افکار و اندیشه های شیخ محمد خیابانی


افکار و اندیشه های شیخ محمد خیابانی

اشاره :

به مناسبت هفدهم فروردین سالروز قیام شیخ محمد خیابانی مقاله فصلنامه مطالعات تاریخی شماره 44 در اینجا بازنشر می گردد تا باردیگر موضوع این قیام و نقش خیابانی در تشکیل یک جنبش ضد استبدادی و ضد استعماری در ایران بررسی شود 

 

چکیده

همواره حرکتها و جنبش های تاریخی مبتنی بر اندیشه هایی بوده است. استخراج عناصر تشکیل دهندۀ ذهنیت یک قیام، زمینه را برای درک و تحلیل درست آن فراهم میکند. منظر انتخابی پژوهش حاضر در نهضت شیخ محمد خیابانی که له یا علیه وی مورد تحلیلها و تفسیرهای متمایز واقع شده است، کشف عناصر اصلی تفکر خیابانی و چیستی و ماهیت اهداف و انگیزه های وی به عنوان رهبر آن است. در این مقاله ثابت کرده ایم که قیام وی بیشتر، قیام ضد استبدادی و ارتجاعی و به دنبال پیاده کردن قانون اساسی و مشروطیت و آزادیخواهی در ایران بوده است و تجزیه طلبی و استقلال آذربایجان جایگاهی در اندیشه های وی نداشته است. به عبارت دیگر، تفکر غالب بر اندیشۀ خیابانی، ایرانی آزاد و دمکراتیک است که در سایۀ آن بتوان سیر «تجدد» را پیش گرفت و به جای ارادۀ الیگارشی حاکم، ارادۀ ملت را جایگزین کرد. پژوهش حاضر با شیوهی تحلیلی ـ توصیفی با اتکاء به منابع و تحقیقات جدید و با تحلیل محتوای نطق های خیابانی، بر آن است تا به بررسی و تحلیل اندیشه های وی بپردازد.

 

مقدمه

انقلاب مشروطیت که در سال ۱۳۲۴ق رخ داد، چشمانداز جدیدی برای تاریخ ایران رقم زد و باعث شد گروههای مختلفِ اجتماع هر کدام بر اساس دانستههای خود، توقعاتی را از فضای حکومت پس از مشروطیت داشته باشند. گو اینکه اختلاف در سطوح فکری جامعه سبب شد نوع و شکل انتظارات از حاکمیت مشروطه و قانون نیز متنوع و گوناگون شود. اما در برابر این مطالبات روزافزون و متنوع، حاکمیت قاجار هنوز با ایدههای جامعه قانونمدار فاصله جدی داشت. پس از مرگ مظفرالدین شاه عملاً تلاشهایی به منظور اعاده حاکمیت مطلق قاجار در قالبهای خشونتآمیز نظیر: ضرب و شتم، به توپ بستن مجلس و تنبیه خونین چهرههای ضد استبدادی شکل گرفت. با این وجود، روند مشروطهخواهی با فراز و فرود فراوان راه خود را دنبال کرد و از پی تعطیلی مجلس اول و دوران استبداد صغیر، کانونهای مقاومت خاموش نشد و با تصرف تهران به دست مشروطه خواهان، محمدعلی شاه کنار گذاشته شد و چندی بعد هم مجلس دوم شکل گرفت. در میان تحرکات سیاسی و نظامی که در سالهای پس از مشروطیت تا بر سر کار آمدن حاکمیت پهلوی در ایران رخ داد، میتوان نهضت شیخ محمد خیابانی (۱۲۹۷-۱۳۳۸ق) را به عنوان حرکتی شاخص نام برد. بررسی افکار و اندیشههای خیابانی محور کار این مقاله میباشد.

 

مختصری در زندگی و قیام شیخ محمد خیابانی

شیخ محمد خیابانی در سال ۱۲۹۷ق (۱۲۵۸ش) در قصبۀ «خامنه» از توابع شبستر دیده به جهان گشود. پدرش حاجی عبدالحمید، در شهر پطروفسکی روسیه به تجارت اشتغال داشت. خیابانی، تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش سپری کرد. آنگاه عازم روسیه شد و مدتی نزد پدرش به تجارت پرداخت. اما گرایش روحی او به آموختن علم و دانش بیش از هر چیز بود. بنابراین در بازگشت به خامنه، کسب و کار تجاری را رها کرد و در تبریز به سلک روحانیت درآمد. وی در کنار آموخته های خود از علوم دین، به فراگیری علوم هیئت، نجوم، حساب، فلسفه، طبیعیات و تاریخ نیز پرداخت.۱ دوره عالی فقه و اصول را نزد آیتالله سید ابوالحسن انگجی، و هیأت و نجوم را در محضر منجم معروف میرزا عبدالعلی، طی کرد.۲ کسروی، خیابانی را مردی درس خوانده، سیاستدان و اهل محاسبه و موقع شناس و آداب دان می داند که دارای جذابیت و نفوذ طبیعی در بین هوادارانش بود.۳ شیخ بنا به رسم دیرین حوزه های علمیه، خود به تدریس فقه، اصول، نجوم و ریاضی پرداخت. تقویم های رقومی می نوشت و به تعلیم و تربیت طلاب جوانتر همت می گماشت. وی به زودی در زمرۀ علمای مطرح تبریز درآمد و در پیمودن مسیر ترقی و پس از ازدواج با دختر آیت الله سید حسین حسینی خامنهای*، به امامت مسجد جامع و مسجد کریمخانِ تبریز رسید. می گویند هزار نفر در نماز جماعتش شرکت می کردند. بدین ترتیب شیخ از همان دوران جوانی از طریق محراب و منبر و نماز و ارشاد با مردم در ارتباط بود.۴ شیخ در «مسجد خانۀ اوغلی» (مدرسه طالبیه) به تدریس هیئت بطلمیوس می پرداخت و به خاطر اقامت در محله «خیابان» بود که به خیابانی معروف گردید.۵ خیابانی علاوه بر فضائل و کمالات علمی، اخلاقاً نیز مقام ارجمندی داشت؛ و نیز بیانش به زبان مادری و به لسان فارسی بسیار رسا و شیرین و در زهد و تقوا و پرهیزکاری نیز مشهور و معروف همگان بود.۶ قرار گرفتن خیابانی در جایگاه امام جماعت و نیز مدرس، به وی امکان داد با توده ها و نخبگان جامعه ارتباط برقرار کند. این وجه از شخصیت خیابانی، بعدها در قیام فروردین ۱۲۹۹ش به اوج ظهور خود رسید.

