انباشت تجربه‌ها با ضرورت نگارش خاطرات مدیران


شاهد عینی
18187 بازدید

انباشت تجربه‌ها با ضرورت نگارش خاطرات مدیران

چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد و امسال چهلمین سالگرد آن را جشن می‌گیریم. اما سوال اینجاست که تجربیات این چهل ساله کجا ثبت شده و در کدام مرکز نگهداری می‌شود و یا در کدام کتاب مکتوب شده است؟!

چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته است و امسال چهلمین سالگرد آن را جشن می‌گیریم. مشهور و تا حدودی معتبر است که آدم در چهل سالگی به پختگی می‌رسد. یکی از بهترین راه‌های پخته شدن، استفاده از تجربیات دیگران است؛ اشتباهات و موفقیت‌ها، تلخی‌ها و شیرینی‌ها، پیروزی‌ها و شکست‌ها. اما این تجربیات باید در جایی باشد تا دیگران بتوانند از آن استفاده کنند. تجربیات این چهل سال کجاست؟ در کدام مرکز نگهداری می‌شود و یا در کدام کتاب مکتوب شده است؟

در چهار دهه گذشته مسئولان زیادی آمدند و رفتند، کارهایی کردند و کارهایی نکردند. این تجربیات در کجا ثبت و ضبط شده است؟ وقتی این تجربیات در جایی ثبت و ضبط نشده و انباشتی صورت نگرفته است، نباید انتظار داشت که خطاها و اشتباهات تکرار نشوند.

چقدر آزار دهنده است وقتی دیده می‌شود که اشتباهات مدیر پیشین را مسئول بعدی تکرار می‌کند. چقدر اذیت کننده است وقتی شاهدیم مدیر تازه، همان مسیر مسئولان قبلی را از صفر شروع می‌کند و تا می‌آید دست چپ و راستش را بشناسد، عوض می‌شود و می‌رود. آخر باید از یک سوراخ چند بار گزیده شویم. چقدر باید به خاطر تکرار این خطاها و اشتباهات هزینه بپردازیم. همه این‌ها به خاطر نداشتن «انباشت تجربه‌ها» است.

«انباشت تجربه‌ها» کار یک سال و دو سال نیست، به مرور زمان و با جمع شدن تجربه‌های افراد مختلف در طول سال‌ها حاصل می‌شود. در طول این چهل سال صدها و شاید چند هزار مدیر در رده‌های مختلف آمدند و رفتند اما از آن‌ها دو هم مطلب نداریم که از تجربه‌های شان نوشته باشند. مگر می‌شود کسی که چند سال در سمت‌های مختلف در کشور، مسئولیت داشته است حرفی برای گفتن و چیزی برای نوشتن نداشته باشد؟! هر روز بلکه هر ساعت و هر دقیقه وزیر و وکیل، چیزی برای گفتن و نوشتن دارد. اما همه این‌ها از بین رفته و دست‌مان خالی است.

وقتی حرفی در جایی ثبت و مکتوب نشود یعنی نابود شده است. اهمیت این مسئله آنقدر روشن است که شرح بیش از این موجب اطناب کلام و ملال خاطر است. خارجی‌ها به خوبی به اهمیت نگارش خاطرات و تجربیات مقامات ارشد پی برده اند و از آنها استفاده می‌کنند. برای اینکه عینی تر صحبت کرده باشیم، به چند نمونه مشهور اشاره می‌کنیم:

الف: بهترین نمونه خارجی این مسئله، «خاطرات جنگ جهانی وینستون چرچیل» نخست وزیر انگلیس است که به صورت یادداشت‌های روزانه نوشته شده است. این مجموعه 12 جلدی یکی از خواندنی ترین و مهم ترین منابع مهم و دست اول درباره جنگ جهانی دوم است. چرچیل در این یادداشت‌ها، کارها، فعالیت‌ها و تلاش‌های انگلیس و دیگر متفقین را در مقابله با هیتلر نوشته است.

ب: در آمریکا، نوشتن خاطرات، اولین کار رئیس جمهور و دیگر مقامات مهم این کشور بعد از کنار رفتن از مسئولیت و قدرت است. در آنجا حتی ناشران معتبر برای انتشار کتاب خاطرات رئیس جمهور یا وزرا، رقابت می‌کنند و کتاب خاطرات آنها را قبل از نوشتن می‌خرند. خود شاهدیم که بسیاری از خاطرات روسای جمهور و وزرای خارجه آمریکا بلافاصله در ایران ترجمه و منتشر می‌شود. البته در آمریکا قانونی برای نوشتن خاطرات وجود ندارد و منطق دلار حاکم است؛ و چه قانونی محکم تر و پرنفوذتر از منطق دلار. هنوز موضوع مذاکرات هسته ای و برجام در جریان است اما کتاب خاطرات چهار نفر از بالاترین و اصلی ترین مسئولان مذاکرات هسته ای در آمریکا منتشر شده است. خاطرات باراک اوباما (در دست انتشار است)، خاطرات جان کری (وزیر خارجه)، خاطرات وندی شرمن (معاون وزیر و مسئول مذاکرات) و ریچارد نفیو (مسئول اصلی طراحی تحریم‌ها علیه ایران). بعضی از این کتاب‌ها به فارسی هم ترجمه و در ایران هم منتشر شده است مثل "هنر تحریم" از ریچارد نفیو.

