آسیب شناسی اجمالی انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی (ره)


آسیب شناسی اجمالی انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی (ره)

ظهور انقلاب در ایران به عنوان کشوری که در زمره ی مشهورترین و پر صداترین کشورهای در حال نوسازی تلقی می شد، امری نامنتظر بود. فی الواقع اگر به حافظه ی تاریخی خویش رجوع نماییم به سادگی به خاطر می آوریم که بسیاری از کارشناسان سیاسی و اصحاب فضایل علوم اجتماعی، انقلاب اسلامی را حتی هنگامی که در افق واقعیت هویدا شد، نمی دیدند. با این حال، آنچه در بهمن 57 روی داد واقعاً یک انقلاب در معنای کلاسیک آن بود. زیرا شامل طرحی ایدئولوژیک همراه با یک الهام گیری سراسری، ارتباطی بی گفتگو و مستحکم بین رهبری و توده های انقلابی، طرح بنیادین، آفرینش نظام سیاسی تازه و نهاد های مرتبط با آن، مبارزه ی طولانی کمابیش خشونت بار و مهم تر از همه، خلق علم سیاست جدیدی بود. این سیاست جدید حاوی مفاهیم جمعی پربار، فرضیه های جدید جهانداری و هنجارهای تحلیلی نوین برحسب معیارهای خود بود که به دور از گفتمان های حاکم، تمامی جهان را موضوع داوری های خود قرار می داد. از همین منظر انقلاب اسلامی تاریخ جدیدی را رقم زد که روش ها، مفاهیم، هنجارها و مبادی ارزشی جهان مدرن را در سطحی جهانی، به چالش کشید. بی تردید باید اعتراف نمود حضرت امام (ره) به عنوان متفکر دوران گذار[2] از جامعه ای سنتی به جامعه ای مدرن (نه طبق پیش بینی هگلی که پس از ظهور حادثه ، متفکران و فلاسفه با اندکی تأخیر ظاهر می شدند) با کوله باری از اندیشه و الهام از تاریخ تفکر انبیا و آگاهی از تحولات معاصر ملت ایران، در شرایطی که به زعم غربیان ایران در کانون ثبات خاورمیانه قرار داشت، توانست انقلابی با همان انگاره ها و الگوهای مختص خویش که برگرفته از جامعه ی توحیدی بود، استوار سازد. از آنجا که عنوان مقاله ی ما پیرامون آسیب شناسی انقلاب در نگاه حضرت امام است، مع هذا بحث خویش را روی این مقدمه تنظیم می نماییم.

واژه ی آسیب شناسی (pathology) از علوم پزشکی به علوم اجتماعی وارد شده و به معنای «مبحث مطالعه ی علل بیماری و عوارض و علائم غیر عادی»[3] می باشد. در اینجا مقصود از آسیب شناسی انقلاب در نگاه حضرت امام در حقیقت بحث از آفت هایی است که به نوعی چیستی، چرایی و چگونگی انقلاب اسلامی را مورد تهاجم قرار می دهد. اینها همان مطالباتی بود که منجر به فروپاشی رژیم گذشته گردید و بازگشت به گذشته ی نامطلوب در کلیه ی مختصات آن، از آسیب های نظام جمهوری اسلامی به شمار می رود. از این رو سخن از آسیب شناسی انقلاب بدون مطالعه ی فرآیند و عوامل این پیروزی، صبغه ی علمی نخواهد داشت. در این مقاله فرآیند جنبش انقلابی ایران در اندیشه ی امام خمینی با وام گرفتن قالب تئوری آلن تورن[4] بررسی شده است.

 

جامعه ی ایران در دو قرن گذشته شاهد جنبش هایی بوده است که این کشور را از دیگر کشورهای آسیایی ممتاز می کند. میشل فوکو[5] فیلسوف مشهور فرانسوی و نظریه پرداز فرامدرنیسم (که در جریان انقلاب اسلامی ایران به تهران و قم مسافرت کرده و از نزدیک شاهد وقوع انقلاب بوده) می گوید این انقلاب نمی تواند با انگیزه های اقتصادی و مادی صورت گرفته باشد. زیرا جهان شاهد شورش و قیام همه ی ملت علیه قدرتی بود که مشکلات اقتصادی آن به آن اندازه بزرگ و مهم نبود که در جریان آن میلیون ها ایرانی به خیابان ها ریخته و با سینه های عریان به مقابله با مسلسل ها بپردازند. پس دلیل انقلاب را باید در جایی دیگر جستجو نمود. یا نیکی کدی ضمن اذعان به انقلاب خیز بودن و فراوانی شورش ها و قیام ها در ایران در صدد تبیین چرایی این ویژگی برآمده[6] از میان این جنبش ها، انقلاب اسلامی که در سال 1357 به رهبری امام خمینی (ره) به پیروزی دست یافت به دلیل دامنه ی وسیع آن و تأثیرات عمیقی که به دنبال داشت از ویژگی ممتازی برخوردار است. بررسی چرایی پیدایش این جنبش و ماهیت آن در فهم آسیب های انقلاب ما را یاری می رساند.

مدل نظریه:

آلن تورن معتقد است جنبش ها بر سه اصل اساسی استوار است: 1) همگانی بودن؛ 2) هویت؛ 3) ضدیت یا مخالفت.[7] همچنان که نیل اسمل سر خاطرنشان می سازد، جنبش های اجتماعی معلول فشار ساختاری موجود در جامعه است که باعث ایجاد منافع متعارض در درون جامعه می گردد.[8] پس اصل ضدیت در اندیشه ی آلن تورن اشاره به عناصری دارد که افراد آن جامعه با آن عناصر مخالفند. همین عناصر زمینه های ساختاری را برای تشکیل جنبش های اجتماعی و در نهایت هویت یابی این جنبش ها فراهم می کند. پس هر جنبشی همواره نماینده ی گروه های ویژه ای است که دارای منافع مشترک بوده و برای برطرف کردن موانع ساختاری تلاش می کنند. «هویت» جنبش ساخته ی عناصری است که جنبش در مخالفت با آنها شکل گرفته است. جنبش های اجتماعی معمولاً برای معرفی هویت خویش به اهداف و آرمان هایی چنگ می زنند که از زمره ی ارزش های مطلق و مورد قبول همگان است. همانند استقلال، آزادی، عدالت، برادری و برابری که آلن تورن برای تشریح این فرآیند از مفهوم «همگانی بودن» سود می جوید.[9]

