هویدا کیست


4001 بازدید

هویدا کیست
تاریخ 9/7/43

شماره : 15068/20 الف



نامه پیوست تحت عنوان هویدا کیست بدون امضا در این هفته مجددا ماشین شده و براى اکثر از مقامات دولتى وسیله پست ارسال گردیده است در این نامه نسبت به شخصیت داخلى آقاى هویدا وزیر دارائى مشروحا مطالب زننده نوشته شده و در خاتمه از معاون ایشان نیز تنقید شده است.

آقاى رضائیان





هویدا کیست؟



پدربزرگ هویدا میرزا رضا قناد از بهائیان مخلص و فداکار و مجذوب عباس افندى بود او به واسطه نزدیکى با عباس افندى از غضب مردم مسلمان بیم و هراس داشت و از اقامت در ایران نگران بود لذا به عکا رفت و مستخدم و نوکر دستگاه عباس افندى شد و به لحاظ تعصب و علاقه‏اى که به این فرقه داشت مورد لطف و محبت خاص او قرار گرفت. عباس افندى حبیب‏اللّه‏ خان پسر میرزا رضا قناد را که پدر وزیر فعلى دارائى بود مشغول تحصیل کرد و دو سال هم او را به هزینه خود براى ادامه تحصیل به اروپا فرستاد و او به زبانهاى انگلیسى و فرانسه تسلط پیدا کرد و به تهران آمد و در دستگاه سردار اسعد بختیارى نفوذ کرد و مترجم شد و به نام سردار اسعد چند کتاب ترجمه کرد مدتى هم در روزنامه رعد با سمت مترجم انجام وظیفه کرد در همین هنگام لقب عین‏الملک گرفت با کمک بختیاریها به وزارت خارجه رفت و ماموریت سوریه و لبنان گرفت و قونسول ایران در این منطقه شد در این سمت در پنهانى براى بهائیها تبلیغ مى‏کرد و با انگلیس هم رابطه و سروسرى داشت و از خدمتگذاران واقعى آنها بود پس از چند ماه مامور جده شده و خود را به ملک سعد نزدیک کرد بعد از گذشت مدتى از ماموریت وى در جده روزنامه‏هاى عربى به علت تبلیغ به نفع بهائیها به این انتصاب اعتراض کردند در سال 1314 در بیروت بیمار شد و نزد شیخ میزعمران قاضى شیعه لبنان رفت و توبه کرد از آنجایى که مى‏گویند توبه گرگ مرگ است بعد از چندى مجددا توبه را شکست و خود را از خادمین مخصوص عباس افندى معرفى کرد.