بعد از صدور فرمان مشروطیت، خیابانی به انجمن ملی تبریز (انجمن ایالتی) پیوست۷ و توانست خدمات مهمی در سطح شهر و کشور به انجام رساند. در انقلاب مشروطیت ایران، هنگامی که قوای محمدعلی شاه شهر تبریز را محاصره و راه آذوقه و آب را بر مردم شهر بسته بودند، دوش به دوش مجاهدین و آزادیخواهان از شهر دفاع کرده و با نیروی استبداد نبرد میکرد. در دوره دوم قانونگذاری (۱۳۲۷ق) از تبریز به نمایندگی مجلس انتخاب گردید. در رابطه با مجلس همواره اظهار میداشت: «ما مجلسی میخواهیم که نمایندگان دلخواه مردم در آن نشسته و با آلام و احتیاجات دمکراسی آشنا باشد نه یک دام خیانت و تزویر که در دارالخلافۀ تهران گسترانیده شده باشد».۸ در جریان اولتیماتوم ۱۳۲۹ق روس به ایران، خیابانی یکی از عوامل مهم معترضین بوده و کاملاً با اقلیت مجلس متفق و داخل فراکسیون آنها شده و رسماً عضو مهم تشکیلات فرقه دمکرات ایران گردید و سخت با اولتیماتوم مخالفت نمود.۹ بعد از انقلاب فوریه و سقوط دولت استبدادی روس، آزادیخواهان آذربایجان دست به کار شدند و خیابانی حزب دمکرات آذربایجان را که پنج سال به حال تعطیل بود، از نو تشکیل داد و روزنامه «تجدد»، ارگان حزب را دایر کرد.۱۰

خیابانی در کنار علما و چهره های نیرومند مذهبی و مردمی بویژه آیت الله سیدحسن مدرس (۱۲۸۷- ۱۳۵۶ق) از مخالفین جدی قرارداد ۱۹۱۹م ایران و انگلیس بود. این موضوع از آن رو اهمیت داشت که مدرس سیاستمداری زیرک و متین بود و نظراتش در تمامی محافل سیاسی، وزن و اهمیت قابل ملاحظهای داشت. شهید مدرس که تابعیت و محکومیت ایران را برنمیتافت، قرارداد وثوقالدوله را بهمنزله تحکیم مواضع ابرقدرتها و دو چندان گشتن رنج ملت ایران دانست و به محض انتشار خبر انعقاد قرارداد، با شور و هیجان بسیار پا به میدان ستیز استعمار نهاد و با آن مخالفت ورزید.۱۱ ایشان در مخالفت با قرارداد ۱۹۱۹ که ماهیت آن را زوال استقلال مالی و نظامی ایران میدانست۱۲ از پشتیبانی امام جمعۀ خویی بهره میبرد. از نظر سر پرسی کاکس مخالفت این دو شخصیت، چنان حائز اهمیت بود که میبایست آن را به لندن گزارش دهد.۱۳ بعد از انتشار مواد قرارداد در جراید، تحریکات شدیدی علیه وثوق الدوله رئیس الوزرا و عاقد قرارداد، صورت گرفت و جمعی از دمکراتها و سایر آزادیخواهان که مرکزشان گاهی منزل حاج امام جمعه خویی و گاهی منزل مرحوم مدرس بود، شبنامهها و مقالات شدیداللحنی بر ضد دولت منتشر ساختند.۱۴ بدین ترتیب نهضتی متشکل از رجال، روحانیون، روزنامه نگاران و خطبا به رهبری سیدحسن مدرس تشکیل گردید.۱۵

قرارداد ۱۹۱۹ در داخل و خارج به عنوان سند تبدیل ایران به سرزمینی تحت الحمایۀ انگلیس تلقی می شد و با خشم و حرارتی فزاینده از سوی مردم مردود اعلام گردید.۱۶ اعتراض شوروی و انتقاد تند آمریکا و فرانسه به قرارداد، حتی در ذهن بیشتر میانه روهای ایران تردیدی باقی نگذاشت که ایران را به انگلیس فروخته اند.۱۷ در همین راستا و در تاریخ ۱۷ فروردین ۱۲۹۹ش (۱۳۳۸ق) دمکرات های تبریز تحت قیادت و پیشوائی خیابانی قیام نمودند و با راهپیمائی گروهی از دانش آموزان شهر و حمایت مردم از آنها و تعطیل بازارها، قیام علنی شد.۱۸ روزنامه تجدد در رابطه با قرارداد مذکور نوشت: «مادامی که قرارداد به تصویب مجلس نرسیده، ورق پارهای بیش نیست.»۱۹ این قیام شش ماه طول کشید. مرحوم خیابانی همه روزه، عصرها، در ضمن نطق و بیان کافی، مرام و منظور آزادی خواهان و ملیون آذربایجان را به سمع عموم رسانیده و مردم را برای حفظ آزادی و استقلال ایران تشویق مینمود و بالاخره در تاریخ ۲۸ ذیالحجه ۱۳۳۸ق به فرمان حاج مخبرالسلطنه هدایت، که از طرف کابینه مشیرالدوله برای فرمانفرمائی آذربایجان اعزام شده بود، بساط قیام خیابانی برچیده شد و خود او نیز به قتل رسید.۲۰

