما، يعنى در ميان مردم متعصب و خرافى شهر اصفهان، هرگونه قدرت نمايى ما بيدرنگ اثر مى‏گذارد.[8]


     عقب‏ماندگى خوزستان، كه وضع آن به رغم غناى فراوانش بهتر از سيستان نيست، بى‏ترديد در اصل به علت قرار گرفتن آن در حوزة نفوذ بريتانياست. روى هم رفته، انگليسيها اين حق را براى خود قائل بودند تا با هر طرح و برنامه‏اى براى تغيير در منطقه، كه احتمال داده مى‏شد بر سياستها و تجارتشان اثر داشته باشد يا حتى از منافعشان بكاهد، به مخالفت برخيزند.

     اين دولت بريتانيا بود كه به ناصرالدين شاه فشار آورد تا اعطاى امتياز توسعه خوزستان به يك شركت فرانسوى را در اوائل نيمه دوم قرن نوزدهم لغو كند. طرح مجددى‏براى توسعه خوزستان از طرف فرانسويها تسليم دولت‏ايران شد. طرح مزبور در شوراى دولتى‏ايران مورد تصويب قرارگرفت. فشار بريتانيا به شاه اين‏مصوبه را مجددا در سال 1878 به بوتة فراموشى سپرد. بازسازى سد اهواز، احياى دوبارة كانالهاى آبيارى و به زير كشت آوردن قطعات وسيعى از اراضى حاصلخيز خوزستان جزوِ اين طرح بود.[9]

    در سال 1903 يك مهندس هلندى، به نام گرت وان روگن، درخصوص بازسازى سد و شبكه‏هاى آبيارى رود كارون به بررسى پرداخت. وان روگن در سال 1902 به استخدام دولت ايران در آمده بود تا به ساختن پل و ديگر كارهاى عمومى در منطقه كارون بپردازد و نيز در مورد بهترين راههاى تعمير سد اهواز مطالعه كند. طرح اين بود كه شبكة آبيارى و سدهاى موجود شوشتر بازسازى شود و در نتيجه ناحية بين «آب گرگر» و «آب شطييطه» احيا شود.[10] بخش ديگر، طرح نوسازى سد اهواز و دزفول بود تا زمينة آبيارىاراضى اطراف تأمين شود. اين اعتقاد وجود داشت كه اگر اين سدها به نحو مطلوبى بازسازى شود، به دليل وجود بسترهاى خشك شدة رودخانه و كانالهايى كه هنوز وجود داشت، آبيارى كل منطقه به سادگى امكان‏پذير مى‏گردد.[11] براساس گزارش سر آرتورهاردينگ، سفير انگليس در تهران، به وزير خارجه انگلستان پس از مذاكراتى كه بين او و وان روگن در سفارت انجام گرفت، مهندس هلندى به او اطمينان داد هر شركتى كه امتياز بازسازى سد اهواز را به دست آورد (و يا اگر دولت ايران خود كار را به دست گيرد) ظرف مدت كوتاهى مى‏تواند هزينة بازسازى را با اجاره دادن اين اراضى حاصلخيز به اعراب جبران كند. هاردينگ در اين گزارش ادامه مى‏دهد وان روگن كاملاً معتقد بود كه در مدت كوتاهى محصولات به قدرى زياد خواهد شد كه خوزستان به صورت انبار غلة خليج‏فارس و شايد مناطق دورترى درآيد.[12] از سوى ديگر، با توجه به اهميت بازسازىسد، روزنامة بلژيكى لتوال بلژ نوشت كه دولت ايران درگير به اجرا در آوردن دو طرح بسياربااهميت است؛ احداث‏يك بندردردرياى‏خزردرشمال وتوسعه‏دشتهاى‏ساحل رود كارون درجنوب. اين‏روزنامه‏ادامه مى‏دهد: «در خوزستان‏اراضى‏وسيعى وجوددارد كه در زمانهاى قديم از طريق شبكه‏ها و كانالهاى آبرسانى آبيارى مى‏شده و آثارى از آن كانالها اكنون پيدا شده است. اين اراضى، حاصلخيزى از دست رفتة خود را باز خواهند يافت».[13]     چشم‏انداز آيندة سد تا بدان حد وسوسه‏انگيز بود كه يك سنديكاى هلندى پيش‏پرداخت‏كلانى رابه دولت‏ايران پيشنهادكرد. اين‏مبلغ به‏عنوان تضمين‏درآمدهايى بود كه‏آنهااميدواربودند از حاصل كارشان به هنگام تمام شدن بازسازى سد به دست آورند.[14]     وان روگن گزارش مطالعات خود را در 7 ژوئن 1904 به مظفرالدين شاه تسليم كرد. هزينة طرح 000,400 ليره استرلينگ تخمين زده شده بود. روگن براى اجراى طرح سه پيشنهاد ارائه داد: 1 ـ ساخت سد از سوى دولت ايران؛ 2 ـ از سوى يك شركت ايرانى؛ 3 ـ از سوى يك شركت خارجى. سر آرتور هاردينگ به وزارت خارجه انگليس گزارش داد كه آقاى نوز، تبعه بلژيك، كه در آن زمان وزير گمركات ايران بود، به وى اطلاع داده كه شاه مجذوب طرح شده وبا اعطاى هر امتيازى به بيگانگان شديدا مخالفت كرده است. به گفتة نوز، شاه آماده است تا فرمان شروع كار را براى يك دورة ده ساله به دولت ايران صادر كند. براى به انجام رساندن اين كار دولت ايران سالانه معادل مبلغ 000,40 پوند استرلينگ اختصاص داده است، و شاه نيز بخشى از درآمد شخصى خود را صرف اين امر خواهد كرد.[15] هاردينگ در گزارش خود ادامه مى‏دهد كه، به اعتقاد نوز، تجارايرانى مبالغ مورد نياز براى طرح را فراهم خواهند ساخت.[16] هاردينگ مى‏نويسد: درپاسخ اين سؤال او كه شاه چگونه پول فراهم خواهد كرد و درآمد شخصى او چه مقدار است، نوز پاسخ داد:

اكنون كه كسرى بودجة دولتى تحت رژيم كاملاً اقتصادى عين‏الدوله ترميم شده است، تأمين سالانه مبلغ 000,40 پوند براى طرحهاى عمرانى نمى‏تواند از توانايى اين وزير خارج باشد. در مورد سؤال دوم، اينكه ذخائر شخصى شاه چقدر است، او معتقد بود كه شاه بيش از يك ميليون پوند استرلينگ در اختيار دارد ... كه احتمالاً نقد نيست. اگرانبوهى‏ازمرواريد وجواهرات‏او راكناربگذاريم، نقدينگى‏اش 000,50 ليره استرلينگ‏است كه‏اگربه‏طرح اختصاص يابد، درحدود يك‏سال مى‏تواندجذب شود.[17]

