علم و فراماسونری


7807 بازدید

از جمله اقدامات مشترک اسدالله علم و شاه، که با تأیید آمریکا صورت گرفت، افشای اسامی افرادی بود که در فراماسونری عضویت داشتند. از سالها پیش اغلب دولتمردان ایرانی به سازمان فراماسونری، که تشکیلاتی مخفی و در خدمت انگلستان بود، وابستگی داشتند. اسدالله علم و شاه برای نشان دادن وابستگی این افراد به کشورهای خارجی و تبرئه نمودن خود، عملیات دامنه‌داری را انجام دادند، از جمله این اقدامات انتشار اسامی افراد فراماسونر به عنوان نوکر خارجی‌ها بود. افراد فراماسونر عمدتاً از نسل قدیم سیاستمداران ایران بودند و وابستگی‌شان به انگلستان محرز بود و شیوه‌های محافظه‌کارانه‌ای را دنبال می‌کردند، در واقع در این زمان استفاده از تجربیات سیاستمداران قدیمی به نوعی کار‌آیی خود را از دست داده بود و با اهداف جدید رژیم کمتر همخوانی داشت. از سوی دیگر در این برهه شاه در تلاش بود تا از سیطره سیاستمداران قدیمی، که کمتر به وی وقعی می‌نهادند، رهایی یابد. رژیم با این طرح سعی داشت به نوعی وابستگی خود به کشورهای خارجی و بالاخص انگلستان را انکار نماید. از سوی دیگر اغلب رجال سیاسی که عضو فراماسونری بودند با شخص علم رقابت داشتند. بنابراین طبیعی می‌نمود که جهت بی‌اعتبار کردن آنها موضوع فراماسونری و وابستگی آنها را مطرح سازد. شایعاتی نیز وجود داشت که فراماسون‌ها در برابر بلندپروازی‌ها و برنامه‌های به اصطلاح اصلاحی شاه و غیره مقاومت می‌کردند.

در واقع شاه و باند علم ـ شاپور ریپورتر سعی داشتند با افشای اسامی فراماسون‌ها ضمن جلوگیری از بعضی مخالفت‌های ماسون‌ها کنترل و نظارت خود را بر این سازمان که به واسطه ارتباط با بیگانگان خود را رقیب شبکه علم ـ ریپورتر می‌پنداشتند گسترش بدهند، انتصاب جعفر شریف امامی به ریاست لژ بزرگ ایران صحت این ادعا را اثبات می‌کند. مضافاً این که گذشت زمان نشان داد که هیچ‌گونه برخورد جدّی با تشکیلات مزبور نشد و امکانات فراوانی نیز در اختیار آنان قرار گرفت.

اسدالله علم در این راستا فعالیت‌های بسیار گسترده‌ای انجام داد، و با قرار دادن اسناد مربوط به عضویت افراد سرشناس فراماسون در اختیار نویسندگان و مورخان وابسته به خود، کمک زیادی به شناساندن اعضای فراماسونری کرد. مهم‌ترین اثر منتشر شده درباره فراماسونری و فراماسون‌های ایران کتاب سه جلدی اسماعیل رائین بود که طبق اسناد موجود اسماعیل رائین آن را با همیاری دربار و اسدالله علم تهیه و منتشر کرده بود.1

در واقع رائین هیچ‌گاه قادر نبود بدون کمک و کسب موافقت از رژیم، چنین کتابی را تهیه و چاپ کند. به همین دلیل بود که: وقتی کتاب سه جلدی اسماعیل رائین به نام فراموشخانه و فراماسونری در ایران منتشر شد بحث‌های داغی درگرفت. از جمله این که چطور شد چنین کتابی اجازه انتشار یافت. یا با وجود سرّی بودن محافل ماسونی چگونه اسناد لژها در اختیار رائین قرار گرفت. اگر دقت شود در این کتاب تعریف مبالغه‌آمیزی نسبت به شاه وجود دارد، به این عبارت که: شاه از مجرای واسطگی اسدالله علم با وجود دریافت پیشنهادات و هدایای جالب و قیمتی، به عضویت لژهای فراماسونی درنیامد.2

نویسنده کتاب پدر و پسر هم بر مساعدت پرارزش اسدالله علم برای چاپ کتاب رائین تأکید می‌کند. به نظر وی علم با موافقت قبلی شاه می‌خواست بسیاری از رجال قدیمی ایران را، که شامل مقامات مهمی مانند ریاست مجلسین، وزارت، سفارت، سناتوری و نمایندگی مجلس بودند، با معرفی آنها به عنوان عضو فراماسونری، تضعیف کند و در ضمن از ریشه‌دار شدن افرادی نظیر هویدا به وسیله این تشکیلات جلوگیری به عمل آورد. به همین دلیل بود که اسدالله علم بهرغم وابستگی‌اش به انگلستان در تهیه منابع کتاب رائین و فراهم آوردن اسباب چاپ و توزیع آن فعالیت‌های زیادی انجام داد.3

اسدالله علم درباره انتشار کتاب رائین و چگونگی موضع‌گیری‌اش در قبال فراماسونری و فراماسون‌ها می‌نویسد:
... کتابی به قلم اسماعیل رائین درآمده به نام فراماسونری و سابقه عمل آن در ایران. تمام طبقه بهایی و اغلب رجال فعلی که بر سرکارند مانند شریف امامی رئیس مجلس سنا و علاء وزیر اسبق دربار و یک عده هفت صد نفری فراماسون هستند. خدا پدرش را بیامرزد. درباره من حقیقت را نوشته است. من این حکایت را برای مرحوم خان ملک ساسانی که پدر زن رائین و از مخالفین سرسخت فراماسونری و از آزادیخواهان به نام بود نقل کرده بودم که وقتی فراماسونها پیش من آمدند و با اصرار دعوتم کردند گفتم من افتخارم این است که دست شاه ایران را می‌بوسم. دست کس دیگری را ولو امپراتور انگلیس باشد ... حاضر نیستم ببوسم. از مراسم عضویت دست‌بوسی گراند مستر (استاد بزرگ) است. هر چه اصرار کردند من شانه خالی کردم. حتی روزی از لندن به پاریس می‌رفتم در هواپیما، شخصی خودش را به من نزدیک کرد و تعجب کردم که این خارجی چطور این قدر خوب هویت مرا می‌شناسد بعد خودش را معرفی کرد که فراماسون است و باز مرا دعوت کرد که باز هم رد کردم. از نخست‌وزیران مشروطیت فقط هژیر، مرحوم سپهبد زاهدی، مرحوم رزمآرا، علی امینی و خود من جزو فراماسونری نبودهایم.4

اسدالله علم از نحوه عملکرد فراماسون‌ها در ایران سخت انتقاد می‌کند و آنها را سد راهی در برابر توسعه کشور می‌داند. علم هنگامی را به یاد می‌آورد که در زمان نخست‌وزیری‌اش پیشنهاد تشکیل سپاهیان دانش را داده بود اما به قول او «یک عده پدر سوخته که در رأس آنها همین فراماسونها بودند به عرض می‌رساندند که این بچه‌های فاسد دهات را خراب و آلوده خواهند کرد و این بزرگترین خطری است که رژیم شاهنشاهی را تهدید خواهد نمود».5

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. همان، ص 216- 215 .
2. عبدالله برهان، بیراهه. چاپ اول ، تهران، رسا، 1368ص 213 .
3. محمود طلوعی، پدر و پسر.  چاپ اول، تهران، نشر علم، 1372 ص692 .
4. اسدالله علم، یادداشتهای علم.  ج 1 ص 143-142 .
5. همان، ص 179 .


مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران