چگونگی کشف گروهی به نام «حزب ملل اسلامی» توسط ساواک


چگونگی کشف گروهی به نام «حزب ملل اسلامی» توسط ساواک

در گیر و دار سرکوب سالهای پس از قیام پانزدهم خرداد که شرایط پلیسی و اختناق بیش از هر وقت دیگر در سراسر ایران دامن گسترده بود و جلادان شاه همانند نصیری (رئیس ساواک) به رجزخوانی و زدن و بستن و کشتن سرگرم بودند و با یک دنیا افتخار، به ضحاک ایران، سرکوب جنبش مردمی را دست کم برای نیم قرن دیگر نوید می دادند و پاداش خدمات خود را می خواستند، ناگهان خود را با کشف شبکه ای که در اندیشه مبارزه مسلحانه بود روبه رو دیدند.

گفته می شود جریان کشف این گروه به دنبال پیشامدی بوده که به صورت اتفاقی برای محمدباقر صنوبری، یکی از اعضای گروه روی داده است. نامبرده در شب جمعه ۱۶ مهر ماه ۱۳۴۴ باکیف سیاه رنگی که حاوی شماری از نشریات درون گروهی به نام «خلق»، اسامی شماری از اعضای گروه و اساسنامه حزب بوده است، به زیارت حضرت عبدالعظیم میرود! و چون شب از نیمه گذشته بود و بازگشت به شهر خطرناک به نظر می رسید نامبرده به خانقاهی می رود تا شب را به صبح برساند؛ لیکن خانقاه در ساعت های پایانی شب تعطیل می شود و او ناگزیر از خانقاه بیرون می آید و با کیف سیاه و با پای پیاده به طرف تهران حرکت می کند. گشت پلیس که در تعقیب باندهای قاچاق بوده است، برای بازرسی کیف به او نزدیک می شود. نامبرده برای اینکه محتوای کیف کشف نشود، از مقابل پلیس می گریزد و هنگام فرار کیف را به درون یکی از باغ های اطراف پرتاب می کند. پلیس پس از دستگیری او، کیف را نیز از درون باغ می یابد و به محتوای آن دست پیدا می کند و بدین گونه گروه مزبور به وسیله شهربانی مورد شناسایی و تعقیب قرار می گیرد.

کشف این حزب، همانند پتکی بر مغزشاه فرود آمد و کاخ آمال و امید او بر سرش فروریخت. اینجا بود که او دریافت امام با نهضت خود چه ضربه ای بر پیکر رژیم او زده است و تمام کوشش های همه جانبه او را بر باد داده است.

شاه تلاش داشت به دنیا بباوراند که ملت ایران پس از اجرای «انقلاب سفید» در کمال آسایش و آزادی و برخورداری از تمام مزایای زندگی به سر می برد و از این رو، هیچ علت داخلی وجود ندارد که توده ها را به حرکت و خروش و قیام و جانبازی وادارد و برای همین منظور قیام ۱۵ خرداد را به جمال عبدالناصر و ملاکین بزرگ نسبت میداد، جنبش قهرآمیز گروه بخارایی را از ته مانده های فداییان اسلام وانمود می کرد و خروش قهرآمیز «رضاشمس آبادی» را از تحریکات کمونیستها» می خواند! لیکن اکنون خود را با جنبش نوینی روبه رو می دید. کادر رهبری این حزب از افراد روحانی مانند شیخ محمد جواد حجتی کرمانی و یا از خانواده روحانی مانند محمدکاظم بجنوردی، تشکیل شده بود. شاه می دید که متهم کردن آنان به وابستگی به مارکسیست ها و یا داشتن مرام و مسلک غیر اسلامی موضوعی نبود که بتواند افکار ملت ایران را بفریبد و مورد پذیرش آنان و ناظران سیاسی جهان قرار گیرد. از این رو رژیم شاه در ابتدا سخت کوشید از انتشار خبر کشف این گروه جلوگیری کند و بر آن سرپوش بگذارد. به همین منظور بیش از سه ماه پس از کشف «حزب ملل اسلامی» و بازداشت افراد آن، هیچگونه خبر و گزارش رسمی در این مورد در داخل یا خارج کشور انتشار نیافت و شاه تا آنجا که امکان داشت در پوشیده داشتن آن، کوشش های لازم به عمل آورد. لیکن علی رغم این مخفی کاری هنوز بیش از چند روزی از کشف حزب مزبور نگذشته بود که خبر آن همانند بمبی در سراسر ایران صدا کرد. محاصرة کوهستان های شمیران و شاه آباد از طرف مأموران مسلح ساواک، شهربانی و ژاندارمری، یورش گسترده و پی در پی مأموران «ساواک» به خانه های دستگیرشدگان، کنترل جاده ها، بستن راهها و تفتیش اتومبیل ها و وسایط نقلیه ای که بین تهران و شهرستانها در رفت و آمد بودند و به منظور دستگیری افرادی از حزب ملل اسلامی که هنوز دستگیر نشده بودند، موجب شد که ملت ایران از کشف گروه تازه ای آگاهی یابد و کنجکاوانه در اطراف آن به گفتگو و تحقیق بپردازد. سرانجام رژیم شاه پس از ۳ ماه و اندی سکوت، ناچار شد که خبر محاکمه آنان را از زبان دادستان در روزنامه های تهران به شرح زیر اعلام کند:

«... دادستانی کل کشور طی مصاحبه ای با خبرنگاران از روی تشکیلات وسیعی به اسم «حزب ملل اسلامی» پرده برداشت. گردانندگان حزب، ظاهرأ هدف کلی جمعیت را تشکیل دولت واحد اسلامی نشان داده اند؛ ولی مقصود واقعی آنان، ایجاد جنگ و اغتشاش و آشوبگری و خونریزی از طریق قیام مسلحانه بوده است. حزب مزبور مبادرت به تهیه اسلحه از کشورهای خارج نموده است. حزب مزبور دارای ۵۵ نفر عضو میباشد که برای ۸ نفر آنان تقاضای اعدام و برای ۴۷ نفر بقیه تقاضای مجازات از ۳ سال تا حبس ابد شده است.»


کتاب نهضت امام خمینی ،دفتر اول از ص 1175 تا 1178