     عين‏الدوله پس از عزل امين‏السلطان در سپتامبر 1903 به عنوان رئيس شوراى وزيران منصوب شد و در 25 ژوئن 1904 به فرمان شاه به نخست‏وزيرى رسيد. هاردينگ دربارة سياست خارجى عين‏الدوله به لندن گزارش داد كه وى به خارجيان سوءظن دارد و مصمم است از نفوذ آنها در كشور جلوگيرى كند، و به نظر مى‏رسد كه هدف عمدة عين‏الدوله حذف همة مداخلات خارجى در امور داخلى كشور است. به خصوص در مسائلى مانند دخالت در انتصاب حكام ايرانى و تقاضا براى اخذ امتيازات تجارى، جاده، تلگراف، و غيره مقاومت مى‏كند. هاردينگ ادامه مى‏دهد كه سياست او را شايد بتوان چنين خلاصه كرد: تا جايى كه ممكن است جلوگيرى از هر نوع نفوذ اروپائيان با در نظر گرفتن اندكى تفوق براى انگليسيها نسبت به روسها به عنوان يكى از دو بيگانه‏اى كه

 

 

 

 

 

نوز بلژيكى و عده‏اى از خارجيان مقيم تهران در لباسهاى ايرانى [4630 ـ 1]


داراى شرارت كمتر است.[18] عين‏الدوله در نخستين گام براى جلوگيرى از نفوذ بيگانه،به‏مطالعه جدى مشكلات‏مالى‏پرداخت. نوزبه هاردينگ اطلاع داد كه عين‏الدوله خطر هر نوع وام خارجى ديگر را درك كرده و دلايلى كافى وجود دارد كه وى با اصلاحات مالياتى بتواند نيازهاى مالى دولت را تأمين كند.[19]

    در همان ماه كه عين‏الدوله به قدرت رسيد هاردينگ نظر خود را دربارة او چنين به وزارت خارجه گزارش داد:

... تا آنجا كه من توانسته‏ام دريابم، عقايد كلى عين‏الدوله اين است كه با روشهاى بدوى شرقى حكومت كند. از تقليد از اروپا يا استخدام اروپاييها در دولت جلوگيرى كند... خزانه را، نه با وامهاى خارجى، بلكه با اخاذى از طريق روشهاى قديمى جا افتاده از حكام و مردم پر كند، و از هر نارضايتى و اعتراضى با به كارگيرى بى‏مضايقة اقدامات شديد جلوگيرى كند.[20]     در سال 1904 دولت عين‏الدوله سه بخشنامه براى نمايندگيهاى خارجى در تهران ارسال نمود. هاردينگ به وزارت خارجة انگليس هشدار داد كه اگر دولت ايران مفاد اين بخشنامه‏ها را به اجرا درآورد اين امر بر شركتهاى خارجى در ايران به شدت اثر خواهد گذاشت. مفاد اين بخشنامه‏ها عمدتا به شرح زير بود:

ـ  هيچ تبعة ايرانى كه داراى امتيازى در ايران است نمى‏تواند براى فروش، انتقال، يا اعطاى امتياز خود با اتباع خارجى وارد معامله شود. هر گونه تخطى از اين حكم منجر به ابطال امتياز خواهد شد.

ـ هيچ زن مسلمان درآينده‏نمى‏تواند دركارخانه‏هاى‏ابريشم‏بافى غيرمسلمانان كار كند.

ـ هيچ تبعة خارجى در آينده بدون كسب اجازه از دولت ايران نمى‏تواند در ايران كارخانه احداث كند.[21]


     عين‏الدوله خود در كميته‏اى كار مى‏كرد كه از طريق بازسازى سدها و كانالهاى منطقه در جستجوى بهبود وضع كشاورزى خوزستان بود. دولت بريتانيا در نظر داشت تا با اعمال قدرت، كه به اندازة كافى از آن برخوردار بود، از اجراى هر طرح آبادانى از سوى ايرانيهادرجنوب جلوگيرى‏كند. به‏نظرآنها چنين‏طرحهايى‏مى‏توانست‏سيماى‏جنوب ايران را تغيير دهد و اين كارباحفظ موقعيت‏امپراتورى‏بريتانيادرآن منطقه‏مغايرت‏داشت. دولت انگليس‏ازنفوذ ديرينةقابل‏ملاحظه‏اى‏در دربار، درميان‏دولت‏ومتنفذان واعيان‏جنوب ايران برخوردار بود. علاوه بر اين، انگليسيها داراى بهانه‏هاى ديپلماتيك فراوانى بودند كه مى‏توانستندازآنها به‏طور مستقيم‏براى متوقف‏كردن‏طرح‏آبادانى‏جنوب‏استفاده‏كننديا با به كارگيرى شيخ خزعل و ساير متنفذان جنوب غيرمستقيم از آنها سود برند. اسناد دولت انگليس وهندبريتانيا به‏خوبى‏نشان‏مى‏دهد كه‏آنهابه‏هرصورت‏مصمم‏بودندجلوى هرگونه طرح آبادانى در جنوب ايران را بگيرند مگر اينكه در كنترل كامل واختصاصى آنها باشد.

     گرست، مديركل وزارت خارجه بريتانيا، طى نامه‏اى به وزارت امور هندوستان در لندن اطلاع داد كه لرد لنزداون، وزير خارجه بريتانيا، تمايل دارد در جريان ملاحظات يا پيشنهادهاى ويليام برودريك، وزير امور هندوستان، در مورد طرح آبيارى خوزستان قرار گيرد. گرست به گزارش سر آرتور هاردينگ اشاره كرد مبنى بر اينكه قبلاً يك مهندس هلندى طرحى تهيه و به شاه تسليم كرده است. طرح مزبور به قدرى مورد توجه شاه قرار گرفته كه شاه احتمال تأمين هزينه آن را از جيب شخصى خود مطرح كرده است. گرست ادامه مى‏دهد: «به اين ترتيب، احتمال مى‏رود كه طرح، دير يا زود در صورت امكان از سوى دولت ايران به اجرا درآيد، و در صورتى كه منابعشان براى انجام كار كافى نباشد با حمايتهاى خارجى انجام پذيرد.»

