رحيم روحبخش حمله ماموران رژيم ستمشاهي به مدرسيه فيضيه قم در دوم فروردين سال 1357 به خودي خود، در زمره تلخترين و عبرتانگيزترين وقايع تاريخ معاصر است. يورش به مهمترين مركز علمي --- آموزشي ديني كشور از سوي عمال شاه، نشانگر اعماق ديني --- فرهنگي نهضت اسلامي مردم ايران بود. مراسمي كه جهت بزرگداشت شهادت امام جعفر صادق(ع) توسط آيت الله العظمي گلپايگاني در مدرسه فيضيه قم برگزار شده بود، با اخلال و يورش ماموران شاه بهم خورد و در جريان آن بسياري از طلاب مورد ضرب و شتم قرار گرفته و حجرههاي آنان تخريب شد و ساحت عموم مراجع و علما و متدينين مورد اهانت قرار گرفت. هر چند كه اين رويداد تصوير تلخي بر تاريخ نهضت اسلامي مردم ايران بر جاي گذاشت اما تاثيرات فراواني در تحكيم رهبري امام خميني(ره) و يكپارچگي مردم داشت و دستگاه حكومت پهلوي را با بحران مشروعيت بزرگي موجه ساخت. توجهتان را به مقالهاي كه در اين زمينه فراهم شده و ميتواند درآمدي بر تحقيقات گستردهتر و انگيزهاي براي مطالعه بيشتر تلقي شود، جلب ميكنيم. سوال بنيادين مقاله اين است كه واقعه مدرسه فيضيه قم در دوم فروردين 1342 چه نقشي در تثبيت رهبري سياسي و مرجعيت امام خميني ايفا كرد؟ براي پاسخ به اين سوال ضمن بررسي مختصر چالش حاصله بين روحانيت و نظام حاكم، به بازكاوي واقعه مذكور پرداخته و سلسله تحولات حد فاصل آن واقعه تا چهلم شهداي آن را مورد تجزيه و تحليل قرار ميدهيم. عموما نقطه عزيمت چالش بين روحانيت و هيات حاكمه را در رويكرد كارگزاران نظام در آغاز دهه 40 به انجام اصلاحاتي در ساختار جامعه ميدانند. نخستين نوع اين منازعات، در لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي به وقوع پيوست. وحدت نسبي مراجع سرشناس و روحانيت سنتي و نوگرا در اعتراض و مخالفت با برخي از مفاد آن لايحه كه برخلاف قانون اساسي و شريعت به تصويب هيات دولت رسيده بود، منجر به پيروزي بلامنازع اين جنبش نوخاسته شد. هراس كارگزاران نظام شاهنشاهي از نفوذ روزافزون روحانيت در اقشار مختلف جامعه و گسترش دامنه اعتراضات، مردمي آنان را واداشت، برخلاف مقاومت دو ماهه، عقبنشيني كرده و تسليم خواستههاي مراجع شوند. اما چندي بعد، كارگزاران رژيم در ترفندي ديگر از طريق برگزاري رفراندم، سعي كردند اهداف خود را به كرسي بنشانند. ادعاي هيات حاكمه مبني بر تاييد مفاد اصول ششگانه انقلاب سفيد از سوي مردم ميتوانست نهضت را خلع سلاح كند؛ اما سلسله تحريمهاي رفراندم و عيد نوروز از سوي مراجع تقليد، قدرت حاكمه را متوجه ظهور اقليتي از علماي آگاه و نوانديش كرد كه توانسته بودند به تدريج با جلب نظر برخي طيفهاي سياسي مخالف نظام، ادعاي رهبري سياسي -- مذهبي نهضت را بنمايند. در اين بحث از رويكرد اقليت علماي مذكور به عنوان مرجعيت سياسي نام برده ميشود. امام خميني در راس اين گروه قرار داشت. آموزههاي انقلابي و مبارزاتي اين گروه در چارچوب بازكاوي واقعه مدرسه فيضيه قم مورد بررسي قرار ميگيرد. فاجعه مدرسه فيضيه قم در بطن واقعه تحريم عيد نوروز قرار دارد. اينكه آيا آن فاجعه معلول تحريم مذكور بوده، را نميتوان قضاوت قطعي نمود. به نظر ميرسد ميتوان واقعه مدرسه فيضيه را ماحصل سير تاريخي وقايع نهضت تلقي كرد. به تعبير ديگر كارگزاران رژيم در آستانه عيد نوروز به اين نتيجه رسيدند كه براي سركوب عوامل و بنيان اصلي قيام يعني مرجعيت، به اخلال در برنامهها، هتك حرمت آنها و ضربوشتم و كشتار هواداران ايشان برآيند. در يكي از اسناد ساواك از همخواني شيوه رفتار و عملكرد ماموران امنيتي در آن واقعه با دستورالعمل ارائه شده ميتوان چنين نتيجه گرفت كه اين حادثه، امري از پيش طراحي شده بود. براساس اين دستورالعمل تيمسار حسن پاكروان --- رئيس ساواك -- در تاريخ 28 اسفندماه 1341 به مناطق ساواك دستور داده است: «...[چون] احتمال دارد در منطقه آن ساواك بعضي از وعاظ در مساجد هنگام وعظ با توجه به اينكه روز جمعه دوم فروردين كه مصادف با رحلت امام جعفر صادق(ع) است مطالبي برخلاف مصالح كشور ايراد [كنند] و اذهان عمومي را مشوش سازند. دستور فرماييد از هم اكنون با تشريك مساعي ماموران و مسوولين انتظامي محل همه گونه پيشبينيهاي لازم معمول [شود] حتي در صورت وجود احتمال اينگونه عمليات مخالف، مجالس با شكوهتر در مخالفت با اينگونه اظهارات تشكيل داده و در مقابل بيانات وعاظ محرك در مساجد نيز دستجاتي وجود داشته باشد كه با ذكر صلوات مانع اظهارات نامناسب آنان بشوند...»1 در ادامه اين دستورالعمل، پاكروان تصريح كرده چنانچه اين تدابير كارساز نباشد، براي دستورات بعدي از مركز اجازه بگيرند. از خاطرات معدود به جاي مانده از طرف كارگزاران رژيم نيز تمام تصميمهاي فوق تاييد ميشود. از جمله در يادماندههاي سپهبد مبصر --- معاون شهرباني كل كشور در آن زمان --- آمده است: «... در روزهاي آخر سال 1341 به سازمانهاي اطلاعاتي اطلاع رسيد كه طلبههاي قم با صدور اعلاميهاي از مسلمانها خواستهاند تا روز دوم فروردين 1342 در مدرسه فيضيه قم گردهم آيند و در تظاهرات با اصلاحات دولت مخالفت كنند... در برابر اين تصميم و براي جلوگيري از آن، كميسيونهايي تشكيل و مساله را زير بررسي قرار دادند و سرانجام طرح بسيار نابخردانه و ميشود گفت كودكانهاي كه اصلا به صلاح مملكت نبود به تصويب رساندند.»2 مبصر طراح اين پيشنهاد را تيمسار نصيري --- رياست ساواك --- معرفي، و اضافه ميكند اسدالله علم --- نخستوزير --- آن را پسنديد و شاه نيز آن را مورد تصويب قرار داد.3 طرح مذكور اين بود كه: «عدهاي از سربازان گارد با لباس غيرنظامي در روزي كه قرار بود در مدرسه فيضيه تظاهرات برپا شود، به آنجا ريخته و با طلبههاي تحريك شده درگير شوند و با آنها كتككاري كنند.»4 از برخي خاطرات چنين برميآيد كه مراجع از تصميم فوقالذكر مطلع شده بودند. مراجع قم بنا بر سنت معمول در چنين روزي --- سالروز شهادت امام صادق(ع) --- مجالس سوگواري در منازل خود يا مدارس برگزار ميكردند. در اين ميان آيتالله گلپايگاني اين مجلس را در مدرسه فيضيه قم برپا ميداشت. برخي افراد معتقدند كه امام خميني5 و آيتالله شريعتمداري6 پيشاپيش از ترفند كارگزاران امنيتي اطلاع يافته، و ايشان را از تشكيل آن جلسه منع كردند ولي آيتالله گلپايگاني هيچيك از اين توصيهها را نپذيرفت. براي تبيين رفتار و عملكرد ماموران امنيتي اعزامي از تهران به قم، جزييات اجراي عمليات آنها در سه مجلس مجزا يعني به ترتيب منزل امامخميني، مدرسه حجتيه متعلق به آيتالله شريعتمداري و مدرسه فيضيه قم مورد بررسي قرار ميگيرد. -1 اخلالگران در مجلس سوگواري منزل امام: با عنايت به مواضع صريح و قاطع امام نسبت به رفتار هيات حاكمه و افشاگريهاي ايشان، چنين به نظر ميرسد كه كارگزاران امنيتي، اخلالگري در مجلس سوگواري