فعالیت شیخمحمد خیابانی در جهت ایجاد یک تحول اساسی در سیستم حکومتی ایران و رفع موانع آزادی دور میزد. وی حصول چنین آرزویی را جز از طریق انقلاب نمیجست.۲۱ قیام خیابانی، ادامۀ جنبش مشروطه و نهضتی علیه نفوذ بیحد و حصر بیگانگان مخصوصاً قرارداد ۱۹۱۹م به شمار میرود، چنان که خود شیخ منظور و هدف قیام را بیان داشته است: «امروز من رسماً به جهانیان اعلام میکنم، ما علیه این حکومت که قرارداد خانمانبرانداز وثوقالدوله و انگلیس را منعقد کرده، قیام کردهایم».۲۲ همچنین در جایی دیگر آرمان قیام خود را این گونه عنوان میکند: «قیام ما میخواهد در ایران یک وضعیت ثابت و پایداری برقرار کند که وجود و استقرار آن بسته به هیئتها و اشخاص مخصوص نباشد و هرگز کسی نتواند به تغییر و تخریب آن موفقیت یابد، این وضعیت ثابت و تزلزلناپذیر را ما در شکل یک حکومت دمکراتیک تصور مینماییم.»۲۳ در واقع از قوه به فعل درآوردن مشروطیت و اجرای کامل قانون اساسی، مرام و هدف قیام تبریز بود. تکیه خیابانی بر قانون و قانونگرایی و توجه به قانونستیزی از اصول اساسی وی و از اهداف قیام بود. خیابانی در اولین مقالهای که تحت عنوان «تکیهگاه خونخواران از پا افتاد» در روزنامه تجدد چاپ کرد، خواهان اجرای قوانین و استقرار دمکراسی حقیقی شد و از اولیای امور خواست به قانون اساسی عمل کرده، انتخابات مجلس را هر چه زودتر آغاز نمایند. او در مقاله دیگری نوشت «نظر و مساعدت تام و تمام با اولیای امور است و تقاضای ما جز اجرای قوانین و اصول مشروطه نیست».۲۴

خیابانی تحرکات حزبی و فرهنگی را عامل پیشبرد برنامههای خود میدانست. او در قالب حزب دمکرات و انجمن ایالتی آذربایجان با تشریح روزانۀ برنامههای خود توانست هیجان لازم را در مردم ایجاد نماید. این هیجان به اندازهای قدرتمند بود که در همان گامهای آغازین توانست کنترل اوضاع سیاسی تبریز را در اختیار بگیرد. مفاد برخی اسناد و نطقهای خیابانی نشان میدهد که شیخ و افرادش نه تنها هوادار پانترکیسم و بلشویکها نبوده، بلکه با پانترکیستها به شدت عناد داشته و بلشویکهای تبریز را متمرد اعلام کرده و به روی آنها اسلحه کشیدهاند.۲۵ با این وجود در برخی موارد، تعارضاتی با اعضای حزب دمکرات داشت. عبدالله بهرامی در جریان ترور حاجی میرزا عبدالکریم امام جمعۀ تبریز که به گفتۀ وی و نیز کسروی، شهر را تکان داد، دست دمکراتها را در کار میداند. به نوشتۀ بهرامی، امام جمعه را سه تن از اعضای حزب دمکرات تحت نظارت حریری و بدون اجازۀ مقامات بالاترِ حزب به قتل رساندند.۲۶ در این راستا، خیابانی با مکرمالملک نایبالایالۀ تبریز، مناسبات خوبی برقرار کرد و ترتیب تبعید سران تشکیلات تروریستی را داد. دمکراتها از شیوۀ رهبری خیابانی زبان به انتقاد گشودند. به گزارش کسروی، خیابانی با روابط حسنهای که با والی تبریز داشت و نیز فعالیت بیشتر و سازماندهی بهتر پیروانش، زمام رهبری حزب را به شیوۀ همیشگی در دست داشت. این امر موجب مطرح شدن شکایتهایی شد که خیابانی «جز یک رشته سخنان درشت و ناسزا» به آنها پاسخی نداد. در این زمان حزب دمکرات آشکارا به دو دسته تقسیم شده بود: تجدّدیون (به نام روزنامه حزب) و تنقیدیون که مرکب از خردهگیران بر خیابانی و یارانش بودند.۲۷ در واقع یکی از علل ناتمام ماندن قیام خیابانی، دودستگی و اختلافی بود که در داخل حزب دمکرات آذربایجان وجود داشت و باعث میشد خیابانی از وجود بسیاری از افراد توانا و کاردان محروم باشد و در عوض آدمهای متملق و چاپلوس فرصت نزدیکی به وی را بیابند. چنانکه بعداً دیده شد این افراد سستعنصر به راحتی با مخبرالسلطنه کنار آمدند و شیخ را تنها گذاشتند. در واقع مخبرالسلطنه با شناختی که از اطرافیان خیابانی داشت به آن راحتی دست به اقدام زد چراکه میدانست بسیاری از آزادیخواهان از خیابانی آزرده هستند و جز گروهی چاپلوس، اطراف وی نیستند.۲۸ در این راستا خیابانی اظهار داشت «هر که بر ضد این قیام باشد از داخله و خارجه، بزرگ و کوچک، ملّا و سید، مجاهد و آزادیخواه، دمکرات، برادر یا پدرمان، هر که باشد محو خواهد شد».۲۹