     گرست خاطرنشان مى‏سازد كه طرحهاى آبيارى در چنين مقياس وسيعى ممكن است به‏طور جدى باعث كاهش جريان آب در رود كارون گردد و، در نتيجه، مانع كشتيرانى در آن، كه در دست انگليسهاست، شود. البته اگر مهندسان مجربى استخدام شوند ممكن است چنين عواقبى رخ ندهد. اگر دولت ايران تلاش كند كه خود، طرح را پياده كند مجبور به درخواست وام خارجى خواهد شد. اما گمركات فارس نمى‏تواند در وثيقة هيچ قدرت ديگرى جز بريتانياى كبير قرار گيرد. در عين حال، دولت شاه مطمئنا با هر پيشنهادى مبنى بر گرو گذاشتن درآمد اراضى آن استان نزد خارجيها مخالفت خواهد كرد درست همان طور كه با پيشنهاد به وثيقه گذاشتن درآمد غلات سيستان مخالفت كرده است. گرست ادامه مى‏دهد كه، اگر لازم شود، بريتانيا مى‏تواند با كل طرح، به دليل اينكه به كشتيرانى بريتانيا لطمه مى‏زند، مخالفت كند. «در اين صورت، ايران مجبور خواهد شد با وثيقه‏اى كه دولت بريتانيا چگونگى گزينش آن را مى‏پذيرد و تحت شرايطى كه آن دولت آن را تعيين مى‏كند از دولت اعليحضرت وام بگيرد يا اينكه كل اجراى طرح را به يك مؤسسه بريتانيايى بسپارد.»[22]

    لرد لنزداون، پس از دريافت نظر برودريك، در اوت 1904 به سر آرتور هاردينگ دستور داد:

اگر چنين طرحى كه شما در گزارش خود به آن اشاره كرديد در مورد آبيارى كارون به اجرا گذاشته شود، بديهى است اهميت دارد كه ما كنترل و مديريت آن را در اختيار داشته باشيم. اگر تحقيقات، رضايتبخش بودن [طرح را] نشان دهد شاه بايد ترغيب شود تا طرح را تحت نظارت بريتانيا تعقيب كند.[23]


     حكومت هند در تلگراف محرمانه به ويليام برودريك تأكيد كرد كه خود را در اين ادعاكاملاً محق‏مى‏داند كه‏طرحهاى آبيارى بايدبراساس خطوط تصويب شده ازطرف آن حكومت‏به‏اجراگذاشته‏شود، واضافه‏كردامتيازديگرى كه‏به‏آسانى‏مى‏توان‏درخواست كرد اين‏است‏كه‏حكومت‏هندنسبت‏به هرطرح‏ديگرى‏براى توسعه‏خوزستان‏ازطريق آبيارى ساير رودخانه‏هاى آن استان بجز كارون ـ مثل رودخانه‏هاى كرخه، شور، دز و جراحى ـ بايد حق اظهارنظر كامل داشته باشد؛ و اگر لازم شود از منابع غيرايرانى كمك مالى گرفته شود اول بايد دولت بريتانيا يا شركتهاى بريتانيايى حق پذيرش يا رد آن را داشته باشند.[24]

    بدينسان، لرد كرزن، نايب‏السلطنة هند، به شرطى با اين طرح مخالفت نمى‏كرد كه دولت بريتانيا كنترل كافى بر روى آن داشته باشد. وى اظهار داشت هرگونه طرحى از اين قبيل، حتى اگر با موفقيت به مرحله اجرا درآيد، عملاً كارون را به عنوان يك رود قابل كشتيرانى تخريب مى‏كند و در نتيجه به تجارت بريتانيا آسيب مى‏رساند. به اعتقاد وى، بديهى است اگر آقايان لينچ كنار زده شوند و مقامهاى بلژيكى و مهندسان هلندى يا صاحب‏امتيازان ديگر جاى آنها را بگيرند و طرحهاى بزرگ آبيارى را از سر جاه‏طلبى صرف يا عليه منافع بريتانيا انجام دهند، انگليسيها بازنده خواهند بود. كرزن پيشنهاد كرد:

به عبارت ديگر، اگر ما سهم اصلى و تعيين‏كننده‏اى در كنترل داشته باشيم، ممكن‏است بتوانيم يك نوع از فعاليت تجارى را با نوع ديگرى جايگزين كنيم و نيز ممكن است بتوانيم براى كشتيرانى در دشتهاى عربستان [خوزستان] راه ديگرى را با بهره‏بردارى از خورموسى يا يكى از خليجهاى مجاور كه به تازگى كشف كرده‏ايم بگشاييم و از آنجا راههاى جديدى به داخل بسازيم.

     آنچه من گفتم بر اهميت فوق‏العادة مشاركت بريتانيا و كنترل مشترك در هر نوع طرح آبيارى كارون تأكيد مى‏كند. برعكس، اگر چنين طرحى قرار است آغاز شود و ما از منظر هر امر خطيرى از اين‏گونه كنار گذاشته شويم، در نتيجه، خطر بزرگى متوجه منافع بريتانيا خواهد شد.[25]


     به نظر مى‏رسد اين مسئله كه طرح آبيارى به كشتيرانى در رود كارون آسيب مى‏رساند و منافع تجارى بريتانيا را در معرض خطر قرار مى‏دهد بهانه‏اى بيش نبود. وان روگن در مذاكراتى‏كه‏درژوئيه1904بالردلنزداون‏انجام‏داداين‏نظررا رد كردكه‏طرح‏آبيارى‏او بر حجم آب رودخانة كارون اثر مى‏گذارد. او به لرد لنزداون اطمينان داد «اين طرح كاملاً مبتنى بر سرريز آب رودخانه‏است كه در برخى از ايام سال بسيار زياد مى‏شود.»[26] وقتى سر آرتورهاردينگ درمذاكراتش با عين‏الدوله درماه دسامبر سؤال مشابهى مطرح كرد او پاسخ داد: آنچه‏پيشنهادشده‏ذخيره‏كردن آب درسدهاى‏مخزنى‏معينى‏است وفقط وقتى كه سطح آب كارون در فصل بهار بالاست آب به كانالهاى آبيارى هدايت مى‏شود. وى ابراز اطمينان كامل كرد كه كل حجم عادى آب رودخانه چنان كاهش نمى‏يابد كه مانع كشتيرانى شود.[27]

    راههاى ديگرى نيز از طرف انگليسيها براى تحت كنترل قرار دادن طرحهاى آبيارى مورد ملاحظه قرار گرفته بود. از جمله آنها احتمال شكست طرحهاى مالى عين‏الدوله بود. صدراعظم در نظر داشت اين طرحها را با تحميل مالى سنگين از طريق ماليات بر مواجب دولتى، افزايش عوارض حمل گندم از دهات، و كاهش هزينه‏هاى دربار به اجرا گذارد. عين‏الدوله، در صورت توفيق نيافتن در طرح مالى خود مجبور مى‏شد براى سرپا نگهداشتن اقتصاد ايران و توسعة جنوب تقاضاى وام خارجى كند.

