جمعي متشكل از 60 - 50 عضو و رهبري كه در اوج فعاليتش بيست ساله بود، همه آن چيزي بود كه يك گروهك انحرافي با نام فرقان را شكل مي داد. رهبر گروه «اكبر گودرزي» نام داشت كه اعضاي گروه خود را در مدت سه، چهار سال از بين دو سه جلسه به اصطلاح قرائت و تفسير قرآن در تهران انتخاب كرده بود. وي مطالبي را كه در طي اين جلسات تدريس مي كرد، گردآوري، تدوين و تكثير نمود و اين سال ها را سال هاي تدوين ايدئولوژي ناميد. وي نزديك سه، چهار سال، دروس مقدمات و قسمتي از سطح را در حوزه هاي علميه خوانسار، قم و تهران فرا گرفته بود و جلسات تفسيرش در مناطق مختلف تهران در نازي آباد، سلسبيل، مسجد خمسه در قلهك و جواديه و نيز مسجد فاطميه خزانه برگزار مي شد. گودرزي گروه فرقان را در درون همين جلسات قرآن تأسيس و رهبري كرد. او از سال 1356به صدور اعلاميه و بيانيه پرداخت و وارد حوزه سياست و مبارزه نيز شد، اما به جز اين اعلاميه ها، فعاليت ديگري نداشت. ترورهاي فرقان بلافاصله بعد از شكل گيري انقلاب اسلامي آغاز شد. گودرزي درباره تصميم گروه به مبارزه مسلحانه چنين توضيح مي دهد: «خط مشي كلي، همان مخالفت با نظامات ضدتوحيدي و مبتني بر سلطه و استبداد و ظلم است كه نهايتاً به گونه مسلحانه خودنمايي مي كند كه اين مسئله در ارتباط با رژيم قبل مطرح بود (هرچند هيچ اقدام مسلحانه اي عليه رژيم طاغوت انجام نشد) و در ارتباط با جمهوري اسلامي موضع گيري و مخالفت از وقتي مطرح شد كه روحانيت مدعي رهبري حركت مردم شد كه اين امر با پيشنهاد حميد نيكنام و رضا يوسفي (از اعضاي گروه) شروع و با موافقت من ادامه پيدا كرد.» اين گروه براي صدور حكم اعدام براي هر كس كه تشخيص مي داد؛ مشكل چنداني نداشته و با تشكيل جلسات مختصري اقدام مي نمود. رهبر گروه گودرزي در جواب اين سوال كه مراحل ترور يك فرد از ابتدا تا انتها چگونه بوده است؟ مي گويد: «مسئول عمليات نظامي محمد متحدي بود. ايشان با من درباره افرادي كه تصميم مي گرفتيم ترور شوند، صحبت مي كرد و بعد با افرادي كه خودش با آنها تماس داشت، به اين تصميم لباس عمل مي پوشاند و در پايان كار اينجانب اعلاميه آن را مي نوشتم و به مسئول تبليغات و انتشارات مي دادم.» هدف اولين اقدامات تروريستي، سپهبد قرني و استاد مطهري است كه در ارديبهشت ماه سال 58 صورت مي گيرد. در ادامه دكتر مفتح در 27 آذر 58 توسط كمال ياسيني به شهادت رسيد. آيت الله سيدمحمدعلي قاضي طباطبايي، حاج مهدي عراقي و چند شخصيت ديگر در همان سال ترور شدند. مرحوم رباني شيرازي و هاشمي رفسنجاني و آيت الله آقا رضي شيرازي نيز مورد سوء قصد قرار گرفتند كه از ترور جان سلام به در بردند. حاجي طرخاني از هيأت امناي مسجد قبا هم به دست فرقاني ها ترور شد. همين طور حسين مهديان از فعالان مسلمان كه بيشتر جلسات شريعتي پس از تعطيلي حسينيه ارشاد در خانه او برگزار مي شد، توسط فرقاني هاي مدعي پيروي از شريعتي، ترور شد كه جان سالم به