عین‏الملک دو پسر داشت یکى به نام امیرعباس و دیگرى به نام فریدون هویدا1 ـ امیرعباس به پیروى مسلک و عقیده پدر خویش با سران بهائى نزدیک شد و از هیچ‏گونه خدمتگذارى در راه ترویج مسلک بهائیت فروگذارى نمى‏کرد امیرعباس هویدا به حکم سابقه پدر وارد خدمت در وزارت خارجه شد و ماموریتهاى مختلف به او محول گردید بالاخره در ایام جنگ دوم سابقه دوستى که با آقاى عبداللّه‏ انتظام داشت به سرکنسولگرى ایران در هامبورگ منصوب گردید هنگام سرکنسولگرى ایشان مقادیر زیادى از تذکره‏هاى سفید در بایگانى کنسولگرى ایران در هامبورگ مفقود شد بعد معلوم گردید تمام سرمایه‏دارانى که در هامبورگ محکومیتهایى پیدا کرده بودند با در دست داشتن همین تذکره‏ها فرار کرده‏اند. در این مورد نسبت سوءاستفاده‏هاى زیاد به اشخاص دادند ولى این را نبایستى دلیل بر این دانست که خداى نخواسته تذکره‏ها به وسیله کسى که خود امروز ادعاى اصلاح‏طلبى دارد مى‏خواهد وزارت دارائى را اصلاح کند زیروبالا شده باشد اگر کسى چنین تصور بکند. حتما اشتباه کرده است و چنانچه حرف خود را در این باره پس نگیرد مورد حملات او و معاونش قرار خواهد گرفت. به هر صورت پس از این جریان هویدا به آنکارا منتقل گردید در زمان ماموریت ایشان تعداد زیادى از خانواده‏هاى بهائى ایران به ترکیه مهاجرت کردند و به اتکاء قدرت و نفوذ هویدا به فعالیت پرداختند و دولت ترکیه از این امر مطلع شد و کشف کرد که خانواده‏هاى بهائى تحت هدایت و رهبرى هویدا به چنین فعالیتهاى مضر و خلاف قانون ترکیه دست زده‏اند از این رو جمعى از بهائى[ها ]را بازداشت کردند و از دولت ایران خواستند که هر چه زودتر در تغییر وى اقدام کند آقاى سرلشگر ارفع سفیر کبیر وقت در ترکیه براى حفظ حیثیت کشور سعى وافى مبذول داشت و دولت ایران را متوجه عملیات زیانبخش هویدا کرد و درخواست تغییر وى را نمود در همین هنگام آقاى انتظام که سابقه دوستى با ایشان داشت موضوع مفقود شدن تذکره‏ها را فراموش کرده بود و یا تشخیص داده بود که وى در این مورد گناهى ندارد وزیر خارجه بود و بعد به شرکت ملى نفت رفت بنابراین همکار صمیمى خود را به شرکت نفت منتقل نمود و بدین طریق صمیمیت دوستى قدیمى را تکمیل کرد هویدا در شرکت ملى نفت معاون ادارى مدیرعامل شد و با دستیاران خود فواد روحانى2 و مهندس فرخان3 سه تفنگداران بهائى‏ها در یک چنین موسسه عظیمى به هم پیوستند و سعى کردند تا حدى که مقدورشان بود افراد بهائى را در کارهاى موثر شرکت ملى بگمارند و همین کار را هم کردند و بالاخره بعد از رفتن انتظام دکتر اقبال که مرد وطن‏پرست و مسلمانى است متوجه اعمال خلاف و فعالیتهاى زشت ایشان گردید و عذرشان را خواست. در این موقع دولت تغییر کرد هویدا به مناسبت این که سابقه دوستى چند ساله با منصور داشت در بعضى از مسافرتهاى خارج در مرزها هم سفر بودند و عکسهایى در این قبیل مسافرتها برداشته شده و از طرفى چون قرار بوده است به زودى نسبت سببى پیدا کند یعنى با جناب آقاى نخست[وزیر] باجناق شود دوستى کهنه تبدیل به خویشاوندى گردد لذا در دولت ایشان به سمت وزیر دارائى منصوب گردید.

اولین کار او اعلام ورود آزادى قند و شکر یعنى به قول دکتر ارسنجانى جنگ با صنایع داخلى بود واقعا خدا خیرش دهد که در این کار دهن عده‏اى را شیرین کرد بعد از آن خلاصه اصلاح دیگرى را شروع کرده بود که یکى از اعضاى بدن او شکست البته اشتباه نشود این عضو پاى او بود نه گردنش بر اثر این عارضه ناگهانى دنباله این اصلاحات را به یکى از هم‏مسلکان خود آقاى ارباب فرهنگ مهر که اخیرا جدیدالبهائى شده سپرد البته آقاى مهر که مهندس در قسمت آسیاهاى بادى و آرد است اکنون مشغول اصلاح مالیه و قوانین مالیاتى است البته درج سایر کارهاى آقاى هویدا بخصوص در فرانسه و ترکیه و در وزارت پیشه و هنر و ساختمان خانه‏هاى بوئین زهرا قزوین و شیرین‏کارهایى که در باشگاه نفت آبادان کرده بود در این صفحه گنجایش ندارد فقط این مختصر را نوشتم که شما خواننده محترم مردان عمل و کار را که حتى یک روز هم بیکار نمانده‏اند بشناسید و به نبوغ ذاتى آنها واقف شوید یکى هیتلر4 مى‏شود که از خوردن شیرینى زیاد جانى و دیوانه مى‏شود و یکى چون هویدا با اینکه جدش قناد مخصوص عباس افندى بود و نطفه‏اش از شیرینى ریخته شد اینطور عاقل از کار درمى‏آید و همواره مصدر کار است و دوستان بهائى خود نظیر ارباب مهر را هم یدک مى‏کشد باشد تا صبح دولتت بدمد که این مختصر از خرابکاریهاى تست.