افکار و اندیشهها

روشی که خیابانی در مسیر قیام خویش در پیش گرفت، در یک جنبه آن عبارت بود از برخورد مداومِ شفاهی با تودههای مردم. این روش در سخنرانیهای مستمر او از آغاز تا فرجام قیام، جلوهگر است. تداوم در برگزاری نطقهای عمومی، حکایت از توجه ویژۀ وی به کاربرد این سلاح در تأثیرگذاری بر مخاطبان قیام دارد. او اعتقاد داشت، استمرار در کار توضیح و توجیه عمومی که با اعلام مواضع و مرزبندیهای مشخص همراه است، به قیام امکان میدهد تا به لحاظ تکامل ذهنیت به مراحلی وارد شود که دیگر امکان پس زدن آن نباشد؛ چرا که از مشخصههای یک جنبش اجتماعی، ایجاد و گسترش شعور جمعی سیاسی در یک جامعه یا در بخش خاصی از آن جامعه است، یعنی یک جنبش واقعی باید حقایق اجتماعی را به مردم تفهیم نماید.۳۰ در این راستا و جهت تأکید بر اهمیت جایگاه نطقهایش، عنوان میکرد که: «نقاط اساسی تصمیمات ما، در ضمن نطقها اظهار میشود و باید این اظهارات را که تغییرناپذیر و قطعی هستند، با اهمیت تلقی نمود».۳۱

بر این اساس سخنرانیها، نطقها و مقالاتِ خیابانی فقید، سرشار از روشنگری، آزادیخواهی، استقلالطلبی، ظلمستیزی، ملیتپروری و دیانت شعاری است. یکی از ویژگیهای فکری او، آرمانگرایی و افکار ایدهآلی اوست. وی هرگز مرامنامهای برای حرکتش انتشار نداد که صراحتاً بگوید در فکرش چه میگذرد و چه چیزی را دنبال میکند؛ تا جائی که در یکی از نخستین نطقهایی که پس از آغاز قیام ایراد کرد، اظهار داشت اهداف جنبش را مانند هدفهایی که یک ارتش در هنگام جنگ دارد نباید به دشمن نشان داد۳۲ و یا «دشمن را باید در تاریکی نگه داشت و باید طوری کارها را پیش برد که دشمن از نقشه و تاکتیک طرف مقابل خود نتواند خبردار شود».۳۳ با این وجود دقت در نطقها و سخنرانیهای خیابانی تا حد زیادی پژوهشگر را به درک افکار و اندیشههای وی رهنمون میکند. به عنوان نمونه، در همۀ این سخنرانیها بر اهمیت عزم عمل، وحدت، نظم و انضباط و بر پرهیز از سر دادن شعارهای فوقالعاده سودایی درباره اهدافی که عمدتاً دستنیافتنی بود (مگر شعارهای معمول دربارۀ آزادی، دموکراسی و غیره) تأکید شده است.۳۴

اما نکته مهم و قابل تأمل این که گروهی خیابانی و هوادارانش را تجزیهطلب میدانستند و عقیده داشتند که وی قصد جدایی آذربایجان از ایران را داشت. استقلال و تجزیۀ آذربایجان در اندیشه و قیام خیابانی مسئلهای بود «که چند دهه بعد وقتی دمکراتهای طرفدار پیشهوری و (حزب توده) جنبش خیابانی را طلایهدار راستین شورش ۱۹۴۵م آذربایجان خواندند، بسیار قوت گرفت».۳۵ این عقیده ظاهراً از اینجا ناشی میشود که خیابانی مرتکبِ اشتباه تغییر نام آذربایجان به «آزادیستان» شد و بر این تغییرِ نام پافشاری میکرد. در واقع وی با این کار بهانۀ مناسبی به مخالفانش داد تا بیش از پیش با او مخالفت کنند. خیابانی، زمانی چهرهای تجزیهطلب یافت که کسی همچون وثوقالدوله که آذربایجان را عضو فاسد ایران خوانده بود، جداییطلب محسوب نمیشد. به اعتقاد کسروی که از مخالفان سرسخت قیام خیابانی بود و او را یکدنده، خودرأی و مغرور میدانست که در کارهای حزبی و سازمانی، اصول و موازین نظام نامهای را رعایت نمیکرد: «تغییر نام آذربایجان به آزادیستان نیز در عمل گامی برای خواستن نوعی خودمختاری بود، خیابانی تأکید داشت حتماً نام آزادیستان استفاده شود چنانچه همگی لوحههای ادارههای دولتی و همگی مارکها را عوض کردند».۳۶ عبدالله مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من» بر جداییطلبی خیابانی تأکید دارد: «شیخ محمد خیابانی چه میگفت و مقصود جمعیت قیام چه بود؟ این آقایان میخواستند مأمورین ادارات دولتی را از طرف خود معین کنند و مالیات به مرکز نفرستند. سهل است، از مرکز دستی هم بگیرند و هیچ یک از اوامر دولت مرکزی را هم اطاعت نکرده حتی والی ایالت را هم به دارالایاله راه ندهند و «خودمختار» باشند. حتی اسم آذربایجان را هم تغییر داده و «آزادیستان» اسم تازه را بالای کاغذهای رسمی خود هم چاپ کرده بودند».۳۷ و همچنین به گزارش مخبرالسلطنه که خود سرکوبگر قیام خیابانی بود: «چه فرق است بین سیدعبدالحسین لاری یا خیابانی یا میرزا کوچک خان که خودسر مملکت را جدا از مرکز، مجزی میخواهند. چرا باید پهلوان آزادی فرار کند و در زیرزمین خانه پنهان شود».۳۸

بر خلاف باوری که برخی همعصران خیابانی نظیر عبدالله مستوفی، احمد کسروی و برخی از محققین امروزی دارند و با استناد به محتوای نطقهای وی، انگیزۀ تجزیه و استقلال هیچگونه جایگاهی در افکار و اندیشهها خیابانی ندارد؛ بلکه وی، روحانی، مدافع مشروطه و مخالف استعمار بود. به عبارت دیگر اگر وی تجزیهطلب بود، چرا در طول عمر ششماهه نهضت و در ضمن سخنرانیهای مفصل و متعدد خود به این امر اشاره نمیکند و بر عکس، بارها در مقابل هزاران نفر با صدای رسا اعلام میکند: «هدف قیام من عظمت ایران است و آذربایجان جزء لاینفک ایران و ایران جزء لایتجزای آذربایجان میباشد».۳۹ عبدالله بهرامی که رئیس نظمیه آن روزگارِ تبریز بود، در خاطرات خود مینویسد: «در شهر تبریز مرحوم خیابانی هر روز میتینگی تشکیل داده و برای اهالی نطق نموده و علیه قرارداد و مداخله انگلیسیها در امور داخلی ایران اعتراض مینمود اما اظهارات او به هیچ وجه علیه دولت مرکزی ایران نبود و ذکری از استقلال و تجزیه و سایر جملات مبتذل که بعدها پس از مرگ او رایج شد نمیرفت».۴۰ به گزارش حامد الگار «جنبش خیابانی گرچه محدود به آذربایجان بود، اما قصد جداییطلبی نداشت بلکه بازتابی از جنبش مشروطهخواهان بود که اهدافی میهنپرستانه داشت و بنیان عاطفی آن اسلامی بود.۴۱