پ: جاهای دور و سال‌های دیر نمی‌رویم؛ به ایران برگردیم. در دوره قبل از انقلاب یکی دو نمونه خوب از یادداشت نویسی را داریم که بهترین آن‌ها "یاداشت‌های علم" است. این مجموعه اکنون از منابع هم و منحصر به فرد دوره پهلوی دوم است. ا... علم از نزدیک ترین رجال به محمدرضا شاه است و از این لحاظ نوشته‌های او بسیار ارزشمند است. اگر این مجموعه نبود، بخش قابل توجهی از تاریخ این دوره را نداشتیم. نمونه دیگر کتاب دو جلدی "ظهور و سقوط سلطنت پهلوی" است؛ خاطرات حسین فردوست. می‌شد از رجال نقش آفرین این دوره، کتاب‌های دیگر هم داشت. آیا نمی‌شد امروز کتاب خاطرات هویدا را داشته باشیم؟ چنانکه ظاهرا او به مسئولان دادگاه نیز گفته بوده است که من اسرار زیادی از رژیم دارم و می‌توانم بنویسم. به هر حال هویدا حدود 14 سال نخست وزیر و بالاترین مقام اجرایی کشور بود. برای اعدام کردن کسی که در دست ماست همیشه وقت هست اما برای نوشتن خاطرات همیشه وقت نیست. می‌شد او را بعد از نوشتن خاطراتش، اعدام کرد.

ت- در مقطع بعد ازانقلاب هم دو نمونه بارز از یادداشت نویسی مقامات را داریم؛ «روزها بر رئیس جمهور چگونه می‌گذرد؟» از ابوالحسن بنی صدر و یادداشت‌های آقای‌هاشمی رفسنجانی. "روزها بر رئیس جمهور چگونه می‌گذرد؟" شامل یادداشت‌های روزانه بنی صدر از 11 تیر 1359 تا 30 بهمن 59 است. بنی صدر در این یادداشت‌ها کارها، فعالیت‌ها و ملاقات‌های روزانه خود را نوشته است. این مجموعه از سه جهت بر یادداشت‌های آقای‌هاشمی مزیت‌هایی دارد: اول، فضل تقدم آن است. بعد از انقلاب، بنی صدر نخستین مقامی است که خاطرات روزانه اش را نوشته است. دوم این که یادداشت‌های او معمولا مفصل تر از نوشته‌های آقای‌هاشمی است. و سوم، بنی صدر این یادداشت‌ها را روزانه می‌نوشت و بلافاصله روز بعد در روزنامه اش، «انقلاب اسلامی»، منتشر می‌کرد. البته ناگفته نماند که بنی صدر نیت خیر تاریخ نویسی نداشت بلکه این کار، یکی از روش‌های تبلیغاتی او در مقابله با رقیبانش بود. هر چند او در این یادداشت‌ها تکرار می‌کند که قصدش گزارش دادن به مردم است اما در واقع با نوشتن فعالیت‌های روزانه و بلافاصله انتشار عمومی آن‌ها در روزنامه، به جنگ با مخالفانش (حزب جمهوری اسلامی، مجلس و دیگران) می‌رفت. از این که بگذریم، بدون شک، یادداشت‌های آقای‌هاشمی پرحجم‌ترین و مهم‌ترین اثر در این زمینه است. آقای‌هاشمی با تلاشی خستگی ناپذیر از ابتدای سال 1360 تا روزهای پایانی عمرش در دی 95 هر روز خاطراتش را نوشته است. نوشتن بی وقفه خاطرات آن هم در طول 35 کار بزرگی است. با توجه به این که آقای‌هاشمی حدود نیم قرن از رجال موثر و نقش آفرین انقلاب و کشور بوده است، مجموعه یادداشت‌های او که تا کنون چندین جلد آن منتشر شده است، برای همیشه یکی از ارزشمندترین منابع برای تاریخ انقلاب اسلامی و بلکه تاریخ ایران باقی خواهد ماند.

