کریم دهکردی منظومه فکری استاد شهید مطهری از آن رو از برجستگی خاصی برخوردار است که در عین نگاه روزآمد و امروزی به اسلام از دو مقوله تحجر و روشنفکری متمایز است. بدین معنی که استاد شهید برای تفسیر امروزی از اسلام به سراغ مکاتب فکری موجود نمیرفت و حتی مانند شریعتی به صورت غیرمستقیم متأثر از مکاتب چپ و انتقادی نبود. خلوص در اندیشه و نگاه درون دینی وی بارزترین شاخصهای بود که امام (ره) با همه احتیاطهایی که در هنگام اظهارنظر لحاظ میکرد، اندیشه وی را در همه ابعاد سالم، قابل دفاع و قابلاستفاده میدانست. شهید مطهری در چند جبهه فکری ـ فلسفی به صورت همزمان مشغول مبارزه بود اما منطق مستحکم و سواد سرشار وی آرامش و منطقی مثالزدنی را بر وی حاکم میکرد. او هرگز در مقابل دگراندیشان از تحکم و شیخوخیت استفاده نمیکرد، هرگز از اظهارنظر مارکسیسمها و لیبرالها هراسان نبود زیرا منطق اسلام و فهم خود را به اندازهای عمیق و قابل دفاع میدانست که خود به دنبال میدان دادن به دگراندیشان بود اما جبهههای مبارزاتی وی از حوزههای فکری عبارت بودند از: 1 ـ خرافهزدایی در درون اسلام تشیع شهید مطهری در عین تعلق داشتن به هویت روحانیت از آنچه به صورت تاریخی به اسلام ذاتی سرایت کرده بود، ابراز برائت میکرد. آنچه بسیاری از عوام، مقدسات دین میدانستند توسط وی از دین پیراسته میشد. «تحریفات عاشورا»ی وی سندی بر روشنبینیاش بود که از یک طرف عقلانیت دینی را تقویت میکرد و از سوی دیگر بهانهها را از خردهگفتمانهای درون جهان اسلام (مثل وهابیت) میگرفت و ضمن اعتقاد به عزاداری و تباکی برای اباعبدالله (ع)، مسیر درست آن را ترسیم میکرد.
2 ـ مبارزه با چپگرایان شهید مطهری بخشی از عمر خود را در دورانی سپری کرد که گفتمان چپ در هیبت روشنفکران جامعه دانشگاهی، ایران را متأثر کرده بود. وی با تیزبینی پیوند بین علوم جدید و قدیم را برای خود لازم میدانست و به مبارزه فکری با مادیگرایی میپرداخت. «علل گرایش به مادیگری»، «فطرت» و «انسان کامل» را با همین رویکرد به رشته تحریر درآورد. مطهری به شدت از وجود اساتید مارکسیست دفاع میکرد و اصرار فراوان در شنیدن بیان آنان داشت تا بتواند ضمن ایجاد اعتماد در طرف مقابل، شالوده فکری آنان را خدشهدار کند. استاد مطهری به همین دلیل از ورود به حوزه اجتهاد فقهی، خود را محروم کرد و همانند استاد خویش «علامه طباطبایی» درصدد ورود به حوزههایی برآمد که خلأ آن در حوزه روحانیت ملموس بود.
3 ـ نقد روشنفکران جهان اسلام شهید مطهری درصدد تبیین و توضیح و نقد حرکتهای اصلاحی و اسلامی در صد ساله اخیر برآمد و تلاش کرد معایب و محاسن نخبگان فکری جهان اسلام را از نگاه دروندینی نقد نماید از نقد رشید رضا گرفته تا اقبال و کواکبی و عبده و احمدخان هندی فروگذار نمیکرد. علامه اقبال لاهوری را با همه عظمت و نبوغ فکری به چالش میکشید که: چون فلسفه خودی را به اندازه فلسفه غرب نمیشناسد به همین دلیل نهضت بهائیت و وهابیت و حرکت اصلاحی آتاتورک را ستوده است. بنابراین کنترل حوزه فکری ـ فلسفی مصلحان اجتماعی اسلام یکی از محورهای اندیشهای و مبارزاتی استاد بود. استاد مطهری به شدت مراقبت مینمود تا افراد منحرف به عنوان مرجعیت فکری معرفی نشوند و با زبان علمی آنان را به حاشیه میراند. علاوه بر مبارزات فکری و فلسفی، شهیدمطهری هم به تشکیل حکومت بر مبنای اسلام میاندیشید و هم تلاش میکرد در راه اثبات کارآمدی اسلام اجتماعی تلاش نماید. تفسیر روزآمد و امروزی رمز موفقیت وی در کشاندن اسلام جذاب به عرصه دانشگاه بود. آنان که شور را از شریعتی میگرفتند در پیوند با مطهری شعور را نیز بدان تزریق میکردند و اینچنین در پیوند بین احساس و شناخت، نگرش نسل جدید شکل میگرفت. این نگرش در مسیر تکاملی خود به سیره و مبارزه امام (ره) میرسید و در پیوند با آن به سمت تشکیل جمهوری اسلامی رهنمون میشد. شهید مطهری تعادل در مسلمانی را یکی از مهمترین بزنگاههای جذب میدانست، بنابراین ضمن اثبات توانایی و روزآمدی اسلام در کتاب اسلام و مقتضیات زمان، از مسیر جاذبه و دافعه واقعی علی (ع) عبور میکرد تا به نسل مسلمان و انقلابی بفهماند که برخورد با دوستان و دشمنان با همراهان و بریدگان باید چگونه باشد. در عین رعایت همه مسائل فوق، کسوت شاگردی روحانیتی مانند امام(ره) را برای خود افتخاری میدانست و گوش به فرمان وی و تا آنجا پیش رفت که درجهای بیهمتا از امام (ره) گرفت که «مطهری پاره تن من بود.» روزنامه جوان 12 اردیبهشت 1390 |