در برد. اين گروه براي رفع نيازهاي اقتصادي و تأمين هزينه عمليات تروريستي اش، اقدام به سرقت از چندين بانك نمود تا بتواند پول هاي سرقتي را صرف تهيه خانه اي تيمي و خريد اسلحه نمايد. گروه فرقان، بعد از انجام اين ترورها، با نفوذ بعضي از اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در اين گروهك، لو رفته و همگي آنان از جمله گودرزي رهبر آنان، به دام افتاده و معدوم شدند. گودرزي در (18/10/58) دستگير و در (3/3/59) اعدام شد. در اين روز تعداد ديگري از اعضاي اين گروه با نام هاي علي حاتمي، سعيد مرآت، عباس عسگري، عليرضا شاه بابيك و حسن اقرلو هم اعدام شدند. سازمان اصلي فرقان روي دوش اكبر گودرزي بود كه كساني مانند سعيد واحد، محسن سياهپوش، حميد نيكنام، علي اسدي و بهرام تيموري مستقيم زير نظر او بودند. محمد متحدي در اروميه و تبريز بود كه عامل اصلي ترور شهيد آيت الله قاضي طباطبايي بود. گويا دو نفر از اعضاي اين گروه گريختند كه بعدها به خارج از كشور رفتند. گهگاه اطلاعيه اي از گروه فرقان در بعضي از سايت هاي خبري خارج از كشور ديده مي شود. بقاياي فرقاني ها تا اوايل سال 60، همچنان به انتشار برخي از جزوات مي پرداختند و حتي از ترورهاي مجاهدين خلق نيز به نوعي سوءاستفاده كرده، آنها را با انديشه هاي خود پيوند مي دادند. چرا مطهري انتخاب شد؟ فرقان معتقد بود كه انقلاب اسلامي مشابه نهضت تنباكو، مشروطيت و ملي شدن صنعت نفت است و اعتقاد داشت كه بعد از پيروزي انقلاب (انقلابي كه در اصالت آن و حركت واقعي مردم شكي وجود ندارد) روحانيت بدون خواست مردم به شكل كودتا به قدرت رسيده و به علت نداشتن تجربه كافي در امور اجرايي، نداشتن تخصص هاي لازم در امور فني، مديريت و ارگان هاي كشوري از دخالت در اين گونه امور خودداري خواهد كرد و قهراً قشري كه بر سر كار خواهد آمد، سازمان هاي سياسي، ماركسيستي و احتمالاً ناسيوناليستي خواهد بود. اولين عاملي كه فرقان را به رويارويي مسلحانه با جمهوري اسلامي كشاند، به تعبير خودشان قرباني شدن «ارزشهاي راستين تشيع سرخ علوي بود.» همچنين تلاش براي «آزاد ساختن علي از اسارت آخونديسم» عامل ديگر اين مبارزه قهرآميز معرفي شد! بر اساس آيه «فقاتلوا ائمه الكفر» گروه فرقان تصميم گرفت ابتدا مرحوم قرني و سپس مرحوم مطهري را بكشد! انتخاب مطهري براي آن بود كه «فكر به قدرت رسيدن ديكتاتوري آخونديسم و آماده سازي تشكيلاتي آن مدت ها قبل، حتي قبل از خرداد 1342 از طرف او طرح شده بود.» دلايلي كه در اين مورد گروه فرقان ذكر كرده اند، به اين شرح است: «وي اصطلاح «ماترياليسم منافق» را جعل كرده و در دين اسلام بدعت گذاشته است و از آن چماق تكفيري عليه بهترين فرزندان اسلام و قرآن ساخته است. ديگر اينكه نامبرده عضو شوراي انقلاب بوده و همچنين كتاب خدمات متقابل اسلام و ايران را نوشته است كه به منزله همكاري با رژيم طاغوتي است و مجازات تمام موارد اعدام است.» دكتر