ث: چقدر افسوس می‌خوریم وقتی می‌بینیم در 40 سال گذشته این همه آدم وزیر و وکیل بوده اند و یا چندین سال در پست‌های مهم دیگری مسئولیت داشتند اما دو خط هم ننوشته اند. چقدر دریغ مان می‌آید وقتی می‌بینیم می‌توانستیم دست کم چند صد،‌ کتاب ارزشمند داشته باشیم اما نداریم. چقدر حسرت می‌خوریم وقتی می‌توانستیم با داشتن خاطرات این مسئولان، انباشتی از تجربه‌ها در حوزه‌های مختلف داشته باشیم اما دست مان خالی است و تقریبا هیچ نداریم.

این 40 سال که گذشت و کاری نکردیم اما برای این که در آینده نیز این همه دریغ و حسرت نخوریم پیشنهاد می‌شود، قانونی یا تبصره ای در جایی به تصویب برسد که وقتی مسئولان رده بالای کشور از مسئولیت‌شان کنار می‌روند تا خاطرات دوران مدیریت شان را ننویسند حق پذیرفتن مسئولیت دیگری را نداشته باشند. این قانون می‌تواند شامل رئیس جمهور، وزرا، معاونان وزرا، نمایندگان مجلس، اعضای دیگر مجالس و شوراهای مهم کشور، استانداران و هر فرد دیگری که مسئولیت ملی و مهمی دارد، بشود. غافل نیستیم از این که نوشتن و اساسا چنین کاری، قانون بردار و اجبار کردنی نیست اما از آنجایی که مسئولان معمولا شیفته خدمتند این قانون می‌تواند ترغیب کننده آنها برای بازگشت به ریاست باشد. هر چند نوشتن خاطرات، خود خدمت بزرگی است اما این قانون می‌تواند انگیزه آنها را برای بازگشت به خدمت چند برابر کند. حتی اگر این قانون موجب شود که از هر ده مسئول یک نفر خاطرات دوران مسئولیتش را بنویسد و منتشر شود باز هم خدمت بزرگی به کشور و تاریخ است. این پیشنهاد به چهار شیوه می‌تواند عملی شود:

1- وقتی چنین قانونی داشته باشیم، مسئولان از این مسئله آگاهند و می‌توانند یادداشت‌های روزانه خود را بنویسند. اگر مسئولی چنین یادداشت‌هایی داشته باشد بعد از پایان دوره مسئولیتش می‌تواند آنها را برای انتشار، کامل و اصلاح کند. اما انتشار همین یادداشت‌های اولیه هم بسیار مهم و ارزشمند است.

2- مسئولان می‌توانند بعد از پایان مسئولیت شان مثلا یک سال مرخصی بگیرند تا هم استراحت و تمدد اعصابی داشته باشند و هم در این مدت خاطرات شان را روی کاغذ بیاورند. حتی پیشنهاد می‌شود در این مدت همان حقوق دوره مسئولیت شان را هم بگیرند؛ به شرطی که واقعا بنویسند. همچنین زمان نوشتن خاطرات را نیز می‌توان جزو سابقه خدمتی آن مسئول به حساب آورد. به جرات می‌توان گفت هزینه ای که برای چنین کاری صرف می‌شود بسیار کمتر از هزینه‌هایی خواهد بود که به خاطر خطاها، ندانم کاری‌ها، بی تجربگی‌ها و از صفر شروع کردنها پرداخت می‌کنیم.

ناگفته پیداست که بخش زیادی از این اشتباهات به علت نداشتن «انباشت تجربه‌ها» است. اگر مطالعه خاطرات مدیران قبلی موجب شود تا مسئولان بعدی فقط در چند مورد اشتباهات، ندانم کاری‌ها و رویه‌های غلط گذشته را دوباره تکرار نکنند، سود کردیم و همین کافی است تا آن هزینه را برای نگارش خاطرات و تجربه‌های مسئولان به راحتی و طیب خاطر بپذیریم. ارزش معنوی نوشتن و انتشار خاطرات هم که دیگر قابل محاسبه نیست. و اما نقطه ضعف این شیوه آن است که بعد از گذشت چند سال معمولا بسیاری از جزئیات فراموش می‌شود.

فراموش نکنیم که در تاریخ و تاریخ نگاری این جزئیات بسیار مهم تر از کلیات است. کلیات را همه می‌دانند؛ همه گفته اند و می‌گویند. کم نیستند آثاری که به خاطر همین کلی گویی‌ها ملال آورند و ارزش تاریخی چندانی ندارند. اساسا کلی و مبهم گویی یکی از ضعف‌های عمده تاریخ نگاری و تاریخ گویی ماست. درباره بسیاری از مقاطع و دوران‌های حساس کشور هیچ اطلاعی نداریم به خاطر این که نویسندگان و تاریخ نگاران ما فقط کلی گویی کرده اند. البته کلی و مبهم گویی نویسندگان و تاریخ نگاران ما هم دلایل مختلفی دارند که جای پرداختن به آن در این مجال نمی‌گنجد. همیشه جزئیات است که در گفتن‌ها و نوشتن‌ها عمدا یا سهوا گفته نمی‌شود و این جزئیات خیلی مهمند.