جنبش های اجتماعی وقتی اصل مخالفت را از دست دادند، دیگر نام جنبش به آنها اطلاق نمی گردد. برای مثال وقتی جنبش پیروز گردد و نظام جدیدی را پایه گذاری کند، ماهیت جنبش در گزاره های مثبت جلوه گر می شود. یعنی رهبران جنبش که عمدتاً خود نیز نمادی از ماهیت[10] جنبش هستند، سعی می کنند «نظام جدید» عاری از معایب نظام قبلی بوده و موجد فشار ساختاری نباشد. از این رو دیدگاه های رهبران یک جنبش در تجزیه و تحلیل جنبش و آسیب شناسی نظام مبتنی بر آن بسیار اهمیت دارد. البته آسیب های انقلاب منحصر به عوامل موجده نیست چون جامعه ی نظامی پویا است و ممکن است ارزش ها تغییر کرده و ارزش های جدیدی خلق یا جایگزین شوند. اما در اینکه عناصر موجده ی انقلاب از جمله آسیب هاست از درجه ی اطمینان بالایی از صحت برخوردار است. زیرا دگرگونی ارزشی از چنان سرعتی برخوردار نیست که در زمان کوتاه ماهیت جامعه دگرگون شود.

نکته ی قابل توجه اینکه بهترین معیار و سنجه برای آسیب شناسی نظام جدید، کالبد شکافی جنبش است که منجر به پایه گذاری جنبش شده است. بدین ترتیب سؤال از چرایی پیدایش انقلاب اسلامی و چیستی آن و آسیب شناسی اش، سه مسأله ی به هم پیوسته است.[11] که در این راستا در مقاله ی حاضر به سه سؤال ذیل پاسخ خواهیم گفت:

1- از دیدگاه امام خمینی (ره) چرا مردم با رژیم شاهنشاهی مخالفت کرده و انقلاب نمودند.

2- ماهیت انقلاب ایران به عبارت روشن تر، اصول اساسی نظام اسلامی کدامند؟

3- چه عواملی این انقلاب را تهدید می کند؟ آسیب های نظام اسلامی مبتنی بر انقلاب 1357 از دیدگاه بنیانگذار این نظام کدامند؟

1-عوامل پیدایش انقلاب از دیدگاه امام خمینی؛

برخلاف اندیشمندان تقلیل گرا که به یک عامل در پیدایش انقلاب تأکید کرده و بر عواملی چون مذهب، اقتصاد، مدرنیزاسیون استبداد و توطئه انگشت می گذارند. رهیافت امام چند علتی است. برخی عوامل از دیدگاه ایشان را بیان می کنیم.

الف) استبداد و سلب آزادی:

امام خمینی در تحلیل هایش از قیام مردم ایران در سال 57 یکی از عوامل عمده ی آن را استبداد و اختناق شاهنشاهی و شیوه ی حکومتی شاه می دانند «آنکه اساس این انقلاب است، آنکه اساس این انفجارها است، خود این آقا (محمد رضا شاه پهلوی) است.»[12] امام خمینی قضیه ی اختناق و سلب آزادی را تئوریزه کرده و فرآیند آن را چونان یک جامعه شناس بیان می دارند: یکی از چیزهایی که موجب پیروزی شما ها شد، همین زیادی ظلم و زیادی اختناق بود که این اختناق وقتی زیاد شد، انفجار از آن پیدا می شود، دنبال یک اختناق طولانی هی عقده ها زیاد می شود و منتظرند که یک صدایی در آید. صدای اولی، فریادی درآید، دیگران دنبالش بروند.[13]

امام خمینی فرآیند مذکور را نه یک اتفاق و حادثه ی استثنایی بلکه یک قانون تلقی کرده و دیگر حکومت را به عبرت گیری دعوت می نماید: حکومت ها باید عبرت بگیرند از این وضعی که در ایران پیش آمد و بدانند وضع برای این بود که محیط اختناق به طوری پیش آوردند که اختناق انفجار آورد.[14]

ملت ما از آزادی محروم بود، کشور ما از استقلال صحیح محروم بود. ملت ما از این مظالم به جان آمد و قیام کرد یک قیام اسلامی بزرگ[15]

ب) ماهیت طاغوتی رژیم شاهنشاهی:

از دیدگاه امام خمینی هر حکومتی که مشی اسلامی را در همه ی زمینه ها مراعات نکند و محتوای آن اسلامی نباشد طاغوت است.[16] امام مفهوم حکومت طاغوت را در برابر حکومت عدل قرار داده و می فرمایند: ما امیدواریم که با پیوستن به هم بتوانیم این طاغوت ها را تا آخر از بین ببریم و به جای آن یک حکومت عدل اسلامی که مملکت ما برای خودمان باشد و همه چیزمان به دست خودمان باشد...[17] امام خمینی در سال 59 نیز گرایش جوانان ایرانی به اسلام و تمایل به شهادت را ادامه ی نهضت اسلام خواهی ملت ایران در برابر طاغوت در سال های قبل از انقلاب ارزیابی نموده و می فرمایند: «این تحولی که الان در کشور ما هست همه اش روی این مقصد است که از اول فریادشان بلند بود که ما اسلام را می خواهیم، طاغوت را نمی خواهیم.»[18]

ج) ترویج فساد:

امام معتقد بود یکی از مسائلی که مردم ایران را به ستوه درآورد فساد دامنگیر نهادهای رژیم شاهنشاهی بود. البته به زعم امام خود نهاد سلطنت فساد برانگیز و ریشه ی مفاسد بود. این فسادی که در ایران پیدا شده است، همه ی فسادها زیر سر رژیم شاهنشاهی بود. در تاریخ از اولی که رژیم شاهنشاهی پیدا شده است تا حالا که ما مشاهده می کنیم، هر چه مفسده بوده رژیم شاهنشاهی این مفاسد را ایجاد کرده.[19] این رژیم و این حکومت، حکومتی است که می خواهد جوان های ما را فاسد کند و این مراکز زیاد فحشا و هم اطراف و هم جوانب فحشا را رواج دادن برای این است که جوان ها را از دانشگاه ها بکشند به میخانه ها و به کارهای زشت و بد.[20]

انقلاب ایران در اثر مفاسدی است که در هیأت حاکمه وجود دارد و همچنین بر اثر کارهای مخالف عقل است که شاه انجام می د هد و خرابی هایی که با دست عمال شاه در سراسر مملکت انجام می گیرد.[21] مراکز فحشا در این کشور این قدر زیاد بود که احصاء نداشت. مراکز فساد این قدر بود که جوان های ما را به فساد کشاند... کاری کردند که ملت ما به جان آمد... و خدای تبارک و تعالی بر این ملت منت گذاشت و قیام کردند.[22]

د) وابستگی رژیم به بیگانه: همچنان که نیکی کدی به خوبی نشان می د هد ملت به دلیل داشتن هویت ایرانی دیرینه، وابستگی به بیگانه را بر نمی تابد، از این رو این هویت دیرینه در کنار حضور سنگین یک امپریالیست، مشوق انقلاب است.[23] درنظر امام خمینی علاوه بر تأثیر عامل مذکور در قیام ملت ایران، تأثیرات منفی وابستگی از جمله به یغما رفتن ثروت های ملی و آگاهی ملت از این امور در پیدایش انقلاب ایران دخیل بودند: در عصر ما ملت یافت که شاه به واسطه ی پیوندی که با غرب خصوصاً با امریکا دارد و همین طور با شرق تمام مخازن ما را به باد داده بلکه نیروهای انسانی ما را به هدر داده است و فهمیدند جنایات فوق العاده ای که مرتکب می شود به واسطه ی پیوندی است که شاه با ابرقدرت ها دارد از این جهت ملت ما به پا خاست.[24] [رژیم پهلوی] اقتصاد ما را به کلی به هم زد و همه چیز ایران را وابسته به اجانب کرد همه چیز ایران به باد رفت و خسته شدند مردم از این جهت قیام کردند و این نهضت را به پا داشتند.[25]

از دیدگاه امام خمینی وابستگی رژیم گذشته صرفاً بعد اقتصادی نداشت بلکه در همه ی ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی شاه وابسته بود و همین امر موجب جدایی رژیم از مردم و اعمال فشار رژیم بر آنان و در نهایت بروز انقلاب شد: فشار بیش از حد شاه مردم را چنان در تنگنا قرار داد که آنان دست به یک قیام همگانی زدند. شاه استقلال سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی ما را از بین برده است و ایران را در همه ی ابعاد وابسته به غرب و شرق کرده است. مردم ایران را زیر شکنجه و سیاهچال های زندان کشته است. از تمام علما و خطبا برای گفتن حقایق جلوگیری کرده است تمام اینها موجب شده است که مردم مسلمان ایران خواستار یک حکومت اسلامی باشند.[26]

ه) جدایی از ملت:

رژیم شاهنشاهی به دلیل ویژگی هایی که بیان شد از پایگاه مردمی برخوردار نبود. طبیعت وابستگی و اتکا به ذخایر زیرزمینی همچنان که تدا اسکاچپول در مقاله ی «حکومت تحصیلدار و اسلام شیعی در انقلاب ایران» خاطر نشان می سازد[27] موجب پیدایش دیوار بلند بی اعتمادی میان مردم و حکومت وابسته شده بود به طوری که شاه تا آخر به اهمیت مردم پی نبرده و انقلاب ایران را توطئه ی خارجی تبیین می کرد. بر خلاف شاه که با ارائه ی نظریه ی «توطئه» ناآگاهی خویش را تئوریزه نمود، از دیدگاه امام بیگانگان هیچ نقشی در پیدایش انقلاب نداشتند. به عقیده ی امام اگر پایگاه داشت این مرد (شاه) بین مردم، اگر نصف قدرتش را صرف کرده بود برای ارضای مردم، هرگز این قدرت به هم نمی خورد.[28]... فقط آن رده های بالای ارتش و قوای انتظامی باقی را دیگر به هیچ نمی گرفتند نه ادارات و نه ارتش. آن رده های پایین، نه مردم و نه بازار و نه مسجد و نه روحانیت و نه دانشگاه هیچ یک را به حساب نمی آوردند، اینها چیزی نمی دانستند. اینها را و بزرگ تر خطای اینها همین بود که ملت را چیزی نمی دانستند. ملت همه با هم شدند برای اینکه همه ناراضی بودند.[29]

2- اصول اساسی نظام اسلامی مبتنی بر انقلاب 1357

نظام اسلامی بر اساس همان آرمان هایی بنیان نهاده شد که رژیم گذشته آنها را نادیده گرفت. اصول و آرمان های انقلاب در شعار های سال 57 و اظهارات امام خمینی(ره) به خوبی منعکس شده است. شعار معروف «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» چکیده ی مطالبات مردمی بود که سال های متمادی جهت دستیابی به آن مبارزه کرده بودند.

