آنچه در پی می آید گزیده ای است از دیدگاه های حضرت امام خمینی درباره عوامل و زمینه هایی که عامل انگیزش عمومی و قیام همگانی مردم مسلمان ایران برای سرنگونی رژیم ستمشاهی و استقرار نظام اسلامی گردید. حضرت امام خمینی در این نگرش بیش از هر چیز به نقش محوری و مبنایی توجه و عنایت و مساعدت الهی و ایمان زلال مردم و پایبندی آنان به تعالیم اسلام و فضایل و ارزش های والای نهفته در دین مبین حق نظر می گسترند و آن را زیر ساخت حرکت الهی مردم و خاستگاه انقلاب و نظامی اسلامی معرفی می نمایند. ما به قدرت طبیعی بر این مشاکل و بر این مصیبت هائی که وارد شده است فائق نیامده ایم برای اینکه قدرت ما به حسب طبیعت یک قدرت بسیار ناچیزی بود در مقابل قدرت های بسیار بزرگ مثل قدرت آمریکا و قدرت شاه سابق با آن ابزاری که اینها در دست داشتند. ما به اینها که غلبه کردیم ملت ما که در این نهضت پیروز شد این فقط برای اتکال به خدا بود. در ملت ما یک تحولی حاصل شد که آن تحول سابقه نداشت آن تحول اینطور بود که شهادت را برای خودشان فوز عظیم می دانستند. جوان های ما الان هم پیش من می آیند بعضی از آنها و می گویند که شما دعا کنید که ما شهید بشویم این رمز پیروزی بود که همانطوری که در صدر اسلام مسلمین با این رمز پیش بردند ملت ما هم با این رمز پیش برد و با این رمز است که ملت ها می توانند پیش ببرند. ما می دانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهانخواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد با تاییدات غیبی الهی پیروز گردید. اگر نبود دست توانای خداوند امکان نداشت یک جمعیت سی و شش میلیونی با آن تبلیغات ضد اسلامی و ضد روحانی خصوص در این صد سال اخیر و با آن تفرقه افکنی های بی حساب و قلم داران و زبان مردان در مطبوعات و سخنرانی ها و مجالس و محافل ضداسلامی و ضدملی به صورت ملیت و آن همه شعرها و بذله گویی ها و آن همه مراکز عیاشی و فحشا و قمار و مسکرات و موادمخدره که همه و همه برای کشیدن نسل جوان فعال که باید در راه پیشرفت و تعالی و ترقی میهن عزیز خود فعالیت نمایند به فساد و بی تفاوتی در پیش آمدهای خائنانه که به دست شاه فاسد و پدر بی فرهنگش و دولت ها و مجالس فرمایشی که از طرف سفارتخانه های قدرتمندان بر ملت تحمیل می شد و از همه بدتر وضع دانشگاه ها و دبیرستان ها و مراکز آموزشی که مقدرات کشور به دست آنان سپرده می شد با به کار گرفتن معلمان و استادان غرب زده یا شرق زده صددرصد مخالف اسلام فرهنگ اسلامی بلکه ملی صحیح با نام ملیت و ملی گرایی گرچه در بین آنان مردانی متعهد و دلسوز بودند لکن با اقلیت فاحش آنان و در تنگنا قرار دادنشان کار مثبتی نمی توانستند انجام دهند و با این همه و ده ها مسائل دیگر از آن جمله به انزوا و عزلت کشیدن روحانیان و با قدرت تبلیغات به انحراف فکری کشیدن بسیاری از آنان ممکن نبود این ملت با این وضعیت یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد و فریاد الله اکبر و فداکاری های حیرت آور و معجزه آسا تمام قدرت های داخل و خارج را کنار زده و خود مقدرات کشور را به دست گیرد. بنابراین شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلاب ها جداست هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام. و تردید نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است. روی موازین مادی روی موازین عادی باید با یک یورش ما از بین رفته باشیم... لکن قدرت ایمان پشتیبانی خدای تبارک وتعالی اتکال به ولی عصر(سلام الله علیه) شما را پیروز کرد. برادران من از یاد نبرید این رمز پیروزی را این وحدت کلمه ای که در تمام اقشار ایران پیدا شد معجزه بود کسی نمی تواند این را ایجاد کند این معجزه بود این امر الهی بود این وحی الهی بود نه کار بشر رمز پیروزی شما اول ایمان ثابت و بعد وحدت کلمه این دو مطلب را حفظ کنید. همین تحولی که ملت ما در ظرف مدت کمی پیدا کرد یک نحو تحول معجزه آسا