خروج بنی ‏صدر از شورای ملی مقاومت


6534 بازدید

خروج بنی ‏صدر از شورای ملی مقاومت

 روز 4 فروردین 1363 ابوالحسن بنی صدر رسماً از «شورای مقاومت ملی» که توسط سازمان مجاهدین خلق به وجود آمده بود کناره گرفت.   
  تبدیل شدن شوراى ملى مقاومت به عنوان آلت دست سازمان از یک طرف، رفتار دیکتاتورمآبانه رجوى از طرف دیگر، موجب افزایش اختلاف‏هاى داخلى شورا و در نتیجه کناره‏گیرى بعضى گروه‏ها و اعضاى اصلى از قبیل بنى‏صدر و اطرافیانش، حزب دمکرات کردستان، و دیگر گروه‏ها شد. عمده دلایل این تشتّت و انشعاب‏ها، عبارت‏اند از:
الف) ملاقات رجوى با طارق عزیز و عزیمت سازمان و شورا به داخل خاک عراق؛
ب) مذاکرات حزب دمکرات کردستان با جمهورى اسلامى ایران؛
 ج) انقلاب ایدئولوژیک در سازمان (ازدواج مسعود رجوى و مریم ابریشمچى)؛
د) ایجاد دیکتاتورى رسمى و آشکار توسط رجوى در شورا.
     موارد، دلایل و مستندات مربوط به اختلافات به‏وجود آمده در شوراى ملى مقاومت را ـ به اجمال ـ بررسى مى‏کنیم.
     یکى از مسائل اصلى در اختلافاتى که مابین بنى‏صدر و رجوى پیش آمد، انتقال پایگاه سازمان و شوراى ملى مقاومت به خاک عراق بود. البته از دیدگاه بنى‏صدر، بى‏نتیجه بودن جلب حمایت عراق و بدنامى ناشى از همکارى علنى با رژیم صدام دلایل اصلى این مخالفت بود. همان‏گونه که بعدها در نامه‏اش به سازمان چنین تصریح کرد:
«... مسئله همکارى با عراق براى سرنگون کردن رژیم... از این راه رژیم [امام] خمینى سرنگون نمى‏شود، با کمال تأسف تثبیت مى‏شود.»
    نحوه ملاقات رجوى با طارق عزیز و زمینه‏سازى انتقال به عراق از مهم‏ترین مواردى بود که باعث بروز اختلاف در شورا گردید، این ملاقات در 19 دى 1361، با اینکه از قبل در شورا هماهنگى‏هایى روى آن انجام گرفته بود، مخالفت‏هایى را از طرف بعضى اعضاى شورا از جمله بنى‏صدر برانگیخت. از موضع‏گیرى‏هاى اعضاى شورا در قبال این رویداد برمى‏آید که رجوى به جز شخص بنى‏صدر، آنان را از ملاقاتى قریب‏الوقوع با یکى از مقامات عراقى قبلاً مطلع نساخته بود. مسعود رجوى طى جلسه‏اى که پس از این ماجرا توسط شورا جهت پاسخگویى برپا مى‏شود، توجیهاتى عرضه مى‏کند.
«به ادعاى رجوى یکى از دیپلمات‏هاى وزارت امور خارجه فرانسه به او تلفن کرده و گفته بود «طارق عزیز براى دیدارى دیپلماتیک با مقامات فرانسوى به فرانسه آمده و علاقمند است با شما ملاقات کند و من به همراه ایشان براى ملاقات شما به اوور خواهم آمد و به این ترتیب ما را در مقابل عمل انجام شده قرار دادند.»