الف) استقلال:

 امام خمینی در پاسخ به سؤالی درباره ی اهداف و برنامه ی آینده شان، می فرمایند:... استقلال و آزادی را به وطن بازخواهیم گرداند، روابط ناسالمی را که به ضرر ملت است، اصلاح خواهیم کرد... دست دیگران را از ایران کوتاه خواهیم نمود.[30] باید ما توجه داشته باشیم که ما خودمان کی هستیم و چی هستیم و مملکت ما احتیاج به چی دارد و به کی دارد. اگر ما این وابستگی های معنوی را به حال خودش و پیدا کنیم خودمان را، می توانیم یک ملت مستقل باشیم.[31]

ب) آزادی:

مردم ایران قیام کرده اند، برای یک مطلب واضحی است که همه ی بشر قبولش دارد که باید آزاد باشد. نباید هی در حبس کنند. نباید جلویش بگیرند که حرف نزن، بیخ گلویش را فشار دهند که نباید یک کلمه حرف بزنی، قلمش را بشکنند که نباید بنویسی... آنکه از حقوق بشر است و از اولین حقوق بشر است. آزادی، استقلال، حکومت عدل این را می خواهند مردم.[32]

ج) جمهوریت:

 قالب حکومت مطلوب از دیدگاه امام جمهوری و محتوای آن اسلامی است. اما شکل حکومت ما جمهوری اسلامی است جمهوری به معنای اینکه متکی بر آرای اکثریت است و اسلامی برای اینکه متکی به قانون اسلام است و دیگر حکومت ها این طور نیستند که تکیه بر قانون اسلام داشته باشند.[33]

ما خواهان استقرار یک جمهوری اسلامی هستیم و آن حکومتی است متکی به آرای عمومی، شکل نهایی حکومت با توجه به شرایط و مقتضیات کنونی جامعه ی ما توسط خود مردم تعیین خواهد شد.[34]

 

د) اسلامیت:

محتوای نظام مطلوب انقلاب ایران از دیدگاه امام اسلام و اصول اساسی آن است که در قرآن و سنت بیان شده است: امروز که ملت ایران قیام کرده اند... حکومت اسلامی می خواهند، می خواهند که آزاد باشند. می خواهند که مستقل باشند. می خواهند که حکومتشان حکومت اسلامی باشد.[35]

آسیب شناسی نظام اسلامی از دیدگاه امام خمینی

با توجه به آنچه که اجمالاً گفته شد ملاک تشخیص آسیب ها تا حدودی روشن می گردد، زیرا با آسیب شناسی رژیم پهلوی می توان به شیوه ی «فرافکنی» روند آسیب های جمهوری اسلامی را به سهولت تشخیص داد. از اینرو امام خمینی کارگزاران نظام اسلامی را از آفت هایی که دامنگیر رژیم پهلوی شد بر حذر داشته و بر حفظ اصول اساسی انقلاب که در سال 57 با خون هزاران شهید امضا گشته تأکید می کنند. اندیشه های امام خمینی در این زمینه از چند جهت دارای اهمیت است: اولاً ایشان در جریان جنبش های انقلابی ایران حضور داشته و شاهد عینی وقایع سده ی اخیر ایران هستند. ثانیاً به علت قرار گرفتن در صدر عظیم ترین جنبش ایران به عنوان نماد هویت جنبش می باشند. ایشان دهه ی اول بعد از انقلاب را تجربه کرده و آسیب های آن را مشاهده نموده و با هشیاری تمام در مورد بروز آن تذکر داده اند. قبل از پرداختن به آسیبهایی که امام خمینی برای نظام اسلامی برشمرده تذکر این نکته ضروری است که آسیب شناسی امام عمدتاً متوجه آسیب های درونی است. همچنان که ایشان نظریه ی توطئه در تبیین چرایی پیدایش انقلاب را نمی پذیرفت. خطر دشمنان خارجی را به شرط اتحاد ملت و حفظ محورهای اساسی انقلاب بی تأثیر دانسته و هیچ گونه خطری از این لحاظ احساس نمی کند: از هیچ یک از این قدرت هایی که در عالم هستند و ارعاب می کنند ملت ما را، ما نمی ترسیم... ملتی که برای خدا قیام کند از هیچ چیز نمی ترسد و آسیب نمی بیند.[36] البته امام خمینی اصل وجود دشمن خارجی را می پذیرند: «ما با یک ابرقدرتی در طرف غرب و یک ابرقدرتی در طرف شرق مواجه هستیم که هر دو آنها می خواهند ما را ببلعند» ولی خطر فیزیکی آنها را کم اهمیت ارزیابی می کند.

اگر چنان چه گفته می شود دولت امریکا می خواهد نظامی بیاورد و این مملکت را به خاک و خون بکشد باور نکنید اولاً و ثانیاً اگر بیاید خواهد سزای خودش را ببیند از محاصرات اقتصادی و نظامی و دخالت های نظامی ابرقدرت ها نمی ترسیم.[37] ترور فیزیکی را امام بی تأثیر دانسته و معتقد بودند با ترور اشخاص نمی توان انقلاب را ترور کرد[38]. حتی فراتر از این امام دشمن خارجی را عامل انسجام ملت ارزیابی کرده و می گویند: تازه وقتی که یک جنگی شروع می شود، ملت ما بیدار می شود، بیشتر متحرک می شود.[39] در مقابل، امام آسیب های درونی و از همه مهم تر «تفرقه ی امت» را ارزیابی کرده و معتقد بودند خطر دشمن خارجی نیز غیر مستقیم و از این ناحیه است. یعنی دشمن خارجی ممکن است به آسیب های داخلی دامن زده و از این طریق خدشه وارد کند. آنچه مهم است این ناسازگاری ها در ارگان های اسلامی است... مرتباً دعوت به توافق می کنند. لکن خودشان هم توافق ندارند. این امر موجب نگرانی است چون سبب می شود که کشور به حال تزلزل باقی بماند و اگر مدتی به حال تزلزل باقی بماند آسیب از خودش پیدا می شود و از داخل آسیب می بیند و محتاج به این نیست که از خارج بیایند و به ما آسیب برسانند.[40]

آسیب های انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی

الف) تفرقه:

امام خمینی ایران را به لحاظ ساختاری مستعد تفرقه دانسته و زمینه هایی چون وجود قبایل و عشایر مختلف، موقعیت جغرافیایی، تنوع زبانی، تنوع مذهبی و در نهایت تنوع خاستگاه روشنفکری یعنی وجود حوزه و دانشگاه را از عوامل تفرقه به شمار آورده اند.[41] از این رو به اعتقاد امام عواملی چون ملیت، زبان و وحدت مکانی نمی توانند به عنوان محور های اتحاد مورد تأکید قرار گیرند و به جای آن اسلامیت و آن هم در مفهوم عام و در سطحی فراتر از تفسیر های فرقه ای می تواند عامل انسجام ایران باشد.

