ميكائيل جواهري مبارزه بيامان و پيگير رضاخان و فرزندش محمدرضا پهلوي با مظاهر اسلامي و ملي و بالاخص عفاف و حجاب و به ويژه چادر، علاوه بر سرسپردگي و اطاعت بيچون و چراي آنها به استعمار، معلول بيگانگي و جهالت آنها از فرهنگ، تاريخ و تمدن جهان، اسلام و ايران بود. تربيت قزاقي رضاشاه و جهش او به مسند شاهي بدون هيچ استحقاق و لياقتي و صرفاً به خاطر اعمال نقشههاي استعمار انگليس و رسيدن او به قدرت و ثروت و غرق شدن او و خانوادهاش در تنعم و مكنت، بر بيگانگي او و خاندانش از فرهنگ و تمدن اسلامي و ملي شدت بخشيد. محمدرضا پهلوي نيز از كودكي تحت سرپرستي زني فرانسوي كه به لحاظ ازدواج با يكي از پسران خانواده ارفعالدوله، خانم ارفع ناميده ميشد قرار گرفته و تا زماني كه محمدرضا براي تحصيل به سوئيس رفت سرپرستي او را به عهده داشت. اين خانم از جمله معدود زناني بود كه حتي چند سال قبل از كشف حجاب، بدون حجاب از خانه خارج ميشد. تربيت شده چنين فردي در مورد مسائل اسلامي و ملي و از آن جمله حجاب زنان چه ديدگاه و نظري غير از نفي و طرد حجاب و مبارزه با آن ميتوانست داشته باشد. او اقدامات پدرش را در قضيه كشف حجاب ستوده و ميگويد: «... مسئله كشف حجاب نمونهاي از همان اقدامات اصلاحي بود...» و سپس عقيده خود را در مورد حجاب كه مظهر كامل و ملي آن چادر است چنين ابراز ميكند: «من شخصاً با چادر از جهات بسيار موافق نيستم...» وي درباره برخوردهاي خشن مأمورين با زنهاي باحجاب در زمان سلطنت پدرش ميگويد: «... پدرم دستور منع حجاب را صادر كرد. به موجب اين دستور هيچ زن يا دوشيزهاي حق پوشيدن چادر و نقاب را نداشت و اگر زني با روبند و چادر در كوچه پيدا ميشد... جبراً چادر او را برميداشتند و تا زماني كه پدرم سلطنت ميكرد در سراسر كشور اين منع برقرار بود...» و براي اينكه خود را فردي منطقي و عاقلتر از پدرش معرفي نمايد و دمكرات بودن خود را اظهار نمايد، روش پدر را نقد كرده و ميگويد: «... عاقلانه آن بود كه اقدامات اصلاحي با رويه دمكراسي تعقيب شود تا نتايج عاليتري عايد كشور گردد... همين كه پدرم از ايران خارج شد در اثر پاشيدگي اوضاع در دوران جنگ [جهاني دوم] بعضي از زنان مجدداً به وضع اول خود برگشتند و از مقررات مربوط به كشف حجاب عدول كردند. ولي من و دولت من از اين تخطي چشمپوشي كرديم و ترجيح داديم كه اين مسئله را به سير طبيعي خويش واگذاريم و براي اجراي آن به اعمال زور متوسل نشويم...»(1) ولي حقيقت چنين نيست و محمدرضا پهلوي نيز با پيروي از همان سياست استثماري همچنان به اجبار و فشار در كشف حجاب ميكوشيد منتهي روش آن از اعمال فيزيكي به عمليات رواني و محدودسازي رعايتكنندگان حجاب تغيير كرد. در مدارس و سازمانها و ادارات، ثبتنام و استخدام و ادامه اشتغال دختران و خانمها منوط به نداشتن حجاب و بالاخص چادر بود و در مطبوعات و رسانهها با ساختن دروغهايي از تاريخچه چگونگي ورود حجاب به ايران، مخالف بودن حجاب با شئون اجتماعي زن، تحريك احساسات زنانه مبني بر اينكه حجاب وسيلهاي در دست همسران براي زورگويي و دربند كشيدن آنان ميباشد و ... همچنان با اين سنت اسلامي و ملي مبارزه ميشد. براي نمونه به دو سند زير توجه فرمائيد:
بسماللهالرحمن الرحيم هيأت علميه تاريخ: 20/7/54 «اصفهان» جناب آقاي دكتر منوچهر آزمون نماينده محترم مجلس شوراي ملي دام اجلاله شماره 35/34 پس از ابلاغ تحيات اميد است در هر پست و مقام در خدمات ديني و اجتماعي كمافيالسابق موفق بوده و از اين راه بر محبوبيت دنيوي و اجر اخروي خود بيفزاييد، غرض از تصديع آنكه متصديان مدرسه عالي كورش اصفهان از ثبت نام دختراني كه با چادر مراجعه كردند خودداري نموده كه اين كار علاوه بر مخالفت با شرع مقدس و اهانت به اهل اصفهان كه اكثريت بانوانشان محجبه ميباشند، چون موجب سلب آزادي و منع از تحصيل و خلاف اوامر ملوكانه است انتظار دارد اولاً اولياء امور را متوجه فرماييد در رأس اين قبيل مؤسسات علمي و آموزشي اشخاص ذيصلاحيتي را برگمارند كه اطراف و جوانب كار را از هر جهت در نظر داشته و مردم را از دولتي كه نهايت كوشش در رفاه ملت دارد نرنجانده و ايجاد سر و صدا نكنند و ثانياً چون جنابعالي را رابط بين روحانيت و دولت ميدانيم تقاضا اين است ضمن تسهيل ايصال نامه جداگانه به وزير محترم علوم، از ايشان بخواهيد كه با صدور بخشنامه به مؤسسات وابسته در ايران از اين قبيل اعمال كه منافي با آزادي تحصيل است جلوگيري نمايند و در اصفهان هر چه زودتر در اين مورد اقدام نمايند. مجدداً توفيقات جنابعالي را از خداوند متعال خواستارم. از طرف هيأت علميه امام جمعه اصفهان [مهر هيأت علميه] وزارت تعاون و امور روستاها اداره كل تعاون و امور روستاهاي استان چهارمحال و بختياري تاريخ: 253 محرمانه شماره................... پيوست............ آقاي خسرو اميرقاسمي سرپرست اداره كل كشاورزي و مديركل تعاون و امور روستاها [استان چهارمحال و بختياري] نظر به پيشرفت دوران انقلاب جامعه زنان ايران و فعاليتهايي كه خانمها در شئون مختلف اجتماعي آغاز نموده و گامهاي مؤثري كه دوشادوش مردان در اداره امور مملكت برميدارند و با توجه به اين واقعيت كه منظور حجاب نسوان، در اسلام چيزي غير از استفاده از چادر، اين پوشش دست و پاگير و بازدارند[ه] از تحرك بوده است اوامر مبارك اعليحضرت همايوني شاهنشاه آريامهر مبني بر عدم استفاده چادر صادر گرديده. بنابراين ضرورت دارد اوامر صادره را به كليه خانمهاي شاغل در آن اداره و ادارات تابعه به نحو مؤثر متذكر شده و به آقايان نيز تفهيم فرماييد كه استفاده از چادر [به] وسيله همسرهايشان بلاترديد موجب مؤاخذ[ه] و بازخواست شديد آنان خواهد شد. احمد برادر استاندار 60/3- 3 29/2/2536 رونوشت جهت اطلاع و اقدام به اداره ارسال ميگردد خواهشمند است مراتب را به فرد فرد خانمهاي شاغل در آن اداره نيز ابلاغ فرمايند. خسرو اميرقاسمي [امضاء] مديركل تعاون و امور روستاها و سرپرست اداره كل كشاورزي استان چهار محال و بختياري مبارزه با عفاف زنان كه تجلي بارز آن در حجاب زنان و دختران ميباشد نيز با حمله گسترده تبليغاتي عليه آن تا پايان حكومت پهلوي ادامه داشت و هر چند فراز و