    خانبابا تهرانى اعتقاد دارد که رجوى تلاش کرد تا نشان دهد که شورا براى اولین بار از سوى وزیر خارجه کشورى، به‏طور رسمى مورد شناسایى قرار گرفته و این یک گام بزرگ دیپلماتیک به شمار مى‏آید:
«رجوى توضیح داد، براى رفع نقیصه‏اى که پیش آمده است، اعضاى شورا مى‏توانند تمام گفتگوى میان او و هیئت نمایندگى دولت عراق را که ضبط شده است، گوش کنند. سپس رو به مهدى ابریشمچى کرد و گفت: «نوارها را بیاورید و پخش کنید» متن نوارهایى که ما به آن گوش  دادیم چیز عجیب و غریبى نبود. مقدارى همهمه خبرنگاران و سپس سخنرانى کوتاه طارق عزیز را در پست ریاست جمهورى یا نخست‏وزیرى ایران ملاقات کنم». اعلام این نکته بسیار آگاهانه و دیپلماتیک انجام گرفته بود. آقاى طارق عزیز درست در زمانى که بنى‏صدر خود را رییس‏جمهور منتخب مردم دانسته و در اتاق بغلى به عنوان رییس‏جمهور نشسته بود، این حرف را مى‏زد. معنى این حرف این بود که رجوى را منهاى بنى‏صدر هم قبول دارند، و این سنگ بناى یک دیپلماسى جدیدى بود که از این طریق در شورا، توسط دیپلمات‏هاى بزرگ‏تر از رجوى گذاشته شده و سیم برق اتصال آن را با شورا وصل کردند. به خاطر دارم وقتى این جمله از نوار پخش مى‏شد، رجوى چندین بار به مهدى ابریشمچى گفت: «این قسمت از نوار روشن نیست. لطفاً دوباره آن را پخش کن» و این قسمت از نوار سه بار تکرار شد. »
    با توجه به رواشناسى بنى‏صدر و کیش شخصیت او و اینکه شورا در ابتدا با محوریت وى و بهره‏بردارى از ارتباطات قبلى او با غربى‏ها و عنوان رییس جمهور سابق ایران شکل گرفت و شناخته شد، به نظر مى‏رسد یکى از علل مخالفت بعدى بنى‏صدر با ارتباط شخصى و علنى رجوى و عراقى‏ها، بیشتر از این موضوع نیز ناشى مى‏شد که عملاً این امر به مفهوم کنار زدن بنى‏صدر و زمینه‏سازى سلطه مطلق رجوى بر شورا محسوب مى‏گردید.
     مسعود رجوى بعدها در مورد نظر بنى‏صدر درباره ملاقات با طارق عزیز چنین گفت:
«او [بنى‏صدر] صد در صد با این دیدار موافق بود. چند روز قبل از ملاقات، از او (بنى‏صدر) خواستم که اگر چنین دیدارى محقق شود خود او هم شرکت کند ولى او به تأکید گفت که شما بروید از طرف من هم صحبت کنید... دو شب قبل از ملاقات، بنى‏صدر به من اطلاع داد که از او نیز تقاضاى ملاقات شده اما او باز هم به من احاله داده است... بنى‏صدر در گفتگوى فیمابین مشخصا به من اظهار کرد که اگر اصل بر مذاکره کردن است، اصرار بیش از حد بر علنى بودن ملاقات و اینکه حتما در محل اقامت ما باشد، چندان ضرورى نیست...»
    بنى‏صدر به رغم موافقت پشت پرده و حمایت تبلیغاتى آشکار از روابط شورا و عراق و طرح صلح مصوب آن، به گونه‏اى پیچیده با موضع‏گیرى‏هاى متناقض و رفتارهاى دوگانه تلاش مى‏کرد از آسیب‏هاى تبلیغاتى این موضوع، حتى‏الامکان خود را برکنار نگاه دارد و امکان مانور و توجیه را براى خویش فراهم سازد.
      در همان هنگام و بعد از جدایى از شورا، ابوالحسن بنى‏صدر در مخالفت با این دیدار و طرح صلح، به ویژه در سال 63 مواردى را در مصاحبه‏ها و روزنامه خود مطرح کرد.
     نشریه انقلاب اسلامى چاپ پاریس متعلق به بنى‏صدر پس از ملاقات رجوى و طارق عزیز، گزارش آن را بدون اظهارنظر خاصى در انتقاد از آن به چاپ رساند  ولى در همان شماره براى دور ماندن از ننگ آشکار همکارى با رژیم متجاوز بعث، طى مقاله‏اى مواضع خود را در مورد متجاوز بودن عراق و تأکید بر ضرورت خاتمه جنگ در آن شرایط نابرابر و صلح با رژیم صدام اعلام کرد که البته همین اعلام‏نظر و مواضع دوگانه بعدى بنى‏صدر موجب برانگیختن واکنش سازمان در جلسه خصوصى با وى گردید.
     بنى‏صدر در شرایطى که تلاش مى‏کرد در این ماجرا نقش خود را نشان دهد و از رجوى عقب نیفتد، در یک ژست تبلیغاتى موافقت خود را با این ملاقات مشروط مى‏کند به اینکه طارق عزیز به متجاوز بودن عراق در جنگ اعتراف نماید:
«ابوالحسن بنى‏صدر، رییس‏جمهور معزول ایران اعلام کرد که وى با دیدار طارق عزیز نایب نخست‏وزیر عراق و مسعود رجوى رهبر سازمان اپوزیسیون مجاهدین موافقت نمى‏کند، مگر اینکه عزیز اعتراف کند که عراق تجاوزگر است و در جنگ شکست خواهد خورد. بنى‏صدر در بیانیه صادره در پاریس توضیح داد که تجاوز عراق به ایران به منظور تجاوز به آزادى‏ها محسوب مى‏گردد...»