که یک روز از پاسبان حساب می برد بازارهای بزرگ ما از پاسبان حساب می بردند یک روزی هم از شخص اول مملکت حساب نبردند یک روز جرات نمی کردند که توی خانه شان اسم شاه را به ناگواری ببرند یک روز هم در خیابان ها ریختند و گفتند مرگ بر این. همچو متحول شد کی این کار را کرد اسلام قوت ایمان و الا انسان که نمی تواند این کار را بکند کار من و تو و اینها نیست که کار اسلام است. من دولت های عربی را بیش از پانزده سال است که نصیحت کردم که با هم متحد بشوند و قدس را نجات بدهند و هیچ ابدا در آنها اثر نکرد برای اینکه در فکر این مسائل نیستند. آنها اگر صحبتی هم از این مسائل بکنند همان صحبت هایی است که شاه سابق ما راجع به پیشرفت ها می کرد و راجع به تمدن بزرگ می کرد. اینها هیچ یکشان به فکر امت ها نیستند امت ها خودشان باید به فکر خودشان باشند. اگر ما بنا بود که بنشینیم تا برای ما دولت ها کار بکنند حالا باز همان عقب ماندگی را داشتیم و باز شاه سابق بر ما حکومت می کرد. ما به قوت ایمان که در شعب ما حاصل شد با آن قوت ایمان با این ابرقدرت ها مخالفت کردیم و بحمدالله پیروز شدیم و دست آنها را کوتاه کردیم. شما اگر بخواهید به مشکلات خودتان پیروز بشوید اگر بخواهید قدس را نجات بدهید اگر بخواهید فلسطین را نجات بدهید اگر بخواهید مصر را نجات بدهید و سایر ممالک عربی را نجات بدهید از دست این عمال از دست اجانب ملت ها باید قیام بکنند باید ملتها این کار را انجام بدهند ننشینند که دولت ها بر این مسائل وارد بشوند آنها روی مسائلی که برای خودشان صرفه دارد عمل می کنند. ملت ها باید قیام کنند و ملتها باید رمز را بفهمند که رمز پیروزی این است که شهادت را آرزو بکنند و به حیات حیات مادی دنیایی حیوانی ارزش قائل نباشند. این رمز است که ملتها را می تواند پیش ببرد این رمزی است که قرآن آورده است و ملت های عرب را در صورتی که در کمال ضعف بودند بر دولت های بزرگ سلطه داد. قرآن انسان ساخت یک انسان الهی ساخت که با آن قدرت الهی پیشبرد کرد و کمتر از نیم قرن به امپراطوری ها غلبه کرد. باید این رمز را پیدا کرد باید تابع قرآن شد باید انسان قرآنی ایجاد کرد. ملت ها باید صورت قرآن بشوند تا بتوانند پیش ببرند. اگر بخواهند خودشان با دسته بندیهای سیاسی با اجتماعات عادی با اجتماعات. جمعیتهای صوری بخواهند پیش ببرند تا آخر هم نخواهند برد. باید همه مجتمع بشوند و یک انسان الهی بشوند یک انسانی بشوند که برای خدا جهاد بکنند. اگر همچو پیش خواهند برد. من توصیه می کنم به همه اقشار انسانی و به همه اقشار مسلمین و به همه اقشار عرب که اگر بخواهند اینها غلبه کنند بر مشکلاتشان باید تربیت اسلامی بشوند باید روی نقشه اسلام حرکت کنند قرآن هادی آنها باشد امام آنها باشد. اگر اینطور بشود غلبه خواهند کرد بر همه امور و اگر اینطور نباشد و بخواهند روی موازین عادی و روی موازین سیاسی و اینها بخواهند پیش ببرند دولت ها همیشه مقدمند بر اینها و نخواهند پیش برد. باید ببینیم که چه شد که اسلام در صدر اول با یک جمعیت کمی و با یک دست خالی که هیچ ساز و برگ جنگی نداشتند قریب نیم قرن گذشت و «معموره» را فتح کردند و چه شد که مسلمین بعدها با اینکه جمعیت هایشان خیلی زیاد و ساز و برگ جنگی هم دارند و از حیث ذخایر هم غنی هستند معذلک همه چیزشان را از دست داده اند. این چه شد که آنها آنطور و ما اینطور. علت این است که در صدر اسلام افرادی که با رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت کرده اند و بودند اینها افراد کمی بوده اند لکن متعهد به مسلک خودشان و معتقد به اسلام و برای آنها مطرح نبود اینکه زندگی بکنند ولو با هر ذلت و زحمت اینها شهادت را برای خودشان سعادت می دانستند و این روحیه که در آنها بود آنها را غلبه داد و بر روم و ایران دو امپراطوری بسیار بزرگ که آن دو امپراطوری روم و ایران هر دو قویتر از حالای این دو معموره است و بعدها مسلمین کم کم آن قدرت ایمان