منزل امام را به عنوان نخستين ماموريت انتخاب كردند تا از اين طريق ايشان را به عقبنشيني وادارند. چگونگي اجراي اين ماموريت در آن منزل و علت ناكامي اخلالگران در خاطرات برخي از حاضران و شاهدان آن مجلس آمده است. يكي از بازاريان قم در خاطراتش از ورود سه فرد مشكوك در آن روز به منزل امام سخن گفته و اضافه ميكند: «طولي نكشيد كه در ميان صحبتهاي سخنران، يكي از آنها با صداي بلند گفت: صلوات بفرستيد.» مردم متوجه قضيه شدند و خبر به امام رسيد. ايشان پيام دادند كه غير از گوينده هر كس شعار بدهد، كنار دستياش، دهان او را بگيرد.7 در خاطرات ديگر از اتخاذ مواضع تندتري از سوي امام سخن رفته است. در يك مورد امام از طريق شيخ صادق خلخالي هشدار داد: «اگر [اخلالگران] بخواهند كاري كنند، من به طرف صحن حركت ميكنم.»8 و «تكليف خود را با اين دستگاه روشن ميكنم.»9 اين تدابير، اخلالگران را از انجام ماموريت خود در منزل امام ناكام كرد. اين ناكامي در يكي از گزارشهاي ساواك چنين بازتاب يافته است: «اجتماع منزل خميني بدون هيچگونه واقعهاي خاتمه يافت.»10 چنين به نظر ميرسد مواجهه با امري غيرقابل پيشبيني -- تهديد امام --- اخلالگران را از اجراي نقشه خود باز داشته است. -2 اخلالگران در مجلس سوگواري مدرسه حجتيه: مجلس دومي كه اخلالگران عازم آن شدند، مجلس سوگواري آيتالله شريعتمداري در مسجد مدرسه حجتيه بود. حجتالاسلام علي دواني از معدود حاضران آن مجلس است كه در دو منبع خاطرات خود را نقل ميكند. به گفته دواني، او قريب ده بيست نفر از كماندوها را كه با «هيكلهاي ورزيده و با لباس شخصي» در چهار گوشه مجلس نشسته بودند، نظاره ميكرد تا اينكه در ضمن مداحي، آنان به طور همزمان شروع به فرستادن صلوات كردند. وحشت مجلس را فرا گرفت، به گونهاي كه تعدادي از مجتهدان سالخورده را از مجلس به اتاق مقبره آيتالله حجت منتقل كردند.11 در اين زمان يكي از پهلوانان قم به نام «ميري» كه در مجلس حاضر بود، به طرف منبر آمد و گفت: «هر حرامزادهاي كه بخواهد مجلس را به هم بزند با مشت من مواجه خواهدشد.»12 اخلالگران از اين تهديد جا خوردند و در ماموريت دوم خود نيز ناكام ماندند.13 -3 اجراي ماموريت؛ اخلالگران در مدرسه فيضيه قم: بعد از آن دو ناكامي، اخلالگران عزم خود را براي اجراي ماموريتشان در بعدازظهر همان روز و در مجلس سوگواري مدرسه فيضيه جزم كردند. چنين به نظر ميرسد كه براي اين منظور در كيفيت و كميت عمليات نيز تغييراتي دادند؛ از جمله «شانزده كاميون سرباز مسلح بيرون از مدرسه فيضيه»14 در حال آماده باش نگه داشتند. آيت الله محمد آل طه --- سخنران مجلس مذكور -- در خاطراتش نقل ميكند: «در هنگام ورود به فيضيه، مشاهده كردم كاميونهايي پر از سرباز در نزديكي آنجا ايستادهاند، وقتي كه نوبت سخنراني من رسيد، به محض ايراد چند جمله، شخصي گفت صلوات و به دنبال آن جمعي صلوات فرستادند. اين واقعه چند بار تكرار شد تا اينكه مجبور شدم اعلام كنم فرستادن صلوات به عهده من است. بالاخره منبر را تمام كردم و عازم مجلس ديگري شدم.»15 بعد از آل طه، واعظ ديگر قم به نام شيخ انصاري به منبر رفت. به نقل از حاضران آن مجلس، از همان ابتدا اخلالگران شروع به صلوات فرستادن كردند.16 انصاري با ذكر ضربالمثلي، به حاضران مجلس فهماند كه اينها براي اخلالگري آمدهاند. با اتمام زودرس سخنراني ايشان نيز اخلالگران شروع به زد و خورد كردند.17 يكي از حاضران نقل ميكند: «يكي از اخلالگران فرياد زد-- بر اي سلامتي شاهنشاه آريا مهر صلوات! مردم به جوش آمدند و درگيري شروع شد.18 به محض شروع درگيري، جمعي از متدينين حاضر آيتالله گلپايگاني را به حجرهاي در همان نزديكي بردند.19 ولي اخلالگران با ورود به آنجا به ايشان نيز بيحرمتي روا داشتند.»20 در خاطرات متعدد، به صحنههايي از خشونت، بيحرمتي به مقدسات، تخريب حجرهها، ضرب و شتم و پرتاب طلاب از پشتبام فيضيه و مواردي نظير آن از سوي اخلالگران اشاره شده است. آنان با چوبهايي كه به همراه داشتند، طلبهها را به باد كتك گرفتند؛ به اين بهانه كه بگويند جاويد شاه!21 فرماندهي آنها به عهده سرهنگ مولوي -- رئيس وقت ساواك تهران --- بود.22 ماهيت اخلالگران: درخصوص ماهيت عناصر اخلالگر در خاطرات سپهبد مبصر آمده است كه اين افراد از سربازان گارد شاهنشاهي (گارد جاويدان) بودند، و برخلاف اينكه به آنان لباس غيرنظامي پوشانده بودند تا به عنوان مردم عادي تلقي شوند، ولي با سه اقدام غيرمنتظره ماهيت آنها لو رفت. اول، پوشيدن كفش يك شكل سربازي. دوم، شعار دستهجمعي جاويد شاه. سوم، به صف ايستادن منظم آنها.23 يكي از طلابي كه مدتي بعد از اين واقعه، دستگير و به خدمت سربازي اعزام شد، به نقل از نظامياني كه در پادگان بودند خاطرنشان ميكند، عاملان فاجعه مدرسه فيضيه قم، تركيبي از گارديها، ساواكيها و ارتشيها بودند.»24 در ساير خاطرات نيز درخصوص وجه مميز اخلالگران از ساير مردم نكات جالب توجهي آمده است؛ از جمله همه آنها «دستكش به دست»25 بودند و همچنين «چوبهاي تراشيده مثل چماق»26 در دست داشتند. يكي ديگر از طلاب، لوازم همراه هر يك از اخلالگران را شامل: «يك كلت با جلد چرمي، يك پنجه بوكس، زنجيري به اندازه هفتاد سانتيمتر و يك چاقوي ضامندار و يك ميله آهني»27 ذكر كرده است. يادماندههاي مهدي عراقي: شايد بتوان خاطرات عراقي را جامعترين گزارش از اين واقعه دانست. عراقي كه خود با جمعي از بازاريان تهران در ارتباط با نهضت و در هيات مسجد شيخ علي فعاليت ميكردند و براي اين منظور هياتهاي موتلفه را سامان دادند، به خاطر ارتباط مستقيم با امام و حتي هدايت بخشي از جريان مبارزه، نكات بديهي در خاطراتش نقل ميكند. از جمله او ميگويد: اخلالگران بعد از قلع و قمع مراسم فيضيه، درصدد برآمدند كه به سوي منزل امام حركت كنند، از اين رو عراقي به همراه تعدادي ديگر از بازاريان به سرعت خود را به منزل امام رساندند. آنان شرح ماوقع را براي امام گزارش دادند و تصريح كردند اخلالگران عازم منزل ايشان هستند، محمدصادق لواساني پيشنهاد كرد درهاي منزل امام را ببندند. امام با شنيدن اين سخن عصباني شد و گفت: «الان ميروم حرم، حرفهايي كه نزدم، ميگويم. اينها با من كار دارند نه با ديگري.» كه با اين سخنان همه حاضران منقلب شده و گريه كردند.28 يكي ديگر از همان بازاريان در تكميل خاطرات عراقي ميافزايد؛ بلافاصله عدهاي از جوانها تعدادي سلاح سرد مثل چوب، كارد و دشنه فراهم كرد. و در اطراف منزل امام مستقر شدند تا به محض رسيدن اخلالگران با آنها مقابله كنند.29 در خاطرات ديگر خاطرنشان شده است كه در همان لحظات، با صداي اذان، امام به نماز ايستاد و چون بعد از نماز هراس و دلهره را در چهره حاضران ديد، تصريح كرد: «هيچ ناراحت نباشيد، اين ماجرا به ضرر رژيم غاصب است و اين مايه رسوايي اين