    پس از پخش گزارش و تفسیر مواضع بنى‏صدر در تاریخ 30/11/61 از رادیو بى. بى. سى و واکنش سازمان در این مورد، اطلاعیه‏اى از طرف بنى‏صدر در تکذیب خبر بى. بى. سى منتشر شد. در این تکذیب‏نامه چنین آمده بود:
«بخش فارسى بى بى سى در برنامه پنج‏شنبه 30 دى ماه [61] تفسیرى درباره آمدن آقاى طارق عزیز به دیدار آقاى مسعود رجوى، منتشر کرده و در آن مطالبى از قول آقاى بنى‏صدر را عنوان نموده است که نادرست بوده... »
    مسعود رجوى ماجراى جلسه با بنى‏صدر و ارائه تکذیب‏نامه مزبور را بعدها چنین تشریح نمود:
«آقاى بنى‏صدر کمى پس از وقوف بر آنچه بى بى سى بر روى دایره ریخته بود با من تماس  گرفت و ضمن ابراز تأسف و ناراحتى، از تفتین مربوطه به شدت انتقاد کرد و به من اطمینان داد که همین الآن به آنها (بى بى سى) تلفن خواهد زد و تفرقه‏اندازى و اکاذیبشان را به باد انتقاد خواهد گرفت. فردا صبح با برادران مجاهد مهدى ابریشمچى و محمدعلى جابرزاده براى یک سره کردن کارمان با بنى‏صدر و اطرافیانش به سراغ او رفتیم. لدى‏الورود نوار صحبت تلفنى خود با بى بى سى را برایمان گذاشت. تکذیبیه کتبى را هم که با امضاى دفتر رییس‏جمهور آماده نموده [بود]... به ما نشان داد... کوتاه آمدیم و نسخه‏اى از تکذیبیه او را گرفتیم و رفتیم... به توصیه خود بنى‏صدر یکى از نوارهاى مصاحبه‏اش با خبرنگاران عرب را... به ما دادند تا ابعاد کدورت ما افزایش پیدا نکند... آقاى بنى‏صدر... تصریح مى‏نمود که گرچه نفس ملاقات بلامانع است اما به او مربوط نیست و او تقاضاى ملاقات آقاى طارق عزیز را نپذیرفته و به نظرش «استقلال اولویت اولویت‏هاست و ماهیت رژیم‏ها مسئله‏اى ثانویست. بنى‏صدر مى‏افزود که با توجه به موضعش... و با توجه به [سابقه] موضعگیرى‏هایش در قبال عراق نمى‏توانسته است نایب نخست‏وزیر عراق را بپذیرد.»
    از فحواى آنچه که نقل شد برمى‏آید که سازمان نیز در ابتدا نوعى تقسیم نقش و تفاوت موضع‏گیرى توسط بنى‏صدر را پذیرفته بوده و اظهارات کنترل شده وى در «پذیرش مشروط ملاقات» و تظاهر به تأکید بر «استقلال خواهى» را عاملى در کاهش آثار منفى ارتباط با رژیم عراق محسوب مى‏کرده است؛ زیرا موضع‏گیرى‏هاى بنى‏صدر با عناوین خودخوانده «رییس‏جمهور منتخب ملت ایران» و یا رییس‏جمهور شوراى ملى مقاومت صورت مى‏گرفت و در واقع در نقش مکمل اقدامات و مواضع رجوى و سازمان عمل مى‏کرد. اعتراض خصوصى سازمان به وى هم غالبا در خصوص بهره‏بردارى تبلیغاتى برخى از رسانه‏ها در تضعیف موقعیت شورا و یا زیاده‏روى در نحوه بیان مواضع دوگانه بوده است. یک دلیل آشکار این امر، تداوم همکارى بنى‏صدر با شورا و سازمان به مدت بیش از یک سال پس از ملاقات مزبور است. حمایت از طرح صلح شورا در ادامه ارتباط با دولت عراق و در پى ملاقات با طارق عزیز نیز شاهد دیگرى بر همراهى و همکارى بنى‏صدر با سازمان بود. رجوى، خود در سال 63 با ارائه اسناد و مدارک در این باره چنین گفت:
«... در اواخر سال 61، طرح صلح شورا به اتفاق آرا به تصویب و امضا رسید. صرف‏نظر از بگو  مگوهاى جزئى که در همین رابطه با آقاى بنى‏صدر پیش آمد، با چند تصحیح جزئى (به پیشنهاد آقاى بنى‏صدر) آن را امضا و در نشریه‏اش نیز منتشر نمود. بدین وسیله او بر پاى ملاقات و بیانیه مشترک (که در مقدمه طرح از آن نام برده شده بود) نیز رسما صحه مى‏گذاشت و سوءتفاهمات فیمابین به خیر و خوشى پایان مى‏یافت... اول فروردین 1362 دولت عراق که طرح صلح شورا را دریافت کرده بود، رسما به موضع‏گیرى پرداخت و از طرح صلح شورا به عنوان مبناى قابل قبولى براى آغاز مذاکرات صلح استقبال نمود.»