شما خوانندگان ملاحظه کنید چنین عنصرى با این سوابق و گذشته‏هاى تاریک دیگرى که درج یک به یک از حوصله ما خارج است در نهایت بى‏شرمى با معاون کلش در اداره بازرسى به ماموران شریف وزارت دارایى حمله مى‏کند و آنان را بیکاره و سربار مردم مى‏داند در حالى که اگر سربارى وجود داشته باشد اول خود اوست و دوم معاونش. به هر تقدیر این دو بیت را به مناسبت حملات نارواى هویدا و فرهنگ مهر مى‏نویسم و به این بیوگرافى مستند خاتمه مى‏دهم :



شخصى بد ما به خلق مى‏گفت

ما سینه خود نمى‏خراشیم

ما نیکى او به خلق گوئیم

تا هر دو دروغ گفته باشیم



زیاده عرضى نیست ـ سکندر















1ـ فریدون هویدا فرزند حبیب‏اله عین‏الملک در سال 1301 در بیروت به دنیا آمد. در همانجا به مدرسه رفت و از مدرسه فرانسوى حقوق در بیروت، فوق لیسانس گرفت و سپس راهى فرانسه شد و از دانشکده حقوق پاریس، دکتراى دولتى اخذ کرد. در اردیبهشت ماه سال 1324، مستخدم وزارت خارجه شد و حدود 19 ماه در ادارات : کتابخانه (1 ماه) ـ عهود (4 ماه) ـ سوم سیاسى (9 ماه) و تشریفات (5 ماه) کار کرد و در آبان 1325 به طبقه سیاسى وارد و به عنوان وابسته سفارت شاه به پاریس، اعزام شد. فریدون هویدا که مانند برادرش امیرعباس از حمایت‏هاى پنهان و آشکار اقوام پدرى و مادرى و همچنین دوستان و آشنایان و... بهره مى‏برد، در خرداد ماه 1330 دبیر سوم سفارت شاه در پاریس شد و پس از 8 ماه به سازمان یونسکو رفت که این مأموریت چند سالى طول کشید. در سال 1341 ساواک در خصوص وى چنین نوشت : «فریدون هویدا (نویسنده ایرانى) در یونسکو کار مى‏کند. شخصى محافظه کار است، فعالیت سیاسى ندارد، فقط از راه ادبیات با روزنامه‏هاى دسته چپى (روزنامه اومانیته، ارگان حزب کمونیست فرانسه) همکارى مى‏نماید. مترقى و آزادیخواه است ولى با حزب توده در پاریس هیچ ارتباطى ندارد.» مشارالیه که بعدها به عنوان رایزن سفارت شاه در پاریس فعال بود، در تاریخ 22/11/1343 به عنوان مدیرکل و در تاریخ 24/6/44 معاون امور بین‏المللى و اقتصادى وزارت خارجه شد. ساواک در گزارشى به تاریخ 11/3/46 درخصوص وى نوشت : «موقع اقامت در فرانسه توسط دکتر رضا رادمنش به حزب توده وارد شده است.» مشارالیه که در سال 1344 در سمت وزیر مختارى نشان سوم تاج و در سال 1348 نشان درجه یک آبادانى گرفته بود، در سال 1350 سفیر شاه در سازمان ملل شد و در تاریخ 3/9/1358 انفصال خدمت گردید. فریدون هویدا که همچون اجداد خود پیرو فرقه بهائیت و از اعضاى فراماسونرى جهانى بود، در سال 1361 در گردهمایى ماسونى در مکزیکوسیتى شرکت کرد.اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى



2ـ فؤاد روحانى فرزند على‏اکبر (محب‏السلطان) در 21 دى ماه 1286 به دنیا آمد مسلک او بهائى بود و تحصیلات خود را تا مقطع فوق لیسانس در انگلستان ادامه داد. و پس از بازگشت به ایران در شرکت نفت استخدام شد. و در مشاغل ذیل فعالیت کرد : معاون کارگزینى ـ معاون اداره رفاه آبادان ـ معاون کارگزینى مسجد سلیمان ـ معاون امور حقوقى آبادان ـ رئیس امور حقوقى ـ معاون اداره نمایندگى ـ مشاور حقوقى ـ عضو هیئت مدیره ـ قائم مقام ریاست هیئت مدیره ـ سرپرست امورحقوقى و دبیر سازمان کشورهاى صادر کننده نفت در ژنو. ساواک در ارزیابى وى مى‏نویسد : «فؤاد روحانى فوق‏العاده نوکرى مسلک با روش نوکرى یک قبله دارد آنهم روزنامه تایمز بسیار در روش نوکرى بانگلیسیها مرموز و از همه چیز خود... ملت و قومیت خود و منافع ملت و کشور را در این نوکرى قربانى مى‏کرده است. نزد بهائیان داراى حسن شهرت و معروفیت بوده و به این گروه بسیار کمک مى‏نماید در نزد کارمندان شرکت نفت بسیار منفور و بیشتر دست او را مثل کتابى خوانده و احترامى در بین کارمندان ندارد برخى وى را یهودى‏الاصل مى‏دانند. فؤاد در اروپا تقریبا در هر شهرى دوستان زن داشته که مرتب قسمتى از سال وقت خود را با آنها مى‏گذرانیده است. دو برادر در شرکت نفت دارد که یکى مسعود روحانى رئیس کل بهدارى شرکت بوده و دیگر منوچهر روحانى در اداره حقوقى شرکت اشتغال داشته است. در سال 1343 در حالى که مشاور عالى نخست‏وزیر بوده هویدا مایل بوده وى را به عنوان دبیرکل سازمان همکارى منطقه‏اى ایران، ترکیه و پاکستان منصوب نماید. اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى



3ـ هوشنگ فرخان فرزند احمدعلى در سال 1292 ه ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در کالج البرز سپرى کرد و سپس براى ادامه تحصیلات راهى امریکا شد و از دانشگاه کلرادو در رشته مهندسى نفت فارغ‏التحصیل شد. مشارالیه که نام خانوادگى خود را از «غفارى» به «فرخان» تغییر داده بود، در سال 1318 به خدمت شرکت نفت ایران و انگلیس درآمد و تا سال 1326 در مناطق مختلف کار کرد و سپس به شرکت نفت ملى‏ایران آمد. فرخان که از اقوام عبداللّه‏ انتظام بود، در زمان مدیرعاملى وى به هیئت مدیره شرکت نفت راه یافت که این عضویت با انتصاب منوچهر اقبال خاتمه یافت. با تشکیل شرکت ملى گاز، هوشنگ فرخان در سال 1344 مدیرعامل آن شد و پس از دو سال به جاى نفیسى به عضویت اصلى هیئت مدیره انتخاب شد. برخى از دیگر مشاغل فرخان به شرح زیر است : «سرپرست عملیات حفارى در شرکت سهامى نفت ایران، رئیس اداره کل اکتشاف و استخراج شرکت ملى نفت، مدیرعامل شرکت سهامى نفت، قائم مقام مدیرکل اکتشاف و استخراج، عضو هیئت مدیره، شرکت نفت ایران و ایتالیا، رئیس هیئت مدیره شرکت نفت فلات قاره دشتستان» هوشنگ فرخان در تاریخ 27/3/43 توسط آقاخان بختیار، براى شرکت در جلسات کمیته دائمى حفاظت به ساواک معرفى گردید که اینگونه ارزیابى شد : «بعضى اوقات مشروب مى‏خورد. افکار و عقاید بخصوصى ندارد ولى عقیده دارد باید فرزندى داشته باشد. 15 سال پیش با دوشیزه برجیس که در یکى از کشورهاى خارج تحصیل مى‏نموده آشنا شدند و با وجود اینکه اختلاف مذهبى داشتند به علت علاقه زیاد آقاى فرخان با هم ازدواج کردند بعد از 15 سال به علت کسالت همسرش از ناحیه تناسلى متارکه نمودند. همسرش بعد از متارکه به آلمان رفته شاید آنجا بتواند خود را معالجه کند.» هوشنگ فرخان که در مدت تصدى مسئولیت‏هاى مختلف، سوءاستفاده‏هاى فراوانى کرده بود و رسوائى او در فروش نفت خام در منطقه البرز (قم) که در حوضچه‏ها جمع مى‏شده، برملا گردیده بود و پرونده این ماجرا نیز با جابجا کردن افراد زیر دست، کاملاً محو گردیده بود در یک ارزیابى دیگر توسط ساواک، چنین معرفى شد : «جسور و پر جرئت و صریح‏اللهجه و وارد به امور نفتى و اهل زد و بند و سوءاستفاده و سازش و قمارباز و درپى تأمین منافع شخصى و عضو فراماسونرى است.» و در جاى دیگر آمده است :