     بهترين راه براى انگليسيها اين بود كه درباريان مظفرالدين شاه را ترغيب كنند تا شاه عليل را متقاعد سازند كه براى معاينه پزشكى و استراحت به اروپا مسافرت كند. در چنين صورتى اصرار شاه براى معاينه پزشكى و مسافرت، موقعيت عين‏الدوله را به خطر مى‏انداخت. برآوردن اين تمايل شاه نياز به پرداخت تقريبا 000,800 پوند استرلينگ داشت كه به احتمال بسيار زياد اخذ يك وام خارجى را ضرور مى‏ساخت. در موقعيتى مناسب، شاه براى سفر به اروپا ترغيب شد و ترجيح داده شد كه مسافرت در سه ماهه آخر سال 1904 انجام پذيرد. طبق گزارش عباس‏قلى‏خان نواب، دبير شرقى سفارت انگليس در تهران كه متولد هند بود، درباريان به شاه گفته بودند كه پاريس در اواخر پاييز و در زمستان بسيار مسرت‏بخش و روح‏انگيزتر از تابستان است.[28] در همين هنگام يكى ازاعضاى هيئت دولت ايران به جان پريس، كنسول انگليس در اصفهان، اطلاع داد كه شاه با اشتياق زيادى كه براى مسافرت و تغيير آب و هوا و سرگرمى تازه دارد، عين‏الدوله را تحت فشار قرار داده است تا مبلغى نزديك به 000,140 پوند استرلينگ براى هزينة سفر پاييز يا بهار آينده وى به اروپا كنار گذارد.[29]

    درماه‏اوت، دكتراشنايدر، پزشك‏انگليسى‏شاه، به‏سر آرتورهاردينگ‏اطلاع‏دادكه شاه: در اصول با مسافرت موافقت كرده است، اما مايل است كه، براى به حداقل رساندن بدنامى سفر، آن را پس از مسافرت به مشهد انجام دهد زيرا وظيفه هر شاهى است كه يك بار در طول سلطنتش به عنوان توليت به غبار روبى حرم امام رضا بپردازد.[30]


     از اظهارات بالا تلويحا چنين برمى‏آيد كه دست‏كم سفر پيشنهادى مطابق ميل خود شاه نبوده است. سفير بريتانيا، كه گزارش بالا را به لندن ارسال كرده، اظهارنظر مى‏كند:

تقريبا قطعى است كه اگر شاه در طول زمستان زنده بماند، در فصل بهار ديدارى از اروپا خواهد داشت. نيز مسلم است كه عين‏الدوله مجبور خواهد شد بين تأمين پول لازم براى اين منظور و يا استعفا يكى را برگزيند.[31]


     عين‏الدوله، بيخبر از اقداماتى كه در پنهان براى ترغيب مسافرت شاه مى‏شد، در حالى كه همچنان قلبا با اين سفر موافق نبود، در 19 مه با هاردينگ تماس گرفت تا دريابد كه در صورت نياز مبرم آيا مى‏تواند براى تأمين يك مبلغ 000,160 پوندى روى حمايت بريتانياحساب كند. براساس‏گزارش هاردينگ به‏لندن، عين‏الدوله دراين‏گفتگو تأكيد كرده كه «هنوزاحتياج چندانى‏به‏پول ندارد وهميشه با مشى نخست‏وزيران قبلى‏نيزمخالف بوده است‏كه هر كسر بودجه‏موقتى‏را با وامهاى‏خارجى‏تأمين مى‏كردند، وهمچنين‏اين‏تفاوت را وقتى‏در مسند قدرت‏بوده باآنهاحفظ كرده واميدواراست‏اين‏شيوه‏راهمچنان‏ادامه دهد.»

     هاردينگ در گزارش خود ادامه مى‏دهد: عين‏الدوله در عمل آن‏قدر اطمينان داشت كه از استقراض خارجى خوددارى خواهد كرد كه از او خواست مسئله را به وزارت خارجه بريتانيا منعكس نكند.[32]

    در ژوئية 1904 نوز، كه به‏طور منظم اطلاعات محرمانة دولت ايران را با سفارت بريتانيا در ميان مى‏گذاشت، به هاردينگ گفت كه به شكرانة جنگ روس و ژاپن و شيوع بيمارى وبا در ايران درآمدهاى گمركى ايران در سال جارى به‏طور قابل ملاحظه‏اى تقليل خواهد يافت. بر اين اساس، نوز پيش‏بينى كرد كه زمان آن رسيده كه دولت ايران تقاضاى يك وام 000,300 پوندى كند.

     در جريان مذاكره ديگرى كه چند روز بعد صورت گرفت، نوز به هاردينگ گفت كه عين‏الدوله مبلغ 000,100 پوند براى تأمين كاهش احتمالى درآمد گمركات و نيز مبلغ 000,200 پوند براى امور آبيارى پيشنهاد كرده است. خود نوز چنين پيشنهاد كرد:

درآمدهاى حاصل از كارهاى آبيارى، علاوه بر اراضى حاصلخيز شده با طرح، ممكن است به عنوان وثيقه‏اى فرعى براى وام اضافى گرو گذاشته شود و همچنين تعهد نخست‏وزير ممكن است با تفاهمى مبنى بر اينكه محدوديت صادرات غله از دشت كارون از اين پس برداشته شود همراه گردد ... او پذيرفت ... كه ممكن است براى قبولاندن موافقتنامه‏اى با اين شرايط به شاه با مشكلات عديده‏اى مواجه شود، ولى در مجموع از اجراى آن مأيوس نبود.[33]

    سر آرتور هاردينگ به لنزداون پيشنهاد كرد كه عين‏الدوله را تشويق كند كه دولت پادشاهى بريتانيا آمادة مساعدت مالى است تا در ازاى آن، سهمى در طرح آبيارى كارون به دست آورد. هاردينگ همچنين اظهار اطمينان كرد كه احساس مى‏كند اگر عاقلانه و با تحمل‏دراين‏بازى‏شركت كننداحتمالاً همچنان قادرخواهندبوداحتياجات‏مالى‏دولت ايران را به‏نفع خود تمام كنند همان طور كه رقيب آنها، روسيه، در گذشته چنين مى‏كرده است.[34]     در خلاصه حوادث ماهانه در ايران، مورخ سوم آوريل 1905، مى‏خوانيم كه عين‏الدوله مدت مديدى مخفيانه با سفر شاه به اروپا مخالفت كرد و با توسل به روشهاى مسامحه خود سعى در به تعويق انداختن آن داشت. وقتى كه تلاشهاى او به شكست انجاميد مخالفت خود را علنى كرد و به موقعيت مغشوش روسيه، ناآرامى در ايران، و وضع بى‏ثبات مالى و نظامى كشور استناد نمود. مخالفتهاى او تا وقتى ادامه يافت كه اعلاميه‏اى از سوى شاه صادر شد مبنى بر اينكه «او هر كسى را كه در هر زمينه‏اى با سفرش به اروپا مخالفت كند دشمن شخصى خود تلقى مى‏كند.» فقط در اين هنگام بود كه عين‏الدوله دست از مخالفت و مقاومت برداشت.[35] او در عين حال، همچنان سعى كرد همراهان شاهرا در سفر اروپا (كه هزينة آنها نيز بر عهده دولت بود) به حداقل كاهش دهد. علاوه بر اين، عين‏الدوله قصد داشت ساير مخارج سفر شاه را به 000,60 پوند محدود كند. دو سوم از اين مبلغ قرار بود از جيب شخصى شاه پرداخت شود و فقط 000,20 پوند باقيمانده از درآمدهاى عادى تأمين گردد.[36]

    همزمان باطرح ترغيب شاه‏به سفرو خنثى‏كردن طرح‏گسترش‏كشاورزى‏در خوزستان، افراد متعددبانفوذى‏كه‏خودمنافع‏زيادى‏درجنوب‏ايران‏داشتنددرپى‏اين‏بودند كه‏ياكلاً طرح آبيارى‏رامتوقف‏كنندياآن‏راتحت‏كنترل‏بريتانياقراردهند. يكى‏از اين افراد نظام‏السلطنه بود.