    همچنین نشریه سازمان تصویر دستخط بنى‏صدر مبنى بر تصویب طرح مزبور در پى‏نوشت نامه رجوى را بعدها منتشر ساخت. بنابراین در شرایطى که ملاقات رجوى با طارق عزیز با موافقت پنهانى بنى‏صدر در همان مکانى صورت گرفت که محل اقامت وى نیز بود و گزارش این ملاقات و آثار و ابعاد سیاسى و خبرى آن و طرح صلح مبتنى بر این ملاقات و مصوب خود وى در نشریه انقلاب اسلامى هم به چاپ مى‏رسید، سایر مواضع و انتقادات ملایم او در آن زمان را مى‏توان این گونه نیز تفسیر نمود که بنى‏صدر با فاصله‏گیرى اندک از موضوع، در انتظار نتایج آن بوده است و در صورت موفقیت از ثمرات آن بهره‏مند مى‏گشت ولى با شکست سیاسى و تبلیغاتى این پروژه، به تدریج مدعى مخالفت اساسى و قبلى گردید تا آن که به جدایى وى از شورا در زمستان 62 و بهار 63 انجامید.
     پشت صحنه تأکید بعدى بنى‏صدر بر مسئله عراق و هژمونى سازمان در شورا به عنوان علل اصلى جدایى وى، با واکنش‏هاى رجوى بیشتر آشکار گردید. به ویژه آن که در 4 فروردین 1363 پس از دو سال و نه ماه پیوند رسمى، ابتدا این جدایى از سوى شوراى ملى مقاومت، رسما اعلام گردید  و بنى‏صدر در این مورد نه تنها پیش‏دستى نکرد بلکه به نظر مى‏رسید که در صورت امکانِ تداومِ موضع‏گیرى‏هاى چندگانه، کماکان مایل بود که از منافع سیاسى و تبلیغاتى همراهى با شورا بهره‏مند شود و هم‏زمان از تبعات منفى مواضع و اقدامات آن خود را دور نگاه دارد. به قول رجوى:
«البته آقاى بنى‏صدر همچنان که در مندرجات اخیر روزنامه‏اش نیز آمده است (= 31 شهریور1363) به غایت خواستار آن بود که در عین تعهدناپذیرى خودش و برخوردارى از آزادى  کامل... همچنان رییس جمهور همین شوراى ناشورا! و همین مجاهدین کذا و کذا باشد.»  
«... مشکل اصلى بنى‏صدر این نبود که شورا آلت دست مجاهدین است والاّ فعالانه در مباحث آن و در حل مسائل آن شرکت مى‏کرد و نمى‏گذاشت آلت دست مجاهدین شود... درد اصلى بنى‏صدر این بود که مجاهدین آلت دست و نردبان قدرت او نمى‏شدند. »
    بنى‏صدر هم همان‏گونه که اشاره شد تأکید داشت:
«آقاى رجوى... هر سه اصل میثاق [ = آزادى و استقلال و عدم هژمونى] را نقض کرد... امروز دیگر هیچ ارزش و حق جهان‏شمولى نمانده است که زیرپا نگذاشته و نقض نکرده باشد... »
    همچنین هم بنى‏صدر و هم رجوى در دعاوى متقابل، یکدیگر را به دروغ‏گویى متهم ساختند و کوشیدند تا تبیین دقیق و درست ماجرا را براى سایرین دشوار سازند. بنى‏صدر در نشریه خود رهبرى مجاهدین را «معتاد قدرت‏پرستى» و «دچار انحطاطى که حد نمى‏شناسد» و «در دروغ‏پردازى گوى سبقت ربوده» توصیف کرده و شخص رجوى را بسیار گستاخ، دروغگو، زورمدار و داراى اخلاق منحط سیاسى خواند.  رجوى نیز بنى‏صدر را «فاقد شهامت»، «پریشان‏حال و درمانده»، «داعیه‏دار کذب و تناقض»، «گوینده اباطیل»، «بسیار بى‏انصاف و گزافه‏گو» که «در سپاس‏مندى از خودش حد و مرز نمى‏شناسد و در جعل آشکار و در تفسیر کج و معوج از روشن‏ترین و ساده‏ترین قضایا، بسا دستِ باز دارد. فى‏الواقع پدیده غریبى است که از این جوانب در ردیف نوادر است.» ، «خائن»، «کاسه لیس»، «لاف زن»، «داراى ماهیت لیبرال ـ ارتجاعى» و داراى صفاتى از این دست ، برشمرد. رجوى که از حیث تنوع و تعدد فحاشى، بر بنى‏صدر برترى محسوسى داشت در مورد رابطه با عراق تأکید کرد:
«... دعاوى بنى‏صدر درباره مواضع خودش در قبال مسئله عراق و در قبال مذاکرات و پیشنهادات داخلى شورا و آنچه را مدعى است به خود من و به اجلاس شورا در این رابطه گفته، کاملاً ناصادقانه و آکنده از دروغ است. »
     خانبابا تهرانى که در آن زمان هنوز عضو شورا بود به دو تن دیگر از اعضا چنین گفت:
«مسئله به این سادگى‏ها نیست و هر دو طرف اصل و حقیقت مطلب را آشکارا به ما نمى‏گویند.»