دولت خواهد بود.»30 امام در صحيفه براي تكميل اين خاطره، در متن كامل سخنرانيشان با يادآوري مصائب ائمه اطهار اضافه ميكند: «... ما پيروز شديم، ما از خدا ميخواستيم كه اين دستگاه ماهيت خود را بروز دهد و خود را رسوا كند...»31 در خاطرات يكي ديگر از حاضران در آن مجلس نقل شده است كه امام بعد از دلداري به همگان تاكيد كرد: «حالا مبارزه جدي شده است.»32 به هر حال در منابع موجود از عزيمت اخلالگران به منزل امام سخني به ميان نيامده است. شايد بتوان علت اين كار را تاريكي شب، وضعيت كوچههاي تنگ و تاريك منزل امام و يا اطلاع اخلالگران از تدابير اتخاذ شده از سوي ياران امام دانست. اما روز بعد --- سوم فروردين --- طيفي از طرفداران ايشان به سوي منزل امام سرازير شدند. امام بار ديگر در جمع آنان حضور يافت و حاضران را به ديدار از مدرسه فيضيه و عيادت از مجروحان آن فرا خواند كه «جنايات غيرانساني دستگاه حاكمه را از نزديك ببينند... تا دريابند كه دستگاه حاكمه با روحانيت چه كرده است.»33 عراقي به حق در خاطراتش نقل ميكند كه اينگونه موضعگيريهاي امام باعث شد محبوبيت ايشان در بين مردم افزايش يابد و اهالي قم ايشان را ملجا خود بدانند.34 پيامدهاي آني فاجعه مدرسه فيضيه قم: پس از اين واقعه در قم حكومت نظامي برقرار شد،35 و سركوب و وحشت همه جا را فرا گرفت، ماموران انتظامي در هر معبري كه طلبهاي را مييافتند، به باد كتك ميگرفتند.36 به نظر ميرسد اخلالگران چند روز ديگر نيز در قم حضور داشتند و در ايجاد اين فضاي رعب و دلهره نقش داشتند. برخي از روحانيان دستگير و برخي ديگر نيز موفق به فرار شدند.37 در جلوي در و اطراف مدرسه فيضيه كماندوها ايستاده بودند و در وسط مدرسه: «... عمامههاي خونين...نعلينهاي خوني و... پخش بود.»38 برخي، از مرحله دوم حمله به فيضيه در روز سوم فروردين سخن گفتهاند.39 در يكي از گزارشهاي ساواك به تشكيل ميتينگي با شركت 6 هزار نفر، در اين روز سخن رانده شده: «در اين روز در شهر طلبه و روحاني ديده نميشود.»40 عراقي در خاطراتش نقل ميكند يك واعظ، درباري به نام تاج در آن مراسم سخنراني كرد.41 ساواك نيز ضمن تاييد اين مطلب اضافه نمود: «در جريان ميتينگ با استفاده از فرصتهاي مناسب با ذكر صلوات نسبت به اعليحضرت همايون ابراز احساسات گرديد.»42 در روزهاي بعد منازل مراجع مورد محاصره نسبي قرار گرفت و افرادي كه به منزل امام ميرفتند، تفتيش بدني ميشدند.43 ساواك در گزارش خود علت گماردن چند كماندو در منزل امام را به منظور جلوگيري از رفت و آمد زياد به منزل ايشان و منع ارسال پول براي امام ذكر كرده است.44 اقدام ديگر كارگزاران امنيتي در اين ايام، اخراج زخميهاي آن فاجعه از بيمارستانها بود. در يكي از گزارشهاي ساواك، از بستري شدن هفتاد نفر از زخميها در بيمارستانهاي قم سخن به ميان آمده است.45 به نظر ميرسد فراخوان امام مبني بر ديدار از فيضيه و عيادت از مجروحان آن واقعه، برخي از ياران نهضت را بر آن داشت كه به بيمارستانها عزيمت نمايند. از آن جمله خلخالي ضمن عيادت از مجروحان، عكسهايي نيز از آنان گرفت كه با اطلاع يافتن مامورين امنيتي مستقر در بيمارستان، فيلم آن عكسها را از او گرفتند و از بين بردند.46 يكي از گزارشهاي ساواك اين مساله را باعث تسريع در ويزيت و ترخيص مجروحان از بيمارستانها ميخواند.47 متقابلا امام نيز بلافاصله دستور دادند تا مردم مجروحان را پرستاري كنند و براي آنان هدايايي فرستاد.48 خلخالي در خاطراتش از تهيه بيست منزل توسط يكي از علماي قم به نام حاج مهدي فيض براي بستري كردن مجروحان ياد كرده است.49 مراجع و مدرسان حوزه علميه قم نيز در قبال اين فاجعه ساكت ننشستند. در گام اول به مدت بيست روز كلاسهاي حوزه را تعطيل كردند.50 مراجع نجف نيز در حمايت از علماي قم دست به اقدامي مشابه زدند.51 از ديگر اقدامات علما و روحانيان كه نسبتا گستردهتر بود، اعتصاب ائمه جماعات مساجد در اعلام حمايت از نهضت بود. آنها به اين اعتصاب پيوستند و ضمن صدور اعلاميهاي، بازاريان را نيز به اعتصاب فراخواندند.52 برخلاف اشارات برخي از منابع به شكستن اعتصاب توسط بعضي از علما53 گزارشهاي ديگر حاكي از تداوم اعتصاب تا روز بيستم فروردين است.54 صرفنظر از اين موارد بعضي از علما و روحانيان تهران به صورت انفرادي55 يا جمعي56 تلگرافهايي را خطاب به آيتالله گلپايگاني در اعلام همدردي و تسليت مخابره كردند.57 طلاب حوزه علميه قم نيز با صدور اعلاميهاي با عنوان «حكومت وحشت و ترور با روحانيت قم چه كرد؟»58 به ابعاد وسيعتري از آن فاجعه اشاره كردند. آيتالله گلپايگاني و امام به تلگرافهاي تسليت پاسخ دادند. آيتالله گلپايگاني در پاسخ خود بقاي عظمت مقام شامخ روحانيت و عافيت آقايان طلاب معظم» را آرزو كرد.59 اعلاميه شاهدوستي يعني غارتگري و بازتاب آن: امام خميني در پاسخ خود به علماي تهران و با عنوان آيتالله سيدعلياصغر خوئي،60 قاطعيت و صلابت يك رهبر سياسي و مرجع ديني منحصر به فرد را به نمايش گذاشت كه اين تلگراف با عنوان «اعلاميه شاهدوستي يعني غارتگري» شناخته شد كه در ذيل مورد بازكاوي قرار ميگيرد. درخصوص اهميت اين اعلاميه، هيچ توصيفي نميتواند روشنتر از متن خود آن باشد. امام در بخشي از آن خاطرنشان ساخته است: «... اينان با شعار شاهدوستي به مقدسات مذهبي اهانت ميكنند، شاهدوستي يعني غارتگري، هتك اسلام، تجاوز به حقوق مسلمين و تجاوز به مراكز علم و دانش، شاهدوستي يعني ضربهزدن به پيكر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانههاي اسلام و محو آثار اسلاميت، شاهدوستي يعني كوبيدن روحانيت و اضمحلال آثار رسالت» در بخش پاياني تلگراف، امام به علماي دين هشدار ميدهد: «حضرات آقايان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است. با اين احتمال، تقيه حرام است و اظهار حقايق واجب، و لو بَلَغَ ما بَلَغَ.» و در نهايت نيز با هيات حاكمه چنين اتمام حجت ميكند: «من اكنون قلب خود را براي سرنيزههاي مامورين شما حاضر كردم، ولي براي قبول زورگوييها و خضوع در مقابل جباريهاي شما حاضر نخواهم كرد...»61 يكي از ياران نزديك امام در خاطراتش از اين اعلاميه به عنوان «اولين سدشكني» بعد از واقعه مدرسه فيضيه قم ياد كرده و تصريح نمود در حالي كه بعد از آن واقعه رعب و وحشت همه جا را فرا گرفته بود، اين اعلاميه آن فضا را شكست.62 براساس خاطرات آيتالله خلخالي، امام متن تلگراف مذكور را بعد از نگارش به نامبرده داده تا آنرا به تهران مخابره كند. خلخالي علاوه بر مخابره آن تلگراف، رونوشت آن را نيز به ياري جمعي از همفكرانش تكثير و در قالب اعلاميه در سطح وسيعي از شهر تهران توزيع كردند.63 شهيد محلاتي در خاطراتش نقل ميكند كه وقتي از متن تند اعلاميه مذكور مطلع شده و عواقب خطرناك آن را به امام خاطرنشان ساخته، امام