تفسیر امام از اسلام، اقرار به کلمه ی لا اله الا الله و داشتن قبله ی واحد یعنی ارزش های فرافرقه ای است. مسلمانان که اهل حق هستند قرآن کتاب آنهاست. کعبه قبله ی آنهاست. کسانی که به اسلام ایمان آورده اند و به حق ایمان آورده اند در این حق خودشان مجتمع باشند و نگذارند این باطل ها که در باطل خودشان می خواهند مجتمع بشوند آنها پیروز بشوند.[42]

امام خمینی ضمن توصیه به سعه ی صدر در برخورد با برادران دینی، منطق گفتگو و تن دادن به قوانین و مقررات را رمز بقای اتحاد می دانست، دو مؤلفه ی مذکور حتی می توانند اقلیت های دینی را همنوا کنند. اگر بخواهید مملکت خودتان را از دست ابرقدرت ها و چپاول گری های بین المللی نجات بدهید باید همه ی مقرراتی که تحت عمل هر یک هست، آن مقررات عمل بشود و هیچ نهادی با نهاد دیگر معارضه نکند... من امیدوارم که تمام برادر های ما در اطراف ایران چه برادرهای اهل سنت و چه برادرهای اهل تشیع و تمام کسانی که در این ملت هستند از اقلیت های مذهبی همه با هم مجتمع باشند تا اینکه رفاه همه ی مسلمان ها و همه ی کسانی که در کشور اسلامی سکونت دارند، حاصل بشود.[43] بنابراین ایشان برای بقای اتحاد حکومت اسلامی را به حکومت انسانی ترفیع داده و معتقدند با قانون گرایی می توان اختلافات را حل کرد و کشور را به ساحل نجات رهنمون ساخت. خواست همه یک جمهوری اسلامی، یک حکومت عدل، یک حکومت انسانی... اگر این دو تا جهت را حفظ کنید... و نگذارید اختلاف پیدا بشود اگر ما حفظ کنیم این وحدت کلمه و وحدت مقصد [اسلام] تا آخر پیروزیم.[44]

در حکومت انسانی و حکومت عدل حتی بدون داشتن دین واحد نیز می توان با منطق گفتگو به تفاهم رسید: ما اگر اختلاف سلیقه داریم، اختلاف بینش داریم باید بنشینیم و در یک محیط آرام صحبت کنیم و مسائل خودمان را حل کنیم با تفاهم مسائل را حل کنیم نه اینکه جبهه گیری کنیم. یکی یک طرف بنشیند با دار و دسته ی خودش و کوشش کند در تضعیف یکدیگر و کوشش کنند در تضعیف کشور اسلامی... شما ها اگر مسلم هستید، با احکام اسلام عمل کنید و اگر خدای ناخواسته تعهد اسلامی را قبول ندارید با دید سیاسی مسائل را حل کنید.[45]

امام خاستگاه تفرقه را نه مردم که نخبگان، مسئولان و نهادهای نظام دانسته و خطاب به ایشان می فرمایند: شما همه برای خدا ان شاء الله عمل کنید همه تان با هم باشید پشت و پناه هم باشید. ملت خوب است. ملت یک ملت روشنی است. یک ملت خوبی است شما ها هم همه با هم مجتمع بشوید دولت و ملت و ارکان دولت، رئیس جمهورش، مجلسش همه ی این ها با هم مجتمع باشند.[46]

اگر قلم هایی که در روزنامه ها به ضد هم چیز می نویسند کمک کنند برای از بین رفتن جمهوری هم مسئولند... احکام اسلام امانت پیشمان... و نباید با قلم ها و قدم ها به این امانت خیانت کنیم... اگر بخواهید کشورتان مستقل باشد و آزاد باشید باید از این طور مناقشات دست بردارید.[47] من باز تأکید می کنم اگر سران با هم خوب باشند. این کشور صدمه نمی بیند اگر صدمه این کشور ببیند از اختلاف سران است. همان طور که شارع مقدس فرموده باید دولت، مجلس و قوه ی قضائیه احساس کنند که یک تکلیف دارند و آن اینکه اختلاف نداشته باشند.[48]

ب) ارائه ی چهره ی طاغوتی از حکومت:

 امام خمینی معتقد بود انقلاب ایران به لحاظ ماهوی از سایر انقلاب های دنیا متمایز است و وجه تمایز آن اسلامی بودن آن است.[49] همان گونه که در تعریف طاغوت از دیدگاه امام اشاره شد هر حکومتی که محتوای آن اسلامی نباشد طاغوت است. خواه متولیان آن پهلوی باشد یا دیگران. الان ما همه مکلفیم حالایی که جمهوری اسلامی شد ما همه اسلامی باشیم اگر بنا شد جمهوری اسلامی باشد اما ما ها دیگر اسلامی نباشیم حکومت اسلام نیست اگر بنا شد که جمهوری اسلامی باشد، پاسبان هایش اسلامی نباشند خدای نخواسته دادگاه هایش اسلامی نباشد، این حکومت طاغوتی است به اسم اسلام همان طاغوت است.[50] امام خمینی از تبدیل شدن جمهوری اسلامی به حکومت طاغوتی نگران بوده و آن را یکی از آسیب های عمده ی انقلاب برشمردند: طاغوت برای خاطر اینکه پسر کی بود و نوه ی کی بود که نبود برای اعمالش بود اگر اعمال ما هم یک اعمال طاغوتی باشد، برای خود باشد، نه برای ملت، دعوا بکنیم سر خودمان، نه برای مصالح ملت. این همان طاغوت است. منتها به یک صورت دیگری در آمده اما طاغوت است. طاغوت هم مراتب دارد. یک طاغوت مثل رضاخان و محمد رضا و یک طاغوت هم مثل کارتر و امثال آنهاست یک طاغوت هم مثل ماهاست.[51]