خیابانی در نطقهای خود به روشنی اشاره میکند هدف قیام تنها ایالت آذربایجان نیست، «بلکه آزادی تمام ایران را میخواهد»۴۲ «زیرا که تمام خاک ایران مقدس و مجموع کل دمکراسی ایران صاحب حقوق است. ما آذربایجانیان فقط آسایش و آزادی خودمان را طالب نیستیم. ما در حدود این ایالت محصور نباید باشیم، منتهی برای اجرای مقاصد خودمان نقشه طرح کرده و برنامه اندیشیدهایم. این نقشه و این پروگرام از قوه به فعل آورده خواهد شد».۴۳ در رابطه با تغییر نام آذربایجان به آزادیستان باید اظهار داشت که پیشنهاد تغییر نام آذربایجان به عنوان یکی از استانهای ایران، حالتی انفعالی در برابر مساواتیها و در واقع تلاشی برای حفظ یکپارچگی ایران و مخالفت با پانترکیسم بوده است، نه نشانه تجزیهطلبی- گرچه میتوان آن را بدسلیقگی بزرگ و خطرساز دانست-۴۴ «انگیزه این نامگذاری آن بود که در آن زمان، پس از انقلاب روسیه مردم قفقاز اعلام استقلال کرده و نام کشور خود را جمهوری آذربایجان گذاشته بودند و ظاهراً هدف غائیشان چنین میبود که با آذربایجان [ایران] یکی گردند اما آذربایجانیان که نمیخواستند از ایران جدا شوند از این کار رنجیدند و کسانی میگفتند بهتر است نام استان خود را دیگر گردانیم. همانا پیشنهاد آزادیستان از این راه میبوده است».۴۵ شیخ در این زمینه میگوید «چون تبریز محل نشو و نمای آزادیخواهان است و در راه تحصیل آزادی پیوسته پیش قدم بوده و فدائیان خود را در راه عظمت و استقلال ایران به خاک سپرده است، اسم آذربایجان را به آزادیستان تبدیل نموده».۴۶ با کمی دقت به روشنی میتوان دریافت که تأکید خیابانی بر ایران است و یادآوری خواست مردم آذربایجان به استقلال و عظمت ایران.۴۷

به طور کلی و از روی نطقها و سخنرانیهای خیابانی، افکار و اندیشههای وی را میتوان در چند محور خلاصه کرد:

در باب آزادی و استقلال

جنبهای دیگر از اندیشه قیام خیابانی نشئتگرفته از آرمان استقلالخواهی ایرانیان بود؛ به خصوص اگر به یاد آوریم که ایران اوایل قرن بیستم، تجربه روبرو شدن با استعمارگران ریز و درشت را با خود حمل میکرد و آنگاه با تجربهای نوین به نام انقلاب اکتبر روبرو شده بود که از مواضع پیامآور رهایی ملتها، علاوه بر مواضع کارگریاش سخن میگفت. پافشاری بر عنصر استقلال ملی در شرایط آن روز ایران، پیامی جز فربه شدن نیروی داخلی- ملی در برابر سیاستهای مداخلهجویانه استعماری را عرضه نمیکرد. خیابانی با آگاهی از جوهرۀ استقلالخواهی در متن سنت مبارزاتی ایران، در نطق جمعه ۱۷ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹ش اعلام داشت: «آزادی، استقلال و سعادت ایرانیان، مقصود مشترک کلیۀ آزادیخواهان است و این وحدت مقصود، سرمایۀ اتحاد و اتفاق آنان است».۴۸ وی همچنین در نطق یکشنبه ۹ جوزا/ خرداد ۱۲۹۹ش یکی از اهداف اصلی قیام خود را این گونه بیان میکند: «...این قیام برای تأمین آزادی و استقلال ایران و اجرای کامل قانون اساسی است».۴۹

به عبارت دیگر، آزادی و اخذ حق، با سرشت خیابانی ممزوج و سنجش این دو مهم حیاتی با خمیره ذاتی او نسبت مستقیم داشت. معتقد بود که روح و ذهنیت آزادیخواهی باید در افراد جامعه پرورش یابد و نمو کند، پس از پیدایش این روح، کلیه مسائل به خوبی حل میشود و هر یک از افراد تکالیف دائمی خودشان را فرا میگیرند، در ایران حق تقدم و فضیلت را باید همیشه به آزادی داد. خیابانی معنی آزادی و حقایق اجتماعی و تکالیف ملی را چندین ماه، متعاقب در بیانات خود، هر روز ساعتها به مردم تلقین مینمود. «... ما مکرر دیدهایم که آزادی را در این مملکت به دست اجانب برهم زدهاند، ایرانی را باید ایرانی آزاد کند. آزادی ایرانیان باید به حدی و به طوری باشد که دیگر هیچ کس نتواند بگوید ایران تاریک است.»۵۰ «ای آزادیخواهان که عهد و میثاق بستهاید، یا بمیرید یا ایران را آزاد کنید. بیایید قول شرف خود را تکرار کنید که ایران را به آزادی واقعی نایل خواهید ساخت».۵۱ وی همچنین اتحاد آزادیخواهان و علاقه و محبت آنان را ضامن آزادی و استقلال ایران میدانست: «ما آزادیخواهان همه یک آرزو و عقیده داریم، ما همه میگوییم مشروطیت حقیقی در مملکت حکمرانی کند، نفوذهای شخصی و امتیازات، ملغی و منسوخ گردد، مساوات و آزادی باشد».۵۲

