سند نامه ::
 
هجوم عمال شاه به مدرسه علميه فیضیه در دوم فروردين 1342

عيد نوروز سال 1342 شمسى با سالهاى پيش از آن تفاوت بسيار داشت . بنابر يك سنت ديرين بسيارى از ايرانيان مسلمان آغاز سال نو را در اماكن مقدسه اجتماع مى كنند و براى گرايش به بهترين احوال از خداوند متعال استعانت مى جويند.

شهر مقدس قم نيز به مناسبت موقعيت خاص زيارتى خود يكى از آن اماكن مقدسه است . در سال 1342 اجتماع قم معنا و مفهوم خاص ديگرى نيز داشت و آن ادامه مبارزه با رژيم شاه و پشتيبانى از مراجع روحانى و كسب تكليف و تبادل نظر جمعى نيز بود.

عمده وقايعى كه قبل از رخداد مدرسه فيضيه موجب خشم مردم ايران به رهبرى روحانيت متعهد عليه رژيم شاه شده بود به شرح زير مى باشد:

1 - تصويب لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى در هياءت دولت رژيم پهلوى (16 / 7 / 1341) كه ضمن آن دو موضوع بسيار حساس مورد توجه قرار گرفته بود:

الف )حذف سوگند قرآن و آوردن كتاب مقدس به جاى آن .

ب ) حذف قيد اسلام از شرايط انتخاب شونده .

2 - بروز تظاهرات و اعتراضات شديد و يكپارچه علما و مردم شهرهاى مختلف از جمله قم و تهران و در نتيجه عقب نشينى دولت وقت و لغو لايحه ياد شده در تاريخ 10 / 9 / 41.

3 - اعلام رفراندوم تصويب ششگانه ، در دى 1341.

4 - تظاهرات مردمى در شهرهاى قم و تهران عليه برگزارى رفراندوم كذايى .

5 - حضور محمد رضا شاه در شهرستان قم تحت عنوان دادن اسناد مالكيت زمين به كشاورزان و انجام سخنرانى بسيار توهين آميز به روحانيت در چهارم بهمن 1341.

6 - برگزارى رفراندوم براى تصويب لوايح ششگانه در ششم بهمن آن سال و سركوب مخالفان در جريان همه پرسى .

7 - صدور اعلاميه ها و انجام سخنرانيها توسط روحانيون و تحريم برگزارى مراسم عيد از سوى مراجع تقليد، بنا به پيشنهاد امام خمينى ره و برافراشته شدن پرچم سياه بر سر در منازل در روز عيد نوروز.

مردم مسلمان ايران از پيشنهاد آيت الله العظمى خمينى ره كه اقدامش  آزمونى براى وحدت همگانى بود استقبال كردند، بدين سان عيد شادى و آفرين هزار ساله ، رنگ عزا گرفت و كارت تبريك تبديل به كارت تسليت شد. در مساجد، حسينيه ها و منازل علما به جاى نشست تبريك عيد عزا برپا بود.

سخنگويان و علما خطرات هياءت حاكمه را براى اسلام بازگو كردند. در بسيارى از محافل ، - مخصوصا در شهر قم - پارچه سياهى آويخته شده و عبارت امسال مسلمين عيد ندارند روى آنها نوشته شده بود. بسيارى از روحانيان و محصلين علوم اسلامى حوزه ها نوار سياه رنگى به سينه زده بودند و اعلاميه ها زيادى به صورت جمعى يا فردى از جانب روحانيون شهرهاى مختلف صادر شد. هنگام تحويل سال انبوه جمعيت در صحن حرم و مساجد اطراف موج مى زد و بمحض اينكه چراغها به علامت تحويل خاموش شد، براى اولين بار طلاب به طور جمعى حركت سياسى پخش تراكت و اعلاميه را به عهده گرفتند. در ميان اعلاميه ها، اعلاميه معروف روحانيت اسلام امسال عيد ندارند با عبارت تندى عليه رژيم حاكم ديده مى شد. امام خمينى ره در اين اعلاميه اعلام كرده بود:

دستگاه حاكمه به احكام مقدسه اسلام تجاوز كرد و به احكام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد. نواميس مسلمين در شرف هتك است و دستگاه جابره با تصويبنامه هاى خلاف شرع و قانون اساسى مى خواهد زنان عفيف را ننگين و ملت ايران را سرافكنده كند، دستگاه جابره در نظر دارد تساوى حقوق زن و مرد را تصويب و اجرا كند، يعنى احكام ضروريه اسلام و قرآن كريم را زير پا بگذارد، دخترهاى هيجده ساله را به نظام اجبارى ببرد و به سربازخانه بكشد يعنى بازور سرنيزه دخترهاى جوان عفيف مسلمان را به مراكز فحشاء ببرد. هدف اجانب قرآن و روحانيت است . دستهاى ناپاك اجانب با دست اين قبيل دولتها قصد دارد قرآن را از ميان بردارد. روحانيت را پايمال كند ما بايد به نفع يهود آمريكا و فلسطين هتك شويم ، به زندان برويم ، معدوم گرديم ، فداى اغراض شوم اجانب شويم . اين سد بايد به دست دولتهاى مستبد شكسته شود موجوديت دستگاه رهين شكستن اين سد است ، قرآن و روحانيت بايد سركوب شود من اين عيد را براى جامعه مسلمين عزا اعلام مى كنم تا مسلمين را از خطرهايى كه براى قرآن و مملكت قرآن در پيش است آگاه كنم . من به دستگاه جابره اعلام خطر مى كنم ، من به خداى تعالى ، از انقلاب سياه و انقلاب از پايين نگران هستم ، دستگاهها با سوء تدبير و سوءنيت گويى مقدمات آن را فراهم مى كنند.

من چاره در اين مى بينم كه اين دولت مستبد به جرم تخلف از احكام اسلام و تجاوز به قانون اساسى كنار برود و دولتى كه پايبند به احكام اسلام و غمخوار ملت ايران باشد بيايد. بارالها! من تكليف فعلى خود را اداء كردم .

اللهم قد بلغت و اگر زنده ماندم تكليف بعدى خود را به خواست خداوند ادا خواهم كرد. خداوند! قرآن كريم و ناموس مسلمين را از سر اجانب نجات بده .روح الله الموسوى الخمينى (16)

على رغم تلاش گسترده روحانيت و تظاهرات و اعتراضات مردمى دولت اسدالله علم در پناه سازمان امنيت رفراندوم را به انجام رساند، اما سرانجام شعله اى كه در قم مشتعل شده بود، تبديل به آن چنان آتشى شد كه آسايش ‍ و آرامش خيال را از كل دستگاه حكومتى سلب كرد. بدين معنى كه روحانيت با كسب هر فرصت ، اعلاميه مناسب شرايط موجود صادر مى كرد و به احساسات ضد رژيم ، حركت و جهت مى داد و آخرين اقدام در آن سال تبديل جشن عيد نوروز به عزاى عمومى بود. شاه با پديده جديدى مواجه شده بود؛ به طورى كه حتى سنتهاى باستانى را كه سابقه تبليغاتى شاهنشاهى داشت به جنبش ضد شاهى تبديل كرده بود. بنابراين ضرور به مى رسيد كه آن را از سرچشمه خشك كنند.

حوادث فروردين سال 42 بخصوص تهاجم به مدرسه فيضيه در راستاى همين استراتژى تدارك ديده شده ؛ تا اولا روحانيت و بخصوص مقام نخست آن كه به صورت شخصيت مقاوم و مبارزى در آمده بود سركوب گردد و اين اقدام نيز با نام ملت بويژه قشر كارگر و دهقان انجام گيرد و در ثانى با تبليغات گسترده طبقه و هر لباس كه باشند از خطر مصون نيستند.

شرح حادثه :

نويسنده كتاب بررسى و تحليلى بر نهضت امام خمينى (ره ) مى نويسد:

...صبح روز دوم فروردين كه مصادف با 25 شوال 1382 سالگرد شهادت حضرت امام صادق - عليه السلام - بود ماشينهاى شركت واحد يكى پس ‍ از ديگرى وارد قم شد، سرنشينان خود را پياده كردند، كسى نمى توانست كه سرنشينان آن چه كسانى هستند و روى چه غرض و انگيزه اى راهى قم شده اند؟ بسيارى گمان مى كردند اتوبوس ها و سورايهايى كه در خط تهران - قم كار مى كنند؟! به علت ازياد مسافر نتوانسته اند جواب گوى مراجعين و مسافرين باشند، بنابراين از ماشينهاى شركت واحد كمك گرفته اند. غافل از آنكه سرنشينان آنها شه پرستان جلادى هستند كه به منظور ريختن خون پاك مبارزان روحانى راهى قم شده اند.

به دنبال آمدن ماشينهاى شركت واحد ناگهان ده ها كاميون نظامى كه مجهز به پايه هاى مسلسل سنگين بود، مملو از سربازان زره پوش و مسلح وارد قم شد و پس از مانور كوتاهى در شهر به بيرون دروازه بازگشت و در آنجا متوقف گرديد.