ج) ارائه ی چهره ی واژگونه از اسلام:

 علی (ع) می فرمایند: «مردم اسلام را به تن می کنند ولی آن چنان که پوستین را وارونه به تن می کنند.»[52] ممکن است محتوای حکومتی به ظاهر اسلامی باشد ولی چهره ای که از اسلام ارائه می شود چنان واژگون و دور از واقعیت باشد که دل های پاک و توده ی مردمان به آن رغبت نکنند، زیرا مفروض امام خمینی این است که «اگر اسلام واقعی به مردم ارائه شود همه ی دنیا آن را می پذیرند.»[53]

وارونه نشان دادن چهره ی اسلام یکی از آسیب های تهدید کننده ی نظام اسلامی است که امام درباره ی آن هشدار می دادند. زیرا کنار گذاشتن ظاهر اسلامی در ایران ناممکن است ولی وارونه به تن نمودن آن آسان است. وانگهی اگر اسلام وارونه به تن شود نه تنها کارگزاران نظام ضربه می بینند که از دیدگاه امام مکتب (اسلام) از همه ی امور مهم تر است: اگر روحانیون که در این جامعه هستند روی موازین مقررات به طور دقیق عمل نکنند، اگر دولت به طور دقیق عمل نکند... و اعمالشان را تطبیق ندهند با اسلام یک صورت قبیحی از اسلام در خارج منعکس می شود... الان یک تکلیف بسیار بزرگی به عهده ی همه ی ماست من یک طلبه هستم این تکلیف را دارم. آقایان [روحانیون] این تکلیف را دارند. سایر قشر ها هم دارند که کوشش کنیم وجهه ی اسلام را آن طور که هست نمایش بدهیم نه آن طور که خلفایی مثل معاویه و یزید... جلوه می دادند... و اسباب این می شد که یک وقت وجهه ی اسلام را در دنیا دگرگون کنند.[54] اگر خدای نخواسته ما پیروز بشویم به این معنا که آن دسته ای از ظالم ها که بودند و آن دسته ای از چپاول گران که بودند بیرون کردیم لکن به جای آنها یک دسته ظلم دیگر ی با یک محدودیت خاص و چپاول گری های دیگری با یک محدودیتی به جای او نشست. این موجب این می شود که مکتب ما در دنیا منعکس بشود که مکتب درستی نبوده شکست در مکتب واقع بشود. آن شکستی که جبران نمی تواند بپذیرد.[55]

از تحلیل فوق یک فرض ناخودآگاه به ذهن تبادر می کند و یک ملاک برای ارزیابی القا می شود و آن اینکه کارگزاران نظام در ارزیابی اقبالی مردم روی دیگر سکه را نیز ملاحظه نمایند. یعنی ممکن است آن اسلامی که ارائه می شود به دلیل رفتار سوء مسؤلان وارونه جلوه کند و پشت کردن مردم به برنامه ی حکومت همواره پشت کردن به اسلام نیست. «خودارزیابی» اصل مهمی است که از گفتار های گهربار امام استنباط می شود.

د) سوء استفاده از آزادی:

یکی از چهار ستون نظام اسلامی در اندیشه ی امام، آزادی است. هر حکومتی که میل به استبداد کند، طاغوت است زیرا خلاف موازین اسلامی عمل کرده است: اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم ملت ما هرطوری رأی داد ما هم از آن تبعیت می کنیم. ما حق نداریم، خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که به ملتمان یک چیزی را تحمیل کنیم.[56]

آزادی سیاسی در اندیشه ی امام خمینی به حدی است که «هر فرد از افراد ملت حق دارد مستقیماً در برابر سایرین زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع بدهد. در غیر این صورت اگر بر خلاف وظیفه ی اسلامی خود عمل کرده باشد خود به خود از مقام زمامداری معزول است»[57] با همه ی اهمیتی که امام به آزادی قائل است آزادی را ملازم با قانونمداری و به عبارت عام تر (محدودیت) می دانند آزادی در چارچوب مجاری قانونی معنا پیدا می کند و به مفهوم «هرج و مرج» و «دلبخواه» نیست از دیدگاه امام هرج ومرج منجر به استبداد می گردد یعنی از دل «آنارشیسم»، «خودکامگی» و «استبداد» متولد می شود. همچنان که استبداد رضاخانی از درون کشمکش های طولانی و هرج و مرج پس از انقلاب مشروطه تولد یافت و مردم نیز استبداد را به هرج و مرج ترجیح می دهند.

امام خمینی یکی از آسیب های مهم نظام اسلامی را سوء استفاده از آزادی دانسته و تذکر می دهند شکر نعمت آزادی حفظ حدود آن است و اگر حدود آن حفظ نشود ممکن است به حالت سابق برگردیم. اگر خدای نخواسته آزادی را صرف کردیم بر خلاف مسیر ملت و اسلام حالا که آزاد شدیم خودمان را به هرج و مرج بکشیم... حالا که آزاد هستیم بر خلاف نظامات اسلامی و بر خلاف نظامات ملی عمل کنیم، هرج و مرج به پا کنیم، تحت هیچ قاعده نباشیم، تحت هیچ یک از قواعد اسلامی و ملی نباشیم، اگر اینطور باشد آزادی را سلب کردیم بر خلاف مسیر ملت و بر خلاف مسیر اسلام.[58]

مدل ذیل اقتباسی از اندیشه ی امام است :

خواسته ی اسلام و ملت <== آزادی <== آزادی بدون قید (قید اسلام و مقررات مدنی یعنی مسیر ملت و خواسته ی ایشان) <== استبداد و اختناق (افراط در استبداد و اختناق) <== شکل گیری جنبش های انقلابی.