در باب حکومت

خیابانی یک حکومت ایدهآل میخواست؛ یعنی حکومتی مطابق آمال، حکومتی که اغراض را از میان برداشته، فضایل و صفات حمیده بشری را به روز رساند. معتقد بود حکومت را در ایران باید از اشخاصی تشکیل داد که زحمت کشیده، منافع عامه را جست و جو نموده و پیدا کنند. هر گاه عامه برای فهمیدن منافع خودش حاضر نباشد، او را مجبور کنند، نه این که از جهالت طبقات پستِ جامعه استفاده نموده، نسبت به گذشته، حال و آینده یک ملت جنایاتی را مرتکب شوند. پیوسته اظهار میداشت که حکومت آریستوکراتیک که در کشور ما حکمران بوده، مشئومترین آثار خود را در مملکت باقی گذاشته و هیچ کدام از تشکیلات اساسی ملی ما را از ضربات محرمانه خود، مصون نداشته است. وی در یکی از نطقهای خود، هدف از قیامش را تشکیل یک حکومت دمکراتیک در ایران اعلام کرد و در این باره گفت: «ما میخواهیم جماعت در ایران یک قوه معلوم و معروف و آشکار و مسئول باشد. دستهها و افرادی که به نام جماعت اقدامات میکنند و در کارها مداخله مینمایند، با جماعت معلوم و مسئول همکار و شریک باشند».۵۳ خیابانی، یک حکومت دمکراتیک میخواست که تمام آزادیخواهان در آن شریک باشند: «کوشش و مجاهدت ما برای تأمین و تأسیس یک حاکمیت دمکراسی است.»۵۴ به اعتقاد وی، در حکومت دمکراتیک چون تمام مؤسسات آن، زاییده اراده دمکراسی و تمام اختیارات و اقتدارات آن از ناحیه ملت است، چنین حکومتی هرگز بر ضد و علیه منافع ملت نخواهد بود.۵۵ «ما میگوییم حاکمیت دمکراسی باید در سراسر ایران جاری باشد، اهالی ایالات و ولایات باید رأی خود را آزادانه اظهار دارند. برای مدافعه این حق، آخرین مرحله مردن است و مردن در این راه را، ما به زندگی بیشرفانه ترجیح میدهیم».۵۶

از سوی دیگر، خیابانی حاکمیت ملی را با آزادی در نظر میآورد و میان آن دو پیوندی ناگسستنی برقرار میسازد: «البته هر کاری شرایطی دارد. حاکمیت ملی عبارت از این است که ملت در همۀ امور مهمّه دخیل و ناظر باشد. اعمال و مساعی همه، در پیشرفت امور حکومتی سهیم و شریک گردد. این در صورتی ممکن میگردد که هر فرد قابلیتی نشان بدهد و بتواند در حکومت عضویت کند. روزی در این موضوع، ساعت را مثل زده بودیم. میگفتم: باید چرخهای ساعت، سالم و بیعیب بوده، به یکدیگر مرتبط و مستقل باشند. قوّهای که بر آنها وارد میشود، بتواند آنها را به طور منظم به کار بیندازد. افراد ملت نیز باید همین نوع شرایط را دارا شده، در هیئت اجتماعی و بالواسطه در حکومت ملی شرکت جویند».۵۷

ایران، مال ایرانیان

در اندیشه خیابانی، توجه به میهن موجب غفلت از جایگاه ملت نمیگردد. وی همواره تأکیدهای مکرری بر نقش و جایگاه ملت دارد. تجلی ملتخواهی خیابانی در شعار «ایران، مال ایرانیان است» به روشنی قابل دریافت میباشد. خیابانی مردم را مخاطب قرار میدهد. او خواستار آن است تا در جانها تحول ایجاد کند، زیرا باور دارد پایۀ هر تحولی، تحول انسانهاست. چنانچه در نطق سهشنبه ۱۴ ثور/ اردیبهشت ۱۲۹۹ش میگوید: «...تمام همّ خودمان را صرف میکنیم تا جماعت را بر نواقص و عیوبات خودش ملتفت و معترف ساخته، طریق تکامل و ترقی را به او نشان بدهیم. تصورات و خیالات باطله را از قلوب آنان بیرون آورده، در جای آن، نظریات و افکار جدیدۀ زندگی بخش را مستقر و برقرار داریم. برای وصول به این مقصد میگوییم: باید هر فرد از افرادی که این جماعت را تشکیل میدهند، با روح بلندی که در این اجتماعات هویدا است، مجهز گشته، این روح آزادی و استقلال را چنانکه باید در نفس خودش جای داده و به دیگران تلقین نماید».۵۸ از منظر خیابانی، هیچ نقصانی حقّ مالکیت ملی را از ایرانیان سلب نمیکند: «در مسلک ما، ایران مال ایرانیان است. ایران دمکراتیک، مال دموکراسی ایران است».۵۹ خیابانی حق مالکیت ملی را به طور فراگیر درک میکند: «شالودۀ این مملکت را باید از نو ریخت و ابنیۀ آن را تجدید نمود و به همدیگر وصل و پیچ کرد. ایران را باید تازه ساخت. ایران باید مال ایران باشد. خزانۀ ایران، مالیۀ ایران، سیاست ایران، وزارت خارجۀ ایران، قشون ایران، باید مال ایران و به دست ایرانی باشد».۶۰ ایرانیان مالکین تمامیت ایران هستند. هیچ چیز نمیتواند حقّ مطلق مالکیت ایشان را نقض کند. ایرانیان برای آن که مالکین شایستهای باشند، نیازمند تکامل و تحول میباشند. این بخشی از پیام خیابانی است.