را از دست دادند و وارد شدند در شوون دنیا و دلبستگی به همین مادیات و آنهائی هم که می نشستند و صحبت می کردند و حالا هم که ما اجتماع می کنیم و صحبت می کنیم بحث های عددی است یک بحث هایی نیست که سازنده باشد. در این ممالک اسلامی که ممالک بسیار وسیعی هستند و قدرت هائی هم دارند وقتی که انسان ملاحظه می کند می بیند که مساله شعر و خطابه و فلسفه و... عرفان و امثال اینها مطرح است و آن چیزی که در صدراسلام رمز پیروزی بود اصلا مطرح نمی شود. اگر آنکه در صدر اسلام در اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و لشکر اسلام بود عشر او در این مملکت اسلامی بود قدرتی بودند که از تمام ابرقدرت ها مقدم بودند لکن بکلی آن روحیه ایمان را از دست دادند و آن که خیلی مومن بود آن بود که به مسجد برود و از مسجد برگردد منزل و دعا بخواند دیگر آن جهاتی که در صدر اسلام مطرح بود اصلا در بین ممالک اسلامی مطرح نیست الان هم مطرح نیست. «ان الله لا یغیر مابقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» «ما» یک واقعیتی است و دستور. واقعیت به این معنا که تغییراتی در یک ملتی و در یک قومی حاصل بشود این منشا یک تغییرات تکوینی تغییرات جهانی تغیرات موسمی می شود. شما ملاحظه کردید که این پیشرفتی که ملت ایران کرد مرهون آن تغییری بود تحولی بود که در نفوس پیدا شد. ما یک قوم بودیم ملت ما قومی بودند که به واسطه تغییرات سوئی که در طول تاریخ شده بود و به واسطه سلطه همه جانبه اجانب و دست نشاندگان اجانب به یک صورت در آمده بود که این صورت پذیرش این رژیم سابق را می کرد یعنی یک تغییر حالاتی ـ که به واسطه آن تبلیغات فاسد که شده بودـ در ملت ما حاصل شده بود که به واسطه این تغییر و تحول پذیرش ظلم و رژیم ستمگر و طاغوت و بستگان به طاغوت و ارباب های طاغوت را فراهم می کرد. تغییری بود که از فطرت سالم انسانی متحول شده بود به یک انسان غیر سالم مریض افراد مریض شده بودند. قلم ها قلمهائی بود که بر ضد مصالح ملت و بر وفق مصالح طاغوت به کار می رفت و نطق ها و قلمها و قدم ها و گفتار و کردار همه طوری بود که از آن فطرت تغییر کرده بود. وقتی از آن فطرت تغییر کرد آنوقت یک تغییرات کلی هم حاصل شد و آن سلطه اجانب بود. و بحمدالله در این نهضت تغییر و تحول از آن طرف شد یعنی یک ملت تحت فشار که در طول تاریخ با این فشار خو گرفته بود و پذیرفته بود این ظلم را و پذیرفته بود این چپاولگری را در یک مدت کوتاهی متحول شد به یک ملت که پذیرش هیچ یک از این ظلم ها را دیگر نداشت یعنی این ملت همچو طغیانی کرد بر خلاف دستگاه ظلم که از آن بچه های کوچکش تا آن خواهرهای محترمه و برادرها جوان و پیر دارای هر شغلی که بودند از همه چیز دست برداشتند و ریختند در خیابان ها و در کوچه ها و فریاد زدند ما نمی خواهیم این رژیم را و فریاد الله اکبر و اینکه این رژیم را نمی خواهیم. پس قوم ما یک تحولی پیدا کرد تغییری پیدا کرد تا این تغییر حاصل نشده بود تغییر نفسانی حاصل نشده بود این قوم مورد تغییر واقعی که رفتن یک رژیم طاغوتی و آمدن یک رژیم اسلامی باشد این معنا حاصل نمی شد. پس خدای تبارک و تعالی تغییر نمی دهد مگر اینکه ما خودمان تغییر بدهیم خودمان را. اگر خودمان را تغییر دادیم در جانب پذیرش ظلم یک ظالم به ما مسلط می شود این طبیعی است و اگر چنانچه خودمان را تغییر دادیم برای دفاع از کشور خودمان دفاع از چپاولگری دفاع از ظلم و ستمگری خداوند اسبابش را فراهم می کند چنانچه دیدید که سال های طولانی همه قشرهای ملت در زحمت بودند و تحت فشار ظلم بودند و آن این بود که از آن فطرت اصلی که فطرت الله بود بیرون آمده بودند و یک فطرت دیگری به خودشان راه داده بودند و نفوسشان تربیت دیگری پیدا کرده بود که آماده شده بود برای پذیرش هر چه تو سری خوردن هر کس هر جا بیاید تو سرمان بزند هیچ (فریاد) نزنیم و بی تفاوت باشیم. مستشار از آمریکا می آید بپذیریم هر چه می شود پذیرش