زندگینامه شهید مرتضی مطهری شهيد آيتالله مرتضي مطهري فرزند حجتالاسلام محمد حسين مطهري سال 1298 ش در فريمان چشم به جهان گشود. مقدمات علوم اسلامي را در مشهد گذراند. در 1315ش براي ادامه تحصيل به قم رفت. مراتب عالي علوم حوزوي را نزد اساتيدي چون آيتالله بروجردي، امام خميني و علامه محمد حسين طباطبائي طي كرد. استاد مطهري با ورود به دانشگاه نقش عمدهاي در نزديك كردن انديشههاي حوزه و دانشگاه ايفا كرد. ايشان 22 سال استاد دانشگاه تهران بود. وي يكي از نظريهپردازان اصلي انقلاب اسلامي است. رژيم پهلوي علاوه بر دستگيري و بازداشت، ايشان را در 1354 ش ممنوعالمنبر كرد. با پيروزي انقلاب اسلامي يكي از اعضاي اصلي شوراي انقلاب شد. آثار ايشان جزو منابع پر طرفدار در شناخت اسلام و مباني آن است. شهيد مطهري در اردیبهشت 1358 به وسيله گروهك فرقان ترور و به شهادت رسيد. *** مرتضي مطهري ـ 14/ صفر/83 بسمهتعالي شأنه الحق اوسع الاشياء في التواصف و اضيقها فيالتناصف[1] - علي عليهالسلام كلماتي از قبيل كلمه حق و عدالت و آزادي و صلح دوستي و احسان و امثال اينها آنقدر جاذبه و نيرو دارند كه حقكشترين و ظالمترين و مستبدترين و جنگافروزترين و ممسكترين افراد نيز از به كار بردن اين كلمات و پناه بردن به اين الفاظ چارهاي ندارند. از اين رو كساني كه شغل و شأن آنها اقتضا ميكند كه درباره اين امور بحث كنند و بگويند و بنويسند مانند خطبا و نويسندگان نبايد امر بر خودشان مشتبه گردد و بحث زياد در اطراف حق و حقيقت را دليل بر اهل حق بودن خود پندارند و مغرور گردند. عجبتر اينكه گروهي از افراد به اين دليل خود را اهل حق ميدانند و خود را از ديگران به حق نزديكتر ميشناسند كه از نام حق بهرهبرداري ميكنند و زندگاني خود را اداره مينمايند. چنين ميپندارند كه هر چه بيشتر كسي بتواند از اين نام و لباس و از اين آرم و شعار بهرهمند شود واقعاً دليل اين است كه قرابت بيشتري با حق و حقيقت دارد و كساني كه بهره مادي از نام حق و حقيقت نميبرند از حق و حقيقت دورند هر چند در عمل نزديك باشند. به هر حال سخنپراكني و قلمفرسايي در اطراف حق ـ تا چه رسد به نان خوردن از آن ـ يك چيز است و اهل حق بودن چيز ديگر است ـ حق و حقيقت از نظر بحث و سخن پراكني و قلمفرسايي وسيعترين ميدانها است، حد و نهايت حصار و ديواري ندارد. اما از لحاظ عمل و وجود عيني و گردش در مدار آن تنگترين ميدانها است. بايد با دقت و مهارت و باريكبيني از جاده مستقيم آن عبور كرد. اميدوارم جناب آقاي سيدناصر صدري سلمهالله تعالي كه در زندان موقت شهرباني افتخار آشنايي با ايشان نصيبم شده در همه عمر در عمل اهل حق بوده باشند. والسلام عليه و علي جميع اهل الحق. *** مرتضي مطهري ـ 14 صفر 83 بسمهتعالي شأنه قال علي عليهالسلام: ليس احد و ان عظمت فيالحق منزلته و تقدمت فيالدين فضيلته بفوق انيعان علي ما حمّله الله و ليس احد و ان قتحمته العيون و صغرته النفوس بدون ان يعين علي ذلك او يعان عليه.[2] هر چند ممكن است حافظه صد در صد جمله بالا را ضبط نكرده باشد ولي مضمون همين است كه هيچ فردي هر چند در عاليترين مقامات فضيلت باشد بالاتر از حد همكاري و تعاون و عمل دستهجمعي نيست و هيچكس هم هر اندازه كوچك و حقير به نظر برسد به اين از حد دعوت به همكاري نيست. خيلي عجيب است كه ما مسلمانان با داشتن چنين راهنمائيهاي عالي اجتماعي در زمينه همكارهاي اجتماعي تا اين اندازه گرفتار بيماري «تكروي» ميباشيم. آن كه در خود شخصيتي احساس ميكند همكاري ديگران را فقط به عنوان پيروي و تابعيت و فرمانپذيري ميپذيرد و ليس الا و آن كسي كه آنقدرها در خود شخصيت و عظمت احساس نميكند، بدون