حسين غفاري از شاگردان و نزديكان آيت الله شهيد مطهري و استاد امروز فلسفه دانشگاه تهران از اولين مواجهه هاي استاد شهيد با انحرافات فكري فرقان مي گويد: «حدود سال هاي 54 و 55 بود كه گروهك فرقان جزوه هايي را به شكل پلي كپي در دانشگاه ها پخش كردند. آقاي مطهري بسيار ناراحت بودند و احساس خطر مي كردند و در مقدمه علل گرايش به ماديگري هم به اين مسئله اشاره و آنها را افشا كردند. پس از چاپ اين مقدمه برخي اعضاي اين گروه به انتشارات حكمت آمدند و به من گفتند: «به مطهري بگو اگر اين افشاگري ها را ادامه بدهد با او برخورد فيزيكي خواهيم كرد!» من وقتي پيغام آنها را به استاد رساندم گفتند: «چه بهتر كه من جان خودم را در مقابله با انحراف اسلام از دست بدهم.» شاگرد برجسته استاد مطهري كه خود از نزديك با انديشه هاي انحرافي اين گروهك آشنا بوده در مورد خط فكري آنها مي گويد: «خط فكري فرقان را فردي به نام آشوري مي داد كه آدم تند و هيجان زده اي بود و لباس روحانيت به تن داشت. يك بار نيم ساعتي با او حرف زدم و ديدم در نظر او، مسائل سياسي اصل است و مسائل ديني تابعي از سياست هستند. آن روزها، ادبيات ماركسيستي، ادبيات رايج بود و آنها در تندروي هاي شان از اين ادبيات بهره مي گرفتند. از سوي ديگر تحت تأثير نگاه شريعتي به مسائل اسلامي بودند و اين دو نگرش را در هم آميخته و در قاب تفسير قرآن و با نگاهي مادي، مطرح مي كردند. از جمله قيامت را به دوره انقلاب و غيب را مخفي كاري زيرزميني ترجمه مي كردند و مي گفتند: «يومنون بالغيب»، يعني كساني كه فعاليت هاي سياسي زيرزميني مي كنند! اين روزها چنين ترجمه اي از آيات قرآن، مضحك به نظر مي رسد، ولي در فضاي مسموم آن روزها، اين جور حرف ها گاهي خريدار پيدا مي كردند.» دكتر غفاري همچنين گفت وگويي را به ياد مي آورد كه بين استاد مطهري و آشوري، پيش آمده بود. وي در اين باره مي گويد: «يك بار آمده و يكي دو ساعتي با استاد بحث كرده بود. استاد بعدها به من فرمودند: همه نظريه هاي آنها را رد كردم و آشوري حتي يك كلمه هم حرف نزد. جالب است كه آشوري بعد از اين جلسه به مريدانش گفته بود كه مطهري در خانه اي اشرافي زندگي مي كند و معتقد است كه ما اصلاً فقير نداريم! در حالي كه درباره اين موضوع و موارد صحبتي نشده و فقط اصول فكري و اعتقادي آنها مورد نقد استاد قرار گرفته بود. همين حرف ها، اوج بي ديني او را نشان مي دهد.» به روايت محمد عطريانفر، قاتل شهيد مطهري به نقطه اي از انفعال رسيده بود كه تقاضاي قصاص داشت: «من شنيدم كه آن فرد ضجه مي زده و مي خواسته است كه زودتر به قصاص عملش برسد و معتقد بوده كه اين تنها راه پاك شدن اوست. حتي من شنيده ام كه همسر آقاي مطهري تحت تأثير اين فضاها شبي كه مي خواستند قاتل آقاي مطهري را اعدام كنند، متأثر بودند و گفته اند كه من به سهم خودم از حقم مي گذرم و رضايت مي دهم، اما مطهري فقط متعلق به من نبوده است.» خبرگزاري فارس |