     حسينقلى خان نظام‏السلطنه مافى در سال 1836، از تبار كرد، متولد شد. او در اين دوران، به تناوب، حكومتهاى شيراز، بوشهر، خوزستان، و چند منطقه ديگر را برعهده داشت. هنگامى كه نظام‏السلطنه حاكم خوزستان بود روابط دوستانه‏اى با بريتانيا نداشت. به همين علت با اصرار لرد سالزبورى، وزير خارجة بريتانيا، از انتصاب به حكومت ايالات مهم و مشاغل برجستة مملكتى براى پنج سال محروم شده بود. وقتى در اوايل آوريل 1899 اعزام يك فرد قوى براى حكومت آذربايجان ضرورت يافت، به تقاضاى فورى شاه، لرد سالزبورى از دو سال و نيم باقيمانده دستور بركنارى وى از مشاغل مهم صرفنظر كرد. نظام‏السلطنه در سالهاى 1899 ـ 1900، كه وزير آذربايجان بود،[37] سياست دوستى با بريتانيا را در پيش گرفت.

    سسيل جى. وود، سركنسول بريتانيا در تبريز، اطلاعاتى را كه دربارة نظام‏السلطنه و برادرزاده‏اش مجيرالسلطنه، فرمانده قشون آذربايجان، از آوريل 1899 تا آن زمان به دست آورده اين‏گونه جمعبندى مى‏كند: «آنها نسبت به واقعيت قدرت انگليسيها و نفوذشان براى منافع عامه در جنوب ايران كاملاً متقاعد شده‏اند.» سسيل وود ادامه مى‏دهد كه آنها در هر فرصتى به طور جدى مراتب پيوند صميمانة خود را با دولت بريتانيا ابراز مى‏دارند و صريحا اظهار مى‏كنند كه منافعشان با پذيرش ارادى تفوق بريتانيا در جنوب به بهترين شكل حاصل شده و مى‏شود. آنها به وود اطمينان داده بودند كه خود و امكاناتشان كاملاً در اختيار دولت بريتانيا قرار دارد و مايلند صداقت خود را به ثبوت رسانند. وود ادامه مى‏دهد: «آنها آنقدر اطلاعات به من دادند كه من نمى‏توانستم آن را از هيچ منبع ديگرى به دست آورم.»[38] علاوه بر اين، ثروت و املاك وسيع اين خانواده دراستانهاى جنوبى ايران نفوذ قابل توجهى به آنها داده بود.

     در ژوئيه 1900 سسيل اسپرينگ رايس، كاردار بريتانيا در تهران، گزارش داد: «به‏نظر مى‏رسدنظام‏السلطنه خدمات ارزنده‏اى‏درآذربايجان‏انجام داده است. وى آشكارا مشتاق است كه روابط‏بسيارخوبى بادولت‏علياحضرت ملكه داشته باشد.» خدمات نظام‏السلطنه به دولت بريتانيا به حدى بود كه، طبق همين گزارش اسپرينگ رايس، سفارت انگليس وى را جزو يك «جناح انگليسى» به‏شمار آورد كه از حمايت بريتانيا برخوردار بوده.[39]

    نظام‏السلطنه در سال 1890 نامزد صدر اعظمى بود. در همان سال و در دوران امين‏السلطان وزير عدليه وتجارت و در كابينه عين‏الدوله وزير عدليه بود. وى در سپتامبر 1904 با تقديم 000,40 ليره به شاه وزارت گمركات را به اجاره خود در آورد. اراضى وسيعى در ساحل غربى رودخانه كارون متعلق به او بود.

     در ژوئن1904 نظام‏السلطنه‏به هاردينگ‏اطلاع داد كه‏عين‏الدوله از او خواسته است به عنوان‏حاكم‏سابق‏خوزستان‏نظرش‏رادر موردطرح‏پيشنهادى‏وان روگن‏بدهد، و درعين حال ازاو پرسيده است آياوى تمايل داردنظارت‏برطرح را ازطرف دولت‏ايران‏برعهده بگيرد؟[40]     با پاسخ مثبت نظام‏السلطنه كليه اسناد مربوط به طرح در اختيار او، كه مورد اعتماد عين‏الدوله، بود قرار مى‏گيرد. نظام‏السلطنه با در اختيار داشتن گزارش وان روگن، همزمان، به توطئه عليه طرح آبيارى و خود عين‏الدوله دست زد. نظام‏السلطنه در مخالفت‏خود باطرح‏ازحمايت‏حاج‏معين‏التجار، تاجرثروتمندجنوب‏ايران، برخوردار بود. معين‏التجار نيمى از ثروت خود رادراملاك كارون‏به كارانداخته بود. هر دو نفر با بازسازى خوزستان‏مخالفت‏مى‏كردند. آنهامعتقدبودندكه‏اصلاًهيچ‏تغييرى‏دروضع‏موجود ضرورى نيست وهرگونه‏افزايش درذخايرآب اراضى‏آنهاومحصولاتشان راكه درآن‏زمان فراوان بود ضايع مى‏كند.[41] نظام‏السلطنه با يكى از درباريان ديگر به نام معتمدخاقان براى مخالفت باصدراعظم فعالانه تلاش مى‏كرد. اما، دسيسه‏هاى آنها به وسيله دربارى ديگرى به نام اقبال‏الدوله افشا شد. اقبال‏الدوله به پاس اين خدمت به وزارت خالصجات رسيد. درست اندكى كمتر از دو هفته پيش از اعلام مسافرت مظفرالدين شاه به اروپا (مارس 1905) نظام‏السلطنه و معتمدخاقان در حضور شاه، عين‏الدوله، جمع بسيارى از درباريان و مستخدمان قصر شاه به شدت فلك شده و هر دو از تهران تبعيد شدند.[42]

     اسناد وزارت خارجه انگليس در مورد اينكه توطئه نظام‏السلطنه چگونه شكل گرفت سكوت مى‏كند. حوادث بعدى نشان مى‏دهد كه توطئه هر چه بوده، با فرض اينكه بدون مشورت با انگليسيها هم انجام يافته باشد، با مخالفت جدى آنها روبرو نبود زيرا انگليسيها در آخرين فرصت كمك كردند تا نظام‏السلطنه به جاى محكوم شدن به مرگ، رنج تنبيه، تحقير و تبعيد را تحمل كند. حادثه هر چه بود، با انقلاب مشروطيت و سقوط عين‏الدوله، نظام‏السلطنه بار ديگر در صحنة سياست ظاهر شد. وى در دوران سلطنت محمدعلى شاه رئيس‏الوزرا و وزير ماليه شد (ذيقعده 1325/1907 دسامبر 1907).