توجه به ديگران مذبوحانه دست و پايي ميكند. برخلاف ملل اروپايي كه از اصول مسلمه حكمت عملي آنها فعاليت در كادر حزب و فعاليت اجتماعي تحت برنامه منظم است. اميدوارم از خطباء عاليقدر و با حسن نيتي مانند حضرت مستطاب ثقةالاسلام جناب آقاي سيدجواد الياسي خرمآبادي دامت افاداته كه به اين نكته توجه كامل داشته باشند و در تبليغات خود دعوت به همكاري دستهجمعي تحت برنامه منظم را كه از ضروريترين احتياجات روز مسلمين است سرلوحه تبليغات خود قرار دهند. والسلام عليه و علي جميع دعاه الاسلام و خدّام المسلمين تهران ـ زندان موقت شهرباني *** مرتضي مطهري-16صفر83مطابق42/4/17 بسمهتعالي شأنه و ان هذه امتكم امه واحده و انا ربكم فاتقون[3] اتحاد و به هم بستگي افراد بشر و همچنين تفرق و تشتت و از همگسستگي آنها علل و اسباب خاصي دارد، طبق قانون كلي علل و معلولات، تحقق معلول در وقت تحقق علت ضروري و اجتنابناپذير است، اگر علل خاص وحدت و به همبستگي در جامعهاي پديد آيد تحقق آن ضروري و جبري است و الا فلا. افراد و اشخاصي كه جامعه را به وحدت و همبستگي دعوت ميكنند بايد با علل و اسباب آن آشنايي كامل داشته باشند و علل تفرق و از همگسستگي را نيز بشناسند. بعضي افراد كه مدعي هدايت و رهبري اجتماعند گمان ميكنند به صرف اينكه در منبر يا در كتاب مردم را به اتحاد دعوت كنند و حداكثر فوائد اتحاد و اتفاق را متذكر شوند وظيفه خويش را انجام داده و به همين مقدار كافي است. توجهي به ريشههاي وحدت و همبستگي از يك طرف و تفرق و از همگسستگي از طرف ديگر ندارند و در نتيجه هيچگونه اقدام عملي از آنها در زمينه از بين بردن ريشههاي تفرق و به وجود آمدن مباني اتحاد و اتفاق ديده نميشود. اينها خيال ميكنند پيغمبر اكرم صليالله عليه و آله كه توفيق يافت ملل مختلفي را به هم تركيب كند و يك واحد نيرومند بوجود آورد صرفاً از اين راه بود كه مردم را به وحدت خوانده و فوائد آن را ذكر كرد. توجه ندارند كه او ريشههاي اختلاف را در زمينههاي اجتماعي و اقتصادي و اخلاقي سوزانيد و تخمهايي در زمينه اتحاد و اتفاق در زمين اجتماع كاشت. شك نيست كه خود ايمان به خدا و ايجاد عقيده واحد نقش مؤثر و فوقالعاده مؤثري در اين زمينه داشت، اما يگانه عامل نبود، در زمينههاي مختلف فردي و اجتماعي موجبات اختلاف را از بين برد. كاري كرد كه هدفهاي مشترك در اجتماع پديد آمد و راه واحدي براي رسيدن به آن هدفها به آنها نشان داد. جماعتي هماهنگ بهوجود آورد كه به سوي هدفهاي مشترك و مشابه از راه واحد به حركت در آمدند. امروز جامعه مسلمان گرفتار تفرق و تشتت عجيب و اسفآوري است، ريشههاي آن را در قرنها پيش بايد جستجو كرد. يكي از بزرگترين فرائض دعاه و مبلغين و خطبا و نويسندگان و متفكرين اسلامي مطالعه در شناخت علل اين تفرق به منظور از بين بردن آنها و به وجود آوردن وحدت اسلامي و تجديد مجد و عظمت ديرين است. اغراض و مطامع فرمانروايان گذشت مسلمين در طي قرون و اعصار تا توانسته به نامهاي مختلف و از آن جمله به نام تشيع و تسنن براي سواري گرفتن از توده بيچاره مسلمان ميان مسلمانان سنگ تفرقه انداخته است. در سه چهار قرن اخير استعمار اروپائي از قاعده فرّق تسد حداكثر استفاده را برده است. در يك قرن اخير كه مردم مسلمان با تمدن اروپائي آشنايي پيدا كردهاند و بوي اين تمدن به مشام آنها رسيده است مقرون بوده با ايجاد عصيبت ملي به نام عروبت و تركيسم و ايرانيسم و هندوئيسم و غيره و اكنون قشر عظيمي از جوانان ما دچار اين بيماري مزمن استعماري هستند و كتابها، اعراب و تركها و ايرانيها و هنديها و ساير مليتها در اين زمينه استعماري به رشته تحرير درآوردهاند. روحانيين