کنیم حالت پذیرش داشته باشیم هر که دستش را بلند کند سرمان را زیرش بگیریم یا صورتمان را بگیریم بزند. این یک حالتی بود که به واسطه تحت فشار بودن طولانی و تبلیغاتی که از این طرف و آن طرف شده است که همه چیز شما باید کنار برود و همه چیز آمریکا باید روی کار بیاید این اسباب این شده بود که خداوند تغییر داده بود موافق تغییری که شما در فطرتتان داده بودید. وقتی که ملت ما بیدار شد و به برکت اسلام بیدار شد و خودش را تغییر داد متحول شد یعنی آن کسی که از یک پاسبان می ترسید مقابل آمریکا ایستاد آن کسی که یک پاسبان وقتی می آمد توی بازارش می گفت ببند. می بستند بیرق بزنید می زدند هیچ برای خودشان قائل نبودند که یک چون و چرائی بکنند ریختند توی خیابان و گفتند که مرگ بر این شاه. این تحول روحی بود. این تحول: «مابانفسکم». «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بنفسهم» تغییر را دیدید. یعنی آن حال پذیرش متبدل شد به حال عدم پذیرش به حال اینکه دیگر زیر بار این ظلم نمی خواهیم برویم اینطور که شد تایید کرد خدای تبارک و تعالی. شما ظلم را بیرون کردید. این حال را حفظ کنید الان متوجه باشید این حال حفظ بشود یعنی این تغییری که به سبب توفیق الهی حاصل شد و نفوس شما تغییر کرد به یک نفوسی که شهادت را برای خودتان فوز می دانید و ذلت و تبعیت را برای خودتان ننگ می دانید این حال حفظ بشود. مادامی که این حال حفظ بشود خداوند هم این را حفظ می کند. اگر خدای نخواسته «ما بانفس» «ما» دوباره برگردد به حال اول باز دوباره حال اول می شویم. این یک سنت الهی است که کارهائی که می شود خدای تبارک و تعالی روی اسباب و مسببات کار می کند اسباب و مسببات (در کار) است. وقتی که شما خودتان مهیا شدید برای اینکه تحت بار ظلم بروید ظالم پیدا می شود این سبب می شود که ظالم پیدا بشود. هر چه بیشتر ما خضوع بکنیم برای ظالم ظالم بیشتر فشار می آورد. وقتی که مهیا بشویم ما برای جلوگیری از ظالم ظالم عقب می نشیند. هر چه زیادتر فشار بیاوریم او عقب تر می نشیند. یک قدم شما که عقب بنشینید او جلو می آید. یک قدم شما جلو بروید او عقب می رود این یک مطلبی بود سنت الهی است و مطلبی بود که با تجربه خود شما ثابت کردید که شما وقتی قدم ها را برداشتید (به سمت) اینکه طاغوت نباید باشد. از بین رفت تمام شد. بساطشان را برچیدند و رفتند. اگر بخواهید بی خوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاح های پیشرفته آنان و شیاطین و توطئه های آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید. مردان بزرگ که خدمت های بزرگ برای ملت های خود کرده اند اکثر ساده زیست و بی علاقه به زخارف دنیا بوده اند. آنها که اسیر هواهای پست نفسانی و حیوانی بوده و هستند برای حفظ یا رسیدن به آن تن به هر ذلت و خواری می دهند و در مقابل زور و قدرت های شیطانی خاضع و نسبت به توده های ضعیف ستمکار و زورگو هستند ولی وارستگان به خلاف آنانند چرا که با زندگانی اشرافی و مصرفی نمی توان ارزش های انسانی ـ اسلامی را حفظ کرد. جوانان ایران و زنان و مردان که در زمان طاغوت با تربیت طاغوتی بار آمده بودند هرگز نتوانستند با قدرت طاغوتی مقابله کنند ولی آنگاه که به دست توانای حق جل و علا به انسان انقلابی دور از علایق شیطانی متحول شدند آن قدرت عظیم را سرکوب کردند. دست های جنایتکاری که جوانان عزیز را در رژیم سابق به مراکز فساد کشاند و از انسان های آزاد عروسک های مصرفی تراشید انگیزه و نقشه شان این بود که هر خیانتی که در آن کشور واقع می شود و هر چه به سر ملت و ذخائر ارزنده آن می آید و هر چه زنجیرهای استعمار به دست و پای مردم محکمتر می شود در مقابل بی تفاوت باشند یا به حمایت همان رویه برخیزند. امروز هم قشر فعال در جبهه ها و پشت جبهه ها همان طبقات محروم ساده زیست هستند و در بین آنان از آن وابستگان و دلبستگان به علایق دنیا اثری نمی بینید. روزنامه جمهوری اسلامی 19 بهمن 1387 |