    از سوى دیگر، مجید شریف که در آن زمان در پاریس به سر مى‏برد و از وابستگان سازمان و شورا بود، طى مقاله‏اى در نشریه سازمان با تمجید و دفاع بسیار از رجوى به تحلیل و ردّ مواضع بنى‏صدر اقدام نمود و چنین نوشت:
«نیروهاى واپسگرا یا عقب‏مانده، زمانى که خود را با نیرویى پیشرو روبرو دیده‏اند که... جاى را ظاهرا بر آنان تنگ نموده است... پاى مسائلى از قبیل «انحصارطلبى»، «وابستگى به خارج» و... رابه میان کشیده‏اند که اتفاقا در مورد خودشان بیشتر صدق مى‏کرده است... و امروز نیز نوبت مجاهدین است... آقاى بنى‏صدر نیز... به گونه‏اى دیگر از «توتالیتاریسم» مجاهدین سخن مى‏گویند... افراد و نیروهایى که حد و جایگاه خویش را فراموش کنند و خود را در موقعیتى برتر از آنچه هستند تصور نمایند و حقى بیش از آنچه شایستگى دارند طلب کنند، هر مقدار عقب بودن را از آنچه براى خویش آرزو تصور مى‏کنند به حساب «بداخلاقى»، «انحصارطلبى»، «توتالیتاریسم» و... نیروى پیشتاز مى‏گذارند... نمونه آقاى بنى‏صدر باید درس عبرت و هشدارى باشد براى همه ما... »
    رجوى هم در این زمینه با اشاره به توهم بنى‏صدر درباره آنچه که مشروعیت سازمان مى‏نامید، و در واقع خود آن هم جز توهم چیزى نبود، چنین نوشت:
«... آقاى بنى‏صدر و اطرافیان (به رغم التزامات و امضاهاى مکرر پیشین در پاى برنامه دولت موقت [شورا] و برخى اسناد دیگر و در پاى التزام‏نامه اطرافیانش به برنامه دولت موقت به هنگام اعلام پیوستگى به شورا) بر این عقیده بودند که گوئیا مجاهدین مشروعیت خود را از ایشان گرفته‏اند. در ثانى، در دنیاى توهم، آقاى بنى‏صدر و اطرافیان بر آن بودند که گوئیا زمینه‏ها و قواى ذخیره بسیار در داخل کشور دارند و حالا شورا و على‏الخصوص مجاهدین مى‏خواهند نامردى بکنند و زیر چتر سیاسى آقاى بنى‏صدر، قدرت را براى خودشان قبضه نمایند.»
    مهم‏ترین موردى که بنى‏صدر فرصت یافت تا امکان گریز از ماجرا پیدا کند، موضوع انتقال سازمان و شورا به داخل خاک عراق تحت کنترل رژیم صدام بود. پرویز یعقوبى از اعضاى پیشین کادر مرکزى  سازمان در این باره چنین گفته است:
«... سازمان در اثر یورش‏ها و تهاجمات رژیم و در آخر با اشغال منطقه آزاد شده «آلان» در کردستان تقریباً تمامى پایگاه‏هاى خود را در داخل از دست داده بود، لذا مرکزیت به خاطر خروج از بن‏بستى که بدان دچار شده بود رفتن به عراق و تغییر کیفى در استفاده از امکانات آن را به عنوان تنها راه نجات و حفظ موقعیت خود و رسیدن به حاکمیت تشخیص داد. تصمیم مى‏گیرد و به اجرا درمى‏آورد و براى اینکه در این ماجرا تنها نباشد تصمیم مى‏گیرد که براى شریک کردن شورا در این جریان مسئله را در شورا مطرح و تأییدیه آن را کسب نماید که بعد از طرح مسئله با مخالفت بنى‏صدر مواجه مى‏شود.»