و متجددين ما هر كدام در يك جبهه جداگانه بدون آنكه از يكديگر با خبر باشند و بدون آنكه بدانند در پس آيينه طوطي صفت به آنها تلقين شده اين برنامه را اجرا كردهاند. آنها به نام مذهب و تشيع و تسنن و غيره و اينها به نام عروبت و ايرانيت و تركيت و غيره و بالاخره مليت. اينجاست كه دشواري وظيفه جوانان و طبقه جديد روحاني مشهود ميشود. خطيب عاليقدر با ذوق آقاي آشيخ محمود وحدت يكي از آن افراد روشنفكر و مايه اميدواري ميباشند. اميدوارم در راه وحدت اسلامي حداكثر مساعي خود را بكار برند. ايشان حتي نام وحدت براي خود انتخاب كردهاند به اصطلاح وحدت سر خود هستند. از خداوند متعال موفقيت معظمله و ساير همفكرانشان را مسئلت مينمايم و ذات اقدسش را شكر ميكنم كه مرا توفيق داد در يك فصل حساس از تاريخ اسلامي ايران معاصر كه مقارن است با يك نهضت عظيم اسلامي در زندان موقت شهرباني تهران با ايشان آشنا و دوست گردم. والسلام عليه و علي جميع اخلائه تهران ـ زندان موقت شهرباني *** مرتضي مطهري- 14صفر/83مطابق42/4/15 بسمهتعالي شأنه وضع خاص ملل مسلمان در ميان ملل جهان اسفآور است. اكثريت افراد آنها معالاسف وضع و حال خود را درك نميكنند و دچار آن غفلت و غروري هستند كه قرآن كريم به عنوان وصف حال يهود ذكر ميكند و يا مردم عرب جاهليت درباره خود فكر ميكردند، در اين ميان در يك قرن اخير افرادي مؤمن و مصلح و شجاع ظهور كردهاند. و در راه بيداري مسلمانان و رفع علل بدبختي آنها كه چيزي جز انحراف از تعليمات عاليه اسلامي و سرگرم شدن به ماديات و بدعتهايي كه خود ساخته و پرداختهاند نيست كوشيدهاند. خوشبختانه فعاليت اين گروه محدود و افراد برجسته كه خوش درخشيده و دولت مستعجل بودهاند اندك اندك به ثمر رسيده و شايد فاصله زيادي تا بيداري كامل مسلمانان و آزادي آنها نداشته باشيم. زيرا اين بيداري كم و بيش در ميان سلسله جليله روحانيت پيدا شده و مخصوصاً طبقه جوان اين سلسله از اين موهبت عظمي برخورداري بيشتري دارند. در دو سه سال اخير كه طبقه نسبتاً جوانتري زعامت روحاني را در دست گرفتهاند واقعبينانهتر عمل كردهاند. تا آنجا كه زنداني شدن در راه هدف مقدس خود را (برخلاف سابق) افتخار ميشمرند و در حال حاضر يكي از بزرگترين مراجع تقليد عصر اين مدال افتخار يعني زنداني شدن در راه هدف مقدس مبارزه با استعمار را بر سينه خود نصب كرده است. توقيف يك عده پنجاه نفري در زندان موقت شهرباني كه اينجا نيز افتخار مصاحبت آنها را دارم و در همين محل توفيق زيارت خطيب معظم آقاي اهري دامت افاضاته پيدا كردهام. به همين علت است از خداوند توفيق بيشتر اين گروه و نصرت اسلام و مسلمين را مسئلت مينمايم. زندان موقت شهرباني تهران ـ مرتضي مطهري ٭٭٭ 16صفر/83 بسمهتعالي شأنه و انما قلبالحديث كالارض الخاليه ما القي فيها من شيئ قبلته[4] - علي عليهالسلام دانشمندان جهان در مسئله قابليت پذيرش روح انسان شكلها و صور گوناگون را نظرهاي متفاوتي ابراز داشتهاند، بعضي آن حد افراط كرده كه هر كس را ـ بدون تفاوت ـ در آغاز كودكي به ماده مثلي تشبيه كردهاند كه هر شكل مجسمهاي از آن ميتوان ساخت. برخي ديگر هيچگونه استعداد و پذيرشي را معتقد نشده و طينت و سرشت را يگانه مبدأ مكون روحيات پنداشتهاند. حقيقت اين است كه تفاوت در افراد هست ولي به صورت اينكه در هر كس همه گونه استعدادي هست اما مقدار اين استعدادها در افراد مختلف و متفاوتي است. همانطوري كه هر زميني كم و بيش استعداد رويانيدن هر تخمي را دارد ولي تفاوتي ميان زمينها هست و بعضي زمينها براي پروراندن برخي بذرها مستعدتر و آمادهتر است. سخن درست همان تشبيهي است كه علي عليهالسلام فرمود: و انما قلب الحدث... چيزي كه جاي ترديد نيست اين است كه هيچ چيزي جاي تربيت و تعليم اول و بذر اولي كه در روح افشانده ميشود و عادت اولي كه در روح و قلب پديد ميآيد نميگيرد. گل اولي كه در روح پديد آيد بسيار دور به نظر ميرسد كه ريشهكن گردد و همچنين خار اولي كه در روحيه برويد ريشهكن كردن آن مشكل است. به قول مولوي: پيشه اول كجا از دل رود مهر اول كي ز دل بيرون رود به قول سعدي: هر كه در خرديش ادب نكنند در بزرگی فلاح از او برخاست چوب تر را چنانکه خواهی پیچ نشود خشک جز به آتش راست به همين جهت همواره صف اولي كه دعوت مصلحين الهي را ميپذيرفتهاند طبقه جوان بودهاند فما امن لموسي الا ذريه من قومه[5] و نيز از نظر افراد مضل و ابليسهاي آدم رو طبقه جوان خطر بيشتري دارند. جوان فاضل آقاي آسيد ابوالحسن طباطبايي ستوده به مناسبت اين كه هم جوانند و هم در آينده سر و كارشان با هدايت طبقه جوان كشور است بايد توجه داشتهاند كه همواره بذرهاي عالي اخلاقي از قبيل شجاعت و استقامت و صلابت و علو همت و تقوا و عفت را در روحيه خود و طبقه جوان بيفشانند و از نوع تلقينات و تسليمات راهب مآبانه كه متأسفانه در ميان ما معمول است بپرهيزند تا به سهم خود جامعه اسلامي را به سوي سعادت و كمال سوق دهند. ايشان جوانترين گروه پنجاه نفري ما در زندان موقت شهرباني هستند به اين مناسبت و به پيروي از حضرت حجتالاسلام و المسلمين آقاي امام زنجاني دامت بركاته اين چند كلمه به عنوان ياد بود در دفتر ايشان قلمي گرديد. ٭٭٭ مرتضي مطهري17صفر/83 بسمهتعالي شأنه مثلالمؤمنين في توادهم و تراحمهم كمثل الجسد اذا اشتكي عضو تداعي له سائر الاعضاء بالحمي و السهر[6]. - رسول اکرم (ص) شايد حافظه من همه كلمات حديث شريف بالا را به ياد نداشته باشد و احياناً اشتباهي رخ داده باشد ولي مضمون همين مضمون است. ايمان به معني واقعي كلمه، حقيقتاً حكم روح را نسبت به پيكر اجتماع دارد به افراد خاصيت يك عضو زنده را ميدهد. عضو از خود استقلالي ندارد، خواه ناخواه در لذت و الم ساير اعضاء شريك است. سعدي همين مضمون را به نظم درآورده و گفته: بني آدم اعضاي يك ديگرند كه در آفرينش ز يك گوهرند چو عضوي به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار تو كز محنت ديگران بيغمي نشايد كه نامت نهند آدمي با اين تفاوت كه سعدي تمام بنيآدم را اعضای يك پيكر دانسته و رسول اكرم جامعه با ايمان را و بديهي است كه بنيآدم تا داراي فكر واحد و عقيده واحد نگردند، آن هم فكر و عقيدهاي كه خودپرستي و انانيت را از آنها بگيرد و نوع دوستي را در آنها پرورش دهد، ممكن نيست كه نسبت به جامعه حالت عضويت پيدا كند. امروز سيو پنجمين روزي است كه در زندان موقت شهرباني بسر ميبريم. دو سه ساعتي بيش از توقيف ما نگذشته بود كه عدهاي از روحانيين شهرري را آوردند. از آن جمله آقاي سلالهالاطياب آقاي سيدمرتضي مرتضوي بودند. چيزي كه از حالات ايشان بسيار جالب به نظر ميرسيد علاقه فراواني بود كه به كمك و خدمت رفقا داشتند و ما اين خاطره را هرگز فراموش نخواهيم كرد. ايشان اين خلق پاك را از اجداد پاك خود به ارث بردهاند. شير را بچه همي ماند بدو و البته مقتضاي ايمان هم همين است. از ايشان التماس دعا دارم. -------------------------------------------------------------- [1].نهجالبلاغه صبحي صالح، ص 322، خطبه 216. [2]. نهجالبلاغه صبحي صالح، ص 332، خطبه 216. [3].سوره انبيا، آية 92. [4]. نهجالبلاغه صبحي صالح، ص 391، خطبه 31. [5].سوره يونس، آيه ي 83. [6].بحارالانوار، ج 58، ص 150. یادداشتهای زندان، تدوین مرتضی شریفآبادی، تهران، موزه عبرت ایران، 1384 صص 19 - 3 |