قبلا اشاره شد كه عيد سال 1342 بدل به عزاى عمومى شده بود و در همين راستا عصر دوم فروردين در مدرسه فيضيه مجلس عزادارى ترتيب يافته بود.

جمعيت زيادى از هر طبقه و قشر جامعه در مجلس حضور داشتند. كاميونهاى سربازان مسلح در ميدان آستانه مقابل مدرسه فيضيه متوقف شده و ماءموران امنيتى محل را در محاصره داشتند. اوضاع غير عادى مى نمود، قيافه هاى غير آشنا با مسجد و مدرسه بسيار ديده مى شد. رفت وآمد ماءموران حاكى از پيش بينى يك واقعه بود.

گوينده بالاى منبر به شرح زندگى حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - و مبارزات آن حضرت پرداخت ، تا به حوزه علميه قم به عنوان دانشگاه امام صادق - عليه السلام - رسيد و از اينكه حفظ و حراست احكام اسلام و استقلال كشور به آنها ارتباط مستقيم دارد ياد كرد و در همين حال ، بدون اينكه ضرورت باشد، صلوات فرستادن جمعى آغاز شد، كه سخن گفتن ناطق را مشكل ساخت . ناطق از مردم خواست بى جا صلوات نفرستند و تصور نمود تشخيص نداده اند. در همين زمان يكى از روحانيان ، وقتى ديد اطراف او صلوات نابجا مى فرستند، اعتراض كرد؛ كه يكباره مورد هجوم همان ماموران آماده و پراكنده قرار گرفت . واعظ سعى داشت مجلس را آرام كند و با بيان لطايفى به سخن ادامه داد، اما متوجه شد موضوع بيش از اينهاست و پارازيت ترك نمى شود. ناگهان فرياد كشيد:

آى مردم ، آى مسلمانانى كه از صدها فرسنگ راه به اين شهر مقدس ‍ آمده ايد، به شهر و ديار خود كه بازگشتيد به همه برسانيد كه ديگر به روحانيت اجازه ذكر مصيبت براى رييس مذهب جعفرى هم نمى دهند... ناگاه صلوات بلند شد و واعظ امكان ادامه سخن نيافت و پايين آمد و يكى از ماءموران رژيم بلند شد ميكروفون را در اختيار گرفت و فرياد زد به روح پر فتوح اعليحضرت فقيد رضا شاه كبير! بلند گو قطع شد و جمعى فرياد زدند كه خفه شو! اجتماع به هم ريخت . عده اى فرار كردند. جمعى فرياد مى زدند - جمعى غالبا حيرت زده بودند كه حمله و گريز براى چيست ؟ هجوم جمعى به سوى درب خروجى ، بيرون رفتن را با اشكال بيشتر مواجه ساخت . طولى نكشيد كه فقط طلاب و ماءموران لباس عوض كرده باقى ماندند كه تعداد آنها را حدود هزار نفر يا بيشتر ذكر كرده اند. همه آنها سرها را به فرم آلمانى زده بودند. لباسهاى دهاتى يك شكل پوشيده و فرياد هماهنگى را سر مى دادند - جاويد شاه ! - و به طلاب حمله مى كردند، محصلين علوم اسلامى كه تا آن لحظه تماشاگر بودند، در مقابل حمله به دفاع برخاستند. نرده طبقه دوم مدرسه را خراب و با آجر به سوى شاه پرستان حمله كردند و در طبقه دوم سنگر گرفتند و در اين هنگام صحنه عوض شد و نيروى امدادى شهربانى با اونيفورم وارد معركه شد. پاسبانهاى مسلح و قوايى كه در مقابل مدرسه مهيا بودند به همكاران در لباس دهقان خود پيوستند و مدرسه فيضيه ميدان نبرد گرديد. رگبار گلوله شروع شد. تعدادى از طلاب از ارتفاع به پائين پرتاب شدند.

هزاران نفر از مردم در ميدان آستانه ناظر هجوم مسلحانه ماءموران به مدرسه فيضيه بودند. احتمال حمله آنها به ماءموران مى رفت كه با گاز اشك آور و كمك سرنيزه متفرق شدند.گروههاى 5 يا 6 نفرى تنظيم شده به حجره طلاب حمله كردند و جنايت كم سابقه اى را در اين مدرسه به عمل آوردند و در انتها لباس و كتاب و وسايل طلاب را وسط مدرسه جمع كردند و به آتش كشيدند و در تاريكى شب پس از اتمام وحشيگريهاى تاريخى و غرور از اعمالى كه انجام داده بودند محل را ترك گفتند. در روز بعد در حمله ديگرى كه به همين مدرسه كردند جمعى ديگر را مجروح ساختند. در همان زمان مدرسه طالبيه تبريز نيز مورد يورش قرار گرفت . علت آن نصب اعلاميه امام خمينى ره به ديوار مدرسه بود.

صدمات وارده بر طلاب با چاقو و دشنه و گلوله زياد بود. اين اعمال رژيم حاكم بيش از پيش تنفر عمومى را به سوى خود جلب كرد و روحانيان را مصمم به مبارزه طولانى ساخت و پايگاه مردمى امام خمينى (ره ) را هر چه بيشتر متسحكم نمود.

اسدالله علم به دنبال فاجعه فيضيه در مصاحبه اى اعلام كرد:

روحانيون كه با اصلاحات ارضى مخالفند با دهقانانى كه به قصد زيارت به قم رفته بودند كه منجر به قتل يك دهقان شد.

روزنامه هاى خبرى مطيع ساواك هم ضرب و جرح طلاب و روحانيون قم را به وسيله دهقانان با تفصيل نوشتند و از قتل يك دهقان خبر دادند؛ بدون اينكه بگويند اين دهقانان با تفصيل از كجا آمده بود مربوط به كدام روستا بود؟

هجوم به يك مدرسه روحانى قابل دفاع نبود و لذا خبر اين حادثه تا اعماق روستاهاى كشور پيش رفت و در آستانه انقلاب سفيد رسوايى زيادى براى دستگاه به بار آورد. بسيارى مرعوب شدند و تصور مى كردند كه دوران رضاشاه باز گردانده شده است و ديگر مبارزه فايده ندارد و حادثه فيضيه را با واقعه مسجد گوهرشاد دوران ديكتاتورى رضاخان مقايسه كردند، روحانيونى ، نيز خانه نشين شدند و اضطراب و نگرانى در چهره جمعى ديگر ديده مى شد. در شهرها و روستاها شايع كرده بودند كه در تهران و قم روحانيان حق بيرون آمدن از منزل ندارند. گرچه خشونت فيضيه بسيار شده بود، اما رژيم سعى داشت از آن بهره بردارى نموده براى مدت طولانى از قهر روحانيت و سكوت اين گروه و به انزوا كشيدن آن استفاده كند.

عكس العمل فورى امام (ره ) در مقابل حادثه فيضيه ، با توجه به جريانهاى سال 1341 و فروردين 1342 به صورت سرنوشت ساز در آمد:

عصر دوم فروردين ، منزل امام (ره ) مركز اجتماع مردم و روحانيون مبارز شد. امام (ره ) در همان لحظه آگاهى از حمله به فيضيه ، نقش سازنده يك رهبر را ايفا كرد. از بستن درب منزل ، با وجود توسعه شايعه حمله ماءموران به آن جلوگيرى كرد و خود در ميان جمع باقى ماند و به آنها دلگرمى و شجاعت بخشيد و حتى عازم رفتن به مدرسه فيضيه شد و مى گفت بايد به فيضيه بروم و ببينم به طلبه هايم چه مى گذرد. در همان حالى كه بسيارى ، روحانيت را شكست خورده مى ديدند، امام (ره ) در وضعيت پيش آمده پيروزى مى ديد و به اطرافيان و پيروان خود درس ايستادگى و شجاعت را عملا مى آموخت . آموزش عملى امام (ره ) در همه آنها كه با ايشان تماس ‍ داشتند مؤ ثر واقع شد. امام (ره ) دستور داد مجروحان به بيمارستان ببرند و وسايل استراحت آنان را فراهم سازند و روز بعد نيز منزل ايشان مركز تجمع بود. امام (ره ) سعى داشت هرچه بيشتر اقدامات شاه و ماءموران او را به مردم بنماياند و افشاگريها را بزرگترين پيشرفت مى شناخت . برابر همين راهنماييها، سيل جمعيت از مدرسه فيضيه و بيمارستانها ديدن كردند. به يقين هيچ كس جز امام ره نمى توانست در آن شرايط دشوار، درس ‍ مقاومت و پايدارى به پيروان و شاگردان خود بدهد و آنان را براى مبارزه مستمر و طولانى آماده سازد.

http://portal.anhar.ir/contentview.php?export=print&ID=8527