     فرد با نفوذ ديگرى كه تشويق شد طرح آبيارى خوزستان را در كنترل خود گيرد يا بر ادارة امور آن در دست انگليسيها پافشارى كند شيخ خزعل، رئيس قدرتمند قبيلة كعب و حاكم محمره (خرمشهر)، بود. سرگرد برتون، كه در همان زمان از سوى حكومت هند با سمت ناظر سياسى به خوزستان اعزام شده بود، پس از گفتگو با شيخ خزعل در فوريه 1904 به حكومت هند نوشت كه شيخ خزعل «نيز مى‏تواند با حركت هر كشتى بخار غيرانگليسى در كارون مخالفت نمايد و جدا از اجراى طرحهايى مانند پروژه‏هاى آبيارى مهندس هلندى كه اكنون از تهران به كارون اعزام شده است جلوگيرى كند.»[43]

    اندكى بعد، ديويد لوريمر، معاون كنسول بريتانيا در محمره كه با شيخ خزعل در تماس بود، گزارش داد كه شيخ به سختى حاضر است مسئوليت عمليات كارهاى آبيارى رابپذيرد. لوريمرادامه مى‏دهد كه خزعل‏به اين‏طرح‏همچون‏قصرى‏خيالى‏نگاه‏مى‏كند. اما، درعين‏حال، شيخ‏پيشنهادمى‏كندكه‏طرح‏بادوشرط مساعدت‏مالى‏وتضمين‏حمايت‏از سوى دولت‏بريتانياقابل‏اجراست. شيخ‏خزعل‏مى‏گويد: «طرح‏آبيارى طرح‏بسياربزرگ و مشكلى است، امابخش‏وسيعى‏از عربستان [خوزستان] را به‏باغى‏دائمى‏تبديل‏خواهد كرد.»[44]

    نوامبرهمان سال، حكومت هند به برودريك اظهارداشت كه شيخ محمره «حق هرگونه اظهارنظرى را دربارة طرح دارد و طرح نمى‏تواند بدون رضايت‏او به اجرا درآيد، رضايتى كه، با كمترين ترديد نسبت به سودبخشى طرح براى او يا ما، ترغيب وى به پس گرفتن آن مشكل نيست».[45]

    منافع شيخ خزعل در جنوب منطبق بر منافع انگليسيها بود. شيخ از پيش با امضاى تعهدنامه‏اى پذيرفته بود كه طبق توصيه انگليسيها عمل كند.[46] باتوجه به امضاى اينتعهدنامه به نظر نمى‏رسد كه دولت بريتانيا نياز بيشترى به مذاكره با شيخ خزعل در خصوص طرح آبيارى خوزستان داشت.

     در اين ميان، عين‏الدوله كاملاً فلج شده بود. به خصوص كه با اقدامات صدراعظم سابق، درباريان، حكام ولايات و شاه، كه خود تهديد بزرگى در برابر هرگونه پيشرفت ممكن بود، وضع او هر روز وخيم‏تر مى‏شد. از آنجا كه عمليات طرح از نظر عين‏الدوله «يك ضرورت مطلق براى ايران» بود، در نتيجه وى چاره‏اى نديد جز اينكه براى طرح آبيارى كارون از بريتانيا به طور رسمى تقاضاى 000,200 پوند وام كند.[47]

    در پايان سال 1905، كه وضع مالى كشور از هر زمان بحرانى‏تر شده و در نتيجه خطر جدى شورشهاى داخلى مطرح بود، عين‏الدوله براى اخذ 000,200 ليره وام از طريق سفير ايران در لندن فشار آورد.

     حكومت‏هندتمايل‏خودرابراى پيش‏پرداخت‏وام‏درخواستى‏اعلام‏كردمشروط به اينكه در صورت اجراى نهايى طرح آبيارى اجراى آن فقط به شركتى واگذار شود كه مورد قبول‏دولت‏بريتانياباشد.[48] اين‏پيشنهادمتكى به‏مطالعات جدى‏متخصصان‏هندبريتانيا و تهيهطرح و نقشه عملى آن بود. يكى از نقشه‏هاى عملى طرح را براى نمونه درج مى‏كنيم.

     توافقى با شرايط بالا محتمل به نظر مى‏رسيد، اما عين‏الدوله از آن پس درخواستهايش را افزايش داد. در آن زمان اگر مساعدتى از خارج كشور نمى‏شد امكان داشت اوضاع كشور كاملاً بحرانى شود. عين‏الدوله مشغول مذاكره با هر دو دولت روس و انگليس شد و در تلاش براى تحصيل وام، مى‏كوشيد از رقابت اين دو استفاده كند.

     حكومت هند اصرار داشت كه پيش از پرداخت هر وامى چهار امتياز مهم از دولت ايران‏اخذ شود كه طرح آبيارى كارون يكى از آنها بود. درچنين موقعيتى دولت روسيه و انگلستان طى مذاكراتى توافق كردند كه به معامله متقابلى در مورد ايران دست بزنند.

     در طول شش ماهة اول سال 1906 كمتر سخنى از طرح آبيارى شنيده شد. با اين حال، در ماه ژوئيه دواستارلر، سفير هلند در تهران، تمايل خود را براى تحصيل امتياز آبيارى كارون براى يك سنديكاى هلندى به اطلاع دولت ايران رساند. نكات عمده پيشنهادهلند براى امتياز به طور خلاصه اين بود كه مدت امتياز هشتاد ساله باشد. سرماية  شركت 000,400,1 پوند استرلينگ بود كه از اين مبلغ 20 درصد در هلند و 40 درصد در ايران به كار مى‏رفت. قرار شد دفتر مركزى شركت در هلند و مديريت آن عمدتا با هلنديها باشد.[49]

    در دسامبر، اسپرينگ رايس، سفير جديد بريتانيا در تهران كه جانشين سر آرتور هاردينگ شده بود، به سر ادوارد گرى، وزير خارجه بريتانيا، گزارش داد كه وزيرمختار هلند مطلوبيت طرح هلند را براى وى شرح داده و به وى گفته است كه دولت ايران به آن اظهار علاقه كرده است و علاوه براين، طرح مزبور جلو امتيازى را خواهد گرفت كه به گفتة او آلمانها براى اخذ آن فشار مى‏آورند.[50]

    حكومت هند تمايل خود را براى پرداخت يك وام انگليسى به منظور حذف مشاركت نامطلوب بيگانه در منطقه كارون به موقع اعلام كرد. علاوه بر اين، پيشنهاد كرد كه مى‏توان به شيخ محمره كمك كرد تا طرح را به اجرا درآورد.[51]

    در ادامة اين رايزنيها، سفير هلند در لندن در برابر سر ادوارد گرى به شدت اصرار مى‏ورزيد كه طرح هلند را بپذيرند. به گفتة وى دولتهاى فرانسه و روسيه با آن مخالفتى نداشتند. مذاكرات وى با استقبال چندانى مواجه نشد.[52] پس از آن، در اوائل ژانويه 1907سر ادوارد گرى به سفير هلند اطلاع داد كه به دليل اوضاع ناآرام سياسى در ايران فعلاً اعطاى امتياز آبيارى كارون نمى‏تواند مورد پذيرش قرار گيرد.[53]

    يك ماه بعد، در فورية 1907، دواستارلر دوباره در تهران با اسپرينگ رايس تماس گرفت. او اطلاعات چندى داشت مبنى بر اينكه سفارت آلمان مخفيانه براى به دست آوردن امتياز آبيارى رود كارون براى يك گروه كاملاً آلمانى تلاش مى‏كند، و اين گروه رابطه بسيار نزديكى با شركت راه‏آهن بغداد دارد. سفير هلند ادامه داد كه احساس مى‏كند تنها راه خنثى كردن طرفهاى آلمان اين است كه دولت بريتانيا از پروژة دولت هلند حمايت كند. وى افزود، سفارت روسيه نيز با اين نظر موافق است.