    البته رجوى گزارش دیگرى از نظر بنى‏صدر در مورد رفتن شورا و سازمان به داخل عراق داده است:
«در جلسه 12 و 13 دى ماه [62] نیز با حضور خود بنى‏صدر مفصل بحث کردیم و با توافق خود او قرار شد مجاهدین بروند و در مورد این ایده و شرایط ملازم با آن تحقیق کنند و حتى طرح بیاورند. خلاصه کلام، جوهر و پیام نظر او اگر چه آن را با چاشنى به اصطلاح استقلال‏طلبى قاطى مى‏نمود، این بود که اگر طرح موفق باشد و به سرنگونى [امام] خمینى منجر شود «مشروع» است و هیچ‏کس «برنده» و «پیروز» را به زیر علامت سؤال نخواهد کشید که چطور پیروز شد. اما در عین حال عمیقا حواسش جمع بود که خود هیچ ریسکى نپذیرد و مسئولیتى نداشته باشد و همه ریسک‏ها و مسئولیت‏ها برعهده مجاهدین و شخص من باشد... هدف او از این نحوه برخورد دوگانه این بود که راه اما و اگر کردن و راه محکوم نمودن احتمالى ما را براى استفاده‏هاى ضرورى! در آینده نبندد و باز نگهدارد و در عین حال منافع احتمالى را نیز از دست ندهد... در مشروع بودن ایده و طرح [رفتن به عراق] نیز حرفى و مخالفتى نداشت... در آغاز، عمده نگرانى‏هاى بنى‏صدر درباره ایده جدید، نه بر سر مشروعیت یا عدم مشروعیت آن و مسئله استقلال یا عدم استقلال ما (مجاهدین و شورا)، بلکه اکیدا بر سر خطرات اجرایى و عملى آن بود... [بنى‏صدر] روى تضمین‏هاى سیاسى و امنیتى تأکید مى‏کرد...گاه مى‏گفت خیلى خطرناک است، مثل خودکشى است، ممکن است شما را بسوزاند...»
    بنى‏صدر بعدها در سال 1377، همچون گذشته، یکى از دلایل متلاشى شدن شورا را رفتن سازمان در سال 65 به داخل خاک عراق تحت حکومت صدام برشمرد و این واقعیت را براى بهره‏بردارى خویش این گونه اذعان نمود:
   «نقض اصل استقلال با رفتن به عراق و به خدمت جنایت‏کارترین و فاسدترین رژیم‏ها [ = رژیم صدام] درآمدن، در جامعه ایران، این گروه [ = سازمان مجاهدین] را ضدایرانیت، ضدانسانیت، ضدعاطفه ملى گردانده و محکوم به انزوا کرده است.»
    اما مسعود رجوى در یک دیدار محرمانه با رییس سازمان اطلاعات رژیم صدام در سال 1999، در مورد اهمیت پیوند سازمان و عراق چنین گفته بود:
«... این روزنامه واشنگتن تایمز عکس سیدالرئیس [صدام] را با من چاپ کرده و نوشته‏اند که آنها [مجاهدین] ورق‏هایى در دست صدام حسین هستند... این روزنامه‏هاى ارتجاع و استعمار حرف روشنى دارند، یک حرف مى‏زنند و آن هم این است که از عراق دور شوید، فاصله بگیرید از عراق. ما مى‏گوییم مگر مى‏شود؟ مى‏خواهیم از مرز عراق کشورمان را آزاد کنیم... ما انتخابمان مرز عراق است. به یاد مى‏آوریم که در سال 1982 وقتى که طارق عزیز به منزل ما در پاریس آمد، با همدیگر قرارداد صلح امضا کردیم و من جلوى خبرنگاران گفتم... که [امام] خمینى شکست مى‏خورد و این مقاومت [ = سازمان] و مردم و عراق هستند که پیروزمندانه از این جنگ خارج خواهند شد...»
    سازمان با تأکید بر اهمیت مسئله رفتن به عراق شکاف بین خود و بنى‏صدر را تا به آنجا گسترش داد که نهایتاً به بیرون راندن بنى‏صدر از شورا انجامید. اما در قبال جریان اختلاف و جدایى بنى‏صدر و رجوى تحلیل‏هاى موجود را مى‏توان به این صورت دسته‏بندى و ذکر کرد:
الف) اختلافات بنى‏صدر و شورا از دید هواداران بنى‏صدر.
    براى آگاهى از موضع و دیدگاه هواداران بنى‏صدر نسبت به این جریان بهتر است اشاره‏اى شود به مطلبى از نشریه انقلاب اسلامى (چاپ پاریس) که تحت عنوان «چرایى جدایى مجاهدین از بنى‏صدر» منتشر شد:
1ـ تنها مجاهدین بودند که از بنى‏صدر جدا شدند و اعضاى شورا هنوز هم‏پیمان با بنى‏صدر مى‏باشند.
2ـ شورا وجود خارجى ندارد، و اگر چیزى به این نام وجود داشته باشد، آلت دست سازمان است.
