گام ششم ؛ خرداد 1357


3141 بازدید

 مبارزات مردمی علیه رژیم سلطنتی پهلوی در خردادماه سال 1357 همچنان ادامه یافت، اما به دلیل توصیههای مراجع تقلید در اعلامیهها، مبنی بر عدم رویارویی مردم با عوامل مسلح رژیم، دولت نتوانست همچون اردیبهشت از خود خشونت علنی نشان دهد، هر چند در این ماه نیز خون تعدادی از شهروندان به زمین ریخت و روحشان به آسمان پیوست.

 از اولین روزهای خرداد آنچه از افواه مردم شنیده میشد، راجع به 15 خرداد بود. بیشتر توجهات به این روز معطوف بود؛ و این که سیر مخالفتها و تظاهرات در نیمه خرداد چگونه بروز خواهد کرد و رژیم شاه چه عکسالعملی نشان خواهد داد. دستگاه امنیتی، ادامه بازداشتها را چارهای برای جلوگیری از وقوع رویدادهای ضدرژیم میدانست، از این رو دستگیریها به همان گستردگی ماه اردیبهشت ادامه یافت. این بار حتی به همراه داشتن اعلامیه نیز جرم به حساب آمد و دارنده آن بازداشت و روانه زندان شد. تبعید روحانیان نیز به قوت خود باقی ماند و حتی کسانی که سخنرانی نکرده و علیه رژیم سلطنتی شاه حرفی نزده بودند، اما این احتمال که ممکن است در روزهای نزدیک به 15 خرداد منشأ اثری باشند، موجب دستگیریشان شد و به مناطق بدآب و هوا تبعید گشتند. در این میان آیتالله سیدمرتضی پسندیده نیز بازداشت شد و به انارک نایین تبعید گشت. جرم ایشان نظارت بر تقسیم شهریههای امام خمینی بین طلبههای علوم دینی و جمعآوری وجوهات شرعی بود. آسیب رساندن به این شبکه مالی برای ساواک اهمیت فراوانی داشت؛ طوری که پس از تبعید آیتالله پسندیده، پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک تأکید کرد هر کس دیگری که بخواهد این نقش را به عهده بگیرد دستگیر و تبعید شود. نفر بعدی آیتالله محمدصادق کرباسچی تهرانی بود که به دلیل پذیرفتن این مسئولیت دستگیر و تبعید شد.

 در این ماه شاه و همسرش برای جلب نظر عامه مردم و مقابله با این گفته که اعضای خاندان سلطنت، افرادی غیرمذهبی هستند، به مشهد رفتند و از مرقد امام هشتم، علیبن موسی(ع) دیدن کردند. شاه در این مراسم با یکی از روحانینماها - که انحراف اخلاقی داشت و هنرش، وابسته بودن به استاندار خراسان و ارتزاق از دولت بود - صحبت کرد و گفت که نگران دین است. این تعبیر ریاکارانه در بین مردم و علمای مبارز، با عکسالعمل مواجه شد و به آن با هزل یا جدّ پاسخ دادند.

 شایعه عمدهای که در نیمه اول خرداد بین طبقات مختلف مردم وجود داشت و مأموران ساواک بارها آن را در گزارشهای خود منعکس کردند، این بود که زمان تبعید امام خمینی در پانزدهم خرداد امسال (1357) تمام خواهد شد و ایشان به وطن بازخواهند گشت. با این که این حرف شایعهای بیش نبود ولی حکایت از خواست مردم در بازگشت امام به وطن و دل بستن به این رویداد احتمالی داشت. امام خمینی به مناسبت سالگرد 15 خرداد در دهم همین ماه سخنرانی پرتب و تابی در مسجد انصاری شهر نجف ایراد کردند. همه مقاطع سخنان امام مربوط به مسائل روز ایران بود. امام در انتقاد از اعطای آزادیهای ادعایی رژیم شاه به مردم گفتند که بیان این کلام (اعطای آزادی) جرم است؛ آزادی را قانون، اسلام و خداوند به آدمی داده است؛ شاه چه کاره است که به مردم آزادی بدهد؟ امام از شاه به عنوان «آقای تمدن بزرگ» نام بردند و ادعاهای واهی او را برای رسیدن به دروازههای این تمدن، در حالی که گروهی از مردم در پایتخت ایران در زاغهها و کپرها، بدون برق و آب و بهداشت زندگی میکنند، به باد استهزاء گرفتند. آن بخش از سخنان امام که مربوط به 15 خرداد میشد، در ایران به سرعت تکثیر و توزیع شد.