فرمودهاند: «قل لن يصيبنا الا ما كتب الله لنا. يعني بگو هرگز جز آنچه خدا خواسته است به ما نخواهد رسيد.»64 علي دواني در خاطرات خود در خصوص بازتاب اين اعلاميه نقل ميكند: «اين تلگراف موجب شد كه شور و هيجان وصفناپذيري در ميان ملت و كشور ايجاد شود... يعني اگر ما ميخواستيم ميليونها تومان خرج كنيم و مردم را بيدار سازيم و جنايتهاي رژيم را به آنها نشان دهيم، خبري از حمله كماندوها، سوزاندن قرآنها و پارهكردن كتابها و خرابكردن صحن فيضيه نبود.» دواني در ادامه تصريح ميكند كه «اين اعلاميه باعث رويكرد اقشار مختلف جامعه از جمله دانشجويان به نهضت شد و ماهيت رژيم را براي همگان آشكار ساخت.»65 روضه فيضيه: امام نه تنها از طريق صدور اعلاميه به افشاگري عليه نظام حاكم پرداخت، بلكه با استفاده از رسانههاي سنتي پيام رساني مذهبي يعني منبر و مسجد و وعاظ نيز براي انعكاس ابعاد فاجعه سود جست. وعاظ به سرعت صحنههاي دلخراشي از واقعه را كه ديده يا شنيده بودند، در قالب روضهاي به نام «روضه فيضيه» تدوين كردند و آن را در منابر براي مردم ميخواندند. هاشمي رفسنجاني در خاطراتش نقل ميكند: «چند باري كه من روضه فيضيه خواندم، شاهد گريه و شيون مردم بودم. ما تا پايان مبارزه از اين سوژه براي رسواكردن رژيم شاه دست برنداشتيم.»66 همچنين امام براي ادامه مبارزه، پيكهايي به نقاط مختلف كشور اقدام گسيل كرد 67 و مداحان و سران هياتهاي عزاداري محرم را نيز براي بهرهبرداري از اين واقعه فرا خواند،68 به گونهاي كه در فاصله اندكي اين فاجعه «به عقدهاي از طاغوت در دل مردم تبديل شد.»69 مرحوم فلسفي نقل ميكند: «عمق فاجعه فيضيه تا آنجا بود كه تا در مجالس نام فيضيه برده ميشد، صداي شيون و گريه مستمعين و حضار بلند ميشد.»70 شايد بتوان مهمترين دستاورد اين واقعه چنين برآورد كرد كه روحانيت و مرجعيت نوگرا و سياسي توانست با توجه به كم و كيف فاجعه، طيف عظيم وعاظ سنتي را به عرصه مبارزه عليه نظام بكشاند و از قِبل اين امتياز، توان و قابليت بهرهبرداري از رسانه سنتي منبر را براي افشاگري عليه هيات حاكمه به دست آورد، به خصوص اينكه ايام محرم و «زمانهاي پرشنونده» مساجد و مجالس نزديك بود و نتيجه اينكه مجالس عزاداري محرم آن سال به محافل سياسي اعتراض و تظاهرات سياسي مبدل شد. از سوي ديگر، امام با صدور آن اعلاميه نه تنها رهبري مذهبي --- سياسي بلامنازع را به دست آورد،71 و بسياري از مبارزان و فعالان سياسي نيز، فعاليتهاي خويش را بر حول محور و رهبري ايشان متمركز كردند. عكسالعمل بازاريان: براي تبيين بُعد مهم ديگري از بازتاب واقعه مدرسه فيضيه قم، لازم است عكسالعمل بازاريان نيز مورد بررسي قرار گيرد. گاه در اسناد و خاطرات، اشاراتي به تعطيلي بازار تهران در اعتراض به آن واقعه شده است. فلسفي در خاطراتش نقل ميكند «كارگزاران امنيتي براي ممانعت از تداوم و گسترش دامنه اعتصاب بازاريان، درب بسته برخي از مغازهها را با آجر تيغه كردند.»72 در يكي از دستورالعملهاي پاكروان دراين خصوص آمده است: «چون محتمل است روز 10/1/1342 به تحريك برخي از روحانيون و عناصر ملي و افراد ناراحت، بازار تهران و پارهاي از شهرستانها تعطيل شده و احتمالا تظاهراتي بر پا گردد، لازم است تدابير لازم اتخاذ گردد»73 از اين دستورالعمل چنين برميآيد كه ساواك به دقت تحركات بازاريان را تحت نظر داشت. به خصوص پرداختهاي مختلف مالي از سوي بازاريان به مراجع و به ويژه امام خميني در اين دوره از ديد ماموران امنيتي به دور نمانده است. گزارشهاي متعدد ساواك در اين زمينه بيانگر رويكرد عمومي طيف بازاريان نوگرا و سياسي به مرجعيت و رهبريت سياسي امام خميني است. در يكي از گزارشهاي ساواك با اشاره به ديدار دو تن از بازاريان با امام، آمده است، آن دو: «به خميني گفتهاند چنانچه حاضر باشيد شهريه طلاب را بدهيد ما حاضريم ماهيانه هفتصد هزار ريال براي شما پول بفرستيم.»74 با عنايت به پرداخت متوسط ماهيانه دويست ريال شهريه به طلاب در آن دوره، امام ميتوانست با اين مبلغ، شهريه سه هزار و پانصد طلبه را بپردازد. علاوه بر اين در گزارش ديگري از شهرباني تصريح شده است: «همه روزه از چهل تا پنجاه هزار ريال به طور مستمر براي خميني وجوه شرعيه ميرسد.»75 در همين ارتباط ساواك نيز تاييد كرده است كه «در اين چند روزه [ايام بعد از واقعه مدرسه فيضيه قم] مرتبا پول براي خميني ميرسد.»76 امام نيز متقابلا با صدور اعلاميه و مخابره تلگرافهايي از همراهي بازاريان با نهضت تقدير به عمل آورد.77 تثبيت مرجعيت امام خميني در ميان طيفي از مبارزان سياسي حال با عنايت به جذب منابع هنگفت مالي از سوي امام در اين دوره، آيا ميتوان ادعا كرد كه فاجعه مدرسه فيضيه قم تاثير مثبتي در افزايش رويكرد مردم به مرجعيت امام خميني داشت؟ هاشمي رفسنجاني در خاطرات خود به اين نكته اشاره كرده است كه دريافتهاي عظيم مالي از سوي مراجع: «باعث جلب توجه عامه مردم و طلاب» ميشود. زيرا توان جذب بيشتر وجوهات شرعيه از سوي هر يك از مراجع باعث ميشد آن مرجع زودتر و بيشتر شهريه طلاب را بدهد.78 بر همين اساس در اين بحث رويكرد عمومي طيفي از اقشار جامعه به مرجعيت امام خميني مورد بازكاوي قرار ميگيرد. در يكي از گزارشهاي تحليلي ساواك به تاريخ چهارم ارديبهشت 1342 در اين خصوص آمده است: «اقدامات مخالفتآميز چند ماه اخير آيتالله خميني و پيشقدمي مشاراليه در مخالفت با عمليات اصلاحي اعليحضرت همايوني و دولت، موجب تمركز قدرتهاي روحاني در اطراف وي گرديده و به خاطر همين مركزيت، هم اكنون حوزههاي علميه مذهبي خارج از ايران نيز نامبرده رامشخصترين ركن جامعه روحانيت ايران ميشناسند.»79 ناگفته پيداست صدور اعلاميه معروف شاهدوستي يعني غارتگري، مهمترين عامل در رويكرد عمومي به امام تلقي ميشود. هاشمي رفسنجاني به درستي از اهميت اين اعلاميه به عنوان «نقطه عطفي در اعلاميههاي امام» نام برده و تصريح كرده كه با اين اعلاميه نخستين بار حريم شاه شكسته شد.80 به دنبال شكلگيري چنين فضايي به نفع امام، ساواك درصدد سنجش افكار عمومي نسبت به نامبرده برآمد. از اين رو گزارشهاي بديهي درباره امام از اين دوره تهيه كرد. در يكي از اين اسناد آمده است: «... در حوادث اخير [واقعه مدرسه فيضيه قم]. آيتالله خميني به علت مخالفتي كه با دولت كرده است، مورد توجه عده زيادي از افراد ناراضي قرار گرفته و تعداد مريدانش روزبهروز زياد شده است.»81 در همين خصوص در سندي ديگر تصريح شده در دوره مذكور تغييرات فاحش در ميزان پرداخت شهريه امام حاصل شد، به گونهاي كه تا قبل از آن واقعه ميزان پرداخت شهريه ماهانه ايشان سي هزار تومان بود، ولي بعد از آن به چهارصد هزار تومان رسيده است.82 همچنين درباره اعتبار و نفوذ ديدگاه ايشان در ميان علماي جامعه اضافه شده است: «اكثر علما