     در فوريه، اسپرينگ رايس به سر ادوارد گرى اطلاع داد كه طرحهاى امتياز اهواز در آن موقع در دست بانك درسدن است و متعاقبا بانك ايران در مبادله اين امتياز ناچار است سرماية لازم را براى اجراى طرح از اين بانك آلمانى تحصيل كند. نمايندة بانك درسدن نيز همين هفته وارد تهران شده است. اسپرينگ رايس ادامه داد كه او و همكار هلندى‏اش معتقدند كه بهترين راه براى جلوگيرى از طرح آلمان تشكيل بيدرنگ يك سنديكا با مشخصه بين‏المللى و اعزام يك نمايندة مالى به تهران و اهواز است.[54] پيشنهاداسپرينگ رايس را ادوارد گرى و مورلى، وزير امور هندوستان، پذيرفتند و همزمان با آن شيخ خزعل دوباره به عنوان انتخاب بعدى مورد توجه قرار گرفت.

     در مارس 1907، حكومت هند اشاره كرد كه ترجيح مى‏دهد از تلاشهاى شيخ خزعل براى به دست آوردن امتياز حمايت شود. حكومت هند معتقد بود اگر قرار است امتياز به يك سنديكاى بين‏المللى واگذار شود، براى اطمينان، اقداماتى بايد صورت پذيرد كه بر اساس آن كل سرماية سنديكا سرماية انگليسى باشد و همچنين براى اجراى طرح بايد بيشتر مهندسان انگليسى استخدام شوند؛ زيرا صرفنظر از ملاحظات سياسى، استخدام‏مهندسان‏انگليسى به علت تجاربشان‏درچنين طرحهايى‏كاملاًتوجيه‏پذير است.[55]

    يك هفته بعد، اسپرينگ رايس از تهران گزارش داد كه از طريق فرستادة شيخ خزعل مطمئن شده است كه خود شيخ مسئوليت كارهاى آبيارى را بر عهده مى‏گيرد و توصيه‏هاى كارشناسى تنها نوع مشاركت خارجى است كه مى‏پذيرد.[56]

    سرگرد سر پرسى كاكس، نماينده انگلستان در خليج فارس، به دهلى گزارش داد در جريان مذاكره‏اى كه با شيخ خزعل داشته، خزعل گفته است شخصا ترجيح مى‏دهد كه وضعيت قلمروش چنان كه بوده باقى بماند، البته بجز حجم آبيارى از رودخانه كه وى احتمالاً قادر است با پمپهاى ماشينى آن را انجام دهد و در اين زمينه تجربيات زيادى دارد. در هر حال، اگر يك طرح جامع آبيارى اجتناب‏ناپذير باشد وى ترجيح مى‏دهد كه رأسا مديريت آن را با راهنمايى و همكارى انگليسيها برعهده بگيرد. بر اين اساس، شيخ خزعل با واگذارى امتياز به هر سنديكاى خارجى يا حتى ايرانى مخالفت خواهد كرد. سر پرسى كاكس ادامه مى‏دهد كه شيخ خزعل خواسته است كه وى را در جريان تحولات و تغيير مواضع بريتانيا قرار دهند.[57]

    اسپرينگ رايس در گزارش به ادوارد گرى اظهار داشت كه تصويب طرح بين‏المللى هلند از سوى مجلس شوراى ملى ايران بسيار غيرمحتمل به نظر مى‏رسد. شيخ خزعل احتمالاً مى‏تواند در موقعيتى باشد كه شرايط خود را ديكته كند، مگر اينكه تهران مانع وى شود. در آن صورت، سفارت بريتانيا مسلما مجاز است از طرف شيخ مداخله كند.[58]

    سرگرد مورتون كه به همراه چند دستيار از سوى حكومت هند به اهواز اعزام شده بود تا در مورد طرح پيشنهادى وان روگن تحقيق كند و گزارش دهد، تا اوائل سال 1907 هنوز مشغول عمليات شناسايى در منطقه بود. حكومت هند معتقد بود كه اين طرح يكى از مهمترين طرحهاى تجارى و سياسى است و گرچه آنها توجه دارند كه دولت لندن آماده نيست براى تحصيل امتياز اقدامى انجام دهد، اما به دست آوردن كاملترين اطلاعات دربارة موضوع را بسيار مطلوب تلقى مى‏كرد. اين كار موجب تسلط اطلاعاتى بريتانيا بر وضعيت محلى مى‏شد و شرايط را براى اجراى طرح به دست آنها همچنان مطلوب باقى نگه مى‏داشت.

     در اين هنگام موقعيت ايران بى‏ثبات بود. آلمان در خليج فارس فعاليت مى‏كرد؛ و در صورتِ اجراى طرح آبيارى لازم بود مقدماتى فراهم شود تا كشاورزانى از مناطق ديگر به خوزستان منتقل شوند زيرا جمعيت براى كشت كامل به هنگام آبيارى كافى نبود. افزايش جمعيت در اين منطقه، علاوه بر پيامدهاى ديگر، سلطه جمعيتى اعراب را، كه تحت كنترل اكيد شيخ خزعل قرار داشتند، كاهش مى‏داد. اين عوامل بريتانيا را واداشت تا مترصد فرصتى بهتر شود و در خلال اين مدت از طريق شيخ خزعل جلوى هر اقدامى را براى به دست آوردن امتياز بگيرد. به اين ترتيب، توسعه اقتصادى خوزستان همچنان در گرو منافع و مصالح سياسى دولت بريتانيا باقى ماند.

 

[1] . اطلاعات بالا را با تغييراتى مرهون گزارش آقاى سيدعلى آيت‏اللهى، مشاور سازمان برنامه و بودجه، هستم. اين گزارش در سال 1361 با عنوان «كشت و صنعت‏هاى نيشكر هفت‏تپه و كارون» به سازمان برنامه و بودجه داده شده است.


[2]1 . Robert M. Adams, "Agriculture and Urban Life in Early South Western Iran", Science, 13 April 1962, vol. 136, No. 3511, p.110.


[3]2 . George Curzon. Persia and the Persian Question. London: 1892, vol. II, p. 327.


[4]3 . Henry Drummond Wolff. Rambling Recollections. London: Macmillan and Co , 1908, vol II, p. 337.


