فصلنامه مطالعات تاریخی شماره 51 ویژه زمستان 1394 از سوی موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شد. در این شماره از فصلنامه نیز مقالات متنوعی در حوزه تحولات تاریخ معاصر ایران به رشته تحریر درآمده است. مقدمه این شماره از فصلنامه به اهمیت «زیبا نگاری» و «درست نویسی» در امر «تاریخ نگاری» اختصاص داده شده است. در مقدمه که تحت عنوان «سخن اول» انعکاس یافته آمده است:
تاریخ در فرهنگ ایران زمین، یک همسایه و همراه همیشگی داشته، و آن ادبیات است. این دو پیش از آنکه پای تتبعات فرنگی در حیطه تاریخ نگاری به ایران باز شود، همدوش یکدیگر پیش میآمدند. چه بسیار نثرهای ادیبانهای که از سرنوشت پادشاهان و حکومتها سخن میرانند؛ چه بسیار دیوانهای منظومی که از جنگها و رخدادهای رفته بر ملت خبر می دهند؛ و چه بسیار آثار ادبی که در بطن خود تاریخ این سرزمین را بازگو میکنند. این همراهی از پس ورود پژوهشهای روشمند تاریخی به کشور، همدوره با نگارش آثاری چون تاریخ ایران باستان نگاشته حسن پیرنیا، و تالیفات درسی و غیر درسی عباس اقبال آشتیانی متوقف شد و مبنای تاریخ نگاری در ایران تغییر کرد. اهل تاریخ بر پذیرش روش نو اجماع کردند و با گذشت حدود یک قرن توجیهی برای بازگشت به گذشته ندارند.
تاریخ (در وجه حرفهایاش) یعنی واقعیتهایی که درست نوشته میشوند، و ادبیات (در وجه انسانیاش) یعنی حقایقی زیبا نگاشته میشوند، اگر درست نویسی تاریخ از زیبا نگاری ادبیات بهره ببرد و یک متن تاریخی خواندنی به دست دهد، الزاما باید به دوران همسایگی تاریخ و ادبیات بازگشت؟ این گونه نیست. اما میدانیم که آلیاژ متن تاریخی ذاتا انعطاف ناپذیر و سخت است. این خصلت، کتابهای تاریخی را از دسترس عموم خارج کرده، به سمت گروه اندک پژوهشگران و متخصصان گردانده است. از آن طرف، ادبیات با ویژگیهای همه پسندش، توان نفوذ در میان لایههای گوناگون اجتماع را دارد. با اعتقاد به ضرورت جاری بودن آگاهی های تاریخی در جامعه، چرا از فرصت همراهی ادبیات با تاریخ استفاده نمی شود؟
در اینجا دو نکته را باید روشن کرد: اول اینکه منظور ما از همراهی تاریخ و ادبیات، بازگشت به گذشته نیست. ما نمیگوییم برای تدوین (برای نمونه) تاریخ جنگ ایران و عراق فردی هم پایه فتحعلی خان صبا، دیوان شعری به وزن شهنشاه نامه بسراید. دوم اینکه ما از آثاری چون خواجه تاجدار ذبیح الله منصوری سخن نمیگوییم. رمان با موضوعات تاریخی چیزی است، تاریخ بیرون آمده از چرخههای پژوهشی چیزی دیگر. آنچه در اینجا مورد تاکید است بهرهگیری درست نویسی از زیبانگاری است. به تعبیر دیگر پاشیدن به اندازه و مجاز نمک ادبیات بر تاریخ. نکته گفتنی دیگر آن که موضوع یاد شده در حیطه وظایف تاریخ پژوهان میگنجد؛ وظیفهای که در شمار واجبات تاریخ نگاری دیده نشده است. این مستحب در هیچ یک از کرسیهای تاریخ پژوهی تدریس نمیگردد. همراه کردن درست نویسی و زیبا نویسی، پیش از آن که ضرورتی حرفهای باشد، یک دغدغه و سلیقه است؛ نشان دادن یک راه، از راههای ممکن برای آشتی دادن آحاد مردم با کتابهای تاریخی است.
طرح این موضوع و بحث و گفتگو درباره آن خالی از فایده نخواهد بود، بویژه آنکه بدانیم آگاهیهای تاریخی در سطح جامعه روز به روز در حال عقب نشینی است.