منتظر اعلام نظريه آيتالله خميني هستند و مترصدند كه در فرصت مناسب نظريه ايشان را بگيرند و نيز فعاليتهاي خودشان را در راهي كه نامبرده انتخاب ميكند، به صورت واحد به كار اندازند.»83 گزارشهايي از اين نوع در تبيين و تحليل تاثير واقعه مدرسه فيضيه قم بر افزايش موقعيت رهبري و مرجعيت امام خميني بسيار قابل تامل است و از وراي همين گزارشها ميتوان رهبري بلامنازع ايشان را در نهضت و انقلاب اسلامي مورد بازكاوي قرار داد. فراخوان آيتالله حكيم براي مهاجرت علما به نجف: آيتالله العظمي محسن حكيم --- مرجع تقليد شيعيان --- در پي اطلاع از واقعه مدرسه فيضيه قم، در چهاردهم فروردين طي مخابره تلگرافي به سي و دو تن از مراجع و علماي ايران، از آنان خواست به نجف مهاجرت كنند. 84 اين تلگراف در جامعه ايران بازتاب گستردهاي يافت. صرفنظر از موقعيت آيتالله حكيم، گستردگي حوزه جغرافيايي و انساني مخاطبان تلگراف بود كه در شهرهاي مختلف اقامت داشتند. اين علما عبارتند از آيات قم: خميني، گلپايگاني، مرعشي نجفي و شريعتمداري؛ آيات تهران: بهبهاني، خوانساري، تهراني، آشتياني و آملي؛ آيات همدان: بنيصدر و آخوند ملا علي همداني؛ آيات مشهد: ميلاني، قمي و گلپايگاني، آيتالله محلاتي از شيراز، شيخعليمحمد بروجردي از بروجرد، آيات عبدالرحيم ارباب و خراساني از اصفهان، آيات ضيأبري و بحرالعلوم از رشت، آيت الله كمالوند از خرمآباد، آيتالله جليلي از كرمانشاه و آيات و علما: بادكوبهاي، ميرزا احمد اهري، ميرزا حسن انگجي، از تبريز.85 ناگفته پيداست بررسي تلگراف آيتالله حكيم و تبيين بازتاب نهضت در عراق به پژوهش مستقل نياز دارد كه از حوزه اين مقاله خارج است؛ ولي بازتاب آن در كشور اهميت بسياري دارد. در اسناد ساواك از تكثير و توزيع وسيع اين تلگراف و پاسخ امام سخن به ميان آمده است.86 نكته حائز اهميت اينكه كارگزاران رژيم از پاسخ مراجع و علما به اين تلگراف هراس داشتند. امام در بخشهايي از دو سخنراني خود بعد از دريافت تلگراف به اين مساله اشاره كرده و به نقل از ماموران امنيتي گفته است: «دستور ايشان [شاه] است كه اگر [مراجع] در جواب حضرت آيتالله حكيم كاري انجام دهند، كماندوها و زنهاي هر جايي را به منازل شما ميريزيم و شماها را ميكشيم و خانههايتان را غارت ميكنيم.»87 ايشان در سخنراني ديگر مجددا به اين مساله اشاره كرده و تصريح ميكند: «مردك [شاه] ميفرستد رئيس شهرباني را به منزل آقايان [مراجع]... كه اگر نفستان در فلان قضيه [پاسخ به تلگراف آيتالله حكيم] درآيد، اعليحضرت فرمودهاند... ميفرستيم منزلهايتان را خراب ميكنيم، خودتان را ميكشيم و نواميستان را هتك ميكنيم.»88 پاسخ مراجع و علماي ايران به دعوت آيتالله حكيم بدون ترديد اجابت دعوت آيتالله حكيم از سوي علماي ايران به مفهوم خاليكردن سنگر مبارزه و قبول شكست از هيات حاكمه تلقي ميشد. از اين رو نظر عمومي بر اين تعلق گرفت كه به اين دعوت پاسخ منفي دهند. امام در ابتداي جوابيه خود با اظهار اميدواري به وحدت علما براي حفظ حريم اسلام، تصريح كرده است: «ما ميدانيم با هجرت مراجع و علماي اعلام مركز بزرگ تشيع در پرتگاه هلاكت افتاده و به دامن كفر و زندقه كشيده خواهد شد و برادران ايماني عزيز ما در شكنجه اليم واقع خواهند شد. ما ميدانيم با اين هجرت، تغييرات و تحولات عظيمي روي خواهد داد. كه ما از آن بيمناكيم... ما عجالتا در اين آتشسوزان به سر برده و با خطرهاي جاني صبر نموده، از حقوق اسلام و مسلمين و از حريم قرآن و استقلال مملكت دفاع ميكنيم و تا سر حد امكان مراكز روحانيت را حفظ نموده، امر به آرامش و سكوت مينماييم مگر آنكه دستگاه جبار راهي را بخواهد طي كند كه ما را ناگزير به مطالبي كند كه به خداي تبارك و تعالي ازآن پناه ميبريم...»89 بنابر گزارش ساواك تكثير و توزيعكنندگان اين تلگراف در پايان آن افزودهاند: «چون هيات حاكمه ايران تلگرافهاي علماي اعلام را به مقصد نميرساند، لذا اقدام به طبع ميشود تا ملل اسلامي از خفقاني كه در ايران حكومت ميكند آگاه باشند.»90
مراجع ديگر نيز با مخابره تلگرافي ضمن برشمردن عواقب مهاجرت علما مبني بر تعطيلي حوزه علميه مخالفت خود را با مهاجرت ابراز داشتند. چرا رژيم با مهاجرت علما مخالفت كرد؟ اين سوال مطرح است كه چرا هيات حاكمه از عكسالعمل مراجع و علماي ايران براي مهاجرت به نجف هراس داشت و درصدد مقابله با اين اقدام احتمالي برآمد؟ چنين به نظر ميرسد كه در صورت اقدام هر يكي از مراجع براي مهاجرت، هيجان و قيام گستردهاي در ميان مردم ايجاد ميشد. وانگهي خروج هر يك از مراجع از كشور به اين بهانه، به مفهوم سلب امنيت و حيات مومنين تلقي ميشد و مشروعيت عمومي نظام از بين ميرفت و چه بسا از منظر متدينين كشور به دارالكفر بدل ميشد. از اين رو چنانچه از سخنان پيشين امام در اين خصوص برميآيد، كارگزاران امنيتي با شدت و حدت هر چه تمامتر، مراجع را از اتخاذ تصميم براي مهاجرت باز داشتند و حتي شاه شخصا در اين مورد به مراجع و علماي اعلام اولتيماتوم داد. هر چند عواقب مهاجرت علما غيرقابل پيشبيني بود، ولي ميتوان ادعا كرد كه چنين شرايطي به نفع نظام و هيات حاكمه نبود. مراسم چهلم شهداي فيضيه آخرين بحث مرتبط با واقعه مدرسه فيضيه قم، برگزاري مراسم چهلم شهداي آن است. صدور دهها اعلاميه و اطلاعيههاي فراخوان شركت در مراسم چهلم آن واقعه، از سوي مراجع، روحانيان و جوامع مذهبي اعلام تنفر و انزجار از عاملان آن تلقي ميشد. نظام حاكم با تداوم اقدامات و تحميلات خصمانه خود نظير اخراج مجروحان فاجعه از بيمارستانها، سربازگيري طلاب و ايجاد ساير محدوديتها عليه روحانيان، نه تنها گامي در التيام آن فاجعه برنداشت، بلكه نشان داد كه ميخواهد همچنان بر طبل خشونت عليه مخالفان مذهبي بكوبد. از اين رو، رويكرد مراجع و جوامع ديني در بزرگداشت چهلم شهداي آن واقعه به منظور تداوم و استمرار همين منازعات قابل تبيين است. گو اينكه اين مراسم خود فرصتي ديگر براي عرض اندام وعاظ، بازاريان و... در مقابل رژيم محسوب ميشد. صدور اعلاميههايي از سوي مراجع و علما و برگزاري مراسمي چند براي چهلم شهداي واقعه فيضيه، محورهاي اصلي اين بحث را تشكيل ميدهد. امام علاوه بر پيام، سخنراني مفصلي در آن روز در مسجد اعظم قم ايراد نمود. امام همچنين در دوازدهم ارديبهشت و روز چهلم شهداي واقعه فيضيه با صدور يك پيام و ايراد يك سخنراني از ابعاد ديگري از اين فاجعه پرده برداشت. امام در پيام خود ضمن اشاره به ديدار با پدر سيد يونس رودباري (طلبه شهيد واقعه فيضيه) از اينكه تمام مصادر امور انجام عمليات غيرقانوني و خلاف شرع خود را به شاه نسبت ميدهند، تصريح ميكرد: در اين صورت بايد «فاتحه اسلام و ايران و قوانين» را خواند سپس از تداوم برنامههاي مباين شرع وزارت دادگستري درخصوص «الغاي اسلام و رجوليت