تجدد و ترقی

خیابانی از تجدد و ترقی مکرراً به عنوان اهداف بلندمدت قیام یاد کرده است: «ایران باید بالاستقلال اسباب تجدد و ترقی خود را فراهم آورد و به زودی هر چه سریعتر همرنگ و هممسلک ملل متمدنۀ عالم شود. این شعار ماست و ما به نام ایرانیت بهترین عقاید و مسلک ملل جدیدۀ دنیا را أخذ و تمثیل خواهیم نمود».۶۱ وی تأکید داشت که برای موفقیت در مسیر ترقی باید گام به گام پیش رفت: «یک نادان در یک لحظه ممکن نیست دانا شود. همچنین یک دمکراسی که سالها در تحت فشار ظلم و استبداد زندگی کرده است نمیتواند در یک روز خویشتن را از اثرات مشئومۀ زندگی سابق خود نجات دهد... حکما گفتهاند تمدن اساسش عبارت از این است که عنعنات به تدریج محو گشته دستورهای تازه به تازه جانشین آنها شود».۶۲ و به گزارشی دیگر: «ما میخواهیم زنجیرهای جهل و نادانیِ دست و پای خودمان را باز کنیم».۶۳

نظم و وحدت کلمه

موضوع دیسیپلین، نظم، وحدت کلمه، تمرکز و تصمیمگیری مرکزی، دست کم از آن رو که بر اداره روزمره امور شهر و ایالت تأثیر داشتند، از مکررترین مضامین در سخنرانیهای خیابانی بودند. وی از «صدای واحد تبریز» و «لزوم تمرکز در همه جنبهها» سخن میگفت: «ما میگوییم در آزادیستان {آذربایجان} در سراسر ایران، فقط یک رأی، فقط یک صدا موجود باشد تا این صدای واحد، رژیم مملکت را تعیین و ابلاغ نماید. عملیات و اقدامات ما ناشی از همین نظرات است».۶۴ خیابانی از دو نوع نظم یاد میکرد: نظم اجباری و نظم اختیاری. نظم اختیاری همان «دیسیپلین مشترک» مورد قبول جنبش بود: «ما میخواهیم دمکراسی ایران به آن دیسیپلین اختیاری و مدنی که یکی از عوامل مدنیت است آشنا گشته و به آزادی حقیق و عملی نایل گردد».۶۵

پانوشتها

* کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی (دبیر تاریخ)، دانشگاه فردوسی مشهد.

۱- خسروشاهی، سیدهادی، (۱۳۹۰)، نهضت آزادیستان و شهید شیخمحمد خیابانی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۰۹۳۱، ص ۲۱؛ katouzian,2003، ص ۲۰۸.

۲- پورمؤذن، منصور، «شیخ محمد خیابانی؛ روح بیدار و حماسه خروشان آذربایجان»، فصلنامه ۱۵ خرداد، دوره سوم، شماره ۱۴، ۱۳۸۶، ص ۱۸۹.

۳- کسروی، احمد، قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، با مقدمه و حواشی محمدعلی همایون کاتوزیان، تهران: مرکز، ۱۳۷۶، ص ۲۳.

۴- دایرهالمعارف تشیع، تهران: نشر شهید محبی، ۱۳۷۸، ص ۳۴۷.

۵- متولی، عبدالله، نگرشی بر شاخصههای فکری- اجرایی میرزاکوچکخان و شیخ محمد خیابانی، در «نشریه تاریخ: تاریخ اسلام و ایران»، شماره ۴، ۱۳۸۸، ص ۱۰۲.

۶- عباسی، محمد، تاریخ انقلاب ایران، مشتمل بر نهضت مشروطیت، شورش جنگل، قیام خیابانی، انقلاب خراسان، قیام لاهوتی در آذربایجان و پیدایش جمهوری اسلامی ایران، تهران: شرق، ۱۳۵۸، ص ۲۶۲.

۷- آبراهامیان، یرواند، (۱۳۷۷)، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران: نی، ۱۳۷۷، ص ۱۴۱.

۸- رئیسنیا، رحیم، ناهید، عبدالحسین، دو مبارز جنبش مشروطه: ستارخان، شیخمحمد خیابانی، تهران: آگاه، ۱۳۵۵، ص ۲۰۳.

۹- کسروی، احمد، تاریخ هجده ساله آذربایجان، تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۱، ص ۲۹؛ قیامی، ۱۳۴۹، ص ۸۰.

۱۰- بادامچی، محمدعلی، شرح حال و اقدامات شیخمحمد خیابانی، تهران: سپهر، ۲۵۳۶، ص ۲۸؛ Cronin,2010، ص ۱۱۷.

۱۱- ترکمان، محمد، مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس شورای ملی، جلد اول، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۲، ص ۱/۱۹۵؛ مکی، ۱۳۵۸، ص ۱/۱۵۴.

۱۲- مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، جلد سوم، تهران: علمی، ۱۳۷۴، ص ۳/۱۶۷-۱۶۸.

13- Cox to Curzon, (1919), Documents of British Foreign Policy (hereafter, DBFP), vol. iv, no, P 732.

۱۴- باستانی پاریزی، محمدابراهیم، تلاش آزادی (محیط سیاسی و زندگانی مشیرالدوله پیرنیا)، تهران: علمی ۱۳۴۷، صص ۲۵۲- ۲۵۳.

۱۵- سپهر، احمدعلی، «قرارداد وثوق- کرزن»، سالنامه دنیا، سال بیست و دوم، ۱۳۴۵، صص ۴۱۶-۴۱۷.

۱۶- نعمت پور، محمد، سالاریان، عنایت، تحلیل محتوای نطقها و سخنرانیهای شیخ محمد خیابانی، در «پژوهشهای علوم انسانی»، شماره ۲۰، ۱۳۹۲، ص ۸۳؛ Dailami,1992، ص ۵۲.