ه) وابستگی اقتصادی:

در اندیشه ی امام خمینی نیز متغیر اقتصاد به عنوان انگیزه ی انقلاب غایب است. از دیدگاه امام تئوری (اقتصاد عامل انقلاب) چون نظریه ی «توطئه» مطرود است.[59]

پس آنچه مردم ایران را به تحرک وامی داشت و غرور ملی ایرانیان را خدشه دار می ساخت، نه ضعف اقتصادی و فقر که «وابستگی» (اقتصادی، فرهنگی، سیاسی) بود. امام خمینی ضمن رد تبیین های اقتصادی به ویژه مارکسیستی از انقلاب، می فرمایند: آیا جوان های ما برای اینکه یک زندگی مرفهی در دنیا داشته باشند خون می دادند؟ این می شود که یک کسی خودش را بکشد که زندگی اش خوب باشد یا خیر این یک نهضتی الهی بود... نهضت ایران نهضتی بود که خدای تبارک و تعالی در آن نقش داشت و مردم به عنوان جمهوری اسلامی به عنوان اسلام، احکام اسلام در خیابان ها ریختند و همه گفتند: ما این رژیم را نمی خواهیم و حکومت عدل اسلامی و جمهوری اسلامی می خواهیم.[60]

امام خمینی تقویت بنیه های اقتصادی را برای استقلال کشور ضروری دانسته و معتقد بودند بدون استقلال مادی و خودکفایی نسبی به ویژه در امر کشاورزی[61] و تولیدات مربوط به کالاهای ضروری و حیاتی استقلال در سایر زمینه ها نیز ممکن نیست. اگر مملکت شما در اقتصاد نجات پیدا نکند و وابستگی اقتصادی داشته باشد همه جور وابستگی دنبالش می آید و وابستگی سیاسی هم پیدا می کنیم. وابستگی نظامی هم پیدا می کنیم. برای اینکه وقتی ما چیزی نداشتیم دستمان به طرف امریکا دراز می شود و امریکا همه چیز را به ما تحمیل می کند ما وقتی می توانیم زیر بار او نرویم که قدرتمند باشیم.[62]

امام وابستگی اقتصادی را یکی از آسیب های انقلاب دانسته و آن را عامل رجعت به وضعیت پیش از انقلاب می داند که آن وضعیت زمینه های ساختاری بروز جنبش های انقلابی را فراهم کرد.[63]

و) اشرافی گری و تجمل گرایی: همچنان که ابن خلدون خاطر نشان می سازد تجمل گرایی از عوامل عمده ی شکست حکومت ها و به سستی گراییدن عصبیت است. امام خمینی نیز تجمل گرایی را یکی از آسیب های عمده به شمار آورده و در تحلیل گرایش مردم به روحانیت و سپردن رهبری انقلاب به ایشان می گویند: آن چیزی که مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطه ی آن دنبال ما و شما آمده اند و اسلام را ترویج نموده و جمهوری اسلامی را به پا کردند و طاغوت را از میان بردند، کیفیت زندگی اهل علم است. اگر خدای نخواسته مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند. عمارت درست کرده اند و رفت و آمدهایشان مناسب شان روحانیت نیست و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان.[64]

در پندار امام خمینی عصبیت حاکم بین روحانیت و مردم نه بر خویشاوندی نسبی بلکه بر دین و معرفت استوار است که به زعم ابن خلدون عام تر از عصبیت خویشاوندی است و این معنویت که قوام این گونه عصبیت می باشد در اندیشه ی امام خمینی رابطه ی معکوس با تجمل گرایی دارد. هرچه بروید سراغ اینکه یک قدم بردارید برای که خانه هایتان بهتر باشد از معنویت تان همین مقدار از ارزش تان به همین مقدار کاسته می شود.[65] امام خمینی از کلیه ی مسئولان به ویژه روحانیون متواضعانه می خواهند برای حفظ نظام جمهوری اسلامی از تجمل گرایی و زرق و برق دنیا بپرهیزند:

من متواضعانه و به عنوان یک پدر پیر از همه ی فرزندان و عزیزان روحانی خود می خواهم که در زمانی که خداوند بر علما و روحانیون منت نهاده است و اداره ی کشور بزرگ و تبلیغ رسالت انبیا را به آنان محول فرموده است از زی روحانی خود خارج نشوند و از گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا که دون شأن روحانیت و اعتبار نظام جمهوری اسلامی ایران است پرهیز کنند. که هیچ آفت و خطری برای روحانیت و برای دنیا و آخرت آنان بالاتر از توجه به رفاه و حرکت در مسیر دنیا نیست.[66]

سؤال مهمی که در اینجا مطرح می شود این است که منظور امام از تجمل گرایی چیست؟ ملاک تشخیص آن چگونه است؟ و داوران تشخیص چه کسانی هستند؟ الگوی مورد نظر امام برای رهبران حکومت کدامین حکومت است؟ امام به همه ی این سؤالات پاسخ داده اند در اندیشه ی امام اشرافی گری و تجمل گرایی این است که زندگی متولیان امور جامعه متفاوت از توده ی مردم بوده و دارای امتیازات ویژه ای باشند و با سوء استفاده از مقام، ثروت اندوزی کنند و یا در زندگی روزانه امتیازی برای خود قائل شوند.[67] ملاک تشخیص نیز عدم تفاوت زندگی بعد از حاکمیت قشر حاکم با قبل از حکومت است و داوران تشخیص این امر نیز توده ی مردم هستند از این رو توصیه می فرمایند: یک وقت کاری نشود که ملت ها و دیگران کار را تعقیب کنند به اینکه شما دستتان نمی رسید حالا که دستتان رسید شما هم همان هستید.[68]