از شرايط قضات» خبر داده و منطق دولت شاه را محو اسلام ناميد، و همه اين عملياتها را يا براي رضايت اسرائيل خوانده است. ايشان در ادامه با اشاره به عدم نيل كارگزاران نظام به اهداف خود از سربازگيري طلاب و دعوت نظاميان به همكاري با نهضت، به سران ممالك اسلامي اعلام ميكند كه «علماي اسلام و زعماي دين و ملت ديندار ايران و ارتش نجيب... از پيمان [دولت ايران] با اسرائيل... متنفر و منزجر است.» و در پايان نيز ملت مسلمان را به بزرگداشت فاجعه فيضيه فرا خوانده است.91 انعكاس اعلاميه امام در اسناد ساواك و شهرباني گزارشهايي از پخش اعلاميه امام آمده است. در يكي از اسناد ساواك با اشاره به توزيع اين اعلاميه «در بازار و مساجد و پارهاي نقاط ديگر تهران» نكات عمده آن را در سه بند به شرح ذيل برشمرده: 1. دولت با احكام اسلام مخالف است و تصميم دارد اسلام را تضعيف كند. 2. اقدامات شديد دولت بر ضد روحانيان و حوزه علميه قم به خاطر نفت قم صورت گرفته است. 3. دولت با اسرائيل بر ضد اعراب و مسلمين ارتباط برقرار كرده و به پيشرفت صهيونيسم كمك ميكند.»92 چنين مينمايد كه نه تنها از ديد گزارشگر ساواك بلكه از نظر كارگزاران رژيم شاهنشاهي نيز، اشاره امام به مساله اسرائيل، ابعاد وسيعتري از استراتژي مبارزاتي نهضت روحانيت با هيات حاكمه و به خصوص همخويي و همگرائي آن نظام با دولت اسرائيل را در تقابل با اعراب در قضيه فلسطين به چالش ميكشاند. در واقع امام نه فقط از موضع مخالفت با سربازگيري طلاب، هتك روحانيت و مدرسه فيضيه و منع برگزاري مراسم چهلم شهداي فيضيه و مواردي از اين قبيل به مقابله با نظام پرداخت، بلكه از پيوندهاي پنهان و آشكار دولت ايران با اسرائيل پرده برداشت كه پيامد آن نه تنها خروج ايران از جبهه مشترك ضداسراييلي جهان اسلام بود، بلكه به مفهوم تقابل با كشورهاي اسلامي و عربي محسوب ميشد. نكته قابل اهميت و بيسابقه ديگري كه درخصوص پخش اين اعلاميه امام، از گزارشهاي ساواك به دست ميآيد، توزيع آن همراه با عكس امام است. متاسفانه در منابع و خاطرات، ذكري از عاملان اين اقدام بديع به ميان نيامده است، از اين رو بررسي اين بحث فراتر از گزارشهاي ساواك نخواهد بود. ناگفته نماند كه اين معضل براي سال 1343 با خاطرهگويي يكي از عاملان، تهيه كارت پستالي عكس امام براي عيد آن سال و تبيين فعاليت شبكه توزيع آن حل شده است.93 گزارشهاي ساواك و شهرباني كه از توزيع اعلاميه امام به ضميمه عكس ايشان در تهران و قم94 خبر داده اضافه كرده كه اين عكس از سوي «هيات اسلامي قم» به دو صورت عكس نيمرخ و تمامرخ و ايشان را به عنوان «مرجع تقليد شيعيان» معرفي كرده است؛ در مرحله بعد عكسها را به تهران ارسال كردند و به «كليه دكاكين و مغازههاي بازار و خيابانها داده شد كه آن را در پشت ويترين خود نصب نمايند.» در پايان نيز تصريح شده كه صاحبان مغازهها نيز «عكسها را در دكاكين خود نصب نمودهاند.»95 ناگفته پيداست كه عنوان هيات اسلامي قم فقط پوششي براي گريز از موانع امنيتي بود و گر نه اصولا از وجود خارجي چنين شكلي در منابع موجود سخن به ميان نيامده است. به هر حال گزارشهاي ديگر از توزيع اعلاميه و عكس مذكور در تهران، اصفهان، كرمان، بروجرود و همدان96و خبر دادهاند. طولي نكشيد كه اين فعاليت تبليغاتي در سطح كل كشور گسترش يافت. يكي از مقامات ارشد ساواك مركز در آن مقطع در پاسخ استعلام ساواك خوزستان اذعان كرد كه داشتن عكس امام جرم نيست، ليكن ساواك و شهرباني بايد به صاحبان مغازهها تذكر دهند از نصب ايشان عكس خودداري كنند.97 چنين به نظر ميرسد كه به تدريج با اتخاذ مواضع قاطع از سوي امام در برابر هيات حاكمه، شهرت و محبوبيت ايشان در ميان فعالان و علاقهمندان به نهضت در سراسر كشور افزايش يافت. از اين رو احتمالا جمعي از طلاب هنرمند وفادار به امام، با چاپ عكس ايشان گامي ديگر در معرفي بيشتر امام در ميان تودهها برداشتهاند. اقدام ديگر امام خميني در ارتباط با چهلم واقعه فيضيه، ايراد سخنراني در بعدازظهر روز مذكور در مسجد اعظم قم بود. اين سخنراني يكي از سخنرانيهاي نسبتا مفصل امام است. ايشان در اين سخنراني به ارزيابي قيام ملت ايران از آغاز نهضت در سال 1341 و تداوم آن تا سال 1342 پرداخته است. در اين مراسم كه ضمنا به مناسبت آغاز دروس حوزه علميه قم پس از چهلم شهداي مدرسه فيضيه و در حضور روحانيان و طلاب و اهالي قم و به خصوص شاگردان امام برگزار شد، امام ضمن تبيين سير تاريخي قيام مردم، از توطئههاي مختلف (نظير خطر نفوذ اسرائيل در ايران، پيوند هيات حاكمه و بهائيان، ماهيت رفراندم، قانون تساوي حقوق زن و مرد، تكاپوهاي ديرينه نظام عليه حوزه علميه قم) پرده برداشت و در فرازهايي از سخنراني خود ضمن خطاب به شاه راجع به رفراندم كه «ما نميخواستيم اين طور مفتضح بشوي.» به برخي از علما كه در همراهي با نهضت سكوت پيشه كرده بودند، افزود: «امروز، سكوت [به معني] همراهي با دستگاه جبار است.»98 در بخشي از همين سخنراني، امام اعلام كرد براي خواندن فاتحه به فيضيه عزيمت خواهد كرد. خلخالي كه در اين مراسم حاضر بود، در خاطراتش نقل ميكند: «امام بعد از پايان سخنراني از مسجد اعظم به طرف مدرسه فيضيه عزيمت كرد و سپس در يكي از ايوانهاي قسمت شرقي نشست و من [خلخالي] سخنراني شديداللحني عليه نظام ايراد نمودم كه ضمن آن به انتقاد از كشتار فيضيه، شهادت يونس رودباري پرداختم و بر لزوم استقامت در مقابل هيات حاكمه تاكيد كردم، به طوري كه در ضمن سخنراني همه گريه ميكردند.99 چهلم فيضيه در تهران اما درباره برپايي مراسم چهلم فيضيه در تهران، اسناد و مدارك از برگزاري يك مجلس و از برهم خوردن مجلسي ديگر سخن گفتهاند. بنا بر گزارش ماموران ساواك، مجلس اول از سوي طلاب تهراني در بعدازظهر روز نوزدهم ارديبهشت در مسجد حاج ابوالفتح از مساجد بزرگ بازار تهران و با شركت آيات و علماي سرشناس تهران نظير آيتالله چهلستوني، شيخ جواد فومني، هدايتالله تقوي شيرازي، محمدعلي انصاري، فقيه دزفولي، سيداحمد شهرستاني، شيخعلي محدثزاده، شيخ عبدالله آل آقا و سايرين از اقشار و طبقات مختلف برگزار شد. اين نكته نيز ناگفته نماند كه خود طلاب حوزه علميه قم نيز فراخوان عمومي براي برگزاري مراسم چهلم فيضيه «از دوازدهم ارديبهشت در سراسر كشور» به عمل آوردند. اما مجلس دومي كه در تهران به زد و خورد ميان مردم و ماموران امنيتي انجاميد، مقدمات برگزاري آن به دنبال صدور و پخش اعلاميهاي به وسيله ابراهيم طباطبايي --- داماد آيتالله حكيم -- كه به همين منظور به ايران آمده بود در تهران فراهم شد. «از ساعت 14، درب مسجد قفل گرديد و افراد كلانتري 9 جلوي مسجد مستقر شدند. در ساعت 15، هفت دستگاه لندرور به سرنشيني در حدود 50 نفر پليس امدادي در ميدان ارك مستقر گرديدند. از ساعت 20/15 