[5]4 . George Curzon,"The Karun River and Commercial Geography of South-West Persia", Proceeding of the Royal Geographical Society, vol 12, New Series, 1890, pp. 526 - 527.


[6]5 . Curzon, Persia, vol. II, p. 327.


[7]6 . Curzon," The Karun River ...", op. cit., p. 527.


[8]7 . Mortimor Durand, Memorandum on the Situation in Persia, No. 16, Tehran, February 12, 1899, F. O. 60/608.


[9]8 . J.C.Lorimer. Gazetters of the Persian Gulf, Oman and Central Arabia. Calcutta: Superintendent Government Printing, vol. 1, Part II, pp. 1733 - 1734.


[10]9 . Monthly Summary of Events in Persia. Inclosure in No. 58, March 2, 1904, F. O. 416/17.


[11]10 . Major Burton to the Government of India. Inclosure in No. 188, March 4, 1904, F.O. 416/17.


[12]11. Hardinge to Lansdowne. No. 33, Gulhak, June 20, 1904 , F. O. 416 /19.


[13]12 . Translation of an article in L'Etoile Belge of 13 September, 1904, No. 93, F. O. 416/20.


[14]13 . Cecil Spring Rice to Sir Edward Grey. No. 2210, Tehran, January 3, 1907, F. O. 371/301.


[15]14 . Hardinge to Lansdowne, No. 99, Gulhak, June 8, 1904, F. O. 416/18.


[16]15 . Hardinge to Lansdowne, No. 33. Gulhak, June 20. 1904, F. O. 416/19.


[17]16 . ibid.


[18]17 . Hardinge to Lansdowne. No. 83, Tehran, January 31, 1905, F. O. 416/22.


[19]18 . Hardinge to Lansdowne. No. 103, Tehran, October 11, 1903, F. O. 416/15.


[20]19 . Hardinge to Lansdowne. No. 32, Gulhak, September 25, 1903, F. O. 416/15.


[21]20 . Narrative of Events in Persia in the Year 1904. Inclosure in No. 83, Hardinge to Lansdowne, F. O. 416/22.


[22]21 . Foreign Office to India Office. No. 162. Foreign Office, August 17, 1904, F. O. 416/190


[23]22 . Lansdowne to Hardinge. No. 187, Foreign Office, August 27, 1904, F. O. 416/19.


[24]23 . Government of India to Mr. Brodrick. Inclosure in No. 101, secret, Simla, November 10. 1904, F. O. 416/21.


[25]24 . Gazetteers of the Persian Gulf. op. cit., p. 1774.


[26]25 . Lord Lansdowne to Sir Arthur Hardinge. No. 59, Foreign Office, September 16, 1904, F.O. 416/20.


[27]26 . Hardinge to Lansdowne. No. 36, Tehran, December 29, 1904, F. O. 416/22.


[28]27 . Hardinge to Lansdowne. No. 115, very confidential, Tehran, May 19, 1904, F. O. 416/18.


[29]28 . ibid.


[30]29 . Hardinge to Lansdowne. No. 23, confidential, Gulhak, August 16, 1604, F. O. 416/20.


[31]30 . ibid.


[32]31 . Hardinge to Lansdowne. No. 115, very confidential, Tehran, May 19, F. O. 416/18.


[33]32 . Hardinge to Lansdowne. No. 133, very confidential, Gulhak, July 19, 1905, F. O. 416/19.


[34]33 . ibid.


[35]34 . Monthly Summary of Events in Persia. Inclosure in No. 50, April 3, 1905, F. O. 416/23.


[36]35 . ibid.


[37] . اهميت استراتژيك آذربايجان صرفا به اين علت نبود كه هممرز روسيه بود، بلكه به اين علت بود كه اين ايالت با جمعيتى‏نزديك به 000,000,2 نفر يكى از پرجمعيت‏ترين ايالات ايران بود. در سالهاى 4 ــ 1893 يك چهارم كل درآمد كشور از اين استان تأمين مى‏شد؛ و در سال 1899 آذربايجان در واقع مركز توليد غلات ايران بود.


[38]36 . Memorandum of conversation with some of the shah's most trusted friends and advisers, with some remarks regarding the leavings of the valiahd and othe personages. Inclosure 2 in No. 54, secret, F. O. 416/4.


[39]37 . Spring Rice to Salisbury, No. 54, Gulhak, July 25, 1900, F. O. 416/4.


[40]38 . Hardinge to Lansdowne, No. 33, Gulhak, June 20, 1904, F. O. 416/19.


[41]39 . Memorandum of Mr. Churchill. Inclosure 3 in No. 14, F. O. 416/20.


[42]40 . Monthly Summary of Events in Persia. Inclosure in No. 50, April 3, 1905, F. O. 416/23.

[43]41 . Diaries and reports by Major Burton to Government of India. Inclosure 1 in No. 188, Rawalpindi, February 28, 1904, F. O. 416/17.


[44]42 . Vice-Consul Lorimer to Major Cox. Inclosure 2 in No. 105, confidential, July 2, 1904, F. O. 416/20.


[45]43 . The Government of India to Mr. Brodrick. Inclosure in No. 101, secret,Simla, November 10, 1904, F. O. 416/21.


[46]44 . Hardinge to the Sheikh of Mohammerah. December 7, 1902; British assurances given to the sheikh of Mohammerah. 1899 and 1902 - 10, F. O. 416/52.


[47]45 . Hardinge to Lansdowne. No, 36, Tehran, December 29,1904, F. O. 416/22.


[48]46 . India Office to Foreign Office. No. 19, April 18, 1905, F. O. 416/22.


[49]47 . General Report on Persia for the Year 1906. No. 8914, F. O. 371/306.


[50]48 . Spring Rice to Sir Edward Grey. No. 1, Tehran, December 13, 1906, F. O. 371/301.


[51]49 . India Office to Under-Secretary of State for Foreign Office. No. 271, January 2, 1907. F. O. 371/301.


[52]50 . Sir Edward Grey to Sir Cecil Spring Rice. No. 8914, F. O. 371/306.


[53]51 . Sir Edward Grey to Spring Rice. No. 1080, Foreign Office, January 10, 1907, F.O. 371/301.


[54]52 . Spring Rice to Sir Edward Grey. No. 6300, confidential, Tehran, February 25, 1907, F. O. 371/301.


[55]53 . Government of India to Mr. Morley. No. 8952. March 2, 1907, F. O. 371/301.


[56]54 . Spring Rice to Sir Edward Grey. No. 7532, Tehran, March 7,1907, F. O. 371/301.


[57]55 . Major Percy C. Cox, Political Resident in the Persian Gulf, to Sir Lowis Dane, Secretary of the Government of India in the Foreign Department. No. 15126, Bushehr, March 17, 1907, F. O. 371/301.


[58]56 . Spring Rice to Grey. No. 15434, Tehran, April 12, 1907, F. O. 371/301.

 

شمارة اول، بهار 1376فصلنامة تخصصى تاريخ معاصر ايران