۱۷- کاتوزیان، همایون، مبارزه با قرارداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس، در «نشریه علوم سیاسی: اطلاعات سیاسی و اقتصادی»، شماره ۱۳۷و ۱۳۸، ۱۳۷۷، ص ۳۵؛ Sicker,1988 ؛ Yodfat,1984.

۱۸- متولی، عبدالله، بررسی تطبیقی دو نهضت جنگل و خیابانی، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۳، ص ۷۸ ؛ Keddie,1978، ص ۳۱۳.

۱۹- رجبی، محمدحسن، علمای مجاهد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲، ص ۲۰۲.

۲۰- Cronin,2010، ص ۱۱۸؛ katouzian,2003، ص ۲۲۸.

۲۱- فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، تهران: جاویدان، ۱۳۴۸، ص ۳۷۱.

۲۲- رجبی، ۱۳۸۲، ص ۲۸۲.

۲۳- حکیمی، محمد رضا، بیدارگران اقالیم قبله، دفتر نشر فرهنگ اسلامی: بیجا، ۱۳۷۸، ص ۱۶۴.

۲۴- رئیس نیا، ۱۳۵۵، ص ۲۲۰.

۲۵- صادقی نیا، حمدالله، «آذربایجان از منظر ناسیونالیسم ایرانی»، پژوهشهای تاریخی، دانشگاه اصفهان، شماره ۲، ۱۳۸۸، ص ۹۱.

۲۶- بهرامی، عبدالله، خاطرات عبدالله بهرامی از آخر سلطنت ناصرالدین شاه تا اول کودتا، تهران: علمی، بیتا، ص ۱۴۲.

۲۷- کسروی، ۱۳۷۶، صص ۹۶-۹۸.

۲۸- همان، ص ۱۶۴.

۲۹- خیابانی، بهرام، مجموعه نطقهای شیخمحمد خیابانی، تهران: احسان، ۱۳۵۷، ص ۸۹.

۳۰- روشه، گی، تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور وثوقی، تهران: نی، ۱۳۸۷، ص ۱۳۳.

۳۱- کریمی، بهنام، اندیشه قیام شیخ محمد خیابانی، در «گنجینه اسناد»، شماره ۵۱ و ۵۲، ، ۱۳۸۲، صص ۵۹-۶۰.

۳۲- آذری، علی، قیام شیخمحمد خیابانی در تبریز، تهران: صفی علیشاه.، ۱۳۶۲، ص ۲۹۸.

۳۳- همان، ص ۳۵۰.

۳۴- همایون کاتوزیان، ۱۳۷۹، ص ۳۶.

۳۵- کاتوزیان، ۱۳۷۹، ص ۲۶.

۳۶- کسروی، ۱۳۷۶، ص ۶۶.

۳۷- مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران: زواره، ۱۳۷۷، ص ۳/۱۲۹.

۳۸- هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، تهران: زوار.، ۱۳۷۵، ص ۳۱۷.

۳۹- رئیس نیا، ۱۳۵۵، ص ۲۶۸.

۴۰- بهرامی، بیتا، ص ۶۳۵.

۴۱- الگار، حامد، نیروهای مذهبی در ایران قرن بیستم، ترجمه عباس مخبر، تهران: طرح نو، ۱۳۷۵، ص ۲۷۶.

۴۲- خیابانی، ۱۳۵۷، ص ۳۹.

۴۳- فرزاد (عباس زاده)، حسین، نطقهای شیخ محمد خیابانی، تهران: بینا.، ۱۳۲۳، ص ۲۶.

۴۴- رواسانی، شاپور،«زندگی و مبارزات شیخ محمد خیابانی در راه آزادی و استقلال ایران»، مجله اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره ۲۵۵ و ۲۵۶، ۲۲۲ – ۲۴۳.، ۱۳۸۷، ص ۲۲۴.

۴۵- کسروی، ۱۳۷۶، ص ۶۷.

۴۶- آذری، علی، قیام شیخمحمد خیابانی در تبریز، تهران: صفی علیشاه.، ۱۳۶۲، ص ۲۵۹.

۴۷- رواسانی، ۱۳۸۷، ص ۲۲۳.

۴۸- کریمی، ۱۳۸۲، ص ۶۱.

۴۹- خیابانی، ۱۳۵۷، ص ۹۰.

۵۰- همان، ص ۶۴.

۵۱- رئیسنیا، ۱۳۵۵، ص ۱۹۵.

۵۲- آذری، ۱۳۶۲، ص ۳۳۴.

۵۳- فرزاد، ۱۳۲۳، ص ۲۱.

۵۴- آذری، ۱۳۶۲، ص ۴۰۷.

۵۵- فرزاد، ۱۳۲۳، ص ۱۹.

۵۶- خسروشاهی، ۱۳۹۰، ص ۲۳۱.

۵۷- کریمی، ۱۳۸۲، ص ۶۲.

۵۸- خیابانی، ۱۳۵۷، صص ۳۲-۳۳.

۵۹- همان، صص ۸۴-۸۵.

۶۰- کریمی، ۱۳۸۲، ص ۶۱.

۶۱- آذری، ۱۳۶۲، ص ۳۷۷.

۶۲- همایون کاتوزیان، ۱۳۷۹، ص ۳۶.

۶۳- خیابانی، ۱۳۵۷، ص ۴۸.

۶۴- همایون کاتوزیان، ۱۳۷۹، ص ۳۶.

۶۵- آذری، ۱۳۶۲، ص ۳۵۴.


* آیت الله سیدحسین خامنه ای، پدربزرگ مقام معظم رهبری و دختر ایشان نیز عمۀ رهبری و نتیجتاً شیخ محمد خیابانی شوهرعمۀ مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای است. خود ایشان (آیت الله خامنه ای) هم در سالهای اول انقلاب به این نکته در مصاحبه ای تصریح فرموده اند. (ویراستار)

 


فصل نامه مطالعات تاریخی شماره 44