     با این تحلیل و موضع‏گیرىِ هوادارانِ بنى‏صدر، آشکار بود که وى هنوز گوشه‏چشمى به شورا داشت و در صورتى که امکان‏پذیر مى‏بود، در قالب همان شورا یا ائتلافى دیگر مایل بود که سایر اعضاء را بر محور رهبرى خود گرد آورد. همچنین به نظر مى‏رسید که بنى‏صدر این موضع را از روى ناچارى و به دلیل ضعف در رقابت با سازمان بیان کرده است. چرا که این امر کاملاً روشن بود که بنى‏صدر نه مخالف ماهوى شورا بود و نه مخالف واقعى استراتژى سازمان مجاهدین.
ب) اختلاف میان بنى‏صدر و شورا از دید سازمان
     همچنین سازمان تحلیل‏ها و دلایلى را در خصوص نهایى شدن جدایى از بنى‏صدر ذکر مى‏کند که اهمّ آنها را از نظر مى‏گذرانیم:
«... گام کیفى جدیدى که روزنامه ناشر افکار آقاى بنى‏صدر علیه مجاهدین برداشته... و بالمآل بویى جز یک گام به سوى خداحافظى با ما و شوراى ملى مقاومت نمى‏داد ... آقاى بنى‏صدر در بهمن ماه سال گذشته [سال 62] در مصاحبه‏اش با ارگان حزب سوسیالیست فرانسه ضمن مخالفت با قیام عمومى که به زعم بنى‏صدر، حیات مملکت را به خطر مى‏افکند، در قبال رژیم... از راه‏حل «هضم کردن» سخن گفته بود. در همین حوالى به مناسبت سالگرد انقلاب ضدسلطنتى در یک مصاحبه با روزنامه «کوتیدین دوپارى» عنوان نموده بود که «چریک‏ها در ایران انقلاب نخواهند کرد» که معلوم بود منظورش عمدتاً مجاهدین هستند. ... چند هفته پس از قطع موقت (یک هفته‏اى) بمباران شهرها [اسفند 62]... توسط دولت عراق که به درخواست مسئول شورا صورت گرفته بود، روزنامه ناشر افکار بنى‏صدر به بهانه «دروغ‏هاى طارق عزیز»، به ناگهان قدم جدیدى برداشت و آقاى بنى‏صدر بدان وسیله با شورا و بالاخص با مجاهدین، فصل نوینى باز گشود... هدف بنى‏صدر و روزنامه ناشر افکارش قبل از هر چیز، مشخصاً خالى کردن زیر پاى مجاهدین و شخص مسئول شورا بود... [بنى‏صدر] 4 ماه بعد، کتباً از [امام] خمینى تقاضاى تشکیل یک دولت لایق و نجات اسلام و ایران را نمود. پس ما، به عکس، مى‏باید خودمان را... نجات مى‏دادیم و دیگر در آن نقطه عذر آقاى بنى‏صدر را هرچه زودتر مى‏خواستیم. »
    رجوى در گزارش خود از جریان پیوند و جدایى بنى‏صدر چند بار تأکید مى‏کند که سازمان از ائتلاف و اتحاد سیاسى با وى متأسف و پشیمان نیست:
«... ما به هیچ وجه از ائتلاف با بنى‏صدر پشیمان نیستیم. یعنى اگر بتوان نوار زمان را تکرار نمود، ما باز هم با همان «بنى‏صدر فرداى 30 خرداد» مؤتلف و متحد مى‏شویم. منتها با هوشیارى و محکم‏کارى بیشتر... اگر چه باید تأکید نمود که... براى خود او فوق‏العاده متأسفیم.  «... ما از اتحاد سیاسى با بنى‏صدر در چارچوب شوراى ملى مقاومت به هیچ‏وجه متأسف و پشیمان نیستیم... مادر شرایط مشخص داخلى و بین‏المللى... به تأسیس شورا و ائتلاف با آقاى بنى‏صدر همت گماشتیم و 2 سال و 9 ماه نیز در رابطه با بنى‏صدر با سعه‏صدر کامل آزمایش پس دادیم...»
    رجوى همچنین یادآورى مى‏کند که:
«... وقتى بنى‏صدر به تازگى رییس‏جمهور شده بود با برادر مجاهدمان عباس داورى به دیدارش رفتیم و تبریک گفتیم... بنى‏صدر در پاسخ گفت مى‏دانم که شما [ = سازمان] نیروى آینده‏اید...»
