اسدلله علم: هرگز شاه را نمی‌بخشم


12486 بازدید

اسدلله علم: هرگز شاه را نمی‌بخشم

پس از اجرای انتخابات مجلس 21، زمینه برپایی حزب تازه‌ای فراهم آمد که در 24 آذر 1342 به نام «ایران نوین» رسمی و حسنعلی منصور، نماینده تهران در مجلس، دبیر کل آن شد. بیشتر نمایندگان مجلس، با هم‌آهنگی پیشین در این حزب نوپا عضو شدند و از آن پس به ظاهر می‌بایست حکومت حزبی بر سر کار باشد. در آن هنگام روشن بود که دولت علم، رفتنی است و به جای وی، منصور نخست‌وزیر خواهد شد. شاه به رغم روش رایج خود، علم را از برنامه‌های آینده آگاه ساخت و بدین سان می‌خواست اوج اعتماد و دوستی‌اش را به او نشان دهد. او هم‌چنین می‌خواست دولت به گونه‌ای تغییر کند که کوچکترین شبهه‌ای در شیوه کار علم پدید نیاید.
از همان هنگام نیز مسؤولیت آینده علم؛ یعنی ریاست دانشگاه پهلوی در شیراز با توافق خود وی تعیین شده بود. شاه به علم اشاره کرده بود که می‌خواهد دولت آینده اواخر سال 1342 بر سر کار ‌آید. اگرچه اسد‌الله علم، تغییرات دل‌خواه شاه را درباره دولت به ظاهر با خوش‌رویی پذیرفت. او چندین بار در یادداشت‌های خود به این موضوع اشاره کرده و آشکارا نوشته که هرگز شاه را در این کار نبخشیده است؛ زیرا وی همه مأموریت‌هایی را که شاه به وی واگذار کرده بود، به خوبی به سرانجام رساند و در سخت‌ترین اوضاع، همه مسئولیت‌ها را به گردن گرفت و خود را سپر بلای شاه کرد. او در چنین وضعی، دلیلی برای کنار رفتن خود نمی‌دید به‌ویژه از این روی که منصور را خوب می‌شناخت و نه تنها او را ارج نمی‌نهاد بلکه سخت از او بیزار بود.
بزرگ‌ترین دغدغه علم درباره حسنعلی منصور، پیوند نزدیک او با امریکایی‌ها و برخورداری وی از پشتیبانی آنان به شمار می‌رفت که علم این نکته را نیز بارها در یادداشت‌های خود آورده است.(1) اواز سوی دیگر، علت اصلی کنار رفتنش را از نخست‌وزیری و روی کار آمدن منصور را سیاست امریکایی‌ها می‌دانست؛ چنان که در یادداشت خود (6/10/1349) آشکارا بدان اشاره می‌کند و منصور را نوکر امریکایی‌ها می‌خواند و بر این است که «دلیلی نداشت او (علم) پس از آن‌همه خدمت به شاه و برخورد شدید با مخالفان رژیم، کنار رود».
علم بر این باور بود که کنار رفتنش از نخست‌وزیری، به اشاره همان کسانی (امریکایی‌ها) بوده است که به انتخاب شدن منصور در انتخابات مجلس هنگام نخست‌وزیری او کمک کردند.(2) بنابراین، برای علم بسیار ناخوش‌آیند بود که دولت را به فرمان شاه به دست کسی مانند حسنعلی منصور بسپارد، اما سرانجام در هفدهم اسفند 1342 استعفا کرد و دولت تازه منصور همان روز برپا شد. شام‌گاه روز پیش از استعفای دولت (شانزدهم اسفند)، جمعه بود و علم نیز همچون دیگر جمعه‌ها، به دربار شاه رفته بود. شاه برای خوردن شام میهمان پروفسور جمشید اعلم بود و اسد‌الله علم خود، اتومبیلش را می‌راند. شاه از علم خواست که او را به منزل جمشید اعلم برساند. هنگامی که آن دو به مقصد رسیدند، شاه از علم پرسید: به راستی نظر او (علم) درباره این تغییر دولت چیست؟ علم نیز در پاسخ او و با ایجاد اندکی تغییر، شعری را خواند که به لطفعلی خان زند هنگام محبوس بودنش در زندان آقا محمد‌خان قاجار منسوب است:
شاها ستدی جهانی از همچو منی
دادی به مخنثی، نه مردی نه زنی

از گردش روزگار معلومم شد
پیش تو چه دَف‌زنی چه شمشیر زنی

علم سالها بعد از این ماجرا که این خاطره را برای علی‌نقی عالی‌خانی نقل کرد، با خنده به او گفت: «اعلی حضرت همایونی، هیچ از این شعر خوششان نیامد(3)».
وی هفدهم اسفند1342 از نخست‌وزیری استعفا و شاه با پذیرش استعفای او، حسنعلی منصور دبیر کل حزب ایران نوین و نماینده تهران را در مجلس به نخست‌وزیری منصوب کرد.(4) متن پاسخ شاه به استعفای علم چنین است:
جناب اسدالله علم
استعفای شما از سمت نخست‌وزیری ملاحظه و پذیرفته شد. خدمات پرارزشی که در حوزه نخست‌وزیری انجام داده‌اید بزرگ‌ترین افتخار شما خواهد بود؛ زیرا مصادف بوده است با انقلاب بزرگ ششم بهمن ماه 1341 و تمام اقدامات دیگری که در تکمیل انقلاب در سال 1342 انجام گرفت. عواطف مخصوص خودمان را به شما و هم‌کاران شما ابلاغ می‌نماییم. خدمت‌گزاری و صمیمیت و فداکاری شما را هرگز فراموش نخواهیم کرد.
17 اسفند ماه/ 1342
محمدرضا پهلوی(5)
__________________
1. قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 4، ص 281.
2. امیر اسدلله علم، یادداشت‌های علم، ج 2، ص 153ـ152.
3. اسد‌الله علم، همان، ج 1، ص 51 ـ 50.
4. روزنامه اطلاعات، 17/12/1342.
5. قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 4، ص 381.
 

 


نامه تاریخ پژوهان ، سال ششم شماره 21 ، بهار 1389