«این شخص از هر فروشنده کالا و پیمانکاران و مهندسین مشاور که با شرکت ملى نفت کار مى‏کرده، سعى به اخذ وجوهى نموده و حتى گزارش شده است که قبل از انجام معاملات از فروشندگان چک بانکى براى تضمین پرداخت وجوه دریافت مى‏داشته است.» ترفیع افرادى که داراى سوء شهرت بوده‏اند و سوءاستفاده از طریق آنها از دیگر مواردى است که در سوابق مشارالیه بکرات آمده است. هوشنگ فرخان که از اعضاى فرقه بهائیت و در لژ فراماسونرى آفتاب عضویت داشت و تعدادى از افراد را نیز براى عضویت در این لژ معرفى کرده بود، داراى نشان‏هاى درجه 4 تاج، 3 همایون و تاجگذارى از رژیم پهلوى مى‏باشد. اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى



4ـ آدولف هیتلر (1945 ـ 1889 میلادى) در «براونائو» واقع در «اتریش علیا» متولد شد، نام خانوادگى پدرش که یکى از کارمندان جزء گمرک به شمار مى‏رفت، «شیسکلگروبر» بود. او در سال 1919 میلادى به یک گروه سیاسى کوچک پیوست و در سال 1920 میلادى آن را تحت عنوان «حزب ملى کارگران سوسیالیست آلمان» نامید. هیتلر در سال 1923 میلادى براى سرنگونى و براندازى دولت باواریا، شبه کودتایى به راه انداخت، ولى توفیقى نیافت و به 9 ماه حبس در زندان «لندمبرگ» محکوم شد. او در خلال دوران حبس کتاب «نبرد من» را به رشته تحریر درآورد و در سال 1925 میلادى آن را منتشر کرد. وى در سال 1933 میلادى به صدراعظمى آلمان رسید و علاوه بر سرکوب مخالفین و به قدرت رساندن حزب نازى، اجراى قانون اساسى را به حال تعلیق درآورد. او در سال 1938 میلادى براى ایجاد «آلمان بزرگ» اتحاد با اتریش را مطرح کرد ولى لهستان از پذیرفتن درخواستهاى رهبر آلمان خوددارى ورزید و همین امر به بروز درگیرى و وقوع جنگ جهانى دوم در (سوم سپتامبر 1939 میلادى) انجامید. هیتلر با بهره‏گیرى از پلیس مخفى دولتى خود (موسوم به گشتاپو) به گسترش و توسعه نفوذ حزب نازى پرداخت و از طریق تأسیس و برپایى اردوگاههاى ویژه، درست به مانند آمریکائیان و اسرائیلیها به جنایت علیه بشریت پرداخت و قتل‏عام‏هاى فجیع کرد همانگونه که طرفداران دمکراسى و حقوق بشر در سراسر نقاط جهان مى‏کنند. او در اوایل جنگ جهانى دوم به موفقیت‏هایى نائل، و به همین سبب به تدریج مشاوره کارشناسان نظامى خود را نادیده گرفت و به نبوغ نظامى خود مغرور شد. ولى متعاقب شکست‏هاى آلمان در «العلمین» و در «استالنینگراد» (سال 1942 میلادى) جریان جنگ به نفع متفقین تغییر کرد. هیتلر پس از تهاجم نیروهاى متفقین به آلمان، به پناهگاه ویژه‏اش که در نزدیکى ساختمان محل کارش قرار داشت رفت و متعاقب ازدواج او با «اوا براون» (معشوقه‏اش) دستورات خاصى را در مورد سوزاندن جسد خود و «اوا براون» صادر و سپس هر دو خودکشى کردند.