ج) اختلاف میان بنى‏صدر و رجوى از دید یک عضو شورا
     خانبابا تهرانى، نماینده شوراى متحد چپ در شورا، درباره اختلافات بنى‏صدر و رجوى مطالبى را بیان کرده است که در اینجا بخشى از آن را مى‏آوریم:
«[...] پس از رفتن به «اوور سور اوواز» و تشکیل جلسه، رجوى شروع به صحبت کرد و گفت: «رفقا و برادران، سازمان مجاهدین خلق به تصمیم جدیدى رسیده است... ما دیگر نمى‏توانیم به همکارى با آقاى بنى‏صدر ادامه بدهیم، و این امر را دیشب، آخر وقت، طى یک نامه به ایشان ابلاغ کرده‏ایم. اکنون این متن نامه ما به آقاى بنى‏صدر و این هم جوابیه ایشان به نامه ما... در نامه مجاهدین دلایلى مبنى بر عدم امکان همکارى با بنى‏صدر آمده بود. بنى‏صدر هم در پاسخ، نامه کوتاهى به عنوان جوابیه نوشته بود که در آن آمده بود: «من با شما در یک منزل و در زیر یک سقف زندگى مى‏کنم، اما از امورى که در اینجا مى‏گذرد، کمتر از مردم کوچه و بازار اطلاع دارم. چندماه پیش، از ایران به من اطلاع رسید که در تهران شایع است مجاهدین بزودى رابطه‏شان را با بنى‏صدر قطع خواهند کرد، چون قصد وحدت با فدایى‏ها را دارند.» بنى‏صدر  سپس اضافه کرده بود: «من مى‏دانم تمامى موارد دیگرى را که براى عدم همکارى با من ذکر کرده‏اید بهانه پوچى بیش نیست. دلیل اصلى این است که شما قصد دارید به عراق نزدیک شوید و من با این موضوع مخالف هستم و به چنین رابطه‏اى تن نمى‏دهم.» ...مسئله به این سادگى‏ها نیست، و هر دو طرف اصل و حقیقت مطلب را آشکارا به ما نمى‏گویند، آنچه را هم که مى‏گویند حرف‏ها و ادعاهایى است که ظاهر جریان است. اختلاف بر سر یک اصل اساسى است. به عقیده من داماد آقاى بنى‏صدر مى‏خواهد از این باغ بیرون برود و سید [ = بنى‏صدر] مچ پاى او را گرفته و مى‏گوید: «نمى‏گذارم دَدَر بروى»... به باور من رجوى سفر دورى را در پیش دارد. بزودى در عراق کنفرانس وزراى خارجه کشورهاى اسلامى برگزار مى‏شود و مجاهدین قصد دارند به عنوان یک مانور دیپلماتیک در این کنفرانس شرکت کنند. عراقى‏ها هم مى‏خواهند با دعوت رجوى به این کنفرانس و استقبال نمایشى از او در بغداد به عنوان نماینده مشروع مردم ایران و رییس دولت موقت از یک سو راه کشاندنش به عراق را هموار کرده و از سوى دیگر با این مانور دیپلماتیک در عرصه جهانى... ضربه‏اى وارد کنند.»
    برآیند کل مباحثى که درباره جدایى بنى‏صدر و سازمان مجاهدین طرح شده است مى‏تواند ما را به این سمت سوق دهد که اختلاف بین این دو عمدتا از جهت قدرت‏طلبى طرفین بوده و دلیل اخراج شدن بنى‏صدر از شورا مى‏تواند این باشد که او رقیبى در مقابل سازمان بود و از طرفى هم او دیگر براى شورا بهره‏دهى لازم را نداشت. و بالاخره شورا طى بیانیه‏اى علناً جدایى بنى‏صدر را اعلام کرد:
 «... از آنجا که در شرایط کنونى عملاً همکارى میان آقاى بنى‏صدر و شوراى ملى مقاومت در چارچوب این شورا نامیسر مى‏نماید. مصلحت بر این قرار گرفت که به ائتلاف سیاسى فى‏مابین در شکل کنونى خاتمه داده شود. آقاى ابوالحسن بنى‏صدر و شوراى ملى مقاومت امیدوارند همچنانکه همکارى و اتحاد آنها طى دو سال و هشت ماه گذشته سنت نیکویى... بوده است، پایان محترمانه و دوستانه آن نیز سنت حسنه دیگرى در تاریخ ائتلاف‏هاى سیاسى میهن ما باشد. بدیهى است آقاى بنى‏صدر و شوراى ملى مقاومت ضمن قدرشناسى متقابل از اقدامات و مبارزات گذشته یکدیگر... دستاوردهاى مشترک فعالیت ائتلافى گذشته خود... را مورد تأیید قرار داده و آنها را بسیار ثمربخش مى‏دانند. شوراى ملى مقاومت ـ 4 / فروردین / 1363 »
    اما این لحن محترمانه جز اندک مدتى دوام نیاورد و در بیانیه‏هاى بعدى و اظهارات متقابل رجوى و بنى‏صدر که آکنده از انواع زشت‏گویى و خشونت کلامى بود، سال‏ها تداوم داشت و هیچ نشانى از سنت حسنه ادعایى بیانیه، جز همین چند سطر تعارف گذرا، مصداق واقعى دیگرى نیافت.


سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام،موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1389، ج 3، ص 426 تا438