 بنا به توصیه روحانیان که از مردم دعوت کرده بودند در 15 خرداد در خانهها بنشینند و کسبه و مغازهداران از باز کردن محلهای کسب خودداری کنند و نیز از درگیری با مأموران مستقر در خیابانها بپرهیزند، اما در شهر نجفآباد این طور نشد. گروهی از اهالی این شهر پس از اجتماع در مسجد دست به راهپیمایی زدند و علیه سلطنت شاه شعار دادند. درگیری نیروهای مسلح مستقر در شهر منجر به شهادت یک نفر (بنا به نوشته اسناد ساواک) یا دو نفر (بنا بر قول اعلامیهها) شد. این درگیری در مطبوعات منعکس نشد؛ در حالی که پیش از این، خبر چنین رویدادهایی با تحریف در روزنامهها چاپ میشد. علت جلوگیری از این امر و یا حادثهای که در 24 خرداد در گرگان روی داد و یک دانشجو به شهادت رسید آن بود که رژیم پس از دو ماه تلاطم و درگیری، تظاهر به وجود آرامش در کشور میکرد و نشان میداد که مبارزان عقبنشینی کردهاند و تهدیدهای دولت مؤثر واقع شده است. داریوش همایون، سخنگوی دولت و وزیر اطلاعات و جهانگردی، پس از 15 خرداد، این تظاهر را به نمایندگی از دولت به نمایش گذاشت و گفت، مردم به شایعه تعطیلی گوش نکردند و سکوت معترضانه را تبدیل به شکوه کار و فعالیت کردند.

 ایجاد تحول و دگرگونی در پیکر نظام شاهنشاهی در خردادماه چشمگیر بود. در واقع سلسله تغییراتی که در جابهجایی چهرههای این رژیم در سال 1357 روی داد، از این ماه آغاز شد که با پیشرفت و اوجگیری مبارزه، سرعت و تعداد جابهجاییها نیز بیشتر شد. در این ماه نعمتالله نصیری رئیس ساواک که سهم عمدهای از جنایات این دستگاه امنیتی متوجه او بود، از کار برکنار شد و به جای او سپهبد ناصر مقدم نشست. نصیری که با اشاره شاه از این دستگاه جدا شد، با همان اشاره سفیر ایران در پاکستان گردید. چهرههای دیگری از حزب رستاخیز که خستهکننده و تحملناپذیر شده بودند از کار کنار رفتند. از جمله آنان دوقلوهای جناح سازنده و پیش رو یعنی هوشنگ انصاری و عبدالمجید مجیدی بودند. در کنار این دو جناح، جناح سومی که هوشنگ نهاوندی رهبری آن را به عهده داشت وارد صحنه حزب شد تا حرفهای تازهای ارائه دهد. تزریق نهاوندی به حزب رستاخیز، غیر از به کارگیری چهره جدید، تلاش برای جلوگیری از فروپاشی این حزب نیز بود. چون در این ماه طلسم تکحزبی نیز شکست و با وجود تأکید شاه بر پایداری این شیوه تحزب در کشور، حزب پانایرانیست به رهبری محسن پزشکپور اعلام وجود دوباره کرد و از حزب رستاخیز جدا شد. رویداد دیگری که در این ماه رخ داد انتخابات کانون وکلا بود که برخلاف گذشته چهرههایی مثل هدایتالله متیندفتری و حسن نزیه توانستند اکثریت آرا را به دست بیاورند و وکلای سنتی این کانون را پشت سر بگذارند، اما این دگرگونیها که در محدوده حریم نظام شاهنشاهی صورت میگرفت هرگز نتوانست نظر گروههای مبارز را جلب کند و یا وقفهای در مبارزه آنان علیه رژیم سلطنت ایجاد نماید.

 مناسبت مهم بعدی چهارمین چهلم نهضت اسلامی ایران مصادف با 27 خرداد بود. چند روز قبل، مراجع قم، آقایان گلپایگانی، نجفی مرعشی و شریعتمداری اعلامیه مشترکی دادند و در آن از مردم خواستند که در این روز نیز دست به مقاومت منفی بزنند و با خارج نشدن از منازل و نیز تعطیل کردن کسب و کار اعتراض خود را نسبت به کشتار مردم قم در روزهای 19 و 20 اردیبهشت نشان دهند. امام خمینی نیز در روز بیستم خرداد پیامی خطاب به مردم ایران منتشر کردند و در آن از جابهجایی چهرهها در نظام شاهنشاهی با عنوان «مهرهبازی شاه» نام بردند و خواستار هوشیاری مردم در برابر این فریبهای شاهانه شدند. واکنش مردم در این روز نیز همچون 15 خرداد بود. گزارشهای ساواک نشان میدهد که بازارها تقریباً در همه جای ایران تعطیل بود. این شیوه از مبارزه (خانهنشینی و تعطیلی کسب و کار) به جای تظاهرات و رویارویی با مأموران مسلح رژیم، موجب شد خبرگزاریهای خارجی چنین تحلیل کنند که رهبران مذهبی با مقامات دولتی به توافق رسیدهاند؛ امتیازی بدهند و امتیازی بگیرند. غیر از آقای شریعتمداری که چنین سیاستی را دنبال میکرد، دیگر علمای بزرگ نسبت به این تحلیل خبرگزاریها و رادیوهای بیگانه اعتراض کردند و حتی برخی از علمای در تبعید با انتشار اعلامیههایی خواستار پاسخگویی جامعه روحانیت به این نوشتهها و احضار نماینده آن بنگاه خبرپراکنی برای ادای توضیح شدند.

 پایان ماه خرداد با اولین سالگرد وفات دکتر علی شریعتی همراه بود. مسجد ارک تهران بعد از مراسم ختم آیتالله سیدمصطفی خمینی دومین باری بود که چنین جمعیتی را پس از شش ماه به خود می دید.


هدایت الله بهبودی، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش 31