نشيبهاي مختلفي يافت ولي هيچگاه از طرف رژيم تعطيل و يا مسكوت نماند. آنها مصرانه در جهت تحميل اين فكر بودند كه حجاب و چادر صرفاً از فرهنگ عرب به كشور ما سرايت كرده و قبل از آن ايرانيان فاقد حجاب و ستر بودهاند. در حالي كه حقايق تاريخي نشان ميدهد در ايران باستان حجاب سخت و شديدي حكمفرما بوده و حتي پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده ميشدهاند(3) و بايد خود را از انظار آنها دور ميكردند. ويل دورانت در اين باره مينويسد: «در زمان زردشت پيغمبر، زنان همانگونه كه عادت پيشينيان بود منزلتي عالي داشتند. با كمال آزادي و با روي گشاده در ميان مردم آمد و شد ميكردند، صاحب ملك و زمين ميشدند و در آن تصرفات مالكانه داشتند و ميتوانستند مانند اغلب زنان روزگار حاضر به نام شوهر يا به وكالت از طرف وي به كارهاي مربوط به او رسيدگي كنند.»(4) ولي تمام دوران زنان در ايران باستان به اين جا ختم نميشد و اين آزادي كه مورد تمجيد ويلدورانت قرار گرفته دستخوش حوادثي بوده كه زنان را نه تنها به حجاب شديد بلكه به پردهنشيني و گوشهنشيني كشانده است. او مينويسد: «پس از داريوش، مقام زن، مخصوصاً در ميان طبقه ثروتمندان تنزل پيدا كرد. زنان فقير، چون براي كار كردن ناچار از آمد و شد در ميان مردم بودند، آزادي خود را حفظ كردند، ولي در مورد زنان ديگر گوشهنشيني زمان حيض كه برايشان واجب بود، رفته رفته ادامه پيدا كرد و سراسر زندگي اجتماعي ايشان را فراگرفت. زنان طبقات بالاي اجتماع جرأت آن را نداشتند كه جز در تخت روان روپوشدار از خانه بيرون بيايند. هرگز به آنان اجازه داده نميشد كه آشكارا با مردان آميزش كنند. زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردي را ولو پدر يا برادرشان باشد، ببينند. در نقشهايي كه از ايران باستان بر جاي مانده، هيچ صورت زن ديده نميشود و نامي از ايشان به نظر نميرسد.»(5) كنت گوبينو در كتاب «سه سال در ايران» نيز معتقد است كه حجاب شديد دورة ساساني، در دورة اسلام در ميان ايرانيان باقي ماند. او معتقد است كه آن چه در ايران ساساني بوده است تنها پوشيدگي زن نبوده است بلكه مخفي نگه داشتن زن بوده است. وي مدعي است كه خودسري موبدان و شاهزادگان آن دوره به قدري بود كه اگر كسي زن زيبا در خانه داشت نميگذاشت كسي از وجودش آگاه گردد.(6) جواهر لعل نهرو حتي معتقد است كه پردهنشيني عربها نيز بر اثر تماس آنها با ايرانيان بوده است و نه بالعكس و ميگويد: «... عربها امپراطوري رم را شكست دادند و به امپراطوري ايران پايان بخشيدند. اما خودشان هم گرفتار عادات و آداب ناپسند اين امپراطوريها گشتند. به قراري كه نقل شده است مخصوصاً بر اثر نفوذ امپراطوري قسطنطنيه و ايران بود كه رسم جدايي زنان از مردان و پردهنشيني ايشان در ميان عربها رواج پيدا كرد. تدريجاً سيستم «حرم» آغاز گرديد و مردها و زنها از هم جدا گشتند.»