الي 15/18 افرادي كه براي شركت در مراسم مسجد ارك ميآمدند در گوشه و كنار خيابان جمع شده و دستههاي 80 الي 100 نفري تشكيل ميدادند و تقريبا تظاهرات موضعي صورت ميدادند و شعارشان فرستادن صلوات بود كه هر دفعه مامورين پليس حمله كرده و آنها را متفرق مينمودند.» در ادامه گزارش به وقوع درگيري و خشونت اشاره كرده و افزوده است: «در يكي از تظاهرات موضعي يك نفر در هنگام فرار با يك درفش كفاشي از پشت به سرهنگ 2 شهرباني حمله نموده، درفش را در بدن سرهنگ مزبور فرو كرده بود، كه سرهنگ مذكور فورا به بهداري شهرباني اعزام و پانسمان گرديد و مجددا [پس از] مدت كوتاهي به ميدان ارك مراجعت نمود.» در اين گزارش همچنين به حضور تعدادي افراد معمم و اقدامات تحريكآميز آنها اشاره شده: «از صبح روز مزبور به شدت در بازار تهران خبر ختم مسجد ارك شايع شده بود و عده زيادي از بازاريان مغازههاي خود را تعطيل نموده و جهت شركت در مراسم مزبور به جلوي مسجد ارك رفته بودند.» گزارشگر ساواك در پايان با اشاره به دستگيري چهارده نفر از تظاهركنندگان، درباره بازتاب وقوع اين حادثه در ميان مردم عادي و رهگذر تصريح كرده: «[آنان] در اثر مشاهده حمله پليس به افراد، سخت عصباني و ناراحت شده و نسبت به دستگاه و ماموران انتظامي بدگويي ميكردند و تقريبا يك عدم رضايت عمومي در بين اينگونه افراد بيخبر ايجاد گرديده بود.»100 يكي از بازاريان حاضر در آن درگيري عامل حمله را فردي به نام سيدمحمود اميرحسيني و نام فرد زخمي شده را سرهنگ طاهري ذكر كرده است.101 سيدابراهيم طباطبايي نيز در آستانه مراجعت خود به نجف در اعلاميهاي كه به منظور توديع از مردم صادر كرده بود، ضمن قدرداني از اهتمام اقشار مختلف براي تشكيل اين مجلس، اضافه كرد: «با كمال تاسف دستگاه ظالمه با تمام عناد و وحشيگري و ضرب و جرح و حبس از انعقاد مجلس جلوگيري كرد و خود اينجانب را همراه با عدهاي از آقايان علما، از صبح همان روز تا ساعت 8 بعدازظهر به وسيله قواي انتظامي محاصره كردند و مانع از حضور در مسجد شدند.» در پايان نيز همگان را به مقاومت و ادامه مبارزه فراخوانده است.102 به واقعه مذكور در گزارش هفتگي ساواك به طور تفصيلي اشاره شده است.103 حاصل سخن اينكه فاجعه فيضيه و وقايع مربوط به آن تا چهلم شهدا، يك مرحله پرتنش از خشونت و خصومت ميان هيات حاكمه و روحانيت را رقم زد. وقايع اين مرحله با انجام عملياتهايي نظير حمله به مدرسه فيضيه، سربازگيري طلاب، منع برگزاري مراسم چهلم و... از منظر كارگزاران رژيم گامي به پيش و كسب موفقيتهايي چند عليه مخالفان نظام تلقي ميشد. بدون شك اين تلقي از عدم شناخت قاطعيت امام و قدرت بسيج مردمي ايشان ناشي ميشد. هر چند امام و ساير همراهان و همفكران ايشان به تكاپو براي مقابله با هيات حاكمه در اين مرحله دست زدند، ولي به نظر ميرسد كه مبارزه اصلي را براي ماه محرم گذاشتند، ماهي كه درآن به راستي هيات حاكمه خلع سلاح ميشد و با وجود تشديد مبارزه روحانيان در پوشش مجالس مذهبي، خود را براي مقابله با آن ناتوان مييافت. رمز و راز اين قدرت در قابليت بسيج مردمي و شبكه پيامرساني نهضت نهفته است.
پينوشتها: 1- جواد منصوري، تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، ج 1، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1379، سند شماره 124/2. 2- همان، ص 56، به نقل از روزنامه كيهان، فروردين 1376. 3- صفأ كاظميني، ارزيابي يادماندههاي سپهبد مبصر از قيام 15 خرداد 42، هفتهنامه عصر ما، شماره 164، مورخ 11/3/1379. 4- تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد،1/556، به نقل از روزنامه كيهان، فروردين 1376. 5- خاطرات آيت الله محمدعلي گرامي، به كوشش محمدرضا احمدي، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1381، ص 235. 6- خاطرات حسن بهشتي، فصلنامه 15 خرداد، شماره 25، سال 6، بهار 1376، صص 277و 278. 7- خاطرات 15 خرداد (دفتر پنجم)، به كوشش علي باقري، تهران، دفتر ادبيات انقلاب اسلامي، 1378، ص 113، خاطرات نصرالله خاكي. 8- همان، ص 301، خاطرات حيدر يونسي. 9- خاطرات 15 خرداد (دفتر اول)، پيشين، ص 99، خاطرات حجتالاسلام علي دواني. 10- قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، فيضيه، تهران، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، 2/24. 11- خاطرات 15 خرداد (دفتر اول)، پيشين، صص --97 98، خاطرات علي دواني. 12- علي دواني، نهضت روحانيون ايران، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1377،3و4/230. 13- خاطرات حسن بهشتي، فصلنامه 15 خرداد، پيشين، صص --279 277. 14- خاطرات 15 خرداد (دفتر پنجم)، پيشين، ص 301، خاطرات حيدر ميريونسي. 15- خاطرات 15 خرداد (دفتر پنجم)، پيشين، ص 26. 16- همان، ص 201، خاطرات حجتالاسلام سيدمحمد كوثري. 17- همان، صص ---301 302، خاطرات حيدر ميريونسي. 18- همان، ص 115، خاطرات نصرالله خاكي. 19- همان، ص 99، خاطرات حجتالاسلام عبدالحسين چهل اختراني. 20- خاطرات آيتالله محمد علي گرامي، پيشين، ص 236. 21- خاطرات قيام 15 خرداد (دفتر پنجم)، پيشين، ص 202، خاطرات حجتالاسلام سيدمحمد كوثري. 22- علي دواني، نهضت روحانيون ايران، ج 3و4، پيشين، ص 236. 23- ارزيابي يادماندههاي سپهبد مبصر از قيام 15 خرداد، پيشين. 24- دوران مبارزه، خاطرات هاشمي رفسنجاني، به كوشش محسن هاشمي، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1376، ص 138. 25- خاطرات 15 خرداد (دفتر پنجم)، پيشين، ص 342، خاطرات حجتالاسلام عليمحمد كوثري. 26- همان، ص 202، خاطرات حجتالاسلام محمد كوثري. 27- خاطرات 15 خرداد (دفتر اول)، پيشين، صص 100 و 101، خاطرات حجت الاسلام علي دواني. 28- ناگفتهها، خاطرات شهيد حاج مهدي عراقي، تهران، رسا، 1377، صص --160 158. 29- خاطرات 15 خرداد، بازار، پيشين، ص 198، خاطرات محمود محتشميپور. 30- خاطرات 15 خرداد، (دفتر اول)، صص 33 و 34، خاطرات حجتالاسلام عبدالكريم بيآزار شيرازي. 31- بيانات امام در جمع روحانيون، طلاب و اهالي قم به مناسبت حمله ماموران رژيم به مدرسه فيضيه و...، صحيفه امام، 1/166. 32- دوران مبارزه، خاطرات هاشمي رفسنجاني، پيشين، ص 139. 33- صحيفه امام، 1/167. 34- ناگفتهها (خاطرات شهيد حاج مهدي عراقي، ص 162. 35- حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج اول، خاطرات ارتشبد سابق حسين فردوست، تهران، اطلاعات، 1371، ص 383. 36- خاطرات 15 خرداد، بازار، پيشين، ص 199، خاطرات محمود محتشميپور. 37- خاطرات 15 خرداد، (دفتر پنجم) پيشين، ص 27، همچنين همان (دفتر اول)، ص 100. 38- خاطرات 15 خرداد، بازار، پيشين، ص 188، خاطرات محسن لبافي. 39- دوران مبارزه، خاطرات هاشمي رفسنجاني، پيشين، صص 139و140. 40- تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، ج 1، پيشين، سند شماره 31/3. 41- ناگفته (خاطرات شهيد حاج مهدي عراقي)، صص 163و164. 42- تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، ج 1، پيشين، سند شماره 32/3. 43- ناگفتهها (خاطرات شهيد حاج مهدي عراقي)، ص 164. 44- قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، فيضيه، پيشين، 2/45. 45- قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، فيضيه، پيشين، 2/29. 46- همان، ص 190. 47- همان، ص 73. 48- خاطرات 15 خرداد (دفتر اول)، ص 34، خاطرات حجت الاسلام عبدالكريم بيآزار شيرازي. 49- خاطرات آيتالله خلخالي، ص 82. 50- قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، فيضيه، 2/91. 51- خاطرات آيتالله خلخالي، 1/94--93. 52- قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، فيضيه، 2/30--29. 53- قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، فيضيه، پيشين، 2/47 و 77. 54- همان،صص 91 و 95. 55- از جمله آيات و علما: محمدتقي آملي، سيدجعفر خوانساري و محمدباقر شهيدي، ر.ك: اسناد انقلاب اسلامي، 2/--58 57 و 69. 56- از جمله متن تلگرام جمعي از علما و روحانيان به آيتالله گلپايگاني درباره فاجعه مدرسه فيضيه، اسناد انقلاب اسلامي، 3/59. 57- در دو اعلاميه صادره از سوي «جامعه روحانيت تهران» ابعاد فاجعه بازگو شده است.ر.ك: اسناد انقلاباسلامي، 4/39و43--40. همچنين نهضت روحانيون ايران 3و4/257و258. 58- متن اعلاميه طلاب حوزه علميه قم درباره فاجعه مدرسه فيضيه، اسناد انقلاب اسلامي، 4/--48 46. 59- متن پاسخ آيتالله العظمي گلپايگاني به تلگرام جمعي از علما درباره فاجعه مدرسه فيضيه، اسناد انقلاب اسلامي، 1/79. 60- صحيفه امام، 1/---179 177. 61- پيام امام خميني به علماي تهران درخصوص استيضاح علم از نخستوزيري و به مناسبت تهاجم عوامل رژيم شاه به مدرسه فيضيه و ضرب جرح مردم و طلاب، صحيفه امام، 1/---177 179. 62- خاطرات آيتالله محمدعلي گرامي، صص 235و236. 63- خاطرات آيتالله خلخالي، 1/85. 64- خاطرات و مبارزات شهيد محلاتي، به كوشش سيدحميد روحاني، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1376، ص 47. 65- خاطرات 15 خرداد (دفتر اول)، پيشين، صص 103و104. 66- دوران مبارزه، خاطرات هاشمي رفسنجاني، پيشين، صص 140و141. 67- خاطرات 15 خرداد، دفتر اول، پيشين، ص 34، خاطرات حجتالاسلام عبدالكريم بيآزار شيرازي. 68- خاطرات 15 خرداد، بازار، پيشين، ص 76، خاطرات سيداسماعيل زريباف. 69- خاطرات 15 خرداد، دفتر اول، پيشين، ص 105، خاطرات حجتالاسلام علي دواني. 70- خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفي، ص 254. 71- خاطرات 15 خرداد، بازار، پيشين، ص 221، خاطرات جواد مقصودي. 72- خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفي، ص 254. 73- قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، فيضيه، 2/59. 74- همان، صص 62و63. 75- آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، پرونده شهرباني امام خميني، شماره بازيابي 661، كد 1/641، ص 51. 76- قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، فيضيه، 2/49. 77- از جمله اين موارد ميتوان به پيامهاي زير اشاره كرد: الف) پيام امام خميني به ملت ايران درخصوص سپاسگزاري از مردم به خاطر اعتصاب عمومي در اعتراض به فاجعه مدرسه فيضيه، صحيفه امام، 1/181--180. ب) تلگراف امام خميني به كسبه بازار حضرتي [تهران] درخصوص و تشكر از اظهار همدردي آنان در فاجعه مدرسه فيضيه، صحيفه امام، 1/174. ضمنا براي اطلاع بيشتر از نقش بازاريان در نهضت در اين مرحله ر.ك به: رحيم روحبخش، نقش بازار در قيام 15 خرداد، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1380. 78- دوران مبارزه، خاطرات هاشمي رفسنجاني، ص 117. 79- قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، فيضيه، 2/148. همچنين ر.ك به: تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد،ج 1، سند شماره 23/3. 80- دوران مبارزه، خاطرات هاشمي رفسنجاني، ص 140. 81- قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، فيضيه، 2/169. 82- تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، ج 1، سند شماره 26/3. 83- آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، برومند، شهرباني امام خميني، شماره بازيابي 661، كد 1/641، ص 55. 84- متن عربي و فارسي تلگرام آيتالله العظمي حكيم به سي و دو نفر از علماي ايران درباره فاجعه مدرسه فيضيه، اسناد انقلاب اسلامي، 1/83و84. 85- تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، ج 1، سند شماره 34/3. 86- قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، فيضيه، 2/134--133. 87- پيام امام خميني به مناسبت چهلم شهداي فاجعه مدرسه فيضيه قم، صحيفه امام، 1/---196 198. 88- سخنراني امام خميني در مسجد اعظم قم به مناسبت آغاز دروس حوزه پس از چهلم شهداي فيضيه، صحيفه امام، 1/216--206. 89- تلگراف امام خميني به آيتالله العظمي سيدمحسن حكيم درخصوص دعوت ايشان از علماي ايران براي هجرت به نجف، صحيفه امام، 1/183--182. 90- قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، فيضيه، 2/134. 91- پيام امام خميني به مناسبت چهلم شهداي مدرسه فيضيه قم، صحيفه امام، 1/197---196. 92- آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، پرونده شهرباني امام خميني، شماره بازيابي 661، كد 1/641، ص 56. 93- تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، ج 1، سند شماره 100/3. 94- خاطرات 15 خداد، دفتر پنجم، صص --143 139، خاطرات حجتالاسلام محمدحسن رحيميان. 95- قيام 15 خرداد به روايت اسناد، ج 1، سند شماره 101/3. 96- قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، فيضيه، 2/210. 97- آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، پرونده شهرباني امام خميني، شماره بازيابي 661، كد 1/641، ص 57و 67. 98- قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، فيضيه، 2/216. 99- سخنراني امام خميني در مسجد اعظم قم در جمع روحانيون، طلاب و اهالي قم به مناسبت آغاز درورس حوزه پس از چهلم شهداي مدرسه فيضيه و درباره حوادث سالهاي ---1342 1341، صحيفه امام، 1/---206 216. 100- تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، ج 1، سند شماره 107/3. 101- خاطرات 15 خرداد بازار، ص 93، خاطرات حبيبالله شفيق. 102- متن اعلاميه آقاي حاج سيدابراهيم طباطبايي درباره لغو برگزاري مجلس بزرگداشت [چهلم] شهداي مدرسه فيضيه، اسناد انقلاب اسلامي، 2/78. 103- تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، ج 2، سند شماره 101/4. |