الگوی مورد نظر امام برای حکومت اسلامی جهت مصون ماندن از گرایش به اشرافی گری، حکومت علوی است. همان روزی که بیعت کردند با حضرت امیر به خلافت، آن هم خلافتی که دامنه اش این قدر زیاد بود، همان روز بعد از اینکه بیعت تمام شد ایشان بیل و کلنگش را برداشت رفت سراغ آن کاری که می کرد.[69] از آسیب های دیگر نظام اسلامی در دیدگاه امام می توان به عدم وظیفه شناسی مردم[70] سستی و از دست دادن حالت انقلابی[71] از خود بیگانگی[72] کم کاری در ادارات و کارخانه ها[73] اعوجاج در رسانه های جمعی به ویژه تلویزیون[74] ظاهرگرایی و چاپلوسی[75] سرگرم شدن به مسائل غیر اساسی[76] نفوذ افراد فاسد در بدنه ی حکومت[77] گفتارهای نسنجیده و آسیب زای برخی مسئولان[78] تضعیف نهاد ها[79] بزرگ نمایی مشکلات کوچک و فرافکنی مشکلات اجرایی به اصل اسلام[80] ایجاد یأس و نومیدی به جای امید به آینده[81] ترجیح مسائل شخصی بر مصالح جامعه[82] و... اشاره کرد.

پی نوشت ها

[1]. دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی

[2] تقریرات نگارنده در درس اندیشه های سیاسی حضرت امام، استاد دکتر نامدار، دوره ی کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات، نیمسال اول سال 1383.

[3] عباس و منوچهر آریان پور، فرهنگ دو جلدی، دانشگاهی انگلیسی فارسی، جلد 2، ص1569.

[4] آلن تورن یکی از محققان در حوزه ی جامعه شناسی امروز فرانسه است که آثار زیادی در حوزه ی مدرنیته و جنبش های اجتماعی مربوط به این حوزه دارد.

[5] پژوهش نامه ی متین، شماره ی 1، ص ص 209 224 همچنین درباره ی فوکو و انقلاب اسلامی ر. ک: جرعه ی جاری، همان، ص ص 102 87.

[6] نیکی کدی، چرایی انقلابی شدن ایران، ترجمه ی فردین قریشی، فصلنامه ی تبیین، سال اول، بهار 1378، ص ص237 221.

[7] گی روشه، تغییرات اجتماعی، ترجمه ی منصور وثوقی، نشر نی، چاپ هفتم، تهران: 1376، ص130.

[8] آنتونی گیدنز، جامعه شناسی عمومی، ترجمه ی منصور صبوری، نشر نی، تهران: 1373. ص674.

[9] گی روشه، همان، ص131.

[10] تحلیل روان شناختی شخصیت رهبر جنبش و خاستگاه اجتماعی وی تا حد زیادی ماهیت جنبش را نشان می دهد.

[11] مصطفی ملکوتیان و دیگران، انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، چاپ سیزدهم، قم: 1380، ص159.

 

[12] امام خمینی، صحیفه ی نور، ج 2، ارشاد اسلامی، تهران: ؟، ص57.

[13] همان، جلد 7 ص279.

[14] همان، جلد 7، ص73.

[15] همان، ج 5، ص114.

[16] همان، ج 7، ص31.

[17] همان، ج 5، ص58.

[18] همان، ج 10، ص233.

[19] همان، ج 3، ص66.

[20] همان، ص148.

[21] همان، ص168.

[22] همان، ج 18، ص219.

[23] نیکی کدی، همان، ص164.

[24] امام خمینی، همان، ج 4، ص183.

[25] همان، ج 7، ص234.

[26] همان، ج 3، ص164.

[27] تدا اسکاچپول مجموع مقالات رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی، گردآورنده: عبدالوهاب فراتی، ص185 216.

[28] امام خمینی، همان، ج 7، ص5.

[29] همان، ج 11، ص128.

[30] همان، ج 4، ص66.

[31] همان، ج 9، ص110.

[32] همان، ج 4، ص47.

[33] همان، ص37.

[34] همان، ج 2، ص260.

[35] همان، ج 3، ص198.

[36] همان، ج 13، ص29.

[37] همان، ج 12، ص92.

[38] همان، ج 7، ص1.

[39] همان، ج 13، ص157.

[40] همان، ج 12، ص163.

[41] همان، ص31 و ج 14، ص113 و ج 7، ص280 و ج 9 و 8، ص9 و ج 4.

[42] همان، ج 13، ص48.

[43] همان، ص27.

[44] همان، ج 7، ص280.

[45] همان، ج 14، ص38.

[46] همان، ج 13، ص173.

[47] همان، ج 14، ص7.

[48] همان، ج 18، ص57.

[49] همان، ج 14، ص190.

[50] همان، ج 8، ص4.

[51] همان، ج 13، ص75.

 [52] نهج البلاغه، ترجمه و تفسیر شیخ فیض الاسلام، خطبه ی 17، ص324.

[53] ر. ک. همان، ج 7، ص33.

[54] همان.

[55] ص195.

[56] همان، ج 10، ص181.

[57] همان، ج 4، ص190.

[58] همان، ج 7، ص42.

[59] ر. ک به مجموعه ی مقالات انقلاب اسلامی و ریشه های آن، معاونت امور اساتید و دروس معارف، قم: 1374، ص86 139.

[60] امام خمینی، همان، ج 7، ص60.

[61] همان، ج 11، ص100.

[62] همان، ج 11، ص117.

[63] همان، ص204.

[64] همان، ج 19، ص188.

[65] همان، ص157.

[66] حسن آئینه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران: 1379، ج 1.

[67] امام خمینی، همان، ج 2، ص280.

[68] همان، ج 11، ص183.

[69] همان، ج 2، ص233.

[70] امام خمینی، همان، ج 11، ص215.

[71] همان، ص167 و ج 8، ص83.

[72] همان، ج 11، ص183.

[73] همان، ص179 و ج 14، ص37.

[74] همان، ج 12، ص84.

[75] همان، ج 8، ص264.

[76] همان، ج 8، ص112.

[77] همان، ج 11، ص64.

[78] همان، ج 14، ص24.

[79] همان، ص40.

[80] همان، ص44.

[81] همان، ص4.

[82] همان، ج 9، ص62.


: مجله 15 خرداد، شماره 2