(7) در يونان باستان نيز علاوه بر حجاب پرده و گوشهنشيني زنان مطرح بوده است. ويل دورانت مينويسد: «زنان فقط در صورتي ميتوانند خويشان و دوستان خود را ملاقات كنند و در جشنهاي مذهبي و تماشاخانهها حضور يابند كه كاملاً در حجاب و تحت مراقبت باشند. در مواقع ديگر بايد در خانه بمانند و نگذارند كسي از درون پنجره به آنان نظر اندازد. بيشتر عمر آنان در حرمسرايي كه در عقب خانه است ميگذرد. هيچ مردي حق ورود به آنجا را ندارد. زنان بايد وقتي كه شوهرانشان ميهمان دارند از ظاهر شدن خودداري كنند.»(8) در مورد قوم يهود نيز آورده است: «اگر زني به نقض قانون يهود ميپرداخت چنان كه مثلاً بيآنكه چيزي بر سر داشت به ميان مردم ميرفت و يا در شارع عام نخ ميرشت يا با هر سنخي از مردان درد دل ميكرد يا صدايش آن قدر بلند بود كه چون در خانهاش تكلم مينمود همسايگانش ميتوانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد.»(9) به هر حال بياطلاعي سران رژيم پهلوي از اين حقايق و يا ناديده گرفتن اين حقايق تاريخي و مأموريت آنها در ايجاد بازار مصرف براي استعمارگران در ايران موجب گرديده بود كه ستر و حجاب بانوان به شدت مورد هجوم قرار گيرد و از طرف روشنفكران وابسته نيز دائماً اين دروغ بزرگ القا ميشد كه حجاب مرسوم در ايرانيان زائيده حكومت چند صد ساله اعراب و عباسيان بوده و ربطي به ايران و حتي اسلام ندارد. محمدرضا پهلوي نه تنها كشف حجاب را پيگيري جدي ميكرد، بلكه كشف لباس را ترويج مينمود و عرياني را تبليغ. با استفاده از ابزارهايي چون راديو، تلويزيون، سينما، روزنامهها و مجلات، جشنهاي فرهنگ و هنر، جشن دوهزار و پانصدساله و... مبارزه با زنان محجبه در مدارس، دانشگاهها، ادارات و امثال آن، عملاً همان تضييقات و محدوديتهاي زمان رضاشاه را به وجود آورد. تشويق حكومت او به بيحجابي به بهانه تمدن و احياي تمدن ايراني! باعث رشد فزاينده كابارهها، كافهها، قمارخانهها و مراكز فساد شد.(10) كار به جايي رسيد كه در سال 1347 ازدواج دو پسر را در يكي از هتلهاي مجلل تهران جشن گرفتند(11) و مظاهر فساد غربي در اين كشور جنبه قانوني و رسميت يافت، و آنچه از تمدن و توسعه عايد اين ملت شد بيبندوباري و هتك عفاف و پاكدامني و زدودن احكام اسلام از ميان فرد و جامعه بود. پانوشتها 1- مأموريت براي وطنم، محمدرضا پهلوي، صفحه 464 تا 468. 2- تغيير لباس و كشف حجاب به روايت اسناد، صفحه 415 و 418، مركز بررسي اسناد تاريخي. 3- مسئله حجاب، استاد شهيد مرتضي مطهري، صفحه 22. 4- تاريخ تمدن، مشرق زمين گاهواره تمدن، ويل دورانت، جلد اول، صفحه 433. 5- همان صفحه 433 و 434. 6- پيشين، استاد مطهري، صفحه 25 و 26. 7- همان صفحه 26، استاد مطهري قسمت آخر سخنان نهرو را نقد كرده و اظهار ميدارد كه حجاب و ستر و عدم درآميختن زنان و مردان در زمان رسول خدا(ص) وجود داشت ولي افراط و بيرويه شدن آن در اثر معاشرت اعراب با غيرمسلمان شدت يافته است و اين ربطي به آموزههاي اسلامي و روش اسلام در اين مسئله ندارد. 8- تاريخ تمدن، يونان باستان، ويل دورانت، جلد دوم، صفحه 340. 9- پيشين، استاد مطهري، صفحه 21. 10- تغيير لباس و كشف حجاب به روايت اسناد، صفحه 420. 11- روايت اين واقعه به زودي در همين مجله درج خواهد شد. |