اما از این مهمتر و خطرناک تر آنکه فرد چون خاطراتش را با چند سال فاصله می‌نویسد بر اساس ذهنیت امروز درباره اتفاقات و حوادث دیروز و دوران مسئولیتش قضاوت کند. این هم یکی از گمراه کننده ترین و خطرناک ترین اشتباهات تاریخ نگاری است. بسیاری از آثار مکتوب ما این ضعف بزرگ را دارند و به خاطر همین ضعف از حیز انتفاع می‌افتند. مثلا برای همیشه افسوس خواهیم خورد که ای کاش محسن رضایی بعد از جنگ قبل از این که مسئولیتی بپذیرد،‌ در خانه می‌نشست و خاطرات دوران دفاع مقدس را می‌نوشت. او بالاترین فرمانده نظامی کشور در دوره جنگ بود و نمی‌دانید خاطراتش چقدر ارشمند است. این کار فقط یکی دو سال طول می‌کشید و بعد از آن آقای رضایی می‌توانست هر مسئولیتی را که می‌خواست قبول کند اما با این کارش خدمت بزرگی می‌کرد به اندازه خدماتی که در دوره جنگ کرده بود. باز ای کاش محمدباقر قالیباف هم همین کار را می‌کرد. و دیگران هم... از این نمونه بسیار داریم. اگر این عزیزان این کار را می‌کردند خدمتی کرده بودند به اندازه خدمات شان در زمان جنگ و بلکه بیشتر و بزرگتر. آنها الان هم می‌توانند خاطرات دوران دفاع مقدس را بنویسند - که حتما این کار را کرده اند و یا مشغولند - اما قطعا خاطراتی که در سال 68 و 69 نوشته شود با خاطراتی که در سال‌های 90 نوشته شود از زمین تا آسمان متفاوت خواهد بود به همان دو دلیلی که در بالا ذکر شد. خاطراتی که 30 سال بعد از وقوع حادثه نوشته شود هیچ وقت مانند اثری نخواهد بود که در همان زمان به نگارش درآید آن هم درباره حادثه ای مانند جنگ. درباره حوادثی مانند انقلاب و جنگ،‌ هر روز که دیرتر این خاطرات نوشته شود ارزش آن کمتر می‌شود.

3- شیوه دیگر، استفاده از تاریخ شفاهی است. اگر مسئولان به هر دلیلی خودشان نمی‌توانند خاطرات شان را  بنویسند فردی دیگری با او مصاحبه و خاطراتش را ثبت کند. این شیوه نیز بسیار رایج است و بهترین نمونه آن انتشار آثار خاطرات دوران دفاع مقدس است. این شیوه در مقایسه با روش‌های دیگر اهمیت کمتری  دارد چون واسطه می‌خورد. این که کسی با دست، لحن، زبان و قلم خودش، خاطراتش را بنویسد با این که واسطه ای در بین باشد و کس دیگری از زبان او بنویسد تفاوت بسیار است.

4- شیوه ترکیبی؛ اینکه مسئولان اگر زمان مسئولیت‌شان فرصت نمی‌کنند هر روز خاطرات‌شان را بنویسند، یادداشت‌برداری کنند. یعنی اتفاقات و فعالیت‌های روزانه را به صورت خلاصه و اشاره یادداشت کنند و بعد از پایان دوره مسئولیت بر اساس این یادداشت‌ها خاطرات‌شان را بنویسند. شاید این شیوه بهترین و کامل‌ترین شیوه باشد یعنی خطای کمتری دارد.

از ضرورت نگارش خاطرات که بگذریم، انتشار این آثار هم باید به روز باشد. اسدا... علم وصیت کرده بود که یادداشت‌هایش بعد از مرگش منتشر شود. خاطرات آقای‌هاشمی نیز با 20 سال تاخیر منتشر می‌شود. این طرح در صورتی موفق خواهد بود و «انباشت تجربه‌ها» زمانی تحقق خواهد یافت که انتشار این خاطرات به روز و به موقع باشد. یعنی این آثار، حداکثر باید با فاصله چند ساله منتشر شود تا به کار مسئولان بعدی بیاید. اگر بین نگارش و انتشار خاطرات، فاصله زمانی زیادی بیفتد باز هم ارزشمند خواهد بود اما قطعا از استفاده کاربردی آن کاسته می‌شود. نباید از انتشار این خاطرات ترسید و واهمه بیهوده داشت. چاپ خاطرات مسئولان، سراسر فایده است و هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد.


خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)